- ورود رسول الله صلّىاللّهعليهوآله به مدینه
در مدینه کار تشکیل جامعه اسلامی و پایهگذاری حکومت و برنامهریزی برای گسترش اسلام در سراسر گیتی شروع شد. در این شهر دعوت از مرحله کادر سازی به مرحله جامعهسازی و اجرای عقیده و شریعت اسلامی و محو آثار جاهلی از سراسر جهان، تغییر وضعیت داد.
- استقبال از رهبر
میگویند: مردم یثرب هرگز به اندازه روزی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وارد این شهر شد، سرور و شادمانی نکردند و در تاریخ این شهر خاطرهای ثبت نشده است که تا این حد مردم را به وجد و پای کوبی کشانده باشد.
در روایتی هست که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هم از فرط شادی آستینهایش را به رقص آورد. همچنین آوردهاند که به هنگام عبور حضرت بر قبیله بنی نجار، قبیله در استقبال از او دف زنان، همه این شعر را همخوانی میکردند:
ما زنانی از قبیله بنی نجار هستیم؛
پیامبرصلیاللهعلیهوآله از آنان پرسید: آیا مرا دوست میدارید؟
همه در پاسخ گفتند: آری. یا رسول الله؛
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سه بار پی در پی گفت: من نیز شما را دوست میدارم (1)
حلبی میگوید: این دلیل آشکاری است بر جواز شنیدن آواز و دف زنی در غیر عروسی. (2)
ابن کثیر هم به روایت صحیح بخاری، صحیح مسلم برجواز غنا در عروسی و هنگام آمدن مسافر استدلال کرده است. (3)
اما باید گفت این مطالب و گفتهها نادرست است؛ زیرا:
الف) ثنیه الوداع در جهت شام
ثنیه الوداع در جهت مکه نیست، بلکه در مسیر کسانی است که از شام به مدینه میآیند.
ب)استدلال شگفت
استدلال حلبی با این روایت بر جواز موسیقی خیلی شگفت انگیز است. این روایت جز این نمیگوید که زنان یثرب به میمنت قدوم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شعر میسرودند؛ اما این کار همراه با ارتکاب محرمات نبود؛ چنانکه در این باره نیز ساکت است که آیا سرود آنان مشتمل بر ترجیع بود یا نه؟
رقص آستین:
اینکه میگویند: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آستینهای خود را به رقص آورد، خلاف مروت است. علامه محمد حسن مظفر میگوید:
این کار (رقص) سفاهت آشکار است؛ و هرزگی ظاهر و بزرگترین نقص رئیس قوم به شمار میرود. همچنین بالاترین کار منافی با حیا و مروت در آن روزگار است و شدیدترین امر و مباین با رسالت در ارشاد خلق و تهذیب آنان می باشد. (4)
این گذشته از نواهی قاطعانه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از ارتکاب هر گونه لهو، رقص و غناست که در منابع و متون فراوان و مختلف آمده است.
د) راز جعل و وضع
شاید رمز و راز این همه اصرار که این موضوع را به اسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآله نسبت دهند، در موارد زیر خلاصه شود:
از روایات و متون به دست میآید که عمر بن خطاب و عایشه، غنا و لهو را دوست داشتند و به آن گوش میدادند.
- عایشه
بخاری و دیگران روایت کردهاند که وی غنا را تشویق میکرد و میگفت: قدر کنیزک جوان حریص بر لهو را بدانید. (5)
همچنان که به مردی ترانه خوان اجازه داد که برای برخی از دختران جوان ترانه بخواند. البته از این تصمیم برگشت و دستور داد مرد را بیرون کنند. (6)
- خلیفه دوم
ابن منظور درباره علاقه خلیفه دوم، عمر بن خطاب به غنا میگوید: عمر به غنای اعراب بادیه نشین رخصت اجرا داد. (7)
خوات بن جبیر از خلیفه اجازه خواست که ترانه بخواند. خلیفه اجازه داد و خوات به غنا پرداخت.
عمر گفت: احسن خوات، احسن خوات. (8)
عمر شنید که رباح بن مغترف غنا میخواند. در این باره سوال کرد. چون به او خبر دادند، گفت: اگر میخواهی ترانه بخوانی، بر تو باد به اشعار ضرار بن خطاب. (9)
- ورود پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مدینه
پس از پانزده روز توقف در قبا (10) رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آهنگ یثرب کرد. مورخان در تاریخ دقیق خروج پیامبر از مکه، ورود به قبا و مدینه اختلاف فراوانی دارند. در عین حال به اتفاق عقیده دارند که در روزهای نخست ماه ربیع الاول به یثرب وارد شد.
