- ضروت طرح مسأله امامت در اصول دین
در ميان شيعيان مسأله امامت اهميت فوقالعادهاى دارد و در ميان ساير فرق اسلامى، براى اين مسأله، به آن میزان، اهميت قائل نيستند. سرّ مطلب اين است كه مفهوم امامت در نزد شيعه با مفهوم امامت در نزد ساير فرق اسلامى متفاوت است. البته جهات مشتركى وجود دارد، لکن، جهات اختصاصى در معتقدات شيعه در باب امامت هست كه به همين جهت مسأله امامت اهميت فوقالعادهاى پيدا مىكند. شيعيان وقتى كه مىخواهند اصول دين را بر طبق مذهب شيعه بيان كنند؛ امامت را جزء اصول دين مىشمارند. اهل تسنن هم قائل به نوعى امامت هستند و اساساً منكر امامت به يك معنا نيستند و امامت را به شكل ديگرى قائلاند ولى به آن صورتی كه قائل میباشند، از نظر آنها جزء اصول دين نيست بلكه جزء فروع دين است.
دين اسلام را به سه قسم منقسم كردهاند.
اول- امور اعتقاديه كه از آنها به اصول دين تعبير ميشود.
دوم- اخلاقيات كه علم اخلاق متكفل آن است.
سوم- وظایف عمليه كه از آنها به فروع دين تعبير ميشود.
امامت در مكتب تشيع، اهميت فوقالعاده دارد و يكى از اصول مهم اعتقادى دانسته مىشود. براى اثبات اين مطلب، ادلّه متعددى اقامه كردهاند. تفصيل اين ادله، بحث مستقلى مىطلبد و آنچه در اينجا به اختصار قابل ذكر است، چند نكته مىباشد.
الف) اهداف و اغراضى كه با نبوّت حاصل مىشد، با امامت حقه نيز به دست مىآيد؛ به گونهاى كه با از بین رفتن امامت، اغراض و اهداف نبوت، منتفى مىشود. پس همانطور كه نبوت از اصول دين است، امامت نيز از اصول دين مىباشد.
ب) با امامت، اساس شريعت، حفظ مىشود و نظام اجتماعى، قوام مىيابد. (1)
ج) زندگى بدون معرفت به امام، در واقع، زندگى جاهلانه است و نه حيات طيبهاى كه اديان، ارمغانآور آن هستند. از حضرت رسول صلىاللهعليهوآله از طريق شیعه و اهل سنت چنين روايت شده كه آن حضرت فرمود: «هر كس از دنيا برود و امام زمانش را نشناخته باشد، در حقيقت (مسلمان نيست) به مرگ جاهليت از دنيا رفته است» (2)؛ هر كس از دنيا برود و امام زمانش را نشناخته باشد، در حقيقت (مسلمان نيست) به مرگ جاهليت از دنيا رفته است. اين حديث، به وضوح، بر اين دلالت مىكند كه نفى امامت، مستلزم كفر است؛ پس امامت، از اصول دين اسلام است. (3)
د) و دليل دوم بر اصول دين بودن امامت روايت مستفيضه است و آن اين است كه:
«مثل اهل بيت من، مثل كشتى نوح است كسى كه به آن كشتى نشست نجات يافت و كسى كه بازايستاد از آن كشتى هلاك شد.» (4)
وجه دلالت آن است كه هرگاه مثل اهل بيت آن حضرت مثل كشتى نوح باشد شناختن ايشان واجب است چرا که واسطه نجات و خلاصی از هلاكتاند. (5)
—————–
1- كلم الطيب در تقرير عقايد اسلام، ص 334.
1-«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»؛ سيد هاشم حسينى تهرانى، توضيحالمراد، ص 673.
2- قاضى نورالله حسينى مرعشى تسترى، احقاق الحق، ج 2، ص 297. عبدالحسين احمد الامينى النجفى (علامه امينى) مصادر حديث مزبور را از كتب عامه جمعآورى نموده است، لذا براى اطلاع بيشتر ر. ك: الغدير فى الكتاب و السنّة، ج 10، ص 493.
3- جمعى از نويسندگان، امامت پژوهى (بررسى ديدگاههاى اماميه، معتزله و اشاعره)، ص 78.
4- «مثل أهل بيتي مثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلّف عنها هلك»؛ الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص 770.
5- ضياء القلوب، محمد بن عبد الفتاح تنكابنى، تحقيق و تصحيح سيد صادق حسينى، ج 1، ص 105.