• توکّل

یکی از مفاهیم کاربردی در اخلاق اسلامی که بیانگر رابطه‌ای خاص میان انسان و خداوند است، مفهوم «توکّل» می‌باشد.

در تعریف توکّل به عنوان یک صفت اخلاقی الهی گفته‌اند:

توکل، آرامش کامل در همه امور و حواله کردن کارها به خدا و عدم تکیه به هر نیرویی به جز خداست؛ دوری از هر نیرویی به جز خدا و تکیه به حول و قوّه الهی.

توکل؛ عبارت است از قطع امید از آن‌چه که در دست مردم است و اعتماد به آن‌چه که نزد خداست و ایمان داشتن به این‌که غیر خدا، نمی‌دهد و نمی‌گیرد و سود و زیانی نمی‌رساند.

منظور از توكّل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زيرا «توكّل» از مادّه‏ «وكالت» به معنى انتخاب وكيل نمودن و اعتماد بر ديگرى كردن است، بديهى است هر قدر وكيل توانايى بيشتر و آگاهى فزون‏تر داشته باشد شخص موكّل احساس آرامش بيشترى مى‏كند، و از آنجا كه علم خدا بى پايان و تواناييش نامحدود است هنگامى كه انسان توكّل بر او مى‏كند آرامش فوق‏العاده احساس مى‏كند، در برابر مشكلات و حوادث مقاوم مى‏شود، و از دشمنان نيرومند و خطرناك نمى‏هراسد، در سختيها خود را در بن بست نمى‏بيند و پيوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مى‏دهد.

انسانى كه بر خدا توكّل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمى‏كند بلكه به اتّكاى لطف خدا و علم و قدرت بى پايان او خود را پيروز و فاتح مى‏بيند و حتّى شكست‏هاى مقطعى او را مأيوس نمى‏سازد.

هرگاه توكّل به مفهوم صحيح كلمه در جان انسان پياده شود به يقين اميد آفرين، نيروبخش و باعث تقويت اراده و تحكيم مقاومت و پايمردى است.

مسئله توكّل در زندگى انبياى بزرگ الهى درخشش فوق‏العاده‏اى دارد، بررسى آيات قرآنى در اين زمينه نشان مى‏دهد كه آنها هميشه در برابر مشكلات طاقت فرسا خود را زير سپر توكّل قرار مى‏دادند، و يكى از دلايل مهمّ پيروزى آنها داشتن همين فضيلت اخلاقى بوده است؛ همان‌طور که خداوند در سوره توبه، آیه ۵۱ می‌فرماید:

«قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَ عَلیَ اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ * بگو: هیچ حادثه‌ای برای ما رخ نمی‌دهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است او مولا (و سرپرست) ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!»

ولایت و اختیار امور ما تنها و تنها به دست خداست و اختیار ما نه به دست خود ما است و نه به دست هیچ یک از این اسباب ظاهری، بلکه حقیقت ولایت و سرپرستی، تنها از آن خداست و خدای تعالی سرنوشتی حتمی از خیر و شر برای همه تعیین نموده است.

بنابراین، اگر خداوند نیکی را روزی ما کرد منّت بر ما نهاده، و اگر مصیبت را اختیار کرد مشیت و اختیارش به آن تعلق گرفته، و ما نیز نباید ناراحت و اندوهگین شویم.

آری، اگر انسان به راستی به این حقیقت ایمان داشته و مقام پروردگار خود را بشناسد، بر پروردگار خود توکّل می‌جوید، و حقیقت مشیّت و اختیار را به او واگذار می‌کند، و دیگر با کسب یک نعمت خوشحال نشده و در برابر مصیبت اندوهناک نمی‌گردد. (1)

بنابراین انسان رُشدیافته هنگامی که اراده انجام کاری را نمود و ابزار و اسباب عادّی آن را نیز فراهم کرد، باز می‌داند که تنها سبب تدبیر امور، خداوند است و هیچ گونه استقلالی برای خود یا اسباب مادی قائل نیست؛ پس بر خداوند توکل می‌کند.