مطابق بررسیهای علامه مجلسی، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله روز دوشنبه اول ماه ربیع الاول از مکه خارج شد و روز جمعه دوازدهم همین ماه وارد مدینه شد. این عقیده شیخ مفید هست و برخی هم بر آن ادعای اجماع کردهاند. (11)
پس از ورود على علیهالسلام به قبا، پيامبر صلیاللهعلیهوآله همراه گروهى از بنىنجار (اقوام مادرى عبدالمطلب) روانه يثرب شد.
هنگام ورود به شهر، مردم، با شور و علاقه فراوان از او استقبال كردند. سران و بزرگان قبايل، زمام ناقه پيامبر صلّىاللّهعليهوآله را مىگرفتند و درخواست مىكردند كه حضرت در محله آنها فرود آيد.
پيامبر صلّىاللّهعليهوآله مىفرمود: «راه شتر را باز كنيد، او مأموريت دارد، هر جا بخوابد، من همانجا فرود خواهم آمد.»
گويا رسول خدا صلّىاللّهعليهوآله با اين تدبير مىخواست (مثل داورى درباره نصب حجرالأسود) افتخار و شرف ميزبانى او نصيب قبيله يا خاندان خاصى نشود و در آينده مشكلى ايجاد نكند. (12)
شتر آن قدر راه رفت تا در جايى كه در حال حاضر درب مسجد در آن واقع شده است، زانو بر زمين زد. آنجا قطعه زمينى از دو طفل يتيم از قبيله خزرج بود كه به نام سهل و سهيل، و زير نظر اسعد بن زراره بودند. محل خوابيدن شتر جلوى در خانه ابو ايّوب خالد بن يزيد بود و پس از آن كه رسول اللّه صلّىاللّهعليهوآله از ناقهاش پياده شد، مردم اطراف او را گرفتند و هر كسى درخواست مىكرد كه به منزل او برود. مادر ابو ايّوب پيشدستى كرد و اثاثيه رسول اللّه صلّىاللّهعليهوآله را به منزل برد و از آنجا كه درخواستهاى مردم زياد بود، فرمود: اثاثيهام كجاست؟ گفتند مادر ابو ايوب آن را به منزل خود برده است. آنگاه رسول اللّه صلّىاللّهعليهوآله فرمود: مرد بايد همراه اثاثيهاش باشد و در اين حال اسعد بن زراره افسار ناقه را گرفت و آن را جلوى خانه ابو ايّوب برد. ابو ايوب در طبقه پايين منزل خود سكونت داشت و در طبقه دوم منزل وى هم اتاقى وجود داشت. او كراهت داشت كه بالاتر از رسول اللّه صلّىاللّهعليهوآله باشد، براى همين گفت: يا رسول اللّه صلّىاللّهعليهوآله، پدر و مادرم فداى شما باد. آيا طبقه بالا براى شما خوب است يا طبقه پايين؟ پيامبر صلّىاللّهعليهوآله فرمود: براى كسانى كه به زيارت ما مىآيند، طبقه بالا مناسبتر است. (13)
——————————-
1- وفاء الوفاء، ج 1، ص 263؛ فتح الباری، ج 7، ص 204؛ دلائل النبوه بیهقی، ج 2، ص 234-235؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 341؛ سیره حلبی، ج 2، ص 61.
2- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 190؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: سیره حلبی، ج 2، ص 61.
3- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 191؛ البدایه و النهایه، ج 1، ص 276.
4- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 193؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: دلائل الصدق، ج 1، ص 390.
5- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 93؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: صحیح بخاری، ج 9، ص 223، 270؛ حیاه الصحابه، ج 2، ص 761؛ دلائل الصدق، ج 1، ص 393.
6- السنن الکبری بیهقی، ج 10، ص 224.
7- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 194؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: لسان العرب، ج 15، ص 137.
8- الغدیر، ج 8، ص 79؛ از کنزالعمال، ج 7، ص 335.
9- الغدیر، ج 8، ص 79؛ از بیهقی و الاستیعاب، ج 1، ص 86، 170.
10- الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 201؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: بحار الانوار، ج 19، ص 106؛ سیره حلبی، ج 2، ص 55.
11- بحار الانوار، ج 8، ص 366- 367.
12- تاريخ اسلام (از جاهليت تا رحلت پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآلهوسلم)، مهدی پیشوایی، ص 199.
13- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 2، ص 192.