- توحید در اطاعت
یکی دیگر از شؤون توحید عملی، «توحید در اطاعت» است؛ به این معنا که انسان، فقط مطیع و فرمانبردار فرامین الهی باشد و اطاعت احدی غیر از خداوند را در عرض اطاعت او قرار ندهد.
زیربنای نظری توحید در اطاعت، توحید در تشریع و حاکمیت میباشد. هر گاه انسان معتقد باشد که احدی غیر از خداوند شایسته مقام قانونگذاری و وضع احکام و امر و نهی نیست، در مقام عمل نیز تنها در مقابل فرامین الهی سر تسلیم فرود میآورد و تنها از دستور او پیروی میکند.
گفتنی است که در اینجا نیز اطاعت از غیر خداوند بر این مبنا صورت میپذیرد که آن غیر، از سوی خدا مأذون است و اطاعت او در طول اطاعت خدا قرار دارد و خدا فرمانبرداری از او را الزام کرده باشد. بدیهی است که چنین اطاعتی نه تنها با توحید در اطاعت ناسازگار نیست، بلکه سرپیچی از آن عملی ناشایست و نوعی گناه به شمار میآید. بنابراین، اطاعت مطلق از پیشوایان معصوم دین، عین توحید است و خدا نیز خود به آن فرمان میدهد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ * ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید. سوره نساء، آیه 59».
«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ * هر کس از پیامبر اسلام (ص) فرمان برد، در حقیقت از خدا فرمان برده است. سوره نساء، آیه 80».
و نیز اطاعت فرزند از والدین، مشروط بر آن که به مخالفت با احکام الهی نینجامد، جایز و بلکه لازم است و به هیچوجه نافی توحید در اطاعت نیست.
- توحید در اطاعت از دیدگاه قرآن
پارهای از آیات قرآن به مسأله توحید در اطاعت پرداختهاند؛ از جمله در سوره اعراف آمده است:
«اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَليلاً ما تَذَكَّرُونَ * آنچه را از جانب پروردگارتان به سوی شما فرستاده شده است، پیروی کنید و جز او از معبودان [دیگر] پیروی مکنید. چه اندک پند میگیرید. سوره اعراف، آیه 3».
قرآن کریم در این آیه ابتدا همگان را به پیروی مطلق از آنچه خداوند نازل کرده است فرا میخواند و سپس بر این نکته تأکید میکند که نباید کسی غیر از خدا را به عنوان ولی و سرپرست خویش برگزید و نباید از غیر خدا اطاعت کرد. روشن است که آن اثبات و این نفی، نتیجهای جز توحید در اطاعت ندارد.
در برخی آیات نیز خداوند اهل کتاب را به دلیل اطاعت بیچون و چرا از عالمان خود سرزنش میکند:
«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ * اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیت گرفتند، با آن که مأمور نبودند جز آن که خدایی یگانه را بپرستند که هیچ معبودی جز او نیست. منزه است او از آنچه [با وی] شریک میگردانند. سوره توبه، آیه 31»؛
از تدبر در معنای آیه فوق روشن میشود که گروهی از اهل کتاب، از فرمان علما و پیشوایان خود، به صورت مطلق و بدون در نظر گرفتن تطابق یا عدم تطابق آن با احکام الهی، پیروی میکردند و از این طریق، در واقع ربوبیت تشریعی آنان را پذیرفته بودند و لذا قرآن آنان را به عنوان «ارباب» معرفی میکند. نکته جالب آن که در ادامه آیه بیان میشود که اهل کتاب، مجاز به عبادت غیر خدا نبودند. با توجه به این مطلب که اهل کتاب به صورت رسمی به پرستش پیشوایان و علمای دین خود نمیپردازند، معلوم میشود که مقصود از عبادت در این جا، معنای موسع آن است که شامل پیروی بیچون و چرا از یک شخص نیز میشود.
بدین ترتیب از آیه فوق استفاده میشود که هیچ انسانی حق ندارد از موجودی غیر از خدا به صورت مستقل اطاعت کند و این عمل، علاوه بر این که با توحید در اطاعت سازگار نیست، مستلزم شرک در عبادت است.
برداشت فوق در برخی روایات مورد تأیید قرار گرفته است. برای مثال، در حدیثی میخوانیم که امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیه مورد بحث فرمود:
«به خدا سوگند آنان [برای پیشوایان خود] نه روزه گرفتند و نه نماز به جا آوردند؛ بلکه پیشوایان آنان حرامی را برای آنها حلال و حلالی را حرام کردند و آنها پیروی میکردند و از اینرو، بدون آن که خود بفهمند، آنان را پرستش کردند.» (1)
نکته دیگری که قرآن به آن اشاره میکند، آن است که توحید در اطاعت، با پیروی انسان از اشخاصی که خود خدا ما را به پیروی از آنان فرا خوانده است، منافاتی ندارد؛ زیرا اطاعت از چنین اشخاصی، در واقع اطاعت از خداست. نمونه اعلای چنین اطاعتی در مورد پیامبران الهی ظهور مییابد. قرآن کریم به طرز شیوایی هم مردم را به اطاعت پیامبران دعوت میکند و هم از این حقیقت پرده بر میدارد که چنین اطاعتی، به اذن خدا و در طول اطاعت اوست:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ * و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آن که به اذن الهی از او اطاعت کنند. سوره نساء، آیه 64»؛
بر همین اساس است که در آیات متعددی لزوم اطاعت از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله (و در برخی آیات نیز لزوم اطاعت از اولیالامر) در کنار اطاعت از خداوند بیان شده است:
«وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ * و از خداوند پیروی کنید و از پیامبر صلیاللهعلیهوآله اطاعت نمایید. سوره مائده، آیه 92»؛ و
«قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ * بگو خدا و پیامبر او را اطاعت کنید. پس اگر روی گردان شدند، قطعاً خدا کافران را دوست ندارد. سوره آلعمران، آیه 32»؛ و
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ * ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید. سوره نساء، آیه 59».
بدین ترتیب، آنچه موجب شرک در اطاعت میشود، آن است که انسان از کسی که دستورات او با احکام الهی ناسازگار است پیروی کند و تبعیت از فرامین او را بدون توجه به این که چه نسبتی با قوانین دینی دارد، لازم بداند. این حقیقت در برخی احادیث نیز به وجهی نیکو بیان شده است. برای مثال، در حدیثی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وارد شده است که فرمود:
«لَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ * پیروی [از دیگران] در انجام معصیت خدا جایز نیست؛ اطاعت [از دیگران] تنها در انجام فعل نیک رواست.» (2)
از امیرمؤمنان، علی علیهالسلام نیز نقل شده است که:
«لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ * هیچ کس مجاز نیست در انجام معصیت خالق (خداوند سبحان) از مخلوق او پیروی کند.» (3)
همچنین در روایتی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم:
«مَنْ أَطَاعَ رَجُلًا فِي مَعْصِيَةٍ فَقَدْ عَبَدَه * هر کس از دیگری در انجام گناه و معصیتی پیروی کند، پس همانا آن شخص (متبوع) را عبادت کرده است.» (4)
همانگونه که ملاحظه میشود، امام علیهالسلام در حدیث اخیر به معنای موسع عبادت اشاره میفرماید که بر اساس آن، پیروی از اشخاصی که انسان را به گناه دعوت میکنند، نوعی عبادت به شمار میآید.
—————————-
1- ر.ک: پیام قرآن، ج 3، ص 388، به نقل از مجمعالبیان، ج 8، ص 23 و تفسیر برهان، ج 2، ص 120 و 121.
2- صحیح مسلم، ج 3، ص 1469.
3- نهجالبلاغه، حکمت 165.
4- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 91، حدیث 8.