- صفات فعلیه
منظور از صفات فعل، صفاتى است که به افعال خداوند بستگى دارد و از افعال خدا انتزاع می گردد و قبل از آن که آن فعل از او صادر شود آن وصف بر او اطلاق نمىگردد مانند خالق، رازق، محیى (زنده کننده). تا خلقت و آفرینشی از خداوند صادر نگردد او را نمی توان بالفعل به صفت خالق متصف ساخت و همچنین است در مورد سایر صفات فعلی خداوند. در واقع، انسان با نظر به مقام فعل و عمل خداوند صفاتی را انتزاع می کند و به خداوند نسبت می دهد بر خلاف صفات ذاتی که تنها ذات خداوند برای درک چنین صفاتی کافی است.
- ويژگيهاي فعل الهي
1. تحقق فعل، به صِرف اراده
هرگاه خدا فعلي را اراده كند و بخواهد شيئي در عالَم موجود شود، صِرف اراده او براي تحقق آن شيء كافي است؛ مانند تحقق صورتها و مفاهيم ذهني كه به مجرد اراده انسان، در حيطه خيال يا وهم يا عقلِ وي نقش ميبندد.
قرآنكريم راجع به تأثير سريع اراده خدا چنين ميفرمايد: «وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * خداوند چون به كاري فرمان دهد، تنها به آن ميگويد باش پس آن چيز تحقق مييابد. سوره بقره آیه 117».
در جمله «فيَكُونُ» به معناي ايجاد شدن است؛ مفاد اينگونه آيات اين است كه هرگاه خدا بخواهد چيزي را موجود كند، بدون نياز به هيچ مقدمه و شرايطي، تنها «كُنْ» را اراده ميكند. مراد از «كُنْ» اراده در ايجاد اشياء است.
براي تحقق فعل خدا و ايجاد اشياء، لازم نيست قبلاً شيء وجود عيني داشته باشد تا خطاب «کُنْ» متوجه آن شود، وگرنه خلف لازم ميآيد. بله چون آنچه معدوم محض و در پرده عدم باشد مخاطب قرار نميگيرد، اشيا قبل از وجود عيني داراي وجود علمي هستند. خداي سبحان با اشاره تكويني موجود علمي را به نحو تجلّي، وجود عيني ميبخشد و آنها را از پرده عدم با قدرت بيكرانش به هستي می آورد.
2. تخلف ناپذيري فعل از اراده
تحقق فعل خدا كه همان اراده تكويني اوست، نه فاصله برداراست و نه تخلفپذير؛ زيرا خداي سبحان با اراده تكويني خود هستي هر چيزي را ميآفريند و با قدرت قاهره خويش هرگونه مانعي را از جانب هر كه و هر چه باشد برميدارد.
قرآنكريم نسبت به كمال اقتدار و توانايي خدا بر بندگان ميفرمايد: «وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِه * و اوست كه ما فوق بندگان خود و قاهر بر آنان است. سوره انعام آیه 18و61»
و نيز مي فرمايد «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ * و شما نمىتوانيد خدا را در زمين و نه در آسمان به ستوه آوريد و به غير از خدا سرپرست و ياورى نداريد . سوره عنكبوت آیه 22» و نيز نسبت به سيطره و قدرت بينهايت او بر همه آسمانها و زمين و همه پديدهها ميفرمايد: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً * و هيچ چيز، نه در آسمانها و نه در زمين نيست كه خدا را ناتوان سازد؛ چرا كه او همواره داناي تواناست. سوره فاطر آیه 44».
در جاي ديگر در همينباره ميفرمايد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا يُعْجِزُونَ * كساني كه كافر شدند گمان نبرند كه از اراده ما پيشي گرفتند و از عذاب ما فراركردند، آنان هرگز نميتوانند ما را عاجز كنند. سوره انفال آیه 59».
حاصل دو مطلب فوق اين شد كه اگر خدا به چيزي امر تكويني كند كه موجود شود، آن چيز بدون هيچگونه مانعي تحقق پيدا ميكند.
برهان بر اين مسأله
برهان مسئله نيز اين است كه امر تكويني الهي همان ايجاد است و ايجاد بدون وجود نخواهد بود. بدين جهت در قرآن تأخر معلول از علت، كه تأخر ذاتي نه تأخر زماني است، با حرف «فا» كه براي ترتّب اثر بر مؤثر است بيان شده است: «كن فيكون»؛ يعني وجود اراده تكويني كُنْ همان و تحقق مراد فيكون همان. آيات قرآن مبيّن اين حقيقت است كه در نظام تكوين، تخلف فرض ندارد و تخلف از امر تكويني خدا، محال است. همه موجودات با ميل و رغبت، تسليم محض خواست تكويني خالق خود هستند؛ زيرا هر موجودي به هستي بخشِ خويش گرايش دارد.
لذا قرآن كريم سراسر جهان هستي را سربازان خدا ميشمرد؛ «و للهِ جنود السَّمَاوَاتِ و الأَرض * آرى براى خدا همه رقم لشكر در آسمانها و زمين هست. سوره فتح آیه 4» و همه عالم را مطيع و فرمانبردار خدا ميداند؛ «فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ * به آسمان و زمين گفت خواه يا ناخواه بياييد، آن دو گفتند [با رغبت] فرمانبردار آمديم. سوره فصلت آیه 11».
3. مادي نبودن فعل الهي
هر فعلي يا مادي است و يا مجرد؛ يعني فعل فاعل دو نوع است:
ا- فعلي كه فاعلِ آن در انجامش محتاج به حركت اعضاء و كمك خواستن از ابزار است، مانند فعل انسان و حيوان. در اين افعال فاعل احساس خستگي مي كند چرا كه قدرت او محدود است؛ گرچه گاهي اين خستگي به دليل عادت، تكرار و… احساس نمي شود و گاهي خستگي آن زود گذر است.
2- فعلي كه فاعل آن نيازمند به حركت و ادوات و ابزار مادي نيست. در اين نوع كار، فاعل از اعضا و جوارحي چون دست و بازو و… كمك نمي گيرد و چون مادي نيست و سبكي و سنگيني از خواص ماده است، سنگيني در آن راه ندارد. اين نوع فعل مخصوص عالم مجردات است مانند اينكه آدمي از استقرار علوم در وجودش خسته نمي شود.
بر اين اساس،حضرت آدم عليه السلام از فرا گرفتن همه ي حقايق عالم و تعلّم اسماء حسناي الهي «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها * و خدا همه نامها را بادم بياموخت. سوره بقره آیه 31» احساس سنگيني و خستگي نكرد.
از آنجا كه خداي سبحان فاعلي است كه افعال او بدون حركت و ابزار انجام مي شود و در ساحت او هيچ گونه خستگي و ملالي راه ندارد، معلوم مي شود كه افعال او مادي نيست.
4. دوام فيض
اصل ايجاد هر چيزي در جهان هستي و نيز انقطاع يا استمرار آن تابع اراده ي الهي است؛ اگر خداوند چيزي را به طور موقت و محدود بخواهد، آن شيء به نحو موقت انجام مي شود و اگر امري را به طور مستمر اراده كند آن چيز به نحو دائم محقق مي شود.
از اين رو اگر در قرآن كريم چنين آمده است: «وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْض * اما كسانى كه نيكبختاند در بهشتند و تا آسمانها و زمين هست در آن جاودانند. سوره هود آیه 108» که نشان دهندهي دوام فيض نيز هست؛ چرا كه جريان بهشت نظامي است دائمي و زوال ناپذير و قيد «مادام» كه مربوط به آسمان و زمين آن نظام است، كنايه از جاودانگي آن نظام است، زيرا آسمان و زمين مورد اشاره در آيه اي كه ناظر به صحنه پس از ارتحال از دنياست، غير از آسمان و زمين دنياست كه در بارهي آن فرمود: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار * روزى كه زمين، به زمينى ديگر و آسمانها نيز (به آسمانهاى ديگر) مبدل شود و (مردم) در پيشگاه خداى يگانه مقتدر حاضر شوند. سوره ابراهيم آیه 48».
5. حكيمانه بودن
خدا حكيم است و از حكيم كار بي هدف صادر نمي شود. لكن خداوند سبحان غني محض وكمال صرف است وكمال صرف خود، هدف است وغير او هرچه هست او را مي طلبد؛ پس معنا ندارد كه خداي سبحان كاري را براي رسيدن به هدف انجام دهد. بنابراين او حكيم است نه اين معنا كه فعلش را براي رسيدن به هدفي انجام مي دهد بلكه مبدأ حكمت است و افعالش لغو و بيهوده و باطل و بازيچه نيست.
قرآن كريم هدف از آفرينش جن و انس را عبادت خداي سبحان مي داند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ * و من جن و انس را نيافريدم مگر براى اينكه عبادتم كنند. سوره ذاريات آیه 54»؛ يعني عبادت كردن، هدف جن و انس است؛ نه اينكه معبود شدن هدف خدا باشد.