• وراثت

وراثت؛ به زبان ساده، انتقال صفات از والدین و خویشاوندان به فرزندان است و اولین بستر تربیت فرزند به شمار می‌آید.

صفات والدین، چه خوب و چه بد، از طریق عوامل وراثتی یعنی ژن‌ها از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابند.

قرآن و احادیث اسلامی با رمز و اشاره کم و بیش پرده از روی اسرار وراثت برداشته است. با این اوصاف، بسیاری از صفات جسمانی و روانی و ویژگی‌های اخلاقی، از پدر و مادر و یا خویشاوندان، به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود. همین امر سبب شباهت فرزندان به پدر و مادر و یا خویشاوندان خود، می‌گردد. اگر چه این شباهت از نظر شدت و ضعف، مختلف است.

پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید:

«از ازدواج با زن‌های احمق و کم‌هوش اجتناب کنید، زیرا مصاحبت با آن‌ها ناگوار و فرزندی که از او متولد می‌شود تباه و بی‌ارزش است.» (1)

هوش عامل مهمی در اخلاق است، و رفتار اخلاقی فرد، تا حد مهمی مربوط به هوش او می‌باشد. مزاج نیز عامل دیگری برای اخلاق است؛ مزاج اگر چه اصل آن فیزیولوژی است، ولی آثار آن در رفتار انسان ظاهر می‌شود؛ چون عقل و اخلاق، نتیجه حالات روانی فرد است. مزاج پریشان و زودرنج، مزاج آرام و معتدل، یا استعداد جرم و گناه، همه تحت تأثیر عوامل ارثی قرار دارند.

قانون وراثت تا حدود وسیعی بر جهات جسمانی و روانی انسان حاکم است، و این قانون نیز با موضوع ازدواج و انتخاب همسر برای تولید نسل رابطه مستقیم دارد.

قانون وراثت، صفات و خصوصیات هر جانداری را به صورت بسیار دقیق به رده بعدی انتقال می‌دهد. این‌گونه قوانین در زبان قرآن و روایات اسلامی به «سنت الهی» تعبیر شده است.

قرن‌ها پیش از آن که دانشمندان غربی در این مسأله به آمارگیری و تحقیق بپردازند، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اطهار علیهم‌السلام که حقایق را با نور الهی می‌دیدند به این قانون مهم توجه کامل داشته و مردم را به رعایت آن، توصیه نموده‌اند.

از رسول گرامی صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت کرده‌اند که:

(روزی) آن حضرت برای سخنرانی به پا خاست و فرمود:

«از ازدواج با سبزه مزبله بپرهیزید.»

پرسیدند: مقصودتان از سبزه مزبله چیست؟ فرمود: «زن زیبایی است که در خانواده بد رشد کرده است.» (2)

به نظر می‌رسد که یکی از دلایل ممنوعیت ازدواج با این‌گونه زنان، این است که خصوصیات خانواده ایشان به فرزندانشان انتقال می‌یابد و در نتیجه نسلی ناشایسته به جامعه تحویل داده می‌شود.

حسین بن بشار واسطی نقل کرده است: به حضرت رضا علیه‌السلام نوشتم، خویشاوندی دارم که از دخترم خواستگاری نموده، اما اخلاق بدی دارد. حضرت در جوابم فرمود:

«اگر بدخُلق است به او زن مده.» (3)

از مجموع روایات چنین استنباط می‌گردد که ازدواج با افرادی که دیوانه‌اند یا به صفات ناپسند یا اختلالات ذهنی مبتلا هستند موجب تباهی نسل سالم بوده، معایب و خطرات غیرقابل جبرانی در پی می‌آورد.

قرآن کریم در برخی آیات به این موضوع اشاره فرموده است. از آن جمله می‌فرماید:

– «خدا، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد: فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده…» (4)

حضرت صادق علیه‌السلام در توضیح این آیه فرموده است:

«یعنی خداوند آن کسانی را که برگزیده است، بعضی از نسل بعضی دیگرند.» (5)

و این همان مفهوم اصل «توارث» است که خداوند پیامبران و برگزیدگان را، از نژاد پیامبران و برگزیدگان قرار داده و از ایشان منشعب ساخته است.

– «…و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود همچنین شجره ملعونه [درخت نفرین شده] را که در قرآن ذکر کرده‌ایم…» (6)

در تفسیر این آیه نیز محدثان شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت کرده‌اند که آن حضرت در خواب دید که بوزینگان بر منبرش بالا می‌روند و در جای او قرار می‌گیرند. پیامبر گرامی اسلام از دیدن این خواب دلتنگ شد. در این هنگام جبرئیل نازل گشت و به آن جناب خبر داد که آن بوزینگان بنی‌امیه هستند که بعد از تو بر مسلمانان مسلط می‌شوند و آنان را گمراه می‌کنند.

در این آیه شریفه خداوند بنی‌امیه را به درخت نامبارک و نفرین شده‌ای تشبیه کرده است؛ یعنی همان‌طور که میوه هر درخت، متناسب با ویژگی‌های همان درخت است.

بنی‌امیه هم که ناپاکی و خبث طینت را از نسل‌های قبلی خود دریافت کرده بودند همچون درخت تلخ و نامبارکی بودند که فساد و تبهکاری را که در نهفتگی وجود ایشان قرار داشت، از پیشینیان خود به ارث گرفته، به نسل بعد انتقال داده و باعث گمراهی امت اسلامی شدند.

– «و اسحاق و یعقوب را به او [ابراهیم] بخشیدیم و هر دو را هدایت کردیم و نوح را (نیز) پیش از آن هدایت نمودیم و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) این گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم! و (همچنین) زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس را همه از صالحان بودند؛ و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را و همه را بر جهانیان برتری دادیم؛ و از پدران و فرزندان و برادران آن‌ها (افرادی را برتری دادیم) و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم.» (7)

در این آیات چنان‌که می‌بینیم خداوند متعال، در مرحله اول از چهار پیامبر یعنی نوح، ابراهیم، اسحاق و یعقوب یاد کرده؛ سپس از نسل ایشان چهارده تن از پیامبران را نام برده است و این خود دلیل است بر این‌که پیامبران نسل به نسل دارای پدرانی شایسته و صالح بوده که بر اساس مصلحت الهی و در زمان مقدر، چشم به این جهان گشوده و ملت‌ها را از نعمت وجودشان بهره‌مند کرده‌اند.

بنابراین، نطفه مرد و زن یا حامل بذر فضایل اخلاقی است، اگر آن‌ها از سجایای انسانی و الهی برخوردار باشند و یا حامل بذر رذایل اخلاقی است، در صورتی که دارای صفات زشت و رذالت‌های غیرانسانی باشند و یا حامل ترکیبی از بذرهای هر دو نوع صفات است اگر فضایل و رذایل را توأمان داشته باشند.

از منظر وحی، خلقت انسان با فطرت توحیدی و کمال‌جویی صورت می‌گیرد؛ از این رو هر چند هر گونه اختلال در ژن‌ها، از راه وراثت به نسل بعدی منتقل می‌شود، اما با ایجاد محیط سالم، و تعلیم و تربیت درست، در مسیر پرورش فطرت، می‌توان اختلال‌های موروثی را از بین برد و فرزندان را برای رسیدن به هدف اعلای زندگی و نیک‌بختی ابدی آماده نمود.

دین اسلام که بهترین آیین زندگی است چهارده قرن پیش از عامل وراثت پرده برداشت و با تعابیر گوناگون آن را گوش‌زد نمود؛ قرآن کریم، آن‌جا که چگونگی رابطه زن و شوهر را در سطح گسترده بیان نموده، در بُعد روابط ویژه زناشویی و داشتن نسل شایسته می‌فرماید:

«زنان شما، محل بذرافشانی شما هستند پس هر زمان که بخواهید، می‌توانید با آن‌ها آمیزش کنید؛ و (سعی نمایید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکی برای خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده!» (9)

در این آیه حقایقی از جمله دلالت ضمنی بر گزینش همسر خوب و شایسته مورد عنایت واقع شده که یکی از عوامل داشتن فرزند پاک و شایسته می‌باشد. هم‌چنین به صراحت رابطه شوهر و زن را از جهت رابطه خاص زناشویی به کشاورز و کشت‌زار تشبیه نموده است؛ زن را کشت‌زار و محل بذر افشانی انسانی شناسانده، نه وسیله هوس و کام‌جویی و در کنار آن می‌فرماید: از این فرصت بسیار مطلوب کمال استفاده را برده و بذرهای سالم و خوبی بکارید تا ثمره‌های نیکو و لذت‌بخشی به عنوان فرزندان پاک و صالح و توشه آخرت به‌دست آورید.

یک مزرعه در صورتی که سبز و خرم و پر ثمر خواهد بود که دارای زمین مستعد و پاک و آماده برای زراعت باشد نه شوره‌زار و لجن‌زار و نیز از نعمت بذر سالم بهره‌مند گردد. زمین دل همسران نیز باید از آلودگی‌های رذایل اخلاقی و غیر انسانی و آثار بد گناه و نافرمانی الهی پاک بوده و به صفات و سجایای الهی و ملکوتی آراسته باشد تا با بذر افشانی سالم، شایستگی مقام پدر و مادر شدن و تربیت نسل سالم و پاک را داشته باشند و از راه ژنتیک و وراثت، سیرت نیک خود را به فرزندان منتقل نموده و زمینه را برای رشد و تربیت نسل پاک و شایسته فراهم آورند و بدین وسیله توشه‌ای برای آخرت خویش ذخیره نمایند، چرا که فرزند با ایمان و آراسته به کمالات و فضایل از بهترین و شایسته‌ترین اعمال والدین محسوب می‌شود و از برکات وجودی او در دنیا و آخرت – حتی به عنوان شفیع – بهره‌مند می‌گردند، لذا پاک‌سازی کامل روح از رذایل و صفات ناپسند و آراستن به اخلاق حمیده، از تلاش‌های زنان و مردان مؤمن، قبل از ازدواج و یا قبل از انعقاد نطفه کودک بوده است.

بر این اساس است که کتاب بزرگ زندگی، قرآن کریم، در این‌باره می‌فرماید:

«(سرزمین پاکیزه و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید امّا سرزمین‌های بد طینت (و شوره‌زار)، جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش، از آن نمی‌روید!» (10)

این آیه درصدد بیان ویژگی‌های زمین خاکی نیست، چرا که این خصوصیات روشن بوده و نیاز به بیان ندارد، بلکه می‌خواهد به حقایق ارزش‌مندی اشاره کند؛ از جمله این‌که سرزمین دل انسان هر گاه پاک و طاهر بود، فرزندان با ایمان و پاک به عنوان میوه نیکوی آن، به اذن خداوند از آن به وجود می‌آید، اما زمین دل و روحی که به صفات پست و گناهان آلوده باشد، فرزندان آنان نیز همانند خودشان خواهند بود و این همان قانون وراثت است که در روایات از آن با کلمه «عِرق» یاد شده است.

پیامبر اسلام (ص) فرمود:

«بنگر فرزند خود را در کجا قرار می‌دهی که عِرق، تأثیر خود را باقی می‌گذارد.» (11)

حضرت صلی‌الله‌علیه‌واله ضمن این گفتار به مسلمین و عموماً به تمام بشر فهماند تا از قانون وراثت غافل نباشند.

حضرت علی علیه‌السلام نیز فرموده‌اند:

«سجایای اخلاقی دلیل پاکی وراثت و ریشه خانوادگی است.» (12)

بنابراین فرزند نیکو و پاک طینت نتیجه و عکس‌العمل پاکی و طهارت روحی پدر و مادر است که طبق فرمان الهی بر قانون وراثت و ژنتیک به عنوان پاداش به آنان داده می‌شود.

در مقابل، پدر و مادری که از این ویژگی‌ها برخوردار نیستند، شایستگی چنین هدیه و تحفه الهی را ندارند، مگر فرزندانی غیرصالح و ناشایست؛ مانند خود؛ چرا که: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»

—————————

1- «إِیَّاکُمْ وَ تَزْوِیجَ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صحبت‌ها بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضِیَاعٌ»؛ الکافی (ط – الإسلامیة)، ج ‌5، ص 354.

2- «إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْء»؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 35.

3- «لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ کَانَ سَیِّئَ الْخُلُق»؛ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 409.

4- «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ * ذُرِّیَّةً بعضها مِنْ بَعْض…»؛ سوره آل عمران، آیات 33 و 34.

5- «انّ الّذین اصطفاهُم الله بَعضهُم مِن نَسل بَعض»؛ تفسیر صافی، ج 1، ص 330.

6- «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآن…»؛ سوره اسراء، آیه 60.

7- «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عِیسی وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِین *‌ وَ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ * وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم»؛ سوره انعام، آیات 84-87.

8- «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتاب»؛ سوره عنکبوت، آیه 27.

9- «نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَأتوا حَرثَکُم أنّی شِئتُم و قَدِّموا لِأنفُسِکُم وَ اتَّقوا الله و اعلَموا أنَّکُم مُلاقوهُ و بَشِّرِ المُؤمِنین»؛ سوره بقره، آیه 223.

10- «وَ البَلَدُ الطَیِّبُ یَخرُجُ نَباتِهِ به اذنِ ربِّهِ و الّذی خَبُثَ لایَخرُجُ الّا نَکِداً»؛ سوره اعراف، آیه 58.

11- «انْظُرْ فی ای شیئی تَضَعُ وَلَدَک فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ»؛ نهج‌الفصاحه، ص 266.

12- «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ کَرَمِ الْأَعْرَاقِ»؛ تصنیف غررالحکم، ص 254.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا