- تاریخ حدیث
حدیث در بین محدثان شیعه، شامل کلام و گزارشی است که قول، رفتار و تقریر معصوم أعم از پیامبر و ائمه علیهم السلام را بیان و حکایت میکند؛ که در کنار قرآن، از منابع فهم دین اسلام شمرده میشود.
پیامبر (ص) با بیان آیات و تفسیر آنها و روش آسمانی خود، به هدایت مردم پرداخته و دیگر امامان معصوم (ع) نیز پس وی، شیوهی ایشان را دنبال کردند و احادیثی را بر جای گذاشتند؛ از این رو حجیّت احادیث امری مسلّم است که میتوان به اختصار به برخی از ادله آن اشاره کرد:
«يَأَيها الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ منکم فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِر ذَلِكَ خَيرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلا* اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز قیامت ايمان داريد، آن را به خدا و پيامبر عرضه بداريد، اين بهتر و نيكفرجامتر است. سوره نساء آیه 59».
«مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَن تَوَلىَ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا * هر كس از پيامبر فرمان بَرَد، در حقيقت، خدا را فرمان برده و هركس رويگردان شود، ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم. سوره نساء آیه 80».
حدیث از نظر چگونگی، زمان و مکان صدور، دوره های تدوین، کتابت و نشر تاریخی پر فراز و نشیب دارد که آگاهی از آن همسان خود حدیث مهم دانسته شده است؛ زیرا حدیث از زمان صدور تا کنون دوران تلخ و شیرینی را طی کرده و با ناملایمات و مشکلات فراوانی روبرو شده است و گرایش های ناهمگونی را به خود دیده است. لذا آگاهی از آن برای کسانی که از حدیث بهره می برند، ضروری می نماید.
البته باید یادآوری کرد که آغاز تدوین و چگونگی آن نزد شیعه و سنی یکسان نبوده و احادیث هر کدام دارای دوران مخصوص به خود می باشدکه بدانها خواهیم پرداخت.
- اهتمام پیامبر (ص) به حفظ احادیث
پیش از بررسی تاریخ حدیث شیعه و اهل سنت، لازم است تاریخ حدیث در دوران پیامبر (ص) را بررسی شود.
با بررسی مدارک تاریخی، بدون تردید میتوان گفت که پیامبر گرامی (ص) اهتمام فراوان بر حفظ و نشر احادیث خود داشتند؛ زیرا اعتقاد داشتند که کلامشان، از منبع وحی ناشی میشود و نازل شده الاهی است، نه سخن انسانی؛ آنچنان که قرآن میفرماید:
«وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهْوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى* و از سر هوس سخن نمىگويد. اين سخن بجز وحى الهی نيست. سوره نجم آیه 3و4».
بدین جهت پیامبر اسلام (ص)، نخستین و بالاترین نقش را در گسترش، حفظ و کتابت حدیث داشتند که به مواردی از آن به اختصار اشاره میشود:
1- اهتمام پیامبر (ص) به فراگیری و حفظ حدیث
از روایات نبوی، به خوبی معلوم میشود که پیامبر (ص) تأکید میکردند که مسلمانان، احادیث را فرا گیرند و آنها را حفظ کنند:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً مِمَّا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِما * پیامبر (ص) فرمود: هر کس از امّت من، چهل حدیث از احادیث دینی ما را که مردم به آن نیاز دارند را حفظ کند، خداوند متعال او را در روز قیامت فقیه و عالم محشور میگرداند». (1)
2- اهتمام پیامبر بر نشر حدیث
پیامبر گرامی اسلام (ص) همگام با هجرت به سوی مدینه و تشکیل حکومت دینی، علاوه بر اهمیّت بر فراگیری، به گسترش فرهنگ دینی از طریق آیات و تبیین و تفسیر آنها به وسیلهی نشر روایات پرداختند؛ زیرا در مکه، فرصت نشر حدیث کمتر فراهم بود، ولی با تمرکز مسلمانان در مدینه، پیامبر (ص) مسلمانان را به نشر سخنان خویش تشویق میکرد که به نمونهای از آن اشاره میشود:
«تَذَاكَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا فَإِنَّ الْحَدِيثَ جِلَاءُ الْقُلُوبِ إِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرِينُ كَمَا يَرِينُ السَّيْفُ وَ جِلَاؤُهُ الْحَدِيث * مذاکره کنيد و يکديگر را ملاقات نماييد و احاديث (پيشوايان دين) را نقل کنيد که حديث، مايه جلاى دلها است، دلها زنگار مىگيرد، همانگونه که شمشير، زنگار مىگيرد، و صيقل دلها حديث است». (2)
3- اهتمام پیامبر (ص) بر تدوین حدیث
رسول گرامی اسلام (ص) نه تنها بر فراگیری و نشر احادیث اهمیّت میدادند، بلکه بر ثبت آنها نیز اهتمام میورزیدند و آن را نشان فرهنگ دینی اسلام میشمرد.
اهتمام پیامبر (ص) بر کتابت را میتوان در موارد ذیل یافت:
الف) امر و توصیه بر کتابت روایات یا اذن بر نوشتن آنها:
روایت عبد الله بن عمر: قال: یا رسول الله! أسمع منک احادیث أخاف أن انساها، فتأذن لی أن اکتبها؟ قال: نعم. (3)
در ورایت مذکور بر نوشتن حدیث امر شده و هنگام پرسش از رسول خدا (ص) در مورد نوشتن احادیث به دلیل امکان فراموشی آنها، حضرت کتابت را توصیه کردهاند.
ب) امالی پیامبر (ص)
حضرت رسول (ص) در مواردی خود به املاء روایت پرداختهاند و صحابه بزرگواری همچون علی (ع) آن را می نوشتهاند که میراث گرانقدر صحیفة النبیّ؛ کتاب علی (ع) و … از مصداقهای آن شمرده میشود و ائمه (ع) از آن چنین تعبیر کردهاند:
«إِنَّ عِنْدَنَا صَحِيفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً أَمْلَاهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ خَطَّهُ عَلِيٌّ (ع) بِيَدِهِ وَ إِنَّ فِيهَا لَجَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ حَتَّى أَرَشَ الْخَدْش* نزد ما صحیفهای است که طول آن هفتاد ذراع است، که املاء آن از لبان مبارک رسول خدا (ص) است و علی (ع) آن را به دست خویش نوشته. هر حلال و حرامی و هر چه مردم به آن نیاز داشته باشند، حتی قصاص خراش، در آن موجود است.» (4)
از طرفی حضرت رسول (ص) بیش از پنجاه کاتب حدیث داشته اند که برخی صحیفه یا نسخه و یا مکتوبی در مورد حدیث از او به یادگار گذاشته اند، مانند:
حضرت علی (ع)، ابورافع، ابیّ بن کعب، جابر بن سمره، سلمان فارسی و … .
- تاریخ حدیث شیعه
پس از بررسی تاریخ حدیث در دوران پیامبر (ص) که آن را دوران مشترک حدیث شیعه و سنی دانستهاند، به بررسی تاریخ حدیث شیعه، در دورانهای بعدی میپردازیم که دوران اهل بیت (ع) و قرون محدثان متقدم و متأخر تا دوران معاصر را شامل میشود.
تاریخ حدیث شیعه را میتوان به چند دوره به قرار زیر تقسیم کرد:
دوران حضور ائمه (ع)، قرن 1 تا 3
دوران محدثان متقدم، قرن 4 تا 5
دوران محدثان متأخر، ق 6 تا 13
دوران معاصر، قرن 14 و 15
دوران حضور اهل بیت (ع)که سزاست آن را از مهمترین دوران تاریخ حدیث شیعه شمرد، با عنوانهای ذیل مورد بررسی قرار میگیرند:
الف) اهتمام اهل بیت (ع) به حدیث در قرن اول: تحلیل دوران امام علی (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، امام سجاد (ع)
ب) اهتمام اهل بیت (ع) به حدیث در قرن دوم: تحلیل دوران امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، امام کاظم (ع)
ج) اهتمام اهل بیت (ع) به حدیث در قرن سوم: تحلیل دوران امام رضا (ع)، امام جواد (ع)، امام هادی (ع)، امام عسکری (ع)
- اهل بیت (ع) و حدیث
اهل بیت عصمت (ع) از نظر شیعه از جایگاه بلندی برخوردارند و از هر گونه گناه فکری و رفتاری مصون می باشند و نقش بسیار مهمی در چگونگی تاریخ تدوین حدیث شیعه دارند.
در قرن اول که چهار امام معصوم (ع) میزیستهاند، در تدوین حدیث، دوران بسیار پر رنجی است، زیرا از طرفی حکومت، جز مدت کوتاهی در اختیار امام علی (ع) نبود و از طرفی حاکمان وقت، به خصوص حاکمان پیش از حضرت علی (ع) نه تنها به تدوین حدیث معتقد نبودند، بلکه در مواردی به شدّت با نشر، نقل و کتابت آن مخالفت می ورزیدند.
- تحلیل دوران امام علی (ع)
حضرت علی (ع) که پس از رحلت پیامبر (ص) حدود سی سال، امامت شیعیان را بر عهده داشت، خود گنجینهی الهی بود که رسول گرامی اسلام (ص) در مورد ایشان فرمود:
«أنا مدینة العلم و علیٌ بابُها * من شهر علم هستم و علی (ع) دَرِ آن شهر». (5)
همچنان که وی بزرگترین مفسر قرآن پس از پیامبر (ص) شمرده میشود و پیامبر (ص) در مورد ایشان می فرماید:
«علیٌ مع القرآن و القرآن مع علی * علی (ع) با قرآن است و قرآن با علی (ع)». (6)
بدین جهت او محور و مصدر حدیث بود و هر آنچه میگفت و عمل میکرد، سنّت دین شمرده میشد؛ از این رو حضرت علی (ع) بر گسترش و نشر و کتابت حدیث به ویژه حدیث نبوی اهمیّت میداد.
در این خصوص از حضرت علی (ع) احادیثی روایت شده که حکایت از اهمیّت نوشتن حدیث و در مواردی دستور بر کتابت و تدوین آنهاست:
از حضرت علی (ع) نقل شده ایشان فرمودهاند:
«که علم را با نوشتن به بند بکشید و آن را حفظ کنید»؛ که مراد از علم هم همان علوم دینی و الهی است که از پیشوایان دین صادر شده است.
امام علی (ع) علاوه بر دستور به نوشتن حدیث، در عمل نیز بر کتابت و نشر ورایات پیامبر (ص) همّت وافری داشته اند از جمله:
- کتاب علی (ع)
نخستین مجموعه حدیثی که حضرت آن را به املاء حضرت رسول اکرم (ص) فراهم آورده است.
- کتابٌ فی علوم القرآن
از حضرت علی (ع) اثر گرانقدر دیگری در زمینهی علوم قرآن به جای مانده که بر اصحاب خود املاء کرده اند و به کتاب فی علوم القرآن معروف میباشد.
- نهج البلاغه
بخشی از آثار روایی حضرت علی (ع) در جایگاه نخستین امام که علوم الهی را از پیامبر (ص) دریافت کرده و آن را برای امامان پس از خود و همچنین مردم زمان خویش نقل کرده اند، به همّت والای سید رضی در کتاب والای «نهج البلاغه» گرد آوری شده است.
- دوران امام حسن (ع)
امام حسن (ع) نیز مانند پدر بزرگوارشان، نوشتن حدیث را امری مهم میداستند، برای آن امام به دلیل مبارزات سیاسی با معاویه، زمینهی تدوین مجموعهای مستقل در حدیث فراهم نشد، امّا ایشان حامل و مبین آثار مکتوب پدر، مادر و پیامبر گرامی اسلام (ص) بودند.
در مورد او آمده است که ایشان فرزندان خود و فرزندان برادرش را فرا خواند و به آنان فرمود:
«إِنَّكُمْ صِغَارُ قَوْمٍ وَ يُوشِكُ أَنْ تَكُونُوا كِبَارَ قَوْمٍ آخَرِينَ فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَمَنْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ أَنْ يَحْفَظَهُ فَلْيَكْتُبْهُ وَ لْيَضَعْهُ فِي بَيْتِه * همه شما كودكان اجتماع امروز هستيد و اميد ميرود كه بزرگان اجتماع فردا باشيد، دانش بياموزيد و در كسب علم كوشش كنيد و هر كدام كه حافظه قوى نداريد و نميتوانيد در مجلس درس مطالب استاد را ضبط كنيد آنها را بنويسيد و نوشتهها را در منزل نگهدارى نمائيد تا در موقع لزوم مراجعه كنيد». (7)
- دوران امام حسین (ع)
امام حسین (ع) نیز بر نوشتن حدیث اهتمام داشته و در مواردی به نوشتن حدیث سفارش نموده اند:
مانند سخنرانی حضرت در منا در جمع زیادی از بنی هاشم و یاران که فرموده اند:
«سخنان مرا بشنوید و بنویسید سپس به سوی شهرها و قبائل خود بر گردید و هرکسی از مردم را که امین یافتید را به سوی کلامی که از ما فراگرفتید دعوت کنید». (8)
- دوران امام سجاد (ع)
در دوران امام سجاد (ع) شرایط بهتری فراهم شد و حضرت فرصت مناسبی به دست آورد تا نوشتن حدیث و تدوین آن را رونقی دیگر بخشد. بدین جهت در مدت امامت ایشان آثار مکتوب به واسطهی راویانی مطمئن گزارش شده است.
در شمار روایان و کاتبان آن حضرت میتوان از ابی حمزه ثمالی، سعید بن جبیر، زید بن علی، داود بن یحیی، علیّه دختر امام سجاد (ع) و … را نام برد.
از آثاری که از امام سجاد (ع) گزارش می شود و هر یک دلیلی بر اهمیّت کتابت از طرف ایشان است، میتوان موارد ذیل را نام برد:
- صحیفه سجادیّه:
مهمترین اثر ایشان که دعاها و مناجات ایشان را در بر گرفته است.
- رسالةالحقوق:
این کتاب از آثار منسوب به امام سجاد (ع) است که مسائل اخلاقی، اجتماعی و مبانی سلوک فردی است.
- مناسک الحج:
در قلمرو احکام شرعی حج در سی باب تدوین شده است. به نظر می رسد این اثر به املای امام سجاد (ع) و خط امام باقر (ع) باشد.
- دوران امام باقر (ع)
امام باقر (ع) در پایان دوران بنی امیّه، یعنی همزمان با حکومت عمر بن عبد العزیز، یزید بن مالک و هشام بن عبد الملک بوده اند؛ یعنی دوران افول بنی امیّة و اوایل تشکیل حکومت بنی عباس؛ البته هنوز سلطه بنی عباس شکل نگرفته بوده، به همین دلیل دوران امام باقر (ع) در مقایسه با دوران امامان پیشین، آزادیهای بیشتری داشته و ایشان توانست مرکز علمی بزرگی در مدینه ایجاد کند و شاگردانی را برای گسترش دانش دین تربیت نماید. این شکوفایی در دوران امام صادق (ع) به اوج خود رسید.
در این دوران شیعیان در آسایش بیشتری بودند؛ خصوصاٌ در دورهی عمر بن عبد العزیز که شرایط سیاسی بهتر بود و او ضمن نهی و جلوگیری از سبّ علی (ع) منع کتابت حدیث را که از دورهی خلیفهی دوم پایه گزاری شده بود را برطرف کرد.
صدور چنین فرمانی شرایط بهتری را برای امام باقر (ع) و اصحاب و شیعیان او فراهم آورد تا نوشتن حدیث رونق بیشتری گیرد، گرچه پس از درگذشت عمر عبد العزیز و با روی کار آمدن یزید بن عبد الملک شرایط سخت تر شد.
از اصحاب و فرزندش امام صادق (ع) آثار و کتبی روایت شده که فراوان است و شاگردان حضرت که حدود پانصد نفر بوده اند آنها را نقل کرده اند.
- دوران امام صادق (ع)
امام صادق (ع) در مدت امامت خویش مدرسه علمی بزرگی که در دورهی پدر بنیان نهاده شده بود را به اوج علمی خود رسانید.
امام صادق (ع) در دورهی خود صدها فقیه و دانشمند را پرورش داد که برخی شاگردان او را چهار هزار نفر ذکر کردهاند و تابعان بزرگی در نزد اهل سنت، مثل ابو حنیفه، مالک، ابن جریح، سفیان ثوری، شعبه و … از او نقل روایت کردهاند.
در زمان امام صادق (ع) علوم مختلفی مانند قرائت قرآن، تفسیر قرآن، فقه، کلام، حدیث، نجوم، طب، ریاضیات و … رشد کرد.
امام صادق (ع) با وجود مشکلات عدیده از قبیل فشار حکومت، تقسیم شیعیان به گروههای متعدد و وجود مذاهب کلامی متعدد، در گسترش حدیث، تدوین و رشد آن تلاش فراوانی کردند و از روشهای مختلفی همچون تدریس در مسجد النبی، تدریس در منزل برای افراد خاص، شرکت در مناظرهها و دیدارهای عمومی استفاده میکردند و به نشر فقه و علوم آل محمد (ص) میپرداختند.
در مدت امامت امام صادق (ع) آثار و کتابهای فراوانی تدوین شده که در کتابهای تاریخی به حضرت و شاگردانشان نسبت داده شده است. این آثار در مواردی با املای آن حضرت بوده است، مانند:
- التوحید:
این کتاب املای آن حضرت بر مفضل بن عمر جعفی است که اعتقادات امامیه در قلمرو توحید را در بر گرفته است.
- رسالة اهلیلجه:
این رساله مکتوبی پر محتواست که امام صادق (ع) آن را در مقام احتجاج و ردّ بر ملحدان و منکران ربوبیّت نگاشته و به مفضل بن عمر داده است.
- رساله اهوازیة:
همچنان که از نامش پیداست، نامه ای است که امام صادق (ع) به عبد الله نجاشی، والی اهواز نوشته است و مطالب مهمی در مباحث اخلاقی دارد.
- جعفریات:
از دیگر مکتوبات امام صادق (ع) است که مجموعهای از روایات حوزهی احکام است، این مجموعه بر اساس ابواب فقهی ترتیب یافته و امام کاظم (ع) آن را از امام صادق (ع) روایت کرده است. از مجموعه جعفریات با عنوان اشعثیات نیز یاد شده است، زیرا راوی آن ابن اشعث بوده است.
- دوران امام کاظم (ع)
آغاز امامت امام کاظم (ع) مصادف با حکومت منصور دوانیقی بود، او میکوشید فرصتی که برای امام صادق (ع) فراهم شده بود، دیگر برای امام کاظم (ع) تکرار نشود؛ بدین سبب راه بر امام کاظم (ع) در گسترش هر چه بیشتر دانش به علّت زندانهای طولانی بسته شد؛ ولی حضرت با وجود همه مشکلات گروهی از شیعیان خاص را گرد آورد و احادیث خویش و امامان پیش از خود را نشر داد.
آثاری وجود دارد که منسوب به امام کاظم (ع) می باشد، از قبیل:
مسند الامام موسی بن جعفر (ع): مجموعه روایاتی بوده که که امام آنها را به واسطهی پدران خود به پیامبر (ص) میرسانده و راویانی مانند موسی بن ابراهیم، ابو عمران مروزی آنها را از امام کاظم (ع) میشنیده و نقل میکردند.
- دوران امام رضا (ع)
دوران امامت امام رضا (ع) معاصر بود با دوران خلافت هارون، محمد امین و مأمون. ایشان جز در دورهی امین که دستگاه حکومتی عباسی به لحاظ اختلافات داخلی و مناقشات امین و مأمون درگیر بودند، از آزادی های سیاسی برخوردار نبودند؛ ولی در تمام دوران امامت به ویژه در مسافرت به ایران تأکید فراوانی بر گسترش حدیث داشتهاند؛ خصوصاً در مناظرات و مباحثات علمی ایشان با مخالفان که راویان آنها را گزارش کردهاند.
نقش حضرت در برخورد با مذاهب فکری مثل زردتشتیان، صائبیان، نسطوریان، رومیان و برهمنهای هند و … بسیار مهم است.
این روایات حکایت از اهمیّت نشر و اهتمام حضرت خصوصاً در حفظ و نگهداری روایات دارد.
برای مثال وقتی فردی از اصحاب امام رضا (ع) حدیث مهمی را روی کاغذ نوشته بود و بر حضرت رضا (ع) عرضه داشت، فرمودند: آن را روی پوست بنویسید؛ زیرا که دوام بیشتری دارد.
از آثار مکتوب امام رضا (ع) میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- صحیفه یا مُسند امام رضا (ع):
حضرت در آن روایاتی از پدارنشان گزارش می کنند که از نظر نقل متواتر و مشهور است.
- الرسالة الذهبیة:
این رساله شمال روایاتی در خصوص طب و بهداشت است.
- امالی الرضا (ع):
امام (ع) مطالبی را بر دعبل خزاعی املاء کرده و شیخ طوسی آن را روایت نموده است.
- دوران امام جواد (ع)
ایشان با مأمون و معتصم عباسی معاصر است و در دوران پر ستمی میزیسته و به ناچار از شهر مدینه به بغداد مهاجرت کردند.
امام جواد (ع) با وجود خفقان دوران عباسی، برای گسترش علم و نوشتن حدیث بسیار کوشیده و بدان سفارش میفرمودند. در این باره در حدیثی که راوی آن محمد بن حسن شینوله است، چنین می خوانیم:
«قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ مَشَايِخَنَا رَوَوْا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَتِ التَّقِيَّةُ شَدِيدَةً فَكَتَمُوا كُتُبَهُمْ فَلَمْ تُرْوَ عَنْهُمْ فَلَمَّا مَاتُوا صَارَتِ الْكُتُبُ إِلَيْنَا فَقَالَ حَدِّثُوا بِهَا فَإِنَّهَا حَق* راوی گوید: به امام نهم عليهالسلام عرض كردم فدايت شوم، اساتيد ما از امام باقر و امام صادق عليهما السلام رواياتى دارند كه چون در آن زمان تقيه سخت بوده كتب خود را پنهان كردند و از آنها روايت نشد،چون آنها به شهادت رسیدند كتب ايشان بما رسيد. فرمود: آنها را نقل كنيد كه درست است». (9)
- دوران امام هادی (ع)
دوران زندگی و امامت ایشان معاصر با شش خلیفهی عباسی بوده است؛ معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز که هر کدام با ایجاد مزاحمتهایی برای حضرت هادی (ع) شرایط سختی را فراهم آوردهاند، امّا با این احوال امام اهتمام به گسترش فرهنگ دینی از جمله از طریق نشر احادیث و کتابت آنها داشتند از جمله: الامالی فی تفسیر القرآن: این اثر را دو تن از یاران حضرت گرد آوری کرده اند و به املای آن حضرت بوده است؛ و مجموعه روایات نقل شده از حضرت، به نام مسند الامام الهادی (ع) منتشر شده که بیست تن از راویان ایشان، آن را روایت کرده اند.
- دوران امام عسکری (ع)
مدّت امامت ایشان شش سال بوده که در محله و پادگان عسکر میزیستهاند. ایشان با دوران حکومت معتز، مهتدی، معتمد معاصر بوده اند.
امام عسکری (ع) نیز با وجود اختناق شدید، یارانی در تدوین حدیث داشتهاند و راویان آن حضرت را بیش از یکصد نفر دانستهاند. ایشان همواره کاتبان حدیث را تشویق میکرده است، برای نمونه از داود بن قاسم جعفری نقل شده که میگوید:
هنگام عرضهی کتاب (یوم و لیلة) از یونس آل یقطین بر امام عسکری (ع) حضرت از من پرسید: این کتاب از کیست؟ خدمت ایشان گفتم: از نوشتههای یونس مولا آل یقطین است.
حضرت فرمود: «أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ حَرْفٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيَامَة * عطا میکند خداوند به او در روز قیامت، به خاطر هر حرفی از آن نوری». (10)
در پایان دوران امام عسکری (ع) و در آغاز دوران امام مهدی (عج) یعنی در دورهی غیبت صغرا، حضرت مهدی (عج) نیز به پرسشهای گوناگونی پاسخ داده که با نام توقیعات حضرت مهدی (عج) معروف است و نجاشی آن را از ابوالعباس حمیری و … نقل می کند.
- اصول اربعمأة و دوران رشد حدیث نگاری
بدون تردید در دوران ائمه (از قرن اول تا اواخر قرن سوم) امامان معصوم (ع) بر نشر، نقل و کتابت حدیث تأکید میکردند و هر یک با توجه به شرایط خود در مورد تدوین حدیث کوشیده اند، از این رو صدها بلکه هزاران اثر از آنان به نسل های بعدی منقل شد.
در دوران ائمه به ویژه در دوران امام باقر (ع) و امام صادق (ع) کتب و آثار روایی متعددی تدوین شد که بعد ها به (اصول اربع مأة) معروف گردید که نشان از رشد حدیث نگاری در قرون نخست دارد.
اما اینکه (اصل) چه بوده که در حوزه حدیث شیعه شهرت یافته است؟
میتوان گفت که همان کتاب است (که محتوای آن احادیث معصومین میباشد)؛ که برخی آن را با کتاب یکسان دانستهاند و برخی هم تفاوتهایی بین اصل و کتاب قائل شده اند. مثلاً برخی معتقدند که صحت و سلامت احادیث در اصول بیشتر بوده است و همواره مرجع آثار روایی گردیدهاند، از این رو اصل دارای اهمیّت بیشتری نسبت به کتاب است. یا برخی معتقدند که اصل مجموعهای از روایات است که راوی بدون واسطه از زبان معصوم شنیده و یا به دلیل نزدیکی بیشتر دارای ارزش بیشتری شدهاند.
و اینکه این (اصول اربعمأة- چهارصد اصل) در چه زمانی نگاشته شدهاند اتفاق نظر وجود ندارد و مشخص هم نیست، ولی آنچه مسلم است تدوین آنها در دوران ائمه خصوصاً در دوران امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده است.
اصول اربعمأة، در زمان ائمه (ع) نگهداری میشدند تا به نسلهای بعد منتقل شوند و راویان علاوه بر اهتمام برای تهیهی اصل در نگهداری و سپردن آن به نسلهای بعدی هم کوشش می کردند؛ ولی پس از تدوین کتابهای چهارگانه اصلی شیعه و جوامع روایی نخستین شیعه، این اصول (کتب) در گذر زمان به فراموشی سپرده شدند و با شکل گیری و تثبیت مطالب آنها در کتب اربعه شیعه با نظمم جدید، رغبت به نسخه نویسی از آنها کمتر شد.
- دوران تکامل حدیث نگاری شیعه
قرن چهارم در تاریخ حدیث شیعه، دوران تکامل حدیث نگاری و ثبت و ضبط آنها در قالب جوامع حدیثی است؛ زیرا از طرفی این قرن، آغاز دورانی است که شیعیان، دیگر به طور مستقیم به معصوم دسترسی ندارند و از طرفی با گسترش پرسشهای مذهبی ضرورت داشت که محدثان اصول و نسخه های شکل گرفته حدیثی دوران ائمه (ع) را تکمیل کنند و آنها را شیوه های جامع تر و روان تر در اختیار شیعیان قرار دهند.
نخستین گروه از محدثان شیعه، محدثان بزرگی چون محمد بن یعقوب کلینی (شیخ کلینی) معروف به ثقة الاسلام، متوفی سال 329 ق؛ و شیخ صدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن موسی بن بابویه قمی، معروف به رئیس المحدثین متوفی (381 ق)، هستند. آن دو در تدوین جوامع اولیه حدیثی شیعه نقش مهمی داشتهاند و نخستین مجموعههای حدیثی را سامان داده اند.
در خصوص دلایل به وجود آمدن کتب مدوّن حدیثی شیعه علل مختلفی را بیان کردهاند که برخی از آنها عبارتند از:
الف) ضبط و گرد آوری جامع گونه ی احادیث
به دلیل پراکندگی و فراگیر نبودن کتب و اصول اولیّه، محدثان متقدم را بر آن داشت تا مجموعه های حدیثی را گرد آورند که در برگیرنده احادیث حوزههای فقهی، کلامی، اخلاقی، سیاسی و … باشد و در هر حوزه هم تمام احادیث گرد آوری شده باشد.
ب) باب بندی و تنظیم احادیث
از دیگر انگیزههای متقدمان در پیدایش و سامان دادن جوامع اولیّه حدیثی پس از جمعآوری روایات، باببندی و تنظیم آنها بر اساس ابواب فقهی و کلامی و تفسیری بوده است تا کسانی که میخواهند از روایات فقهی و کلامی و تفسیری بهره ببرند به آسانی به آنها دسترسی داشته باشند.
ج) تصحیح احادیث
متقدمان بر نقش خود در گرد آوری احادیث، کاملاً آشنا بودند و میدانستند که پس از دوران صدور حدیث، آنان نخستین کسانی هستند که در تدوین حدیث پیشگام شدهاند و میتوانند از منابع و اصول اولیه حدیثی شیعه، مجموعههای حدیثی را سامان دهند؛ بدین جهت رویکرد چشمگیر آنان علاوه بر سامان دادن، تثبیت و گرد آوری، باب بندی و تنظیم احادیث، اهتمام جدّی در جمع آوری صحیحترین روایات بود تا از ورود احادیث جعلی و ساختگی به جوامع روایی شیعه جلوگیری شود.
از جمله امتیازات دیگر جوامع روایی اولیه شیعه که محدثان متقدم شیعه آن را گردآوری کرده اند، کمی واسطهها بین متقدمان تا به معصومان است. این نکته بر اعتبار روایات ایشان افزوده است.
محدثان متقدم به علت اهتمام به سند روایت، تلاش دیگری را سامان دادند که شکلگیری (رجال الحدیث) بود.
این حرکت گام گرانقدری در شناخت راویان و به تبع آن در شناخت احادیث شمرده میشود.
- تداوم حدیث نگاری
قرن پنجم به محدثان بزرگی آراسته است و در میان آنان شیخ الطائفه، محمد بن حسن طوسی (شیخ طوسی)، متوفی 460 قمری، چون گوهری می درخشد.
او خود را مفتخر به شاگردی بزرگانی چون شیخ مفید، ابو عبد الله محمد بن محمد بن نعمان، ابو عبد الله حسین بن عبید الله غضائری، سید مرتضی و … میداند که هر کدام عالمانی بزرگ برای جهان تشیع در پایان قرن چهارم و آغاز قرن پنجم هستند.
امّا در بین همهی عالمان شیعه در این قرن، آنکه در تدوین و تکمیل حدیث نقش مهمتری داشت و تعدادی از جوامع اولیه حدیثی به او منسوب است، شیخ طوسی میباشد. وی صاحب دو اثر گرانقدر از کتب اربعه شیعه است، به نامهای (تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه) و (الاستبصار فیما اختلف من الأخبار).
شیخ طوسی در عهد خود نسبت به دیگر عالمان شیعه پس از شیخ مفید، بیشترین آثار دینی را در حوزه های فقه، کلام، تفسیر، روایات و … را دارد. او نیز همچون کلینی و صدوق از متقدمان قرن چهارم، بر نوشتن و تدوین احادیث –امّا با نگرشی نو- اهتمام داشت و آن را ضروری می دانست.
شیخ طوسی به جهت نیاز به تدوین علوم آل محمد (ص) آثار متعددی را در حوزه های گوناگون فراهم آورد؛ از جمله در تفسیر کتاب التبیان فی تفسیر القرآن؛ در حدیث کتاب تهذیب و استبصار، غیبة، مصباح المتهجد، اختیار معرفت الرجال و امالی؛ در کلام، تلخیص الشافی، الغیبة؛ در فقه نهایه، مبسوط و خلاف؛ در رجال و راوی شناسی، فهرست، رجال و … را به رشته ی تحریر در آورد.
در قرن پنجم که تداوم دوران تکمیل حدیث نگاری بود، جوامعی در حدیث مدون شد که می توان بر اساس مهترین شخصیتهای حدیثی آن قرن موارد ذیل را نام برد:
1- تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه:
تألیف شیخ طوسی که در آن روایات فقهی آمده است و بر محور کتاب (مقنعه) شیخ مفید می باشد.
2- الاستبصار فیما اختلف من الاخبار:
تألیف شیخ مفید که در حوزه ی فقه روایات کمتری را نسبت به تهذیب آورده با تدوین در ابواب خاص.
3- کتاب الغیبه:
شیخ طوسی علاوه بر دو اثر تهذیب و استبصار، آثار روایی دیگری نیز در زمینه های دیگری از جمله کلام دارد که کتاب الغیبه نمونه ی آنا می باشد با مباحث کلامی درباره ی امام زمان (عج).
- اهتمام متأخران به حدیث
مقصود از متأخران دوران پس از شیخ طوسی از قرن ششم تا قرن سیزدهم است. در بخشی از دوران متأخر (قرن ششم تا قرن دهم) حدیث و نوشتن مجموعههای جدید با اسلوب نو، کمتر مورد توجه عالمان شیعه واقع شد؛ ولی در بخش پایانی عهد متأخران (قرن یازدهم، دوازدهم، سیزدهم) حدیث نویسی رونق گرفت. بنابر این دوران متأخران را در دو مرحله فرود و صعود بررسی میکنیم.
- رکود حدیث نگاری و تحلیل آن
آنچنان که اشاره شد، در بخشی از دورهی متأخران (قرنهای ششم تا دهم) حدیث نگاری رشدی نداشت و پس از وفات شیخ طوسی، بازار تدوین و نگارش کتابهای حدیث با شیوه ای جدید، دچار رکود شد.
این رکود علاوه بر حدیث و علوم مربوط به آن گریبان دیگر علوم دینی همچون فقه، تفسیر و … را نیز گرفته بود. در این دوره با توجه به شرایط سیاسی که برای علمای شیعه به وجود آمده بود، محدثان، فقها و مفسران در گسترش دانشهای اسلامی محدودیت هایی داشتند. البته در بین دانشهای اسلامی، حدیث به عللی افزون، با رکود بیشتری برخوردار بود؛ که موارد ذیل را می توان علل رکود حدیث نگاری دانست:
- رویکرد اصول گرایانه در مباحث فقهی:
حدیث، همواره از آغاز تا کنون، از جمله منابع مهم فهم دین به ویژه در حوزهی احکام تکلیفی و شرعی بوده است، چنین جایگاهی برای حدیث تا قرن پنجم مورد توجه عالمان شیعه بود و مجموعههای حدیثی هم بر همین مبنا نگاشته شد؛ ولی در دوران متأخران، اجتهاد و استنباط احکام به کمک دیگر منابع و بهره مندی از اصول استنباط در فقه قوّت گرفت و کمتر از روایات بهره گرفته میشد؛ که همین موضوع سبب شد که نیاز نگارشهای جدید در زمینههای روایت کمتر احساس شود.
- ماندگاری کتب اربعه
کتابهای حدیثی اولیه، یعنی کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب، استبصار که جوامع اولیه یا کتب اربعه نام گرفت، از ثبات و ارزش والایی برخوردار بود؛ از این رو کمتر کسی تا چند قرن، به خود اجازه می داد اثر روایی دیگری را تدوین کند.
عالمان شیعه و به ویژه محدثان، با مراجعه به روایاتِ آنها خود را اغلب بی نیاز از تدوین اثری جدید می دیدند. فقها و محدثان در آن دوران به جهت اطمینان از ثبات کتب اربعه، به سمت تدوین مجموعه های فقهی- حدیثی متمایل شدند و آثاری چون شرایع الاسلام از محقق حلی و … تدوین گردید؛ گرچه برخی عالمان شیعه هم به سوی آثار تفسیری، اخلاقی روی آوردند و آثاری چون مجمع البیان، جوامع الجامع، اعلام الوردی و … تدوین گردید.
- تجدید حیات حدیث نگاری
در بخش دوم از دوران متأخران (قرن یازدهم تا سیزدهم) حدیث نگاری رونقی جدید یافت.
در این دوره سه مؤلف که نامشان محمد بود، ظاهر شدند و آثار حدیثی خود را تدوین کردند و کتابهای (الوافی) از ملا محمد حسین فیض کاشانی، (بحار الانوار) از علامه محمد باقر مجلسی و (وسائل الشیعه) از محمد بن حسن عاملی، به حلقهی کتابهای حدیثی پیوست؛ این کتابها آثاری بدیع دورهی متأخران به شمار آمدند و نام (جوامع ثانویه) را به خود اختصاص دادند.
- علل شکوفایی دوباره حدیث نگاری
شکوفایی مجدد حدیث نگاری و اهتمام بیشتر محدثان، فقها و مفسران به حدیث مرهون تحولات و علل سیاسی و علمی است که پس از گذشت چند قرن، نتایج جدیدی را در حوزهی دانش حدیث به همراه آورد.
لذا میتوان به طور کلی موارد ذیل را شرایط و علل این پدیده دانست:
- پیدایش دولت شیعی صفویه:
در فاصلهی قرنهای دهم تا دوازدهم که دوران صفویه است، شرایط سیاسی مناسبی برای علمای امامیه، به ویژه محدثان فراهم شد؛ زیرا شاهان صفوی از قدرت سیاسی مذهبی برخوردار بودند و در همساز کردن مذهب با سیاست، توفیقات فراوان داشتند و برای ایران و اسلام تحولات مهمی را فراهم آوردند.
دورهی صفویه از لحاظ مذهبی برای ایران اهمیّت فراوانی داشت، زیرا یک دورهی طلایی برای عالمان فراهم شده بود تا آنان برای گسترش دین و دانش مانع زیادی نداشته باشند.
مدارس و مکاتب حدیثی و علمی، گرمی خاصی را در خود احساس کردند و مشتاقان دانش فزونی یافتند.
دولت صفویه که داعیه دار تشیع بود، با علما و محدثان نیز همراهی کرد، محدثان هم از فرصت و شرایط جدید بهره را بردند و در طول دو قرن، خدمات ارزشمندی را در حوزهی حدیث فراهم آوردند که حاصل آن، دهها شرح بر کتابهای حدیثی اولیه، پیدایش جوامع ثانویه، دهها کتاب حدیثی، تفسیری و فهی بود.
- ظهور اندیشهی اخباری گری و حفظ سلطهی خود
اصول گرایی در قرن ششم، اندیشهی غالب بین عالمان شیعه بود، ولی این اندیشه بیش از پنج قرن دوام نیاورد و رویکرد بهرهمندی بیشتر از حدیث و دوری از اصول عملی (اخباری گری) دوباره احیا گردید.
مشرب اخباری گری به دلیل تأکید فراوان بر استفاده از حدیث برای فهم دین و استنباط احکام شرعی، جایگاه حدیث را بسیار بالا میداند و همین امر باعث رونق حدیث در دوران آنان گردیده است.
آغاز این حرکت را می توان در قرن یازدهم با تألیف کتاب (الفوائد المدنیة) نوشته محمد امین استر آبادی دانست. در جهت تداوم تلاش استر آبادی، سه شخصیت مهم حدیثی یعنی محمد محسن فیض کاشانی، محمد باقر مجلسی و محمد بن حسن حر عاملی، از عالمان بزرگ قرن یازدهم، پرچمدار حدیث گرایی اند و هر یک کتابی حدیثی دارند.
البته اخباریها، همه یکسان نبودند و در میان آنها گروههای افراطی و معتدل به چشم می خورد؛ معتدلان آنان همان صاحبان جوامع ثانویه بودند که در برخورد با حدیث و دیگر منابع دین، افکار معتدلی داشند و غیر از حدیث، دیگر منابع را محترم می شمردند، در برابر آنان گروهی اخباریها بودند که تنها حدیث را محور فهم دین می دانستند؛ و به دیگر منابع رویکرد مثبتی نداشتند.
- پیدایش جوامع ثانویه
در پایان دوره متأخران (قرن یازدهم تا سیزدهم) مجموعه های حدیثی مهمی تدوین شد که سه مورد از آنها به دلیل اهمیّتشان، جوامع ثانویه حدیثی شیعه نام گرفت. جوامع مذکور به شرح ذیل است:
- الوافی:
نخستین مجموعه حدیثی در دورهی متأخران که اثری بی نظیر بوده، کتاب الوافی تألیف محمد بن مرتضی فیض کاشانی است.
فیض کاشانی صاحب آثار فراوانی است و برخی، آثار او را بیش از صد مورد ذکر کردهاند که مهترین آنان در تفسیر: الصافی فی تفسیر القرآن؛ در اخلاق: المجحة البیضاء فی احیاء الاحیاء؛ در فقه: مفاتیح الشرایع؛ و در حدیث: کتاب الوافی است.
- تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة:
دومین شخصیتی که در قرن یازدهم، به نگارش و تدوین حدیث همت گماشت، محمد بن حسن حر عاملی است. او در لبنان متولد شد، سپس به جهت شرایط مناسب سیاسی برای شیعیان در ایران، به اصفهان آمد و در مشهد رحلت کرد.
مرحوم عاملی نیز آثار فراوانی دارد که از جمله مهمترین آنها، کتاب وسائل الشیعة می باشد.
- بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار:
سومین شخصیتی که در قرن یازدهم و دوازدهم، اقدام بینظیری در تدوین مجموعههای حدیثی انجام داد، علامه محمد باقر مجلسی بود.
این عالم بزرگوار از محضر استاد خود حر عاملی و … استفاده کرد و مجموعه حدیثی وسیع تری از الوافی و وسائل الشیعة به رشته تحریر در آورد که دائرة المعارف بزرگی در همه ی موضوعات معارف اسلامی و دریایی از انوار الهی بود که نام آن (بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار) را برای اثر خود برگزید.
البته در دورهی پایانی متأخر (قرن یازدهم تا سیزدهم) علاوه بر تدوین جوامع ثانویه، به دلیل به وجود آمدن شرایط سیاسی مناسب، مجموعههای دیگری که برخی شرح بر جوامع اولیه و برخی هم بر جوامع ثانویه بود و در مواردی نیز تدوینی جدید، به وجود آمد.
- اهتمام معاصران به حدیث
در قرن چهاردهم و پانزدهم به خصوص در قرن پانزدهم که مصادف با انقلاب اسلامی در کشور ایران است، پژوهش و خدمات گستردهای از طرف علمای شیعه، در حوزهی مطالعات حدیث شناسی شکل گرفته که از تلاش محققان و اندیشمندان در حوزهی حدیث شناسی و اهتمام به بهره مندی بیشتر از روایات معصومان (ع) در معارف اسلامی سرچشمه می گیرد.
میتوان مهترین فعالیت های حدیث پژوهشی را در دوران معاصر، چنین بیان کرد:
مستدرک نویسی، کتابهای دعا، تدوین دائرة المعارف یا موسوعه نویسی موضوعی روایات، تصحیح و تحقیق مصادر حدیثی، تدوین آثار رجالی جدید، تدوین آثار درایه جدید، مسند نویسی روایات، گزیده و تلخیص مصادر روایی، معجم و راهنما نویسی مصادر روایی، احیای آثار و نسخه های خطی روایی، تدوین تفسیرهای روایی جدید، فقه الحدیث و شرح و تبیین روایات، تأسیس مراکز تدریس، پژوهش و مناظرات روایات، تدوین کتاب و مجلات حدیث شناسی و خدمات رایانه ای در قلمرو حدیث شناسی.
- تاریخ حدیث اهل سنت
پس از بررسی تاریخ حدیث در دوران پیامبر (ص) و بیان تاریخ حدیث شیعه، به بررسی تاریخ حدیث اهل سنت میپردازیم. با مطالعه سیر تاریخی حدیث در نظر اهل سنت، میتوان آن را در چهار مرحلهی، 1. دوران ممانعت، 2. دوران متقدمان، 3. دوران متأخران، 4. دوران معاصر بررسی کرد.
در دورهی ممانعت، علل جلوگیری از نقل حدیث و نتایج آن تحلیل میشود، این حادثه در قرن اول به وقوع پیوسته است.
در قرن دوم متقدمان اهل سنت (مانند مالک و احمد بن حنبل و …) برای ثبت و گسترش حدیث کوشیدند؛ و در قرن سوم آنان صحاح شش گانه یا جوامع حدیثی اهل سنت را آفریدند.
متأخران در نخستین مرحله در قرن چهارم تا ششم برای گسترش علوم حدیث تلاشهایی کردند که از این بین میتوان از ابن حبان، طبرانی و … نام برد.
در ادامه فعالیت متأخران در قرن هفتم تا سیزدهم هم تلاشهای سیوطی، متقی هندی و … قابل ذکر است. در دوران معاصر (قرن 14 و 15) دانشمندانی همچون صبحی صالح، ابوریه و … در این زمینه کوشیده اند.
- دورهی منع از کتابت و نقل حدیث
در دوران خلفا و پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) به عللی که بدان اشاره خواهد شد، تدوین حدیث به شکل رسمی انجام نگرفت و حدیث با تمام ارزشی که داشت، با همراهی خلفا در نگارش و تدوین روبرو نشد.
بر اساس گزارشهای تاریخی نه تنها تعدادی از احادیث ضبط نگردید، بلکه خلفای سه گانه با تدوین آن به صورت جدّی به مخالفت برخاستند؛ از این رو در نظر مورخان اهل سنت، قرن اول را دوره ی سخت گیری و منع از نگارش و تدوین حدیث نامیده اند.
- علل جلوگیری از تدوین حدیث در دوره ی خلفا
در بررسی علت منع از تدوین حدیث، در یک قرن، نمی توان به درستی از زبان خلفا و دیگر مانعان، به علت معینی دست یافت؛ ولی مورخان اهل سنت عللی را ذکر کرده که به بررسی آن خواهیم پرداخت:
- نگرانی از گسترش اختلاف بین مسلمانان
از عوامل منع نوشتن حدیث در قرن اول، نگرانی از گسترش اختلاف بین مسلمانان بوده است که خلیفه ی اول در آغاز دوران حکومت خود به آن استناد می جوید.
این پرسش پیش روی همگان است که چرا مسلمانان دچار اختلاف شدند و زمینهی اختلاف، در چه گسترهای بود؟
چرا ابوبکر برای حل اختلاف، به سنّت پیامبر (ص) که پس از قرآن، راهگشای امور مسلمانان است، روی نمیآورد؟ و مگر در روایات چه مطالبی بوده که نشر، شنیدن و تدوین آن از نظر او سبب گسترش اختلاف می شد؟
آیا راه حل از بین بردن اختلاف بین مسلمانان در هر موضوعی، جلوگیری از نقل حدیث و نوشتن آن بود؟ یا آنکه مناسب بود آنچنانکه پیامبر (ص) خود در دوران حیات، سبب اتحاد مسلمانان بودند، بعد از ایشان نیز سنّت او که شامل قول و فعل و تقریر ایشان است را برای رفع اختلاف نشر می دادند تا گویای مطالب قرآن باشد و راهگشای مسلمانان؟
- نگرانی از نشر احادیث غیر معتبر:
نگرانی از نشر احادیث غیر معتبر، در شمار دیگر علل مخالفت با تدوین حدیث قرار دارد که خلیفه ی اول به آن استناد کرده است.
حال سؤال این است که آیا رفع چنین نگرانی با سوزاندن احادیث نوشته شده و جلوگیری از نشر آن امکان دارد و کار صحیحی است؟ آیا او نمیتوانست با کمک حدیث شناسان ماهری مانند علی (ع) از نشر و کتابت روایات غیر صحیح جلوگیری کند؟ اگر قرار بود محدثان هر عصری به جهت احتمال روایات جعلی، تمام روایات را بسوزانند و از نشر روایات و تدوین آنها جلوگیری کنند، اکنون هیچ روایتی در دست نداشتیم.
- نگرانی از آمیختن حدیث با قرآن:
از دیگر علل ذکر شده دوره ممانعت، نگرانی از اختلاط حدیث با قرآن بوده است که به نقل از مانعان به ویژه خلیفه دوم به آن استناد جسته اند.
زیرا ممکن بود حدیث در نظر برخی، جزئی از آیات قرآن شمرده شود و بدین سان لازم است برای دوری قرآن از تحریف و مصون ماندن آن، هر گونه نشر و کتابت حدیث ممنوع شمرده شود.
حال سؤال این است که آیا بیم آمیختن قرآن با حدیث به معنای نفی اعجاز قرآن و ممکن نبودن تشخیص آیات قرآن از روایات، خصوصاً برای صحابه بزرگوار نیست؟ در حالی که اعجاز لفظی قرآن از مسلّم ترین اعجاز قرآن است.
- نگرانی از اشتغال به غیر قرآن:
از جمله علل بیان شده در مورد ممانعت، نگرانی از فاصله گرفتن مردم از قرآن و اشتغال به غیر آن شمرده شده؛ زیرا تدوین هر مطلبی از جمله احادیث، مسلمانان را از عنایت به آیات شریفه باز می داشت و باعث مهجوریت قرآن می شد.
ولی آیا نوشتن حدیث و سنّت که گویای فهم قرآن و تفسیر آن بود، اشتغال به غیر محسوب می شد و امری حرام و ناپسند بوده؟ و آیا برخی از صحابه که حدیث را نوشتند و نشر دادند کاری حرام کردند؟
حدیثی که خود یکی از ثقلین است چگونه نباید تدوین شود و نشر پیدا کند؟ اگر چنین نشر و کتابتی، حرام و ناپسند بود، چرا پس از یک قرن،جایز شمرده شد و صدها محدث به وجود آمدند؟
- ناآشنایی صحابه و تابعان با نوشتن
برخی از محدثان اهل سنت، برای توجیه عدم تدوین حدیث، به ناآشنایی بیشتر صحابه و تابعان به نوشتن حدیث استناد کرده اند.
چنین توجیهی حتی در صورت صحت ناآشنایی صحابه با نوشتن نمیتواند دلیلی بر منع از تدوین باشد؛ ضمن اینکه قراین فراوانی وجود دارد که صحابه –به ویژه پس از هجرت به مدینه- به فراگیری نوشتن روی آوردند و جمع زیادی از آنان نوشتن را آموخته بودند. علاوه بر آن فرمان پیامبر (ص) به ابو شاة در مورد نوشتن حدیث، حکایت از آشنایی آنان با نوشتن دارد؛ این در حالی است که نبی مکرم اسلام (ص) کاتبان مخصوص وحی داشته و برای سران قبائل و کشورهای آن دوران نیز نامه ها نوشته بودند.
- گسترش نیافتن احکام و تسهیل در امور مسلمانان
برخی نیز علت عدم تدوین حدیث را تسهیل امور مسلمان دانسته، مبادا با نوشتن روایات نبوی، احکام عبادی، سیاسی، اجتماعی و … گسترش یابد و مسلمانان به مشقت افتند؛ زیرا با افزایش احکام تکلیف عموم افزایش می یافت.
چنین توجیهی نیز نمی تواند دلیلی بر حرمت نوشتن حدیث باشد؛ زیرا پیامبر (ص) هر آنچه می فرمود، برخاسته از وحی بود و نگهداری و تدوین آن امری لازم می نمود.
اگر حدیث تدوین نمیشد، مسلمانان در آن دوران و دیگر دورانها، هنگام گسترش مسائل و قلمرو احکام، به مشکل بر می خوردند. نوشتن حدیث میتوانست به پاسخ دهی تمام پرسشها در تمام مکانها و زمانها کمک فراوانی کند؛ آنچنان که با نوشتن احادیث، چنین خدمتی انجام شد.
- گسترش نیافتن فضائل اهل بیت پیامبر (ص)
برخی از محققان بر این باورند که با مرور حوادث تاریخی در قرن اول به ویژه دورهی خلفا علت منع از تدوین حدیث را میتوان جلوگیری از گسترش فضائل اهل بیت عصمت (ع) دانست تا از این راه زمینه برای رأی و اجتهاد شخصی دیگران فراهم شود.
به نظر میرسد نخستین تبلور آن همة در آستانهی رحلت پیامبر (ص) بود؛ ایشان هنگام لحاظ آخر عمر وقتی قلم و دواتی برای نوشتن چیزی که بعد از مردم گمراه نشوند خواست، با وی همراهی نشد.
این نکته پوشیده نیست که مقام اهل بیت (ع)که هادیان به سوی نور بودند، با نشر وتدوین روایات نبوی برای همگان روشن می شد؛ ولی مخالفان همواره میکوشیدند فضائل ایشان، به ویژه فضائل علی (ع) را به حاشیه برانند که خداوند هم در آیهی ابلاغ بدان اشاره کرده است.
این آیه نشان میدهد که بیان فضائل اهل بیت (ع) خطرهایی به همراه داشته و خداوند متعال، پیامبر (ص) را از گزند چنین خطراتی حفظ خواهد کرد.
مخالفان اهل بیت (ع) با هدف کتمان فضائل آنان و پوشاندن نکوهشهایی که پیامبر (ص) از مخالفان ایشان کرده بود، در صدد فراهم سازی زمینه برای ری خود برآمدند تا بتوانند افکار خویش را حاکم کنند.
- پیامدهای تاریخی دورهی ممانعت از کتابت حدیث
در ادامهی بررسی تاریخی دورهی ممانعت، مناسب است به پیامدهای منع از تدوین حدیث پرداخته شود؛ نتایجی که در قرن نخست رخ داد، ولی دامنهی آن تا دوران معاصر تداوم یافته است.
که به اختصار پیامد آن را میتوان چنین بیان کرد:
1) محروم ماندن مسلمانان از اهل بیت (ع) و تبلور مذهب رأی و قیاس
به نظر میرسد مهم ترین پیامد منع از نقل و تدوین حدیث، محروم ماندن جمع زیادی از مسلمانان از ولایت و دانش اهل بیت (ع) باشد. منع تدوین حدیث باعث شد هم اهل بیت (ع) از صحنه ی سیاسی و حکومت دور نگه داشته شوند و هم امّت اسلام از آنان محروم بمانند.
2) تفرقه مسلمانان
از جمله آثار مهم دورهی ممانعت، اختلاف مسلمانان و تقسیم بندی آنان به دو گروه شیعه و اهل سنّت است؛ زیرا پس از پیامبر (ص) مردم در موضوع خلافت و امامت به دو فرقهی فکری منشعب شدند. این اختلاف گسترش یافت و تا کنون ادامه دارد؛ که میتوان علّت اساسی آن را نشر ندادن روایات نبوی در حوزهی خلافت و امامت مسلمانان پس از آن حضرت دانست؛ زیرا اگر روایات مربوط به ولایت حضرت علی (ع) و چگونگی ولایت امامان پس از آن حضرت، بیان می شد و نشر مییافت و سپس عملی میگردید، بی تردید اختلافها به زودی از بین میرفت.
3) نابودی بخشی از روایات
به جهت جلوگیری از نقل، نشر و تدوین حدیث،گروهی از ورایات، به ویژه روایات نبوی که در حافظهی صحابه و یا برخی از دست نوشتههای آنان بود، پوشیده ماند و به دست نسلهای بعدی نرسید و تعدادی از آنها هم به شکل ناقص و همراه با نقل به معنای فراوان بیان شد.
4) دست اندازی در روایات
دورهی بسیار ناگوار منع کتابت حدیث، زمینهی جعل در روایات را برای سود جویان فراهم آورد که محققان فراوانی بر این نکته تأکید دارند.
ننوشتن رسمی روایات برخی از دشمنان اسلام را وسوسه کرد تا در ذهن خود، اندیشهی دست اندازی در روایات را بپرورانند و عملی کنند.
5) فراهم شدن زمینه ی تشکیک در اعتبار روایات موجود
از دیگر آثار زیانبار دورهی منع، تردید در چگونگی اتصال روایات موجود تا پیامبر (ص) است؛ و این پرسش را فراهم آورده که اگر روایات در طول یک قرن یا کمتر نقل و نوشته نشده، چگونه میتوان روایات موجود متصل به پیامبر (ص) دانست.
این دوره باعث تیره شدن چهرهی تاریخ حدیث به ویژه نزد مخالفان اسلام شده است و سبب شده است هر یک از دانشمندان مسلمان به دفاع از اعتبار احادیث برآیند؛ گرچه عالمان شیعه که به عصمت اهل بیت (ع) و تدوین حدیث از روز نخست معتقدند، دچار چنین تردیدی نشدهاند و به سلامت حدیث، سند و اتصال آن در همه دوره ها اعتقاد دارند.
- قرن دوم
دورهی ممانعت از تدوین حدیث که از دوران خلفا شروع شده بود، پس از دورهی حکومتشان دیگر مدافع جدی نداشت. با پایان یافتن قرن نخست، زمینهی برطرف شدن منع از تدوین حدیث نیز فراهم شد. عمر عبد العزیز در اعلام ختم دورهی منع تدوین حدیث، پیشتاز بوده است.
پس از فراهم شدن اجازهی تدوین حدیث در قرن دوم، تحولات فراوانی در حوزهی، فقه، تفسیر و حدیث به وقوع پیوست و مذاهب فقهی، حدیثی به وجود آمده و رشد کردند.
میتوان مراحل تدوین حدیث در قرن دوم را چنین دانست:
- گردآوری و ثبت محفوظات راویان.
- سامان دهی روایات و جدا سازی آنان از شعر و لغت و دیگر علوم.
- شکل گیری مُسندها. جداسازی روایات از سخنان صحابه.
مقصود از مصنف، کتاب حدیثی است که به ترتیب ابواب و بر اساس کتب فقهی تدوین شده است. آغاز پیدایش مصنفات در قرن دوم بوده؛ ولی در قرنهای بعدی کاملتر شد.
- قرن سوم
محدثان قرن سوم همچون محدثان قرن دوم به حدیث نگاری اهتمام داشتند و با توجه به فرصتهای فراهم شده، مجموعههای حدیثی فراهم کردند که آن دوران را در بین تاریخ حدیث اهل سنت ممتاز ساخت و به قرن طلایی در تدوین حدیث مشهور گردید. در عصر طلایی حدیث، کتب شش گانهی (صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابن ماجه، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن نسائی) و یا از نظر برخی کتابهای پنج گانه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن نسائی) شکل گرفتند.
- قرن چهارم تا ششم
دوران متأخران از قرن چهارم تا سیزدهم مورد بررسی قرار میگیرد. در قرن چهارم تا ششم، یعنی آغاز دوران متأخران فعالیتهای حدیثی همچنان تداوم می یابند؛ امّا در مقایسه با قرن سوم و دوران متقدمان، چشمگیر نیست و محدثان دوران متأخران، پس از شکل گیری صحاح ششگانه، کمتر در صدد حرکتهای تاریخ ساز بودهاند و اغلب به تکمیل صحاح ششگانه، اشتغال دارند؛ گرچه برخی از مجموعههای جدید نیز ظهور کرد. مهمترین اقدامات محدثان در دورهی متأخر تکمیل و تنظیم مجموعههای حدیثی صحاح ششگانه بوده که در مواردی به همراه پالایش و تنقیح روایات بوده است.
محدثان متأخر دریافتند که صحاح ششگانه، در مواردی نتوانسته اند همهی روایات صحیح و معتبر را گردآوری کنند، از طرف دیگر همهی احادیث آن نیز نمیتواند کامل باشد و نیازمند حذف، اصلاحات و یا اضافات است؛ از این رو میتوان آن دوره را دوره ی تکمیل و تنظیم نامید.
تعدادی دیگر از محدثان متأخر اهل سنت، دریافتند که نمیشود به صحاح سته اکتفا کرد و تنها به تکمیل و پالایش آنها پرداخت، زیرا روایاتی بود که در کتابهای پیشین وجود نداشت و ضروری بود تا آنها در کنار دیگر روایات با نظمی جدید گردآوری شود.
- قرن هفتم تا سیزدهم
تلاشهای متأخران در فاصلهی قرن های هفتم تا سیزدهم، کمرنگ میشود و کمتر اثر حدیثی بدیعی خلق میگردد و نیز مطالعات حدیثی از رونق میافتد؛ مگر در مقطعی خاص یا توسط اشخاصی خاص؛ هر چند که برخی از پژوهشهای حدیثی دورهی نخستین متأخران نیز، به صورت آرام تداوم مییابد.
لذا تاریخ نگاری اهل سنت در دورهی متأخران به ویژه در قرون دهم تا سیزدهم با رکود جدّی مواجه می شود. امّا در قرنهای هفتم تا نهم، تلاشهای متأخران در حوزهی حدیث تداوم یافت و در مواردی نیز شکوفا شد؛ ولی در مقایسه با دورههای پیشین رکود داشته که این مسئله از قرن یازدهم به بعد، شکل جدی تری به خود میگیرد.
- قرن چهاردهم و پانزدهم
محدثان معاصر اهل سنت بر خلاف محدثان دورهی پیشین، پژوهشهای نو وگستردهای را رقم زده اند که نشان از تحول و رشد فراوان در حوزهی حدیث به ویژه در پنجاه سال اخیر است و سبب تعامل بیشتر با محدثان شیعه نیز شده است. مبادلهی آثار علمی أعم از کتاب، مقاله یا شرکت در مناظره و مباحث علمی مشترک و یا پاسخ دهی به پرسشهای یکدیگر تا حد زیادی توانسته در فرهنگ و مطالعات حدیثی مؤثر باشد.
برخی از محدثان اهل سنت مانند، محمود ابوریه، صبحی صالح و … به علت آزادی رأی و برخورد اندیشمندانه با مباحث تاریخی، اندیشههای نویی را در حوزهی حدیث شناسی دورهی معاصر به وجود آوردهاند.
—————————————-
(1) بحار الأنوار، ج 2، ص 153.
(2) بحار الأنوار ، ج 2، ص144.
(3) تقید العلم، خطیب بغدادی، ص 76.
(4) بحار الأنوار، ج26، ص 23 .
(5) بحار الأنوار، ج 10، ص 120.
(6) کنزل العمال، ج 2، ص 202.
(7) بحار الأنوار، ج 2، ص 152.
(8) بحار الانوار جلد 33 صفحه 182.
(9) بحار الأنوار، ج 2، ص 167.
(10) بحار الأنوار، ج 2، ص 150.