• وحی

قرآن کتاب و معجزه­ی الهی در میان انسانهاست برای هدایت آنان به سوی قله­های نور:

«قَدْ جَاءَكُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُّبِينٌ؛ يَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَمِ وَ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلىَ صرِاطٍ مُّسْتَقِيمٍ *  از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد. خداوند به بركت آن، كسانى را كه از خشنودى او پيروى كنند، به راه‏هاى سلامت، هدايت مى‏كند و به فرمان خود، از تاريكيها به سوى روشنايى مى‏برد و آنها را به سوى راه راست، هدايت مى‏كند. سوره مائده آیه 15 – 16».

ضرورت دستیابی به مراتب والای هدایت و اعجاز قرآن کریم که مهمترین دلیل بر حقانیّت نبوّت و رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است، از صدر اسلام تا کنون مهمترین دغدغه دانشمندان اسلام بوده است؛ چرا که قرآن کتاب تجلی علم الهی است و دست­یابی به عمق معارف آن در گرو تأمّل دائمی و مستمر است. و برای تدبّر و تأمّل مستمر و بهره گیری از قرآن نیاز است، انسان به آگاهی­هایی مقدماتی دست پیدا کند که یکی از آن­ مباحث مقدماتی، مسائل مربوط به وحی است.

رسول یا نبیّ بشری است که ارتباط با وحی، وی را از دیگران متمایز می­سازد، مانند پیامبر اسلام (ص)، و قرآن عظیم نیز حاصل وحی است.

امّا اینکه وحی چیست؟ و در چه شرایطی بر پیامبران نازل شده است؟ و سؤالاتی مشابه؛ مسائلی هستند که در اینجا به آنها خواهیم پرداخت.

  • معانی وحی

کلمه­ی وحی در زبان عربی به معنای متعددی به کار می­رود. از قبیل: اشاره، کتابت، پیام، الهام، سخن پوشیده؛ امّا در اصطلاح به معنای ارتباط پیامبران الهی با جهان غیب و الهامات غيبى خداى سبحان به فرستادگان خويش را وحى مي‌گويند.

وحی به معنای راه ارتباطی انسان به حقیقت عالم، به نحوی در همه ادیان و آیینهای مذهبی نمود دارد؛ و اساساً پایه و زیربنای هرگونه نگاه قدسی به جهان به شمار می­رود. از این رو، میتوان از پدیدة وحی به معنای مورد نظر، به عنوان یکی از نخستین مقولات مشترک میان الهیات همه ادیان یاد کرد.

کلمه وحی در قرآن به معانی مختلفی به کار رفته که مهترین آنها عبارتند از:

الف) هدایت غریزی موجودات:

چنانکه در مورد زنبور عسل در قرآن چنین آمده است:

«وَ أَوْحَى‏ رَبُّكَ إِلىَ النَّحْلِ أَنِ اتخِّذِى مِنَ الجْبَالِ بُيُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ ….. إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاَيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ * و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [الهام غريزى‏] كرد كه از كوه‏ها و درختان و از آنچه داربست مى‏كنند، خانه‏هايى براى خود بر گزین، سپس از همه ميوه‏ها بخور، و راه‏هايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، براحتى بپيما! از درون شكم آنها، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج مى‏شود كه در آن، شفا براى مردم است به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى جمعيّتى كه مى‏انديشند. سوره نحل آیه 68 و 69».

ب) اشاره:

چنانکه در آيه­ی 11 سوره­ی مریم درباره­ی حضرت زکریا چنین آمده است:

«فخَرَجَ عَلىَ‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيهِمْ أَن سَبِّحُواْ بُكْرَةً وَ عَشِيًّا * پس زكريا در حالى كه از محراب (عبادت) بر قومش بيرون آمد به آنان اشاره كرد كه صبح و شام به تسبيح و نماز قيام كنيد. سوره مریم آیه11».

ج) الهام درونی:

و این الهام از نوع پیام­ها و اشاراتی است که گاه بر دل انسان خطور کرده و منشأ عمل و تصمیم گیری می­شود. چنانکه درباره­ی مادر حضرت موسی (علیه السلام) آمده است:

«وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ أُمّ‏ مُوسىَ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فىِ الْيَمّ‏ وَ لَا تخَافىِ وَ لَا تحَزَنىِ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ * و به مادر موسى وحى كرديم كه: او را شير ده، و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز، و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمى‏گردانيم و از پيامبرانش قرار مى‏دهيم. سوره قصص آیه 7».

د) وسوسه­های شیاطین:

کلمه ی وحی به این معنی در آیه­ی 112 سوره­ی انعام آمده است:

«وَ كَذَالِكَ جَعَلْنَا لِكلُ‏ نَبىِ‏ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْانسِ وَ الْجِنّ‏ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلىَ‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ  فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْترُونَ * و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مى‏كنند و اگر پروردگار تو مى‏خواست چنين نمى‏كردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏سازند واگذار. سوره انعام آیه 112».