از امام علی علیه‌السلام نقل شده است:

«ایمان چهار پایه دارد: توکّل بر خدا، سپردن امر به خدا، راضی شدن به قضای الهی، و تسلیم به امر خدای بلندمرتبه و بزرگ.» (2)

بنابر فرمایش مولای متقیان، ایمان چهار ستون و یا چهار رکن دارد و بدون حتی یکی از آن ارکان، ایمان ناقص می‌شود.

رکن اول آن است که پناه انسان در زندگی خدای سبحان باشد و به هیچ موجود دیگری به غیر از او تکیه نکند.

رکن دوم این‌که آدمی امورات خود را به خداوند متعال واگذار نماید.

رکن سوم، راضی بودن انسان به مقدّرات الهی و پذیرش قضای خداوند است.

رکن چهارم، آن است که بنده، تسلیم اوامر خدای تعالی باشد.

کسی که به مقام تسلیم و رضا در برابر مقدّرات الهی می‌رسد، باور دارد که هرچه در جهان هستی رخ می‌دهد، به‌جا و از روی حکمت است. ولی کسانی که دل آنان در برابر مقدّرات الهی تسلیم نشده است. اگر چه از لحاظ علمی برای آنان اثبات می‌شود که هر چه از جانب حق‌تعالی است، به مصلحت آنان می‌باشد و این موضوع، مورد پذیرش عقل هم واقع می‌شود، ولی وقتی دل چنین کسانی باور نداشته باشد و راضی به مقدّرات نشود، گله و شکایت از خداوند و مردم و هر عامل دیگری رایج می‌شود. ناآرامی، دلهره، اضطراب و نگرانی اکثر مردم از عدم باور قلبی آنان به حکمت مقدّرات خداوند تعالی سرچشمه می‌گیرد.

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به این مرتبه از توکّل دست یافته و به واقع در برابر مقدرات الهی، تسلیم بود. وقتی او را به مجلس ابن زیاد آوردند، باوجود تنهایی در برابر آن هم دشمن، به خداوند توکّل کرد و با جرأت و شهامت در پاسخ به سخنان ابن‌زیاد گفت:

«من جز نيكى و سرفرازى چيزى نديدم! خداى فرزانه از آنان (امام حسین و یارانش)، دفاع از حق و عدالت و حمايت از ارزش‌ها و آزادى و حقوق پايمال‏شده مردم را خواسته بود، و آنان نيز فرمان حق را با جان پذيرا شدند، و در اين راه به سوى شهادتگاه پرافتخار خود شتافتند و با شهادت و سرفرازى سر بر بستر شهادت نهادند و به زودى خدا تو و آنان را در دادگاهى گرد آورده و رويارويى و محاكمه آغاز خواهد شد و آن گاه، خواهيد ديد كه در برابر دادگاهى كه داورش خداست، رستگارى و پيروزى از آن كيست؛ آزادي‌خواهان و حق‌طلبان؛ يا بانيان اختناق و پاسداران ظلمت و استبداد! مادرت در مرگت گريه كند! هان اى پسر مرجانه! چه مى‏گويى؟» (3)

 این سخن ارزشمند حضرت زینب سلام‌الله‌علیها برخاسته از وقار، طمأنینه، شهامت و آرامش درونی آن بانوی گرامی است و میزان تسلیم و رضایتمندی اهل بیت علیهم‌السلام در برابر مقدّرات الهی را نمایان می‌سازد.

البته نکته قابل توجه در این مطلب این است که انسان نباید فکر کند بخت و اقبال و شانس، زندگی او را تعیین می‌کند و بدبختی و خوشبختی را به دست خودش نداند. چرا که این تصور غلط باعث سستی و خمودی انسان و بی‌تلاشی او در امورات زندگی می‌گردد.

این طرز فکر در فرهنگ دینی جایگاهی ندارد و به شدّت مذّمت شده است. آن‌چه به عنوان تسلیم و رضا مطرح شد، این است که انسان باید راضی به رضای خدا باشد و این رضایت به معنای عدم دخالت در تعیین سرنوشت نیست. اعمال، افکار، نیات و گفتار هر انسانی دخالت کامل در سعادت و شقاوت او دارد و خداوند متعال برای همه انسان‌ها تقدیر فرموده است که در صورت ارتباط با معنویات و انجام وظیفه، سعادتمند شوند و در صورت گریز از ارزش‌های معنوی و کوتاهی در انجام وظیفه، به شقاوت ابدی برسند.

علاوه بر تسلیم شدن در برابر مقدّرات، انسان باید در برابر قوانین الهی نیز تسلیم باشد. به حکم عقل، بهترین قوانین از طرف خداوند تواناست. تنها خدایی که عالِم به رازها و امور غیبی است شایستگی وضع قانون دارد. خوشا به حال افرادی که خداوند را از روی تسلیم و رضا، عبادت می‌کنند. چنین عبادت و پرستشی بسیار لذت‌بخش است و موجب رستگاری انسان در دنیا و آخرت می‌شود.

  • ارزش توکّل

 قرآن کریم ده‌ها بار به صراحت و کنایت انسان‌ها و به ویژه مؤمنان را به توکل به خداوند فرا خوانده است و در برابر این اعتماد و اطمینان بندگان، وعده خداوند مبنی بر کفایت امور آنان را اعلام می‌دارد. از جمله در قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 159 آمده است:

«فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلين * خداوند توکّل کنندگان را دوست می‌دارد.»

احادیث نبوی صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و سخنان اهل بیت علیهم‌السّلام سرشار از عباراتی است که منزلت توکل و فضیلت آن را بیان می‌کنند. از باب نمونه سخن امام صادق علیه‌السّلام را نقل می‌کنیم که فرموده است:

«به درستی که بی نیازی و عزت در حال گردش اند و هنگامی که به جایگاه توکّل گذر کنند، آن جا را وطن خود می‌گزینند». (4)

يعنى قلبى كه كانون توكّل بر خداست هم احساس بى نيازى از ماسوى اللَّه مى‏كند و هم احساس عزت و قدرت، چرا كه تكيه بر قدرتى كرده كه بالاتر از همه چيز است، تكيه‏گاهى بى نياز از همه كس و همه چيز و قدرتى شكست ناپذير.

در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم:

«كسى كه دوست دارد قوى‏ترين مردم باشد بر خدا توكّل كند». (5)

در حديث ديگرى همين معنى با تعبير لطيف ديگر از امام باقر عليه السلام نقل شده است، فرمود: «هر كسى كه توكّل بر خدا كند مغلوب نمى‏شود و كسى كه به دامن لطف خداوند چنگ بزند شكست نمى‏خورد». (6)

اين بحث را با حديثى از لقمان حكيم پايان مى‏دهيم هر چند سخن درباره اهميّت‏ توكّل‏ و اثرات آن در زندگى مادّى و معنوى انسانها بسيار فراتر از اينهاست، او به هنگام پند دادن به فرزندش فرمود: «فرزندم! بر خدا توكّل كن سپس از مردم بپرس آيا كسى هست كه توكّل به خدا كرده باشد و خداوند او را بى نياز نكند و مشكل او را حل نكرده باشد»؟! (7)

شكوه و عظمت اين فضيلت بزرگ انسانى يعنى توكّل بر خدا در احاديث بالا به‏ قدرى آشكار است كه ما را از هرگونه توضيح بيشترى بى نياز مى‏سازد، و به عكس از دست دادن توكّل بر خدا و دلبستگى و وابستگى مطلق به ديگران صفت رذيله‏اى است كه انسان را از اوج عزّت و افتخار و قدرت و استقلال به پايين مى‏كشد، و از او فرد ضعيف و ناتوانى مى‏سازد كه قادر بر هيچ كار مهمّى نيست‏

  • رابطه تلاش و توکل

توکل انسان به خدای تعالی و اعتقاد به این‌که اصلاح همه امور به دست اوست، نباید مانع تلاش و همت گردد. به عبارت دقیق‌تر، توکّل به معنای نشستن و تلاش نکردن و صرفاً از خدا خواستن نیست. بلکه همت آدمی باید همواره همراه توکّل باشد. انسان باید عقل، شعور، انرژی و توان خود را در انجام هر کاری به کار بندد و از نعمت‌های خدادادی کمال استفاده را بنماید و همراه با این همّتی که دارد، به خدا توکّل کند و از پروردگار عالم بخواهد اسباب انجام آن کار را فراهم فرماید، یعنی از محضر حق تعالی طلب توفیق نماید. همّت و توفیق ملازم یکدیگرند و با فقدان یکی از آن دو، کاری به انجام نمی‌رسد. اگر توفیق نباشد، همّت انسان، با بی‌برکتی مواجه شده و او را به مقصود نمی‌رساند و موجب سرگردانی می‌شود. انسان باید بداند که فراهم آوردن اسباب از ناحیه خداست. همچنین اگر همّت در کاری نباشد، اصلاً توفیقی وجود ندارد که موجب موفّقیت انسان شود. زیرا توفیق الهی شامل حال کسی می‌شود که فعالیت لازم را کرده باشد.

بنابراین اولّین قدم در توکّل، آن است که انسان شروع به فعالیت کند و قدم در راه نهد. اگر این مرحله از توکل در زندگی کسی نباشد، خداوند به او توفیق نمی‌دهد و همواره در زندگی خود با مشکلاتی روبه‌روست و دچار سرگردانی می‌شود. از این رو در برنامه رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله ابتدا به تلاش و کوشش، سپس به توکّل سفارش می‌گردد. در سوره مزمّل آیات 8- 9 می‌فرماید:

«وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا * رَّبُّ المَشْرِقِ وَ المَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتخِّذْهُ وَكِيلًا * و نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند! همان پروردگار شرق و غرب كه معبودى جز او نيست، او را نگاهبان و وكيل خود انتخاب كن.»

گام بعدی در توکل آن است که انسان در زندگی، خداوند را وکیل خودش بداند، به این معنا که واقعاً مفهوم «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» را درک نماید. یعنی از اعماق جان بگوید: خدایا فقط تو می‌توانی مرا موفق گردانی و به من کمک کنی، و با در نظر گرفتن مسبّب  الأسباب بودن خداوند، اصلاح امور خود را از خداوندی می‌طلبد که عالم به حال بندگان و قادر به انجام هر کاری است و مهم‌تر آن‌که، رئوف و مهربان است و در بن‌بست و غیر بن‌بست، به فریاد انسان می‌رسد. خداوند را مسبّب الأسباب می‌داند، به این معنا که سبب انجام کارها را فراهم می‌کند و آخرین سبب نیز، خود اوست. اگر این توکّل برای انسان پیدا شود، در زندگی یک کمک‌کار و پشتیبان بی‌نظیر به نام خداوند مهربان خواهد داشت.

اگر کسی در دادگاه مشکلی داشته باشد و خودش از عهده حلّ آن برنیاید، به حکم عقل، وکیل می‌گیرد. حال اگر آن وکیل را دلسوز، عالم و قادر بیابد، کار را با اطمینان کامل به وی واگذار می‌کند و نسبت به نتیجه آن نگرانی نخواهد داشت. حتی اگر نتیجه منفی در بر داشته باشد، چون به وکیل خود مطمئن است، به آن نتیجه راضی می‌شود.

اگر انسان‌ها به همین اندازه هم خداوند را وکیل خود بدانند و خود را به او بسپارند، در همه امور زندگی موفق و پیروز خواهند شد و گمراه نمی‌گردند. در قرآن کریم، سوره طلاق، آیه سوم برای اطمینان‌بخشی نسبت به سرانجام توکّل و اعتماد به پروردگار می‌فرماید:

«… وَ مَن يَتَوَكلْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكلِّ شىَ‏ءٍ قَدْرًا * و هر كس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را مى‏كند خداوند فرمان خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چيزى اندازه‏اى قرار داده است!»

و نیز در آیه نود و نهم از سوره نحل می‌فرماید:

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلىَ‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * چرا كه او (شیطان)، بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل مى‏كنند، تسلّطى ندارد.»

شيطان به سراغ همه مى‏آيد، امّا در همه تأثيرگذار نيست و انسان‌هایی که در قلعه ايمان و توكّل، قرار گرفته‌اند از آسيب‏پذيرى حفظ مى‏مانند.

با دقت در ماهیت توکّل روشن می‌گردد که توکّل منافاتی با سعی و تلاش و استفاده از ابزار و اسباب ندارد. در روایات اسلامی نیز به این موضوع اشاره شده است:

زمانی، یک مرد اعرابی وارد مسجد پیامبر شد.

حضرت از او پرسید: آیا شترت را عِقال زده‌ای؟

مرد گفت: نه. بر خدا توکّل کرده‌ام.

حضرت فرمود: «شتر را ببند و توکّل برخداوند نما».  (8)

كوتاه سخن اينكه: توكّل مفهوم بسيار ظريف و دقيقى دارد كه در عين توجّه با عالم اسباب انسان را از غرق شدن در آن، و دل بستن به غير خدا و آلودگى به شرك باز مى‏دارد.

انسان بايد با كمال قدرت و قوّت از هر گونه وسيله مادّى براى پيروز شدن بر مشكلات بهره گيرد و موانع را از سر راه خود بردارد، و با اين حال متّكى به لطف پروردگار و قدرت بى پايان او باشد، و پيروزى را از او بداند نه غير او.

در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم از جبرئيل سؤال فرمود:

«توكّل بر خداوند بزرگ چيست؟ عرض كرد: حقيقت توكّل علم و آگاهى به اين است كه مخلوق نمى‏تواند زيانى برساند و نه سودى، و نه چيزى ببخشد، و نه از او بازدارد، و (ديگر) به كار بستن يأس از خلق است (يعنى همه چيز را از سوى خدا و به اذن و فرمان او بداند).

سپس فرمود: هنگامى كه بنده خدا چنين باشد، جز براى خدا عملى انجام نمى‏دهد و اميد و ترسى جز به خدا ندارد، و به هيچ كس جز خدا دل نمى‏بندد، اين است حقيقت توكّل». (9)‏

اصولًا مشيّت خداوند بر اين قرار گرفته كه در اين جهان مردم براى رسيدن به مقصود از اسباب و وسايل موجود كمك بگيرند، همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق عليه السلام آمده است: «اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه همه چيز مطابق اسباب جريان يابد، به همين جهت براى هر چيزى سببى قرار داده است». (10)

بنابراين بى اعتنايى به عالم اسباب نه تنها توكّل نيست بلكه به معنى بى اعتنايى به سنّت‏هاى الهى است، و اين با روح توكّل سازگار نيست.

  • تقوی، شرط پذیرش توکّل

شرط اساسی تحقق وکالت خدای سبحان، رعایت تقواست. تقوا، یعنی رابطه با خداوند و اگر کسی متّقی شود، کارهای او از راهی که گمان نمی‌برد، اصلاح خواهد شد. شاهد این آیات دوم و سوم سوره طلاق است:

«… وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجْعَل لَّهُ مخْرَجًا * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحَتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكلْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ … * و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏كند، و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى‏دهد و هر كس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را مى‏كند.»

هر کس به انجام واجبات، مخصوصاً نماز، اهمیت بدهد، از گناه، مخصوصاً حق‌الناس اجتناب داشته باشد و به اندازه‌ای که برای کار او مضر نباشد و موجب خستگی و سرخوردگی او نشود، به انجام مستحبات بپردازد، متّقی است و خداوند منّان وکالت چنین انسانی را بر عهده می‌گیرد و یار و یاور او می‌شود. چنین کسی برای رسیدن به مقصود خود، از هر راهی وارد نمی‌شود و رضایت خداوند را در انتخاب مسیر، در نظر می‌گیرد. برای رسیدن به مقصد، صرفاً به عقل و شعور و دارایی خود اتّکا نمی‌کند، خدای تعالی را در همه امور زندگی، یار و معین خود می‌داند و به همین جهت در هر کاری موفق و سربلند است.

  • آثار و پيامدهاى توكّل‏

از آنجا كه متوكّلان كار خود را به خدا واگذار مى‏كنند، همان خداوندى كه قادر بر همه چيز و آگاه از همه چيز است، خداوندى كه همه مشكلات براى او سهل و آسان است، نخستين اثر مثبتى كه در آنها به وجود مى‏آيد مسئله اعتماد به نفس و ايستادگى و مقاومت در برابر مشكلات است.

اگر كسى خود را در ميدانى در برابر دشمن تنها ببيند هر قدر نيرومند و قوى باشد به زودى روحيّه خود و اعتماد به نفس را از دست مى‏دهد، ولى اگر احساس كند لشكر نيرومندى پشت سر اوست احساس توانايى و قدرت مى‏كند، هر چند خودش ضعيف باشد.

در احاديث اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است، در حديث حرز مانندى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏خوانيم:

«كَيْفَ اخَافُ وَ انْتَ امَلِى وَ كَيْفَ اضَامُ وَ انْتَ مُتَّكَلِى؛ چگونه بترسم در حالى كه تو اميد منى، و چگونه مقهور شوم در حالى كه تو تكيه‏گاه من مى‏باشى». (11)

در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام آمده است:

«كسى كه بر خدا توكّل كند مغلوب نمى‏شود، و كسى كه به دامن لطفش چنگ زند شكست نمى‏خورد». (12)

آرى كسى كه بر خدا توكّل نمايد احساس غنا و بى نيازى و عزّت مى‏كند.

افزون بر اينها توكّل، بسيارى از صفات زشت و رذيله را مانند حرص، حسد، دنياپرستى، بخل و تنگ‏نظرى را از انسان دور مى‏سازد، چرا كه وقتى تكيه‏گاه انسان‏ خداوند قادر على الاطلاق باشد جايى براى اين اوصاف رذيله وجود ندارد.

همچنین توكّل بر خداوند نور اميد بر دل مى‏پاشد و به خاطر آن توان و استعداد انسان شكوفا مى‏گردد، خستگى راه بر او چيره نمى‏شود، و در همه حال احساس آرامش مى‏كند، لذا اميرمؤمنان على عليه السلام در سخن كوتاه و پرمعنايى مى‏فرمايد:

«كسى كه توكّل بر خدا دارد رنج و خستگى ندارد». (13)

از سوى دیگر توكّل بر خدا، هوش و قدرت تفكّر را مى‏افزايد و روشن‏بينى خاصّى به انسان مى‏دهد، زيرا قطع نظر از بركات معنوى اين فضيلت اخلاقى، توكّل، سبب مى‏شود كه انسان در برابر مشكلات دستپاچه و وحشت‏زده نشود و قدرت بر تصميم‏گيرى را حفظ كند و نزديك‏ترين راه درمان و حلّ مشكل را بيابد.

از اين رو در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏خوانيم: «كسى كه بر خدا توكّل كند تاريكى شبهات براى او روشن مى‏شود، و اسباب پيروزى او فراهم مى‏گردد و از مشكلات رهايى مى‏يابد». (14)

  • راه‌های کسب صفت توکّل

براى رسيدن به توكل، توجه به‏ «توحيد افعالى» و اعتقاد به اين كه همه چيز در اين عالم مستند به ذات پاك خداست، سرچشمه هستى اوست و كائنات از وجود «بخشنده» او مى‏باشند، مسبّب الاسباب اوست و تأثير هر عاملى به فرمان او مى‏باشد، همه موجودات ريزه خوار خوان نعمت او هستند و از فضل و كرم او بهره مى‏گيرند، از راه‏هايى‏ مؤثر براى كسب اين فضيلت بزرگ اخلاقى است.‏

پس از تأمل در اين امور، به حالات گذشته خويش بنگرد و ببيند كه چگونه خداوند عالم، او را به وسيله نور هستى از ظلمت نيستى خارج ساخته و لباس زيباى وجود كه ريشه همه موهبت­هاست بر قامت او پوشانيده است. هنگامى كه در رحم مادر، در «ظلمات»، دست او از همه جا كوتاه بود، از لطف خداوند بى بهره نبود؛ بلكه هر چه نياز داشت در اختيارش بود.

پس از گام نهادن در فضاى اين جهان نيز آنچه مايه حيات و بقاى او بود، از شير مادر گرفته تا نوازش‏ها و محبّت‏هاى او را برايش فراهم ساخت.

به او آموخت كه چگونه سینه مادر را بمكد و چگونه عواطف او را به نفع خود برانگيزد و او را شبانه روز به خدمت خود وادار كند؛ در حالى كه مادر، از اين خدمت خسته كننده لذّت ببرد و احساس رضايت كند!

هنگامى كه اين كودك رشد كرده، بزرگ مى‏شود؛ نعمت‏هاى گوناگون الهى نيز از آسمان و زمين بر او فرو مى‏ريزد و او را غرق الطاف و عنايات مى‏سازد.

آرى! هرگاه در اين امور بينديشد، در مى‏يابد كه همه چيز از ناحيه خداست و تنها بايد بر او توكّل كرد و به مضمون آيه شريفه‏ «وَ ان يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ الّا هُوَ وَ ان يُرِدْكَ بِخَيَرٍ فَلا رآدَّ لِفَضلِهِ يُصيبُ بِهِ مَن يَشآءُ مِن عِبَادِهِ وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيمُ * هرگاه خداوند (براى آزمايش يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او، آن را برطرف نمى‏سازد و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيج كس نمى‏تواند مانع فضل او شود، به هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته بداند، هر خيرى را) مى‏رساند و او آمرزنده مهربان است. سوره يونس، آیه 107».

ايمان به اين واقعيت‏ها، انسان را به حقيقت‏ «توكّل» نزديك مى‏سازد و او را در زمره متوكلان حقيقى قرار مى‏دهد.

———————

1- ترجمه المیزان، ج 9، ص 411-412.

2- الكافي (ط – دارالحديث)، ج ‏3، ص 122.

3- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏45، ص 116.

4- الكافي (ط – دارالحديث)، ج ‏3، ص 167.

5- كنزالعمّال، جلد 3، صفحه 101، حديث 5686.

6- ميزان الحكمه، جلد 4، حديث 22547.

7- ميزان الحكمه، جلد 4، حديث 22661.

8- المحجّة البيضاء، جلد 7، صفحه 426.

9- بحارالانوار، جلد 68، صفحه 138، حديث 23.

10- اصول كافى، جلد 1، صفحه 183، حديث 7.

11- بحارالانوار، جلد 91، صفحه 229.

12- ميزان الحكمه، جلد 4، صفحه 3659، حديث 22547.

13- شرح غررالحكم، جلد 5، صفحه 72، حديث 7451.

14- شرح غررالحكم، جلد 5، صفحه 414، حديث 8985.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا