- ویژگی های تربیت در اسلام
اسلام در تربیت چهرهای ممتاز دارد. برخلاف نظامهای متداول تربیتی که فاقد جهت متعالی و هدف الهی است، اسلام دارای زیربنای معنوی و جهانبینی خدایی است و جهان را از مرز تنگ مادهپرستی و طبیعتگرایی و زندگی را از تنگنای بیسرانجام از زادن تا مردن که انسان را مانند جانور میسازد فراتر میبرد و به سوی خداوند بزرگ میکشاند و توحید را به عنوان فلسفه جهانبینی و معاد را به عنوان فلسفه زندگی مطرح میسازد.
مشخصات و ویژگیهای تربیت در اسلام را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
1- در بیان مشخصات تربیت در اسلام میتوان گفت که آموزش و پروش اسلامی بر اساس متافیزیک و اعتقاد به اصول دین و بر پایههای انسانیت استوار است و رعایت اصول اخلاقی را ضروری میداند.
2- تربیت اسلامی عقل و علم را ملاک یافتن حقیقت و ضابطه رستگاری تلقی میکند و بر دو اصل تزکیه و تعلیم تکیه دارد.
3- تعلیم و تربیت اسلامی جنبه هدایتی، پویایی، عقلانی و انقلابی دارد و جریانی مستمر است.
4- طریقه اسلام برای تربیت عبارت از رسیدگی همهجانبه به سرشت و فطرت انسان است که همه امور را در نظر گرفته و از هیچ چیزی غفلت ننموده است. اسلام به تربیت جسم و عقل و روان انسان میپردازد و شامل زندگی معنوی و حیات مادی میشود و همه فعالیتهای انسان را دربر میگیرد.
5- اسلام، اصالت را به تربیت میدهد و تعلیم و آموزش را وسیله و مقدمه آن میداند. توجه به سرشت انسان که رو به سوی نیکی و صلاح و خیر دارد مورد توجه خاص اسلام است.
- اول: تربیت اسلامی جامع است
جامعیت تربیت اسلامی از این نظر است که شامل جسم و روح، فرد و جمع، دنیا و آخرت میشود. پرورش جسم و تقویت و سالم نگاه داشتن و نیرومند کردن آن از نظر اسلام از ضروریات است. در اسلام از صدمه زدن به بدن منع شده و به نظافت و بهداشت و تطهیر بدن توجه خاصی مبذول گردیده است. فلسفه انجام بسیاری از امور در اسلام از قبیل وضو گرفتن، غسل کردن و تنطیف بدن به عنایتی برمیگردد که اسلام به پرورش و تقویت و تطهیر بدن دارد. آنچه در اسلام مذمت شده است تنپروری به معنای نفسپروری و شهوترانی است. پرورش واقعی جسم با نوعی تحمل محرومیت همراه است که با تنپروری و نفسپروری حاصل نمیشود.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهواله میفرمود:
«مؤمن توانمند و نیرومند بهتر و دوستداشتنیتر از مؤمن ناتوان است.» (1)
تأکیدی که در اسلام به ورزش کردن شده است برای پرورش جسم و نیرومندی آن است.
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهواله میفرمود:
«به فرزندان خود تیراندازی و شنا بیاموزید.» (2)
امام صادق علیهالسلام خود در مسابقه تیراندازی حاضر میشد و در شرطبندی آن شرکت میکرد.
اسلام پرورش را محدود به جنبه مادی انسان که پرورش جسم و تأمین نیازهای جسمانی است نمیکند و بیشتر به پرورش روح و عقل انسان میپردازد. اسلام روان انسان را با پیوند دادن انسان با خداوند پرورش میدهد.
اسلام برای ایجاد پیوند بین انسان و خدا و پرورش روان او راههای مختلفی را ارائه میدهد:
- حساسیت و درک قلب انسان را تحریک میکند تا با مشاهده قدرت خلاقه خداوندی در عالم وجود، پیوسته قدرت مطلق و بینهایت او را احساس کند.
- به این حقیقت انسان را حساس میسازد که پیوسته خدا مراقب حال او است و از اسرار باطنی او آگاه است.
- ترس از خدا را در دل انسان بیدار میکند تا در همه امور خدا را حاضر و ناظر بداند.
- محبت خداوند را در وجود آدمی برمیانگیزد.
- آرامش و اطمینان قلبی به انسان میدهد تا در مقابل خواست خداوند تسلیم باشد.
توجه به روح و جسم در همه عبادات لحاظ گردیده است. در نماز غیر از توجه به خدا و استعانت از وی، به طهارت و پاکیزگی بدن به عنوان شرط ورود به آن عنایت شده است. در روزه که هدف عمده آن تقوی و آراستگی روحی است به سلامت بدنی نیز توجه شده است. حدیث: «روزه بگیرید تا صحت و سلامت خود را بازیابید.»، بیانگر توجهی است که اسلام به سلامت جسم و بدن دارد.
تربیت اسلامی تابع اصالت فرد یا اصالت جمع به تنهایی نیست و به فرد و جمع هر دو توجه دارد. در اصالت جمع، جامعه به عنوان وجودی مستقل از افراد تلقی میشود که خلق و خوی، عادات و سنن، قوانین خاص و حرکت و تحول و تاریخ ویژه خود را دارد. در چنین برداشتی جامعه قائم به ذات خود است و دارای نیازها، مصالح و قوانینی است که مستقل از فرد است. در اصالت فرد، فرد اصالت دارد و جامعه دارای وجود اعتباری است. در اصالت جمع همه چیز در خدمت اجتماع است و به شکوفایی و رشد آزاد و متنوع استعدادهای انسانی توجهی نمیشود. در اصالت جمع، انسانها به مهرههای ریخته شدهای برای ماشین عظیم اجتماع تبدیل میشوند. در اصالت فرد، جامعه قربانی میشود و هر کس در دایره بسته خودگرایی و گسسته از جامعه و در حصار فردیت و زندان خویش محصور میگردد.
قرآن برابری اجتماعی و رعایت حقوق افراد جامعه را در سرلوحه کار خود قرار میدهد و اقامه قسط و عدل را از اهداف پیامبران میشمارد و میفرماید:
«همانا ما پیامبران را با نشانههای روشن مامور ابلاغ رسالت نمودیم و با آن کتاب و میزان فرو فرستادیم تا مردم و جامعه را به قسط و عدل به پا دارند.» (3)
اسلام برابری اجتماعی را به بهای از بین بردن انتخاب فرد تعقیب نمیکند و هر انسانی را مسئول کار خود میداند و میگوید:
«و ما نامه عمل و زندگی هر فردی را به گردن او انداختیم و او مسئول کار خویش است؛ و هیچ گناهکاری، گناه و خطای دیگری را بر دوش نمیکشد و به خاطر آن مواخذه نمیشود.» (4)
تعادل در قوای نفسانی انسان و تعادل در جامعه، هر دو مورد نظر اسلام است. اسلام هیچ گاه پیشرفت جامعه را با از بین بردن استعداد افراد و عدم توجه به آن نمیپذیرد. تربیت اسلامی ضمن شکوفا نمودن استعدادهای افراد، نیازهای جمعی را تامین میکند.
در اسلام دنیا و آخرت نه تنها با یکدیگر متناقض نیستند بلکه مکمل یکدیگرند و برای تکامل انسان هستند. پیامبر اسلام صلیاللهعلیهواله میفرمود:
«همانا من برای خیر دنیا و آخرت مبعوث به رسالت گردیدم.» (5)
در قنوت نماز دعا میکنیم و میگوییم:
«پروردگارا در زندگی این جهان و آن جهان به ما خیر و خوبی عطا فرما.» (6)
امام صادق علیهالسلام چنین فرمودند:
«از پیروان ما نیست آن کسی که زندگی دنیایش را فدای آخرتش کند و یا آخرتش را برای نیل به زندگی دنیا ترک کند.» (7)
در قرآن کریم با سئوالی که حاکی از سرزنش است چنین بیان میکند:
«ای پیامبر بگو چه کسی زینتها و خوبیهایی را که خداوند برای بندگانش مقرر داشته تحریم نموده و از آنها منع کرده است.» (8)
حتی در سوره قصص دستور میدهد که:
«سهم و بهره خود را از دنیا فراموش مکن و همانگونه که خداوند به تو احسان و نیکی کرده است نیکی کن.» (9)
- دوم: تربیت اسلامی عبادت است
در اسلام قدم هایی را که انسان برای رشد و کمال خود و پرورش دیگران برمیدارد و در جهت رضای خداوند است همه عبادت است. قرآن کریم علت خلقت انسان را عبادت و پرستش میداند و میگوید:
«و جن و انس را تنها برای عبادت آفریدم.» (10)
عبادت کردن محدود به آن لحظات کوتاهی که انسان مشغول مراسم عبادی از قبیل نمازگزاردن و دعا کردن است نمیشود. عبادت هنگامی ارزش خود را بروز میدهد که به صورت راه و رسم زندگی درآید. ارزش آن در مواقعی است که شیوه رفتار و کردار و تفکر و همه شئون زندگی فرد را فراگیرد. عبادت به معنای ایجاد پیوند بین قلب انسان و خداوند است. اسلام فرد را چنان تربیت میکند که در هر حال با خدا مرتبط باشد. داد و ستدش با خدا، ترسش از خدا، بازگشت و رجوعش به خدا باشد و این معنای عبادت در اسلام است.
عبادت در اسلام به معنای کنارهگیری از دنیا و رهبانیت نیست. عبادت به این معنا نیست که فقط در لحظاتی خدا را در نظر بگیرند و در بقیه امور فراموش کنند. امام صادق علیهالسلام میفرمود:
«به این امر که فرد رکوع و سجود نمازش را طول میدهد نگاه نکنید زیرا این موردی است که به آن عادت کرده است و میترسد که ترک کند بلکه به راستی گفتار و ادای امانت او نگاه کنید.» (11)
این حدیث دلالت دارد که عبادت باید در اعمال اجتماعی فرد بروز کند و نشان دهد که فرد در موقعیتها و روابط اجتماعی به یاد خدا است.
«عبادت وسیلهای برای اصلاح نفس و اصلاح زندگی است و هیچ گونه نفعی از آن عاید خدا نمیشود.»
امام علی علیهالسلام در خطبه معروف همام فرمودند:
«همانا خداوند مخلوقات را آفرید و از اطاعت و عبادت آنان بینیاز و از گناه و معصیت آنان ایمن است زیرا معصیت افراد ضرری به وی نمیزند و اطاعت آنان برای او نفعی ندارد.» (12)
قرآن کریم در این باره میفرماید:
«هر که در راه عقیده خود مبارزه و تلاش کند به سود خود تلاش کرده است همانا خداوند از اطاعت و عبادت جهانیان بینیاز است.» (13)
- سوم: تربیت اسلامی هماهنگ با فطرت انسان است
فطرت گونه خاصی از خلقت و آفرینش است. قرآن در سوره روم درباره فطرت میفرماید:
«گونه و نوع خاصی از آفرینش که خداگونه است و مردم به آن صورت و گونه آفریده شدهاند و آفرینش خداوند تغییرناپذیر است.» (14)
انسان سرآمد مخلوقات است و این امتیاز به خاطر وجود فطرت و نوع خاص آفرینش انسان است. فطرت را نباید با غریزه اشتباه کرد. تفاوت اصلي فطرت و غريزه در تعلق فطرت به ساختار روح و تعلق غريزه به ساختار نفس و طبيعت آدمي است. روح که منشا حيات و معنويت انسان است داراي گرايش هاي فطري معنوي است و نفس که مقصود از آن طبيعت و نيروي مديريت حيات طبيعي در انسان است، نيز از گرايش هاي غريزي براي ادامه حيات برخوردار است.
فطرت، منشأ حركت و تكاپوي دايمي انسان به سوي كمال است. گرايشهاي فطري نيز ناآگاهانه است و شكوفايي استعدادهاي فطري، مشروط به برطرف كردن موانع آنها و قرار گرفتن در جهت اصلي كمال است.
انساني كه به دنيا ميآيد، حيواني است كه درونش استعداد انسان شدن را دارد، بنابراين گرايشات فطري، قابل تربيت و پرورشند. شكوفايي اين گرايشها نياز به مجاهده دارد. انسان همانند دانهاي است كه براي رسيدن به كمال و سعادتش بايد مسيري را بگذراند.
وقتی انسان متولد میشود چیزی نمیداند و دارای استعداد و تواناییهای فراوان است.
به فرموده قرآن:
«و خداوند شما را از دامان مادرانتان متولد نمود و چیزی نمیدانستید و گوش و چشم و دل (عقل) به شما داد تا شاید سپاسگزاری کنید و آنها را به کار ببرید.» (15)
محیط تربیتی برای شکوفا شدن فطرت و استعدادها لازم است وگرنه استعدادهای درونی انسان در جهت خیر و صلاح رشد نمیکند. اسلام برای تطابق روش تربیتی خود با فطرت انسان به تمام جهات تربیتی و مراحل رشد آدمی توجه میکند و برای هر وضعیت و موقعیتی دستورات تربیتی دارد مثلا برای پرهیز از ازدواجهایی که ممکن است حاصل و نتیجه خوبی نداشته باشد دستور میدهد که:
«از ازدواج با آدمهای احمق دوری کنید». (16)
به والدین سفارش میکند که:
«کودکان خود را دوست بدارید و آنان را مورد رحمت و شفقت خود قرار دهید.» (17)
- چهارم: تربیت اسلامی متکی بر علم و یقین است
اسلام اساس کار خود را بر علم و یقین میگذارد و از پیروی و تبعیت از هر آنچه که فرد نسبت به آن علم ندارد نهی میکند و میگوید:
«و از آنچه که نسبت به آن علم و آگاهی نداری پیروی مکن.» (18)
قرآن در سوره آلعمران با لحن سرزنش میگوید:
«چرا نسبت به موضوعی که علم و آگاهی ندارید محاجّه و بحث میکنید.» (19)
قرآن گمراهی افراد را در اثر ندانستن میداند و میگوید:
«و همانا بسیاری از مردم در اثر ندانستن و پیروی از هواهای نفسانی به گمراهی و ضلالت میافتند.» (20)
از این آیه استنباط میشود که نادانی باعث پیروی از هواهای نفسانی و در نتیجه گمراهی شده است.
علم و آگاهی وقتی در ذهن رسوخ نمود و به وسیله آگاهیها و بصیرتهای دیگر مورد تأیید قرار گرفت به مرحله یقین میرسد.
مراتب جهل تا علم را میتوان به صورت زیر ترسیم نمود.
جهل – شک – ظن – علم
اسلام نه تنها از جهل و شک بلکه از ظن و گمان که نزدیک به علم است نیز جلوگیری میکند و با بیان: «همانا گمان به هیچ وجه جای حق را نمیگیرد افراد را از پیروی ظن و گمان بازمیدارد.» (21)
قرآن در سوره نجم در مورد افراد بیایمان چنین میگوید:
«آنان علم و آگاهی ندارند و تنها پیرو ظن و گمان هستند.» (22)
معلوم است چنانکه افراد تابع علم و آگاهی بودند به حقیقت میرسیدند. وقتی تربیت بر مبنای علم و یقین باشد از آنچه که محقق شده و ثمربخش بودن آنها حتمی است استفاده میشود. آن تحقیقات تربیتی که به نتیجه قطعی رسیده باشد مورد استفاده قرار خواهد گرفت. فرضیات و نظریاتی که هنوز جنبه علمی نداشته در تربیت اسلامی جایی نخواهد داشت. اصولا مربی در طرح برنامهها و ارائه روشها و تدریس محتواها از علم و یقین و نتایج قطعی تحقیقات بهره میجوید و با توجه به واقعیتها حرکت میکند.
- پنجم: تربیت اسلامی بر تزکیه و تعلیم تکیه دارد
اسلام به تزکیه نفس و آراستگی اخلاقی اهمیت فراوان میدهد. رستگاری انسان در این است که نفس خود را از آلودگیها پاک کند. قرآن در این باره میگوید:
«همانا رستگار کسی است که نفس خود را آراسته و پاکیزه گرداند.» (23)
برنامه پیامبر اسلام صلیاللهعلیهواله ابتدا تلاوت آیات خدا بر مردم و سپس تزکیه آنان و آنگاه تعلیم کتاب و حکمت بوده است. (24)
تقدم تزکیه بر تعلیم هشداری بر این امر است که علم باید با اخلاق توأم باشد وگرنه همانطور که سنایی گفته است مانند چراغی است که در دست دزد باشد.
گر علم آموختی از حرص، آنگه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
علم در سیر تاریخی خود بیش از یک رسالت را به انجام نرسانده است و آن توانایی و قدرت بخشیدن به انسان بوده است. وقتی هدف علم، قدرت بخشیدن به انسان باشد قداست آن از بین میرود و حقیقتجویی و راهنمایی زندگی بشر و معنا بخشیدن به حیات انسان را کنار میگذارد و بر کشف مواهب تأکید میکند. در این صورت علم در اسارت تولید بیشتر، مصرف بیشتر و ایجاد و تحمیل مصرفهای مصنوعی بر زندگی آدمی برمیآید و به جای اینکه نوری فرا راه زندگی انسانها باشد وسیلهای برای برآوردن امیال درونی افراد و وسیلهای برای سلطه و اقتدار بر دیگران میگردد.
در اسلام علم جهتدار مطرح است. علم برای علم و هنر برای هنر مورد نظر اسلام نیست. خروج انسان از تاریکیها به نور و روشنایی و از کوری به بینایی تعابیری است که در قرآن کریم برای جهل و دانایی به کار رفته است. علم نور و روشنایی است. بینایی و آرامش است. عالم بصیر و آگاه است و دغدغه خاطر ندارد. این امور از علم برای علم ساخته نیست. مطمئنا از علمی ساخته است که توأم با ایمان و دارای جهتی الهی باشد. در این صورت علم برای معرفت انسان از خویش و از جهان و برای خدمت به خلق خدا بکار میرود و هیچگاه در جهت ضرر زدن به افراد و زیان اجتماع و برده ساختن و استثمار دیگران به کار نخواهد رفت و وسیلهای برای بهرهکشی و سودجویی و قدرتطلبی نخواهد بود.
لازم به تذکر است که علم مورد نظر اسلام، علم به معنای آگاهی و تعلیم به معنای خروج انسان از جهل و نادانی به بصیرت و بینایی است و نباید آن را با علم به معنای اصطلاحی آن یعنی معرفتی که قوانین و روابط پدیدهها و واقعیتها را بیان میکند اشتباه کرد. برخی تصور میکنند که اسلام با معرفت به معنای دوم که معنای اصطلاحی علم است مخالف است. اصولاً اسلام مخالف جهل است. علم به معنای قانون علمی مورد تأیید اسلام است. آنچه را که اسلام با تردید به آن مینگرد، این است که آنچه هنوز جنبه تئوریک و نظری دارد و به مرحله یقین و قانون علمی نرسیده است به جای معرفت علمی قلمداد گردد. به عبارت دیگر، مطلب ظنی و احتمالی جای مسئله یقینی و قطعی را بگیرد. تئوریها شامل فرضیههایی است که ممکن است بسیاری از آنها اثبات نشده باشند و نمیتوان آنها را به عنوان یک قانون علمی پذیرفت و در همه موارد مبنای کار خود قرار داد. تئوریها مخصوصاً اگر مربوط به علوم انسانی باشند نیاز به تحقیقات مکرر و خالی از تعصب دارند تا به مرحله اثبات برسند و به صورت قانونی علمی درآیند.
- تربیت و تعلیم از دیدگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام
از هیچ یک از خلفا روایت نشده که مانند امام امیرالمؤمنین علیه السلام به امور «تربیتی» و مسائل «تعلیم» اهمیت داده باشند.
امام امیرالمؤمنین علیهالسلام برای این موضوع، اهمیت زیادی قایل شد و مسجد کوفه را به عنوان مرکزی آموزشی قرارداد که سخنرانیهای دینی و توجیهی خود را در آن محل ایراد میفرمود و بیشتر اوقات خود را صرف دعوت به سوی خداوند و بیان فلسفه توحید و گسترش آداب و اخلاق اسلامی مینمود و هدفش این بود که آگاهی دین را عمومیت بخشد و نسلی به وجود آورد که ایمانی عقیدتی به خدا داشته باشد و نه ایمانی تقلیدی؛ و خطبههای آن حضرت، اعماق جانها را به ترس و خشیت از خداوند، تکان میداد که در مکتب آن حضرت، جمعی از مسلمین خیّر و صالح، تربیت شدند؛ همچون حجر بن عدی، میثم تمار، کمیل بن زیاد و دیگرانی از مردان تقوا و صلاح در اسلام.
وصیتهای آن حضرت به دو فرزندنش حسن و حسین علیه السلام و دیگر تعالیم وی از مهمترین اصول تربیتی در اسلام هستند که پایههای تربیت را مشخص نمودند و شیوههای آن را بر اساسی تجربی قرار دادند که از ارزشمندترین ثروتهای مسلمین در این زمینه میباشند.
اما در زمینه تعلیم، امام علیهالسلام خود، معلم و برانگیزنده روح علمی بود و هم او بود که درهای علوم را در اسلام گشود و همچون علم فلسفه، کلام، تفسیر، فقه، نحو و دیگر علومی که افزون بر سی علم میباشند و شکوفایی حرکت علمی در عصرهای طلایی اسلام، بنا به عقیده محققان، به آن حضرت برمیگردد.
امام، بلندپایهترین مؤسس علوم و معارف در دنیای اسلام بود و همه کوششهای خود را برای اشاعه علم و نشر آداب و فرهنگ میان مسلمین به کار برده و پیوسته در میان یارانش، این گفته خود را تکرار میفرموده است که: «از من بپرسید، پیش از آنکه مرا از دست بدهید، از من درباره راههای آسمان بپرسید که من به آنها از راههای زمین داناتر هستم».
و بسیار مایه افسوس و اندوه است به حقیقت که آنها از وجود این ابرمرد عظیم، بهره نجستند و از حقیقت فضا و کهکشانهای شناور در آن و دیگر اسرار طبیعت، چیزی نپرسیدند که آن حضرت معارف آنها را از پیامبر اکرم (ص) دریافت کرده بود. آنها چیزی در این مورد از وی نپرسیدند، بلکه به استهزا پرداخته و یکی از آنها مسخرهکنان پرسید، چند تار موی در سر من موجود است؟
امام، در میان آن محیط جاهل، غریب زیست، محیطی که چیزی از اهداف و ارزشهای آن حضرت را نمیدانست و حقیقت ارزش وی را در نمییافت و عظمت ذاتی و مواهب حضرتش را تشخیص نمیداد.
به هر حال، امام حکومتش را بر پایه توسعه بخشیدن به زندگی فکری و علمی و انتشار آگاهیها و آداب در میان همه طبقات قرارداده بود.
——————————–
1- «الْمُؤْمِنُ الْقَوِیُّ خَیْرٌ مِنَ الضَّعِیف»؛ مجمع البحرین، ج 1، ص 352.
2- «علّموا أبنائکم الرّمی و السّباحة»؛ جامع أحادیث الشیعة، بروجردی، ج 22، ص 714.
3- «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»؛ سوره حدید، آیه 25.
4- «وَ کُلَّ انْسانٍ الْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِه؛ و لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری»؛ سوره اسری، آیه 13.
5- «إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»؛ الأمالی، طوسی، النص، ص 583.
6- «ربّنا اتِنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنه»؛ سوره بقره، آیه 251.
7- «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاهُ»؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 156.
8- «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ»؛ سوره اعراف، آیه 32.
9- «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْک»؛ سوره قصص، آیه 77.
10- «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الانسَ الاَّ لیَعْبُدون»؛ سوره ذاریات، آیه 56.
11- «لَا تَنْظُرُوا إِلی طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ؛ فَإِنَّ ذلِکَ شَیْءٌ اعْتَادَهُ، فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِکَ، وَ لکِنِ انْظُرُوا إِلی صِدْقِ حَدِیثِهِ، وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ»؛ کافی (ط – دارالحدیث)، ج 3، ص 273.
12- «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ»؛ نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه 193.
13- «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین»؛ سوره عنکبوت، آیه 6.
14- «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّه»؛ سوره روم، آیه 30.
15- «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»؛ سوره نحل، آیه 78.
16- «إِیَّاکُمْ وَ تَزْوِیجَ الْحَمْقَاء»؛ کافی (ط – دارالحدیث)، ج 10، ص 650.
17- «أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ»؛ کافی (ط – دارالحدیث)، ج 11، ص 449.
18- «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم»؛ سوره اسراء، آیه 36.
19- «فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ»؛ سوره آلعمران، آیه 66.
20- «وَ إِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ»؛ سوره انعام، آیه 119.
21- «و إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئا»؛ سوره یونس، آیه 36.
22- «إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ»؛ سوره نجم، آیه 28.
23- «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی»؛ سوره اعلی، آیه 14.
24- «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ»؛ سوره جمعه، آیه 2.