- تأثير علوم طبيعي و طب اسلامي در تمدن غرب
تا پيش از ظهور اسلام، عربها اطلاعات چنداني از علوم تجربي و طب در اختيار نداشتند و بيشتر معلومات آنان جز شرحهايي از تأليفات ارسطو نبود، ولي پس از اندك زماني، با پژوهش و بررسي در اين راستا، كتابهايي نوشتند. در دوران اوليه ظهور اسلام، مسلمانان در ميان علوم طبيعي به علم طب بيش از ديگر علوم اهميت ميدادند و به همين مناسبت هنگامي كه مسلمانان بر بخشهاي غربي آسيا و شمال افريقا تسلط يافتند، مراكز علمي ايران و روم را دست نخورده نگاه داشتند و گندي شاپور مركز علمي امپراتوري اسلامي شد و در زمان خلفاي بني اميه دانشمندان، به ويژه پزشكان از آنجا به دمشق رفتند و در دوره خلفاي عباسي كه شكوه و عظمت اسلامي به اوج خود رسيد، جابربن حيان، پسر يك داروساز عرب، بر علوم قرون وسطاي اروپا سايه بلندي افكند. هر چند از تأليفات طبي او چيزي باقي نمانده است، ولي ماكس مايرهوف، مدعي شده است كه رساله اي از او به دست آورده كه درباره مواد سمي است. اين دانشمند با وزيران و خاندان ايراني برمكي در ارتباط بود و معروف است كه دويست سال پس از مرگ وي در كوفه، آزمايشگاه او را در خرابه هاي آن شهر پيدا كردند.
در كتابهاي كيمياي جابر، اطلاعاتي موجود است كه هنوز براي دانشمندان طب به منزله مطالبي مهم و بغرنج باقي مانده است. امروزه شماري از پژوهشگران بر اين باورند كه كتابهايي كه از جابر باقي مانده، در قرن دهم ميلادي نوشته شده و در اين كتابها نامها بيشتر به فارسي است و به زبانهاي هندي و سرياني كمتر نامي وجود دارد.
كتابهاي كيميايي جابر مجموعه اي از اطلاعات ايرانيان و يونانيان در مورد داروها است. وي در همه جاي دنيا به نام پدر كيمياي عرب معروف است. در اسكندريه كه مركز علوم يوناني و دنياي اسلامي بود، موهومات و اعمال فريب دهنده اي در علم طب وارد شد كه بي اعتباري آنها ثابت شد، اما علم كيميا، كه با آزمايشهاي علمي و عملي به دست جابر پيش ميرفت، صورت ديگري داشت.
هنوز در حدود صد جلد كتاب كيميا از جابر در دست است كه نفوذ آنها در تاريخ كيمياي اروپا روشن است. او در آثار خود درباره تقطير، تصفيه، تبخير، ذوب، تبلور و بسياري از مطالب ديگر علم كيميا مطالب فراواني نوشته و چگونگي و طرز تهيه برخي مواد شيميايي، مانند سولفور، جيوه و اكسيد ارسنيك را بيان كرده است. همچنين وي از طرز تهيه زاجها، گوگرد و غيره اطلاع داشته و خود اكسيد جيوه و تيزاب سلطاني را به دست آورده است.
براي شناخت بيشتر اين دانشمند بزرگ بايد كتابهاي متعدد كيميايي او را، كه نسخه لاتيني برخي از آنها موجود است، بخوانيم و ملاحظه كنيم كه چگونه برخي كلمات علمي عربي، به وسيله كتابهاي جابر به زبانهاي اروپايي راه يافته است، چنانكه روبروت كتاب تركيبات كيميايي او را، در1144م، ترجمه كرد و گراردوي كرمونايي و ريچارد روسل دو كتاب ديگر او را ترجمه كردند. روسل، جابر را از معروفترين بزرگان عرب ميدانست و دكتر ا.ج. هلميارد نيز شرح مبسوطي درباره جابر نوشته و او را به بزرگي در علوم ستوده است.
يكي ديگر از پزشكان معروف اسلامي كه در اين دوره در ايران ظهور كرد، علي بن عباس مجوسي است كه پس از رازي برجسته ترين پزشك است و تأليفات او اهميت بسياري در طب داشته است. از معروفترين كتابهاي او كتاب الملكي، جامع طب نظري و عملي است و استدلال وي در اين كتاب بر پايه تجارب و ديده هاي خود اوست، نه كتابهاي پزشكان. وي در اين كتاب خطاهاي بقراط، جالينوس، اوريباسيوس، بولس اجانيطي و ديگران را در طب ثابت كرده است و با وجود پيروي از مكتب طب يونان در بسياري از موارد برخلاف طب آنان رفتار كرده است.
استفان انطاكي اين كتاب را، در سال 1127م، به زبان لاتيني ترجمه كرد و، در سال 1523م، در شهر ليون چاپ شد.
حنين بن اسحاق نيز از 129 رساله جالينوس به قولي 76 رساله را به سرياني و36 رساله را به عربي برگرداند. وي شمار فراواني از آثار ديگر پزشكان يوناني را نيز ترجمه كرد. او همچنين كتاب ديوسكوريدس را ترجمه كرد كه بعدا در نيمه دوم قرن دهم ميلادي در اسپانيا به عربي ترجمه شد. برخي از نسخه هاي خطي ترجمه هاي او، به ويژه آثار پزشكان يوناني، امروزه در كتابخانه هاي استانبول باقي است. تأليفات او نيز مانند ترجمه هايش متعدد بود. در ميان مسلمين معروفترين كتابهاي او دو كتاب سؤالات طبي و العشر مقالات في العين است كه كهن ترين كتاب درباره بيماريهاي چشم و راه درمان آن به شمار مي آيد و بيشتر پزشكان اروپايي از آثار او دانش مي آموختند.
از ديگر كتابهاي ترجمه شده حنين خلاصه عقايد جالينوس است كه، در 856م، براي تدريس در دانشگاه اسكندريه تدوين شد.
يكي ديگر از دانشمندان مسلمان كه آثارش در غرب راه يافت، ثابت بن قرّه است كه در سده سوم هجري مي زيست و به خاطر آثارش در زمينه هاي فلسفه، رياضي، نجوم، طب و همچنين ترجمه هايش از يوناني به عربي شهرت فراواني دارد. آثار رياضي ثابت، كه بيشتر از ديگر آثارش بررسي شده، در قرون بعدي زمينه را براي كشفهاي مهمي در زمينه اعداد حقيقي، حساب انتگرال، قضاياي مثلثات كروي، معادلات، هندسه نااقليدسي و محاسبه مقادير حدي مرتبط با حساب بي نهايت فراهم آورده است. برخي از آثار وي همچون كتاب في الشكل الملقب بالقطّاع (در رياضي)، اصلاح كتاب المعطيات از اقليدس، كتاب في سنة الشمس (در نجوم) را گراردوي كرمونايي از عربي به لاتيني ترجمه كرده است. از آثار متعدد ثابت در احكام نجوم، كتاب كنزالاسرار و ذخائر الابرار وي به لاتيني ترجمه شد كه در اروپاي قرون وسطا تداول فراوان يافت. ثابت همچنين كتاب طبي جالينوس را به عربي ترجمه و تشريح كرد.
كندي، از دانشمندان بزرگ فيزيك، كتابها و رساله هاي فراواني مربوط به علم هواشناسي، يا معرفت الجو، وزن مخصوص، جزر و مد، نور و انكسار آن و موسيقي نوشته است. متأسفانه بيشتر اين آثار در دست نيست، اما ترجمه لاتيني مبحث نور را راجربيكن و ديگر دانشمندان استفاده كرده اند.
بنابر تحقيقات انجام شده، اولين رساله در مهندسي مكانيك، كتاب الحيل، را به احتمال قوي احمد بن موسي شاكر، در سده سوم هجري، نوشته است. دكتر ا.برنارد آكسفوردي، معتقد است كه كاربرد رقاصك ساعت از اختراعات مسلمانان و عربها است، و ساعت دقيقي كه هارون الرشيد براي شارلماني فرستاد، يك ساعت آبي بوده كه ساعتهاي مختلف را با صدا اعلام ميكرده است. آنچه مسلم است مسلمين از ساعتهاي لنگردار هم بي اطلاع نبوده اند و دليل آن وجود چنين ساعتي در مسجد اموي دمشق بوده است؛ بسياري از مؤلفان، به ويژه بنيامين تودلايي كه در سده دوازدهم ميلادي به فلسطين مسافرت كرده است، بدان اشاره كرده اند.
همچنين كتابي از ابن جبير را كه در آن به كيفيت كار ساعت ساخت مسلمانان اشاره دارد، سيلوستر دوساسي، ترجمه كرده است.
در قرن هشتم، علوم طبيعي به اطلاعات سودمندي درباره جانوران، گياهان و سنگها دست يافت و از برجسته ترين كساني كه در اين راه كتابهايي نوشته اند اصمعي (216ـ123ق) است. پس از ترجمه كتابهاي ارسطو به عربي در زمينه معدن شناسي، نويسندگان اسلامي كتابهاي بسياري درباره سنگها، به ويژه سنگهاي قيمتي نوشتند، كه بعدا محققان مغرب زمين آنها را ترجمه و تقليد كردند. ارتباط امپراتوري اسلام با سرزمينهايي مانند هندوستان و سواحل آسيا و افريقاي شرقي موجب شد تا طبيعيون اطلاعات گرانبهايي درباره سنگها به دست آورند و نام برخي سنگها، دواها و گياهها با همان نام عربي يا فارسي در مغرب زمين متداول شود.
از نخستين كساني كه دست به نگارش دانشنامه پزشكي زد، علي بن سهل رَبَّن طبري است و كتاب معروف او در طب فردوس الحكمة نام دارد كه از اطلاعات پزشكان بزرگ پيش از خود، مانند بقراط و جالينوس و اوريباسيوس و كتب مشهور طب هندي استفاده كرد، و بعدا علي بن عباس مجوسي در كامل الصناعة و ابوعلي سينا در كتاب قانون از روش وي استفاده كردند. وي كتابهاي ديگري در طب و داروشناسي داشته كه از آن ميان كتاب حفظ الصحة در دست است.
پس از طبري، معروفترين طبيب اسلامي ـ ايراني محمد بن زكرياي رازي است. به قولي او بيش از220 كتاب و رساله در علوم و فنون گوناگون نگاشته كه نيمي از آنها در علم طب است كه از جمله آنها كتابهاي الجامع، المدخل، المرشد، الطب الملوكي، المدخل الي الطب، الكافي، الفاخر و المنصوري است كه كتاب اخير از كتب مهم طب به شمار ميرود و در قرون وسطا چندين بار به زبان لاتيني ترجمه شده است. اما مهم ترين كتابهاي وي يكي الجدري و الحصبه در آبله و سرخك است.
از آنجا كه محمد زكرياي رازي نخستين پزشكي است كه دو بيماري آبله و سرخك را به خوبي شناخته و از عهده وصف آنها بسيار نيكو برآمده است، اين كتاب مقام بزرگي در عالم طب پيدا كرده است. اين كتاب را سابقا به نام كتاب طاعوني مي شناختند؛ زيرا مترجم آن ژ. والا آن را درباره طاعون ناميده است. مقالات و ابواب كتاب آبله و سرخك دوره كمون و سرايت و دوره بيماري و بحران و خطرات و پيامدها و درمان و پرهيز بيمار از غذاها و همه مسائل مربوط به اين دو بيماري را مانند كتب طبي امروزي، كه يكايك مباحث بيماري را جداگانه با شرح كامل بيان ميكنند، ذكر كرده است.
بسياري از مورخان و دانشمندان غربي بر اين باورند كه كتاب آبله و سرخك رازي، بزرگترين نوشته وي است.
براي نمونه كاستيليوني، استاد تاريخ طب پادوا (ايتاليا)، در كتاب خود به نام تاريخ طب درباره اين كتاب چنين نوشته است: «از نظر تاريخ طب مهمترين اثر رازي كتاب وي درباره آبله و سرخك است. اين كتاب تحقيقا بر اساس تجارب بسيار دانشمندانه و ملاحظات شخصي طبيبي عملي است كه بيمار را عميقا معاينه كرده است. اين كتاب نخستين اثر پژوهشي و دقيقي است كه ما درباره بيماريهاي عفوني مي شناسيم».
اين كتاب نزديك به چهل بار در شهرهاي بال سوئيس و گوتينگن آلمان و لندن و پاريس چاپ شده است. بنابراين، به نظر ميرسد كه تعداد ترجمه ها و چاپهاي كتاب الجدري والحصبه بيش از بسياري از ديگر كتب طبي در تمدن اسلامي است و اين مطلب نشان دهنده اهميت كتاب رازي است.
ديگر كتاب مهم رازي به نام الحصي المتولدة في الكُلي و المثانه، درباره سنگهاي كليه و مثانه است كه، در سال 1896، در پاريس چاپ شده است و با بهترين كتب طبي دنيا برابري ميكند. الحاوي الكبير يا الحاويفي الطب ديگر كتاب برجسته اوست كه كتاب جامعي از طب يونان و هند و ايران است كه تجارب و ديدگاههاي خود را نيز بر آن افزوده است و شامل بيست جلد بوده است، كه امروزه از ده جلد موجود، پنج جلد آن به بيماريهاي چشم اختصاص دارد. اين كتاب را، در 1279م، در زمان شارل يكم، پزشكي يهودي به نام فرج بن سالم به لاتيني ترجمه كرد و در سال 1542م پنج بار چاپ و منتشر شد و در اروپا از مهمترين كتب درسي و مرجع دانش پزشكي به شمار مي آمد و در كتابخانه دانشكده پزشكي پاريس موجود بود.
بيشتر كتابهاي رازي به لاتيني ترجمه و بارها چاپ شده است، براي نمونه در ونيز در سال 1509 و در پاريس در سالهاي 1528 و 1748م به چاپ رسيده و همچنين در دانشگاههاي اروپا آثارش مدتها كتاب درسي بود. در دانشگاه لووين در بلژيك كتابهاي او و ابن سينا در قرن هفدهم ميلادي تدريس مي شد، اين مطلب از برنامه اي كه در سال 1617م تنظيم شد، برمي آيد، و اين در حالي است كه به كتابهاي طبي يونانيان جز در موارد نادر چندان توجه نمي شده است، زيرا در برنامه مذكور، به جز بخشي از دستورهاي كلي بقراط و چكيده اي از جالينوس مطلب ديگري به ميان نيامده است.
رازي در علم تشريح هم استاد بود و در رساله هايي كه در 1903 در شهر ليدن از سه پزشك بزرگ چاپ و منتشر شد و نام كامل آن ثلاث رسائل في علم التشريح للرازي و علي بن العباس المجوسي و ابن سينا است، اين امر آشكار مي شود. همچنين رازي در كتاب مفصل و جامع الحاوي بيماريهاي گوناگوني، مانند سكته، دردهاي عصبي، ماليخوليا، فلج و خوراكيها و غذاهاي ضد آنها را معرفي كرده و از صرع و تشنج و كُزاز و كابوس نيز سخن رانده است و سپس به بيماريهاي چشم، گوش، حلق و بيني و دندان پرداخته و در ضمن عوارض هر يك از اين بيماريها را نام برده است و راه درمان هر كدام را شرح داده و عقيده خود را نيز براي درمان بيماريها گفته است.
درباره آبله ميگويد: «آبله با تب طولاني، درد پشت، خارش بيني و لرزه، آغاز مي شود و نشانه هاي اصلي آن همان تب شديد همراه با درد و قرمزي شديد در چشم و گونه ها و احساس نوعي فشار در بدن است. تنگي نفس، سرفه، خشكي دهان و غلظت بزاق، گرفتگي صدا، احساس فشار و درد سر از نشانه هاي ديگر آن است».
او در رساله الجدري و الحصبه به وصف روش باليني و كاربرد آن اشاره كرده و در حقيقت نخستين پزشكي است كه به واگير بودن اين دو بيماري پي برده است. همچنين رازي نخستين پزشكي است كه علل رواني در درمان بيماران را تشخيص داده است و باور داشته كه طبيعت جسم، تابع امور نفساني فرد است و در اين باره نقل قولي از گفته هاي او بدين مضمون وجود دارد: «به بيمار دردمند بگو كه به زودي شفا خواهي يافت، زيرا در اين صورت قواي طبيعي او را براي بهبودي اش به كمك طلبيده اي، اگر چه طبيب خود به سلامتي بيمار مطمئن نباشد؛ زيرا مزاج جسم تابع چگونگي حالات رواني است»، و در اين باره كتابي به نام الطب الروحاني دارد.
رازي در شرح بيماريها نخست عقايد يونانيها، سريانيها، ايرانيها، عربها و هنديها را توضيح داده و سپس عقايد خود را درباره آنها بيان كرده است. گذشته از كتابهاي طبي، كتابهايي در فلسفه، رياضيات، علوم طبيعي و ستاره شناسي از خود به جاي گذاشته و آخرين كتاب او درباره فضا، ماده، زمان، جنبش، معرفت الجو، مبحث نور و كيميا و رشد و تغذيه است كه در سالهاي اخير اهميت كتاب كيمياي او تازه براي پژوهشگران روشن شده است. او در كتاب صنعت كيميا مواد گوناگون را طبقه بندي كرده و خواص شيميايي هر كدام را شرح داده است و آنها را به سه دسته نبات، حيوان و مواد معدني تقسيم كرده است كه با تقسيم بندي علوم جديد مطابق است.
از بررسي كتابهاي رازي چنين بر مي آيد كه وي اعتقادي به ساختن زر و سيم با كيمياگري نداشته است و اين مطلب را از كتابهاي او به نام محنةالذهب و الفضة و الميزان الطبيعي و في انّ صناعة الكيمياء اقرب الي الوجود منها الي الامتناع (صناعت كيميا به وجود نزديكتر از امتناع است)، ميتوان فهميد. در حقيقت همين نظر را در دو كتاب ديگر به نام هاي الاسرار و سرّالاسرار، كه به زبان لاتيني ترجمه شده و در اروپا و مغرب زمين مشهور است، آورده است.
رازي در كتاب الاسرار به شناخت داروها و ابزار آنها اشاره كرده است كه به باور دانشمندان با اصول امروزي علم كيميا مطابقت دارد. اما دركتاب سرّ الاسرار بيشتر درباره كيميا يا اكسير و ساختن زر و سيم از اين راه بحث شده است.
او سپس به تقسيم بندي داروها و شرح آلات و ابزار آزمايشگاهي پرداخته و ميگويد به زودي از نامهايي بحث خواهد كرد كه پيشينيان تاكنون از آنها ياد نكرده اند و يا به رمز و اشاره از آنها سخن به ميان آورده اند و يادآور شده است كه توانسته شماري از فلزات را به رنگ طلا در آورد و آنها را به طلا تبديل كند. او همچنين از اصول و قواعد تقطير و تصعيد و احتراق و غيره ياد كرده و شماري از اسيدها را به دست آورده است و از اين روي ميتوان او را نخستين پيشواي علم كيميا در اسلام دانست.
كتابها و رساله هاي ديگري از رازي در قرون وسطا به زبان لاتيني ترجمه شده كه پس از اختراع چاپ به طبع رسيده است. يكي ديگر از كتابهاي معروف رازي كتاب الشكوك است كه در آن انتقادهايي از جالينوس كرده است. او در كتاب من لايحضره الطبيب كه به طب الفقراء مشهور بوده است، دستورالعملهاي آساني ارائه كرده كه فرد را از مراجعه به پزشك بي نياز مي كرده است. همچنين كتاب ديگر او به نام برءالساعة شامل درمانهاي سريع بيماريها بوده است.
بزرگترين طبيب پس از رازي، علي بن عباس مجوسي اهوازي است كه كتاب مشهور او كامل الصناعة في الطب، معروف به الطب الملكي، است كه بيست مقاله دارد و پيش از كتاب قانون ابن سينا، كاملترين كتاب در طب شمرده مي شد و دو نوبت به لاتيني ترجمه شده و چند بار به چاپ رسيده است.
و سرانجام بايد از ابوسهل عيسي بن يحيي مسيحي جرجاني، طبيب بزرگ معاصر ابن سينا ياد كرد كه به قولي يكي از استادان او بوده و كتاب معروف المائة في الصناعة الطبية در ابواب طب متعلق به اوست. از معاصران رازي، پزشكي به نام اسحاق در دربار خلفاي فاطمي مصر بود كه اثار او را، در سال 1080م، كنستانتين افريقايي، به لاتيني، ترجمه كرده و در قرون وسطا اهميت فراواني در علم طب داشته و تدريس آن تا قرن هفدهم متداول بوده است و كتابهايش درباره تب، مواد و ادرار تا چندين قرن از مهمترين كتب طبي به شمار ميرفته است و از جمله يكي از كتابهاي او به نام راهنماي پزشكان، حاوي نكاتي درباره رابطه اخلاقي پزشك و بيمار است.
پس از رازي و علي بن عباس، ديري نپاييد كه ابوعلي سينا در جهان دانش درخشيد. وي در مغرب به اوِسينا معروف است. با آنكه او را در مغرب فيلسوف و فيزيكدان مي شناسند، اما تأثير او در پزشكي اروپا حيرت انگيز است.
ابن سينا بيش از 180 كتاب و رساله در علوم و فنون گوناگون نوشته كه نزديك به پانزده كتاب وي در پزشكي معروف است و مهمترين آنها كتاب قانون است كه به قول جرجي زيدان فرهنگ جامع پزشكي و داروسازي به شمار ميرود.
و ماكس مايرهوف آن را شاهكار پزشكي در جهان اسلام ميداند. در حقيقت اين دايره المعارف، از علم فيزيولوژي، امراض، حفظ الصحه، داروسازي و خواص داروهاي ساده و مركب بحث ميكند.
ماكس مايرهوف در اين باره ميگويد: «در اواخر قرن پانزدهم، اين كتاب شانزده بار در اروپا چاپ و منتشر شده است كه پانزده مرتبه به لاتيني و يك بار به عبري بوده است و در قرن شانزدهم، بيش از بيست بار چاپ و منتشر شد و از همين جا اهميت كتاب به خوبي روشن مي شود. تفسيرهايي كه بر اين كتاب به لاتيني و عبري نوشته شده، بي شمار است. اين كتاب تا نيمه دوم قرن هفدهم بارها به چاپ رسيده است و مدتها از كتابهاي درسي به شمار مي آمد. شايد هيچ كتابي در علم طب تاكنون به اندازه آن رواج نداشته، چنانچه هنوز هم مورد استفاده پزشكان و دانشمندان است».
گوستاو لوبون درباره كتابهاي ابن سينا چنين نوشته است: «كتابهاي ابن سينا به بيشتر زبانها ترجمه شده و تا شش قرن كتابهاي او مرجع علم پزشكي بوده است و در تمام دانشگاههاي فرانسه و ايتاليا، تنها كتاب درسي همان كتابهاي ابن سينا بود و در دانشگاه شهر مونپليه تا پنجاه سال پيش نيز تدريس مي شد».
ابن سينا نخستين پزشك ايراني ـ اسلامي است كه درباره برخي از بيماريها و راه درمان آنها ديدگاههاي نوين و تخصصي مطرح كرده است و به عبارت ديگر كاستيهاي علم پزشكي را تكميل كرده است. از جمله دستاوردهاي وي ميتوان به اين موارد اشاره كرد: كشف التهاب قشر رويين بدن و فرق آن با بيماريهاي مشابه؛ كشف فلج ناشي از عامل داخلي مغز با فلج ناشي از سبب خارجي؛ فرق ميان داءالجنب و درد اعصاب بين دنده ها؛ فرق ميان دمل كبدي و التهاب سينه.
همچنين او نخستين كسي است كه سرايت بيماريها از راه آب و خاك را كشف كرد و به سرايت سل ريوي اشاره كرده است و هموست كه به بيماريهاي آنگلوستوم (كرمك) پي برد و چند قرن پيش از «دبيني» ايتاليايي به اين كشف توفيق يافت. وي بيماريهاي ديگري، مانند سنگ مثانه، امراض جلدي و تناسلي، ناراحتيهاي عصبي را دقيقا وصف و شرح كرده است و براي درمان برخي از عوامل نفساني و عقلاني مانند كودني، ترس، خوشحالي و تشويق و غيره كه تأثيرات بسياري بر جسم و روح دارد، راه روان درماني را پيشنهاد كرده است.
رساله هاي مسلماني به نام ابوالقاسم قرطبي كه پزشك دربار بود، اساس علم جراحي كنوني اروپا شد. هنگامي كه اين رساله ها را به لاتيني و عبري ترجمه كردند، گودوشلياك (1368ـ1300م)، جراح نامدار فرانسوي، ترجمه لاتيني آن را ضميمه كتاب خويش كرد. در قرن دوازدهم ميلادي شيوه جراحي مسلمانان با فرنگيها كاملا متفاوت بود؛ به گونه اي كه جراحي آنان نوعي قصابي وحشيانه خوانده شده است. در قرن يازدهم ميلادي/ پنجم هجري، در مصر، سوريه و عراق نگارش كتاب و آزمايشهاي طبي گسترش يافت و پزشكان نامداري پديد آمدند؛ از آن جمله، ابومنصور موفق بن علي هروي است با كتاب الابنية عن حقايق الادويه كه ذكر داروهاي مفرده به ترتيب حروف فارسي است.
از كتب مهم اين دوره درباره داروشناسي كتاب اقراباذين، نوشته شاپور بن سهل صاحب بيمارستان گندي شاپور است. اين كتاب، كه 22 باب دارد، از اواخر قرن سوم تا اوايل قرن ششم هجري در بيمارستانها و داروفروشيها استفاده مي شد تا اينكه در سال 560 ق اقراباذين ابن تلميذ جاي آن را گرفت.
از همين دوران، كتاب مشهوري در معرفت حيوانات از ابوسعيد عبيدالله (عبدالله) بن جبرائيل بن عبيداللّه بن بختيشوع به نام طبائع حيوان و خواصها و منافع اعضائها در دست است. از روي اين كتاب و كتاب نعت الحيوان ارسطو كتاب ديگري به نام نعت الحيوان و منافعه تنظيم شده است كه نسخه آن هم موجود است. از عبيداللّه كتاب كوچكي در طب در دست است به نام الروضة الطبيعية.
ابوريحان بيروني كتابي به نام الجماهر في معرفة الجواهر در شناخت جواهر معادن نوشته است كه از لحاظ اطلاعات فيزيكي و كيميايي اهميت فرواني دارد. برخي ديگر از پزشكان آغاز دوره عباسي در گندي شاپور، كه در بغداد شهرت داشتند، عبارت اند از بختيشوع بن جرجيس، عيسي بن شهلافا، شاپور بن سهل، ماسويه و پسر او يوحنا و ميخائيل، برادرزاده او. اينها از پزشكان مشهور گندي شاپور بوده اند كه از عهد هارون الرشيد به بعد به آموزش طب و ترجمه كتب طبي در بغداد اشتغال داشته اند و ترجمه لاتيني رساله ها و كتابهاي آنان گاهي نزديك به پنجاه بار به چاپ رسيده است.
از سال 1000م كه چشم پزشكي شعبه اي از طب به شمار آمد و رو به توسعه و ترقي گذارد، علي بن عيسي كحال، نويسنده تذكرة الكحالين و عمار موصلي، نويسنده المنتخب في علاج العين، رساله هاي بسيار سودمندي در چشم پزشكي نوشته اند كه افزون بر ترجمه آنها به لاتيني، تا نيمه اول قرن هجدهم، اين رساله ها بر همه كتب مربوط به بيماريها، جراحي، درمان و بهداشت چشم برتري داشته اند.
علي بن رضوان مصري و ابن بطلان بغدادي، نويسنده كتاب تقويم الصحه و ابن نفيس نويسنده كتاب المؤخر في الطب و كاشف گردش ريوي خون در بدن از پزشكان نامدار اسلامي به شمار ميروند.
ابوريحان بيروني يكي ديگر از دانشمندان بزرگ ايراني ـ اسلامي به شمار مي آيد كه جامع جميع علوم زمان خود، مانند پزشكي، ستاره شناسي، رياضي، فيزيك و جغرافيا، بود و برخي از آثار او عبارتند از الآثار الباقيه، كه در سال 391 ق نوشته شد؛ تأليفات وي شامل 113 جلد كتاب است كه در مسائل گوناگون از هيئت و طب و حكمت و حساب و فيزيك و تاريخ و جغرافيا و دارو شناسي و غيره بحث ميكند.
از چهره هاي درخشان در فيزيك و مكانيك، حسن بن هيثم (430ـ354ق) است. وي بيش از پنجاه كتاب و رساله در رياضيات، فيزيك و مكانيك و طب نوشت و تنها كتاب المناظر دقيقا شخصيت علمي او را مشخص ميكند. گوستاو لوبون مينويسد: «گرچه بيشتر كتابهاي طبيعي دوران اول اسلام از بين رفته است، ولي از ديدن همين تصانيف مختصر هم كه در دسترس ماست، كاملا ميتوان دريافت كه مسلمانان در علم فيزيك، تا چه اندازه پيشرفت كرده بودند. مثلا از كتابي كه ابن هيثم درباره نور و خواص آيينه ها نوشته و از شعاع هاي منكسر و مستقيم و منعكس، بحث كرده است، ميتوان پي برد كه مسلمانان در اين علم چه اندازه پيشرفت كرده بودند».
كتاب المناظر ابن هيثم به زبانهاي لاتين ترجمه شده و ماكس مايرهوف مي نويسد: «راجربيكن و تمام دانشمنداني كه در قرون وسطا در مبحث نور كار ميكردند، آزمايشهايشان از روي كتاب ابن هيثم بود».
مطالعات اروپاييان درباره نور بر اساس تحقيقات ابن هيثم انجام مي شد. او در تعيين زاويه انكسار و انعكاس نور كه به قضيه «الهزن» مشهور است در اين باره نوشته است كه چگونه در آينه هاي محدب و مقعر و يا استوانه اي و مخروطي نقطه تصوير شيء مفروض را كه در فاصله معين در چشم منعكس مي شود، پيدا كنيم.
اين قضيه را ابن هيثم از طريق معادله درجه چهارم و از راه معادله هذلولي حل كرده است. او همچنين چگونگي انكسار نور را در كليه اجسام و مايعات اندازه گرفته است و به طور نظري عدسي را پيشنهاد ميكند. در حالي كه عدسي سه قرن بعد در ايتاليا ساخته شده است و قانون سينوسي را شش قرن بعد سنل و دكارت وضع كردند.
ابن هيثم رساله هاي ديگري در مبحث نور، آينه ها، شفق و فلق و جو زمين نوشته است و افزايش حجم ظاهري خورشيد و ماه در هنگام نزديكي به افق را مطالعه كرده و مدلل كرده است.
وي همچنين رابطه بين وزن و تراكم هوا را به دست آورد و تأثير تراكم هوا را در وزن اجسام بيان كرد و فرمولهاي پيچيده اي را براي بررسي اثر نور در آينه هاي كروي و متقابل و عدسيهاي سوزاننده به كار برد. اين دانشمند به هنگام گرفتگي خورشيد (كسوف) تصوير آن را از سوراخ بسيار كوچكي بر روي پرده مي انداخت و اولين كسي است كه با اين گونه تصاوير، فنون اوليه عكاسي را بنيان نهاد.
چاسل، يكي از فيزيكدانان معروف اروپايي مينويسد: «مأخذ معلوماتي كه اروپا در علم مناظر (فيزيك) بدان دست يافته، كتاب ابن هيثم بوده است». پيير روسو درباره ابن هيثم در تاريخ علوم خود مينويسد: «كتاب او براي اولين بار درباره نور، وصف صحيحي از ساختمان چشم انسان ميكند و قسمتهاي مختلف مخاط خارجي قرنيه، شبكيه و عنبيه و افزون بر اين، اصول اتاقك تاريك را شرح ميدهد. اين شخص هنگام مطالعه در انعكاس نور، بي آنكه مستقيما به مسئله انكسار توجهي كند، چنين بيان ميكند كه بين زاويه تابش و زاويه انكسار، نسبت ثابتي وجود دارد».
تأسيس بيمارستانها
مسلمين از سده اول هجري به تقليد از ايرانيان و بيمارستان گندي شاپور بيمارستان هايي تأسيس كردند. به قولي، نخستين بيمارستان، در سال 88 ق، به دستور عبدالملك اموي در دمشق ساخته شد و در قاهره نخستين بيمارستان را، در سال 258 ق، ابن طولون تأسيس كرد و از اين دست كارها عضدالدوله ديلمي در بغداد و نورالدين محمود زنگي در شام و صلاح الدين ايوبي در مصر نيز انجام دادند.
شهرت دستورهاي بهداشتي مدرسه «سالرنو»، كه مدتها از مهمترين مدارس اروپا به شمار ميرفت، به مسلمين وابسته بود، زيرا در قرن يازدهم ميلادي، كه اقوام نرماند بر سيسيل و ايتاليا مسلط شدند، همان شيوه مسلمين را در اداره مدرسه سالرنو دنبال كردند و كنستانتين افريقايي را، كه از اعراب كارتاژ بود، به رياست آن مدرسه گماشتند. او بخش عمده كتابهاي طبي عربي را به لاتيني ترجمه كرد. گوستاو لوبون مينويسد: «بنا به استنباط من، اطباي عرب در قرن دهم ميلادي بيش از آنچه طب امروز تلفات ميدهد، تلفاتي نداشته اند».
جرجي زيدان درباره بيمارستانهاي اسلامي مينويسد: «بيمارستانهاي اسلامي آن روز در كمال نظم و ترتيب اداره مي شد و بدون توجه به مليت و مذهب و شغل، همه بيماران با نهايت دقت معالجه مي شدند. طب و دارو سازي در همان محل تدريس مي شد».
بيمارستان عضدي بغداد در زمان تأسيس بيست و چهار طبيب داشت كه شامل چشم پزشکان، جراحان و شكسته بندان نيز مي شد و در اين بيمارستان دروس طب و داروسازي هم تدريس مي شد. هنگامي كه ابن جبير، جهانگرد اسپانيايي، در قرن دوازدهم ميلادي از بغداد ديدن ميكرد، بيمارستان عضدي هنوز مانند يك قصر با شكوه بود و در آن به همه بيماران غذا و داروي رايگان مي دادند.
افزون بر اينها، بيمارستانها مجهز به كتابخانه و وسايل تفريح و شرايط ويژه اي مانند موسيقي ملايم و قصه گوياني براي بيماران بدخواب بودند. در حقيقت، ترتيب همين بيمارستانها را پزشكان اروپايي تقليد كردند كه به پيدايش بيمارستانهاي امروزي در اروپا و ديگر نقاط جهان انجاميد.
پزشكان و دانشمندان اسپانيايي به علت سهمي كه در تحقيق گياهان و خواص آنها كرده اند، در خور توجه اند.
هر چند كه مهمترين آثار دارويي در مشرق تأليف شده اند، مانند كتاب الابنية عن حقايق الادويه، نوشته موفق الدين ابومنصور علي هروي، ولي مردم اندلس هم در گياه شناسي سهم عمده اي دارند.
جرجي زيدان در فن داروسازي مسلمين چنين نوشته است: «دانشمندان اروپا كه در رستاخيز علمي اخير خود، در فن داروسازي، مطالعه و تحقيق كردند، دريافتند كه مسلمانها پايه گذار اين علم بودند و آنها بودند كه براي نخستين بار طريقه داروسازي را ترتيب دادند و داروهاي تازه اي پيدا كردند. عربها نخستين مردمي بودند كه «قراباذين» را كه اكنون در دست ماست، مرتب ساختند… آنها نخستين مردمي هستند كه به شيوه امروزي داروخانه بازكردند» و دليل اين مطلب وجود نامهاي پاره اي از داروها و گياهان در اروپاست كه همان نامهاي عربي و هندي و فارسي است.
بر اساس ميزان كتابهايي كه از دانشمندان اسلامي در اروپا ترجمه و چاپ شده است، يك آمارگير گفته است: «در بررسي آماري موارد استفاده از منابع عربي در كتابهاي اروپا كه در صدر جدول است، كاملا ثابت ميكند كه نفوذ اسلام در اروپا به مراتب بيش از تأثير يونان در اروپا بود؛ مثلا در كتاب فزاري دگرادو بيش از سه هزار بار از ابن سينا نقل قول شده است و از هيپوكرات(بقراط) فقط يكصدبار».
در علوم غيرپزشكي نيز مسلمين در اين دوره كتابهاي بسياري نوشته اند كه از جمله در معدن شناسي و سنگهاي قيمتي، نام شهاب الدين و در حيوان شناسي نام كمال الدين محمد دميري در قاهره و كتاب حيوة الحيوان او معروف است. همچنين مسلمانان دانشنامه هايي درباره حيوانات، نباتات و احجار نوشته اند كه مهمترين آنها كتاب زكريا بن محمد قزويني (م682 ق)، به نام عجائب المخلوقات، است. در علم كيميا هم در اين دوره بيش از چهل كتاب نويسندگان ايراني وعرب نوشته اند.