• ورود نبى اكرم به قباء

حضرت محمد صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله چهارم ربيع‏الاول (سال چهاردهم بعثت)، غار را به قصد يثرب ترك كرد، و دوازدهم همان ماه به محله «قُبا» در حومه يثرب، محل سكونت قبيله بنى‏عمروبن‏عوف وارد شد. «قبا» در دو فرسخی مدینه، مرکز قبیله‌ی بنی عمر بن عوف بود. (1)

مرحوم كلينى در روضه كافى از على بن الحسين عليه‌السّلام نقل مى‏كند كه (آن حضرت در مسجد الرسول مدينه) فرمود: رسول اللّه صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله در دوازدهم ماه ربيع الاول و به هنگام ظهر به مدينه رسيد و در قباء فرود آمد و نماز ظهر را به دو ركعت و نماز عصر را نيز دو ركعتى به جاى آورد. در آنجا نزد (بنى) عمرو بن عوف مهمان شد و كمى بيشتر از ده روز پيش آنان اقامت كرد.

آنها به آن حضرت گفتند: آيا نزد ما ساكن مى‏شوى تا منزلى را براى شما تهيه كنيم؟ فرمود: نه. من منتظر رسيدن على بن ابى ابى طالب هستم؛ زيرا به او گفته‏ام كه به من ملحق شود و من منزلى را براى اقامت اختيار نمى‏كنم تا على عليه‌السّلام بيايد و ان شاء الله به سرعت خواهد آمد.

ابو بكر به آن حضرت صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله گفت: بيا تا به مدينه برويم، زيرا مردم با ورود شما بسيار خوشحال خواهند شد و آنها انتظار قدوم شما را مى‏كشند. پس بيا تا به سوى مدينه حركت كنيم و در اينجا منتظر على عليه‌السّلام نمانيد؛ زيرا گمان نمى‏كنم كه تا يك ماه ديگر بيايد!

رسول اللّه صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله به او فرمود:

«من حركت نمى‏كنم تا عموزاده و برادرم و محبوب‏ترين فرد اهل بيتم به من ملحق شود؛ زيرا او با جان خود مرا از دست مشركان حمايت و حفاظت کرد».

در اين حال ابو بكر خشمگين شد و روى ترش كرد و به خاطر همين مطلب به على عليه‌السّلام حسادت ورزيد و اين اوّلين اظهار دشمنى وى نسبت به على عليه‌السّلام بود كه نزد رسول اللّه صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله آشكار شد و اوّلين مخالفت با رسول اللّه صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله بود كه اظهار شد؛ زيرا ابو بكر حركت كرد و به مدينه رفت و رسول اللّه صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله در قباء به انتظار على عليه‌السّلام باقى ماند. (2)

  • پايه‏گذارى مسجد قباء

اختلافى در اخبار سيره نبوى نيست كه رسول اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله در قباء اقامت کرد تا على عليه‌السّلام به او ملحق شد. برخی نقل كرده‏اند كه آن حضرت صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله به على عليه‌السّلام دستور داد كه محدوده مسجد قباء را مشخص كند. گفته‏اند كه زمين مسجد قباء مال زنى به نام «ليّة» بود كه چارپايان را در آن مى‏بستند؛ و براى همين منافقان نماز خواندن در آن را مكروه مى‏شمردند. (3)

كلينى در فروع كافى با سندى از امام صادق عليه‌السّلام روايت مى‏كند كه فرمود: مسجدى كه بر اساس تقوا بنيان‏گذارى شد و خداوند هم درباره آن فرموده است:

«لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ؛ آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده، شايسته‏تر است كه در آن (به عبادت) بايستى». (4)

همان مسجد قباء است. (5)

از آن حضرت روايت شده است: از قباء شروع كن و در آن نماز به جاى آور؛ زيرا اوّلين مسجدى است كه رسول اللّه صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله در اين عرصه در آن نماز خوانده است. (6)

عياشى در كتاب تفسير خود از امام صادق عليه‌السّلام نقل مى‏كند كه از آن حضرت سؤال شد: آيا نبى اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله در مسجد قباء نماز مى‏خواند؟ فرمود: بله و در آن هنگام در منزل سعد بن خيثمة انصارى اقامت داشت. (7)

در اينجا امام عليه‌السّلام با اشاره به اقامت نبى اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله در منزل سعد بن خيثمه اين نكته را بيان مى‏كند.

كه اين اقامت در جنب مسجد بوده است و همين باعث شده است كه عده‏اى دچار توهم شوند و بناى مسجد را به سعد بن خيثمه نسبت دهند ابن اسحاق مى‏نويسد: شنيده‏ايم كه رسول اللّه صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله نزد پیر مردی به نام بن هدم اقامت كرد و مى‏گويند: وقتى از منزل كلثوم بن هدم خارج شد، براى ملاقات با مردم در منزل سعد بن خيثمه اقامت كرد و اين بدان خاطر بود كه وى مجرّد بوده و اهل و عيال نداشت. براى همين مهاجران مجردى كه وارد مدينه مى‏شدند، در منزل وى اقامت مى‏كردند و به خانه سعد؛ «بيت الأعزاب»؛ خانه مجردها مى‏گفتند. (8)

————————

1- تاريخ اسلام (از جاهليت تا رحلت پيامبر اسلام صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله)، پيشوايى، مهدى‏، ص 198؛  برای مطالعه بیشتر ر.ک:  ابن‏هشام، السيرةالنبوية، ص 137؛ طبرسى، اعلام‏الورى، ص 64؛ بلاذرى، انساب‏الأشراف‏، ص 263؛ بيهقى، دلائل‏النبوة، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 2، ص 172.

2- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 2، ص 181؛ روضه كافى، ص 280.

3- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 2، ص 184؛ برای مطالعه بیشتر ر. ک: ابن شبّة، تاريخ مدينه، ج 1، ص 54.

4- سوره توبه، آیه 108.

5- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 2، ص 185؛ فروع كافى، ج1، ص 81؛ بحار الانوار، ج 19، ص 120.

6- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 2، ص 185؛ فروع کافی، ج 1، ص 318، چنان كه در بحار الانوار، ج 19، ص 120 آمده است.

7- تفسير عياشى، ج 2، ص 112- 111.

8- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 2، ص 186؛ برای مطالعه بیشتر ر. ک: سيره ابن هشام، ج 2، ص 138.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا