از قوي‌ترين دليل­ها بر ضرورت دين نیاز بشر به وحي و نبوّت است، چون اوّلاً حقيقت انسان هرگز نابود نمي‌شود، بلكه از زندگي اجتماعي زودگذر دنيا به زندگي انفرادي و ابدي آخرت سفر مي‌كند و زاد و توشه اين سفر را بايد در دنيا آماده كند. ثانياً هيچ كس از آينده خبر ندارد؛ حتي فطرت آدمي آن قدر كه به مبدأ بينش دارد، از معاد اطلاع ندارد، گرچه معاد رجوع به همان مبدأ است، پس بايد وحي و انبياي الهي بيايند و فطرت خوابيده بشر را بيدار كنند تا انسانها متوجّه مبدأ و معاد شوند.

به هر تقدير دين الهي سهمي ويژه در رساندن انسانها به سعادت و كمال دارد، چون با تعديل كردن قواي نفساني او به هنگام طغيان، زندگي فردي و اجتماعي انسانها را از ابتداء پيدايش تا هنگام مرگ اصلاح و ارتباط آنان را با خالق هستي و جهان پس از مرگ تبيين مي‌كند.

شكي نيست كه انسانها از لحاظ خصوصيّات آفرينش، منطقه زندگي، اخلاق و عادات با يكديگر اختلاف دارند؛ بعضي از نظر مالي، بدني و روحي قوي‌اند و برخي ضعيف، بنابراين، اختلاف بين افراد ضروري است،

انسانها گرچه داراي فطرتي مشترك‌اند؛ ولي هركس روش و الگوي خاصي در زندگي دارد. البته همين اختلاف آراء و نظريات، لازمه تكامل و رشد علمي است. اگر انسانها از لحاظ انديشه و برداشتهاي علمي يكسان بودند، هرگز علم و صنعت ترقي نمي‌كرد و جوامع به كمال علمي خود نمي‌رسيدند، زيرا رشد علم و كمال انسان در پرتو برخورد انديشه‌ها و اختلاف نظرهاست.

حاصل اينكه وقوع اختلاف ميان انسانها حتمي و ضروري و مستند به اختلاف آفرينش آنان از نظر علمي و عملي است.

اختلافات طبيعي كه در حدّ خود مي‌تواند سبب مهمّ تكامل گردد، همراه شدن آن با خوي سركشي و سودجويي انسان كه مطابق با روحیه استخدام (در خدمت گرفتن دیگران برای رسیدن امیال و آرزو­های شخصی) است، موجب برهم خوردن تعادل و توازن اجتماع و انحراف از جاده عدالت است. نيرومندان از ناتوانان بيش از اندازه كار خواهند كشيد و زير دستان نيز از زير بار اجتماع شانه خالي مي‌كنند و در انديشه سلطه بر قدرتمندان و انتقام از آنان خواهند بود و در نتيجه روز به روز آتش اختلاف و كينه در اجتماع شعله‌ور خواهد شد و امنيّت و سعادت جامعه به خطر مي‌افتد و هلاكت انسانيّت و اختلال نظام را درپي مي‌آورد.

شكي نيست كه حلّ اختلافات علمي و عملي حتمي و ضروري است، زيرا اوّلاً همان‌گونه كه اشاره شد اختلاف مستمر بدون برون رفت صحيح، امنيّت و سعادت جامعه بشري را به خطر مي‌اندازد و موجب هرج و مرج و اختلال نظام مي‌شود. ثانياً حكمت الهي اقتضا مي‌كند انسانها در اختلاف و گمراهي رها نشوند، بلكه آنان را به كمال مطلوبِ خود هدايت كند، چون هر اختلافي يقيناً يك طرفش باطل و ضلالت است: گرچه مي‌تواند هر دو طرف باطل باشد؛ نظير اختلاف دو سارق در توزيع مالِ دزديده شده؛ ولي نمي‌شود هر دو طرف اختلاف حقّ باشد.

حلّ اختلافات ايجاب مي‌كند قوانيني وضع شود تا همگان به حق خويش برسند و افراد جامعه نيز بايد ملزم به رعايت آن باشند. به نظر معتقدان به جهان‌بيني الهي، چون اين اختلافات ريشه طبيعي دارد، بايد از ماوراي طبيعت قانون و قدرتي به نام «وحي و نبوّت» ظهور كند و به همه اختلافات خاتمه دهد؛ ولي به نظر صاحبان جهان‌بيني مادّي كه بر اساس «اصالت اقتصاد» يا اشتراك و تساوي حقوق در زندگي مي‌انديشند، چون همه مردم در منابع و منافع طبيعي و بهره‌برداري از آن شريك هستند، بايد قوانيني را در كيفيّت توليد، توزيع و مصرف وضع كرد تا كمتر به نزاع با هم مبتلا شوند و بايد متخلفان را با نظام ديكتاتوري سرجاي خود نشاند.

از طرفي آنها مسئله فرهنگ و تربيت را از فروع نظام مي‌شمارند و توحيد و معاد و معارف ديني و اديان آسماني را خرافه، اسطوره و افسانه مي‌پندارند و اخلاق را نيز تابع تحوّلاتِ مادّي جامعه مي‌دانند؛ يعني آنچه با حال افراد جامعه در هر عصر و مصري موافق است، خوب و پسنديده، وگرنه بد و نكوهيده است، ازاين‏رو ممكن است زماني عفّت و حجاب و روز ديگر ناپاكي و بي‌حجابي پسنديده باشد؛ گاهي راستگويي خوب و زماني دروغگويي خوب باشد.

اين گروه مادّي براي حل اختلافات اجتماعي و حفظ وحدت جوامع بشري، گاهي به بهانه دموكراسي و حقوق بشر بر مردم حكومت و در كنار آن از سلاح و زندان استفاده مي‌كنند؛ مانند نظام سرمايه‌داري غرب و زماني بر اساس زور و زندان (ديكتاتوري) بر مردم حكومت كرده و در كنار آن آزادي و حقوق بشر را مطرح مي‌سازند؛ مانند نظام دولت سالاري شرق.

اين دو روش، چون پايه‌اش بر تفكر مادي و غفلت از فراطبيعت نهاده شده است، افزون بر مفاسد آن، مايه نابودي جامعه و حقيقت انسانيّت است، زيرا انسان آفريده خداست و هستي وي وابسته به اوست و آغازش از خداست و بازگشتش نيز به سوي اوست و پس از مرگ زندگاني جاويدان خواهد داشت و محصول كارهاي خود را خواهد ديد، از اين‏رو سعادت و كمال او خداشناسي، بندگي و كسب فضايل اخلاقي است و بشر بدون توحيد و وحي و نبوّت در جهت نابودي خويش قدم برمي‌دارد.

علاّمه طباطبايي براي تقريب به ذهن، اين تمثيل زيبا را مطرح كرده‌اند:

مردم در پيمودن اين دو روش، همانند كارواني هستند كه از شهري دور به سوي وطن حركت كرده و زاد و توشه كافي براي رسيدن به مقصد برداشته‌اند؛ ولي در منزلگاهي سبز و خرّم بر سر استفاده از ره توشه با هم به نزاع برخاستند و هر يك براي به‏دست آوردن مكان و توشه بيشتر تلاش دارند؛ زماني كه خسته شدند و مقداري از نيرو و ره‏توشه را به‏هدر دادند، براي پايان بخشيدن به نزاع و حفظ جان و مال خويش با يكديگر مشورت مي‌كنند كه مسافرخانه و ره توشه را چگونه تقسيم كنند. يكي از آنها مي‌گويد: چون همگي در مكان و ره‌توشه شريك هستيم، هركس به اندازه موقعيت اجتماعي خود از آنها بهره ببرد و بعد از اين منزل، نه سفري هست و نه مقصدي و چنانچه كسي از قانون تجاوز كند، مجازات مي‌شود. ديگري مي‌گويد: براي حلّ اختلاف بايد قانوني بر اساس حفظ شخصيّتها وضع و همگان را به رعايت آن ملزم كرد، چون همگي در بهره‌برداري مشترك هستند و سفر و مقصدي در كار نيست؛ ليكن هر دو گروه در خطايند، زيرا از اينكه كاروان در حال سفر است و نبايد مقصد و وطن اصلي خود را فراموش سازد غفلت ورزيده و با فراموشي سفر و مقصد، زاد و توشه را بيجا مصرف كرده و مايه گمراهي و نابودي خود مي‌شوند. در كاروانيان، كسي درست مي‌انديشد كه بگويد چون اينجا مسافرخانه است، هركس به اندازه نياز فعلي‌اش از ره توشه بهره ببرد و باقي مانده را براي سفر قرار بدهد تا به مقصد و وطن اصلي برسد.

بر طرف کننده اختلاف مزبور در جامعه بشري كسي است كه هم حدوثاً و بقائاً حقّ باشد و هم از گزند اختلاف بری و مصون؛ انسانها بدون وحي و نبوّت چنين نيستند و از همين‏رو بشر نمي‌تواند به اختلافات طبيعي خود خاتمه دهد، چون اوّلاً فرد يا گروهي پيدا نمي‌شود كه حقّ محض باشد و همه انسانها درباره او اتفاق نظر داشته باشند. ثانياً منشأ پيدايش اختلاف خود انسانهايند، پس چگونه مي‌توانند رافع اختلاف باشند؟ از اين رو، نه حكومت فرد بر جامعه رواست و نه حكومت مردم بر مردم، بلكه براساس عقل و نقل، تنها حكومت خدا بر مردم رواست كه به دست انبيا و اولياي الهي يا نايبان خاص و عام آنان اجرا مي‌شود و وسیله اجرای احکام الهی برای اداره اجتماع و رفع اختلافات دین است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا