- معرفی خود در صورت داشتن قابلیت
گاهی لازم است افرادی که مناسب برای سمتهای خاص سیاسی هستند، خود را معرفی کرده و تواناییهای خویش را بیان کنند.
حضرت يوسف عليهالسلام زمانى كه خود را براى مسئوليت خزانهدارى معرفى كرد، به دو ويژگى خود كه متناسب با اين مسئوليت هستند، يعنى «امانتدارى» و «آگاهى»، اشاره كرد و همانطور که در سوره يوسف، آیه 55 آمده است، گفت:
«اجْعَلْنىِ عَلىَ خَزَائنِ الْأَرْضِ إِنىّ حَفِيظٌ عَلِيمٌ * (يوسف) گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمين (مصر) قرار ده، كه نگهدارنده و آگاهم!»
ستايش يوسف، ذكر قابليّتها و توانايىهاى خود، براى انجام مسئوليّت بود، كه مىتوانست جلو آثار سوء قحطى و خشكسالى را بگيرد، نه به خاطر تفاخر و سوء استفاده.
يوسف، براى حمايت از ظالم اين مسئوليّت را نپذيرفت، بلكه به منظور نجات مردم از فشار دوران قحط سالى، به اين كار اقدام نمود. يوسف هرگز حتّى يك كلمه تملّق هم نگفت.
رجال سياسى، معمولًا به هنگام خطر مردم را رها كرده و فرار مىكنند، ولى يوسف بايد مردم را حفظ كند.
اگر نمىتوان رژيم ظالمى را سرنگون كرد و تغيير داد، بايد به مقدارى كه امكان دارد از انحراف و ظلم جلوگيرى كرد و بخشى از امور را بدست گرفت و فعاليّت نمود.
همکاری با نظام حكومتى شرك، جائز نيست ولى نجات يك ملّت از قحطى مهمتر است. به همين دليل، يوسف عليهالسلام مسئوليّت سياسى نپذيرفت، تا مبادا كمك به ظالم شود، مسئوليّت نظامى نپذيرفت، تا مبادا خون به ناحقّى ريخته شود. فقط مسئوليّت اقتصادى آن هم براى نجات مردم را بر عهده گرفت.
امام رضا عليهالسلام فرمودند:
« هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد كه يوسف سرپرستى خزائن مصر را بپذيرد، خود پيشنهاد داد.»
على بن يقطين نيز به سفارش امام كاظم عليهالسلام در دستگاه بنى عباس، وزير بود. وجود اينگونه مردان خدا مىتواند پناهگاه مظلومان باشد.
امام صادق عليه السلام فرمود: « كفاره كار حكومتى، بر آوردن نيازمندى برادران دينى است.»
از امام رضا عليه السلام پرسيدند: شما چرا ولايتعهدى مأمون را پذيرفتهايد؟
در جواب فرمود: يوسف كه پيامبر بود در دستگاه مشرك رفت، من كه وصىّ پيامبرم، در دستگاه شخصى كه اظهار مسلمانى مىكند رفتهام، بگذريم كه پذيرفتن من اجبارى است، در حالى كه يوسف عليه السلام با اختيار و به خاطر اهميّت موضوع، آن مسئوليّت را پذيرفت.
هنگامى كه يوسف مقام و منزلت پيدا كرد، تقاضاى ديدار والدين نكرد، بلكه تقاضاى مسئوليّت خزانهدارى نمود، زيرا ديدار جنبه عاطفى داشت و نجات مردم از قحطى، رسالت اجتماعى او بود.
امام صادق عليه السلام خطاب به گروهى كه اظهار زهد كرده و مردم را دعوت مىكردند كه همانند آنان زندگى را بر خود سخت بگيرند … فرمود: شما درباره يوسفِ پيامبر، چگونه فكر مىكنيد كه به پادشاه مصر گفت: «اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ» و كار يوسف به آنجا رسيد كه همه كشور و اطراف آن تا يمن را در اختيار گرفت … در عين حال نيافتيم كسى را كه اين كار را بر او عيب گرفته باشد. (1)
يوسف مىدانست يك ريشه مهم نابسامانيهاى آن جامعه مملو از ظلم و ستم در مسائل اقتصاديش نهفته است، اكنون كه آنها به حكم اجبار به سراغ او آمدهاند، چه بهتر كه نبض اقتصاد كشور مصر را در دست گيرد و به يارى مستضعفان بشتابد، از تبعيضها تا آنجا كه قدرت دارد بكاهد، حق مظلومان را از ظالمان بگيرد، و به وضع بىسر و سامان آن كشور پهناور سامان بخشد، مخصوصاً مسائل كشاورزى را كه در آن كشور در درجه اول اهميت بود، زير نظر بگيرد و با توجه به اينكه سالهاى فراوانى و سپس سالهاى خشكى در پيش است، مردم را به كشاورزى و توليد بيشتر دعوت كند، و در مصرف فرآوردههاى كشاورزى تا سر حد جيرهبندى، صرفهجويى كند، و آنها را براى سالهاى قحطى ذخيره نمايد، بنابراین راهى بهتر از اين نديد كه پيشنهاد سرپرستى خزانههاى مصر كند. (2)
—————————-
1- تفسير نور، ج 6، ص 105.
2- تفسير نمونه، ج 10، ص 5.