- توحيد افعالي
توحيد افعالي يعني درك و شناختن اينكه جهان با همة نظام و سنتها و علل و معلولات و اسباب و مسببات، فعل خداست و همگي تحت علم و اراده و قدرت الهي هستند، موجودات عالم همچنانكه در ذات خويش هيچ استقلالي ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبير قرآن «قيوم- پاینده، قائم بذات» همة عالم است، در مقام تأثير و عليت نيز استقلال ندارند و در نتيجه خداوند همچنانكه در ذات شريك ندارد، در فعليت نيز شريك ندارد. هر فاعل و سببي، حقيقت خود، وجود خود و تأثير و فعاليت خود را از او دارد و قائم به اوست.
در ديدگاه حكيمان و متكلمان مسلمان، خداوند افزون بر آن كه داراي صفات كمالي است، مبدأ وقوع افعال نيز مي گردد. بر اين اساس، آفريدن، روزي دادن، تدبير امور مخلوقات و.. در زمرهي افعال الهي قرار مي گيرد. از سوي ديگر جهان هستي صحنه وقوع افعال و ظهور آثار بسيار متنوعي است كه مبدأ آن در نگاه نخست، مخلوقات خداوند هستند و از صورتهاي ساده هستي، مانند مواد و عناصر اوليه گرفته تا صورتهاي پيچيدهتر آن، مانند گياهان، حيوانات و انسان، هر يك مبدأ و منشأ انجام افعال و ظهور آثار خاصي مي گردند. به اين ترتيب هستي در نگاه ظاهري و سطحي، محل ظهور آثار متعدد از سوي فاعلهاي گوناگون و زيادي است.
اما اين نگاه با ديدگاه توحيدي اسلام سازگاري ندارد. در نگرش توحيدي اسلام، تنها مؤثر حقيقي و مستقل در عالَم، ذات مقدس خداوند است و جز او، هيچ موجود ديگري فاعليت تام و مستقل ندارد و اين همان اصل توحيد افعالي است. در اين ديدگاه، نه تنها خداوند در انجام افعالي مانند آفريدن، روزي دادن و.. مستقل و از ياري و مشاركت ديگران بي نياز است، بلكه هيچ موجودي غير از او نيست كه در افعال خود مستقل باشد و فاعليتش در سايهي فاعليت خداوند صورت نپذيرد.
بنابراين، توحيد افعالي عبارت است از اعتقاد به دو اصل:
1- خداوند در انجام افعال خود يكتاست و هيچ گونه شريك و ياوري ندارد؛ بلكه اساساً وجود شريك براي او (در انجام افعال) محال است.
2- هيچ موجودي غير از خداوند، درفعل خود مستقل نيست و هيچ فعلي در عالَم واقع نمي شود مگر آن كه با اراده و خواست او باشد.
از باب مثال ما در جهان آفرينش به يك رشته علل طبيعي برمي خوريم كه داراي آثار ويژه اي مي باشند، مانند درخشندگي خورشيد، سوزندگي آتش و … همان طور كه اصل وجود آنها مربوط به خداست، همچنين آثار و تأثيرگذاري آنها نيز از جانب خداست و هرگز نبايد تصور كرد كه اين آثار، مربوط به خود آنهاست و آنها از خود استقلالي دارند، زيبايي گل، تأثير درماني گياه و حتي كارهايي كه خود انسان انجام مي دهد، همگي از جانب خداست و هيچ پديده اي از خود چيزي ندارد.
به اين ترتيب، حاصل توحيد افعالي آن است كه هرچه در عالم واقع مي شود، فعل خداست. از آنجا كه توحيد افعالي، درمعناي عميق خود، به اين حقيقت باز مي گردد كه همه افعال فعل خدا و همه آثار، اثري از ذات مقدس الهي است؛ تأمل در اين معنا ممكن است پرسش هايي را در ذهن برانگيزد؛ از جمله اينكه با پذيرش توحيد افعالي، درباره فاعليت ساير موجودات چه بايد گفت؟ آيا بايد تأثير اين موجودات را در افعال و آثاري كه از آنها ظاهر مي شود، يكسره انكار كرد؟ يا راهي هست كه بر طبق آن بتوان فاعليت خالق را دركنار مخلوق نشاند؟
فاعليت طولي و فاعليت عرضی
در پاسخ به چنين پرسشهايي معمولاً فيلسوفان و متكلمان اسلامي از طرح «فاعليت طولي» بهره مي گيرند. توضيح اين كه هرگاه دو شيء يا چند شيء در وقوع فعلي مؤثر باشند، نسبت بين فاعليت آنها از دو حال خارج نيست:
1. گاه چند فاعل در انجام كاري مشاركت ميكنند، به گونه اي كه رابطه آنها با فعل و نيز رابطه آنها با يكديگر، همسان و مشابه يكديگر است. براي مثال، گاهي چند نفر با كمك يكديگر بار سنگيني را از مكاني به مكان ديگري منتقل مي كنند. در اين صورت، فاعليت فاعلهاي متعدد، فاعليتي عرضی است.
2. اما گاه چند شيء در انجام فعلي تأثير دارند، تأثير برخي از آنها وابسته به برخي ديگر است. در اين موارد مي توان فاعليت مستقيم را از فاعليتي كه از طريق واسطهها صورت مي گيرد، باز شناخت. فاعل مستقيم، مستقيماً در انجام فعل مؤثر است، ولي فاعل با واسطه مي تواند خود معلول فاعل ديگري باشد.
با توجه به اقسام دو گانه فاعليت، روشن مي شود كه فاعليت خداوند در مقايسه با فاعليت مخلوقاتش، فاعليت طولي است. براي مثال وقتي شخصي مي نشيند يا راه مي رود، او فاعل مباشر نشستن يا راه رفتن است، ولي چنين نيست كه فعل او يكسره از حوزة قدرت و ارادة خداوند خارج باشد، بلكه قدرت و ارادة الهي به اين تعلق گرفته است كه فعل مزبور از سوي آن شخص انجام پذيرد، به گونه اي كه اگر ارادة خدا در كار نباشد، فعلي صورت نمي پذيرد.
پس پذيرفتن توحيد افعالي به معناي نفي فاعليت اسباب و واسطهها و افعال انساني نيست همچنانکه موجب سلب اختيار از انسان و قبول جبر نيست؛ بلكه تأثير اشياء و افعال ارادي انسان در واقع، بسط فاعليت خدا و لذا عين تأثير و فاعليت اوست. خداوند چيزهاي ديگري را واسطه و سبب قرار مي دهد تا از راه آنها تأثيرات در عالم تحقق پيدا كند، و اين تأثيرات، تأثيرات حقيقي است مانند سوزاندن آتش و سيراب كردن آب و … . اما هيچ كدام از اين واسطهها در وجود و در فاعليت و تأثير، از خود استقلالي ندارند و مؤثر واقعي و استقلالي، تنها خداوند تبارك و تعالي است. اشياء ديگر در شعاع تأثير او به اندازه اي كه ارادة او تعلق گرفته و از او فيض دريافت داشته اند، اثر خود را ظاهر مي سازند وگرنه از خود هيچ ندارند به طوري كه اگر ارادة او برداشته شود همة آنها معدومند.
براي تقريب به ذهن به اين مثال توجه كنيد: اگر تعدادي لامپ مختلف را در حال نورافشاني ببينيم در برخورد اول تصور مي كنيم كه اين روشني ها از آنِ خود لامپ هاست و اين خود لامپ هستند كه منطقة وسيعي را روشن كرده اند ولي پس از دقت كوتاهي به اين داوري مي رسيم كه اين نورافشاني ها مربوط به خود آنها نيست و همگي مربوط به نيروگاه و دستگاه هاي مولد برق است و اگر يك لحظه ارتباط اين لامپها با مركز برق قطع گردد، همگي خاموش مي شوند و نوري نخواهند داشت. بنابراين نور لامپها از خود آنها نيست، ولي در عين حال دستگاه لامپ ها و نمرة مخصوص آنها در نحوة درخشندگي آنها كاملاً موثر است.
رابطة خدا با عوامل طبيعي و فوق طبيعي، بصورت طولي است نه عرضي؛ چرا كه هيچ عاملي در عرض ارادة خدا فاعليت او نيست، از اين رو در قرآن كريم، خداوند پاره اي از امور را گاهي به خود و گاهي به عامل ديگري از قبيل انسان يا فرشته نسبت مي دهد كه در تمام اين موارد رابطه طولي است.
بنابراين توحيد افعالي و پذيرفتن فاعليت در عالي ترين سطح براي خدا به معناي نفي فاعليت در سطح نازلتري براي موجودات ديگر نيست چه اينكه موجب سلب اختيار از انسان هم نمي شود آنچه نفي مي شود، داشتن استقلال در تأثير و فاعليت است. چرا كه استناد فعل واحد به ارادة دو فاعل، يكي اشياء و انسان و ديگري خداوند در صورتي محال است كه هر دو فاعل در عرض يكديگر مؤثر در انجام آن، فرض شوند، اما اگر دو فاعل در طول يكديگر باشند استناد فعل به هردوي آنها اشكالي ندارد و اين به اين معنا نيست كه اصلِ وجودِ فاعلي بي واسطه، مستند به فاعل با واسطه است بلكه علاوه بر اين تمام شؤون وجود او هم مستند به فاعل هستي بخش مي باشد و حتي در انجام كارهاي اختيار هم بي نياز از او نمي باشد و هر لحظه وجود و شؤون وجودش را از او دريافت مي دارد.
- اثر اعتقاد به توحید افعالی
یکی از عوامل نشاط که انسان را به عمل تحریک میکند و سستی و کسالت را از او زایل میسازد، باور به توحید و یگانگی خداست. آنچه در اینجا مورد نظر ماست، «توحید افعالی» است که نشاط در آن بیشتر نمود دارد. توحید افعالی بدین معناست که؛ تمام حوادث و وقایعی که در عالم رخ میدهد به خواست و اراده خدا و در ید قدرت اوست. ریشه این باور و نگرش در اعتقاد به توحید افعالی است که انسان همه خوبیها و اعمال نیک را از خداوند بداند و او را دفع کننده بدیها بشناسد.
هرگاه انسان به مقام توحید افعالی رسید و نیز به این حد از معرفت رسید که هیچ نعمتی را از خود ندید و همه فیضها را از آن خدای سبحان دانست، در او نشاط کار و تکاپو ایجاد میشود. با این نگرش چون او میداند هر کاری را که انجام دهد بیپاداش نمیماند؛ بنابر این در کارهایش نه دچار امروز و فردا کردن و آرزوهای دراز میگردد و نه خود را بر دیگران تحمیل میکند.
در این زمینه باید به آیات بیانگر توحید افعالی توجه کرد. انسان فکر میکند هر کاری که خواست میتواند انجام دهد و هر گاه در آن امر به نتیجه نرسید، دچار احساس سرخوردگی میشود.
قرآن میخواهد انسان را از این غفلت بیدار کند و نشان دهد که اراده خداوند فوق اراده تمام انسانهاست. از اینرو قرآن میفرماید:
«… فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِين * اگر مىخواست همه شما را هدايت مىكرد. سوره انعام آیه 149» اگر خداوند بخواهد، میتواند همه مردم را از روی جبر هدایت کند اما مشیت الهی بر این نیست. هدایت تکوینی خدا این است که انسان با اراده و اختیار خود وظایف خویش را انجام دهد و هدایت را بپذیرد. کسی که اعتقاد به توحید افعالی دارد، با اینکه دارای اختیار است، اما خود را در کارهایش مستقل نمیداند. او با جدیت فعالیت میکند و هر گاه نتوانست کاری که خواسته انجام دهد یا در امور خود به نتیجه نرسید، احساس شکست نمیکند، زیرا نیک میداند که خداوند تحقق این کار را نخواسته و به مصلحت او نبوده است.
- نشاط و نظارت الهی
یکی از شئون توحید افعالی، توجه به این حقیقت است که هر کاری که از انسان سرمیزند، در محضر الهی صورت میگیرد و تمام حوادثی که برای او پیش میآید، در پیشگاه خداوند رخ میدهد و او از تمام این مسایل آگاهی دارد . آیه «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَيرَى اللَّهُ عَمَلَكمْ وَ رَسُولُه…. * بگو اعمال و وظایف خویش را انجام دهید که خداوند و رسولش عمل شما را خواهند دید. سوره توبه آیه 105». شناخت نسبت به این امر باعث نشاط در انسان موحد میشود؛ زیرا او میداند که خداوند اعمالش را می بیند و بیپاداش نمیگذارد و در دنیا یا آخرت مزد کارهای شایسته او را عنایتخواهد کرد. وعده پاداش و نیز تحقق آن از طرف خداوند، موجب امیدواری و در نتیجه لذت او در دنیا میشود؛ چرا که انسان ذاتا به گونهای آفریده شده است که همواره در پی کسب لذت است و حصول لذت برای او نشاطآور است. اگر بازیگران یک مسابقه طاقت فرسا توجه داشته باشند تعدادی از دوستانشان شاهد مسابقه هستند، تحمل سختیها برایشان آسان میشود و با شوق و اشتیاق بیشتری برای برندهشدن به تکاپو میپردازند. توجه به این حقیقت نیز که خداوند، تلاش و فعالیت انسان را مشاهده میکند، نشاط فروانی را در او ایجاد میکند؛ زیرا نظارت الهی بر اعمال بندگان همراه با رحمت و مهربانی و توانایی بر اعطای هر گونه پاداش است و نیز برای برخی از افراد همراه با بالا بردن درجه آنان است .
این دلگرمی که انسان در حضور پروردگار خویش است و از پشتیبانی او برخوردار است، برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز وجود داشته است. قرآن میفرماید:
«وَ اصْبرْ لِحُكمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا * در برابر دستور پروردگارت شکیبایی پیشه کن زيرا تو در مقابل ديدگان (حفظ و عنايت) ما هستى. سوره طور آیه 48»
هنگامی که انسان احساس کند، فرد بزرگواری ناظر بر اعمال اوست و او را میبیند و او را در برابر دشمنان یاری خواهد کرد، نشاط در او ایجاد میشود. حال اگر این ناظر خداوند باشد، نشاط بیشتری را در خود احساس خواهد کرد.
در آن هنگام که حضرت نوح، از طریق قوم خود، در شدیدترین فشارها قرار داشت، مامور ساختن کشتی شد. خداوند به او میفرمود: «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا * در برابر دیدگان ما (علم و آگاهی ما) کشتی بساز. سوره هود آیه 37». این جمله چنان قوت قلبی به او بخشید که فشار و استهزای قومش، کمترین خللی در اراده او ایجاد نکرد و با همین سخن مشغول ساختن کشتی شد.