- وفات مادر رسول الله
از روزی که نوعروس عبدالمطلب (آمنه)، شوهر جوان و ارجمند خود را از دست داده بود، پیوسته منتظر فرصتی بود که به یثرب برود و آرمگاه شوهرش را از نزدیک زیارت کند و نیز از خویشان خود در یثرب دیداری به عمل آورد.
با خود فکر کرد فرصت مناسبی به دست آمده و فرزند گرامی او بزرگ شده است و میتواند در این راه شریک غم او شود.
آنان با «اُمّ اَیمَن»، بار سفر بستند و راه یثرب را در پیش گرفتند. حدود یک ماه در یثرب ماندند. هنوز به دلیل نبود پدر، موجی از غم و اندوه در روح پیامبر صلیاللهعلیهوآله حکمفرما بود که ناگهان حادثه جانگداز دیگری پیش آمد و موجی دیگر از حزن و اندوه را برای پیامبر صلیاللهعلیهوآله به وجود آورد.
زیرا موقع بازگشت به مکّه، مادر خویش را در میان راه، در محلّی به نام «أبواء» از دست داد. (1)
ابن اسحاق مىنويسد:
«… وقتى رسول الله به شش سالگى رسيد، آمنه او را براى ديدار دايىهايش از بنى نجّار به يثرب برد و هنگام بازگشت به مكه در منزلى به نام ابواء درگذشت. طبرسى دايى بودن بنى نجار براى رسول الله را چنين تفسير كرده است كه، مادر عبد المطلب -جدّ پیامبر صلیاللهعلیهوآله- از «بنى نجّار» بوده است.» (2)
مجلسى از ابن عباس و غير او نقل مىكند كه:
«وقتى رسول الله صلیاللهعلیهوآله به شش سالگى رسيد به همراه مادرش به ديدار دايىهايش از بنى نجّار رفت. در اين سفر ام يمن هم حضور داشت و از رسول الله نگهدارى مىكرد و هر كدام يك شتر داشتند. آمنه در خانه نابغه كه عبدالله در آنجا وفات كرده و به خاك سپرده شده بود، فرود آمد و به مدت يك ماه نزد آنها اقامت كرد. سپس به مكه مراجعت كردند كه در ابواء آمنه درگذشت و به خاك سپرده شد و ام أيمن به تنهايى با نبى اكرم صلیاللهعلیهوآله به مكه بازگشت». (3)
پس از آن که رسول الله صلیاللهعلیهوآله از طرف پدر و مادر يتيم شد، محبت و دلسوزى عبد المطلّب نسبت به وى بيشتر شد.
به عنوان مثال در كنار كعبه براى عبد المطلّب زيراندازى پهن مىشد كه به احترام وى هيچ كس کنار آن نمىنشست و فرزندانش تا وقتى كه او در آنجا نشسته بود، دورش را مىگرفتند؛، امّا رسول الله صلیاللهعلیهوآله كه طفلى بيش نبود، مىآمد و بر جايگاه عبد المطلّب مىنشست!
اين امر بر عموهايش گران مىآمد و براى همين او را نگه مىداشتند تا چنين كارى نكند، ولى عبد المطلّب به آنها مىگفت: فرزندم را آزاد بگذاريد. به خدا قسم كه او داراى شأن و مقام بزرگى است! من مىبينم كه روزى خواهد آمد در حالى كه او بزرگ شما است. من عزت و سربلندىاش را مىبينم كه بر همه مردم برترى دارد. (4)
——————
1- فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 68.
2- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 239؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: سيره ابن هشام، ج 1، ص 177.
3- برای مطالعه بیشتر ر.ک: بحار الانوار، ج 15، ص 162.
4- تاریخ تحقیقی اسلام، ج 1، ص 240؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: كلينى با سندى از امام صادق علیهالسلام مثل همين مطلب را ذكر كرده است (اصول كافى، ج 1، ص 439) و مثل همين مطلب را يعقوبى در تاريخش آورده است (تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 9).