ه) وحی به پیامبران:

در آیات متعددی از قرآن معنای این کلمه، حکایت از وحی به پیامبران است. به موجب این آیات، ارتباط خداوند با پیامبران تنها از طریق وحی صورت می­پذیرد و وحی به این معنا، از اختصاصات نبوّت به شمار رفته و این معنا در قرآن نسبت به سایر معانی کاربرد بیشتری دارد، مانند:

«وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ‏ مُوسىَ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِى إِنَّكمُ مُّتَّبَعُونَ * و ما به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه (از شهر مصر) بيرون بر كه شما را (فرعونيان) تعقيب خواهند كرد. سوره شعراء آیه 52».

مطابق آیات قرآن وحی به پیامبران به سه طریق صورت می­گیرد:

«وَ مَا كاَنَ لِبَشَرٍ أَن يُكلَّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاى حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ  إِنَّهُ عَلىِ‏ حَكِيمٌ * و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مى‏فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مى‏كند چرا كه او بلندمقام و حكيم است! سوره شوری آیه 51 »

براساس این آیه شریفه اقسام وحی عبارتند از:

  1. به صورت مستقیم و یا القاء بر دل پیامبر.
  2. وحی از پس پرده. که در مورد حضرت موسی (علیه السلام) درخت واسطه و پرده­ی وحی قرار گرفت.

3.توسط فرشته­ی وحی که از طرف خدا مأمور نزول وحی و ابلاغ فرامین الهی به پیامبران بوده.

روشن است که در دو قسم اخیر، به خلاف قسم اول، حجاب و واسطه‏اى بین خدا و نبى در کار است؛ البته معناى حجاب و واسطه این نیست که این حجاب، پیامبر را از ارتباط مستقیم با تکلم الاهى باز دارد؛ بلکه واضح است که گوینده، خدا است؛ اما به دلیل حکمت و مشیت الاهى، پیامبر پیام حضرت حق را از وراى حجاب یا از لسان واسطه مى‏شنود.

  • رابطه پیامبران با وحی

مهمترین بحث در مباحث وحی رابطه پیامبر با وحی است، که با توجه به آیات، روشن می­شود این رابطه یک رابطه­ی یک طرفه بوده است. یعنی ارتباط وحیانی فقط از سوی خدا به پیامبر است و پیامبر نمی­تواند هر وقت اراده کند از طریق وحی با خدا ارتباط برقرار کند. این یعنی اینکه پیامبر در نزول وحی هیچ گونه اختیاری نداشته بلکه ایشان نیز موظف به پیروی از آنچه وحی می­شده بوده­اند و حق تصرف در آن را نداشته­اند.

«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثمُ‏ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * و اگر پيامبر حتى يك كلمه از پيش خود جعل كند و به ما نسبت دهد. با دست تواناى خود او را مى‏گيريم. و سپس او را هلاك مى‏كنيم. سوره الحاقة آیه 44-46».

بحّث در خور اهمیّت در این زمینه، پی بردن به منشأ وحی است. که در این خصوص باید گفت وحی حقیقتی است که از خارجِ وجود نبی یا رسول به وی افاضه می­گردد.

لذا به طور مختصر می­توان گفت: آنچه در مباحث وحی اهمیّت دارد، این است که نه تنها پیامبران در وحی دخالتی ندارند بلکه موظف هستند آنچه به آنها وحی شده بدون کم و کاست به مردم برسانند. همانگونه که در مورد اعلام جانشینی حضرت علی (علیه السلام) در قرآن چنین آمده است:

«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ * اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكنى پيام پروردگار را نرسانده‏اى. و خدا تو را از [شَر] مردم نگاه مى‏دارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمى‏كند. سوره مائده آیه 67».

  • تفاوت وحی و الهام بشری

بین وحی به پیامبران و الهامّاتی که برای بشر رخ می­دهد تفاوتهای زیادی وجود دارد که مهم­ترین آنها عبارتند از:

  1. وحی مولود ارتباط انسان با ماوراء الطبیعة است. از این رو جنبه­ی اکتسابی ندارد، یعنی قابلیت آموزش دادن و فرا گیری نیست. مانند سخن گفتن حضرت عیسی (علیه السلام) در گهواره و علم و حکمتی که در کودکی به حضرت یحیی از طرف خداوند عطا شد که یک امر غیر اکتسابی بودند.
  2. وحی حقیقتی­ست که بین تمام پیامبران الهی مشترک می­باشد. لذا در آن اختلاف و تناقض راه ندارد، در حالی که الهامّات بشری خالی از اختلاف نیست.
  3. حقایق مبتنی بر وحی از هر گونه خطا و اشتباه مصون است؛ امّا در الهامّات بشری احتمال اینکه از وسوسه­های شیطانی باشد وجود دارد.
  4. منشأ وحی خداوند متعال است، امّا در کشف و شهود و الهامّات بشری منشأ به درستی معلوم نیست.
  5. الهامّات بشری به عنوان دست آورد بشری قابل تحدّی نیست، یعنی ممکن است بتوان مانند آن را آورد؛ ولی حقایق مبتنی بر وحی غیر قابل معارضه است و آوردن نظایر آن غیر ممکن است.
  • راههای شناخت در اسلام

اسلام برای شناخت جهان و حقایق دینی از سه نوع ابزار بهره می­گیرد و هر یک را در قلمرو خاص خود معتبر می­داند. این ابزار سه گانه عبارتند از:

1- حس:  اینگونه شناخت با کمک اندامهای حسی به دست می آيد، هر چند عقل نیز نقش خود را در تعمیم ادراکات حسی ایفا می کند.

2- عقل و خرد: که در قلمرو محدودی با شرایط و مبانی ویژه­ای کاربرد دارد.

3- وحی: که وسیله­ی ارتباط انسانهای والا و برگزیده با جهان غیب است.

دو راه نخست جنبه­ی عمومی دارد و تمام افراد بشر می توانند در شناخت جهان از آن دو بهره بگیرند، همچنان که در فهم شریعت نیز مؤثر و کارساز می­باشند، در حالیکه راه سوم از آنِ افرادی است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته­اند و بارزترین نمونه­ی آن پیامبران الهی می­باشند.

از ابزار حس فقط می­توان در محسوسات استفاده نمود، همچنانکه از خِرَد در مواردی بهره می گیریم که قابلیّت درک آن را درا باشد؛ در حالیکه قلمرو وحی وسیعتر و گسترده­تر از آن دو می باشد، و در زمینه های مختلف اعم از عقاید، تکالیف و غیره راهگشاست.

  • نیاز بشر به وحی و نبوّت

برای پرداختن به این مسئله­ی مهم، که جزء بنیادی ترین مسائل بحث نبوّت است، باید ابتدا مقدمه­ای بیان گردد:

اولاً باید دانست که فلسفه ی آفرینش انسان بدین سبب بوده که با انجام اعمال اختیاری مسیر تکامل خود را به سوی کمال نهائی بپیماید؛ کمالی که جز از راه اختیار و انتخاب به دست نمی آید. به عبارت دیگر انسان برای این آفریده شده که با عبادت و اطاعت خدای متعال، شایستگی دریافت رحمت­هایی را پیدا کند که ویژه­ی انسانهای کامل است.

و از آنجا که راه سعادت جز از راه اَعمال و اَفعال اختیاری حاصل نمی­شود مسیر زندگی بشر دو راهه و دو سویه قرار داده شده، تا زمینه­ی انتخاب و گزینش برای بشر فراهم باشد. که طبیعتاً یک راه به سعادت و دیگری به شقاوت و گمراهی خواهد بود.

در ثانی انتخاب آگاهانه و صحیح، علاوه بر قدرت انجام کار و فراهم شدن زمینه­های بیرونی برای انجام آن، و نیز میل و کشش درونی؛ نیاز به شناخت صحیح نسبت به کارهای خوب و بد و راههای شایسته و ناشایسته دارد. لذا حکمت الهی اقتضا می کند که ابزار و وسایل لازم برای به دست آوردن چنین شناختی را در اختیار بشر قرار دهد تا بشر بتواند راه صحیح را از ناصحیح به صورت درست تشخیص دهد.

ثالثاً شناخت­های عادی و متعارفِ انسان­ها که از همکاری حسّ و عقل به دست می­آيد هر چند نقش مهمی در تأمین نیازمندی­های زندگی بشر ایفا می­کنند؛ امّا برای شناخت راه کمال و سعادت حقیقی در همه­ی ابعاد فردی و اجتماعی، مادّی و معنوی، دنیوی و اخروی کافی نیست و اگر راه دیگری برای رفع این کمبود­ها وجود نداشته باشد، هدف الهی از آفرینش انسان، تحقّق نخواهد یافت.

با توجه به مقدمات سه گانه به این نتیجه می­رسیم که حکمت الهی اقتضا می­کند، راه دیگری غیر از حسّ و عقل برای شناختن مسیری که همه­ی ابعاد زندگی بشر را فرا گیرد در اختیار بشر قرار دهد تا انسان­ها بتوانند مستقیماً یا با وساطت فرد یا افراد دیگری از آن بهره­مند شوند. و آن راه، همان راه وحی است که در اختیار انبیاء (علیهم السلام) قرار داده شده و ایشان به طور مستقیم، و دیگران به وسیله­ی ایشان از آن بهره­مند می­شوند و آنچه را برای رسیدن به سعادت و کمال نهائی لازم است را از این راه می­گیرند.

لذاست که نخستین انسان، یعنی حضرت آدم (علیه السلام) پیامبر خدا هستند، تا راه صحیحِ زندگی را به وسیله­ی وحی بشناسند و هدف آفرینش در مورد شخص او نیز تحقّق یابد و دیگر انسانها نیز به واسطه­ی ایشان هدایت یابند.

لذا به دلایل زیر باید انبیاء ‌در میان انسان­ها مبعوث شوند تا بشر به سعادت واقعی دست یابد:

  1. مسائلی هستند که عقل انسان، توانایی درک آنها را دارد ولی یا نیاز به گذشت زمان و تجارب فراوان دارد و یا در اثر اشتغال بشر به امورات مادّی و یا غلبه­ی گرایشات حیوانی مانند شهوات و یا در اثر بد آموزی­ها و تبلیغات سوء، آن مسائل مورد غفلت و فراموشی واقع می­شوند.

و یا اینکه مطالبی وجود دارد که عقل و حسّ بشر به تنهایی قادر به درک آنها نیست مانند، مسائل جهان آخرت و زندگی پس از مرگ و نیز درک همه­ی ابعاد زندگی بشر، مانند آغاز و انجام بشر و روابط آن با سایر موجودات و همنوعان و تأثیراتی که انواع روابط گوناگون بر سعادت و یا شقاوت انسان دارند؛ و نیز برقراری توازن بین سود و زیان دنیایی و آخرتی، آن هم در شرایط مختلف طبیعی و اجتماعی و آن هم برای میلیاردها انسان با خصوصیات و فرهنگ های متفاوت، کاری نیست که از دست عقل بشر برآید و ناچاراً باید این برنامه را از کسی که احاطه­ بر جهان آفرینش دارد دریافت گردد که کسی نیست جز خداوند متعال، که از طریق وحی به پیامبران این برنامه­ی سعادت بخش را در اختیار انسانها قرا داده است.

شاید گفته شود بشر تا حدودی توانسته برنامه­ای برای اداره­ی جهان طرح ریزی کند؟

در پاسخ باید گفت اولاً با نگاه به روند حقوقی و قانونی در طول تاریخ بشر می­بینیم که با وجود پژوهش­ها و تلاش­های فراوانِ هزاران اندیشمند و متخصّص در طول هزاران سال، هنوز یک نظام حقوقی کامل و صحیح و همه جانبه به وجود نیامده است و همواره محافل حقوقی و قانونگذاری جهان به نقص قوانین خود ساخته شان پی می­برند و با لغو قانونی یا اضافه کردن ماده و تبصره ی جدیدی به اصلاح آن می­پردازند.

این در حالی است که بعضی از قوانین اولیه­ای که بشر به نام خود ثبت کرده و در طول تاریخ ثابت مانده است، برگرفته از قوانین و شریعت­های الهی است.

ثانیاً تمام اهتمام و تلاش این قانونگذاران بشری در تأمین مصالح دنیوی است و هرگز نخواسته و نمی­توانند مصالح اخروی را نیز در نظر بگیرند؛ و این در حالی است که جنبه­ی اخروی مهمترین مسئله برای بشر است و از طرف دیگر قابل حسّ نیز نیست.

در ضمن اینکه بشر در مصالح مادی که قابل تجربه و حسّ است نیز نتوانسته کاری از پیش ببرد و شاهد ناعدالتی، ظلم­ وکشتارهای فراوانی در سرار جهان توسط برخی کشور­های مستبد و شیطان صفت هستیم.

  1. دوّمین دلیل برای بعثت انبیاء، این است که: از مباحث مهم در تربیت و رشد انسان، وجود الگو و نمونه­ی رفتاری است؛ که خداوند این نیاز بشر را از طریق انبیاء الهی برطرف نموده و آنها را به عنوان الگو برای بشر قرار داده است.
  2. یکی از برکات وجود انبیاء در میان مردم، رهبری اجتماعی، سیاسی و قضائی در بین مردم است.

لذا می توان گفت وحی ارتباط اسرارآموزی است بین خداوند و انسانی برگزیده که پیامبر نامیده می­شود.

وحی، نوعی شعور مرموز است که در پرتو آن شخص پیامبر حقایقی را ادراک و دریافت میکند که همان برنامه سعادت برای رسیدن به کمال نهایی انساهاست.

و امّا سخن در اینجا پیرامون قرآن، آخرین دستور رسیده از سوی خدای متعال برای رستگاری بشر است که از طریق وحی بر قلب پیامبر اسلام (صلی الله عله وآله) نازل شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا