- توحید در محبت
در میان شاخههای گوناگون توحید عملی، «توحید در محبت» جایگاه خاصی دارد. مبحث حالتی درونی است که هر کس آن را در درون خود تجربه کرده است و از این رو نیازی به تعریف ندارد. توحید در محبت آن است که تنها محبوب حقیقی و اصیل انسان، خدا باشد و در عرض دوستی خداوند، دل در گرو محبت موجودی دیگر نباشد. البته در اینجا نیز انحصار محبت در خداوند، با دوست داشتن موجودات دیگر از آن جهت که آیات و نشانه های زیبایی و عظمت خداوندند، منافاتی ندارد؛ زیرا این دوستی، در مسیر دوستی خدا و عشق به معبود یکتا قرار دارد و در حقیقت، عشق ورزیدن به جلوههای جمال اوست.
حال این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان دوستی حقیقی و اصیل خود را تنها به پای محبوب یکتا نثار کرد و جز خدا (و کسانی که محبت آنان در طول محبت خداست) محبوب دیگری را برنگزید؟ در پاسخ به این پرسش و به منظور یافتن مبنای معقولی برای توحید در محبت، باید در انگیزههای معقول دوست داشتن دیگران کاوش کرد. واقعیت این است که علل و عوامل گوناگونی برای پیدایش و تشدید محبت انسان نسبت به خدا وجود دارد که در اینجا مجال بررسی تفصیلی آن نیست. اما به نظر میرسد که متعالیترین و مقدسترین و اصیلترین انواع دوستی آن است که از معرفت محب نسبت به کمالات و زیباییهای محبوب برخیزد. برای نمونه، گاه به شخصیت بزرگی که دارای ویژگیهای ممتاز علمی، اخلاقی و… است علاقهمند میشویم؛ در حالیکه چه بسا هیچگاه او را ندیده و هیچ ارتباطی با وی نداشتهایم. بی گمان خاستگاه چنین دوستی و علاقهای، صرفاً آگاهی از فضایل و امتیازات آن شخص است.
به هر تقدیر، والاترین گونه دوستی و عشق آن است که سرچشمه آن، کمال محبوب باشد. بر این اساس، محبت اصیل تنها زیبنده ذات نامحدود خداوند است؛ زیرا ذات الهی نه تنها خود جامع تمام کمالات بی منتهاست، بلکه هر کمال و جمالی که در مخلوقات است، جلوهای از کمال و زیبایی اوست. بنابراین، شایسته است که انسان دوستی غیر خدا را از دل بیرون کند و دل و جان خود را کانون محبت الهی قرار دهد.
البته ممکن است گمان شود که دوست داشتن و محبت ورزیدن، دست کم در برخی موارد، از حیطه اختیار آدمی خارج است؛ از این رو نمیتوان در این زمینه از «باید» و «نباید» سخن گفت و انسان را به دوست داشتن چیزی یا دوست نداشتن چیزی دیگر فرمان داد.
در پاسخ به این مطلب باید توجه داشت که مبنای محبت و دوستی متعالی، شناخت و معرفت است. از این رو، میتوان با تأمل در اوصاف کمالی خداوند از یک سو و تلقین مستمر محدودیتها و کاستیهای موجودات دیگر در نفس خود، به تدریج زمینه را برای وصول به مراتبی از توحید در محبت آماده ساخت و این، همان روشی است که ادیان آسمانی از آن استفاده کردهاند.