• ضرورت تعلیم و تربیت

مباحث تربیتی یکی از بنیادی‌ترین مباحث علوم انسانی و یکی از ارزنده‌ترین مباحث اجتماعی سیاسی است، که با بسیاری از مباحث دیگر رشته‌های، ارتباط تنگاتنگ دارد.

مباحث تربیتی در اخلاق و سازندگی، خود‌سازی و جامعه‌سازی، گاهی به عنوان پایه‌های اساسی، و زمانی به عنوان نتیجه و ره‌آورد، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

بدیهی است که سعادت فرد و جامعه، تکامل و ترقی انسان‌ها و خانواده‌ها، پیشرفت یا عقب‌ماندگی جوامع بشری، سلامت جسم و جان بشریت تشنه آزادی، همگی به «مباحث تربیتی» و «مسأله تربیت» مربوط می‌شود.

اگر انسان‌ها، مباحث تربیتی را به درستی بشناسند، و هدف‌داری آن را بدانند، و با روش‌های صحیح تربیت آشنایی پیدا کنند، و سپس خود، خانواده و جامعه را تربیت و اصلاح نمایند و به سوی خوبی‌ها و ارزش‌های اخلاقی سوق دهند، همواره به سوی تکامل و ترقّی و استقلال در حرکت‌اند و عقب‌ماندگی و شکست و ذلّت و خواری و مفاسد اخلاقی و اجتماعی دامن‌گیرشان نخواهد شد.

 از نظر قرآن کریم و نهج‌البلاغه، هدف اساسی همه انبیاء و پیامبران الهی تحقق این آرمان ارزنده الهی، بشری است.

مکتب اسلام کامل‌ترین مکتب تربیتی است و دستورات و قواعد و روش‌های تربیتی آن از چشمه‌سار همیشه جاری وحی الهی گرفته شده و با رهنمودهای مداوم امامان معصوم علیهم‌السلام در تئوری و عمل، لباس حقیقت پوشیده است.

 همه شرق‌شناسان و مورخان غربی و شرقی اعتراف دارند که رسول گرامی اسلام و امامان راستین تشیّع، از مردم عقب‌مانده جاهل آلوده‌دامن، دانشمندان و پرهیزگاران و نام‌آوران بی‌نظیری ساخته‌اند و انقلاب فکری، علمی، سیاسی، اخلاقی، نظامی و بهداشتی شگفت‌آوری را با دست همان مردم عقب‌مانده تحقق بخشیدند که همه متفکران گذشته و حال را در تعجب و حیرت نگه‌داشت.

در فرهنگ اسلامی، تعلیم و تربیت نقش مهمی در پایه‌ریزی شخصیت انسان دارد. عقاید، اخلاق و وظایف، از این طریق به روح تشنه آن‌ها تزریق می‌شود و نقش مهمی در رشد و پرورش استعدادهای عقلانی و انسانی آنان بازی می‌کند.

هر عقل سلیمی حکم می‌کند که تعلیم و تربیت باید بر اساس ساختار وجودی و هماهنگ با نیازهای روحی و طبیعی انسان باشد و این منحصر به تعلیم و تربیت اسلامی است که از سوی انسان‌شناس و روان‌شناس بی‌نظیر یعنی خالق و پروردگار انسان تنظیم و تبیین شده است.

در تعلیم و تربیت اسلامی، از مهم‌ترین نیازهای بشر، رشد عقل و اندیشه در سایه شناخت خداوند متعال و آیین پاک او، پرورش فضایل اخلاقی در پرتو آموزش، مراقبت، تهذیب و عمل به دستورهای حیاتی اسلام است.

قرآن کریم خطاب به اهل ایمان دستور به تعلیم و تربیت صحیح خانواده می‌دهد و با لحن هشدارآمیزی آنان را به داشتن احساس مسئولیت در برابر همسر و فرزندان خویش امر می‌فرماید:

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌ها می‌باشد نگاه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گماشته شده که خشن و سخت گیرند در حالی که هرگز نافرمانی خداوند متعال را نمی‌کنند و هر دستوری به آن‌ها داده شود عمل می‌کنند.» (1)

از جمله نکاتِ آیه ذکر شده، این است که اولاً: تعبیر به «ای اهل ایمان» اشاره به این است که لازمه ایمان به خداوند متعال و قیامت، عمل کردن به این دستور الهی می‌باشد، از این رو، تنها مؤمنان راستین به آن عمل می‌کنند.

ثانیاً: تعبیر به «نگاه دارید» بیان‌گر این است که باید روح ملکوتی خود و خانواده را در برابر عوامل تباهی و گناهان که باطن آن‌ها آتشی است که در قیامت ظهور و تجسم پیدا می‌کنند، حفظ کنند وگرنه بی‌توجهی به جنبه روحانی خویش، همسر و فرزندان و رها کردن آنان به حال خود، باعث آلودگی به زشتی‌ها و گرفتار شدن در آتش جهنم است.

روشن است که نگه‌داری خود از آتش، با اطاعت کامل از فرمان‌های الهی و دوری از گناهان و شهوات نامشروع، مقدور می‌باشد و نگه‌داری و حراست از زن و فرزندان، به ایجاد محیط سالم و آکنده از محبت و معنویت و انسانیت در فضای خانه و خانواده، تعلیم و تربیت صحیح اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر مربوط است.

درباره چگونگی نگه‌داری خانواده از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله سؤال شد. حضرت فرمودند: «آن‌ها را امر ‌کن به آن‌چه که خداوند متعال امر فرموده و نهی ‌کن از آن‌چه که نهی کرده است، اگر اطاعت تو را کردند آن‌ها را از آتش حفظ کرده‌ای و اگر مخالفت تو را کردند وظیفه خود را انجام داده‌ای.» (2)

امر به معروف و نهی از منکر نسبت به همسر و فرزندان باید همراه با آموزش معارف و ارزش‌های اسلامی و دادن آگاهی‌های دینی باشد؛ نه صرف امر و نهی کردن، لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام در تفسیر آیه فرمودند:

«نیکی‌ها و ارزش‌ها را به خود و خانواده خویش یاد دهید و آن‌ها را بر محور آن ارزش‌ها مؤدب کنید.» (3)

از آثار و برکات چنین تعلیم و تربیتی این است که تمام اعضای خانواده، خدای خویش را به کمالات بی‌نهایت و صفات عالی می‌شناسند، پس دستورهایش را بر اساس حکمت و علت و فلسفه می‌دانند حتی اگر آن حکمت‌ها را نشناسند. او را در همه زمینه‌ها عادل می‌دانند بدون این‌که ذره‌ای ظلم به بندگان خود بکند؛ به همین جهت قوانینش را که به عنوان دین اسلام مطرح است عادلانه می‌شمارند.

آن ذات مقدس را دانا و بینا به کل نظام هستی و انسان، می‌شناسند پس حضور در پیشگاه خدای خویش را با همه وجود احساس می‌کنند و او را بر اعمال و گفتار و نیات خود حاضر و ناظر می‌بینند؛ در نتیجه در پرتو چنین شناخت و مسئولیتی از عمق جان تسلیم دستورهای الهی خواهند بود.

همان‌گونه که با یاد مرگ و قیامت و حساب و کتاب در محکمه عدل الهی خود را موجود آن‌جهانی می‌بینند، که جهت آمادگی روحی و توشه‌چینی برای سفر آخرت باید خود را مهیا و آماده سازند. در نتیجه در برابر گناهان و آلودگی‌ها و آتش شهوات در دنیا بیمه شده و از مصائب و سختی‌های قبر و قیامت و آتش دوزخ محفوظ می‌مانند.

تنها پدران و مادران با ایمان و با تقوا هستند که با برخورداری از معرفت دینی و اخلاق اسلامی و مهارت‌های تربیتی، در سایه هم‌نشینی با رشد یافت‌گان و اندوختن معرفت و تربیت از آن‌ها، می‌توانند آگاهی‌های مهم و حیاتی را به میزان سن و رشد فرزندان، به آنان بیاموزند و با تحلیل دستورهای اسلامی، آنان را با ارزش‌های راستین آشنا و بر اساس مکارم اخلاقی پرورش دهند و فرزندان صالح و تربیت‌یافته‌ای را تحویل جامعه انسانی بدهند.

مهم‌ترین عامل لغزش‌ها و بزهکاری‌ها و گمراهی‌های فرزندان، نداشتن آگاهی‌های لازم دینی و ضعف ایمان و تقوا است. بهترین راه پیش‌گیری از گرایش به ضد ارزش‌ها و شهوات سرکش و تنها راه درمان و هم‌چنین مبارزه با تهاجم فرهنگی استکبار جهانی، آشنا نمودن آنان با حقایق زندگی و ارزش‌های دینی و انسانی است؛ چنان‌که در مکتب تربیتی معصومین علیهم‌السلام این حقیقت تصریح شده است.

حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

«مطالبی به کودکان‌تان بیاموزید که برای‌شان سودمند و مفید است تا این‌که [گروه‌های منحرف مثل] مرجئه با عقیده باطل‌شان، بر آنان غالب نشوند و افکار انحرافی خود را بر آنان القا نکنند.» (4)

امام صادق علیه‌السلام به شیعیان خود سفارش می‌کند:

«پيش از آن‌كه منحرفين نوجوانان شما را گمراه سازند، به آموختن حديث به آنان، اقدام نمایيد.» (5)

این موضوع در عصر ما اهمیت فراوان دارد، چرا که یکی از هدف‌های اصلی استکبار جهانی، فاسد کردن جوانان و نوجوانان و حتی کودکان است که با وسایل مدرن و پیشرفته و روش‌های مختلف و حربه‌های شیطانی خویش، امواج کوبنده، فساد و انحرافات را در جامعه ایجاد کرده است.

اما متأسفانه عده‌ای از مردان، نسبت به زنان خود، و والدین در قبال فرزندان خویش احساس مسئولیت نکرده و آنان را به حال خود رها کرده‌اند و چه بسا بسیاری از خود مردان و والدین در اثر تفکرات باطل و منافی فطرت و شریعت، عامل لغزش‌ها و تباهی‌های همسران و فرزندان خویش می‌شوند که امروزه کاملاً مشهود است.

پدران و مادرانی که ارتباطشان با معارف دینی و آیین خداوندی ضعیف است و اسلام را منحصر به چند رکعت نماز و روزه و حج خشک و بی‌روح و امثال آن پنداشته‌اند (نه آیین کاملی که برای تمام شؤون انسان و زندگی دستورالعمل داده و پای‌بندی به آن‌ها ضامن سعادت و خوشبختی انسان در دنیا و آخرت می‌شود)، در تعلیم و تربیت صحیح اسلامی و پرورش استعدادهای فطری و تغذیه روحی خود، همسر و فرزندان کوتاهی و بی‌توجهی نموده و بیشتر به جنبه جسمانی و تأمین نیازهای مادی و یادگیری علوم روز توجه می‌کنند و در نتیجه خود و خانواده را از کمالات معنوی و اخروی محروم کرده و غالباً به آتش فسادها و آلودگی‌ها گرفتار می‌شوند و خانه آنها به فرموده‌ حضرت علی علیه‌السلام: «فراموش‌خانه‌ ایمان و محل حضور شیطان است». (6)

انسان موجودی ترقی‌خواه و دارای استعداد کمال است و برای سیر تکاملی خویش نیازمند پیروی از یک روش تربیتی قوی و کامل می‌باشد و بدون آن انسان فاقد تربیت بوده و انسان تربیت نیافته فاقد همه چیز است. پس باید انسان در کنار پرورش و سلامت جسم خویش در تربیت روح و روان خویش بکوشد و‌گرنه ماهیت انسانی خویش را از دست خواهد داد. امام مجتبی علیه‌السلام در مورد ضرورت تربیت روحی فرمودند:

«تعجب می‌کنم از فردی که در غذای جسمانی خود فکر می‌کند (که سالم و بهداشتی و پاکیزه باشد) اما در غذای روح و جان خویش نمی‌اندیشد، در نتیجه شکم خود را از غذاهای زیان‌بخش حفظ می‌کند ولی برایش اهمیتی ندارد که افکار پلید و ناپسند در روان او وارد شده و وجودش را در معرض افکار پست و انحرافی قرار دهند.» (7)

آری تربیت روح و روان یک انسان، خیلی مهم‌تر از پرورش جسم اوست و می‌توان گفت اگر جسم انسان صدمه ببیند، در بسیاری موارد قابل ترمیم و جبران است و یا لااقل قابل تحمل می‌باشد، اما ضربه روحی و روانی سال‌های طولانی انسان را رنج می‌دهد و در اکثر موارد غیر قابل جبران بوده و تحمل آن خیلی مشکل است.

و این به خاطر اهمیت، ظرافت و پیچیدگی روح و روان انسان است. برای همین باید مربیان به روح و روان حساس انسان توجه کنند و با رفتار و گفتار خویش شخصیت آنان را از نظر روحی و روانی مورد هجوم قرار ندهند و شخصیت آینده آنان را مخدوش ننمایند. بلکه برعکس باید در تقویت خودباوری، خودشناسی، اعتماد‌به‌نفس در دستیابی به کفایت‌های حرفه‌ای، اقتصادی و آمادگی پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی، باروری خلاقیت‌ها و شکوفایی استعدادها، یاور مخلص و رفیق شفیق باشند.

نکته دیگری که در اهمیت و ضرورت تربیت باید به آن اشاره شود، این‌که تربیت یک امر موقتی و سریع نیست، بلکه نیاز به زمان و صبر و بردباری دارد و استقامت و عشق و پشتکار می‌طلبد. تربیت یک انسان ممکن است سال‌ها طول بکشد.

نیازهای بشر منحصر در مادیات نیست و انسان نیازمندی‌های لطیف‌تری دارد که روحانی و عقلانی است.

 با ارشاد و تعلیم انبیاء و پیمبران، بشر به این نیازمندی‌ها و تأمین آن‌ها راهبری می‌شود. در امر حوائج مادی و تأمین آن‌ها، انسان با حیوان برابر است، حتی در برخی از این‌گونه حوائج، حیوان مقامی برتر از انسان دارد. چنان‌که خداوند به همین نکته اشاره کرده و فرموده است:

«آیا چنین می‌پنداری که اکثر آن‌ها می‌شنوند و یا می‌اندیشند!؟ آنان چهارپایانی بیش نیستند، بلکه گمراه‌تر و پست‌ترند.» (8)

چون حیوان به مدد غریزه به نیازمندی‌های معیشت راهبری می‌شود، و دچار کمبود اطلاع و آگاهی نیست.

در ابیاتی که منسوب به امام علی علیه‌السلام می‌باشد، آمده است:

«انسان به خاطر داشتن صفات ملکوتی بر حیوان فضیلت دارد؛ بنابراین طلوع احساسات دینی به تدریج، حوائج مادی را مغلوب ساخته، و انسان بیش از هر چیزی از مسائل عقلی و روحی لذت می‌برد، و همواره از این راه احساس نشاط و رضایت می‌نماید.» (9)

اهمیت تربیت و ادب کردن، تا آن‌جاست که حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید:

«هیچ میراثی مانند ادب نیست.» (10)

و نیز فرمودند:

«هیچ زینتی مانند ادب نیست.» (11)

پرورش نسلی سالم و مورد نظر اسلام، آسان و ساده نیست. از دعای سیدالساجدین می‌توان به اهمیت این مسأله پی برد؛ آن حضرت در یکی از دعاهای صحیفه سجادیه می‌فرماید:

«خدایا! مرا در تربیت فرزندان خود و نیکی کردن به آن‌ها کمک کن.» (12)

اسلام برای تربیت انسان‌ها، پیش از هر کس پدر و مادر را مخاطب قرار داده و آنان را در این‌باره مسئول می‌شمارد. البته جهان امروز نیز کم‌کم به همین حقیقت نزدیک می‌شود.

در بهشت، گروهی را ابرار می‌خوانند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در این‌باره فرمود:

«همانا خداوند، آن‌ها را ابرار نامید؛ زیرا آنان درباره پدران، مادران و فرزندان خود نیکویی می‌کردند همان‌گونه که پدر و مادرت در گردن تو حق دارند و فرزندت نیز این‌چنین است (حق دارد).» (13)

امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام در بازگشت از جنگ صفین، حاصل تجربیات خود را، از طبیعت، تاریخ، اجتماع و فطرت، به عنوان منشور تربیت، خطاب به فرزند عزیز و ارجمندش، حسن، سبط رسول خدا، می‌نویسد. امام حسن علیه‌السلام در آن روزگار جوانی کامل و رشید بود و سال‌ها از تربیت والای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم علی مرتضی علیه‌السلام و فاطمه‌ زهرا سلام‌الله‌علیها برخوردار شده بود، پابه‌پای حوادث و پیشامدهای سخت و مهم، به مراحل رشد گام نهاده بود. لیکن در این منشور تربیت، واسطه‌ای است شایسته، برای رسانیدن پیام تاریخ به بشریت، در همه عصرها و تمام نسل‌ها، به ویژه به نوجوانان و جوانان. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ضمن آن وصیت‌نامه چنین می‌گوید:

«پسرم! هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت، و توانایی­ام رو به کاستی رفت، به نوشتن وصیّت برای تو شتاب کردم، و ارزش‌های اخلاقی را برای تو بر شمردم، پیش از آن که أجل فرا رسد، و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم، و در نظرم کاهشی پدید آید چنان‌که در جسمم پدید آمد، و پیش از آن که خواهش‌ها و دگرگونی‌های دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشکل گردد، زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن که دل تو سخت شود، و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال کارهایی بروی که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را کشیده‌اند، و تو را از تلاش و یافتن بی‌نیاز ساخته‌اند، و آن‌چه از تجربیّات آن‌ها نصیب ما شد، به تو هم رسیده، و برخی از تجربیّاتی که بر ما پنهان مانده بود برای شما روشن گردد.» (14)

از مجموع این سخنان، به خوبی معلوم می‌شود، که تربیت اخلاقی مقامی بس ارجمند در تعلیم و تربیت اسلامی دارد.

و مربی بزرگ عالم بشریت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله هدف بعثت خود را تکمیل اخلاق مردم دانسته و فرموده است:

«همانا من برای تکمیل اخلاق بشر مبعوث گشتم.» (15)

براین اساس تربیت در حقیقت احیاء روح الهی انسان‌‌هاست و با استناد به تفکرات دینی ما می‌توان گفت فلسفه تربیتی ما این است که: «انسان به گونه‌ای تربیت شود که روی کره خاکی سعادتمند زندگی کند و در قیامت هم سعادتمند باشد.»

———————

1- «یاایها الّذینَ آمَنوا قوُا أنفُسَکُم و أهلیکُم ناراَ وَقودُهَا النّاسُ و الحِجارَة علیها مَلائِکَةً غِلاظ شداد لا یَعصونَ الله ما أمَرهُم و یفعَلونَ ما یُؤمَرون»؛ سوره تحریم، آیه 6.

2- تفسیر نور‌الثقلین، ج 5، ص 372.

3- «عَلِّموا أنفُسَکم و أهلیکُمُ الخَیر و أدِّبوهُم»؛ تفسیر نمونه، ج 24، ص 294، ذیل آیه.

4- «عَلِّمُوا صِبْيَانَكُمْ مَا يَنْفَعُهُمُ اللَّهُ بِهِ لَا يَغْلِبُ عَلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ بِرَأْيِهَا»؛ بحارالانوار، ج 2، ص 17.

5- «بَادِرُوا أَوْلَادَكُمْ بِالْحَدِيثِ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَكُمْ إِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ»؛ الكافي (ط – الإسلامية)، ج ‏6، ص 47.

6- «وَ مُجَالَسَةَ أَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاةٌ لِلْإِيمَانِ وَ مَحْضَرَةٌ لِلشَّيْطَان»؛ نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه‌ 86.

7- «و عَجَبٌ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فِی مَأْکُولِهِ کَیْفَ لَا یَتَفَکَّرُ فِی مَعْقُولِهِ فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا یُؤْذِیهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ مَا یُرْدِیه»؛ قطب‌الدین راوندی، الدعوات، ص 144 و 145.

8- «أَمْ تَحْسَبُ‏ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ‏ أَوْ يَعْقِلُونَ!؟‏ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلا»؛ سوره‌ فرقان، آیه‌ 44.

9-« أَ بُنَيَّ إِنَّ مِنَ الرِّجَالِ بَهِيمَةٌ – فِي صُورَةِ الرَّجُلِ السَّمِيعِ الْمُبْصِرِ- فَطِنٍ بِكُلِّ رَزِيَّةٍ فِي مَالِهِ- وَ إِذَا أُصِيبَ بِدِينِهِ لَمْ يَشْعُر»؛ دیوان منسوب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام قافیه «راء». ص182. یعنی: فرزندم! بعضی از مردم جهان چهارپایانی هستند در صورت و چهره‌ یک انسان شنوای بینا، نسبت به هر آسیبی در مورد مال خود، باهوش و زیرک است ولی اگر به دین و انسانیت او آسیب و ضرری برسد، اهمیت آن را درک نمی‌کند.

10- «لَامِیرَاثَ کَالْأَدَب»؛ تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، ص247.

11- «لَا زِينَةَ كَالْأَدَب»‏؛ تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، ص247.

12- «َ اَعِنّی عَلی تَربیتهِم و بِرّهم»؛ صحیفه سجادیه، دعای 25، (دعائه لولده …).

13- «اِنّما سَمَّاهُمُ اللَّه أبرارا لِأنّهُم بروا الآباء و الأمّهات و الَأبناء، کَما أنّ لِوالِدَیک عَلَیک حقّاً، کَذالک لِولِدَک»؛ لسان العرب، ج4، ص53.

14- «یَا بُنَیَّ إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُکَ قَدْ بَلَغْتَ سِنّاً- وَ رَأَیْتُنِی أَزْدَادُ وَهْناً بَادَرْتُ بِوَصِیَّتِی إِلَیْکَ لِخِصَالٍ- مِنْهَا أَنْ یَعْجَلَ بِی أَجَلِی دُونَ أَنْ أُفْضِیَ إِلَیْکَ- بِمَا فِی نَفْسِی أَوْ أَنْقُصَ فِی رَأْیِی کَمَا نَقَصْتُ فِی جِسْمِی- أَوْ أَنْ یَسْبِقَنِی إِلَیْکَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَی وَ فِتَنِ الدُّنْیَا وَ تَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُور… إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا منشی‌ءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشْتَغِلَ لُبُّک، َ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَؤُونَةَ الطَّلَبِ، وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ، فَأَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ، وَ اسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْه»؛ نهج‌البلاغه، نامه 33.

15- «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛ بحارالانوار، ج 68، ص 382.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا