- عوامل و زمينه هاى هدايت
1- صفات و خصوصيات درونى
الف) تعقّل:
منظور از تعقل، به كارگيرى عقل، اين حجت باطنى خداوند است. همانگونه كه داشتن عقل شرط اصلى برای شمول تكليف است، استفاده از آن نيز به وجود آورنده زمينه براى هدايت انسان است.
تعقل در آيات الهى اعم از آيات قرآنى و آيات آفاقى و انفسى، تعقل در نتيجه و پايان امور، تفكر در حقيقت دنيا و آخرت از جمله مسائلى است كه انسان را در شاهراه سعادت و هدايت قرار مى دهد.
در آيات و روايات، مواردى كه ما را به استفاده از عقل، فوايد و آثار آن رهنمون مىكند فراوان است.
خداوند در قرآن مجيد به تمجيد كسانى پرداخته كه در آيات الهى تفكر مىكنند و كسانى را اهل هدايت دانسته كه سخنان ديگران را شنيده و سپس با تعقل در آن، كلام حق را انتخاب مىكنند.
«الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب * همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند. سوره زمر آیه 18».
در آياتى نيز به توبيخ افرادى مىپردازد كـه چشم و گوش خود را بسته و درباره امور نمىانديشند. مثلاً در سوره انفال مىفرمايد:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَيَعْقِلُونَ * بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لالى هستند كه انديشه نمىكنند. سوره انفال آیه 22».
در آيه اى نيز به طور كلى بيان مى دارد كه كسانى از آيين حنيف و دين فطرى روى گردانند كه از تعقل كه زمينه ساز اصلى هدايت است، روگردان بوده و از نعمت عقل خويش استفاده نبرند:
«وَمَن يَرْغَبُ عَن مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ * جز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، (با آن پاكى و درخشندگى،) روىگردان خواهد شد؟! سوره بقره آیه 130».
در زمينه پايان كار نيز متذكر مىشود كه تنها كسانى به شقاوت و بدبختى دچار مىشوند كه توجه به حق ننموده و از شنيدن و تعقل و تفكر پيرامون حق دورى كردهاند.
«لَوْ كُنّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما كُنّا فى اَصْحابِ السَّعيرِ * اگر شنيده و پذيرفته بوديم يا تعقّل كرده بوديم در ميان دوزخيان نبوديم. سوره ملک آیه10».
ب) عبرت گيرى از تاريخ:
يكى ديگر از عوامل هدايت انسان، عبرت گرفتن از زندگى و پايان كار گذشتگان است. انسانى كه به فكر هدايت خويش است، تاريخ زندگى گذشتگان را به گونه اى جلو چشم خود مجسم مى كند كه از مشاهده وقايع آن، براى آينده خود درس بگيرد. عوامل موفقيت آنان را كشف كرده، درصدد تقويت آنها در خود برمىآيد. همچنين با بررسى عوامل سقوط و انحطاط جوامع و ملتهاى گذشته به اين نتيجه مىرسد كه از چه امورى بايد پرهيز كند تا به فرجام تلخ آنان دچار نشود. اميرمؤمنان على (ع) چنين عبرتى را هدايتگر دانسته و در توصيف آن مىفرمايد:
«عبرت گيرى (نسان را به سوى رشد رهبرى مىكند». (1)
و حتى انسان را از وقوع در مهالك بازداشته و عصمتى در خور توجه به او عطا مى كند:
«عبرت گيرى، مصونيت به بار مىآورد». (2)
قرآن مجيد به مسأله عبرت گرفتن از تاريخ توجه فراوانى مبذول داشته و آيات فراوانى به اين مطلب اختصاص يافته است. اين آيات را مى توان به سه دسته تقسيم كرد:
1- آياتى كه به بيان سنت هاى تاريخى و اجتماعى مستمر در زندگى بشر اشاره كرده است.
سنت هايى نظير مهلت دادن به مجرمان، استدراج و سپس هلاكت آنان، زوال نعمت به وسيله اعمال خود انسان ها، دامنگير شدن گناهان، برجاى ماندن حق و از بين رفتن باطل، آزمايش، ارسال رُسل، اتمام حجت، توبه پذيرى از سوى خداوند و بازگشت رحمت خدا نسبت به كسانى كه به سوى او برگردند و…
2- آياتى كه سفارش به گردش در زمين با انگيزه درس گرفتن از عاقبت گذشتگان مىكند.
«قُلْ سيرُوا فِى الاَرْضِ ثُمَّ انْظُروُا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ * بگو: در زمين گردش كنيد! سپس بنگريد سرانجام تكذيب كنندگان آيات الهى چه شد؟! سوره انعام آیه 11».
ج) اعمال و رفتار صحیح
اعمال نيك انسانى، زمينه ساز هدايت بيشتر، و اعمال زشت او از موانع هدايتش خواهند بود. براى تبيين اين نكته ابتدا لازم است متذكر شويم كه بين علم و عمل رابطه متقابلى برقرار است، يعنى فزونى علم صحيح و معارف حق در انسان سبب انگيزه بيشتر براى انجام اعمال صالح مى گردد.
انجام اعمال صالح نيز سبب توفيق انسان در دسترسى به معارف والاى الهى گشته و حتى گاهى علومى را كه از راه اكتساب علمى بدانها دسترسى پيدا نمىكند، به او افاضه مى كنند.
قرآن مجيد تصريح مى كند كه اگر انسان به تقوا مزيّن گرديد ـ یعنی انجام اعمال صالح- داراى نور و قوه تشخيص میگردد كه به وسيله آن راه را از بيراهه تشخيص داده، هدايت بيشترى خواهد يافت:
«يَا ايُّهَا الَّذِينَ اَّمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَل لَكُمْ فُرْقَانًا * اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر تقواى الهى را رعايت كنيد، براى شما وسيله اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى دهد. سوره انفال آیه 29».
همچنين خداوند تضمين نموده كسانى را كه در راه او مجاهده كنند، هدايت خواهد كرد:
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُـحْسِنِينَ * و آنها كه در راه ما جهاد كنند، قطعاً به راههاى خود، هدايتشان خواهيم كرد و خداوند با نيكوكاران است. سوره عنکبوت آیه 69».
در روايتى از امام باقر(ع) نقل شده كه فرمود:
«هر كس به آنچه كه مى داند عمل كند، خداوند او را به آنچه نمىداند آگاه مىگرداند». (3)
2- عوامل خارجى
دومين دسته از عوامل هدايت انسان، عوامل خارج از وجود اوست كه شامل دو بحثِ 1. هدايتگران و 2. محيط سالم مى شود.
امّا در مورد نقش محيط سالم و پاك در هدايت انسانها بايد گفت: از آنجا كه زندگى انسانها به صورت اجتماعى اداره مىشود و بدون وجود جامعه، زندگى براى هر فرد ميسر نيست و از سوى ديگر در روابط اجتماعى نيز تأثير و تأثرهاى متقابل فراوانى بين افراد وجود دارد، خُلق و خوی، و آداب و رفتار افراد در يكديگر اثر گذاشته، در ایجاد شخصيت همديگر مؤثر است.
با توجه به اين مقدمه اگر محيطى كه انسانها در آن زندگى مىكنند داراى افراد سالم و با صفا و صميميّت و به دور از رذايل اخلاقى باشد نقش بسيار پيش برندهاى در رشد و هدايت آنان به سوى كمال ايفا مىكند.
عمده ترين هدف رسالت انبيا در كنار دعوت به توحيد و ديگر معارف الهى، اصلاح محيط اجتماعى بشر است تا در سايه محيط سالم، افراد به سوى حق و عدالت رو آورده و به هدف خلقت دست يابند. همه پيامبران الهى براى برداشتن موانع موجود در جوامع به مبارزه با كانونهاى قدرت كه عامل اشاعه فساد در جامعه ها بوده اند برخاسته اند. برقرارى قسط و عدل نيز كه زمينه ساز ايجاد محيط سالم است در رأس دستور كارشان بوده است:
«وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقوُمَ النّاسُ بِالْقِسْطِ * ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند. سوره حدید آیه 25».
در يك نگرش كلى به عقايد و اخلاقيات و احكام ارائه شده توسط دين مبين اسلام به خوبى درمى يابيم كه اين دين تا چه حد درصدد اصلاح محيط اجتماعى زندگى بشر بوده تا با رفع موانع و اصلاح ساختار جامعه، افراد به هدايت هاى الهى دست يابند.
دين اسلام با مبارزه با افكار خرافى و ارائة افكار اعتقادىِ مطابق با حق و واقع، در صدد اصلاح فكر بشر است. و نیز با تشويق به رعايت دستورات اخلاقى به ويژه دستورات مربوط به اخلاق عمومى جامعه، چون ايثار، گذشت، احسان به ديگران و… در صدد اصلاح اخلاق جامعه بوده است.
احكام آن نيز هر يك به طور مستقيم يا غيرمستقيم نقش بسزايى در اصلاح محيط جامعه ايفا مى كند، احكام عبادى آن انسان را به مقام عبوديتى دعوت مىكند كه وى را از تبديل شدن به موجودى كه ديگران را به استعمار و استثمار خود بكشد باز مى دارد. احكام مالى آن چون پرداخت خمس، زكات و ديگر حقوق واجب و مستحب هم براى اجراى عدالت اجتماعى در جامعه است تا فاصله طبقاتى كم شده و بسيارى از ظلم ها كه از اين طريق به جامعه تحميل مى شود از بين برود. احكامى چون قصاص، ديات و حدود نيز به ايجاد امنيت لازم و ضرورى براى يك محيط سالم كمك مى كند. پس اسلام به تمام معنا به اين مهم توجه داشته كه ابتدا بايد محيط اجتماع را سالم كرد تا بدين وسيله زمينه لازم براى هدايت افراد مهيا گردد.
بحث هدایتگران را نیز مفصلاً در بحث مربوطه در همین بخش دنبال کرده ایم.
———————-
(1) بحار الانوار، ج 75، ص 92.
(2) غرر الحکم و درر الکلم، ص 50.
(3) بحارالانوار، ج 78، ص 189.