• توسل

توسل از آموزه‌های اعتقادی شیعه و اکثریت مسلمانان است و به معنی تمسک به شخصی یا چیزی دارای مقام و ارزش والا نزد خداوند، برای تقرب به او و برآورده شدن حاجت‌ها است. این اعتقاد با آموزه شفاعت پیوند نزدیکی دارد و معمولا به همراه هم ذکر می‌شوند.

توسل به پیامبر (ص) و امامان اهل بیت (ع) از اعتقادات برجسته شیعیان بوده و به دلیل دستور خداوند در قرآن و نیز احادیث زیادی از اهل بیت (ع)، از دیدگاه آنان اهمیتی فراوان دارد؛ در دعاهای شیعه و زیارات ائمه معصومین مضامین توسل بسیار به چشم می‌خورد که جامعترین آنها دعای توسل است. همچنین آئین هایی مانند مراسم دعای توسل و زیارت قبور ائمه از مصادیق توسل است که در بین شیعیان رایج است.

از آنجا که توسل به اسباب برای رسیدن به اهداف، چه در زندگی مادّی انسان و چه در حیات معنوی او، هم از دیدگاه فطری و عقلایی امری مطلوب و حتی ضروری است و هم در سیره مسلمین رایج بوده است، تا قبل از قرن هشتم هجری هم هیچ یک از مسلمانان در مشروعیت و جایز بودن آن تردید نکرده بود. در دوره معاصر، وهابی‌ها به پیروی از ابن تیمیه اشکالاتی را درباره توسل مطرح کرده‌اند که از سوی تمامی علمای شیعه و غالب اهل سنت مردود شناخته شده است.

  • بررسي مفهوم توسل

توسل از ريشه «وسل» به معناي «تقرب و نزديكي» است. «وسيله» نيز چيزي است كه شخص با آن به غير خود نزديك مي‏شود. بر این اساس توسل در اصطلاح، وسيله قرار دادن ذات و مقام اولياي الهي براي تقرب به خدا و رسيدن به حاجت است.

البته روشن است که توسّل به اولياى الهى به معناى مستقل دانستن آنها در تأثير و رفع مشکلات نيست؛ بلکه از آنها به سبب آبرومندى و بندگى شايسته نزد خداوند، مى­خواهيم تا از خداوند طلب کنند: مشکل ما را مرتفع سازد و يا گناهان ما را بيامرزد، امّا آنچه که نادرست است آن است که کسى آنها را مستقل در تأثير و تصرّف بداند و اولياى الهى را در عرض پروردگار رافع مشکلات و برآوردنده حاجات بدون کمک خواستن از خداوند بشمارد.

  • ريشه قرآنى توسّل

توسّل به اولياى الهى دو گونه است، گاه از خود آنان کمک خواسته مى­شود که با اذن الهى رفع مشکل کنند و گاه نيز از آنان مى­خواهيم که واسطه بين ما و خدا شوند، تا خداوند مشکل ما را رفع کند؛ و اين هر دو نحوه توسّل ريشه قرآنى دارد:

  1. اولياى الهى با اذن خداوند رفع مشکل مى کردند!

طبيعى است که هر فرد مسلمان زمانى مى­تواند وليّى از اولياى الهى را واسطه قرار دهد و يا از وى در دشوارى­ها کمک بخواهد که خداوند چنين اذنى را بدهد، وگرنه نمى­شود کمک خواست. در واقع مشروعيّت اين عمل، متوقّف بر اذن خداوند است.

در قرآن کريم درباره حضرت عيسى (ع) آمده است که آن حضرت با اذن الهى مشکلاتى را مرتفع مى­ساخت، بيمارانى را شفا مى­داد و حتى مردگانى را زنده مى­کرد.

در آيه 110 سوره مائده خداوند خطاب به حضرت عيسى (ع) مى­فرمايد:

«وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَکُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِءُ الاَکْمَهَ وَ الاْبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي * آن گاه كه به اذن من، از گِل چیزی به شكل پرنده مى‏ساختى، پس در آن مى‏دميدى، و به اذن من پرنده‏اى مى‏شد، و كور مادرزاد و پيسی را به اذن من شفا مى‏دادى و آن گاه كه مردگان را به اذن من زنده مى­کردى».  «دقت کنيد»

با اين اذن الهى، آن حضرت اعلام مى­کند که من با اذن خداوند اين امور را انجام مى­دهم. در آيه 49 سوره آل عمران از زبان آن حضرت مى­خوانيم:

«أَنِّى قَدْ جِئْتُکُمْ بِآيَة مِّنْ رَبِّکُمْ أَنِّى أَخْلُقُ لَکُمْ مِّنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَکُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللهِ وَ أُبْرِءُ الاَکْمَهَ وَ الاَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِکُم * من نشانه اى از طرف پروردگار شما برايتان آورده ام، من از گِل چيزى به شکل پرنده مى­سازم، سپس در آن مى­دمم و به اذن خدا، پرنده­اى مى­گردد و به اذن خدا، کور مادر زاد و مبتلا به بيمارى پيسى را بهبودى مى­بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مى­کنم و به شما خبر مى­دهم از آنچه مى­خوريد و آنچه را در خانه­هاى خود ذخيره مى­کنيد».

بنابراين، اگر کسى نزد حضرت عيسى (ع) مى­آمد و مى­گفت: فرزند مرا به اذن خدا شفا بده! و يا اين مرده را به اذن خداوند زنده کن! هرگز شرک نبود و مجاز بود، زيرا هم شخص درخواست کننده و هم حضرت عيسى (ع) مى­دانست که با اذن الهى چنين کارى انجام خواهد شد.

مى­دانيم که اگر کارى شرعاً مجاز نباشد و شرک باشد، حتّى يک مورد آن نيز نبايد جايز باشد! زيرا عدم جواز شرک براى خداوند استثناء بردار نيست. در نتيجه، اگر کسى از اولياء و مقرّبان درگاه الهى بخواهد «با اذن پروردگار» مشکل وى را برطرف سازند، کار خلافى مرتکب نشده است. جالب است بدانيم که در آيه 45 همين سوره، خداوند آبرومند بودن و مقرّب بودن آن حضرت را نزد خود يادآورى مى­کند، آنجا که فرشتگان به حضرت مريم بشارت وجود حضرت عيسى را مى­دهند و آنگاه مى­افزايند: «وَجِيهاً فِي الدُّنْيَا وَالاْخِرَةِ وَمِنْ الْمُقَرَّبِينَ * در دنيا و آخرت آبرومند است و از مقرّبان (الهى) خواهد بود». آنها در برابر اين دليل روشن چه پاسخى دارند؟!

  1. درخواست از اولياى الهى براى دعا و طلب مغفرت از خداوند

نوع ديگر توسّل به اولياى الهى آن است که انسان از آنان بخواهد که براى او نزد خداوند دعا کنند و يا استغفار نمايند و از خداوند بخواهند که گناهش را بيامرزد. اين نوع خواستن ها نيز در قرآن به صراحت مطرح شده است:

  1. بنى اسرائيل هنگامى که در بيابان گرفتار بودند، خطاب به موسى گفتند:

«يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَام وَاحِد فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الاَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بصلها * اى موسى، هرگز حاضر نيستيم به يک نوع غذا اکتفا کنيم، از خداى خود بخواه که از آنچه از زمين مى­رويد، از سبزيجات، خيار، سير، عدس و پياز براى ما بروياند. سوره بقره آیه 61».

بنى اسرائيل از آن حضرت مى­خواهند که در پيشگاه خدا دعا کند، تا با روياندن سبزيهاى متنوّع، مشکل آنها را برطرف سازد.

  1. هنگامى که فرزندان حضرت يعقوب (ع) به خطاى خويش پى بردند، خطاب به آن حضرت گفتند:

«يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِينَ * اى پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بوديم»؛ حضرت يعقوب (ع) نيز در پاسخ درخواست آنان گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم * به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى­طلبم که او آمرزنده و مهربان است. سوره یوسف آیات 97و 98».

بنابراين، گناهکاران مى­توانند از اولياى الهى درخواست کنند تا براى آنها از خداوند طلب مغفرت نمايند.

  1. خداوند به افرادى که گناه کرده اند مى­گويد اگر نزد رسول خد (صلى الله عليه وآله) بروند و علاوه بر استغفار از گناهان خويش، از آن حضرت نيز بخواهند براى آنان استغفار کند خداوند آنها را مى­بخشد.

«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَّحِيم * و اگر آنان، هنگامى که (با گناه و نافرمانى) به خود ستم مى­کردند، به نزد تو مى­آمدند و از خدا طلب آمرزش مى­کردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى­کرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى­يافتند. سوره نساء آیه 64».

بنابراين، يکى از راههاى بخشش گناهان درخواست از رسول خد (صلى الله عليه وآله)، براى استغفار است که مورد سفارش خداوند قرار گرفته است.

اين آيات نيز در اين قسم از توسل صراحت دارد.

روشن‌ترین اشاره به توسل در سوره مائده آمده است که خداوند صریحا به مومنان دستور می‌دهد برای تقریب به خداوند وسیله‌ای بجویند:

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * اى كسانى كه در زمره مؤمنين در آمده‏ايد، از خدا پروا داشته باشيد، و در جستجوى وسيله‏اى براى نزديك شدن به ساحتش برآئيد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار گرديد. سوره مائده آیه 35».

  • فلسفه‏ توسل‏

توسل وسيله و واسطه قرار دادن چيزى بين خود و مطلوب است. وسيله بر دو قسم است: گاهى از امور مادى است؛ مثل آب و غذا كه وسيله رفع تشنگى و گرسنگى است. و زمانى نيز از امور معنوى است؛ مثل گناه‏كارى كه خدا را به مقام و جاه يا حقيقت پيامبر صلى الله عليه و آله قسم مى‏دهد تا از گناهش بگذرد. در هر دو صورت وسيله لازم است، زيرا خداوند متعال‏ جهان آفرينش را به بهترين صورت آفريده است؛ آن‏جا كه مى‏فرمايد: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ * همان كه خلقت همه چيز را نيكو كرد. سوره سجده آیه 7».

جهان‏ براساس نظام ‏علّت و معلولى و اسباب و مسببات، براى هدايت و رشد و تكامل انسان‏ها آفريده شده است و نيازمندى‏هاى طبيعى بشر با عوامل و اسباب عادى برآورده مى‏گردد.

فيوضات معنوى خداوند، همچون هدايت، مغفرت و آمرزش نيز براساس نظامى خاص بر انسان‏ها نازل مى‏شود و اراده حكيمانه خداوند بر اين تعلق گرفته كه امور از طريق اسباب خاص و علل معين به انسان‏ها برسد. بنابراين، همان‏گونه كه در عالم ماده نمى‏توان پرسيد: چرا خداوند متعال زمين را با خورشيد نورانى كرده و خود بى‏واسطه به چنين كارى دست نزده است؟ در عالم معنا نيز نمى‏توان گفت: چرا خداوند مغفرت خويش را به واسطه اولياى الهى، شامل حال بندگان مى‏كند؟

 از همين رو مى‏بينيم كه در قرآن و سنت تأكيد فراوانى بر وسيله و توسل شده است. و خداوند متعال مى‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ * اى كسانى كه در ایمان آورده­اید، از خدا پروا داشته باشيد، و در جستجوى وسيله‏اى براى نزديك شدن به ساحتش برآئيد. سوره مائده آیه 35».

بنابراین هر کسی را خداوند محبوب و مطلوب خود دانست و آن را وسیله تكامل انسان معرفي كرد و با امر يا با ترغيب به آن، يا با ذكر منافع و مصالح آن، مقرّب بودن آن را فهماند، مي‌توان به آن شي‏ء توسل جست؛ لازم است عنايت شود كه مقصودْ توسل و شفاعت با اذن پروردگار است، نه به طور مطلق كه مشركان درباره بت­ها داشتند.

  • انواع توسل و رابطه آن با توحيد

توسل به علل غيرطبيعي دوگونه است:

1- توسل به آنها به عنوان علل مستقل در تأثير و تأثر.

2- توسل به آنها به عنوان واسطه در رساندن متوسلان به خداي سبحان، با اعتقاد به اينكه خود آنان مظهر و آيت حق‏اند؛ نه بيش از آن.

بينش توحيدي هرگز اجازه نمي‏دهد انسان موحّد به نوع نخست از توسل تقرب جويد و از خودِ واسطه­ها با استقلال دادن به آنها حاجت بطلبد، چون چنين اعتقادي هم شرك است و با توحيد منافات دارد و هم با معناي اصطلاحي توسل كه تقرب جستن به خداست، سازگار نيست.

بنابراين، معتقدان به توسل نيز با صراحت مي‏گويند از غير خدا حاجت خواستن و غير او را در برآوردن نياز، مستقل پنداشتن شرك و موجب خروج از توحيد است. ولي اگر طلب حاجت فقط از خدا باشد. اما از راه واسطه مقدسي كه در اثر عبادت خدا، مراتب معنوي والايي را كسب كرده‏اند، از اين‏رو مي‏توانند به اذن خدا ما را به رحمت و مغفرت و توجه الهي نزديك و مشمول عنايات خاصه آن حضرت كنند، اين مطلب هيچ منافاتي با توحيد ندارد و عقل و نقل به جواز آن حكم مي‏كنند.

توسل در فرهنگ شیعه از نوع توسل به وسائل عادي است؛ مثلاً براي كسب نور و گرما به آفتاب و براي رفع تشنگي به آب و براي برطرف شدن گرسنگي به غذا توسل پيدا مي‏كنيم كه توسل به مجاري فيض الهي است. به طور مسلم خاندان عصمت و طهارت به مراتب، از اين مجاري فيض مادي، برتر و بالاترند.

توسل به انبيا و اوليا عليهم‌السلام نيز از اين قبيل است. انسان موحّد وقتي غذا مي‏خورد يا آب مي‏نوشد، همچون حضرت ابراهيم عليه‌السلام مي‏گويد: «وَ الَّذِى هُوَ يُطْعِمُنىِ وَ يَسْقِينِ * وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ * و آن كس كه او به من خوراك مى‏دهد و سيرابم مى‏گرداند، و چون بيمار شوم او مرا درمان مى‏بخشد. سوره شعرا آیات 79 و 80»؛

ولي تصور کافر آن است كه آب و نان او را سيراب و سير مي‏كند، به واسطه­های عادي هم ديد استقلالي دارد.

شیعیان براي هيچ يك از ذوات مقدسه استقلال در تأثير، وساطت، شفاعت و… ندارند؛ ازاين‏رو پس از اقرار به بنده خاص الهي بودن آنان، به آنها توسل پيدا مي‏كنند.

با اين بيان، توسل عقلاً ممكن است. ادله نقلي نيز دلالت بر وقوع اين‏گونه توسلات در عصر معصومان عليهم‌السلام دارد.

  • بررسي جواز توسل در آيات قرآن

بیان شد که قرآن كريم نه تنها بر جواز توسل دلالت دارد، بلكه همگان را به رفتن به حضور پيامبر و طلب عفو از خدا و مشمول استغفار پيامبر قرار گرفتن ترغيب مي‏كند:

«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَّحِيم * و اگر آنان، هنگامى که (با گناه و نافرمانى) به خود ستم مى­کردند، به نزد تو مى­آمدند و از خدا طلب آمرزش مى­کردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى­کرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى­يافتند. سوره نساء آیه 64».

اما منكران توسل مي‏گويند اين آيه توسل را تجويز مي‏كند ولي با قيود خاصي؛

 اولاً توسل به شخص پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم؛ نه ديگران.

 ثانياً، فقط توسل در زمان حيات آن حضرت را؛ نه پس از رحلت وي را.

 ثالثاً، توسل در حضور آن حضرت و از نزديك را، نه از راه دور.

 رابعاً، فقط توسل در طلب استغفار؛ نه امور ديگر را.

ولي هيچ يك از اين استثناها صحيح نيست؛ زيرا، با پذيرفتن جواز اصل توسل بنيان ادعاي آنان كه توسل را ذاتاً شرك و منافي توحيد مي‏دانند، فرو مي‏ريزد؛ چون اگر توسل از جهت عقلي شرك باشد امر عقلي، تخصيص‏بردار نيست، نمي‏توان گفت توسل حقيقتاً شرك است ولي در مواردي جايز است.

و اگر توسل، به معناي درخواست دعا و طلب استغفار جايز باشد، ساير مصاديق آن نيز كه در اصل جامع توسل مشترك است بايد جايز باشد و نمي‏توان برخي از مصاديق آن اصل جامع را روا و برخي را ناروا دانست.

افزون بر اين، اگر توسل به شخص پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم جايز است، چرا توسل به ديگر اولياي الهي جايز نباشد؟ در حالي كه ادله نقلي ديگر، مؤيد عموميت جواز توسل است.

و اگر در زمان حيات رسول خدا توسل به او جايز باشد پس از رحلت وي نيز جايز است؛ زيرا انبيا و اوليا، و در رأس آنان رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم براي هميشه زنده‏اند.

وقتي براساس نص قرآن كريم شهدا زنده باشند: «وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن يُقْتَلُ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ   بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِن لَّا تَشْعُرُون * و كسانى را كه در راه خدا كشته مى‏شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده‏اند ولى شما نمى‏دانيد. سوره بقره آیه 154»، حضرت محمد پیامبر اسلام ‏صلي الله عليه و آله و سلم كه شهيد شهداست: «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةِ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنَا بِكَ عَلىَ‏ هَؤُلَاءِ شَهِيدًا * حال آنها چگونه است آن روزى كه از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى‏آوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟ سوره نساء آیه 41»، به طور مسلم زنده است و به همين دليل ناظر اعمال مردم است.

بنابراین، پر واضح است که پیامبران که مقام بالاتری نسبت به شهدا دارند نیز بعد از مرگ ظاهری زنده خواهند بود. بعلاوه، اصولاً از دید اسلام، مرگ فنا و نابودی انسان نیست، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است.

افزون بر عرضه مستمر اعمال بر آن حضرت در دنيا، در آخرت نيز شاهد محكمه اعمال همگان خواهد بود، پس وي همواره زنده است و از اعمال همه آگاه و آمدن حضور آن حضرت معناي خاص خود را دارد و حضور فيزيكي او لازم نيست، اظهار پشيماني از راه دور و درخواست طلب مغفرت از او نيز به معناي ادراك حضور اوست؛ مهم آن است كه رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم از راستی سخن استغفار کننده باخبر شود.

نظير توسل به پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم درباره اثر پيراهن حضرت يوسف (ع) نيز آمده كه امكان و اثر توسل به ذوات و آثار ذوات مقدس را بيان مي‏كند، حضرت يوسف (ع) گفت:

«اذْهَبُواْ بِقَمِيصىِ هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلىَ‏ وَجْهِ أَبىِ يَأْتِ بَصِيرًا * اين پيراهن مرا ببريد و به صورت پدرم بيندازيد، بينا مى‏شود. سوره يوسف آیه 93»؛ در ادامه آيه آمده است «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرا * و چون مژده‏رسان آمد و آن را بر روي پدر افكند، وي بينا شد. سوره يوسف آیه 96».

  • توسل در سيره مسلمانان صدر اسلام

وهابیت آن‏چنان در باورهاي خويش تعصب دارند كه حتي روايت مخالف اعتقادشان را ناديده گرفته و از آن مي‏گذرند، چنان‏كه افزون بر روايات فراوان شيعه براي جواز توسل، در كتاب‏هاي اهل سنت نيز رواياتي در اين زمينه هست؛ در صحيح بخارى از انس بن مالک (صحابى معروف رسول خدا صلى الله عليه وآله) نقل شده است که سالى در مدينه قحطى و خشکسالى شد؛ پيامبر مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود که مردى عرب ايستاد و عرض کرد: «يا رسول الله اموال ما نابود شد و خانواده ما گرسنه اند، در پيشگاه خدا براى ما دعا کن».

رسول خدا صلى الله عليه وآله دستان مبارکش را به سوى آسمان بلند کرد و در آن حال، هيچ اثرى از ابر در آسمان نبود، به خدايى که جان من در دست اوست، هنوز دستانش را پايين نياورده بود که ابرهايى همانند کوه آشکار شد و هنوز آن حضرت از منبر خطابه پايين نيامده بود که باران شروع به باريدن کرد، تا آنجا که آب باران از محاسن شريفش سرازير شد. بارش باران در روزهاى بعد تا يک هفته ادامه داشت، و در جمعه بعد از آن حضرت خواستند دعا کند تا باران بازايستد! (1)

آيا اين مرد عرب با گفتن يا رسول الله و با تقاضاى دعاى باران از ایشان کافر و مهدورالدم شد؟!

در حال حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم شخصی به خدمت ايشان رسيد و با اين اشعار حاجت خويش را به عرض مبارك آن حضرت رساند:

اي پيامبر خدا از بيابان آمده­ايم در حالي كه خشكسالي ما را بيچاره كرده است ،از فرط خشكسالي به جاي شير در سینه زنان شيرده خون جاري شده است، نه در سینه زنان شير است ونه در زراعتها آب، به تو پناه آورده ايم و پناهي جز پيامبر خدا براي ما نيست.

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم  با شنيدن اين اشعار بسيار متأثر شد و به سوي مسجد حركت كرد، به طوريكه عباي حضرت روي زمين كشيده مي شد. حضرت بر فراز منبر قرار گرفت و دست به دعا برداشت؛ آنقدر دعا كرد كه بارش باران رحمت شروع شد و بدين وسيله مردم از خشكسالي و قحطي آب نجات يافتند.

طبق اين روايت مردم زمان حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم به ايشان متوسل شدند و ايشان با اين مسأله مخالفتي ننمودند. (2)

  • توسّل به رسول خدا صلى الله عليه وآله قبل از حيات

حاکم نيشابورى در کتاب مستدرک خود از عمر بن خطّاب از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نقل مى­کند که آن حضرت فرمود: «هنگامى که حضرت آدم مرتکب خطا گرديد، به خداوند عرض کرد: پروردگارا از تو مى­خواهم به حقّ محمد گناه مرا ببخشى. خداوند به آدم فرمود: «اى آدم! چگونه محمد را شناختى در حالى که هنوز او را نيافريدم. آدم عرض کرد: پروردگارا! هنگامى که مرا آفريدى، به بالاى سرم نگاه کردم، ديدم بر ستون­هاى عرش نوشته است «لا اله الاّ الله، محمّد رسول الله» و من دريافتم که محمد (ص) بهترين مخلوق نزد توست که نام او در کنار نام تو جاى گرفته است.

خداوند فرمود: «اى آدم راست گفتى، به يقين محمد محبوبترين خلق نزد من است و چون مرا به حق او خواندى، تو را بخشيدم و اگر محمد نبود تو را نمى­آفريدم».

حاکم نيشابورى پس از نقل اين حديث مى­گويد: «اين حديث سندش صحيح است». (3)

  • در خواست توسل از اولياي الهي

قرآن كريم با صراحت يكي از عوامل آمرزش منافقان را طلب آمرزش پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم بیان می­کند؛ يعني پیامبر خدا ميان خدا و خلق واسطه‏اي است كه توسّل به او سودمند است.

بنابراين وقتي اصل توسل را قرآن كريم ثابت مي‏كند، با ادلّه ديگر كه همه معصومان‏ عليهم ‌السلام را نور واحد مي‏شناساند (4)، جواز توسل به آنان و شفاعت ائمّه نيز ثابت مي‏شود، مگر براي كساني كه معناي توسل را كاملاً ادراك نمي‏كنند.

زندگي انسان همواره در فضاي توسل است: انسان تشنه براي رفع تشنگي خود به آب متوسل مي‏شود، چنان‏كه براي رفع سرما و گرسنگي خويش از آتش و غذا بهره مي‏جويد تا نياز خود را برطرف كند. آب و غذا و آتش همه وسايلي هستند كه انسان با توسل به آن‏ها نياز خود را رفع مي‏كند و هيچ‏كس در توسل به اين اسباب، ديگري را مشرك نمي‏داند و نيز مدعي نيست كه آثار آب، غذا و آتش از خود آنان است و مستقل هستند.

چگونه است كه توسل به اين اشيا شرك نيست؛ امّا توسل به اولياي الهي از جمله اهل بيت‏ عليهم‌السلام كه به مراتب از آسمان‏ها و زمين اعلا و اشرف‏اند، شرك شمرده مي‏شود؟ آيا خدايي كه در اين اشيا چنين آثار و خواصي گذارده است نمي‏تواند به ذوات مقدّسه‏اي همچون اولياي الهي آثار و بركاتي عطا كند؟ آيا توسل به آن اشيا سودمند است؛ ولي توسل به اين ذوات مقدّس نافع نيست؟

———————————–

1- سنن ترمذى، ابوعيسى ترمذى، تحقيق عبدالرحمن محمد عثمان، دارالفکر، بيروت، چاپ اوّل، 1424ق.

2- بحارالانوار، ج18، ص2.

3- مستدرک حاکم، ج 2، ص 615. متقى هندى نیز اين حديث را در کنز العمال، ج 11، ص 455، ح 32138، ابن عساکر، در تاريخ مدينة دمشق، ج 7، ص 437، نیز نقل کرده است.

15 ـ امام محمد باقر عليه‌السلام فرمودند: «كلّنا واحد من نور واحد و روحنا من أمر الله. أوّلنا محمّد و أوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و كلّنا محمّد * نور ما يكي و روح ما يكي است و اولي ما محمد و وسطي ما محمد و آخري ما محمد و همه ما محمد هستيم. بحار الانوار، ج‏26، ص‏16».

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا