- طهارت
يك فرد مسلمان علاوه بر آن كه بايد خود را از صفات اخلاقى زشت و ناپسند و هر گونه گناه و كفر و شرك و نفاق پاك و طاهر گرداند، بايد خود و محيط زيستش را از انواع آلودگىهاى ظاهرى پاك نمايد. در دين مقدّس اسلام همانگونه كه نسبت به طهارت جان و روح سفارش شده، پاكيزگى جسم نيز از اهميت ويژهاى برخوردار است. نمونههايى از اين اهميت را مىتوان در كلمات زير مشاهده نمود:
1- قرآن كريم سورۀ بقره آيۀ 222: «إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ * خداوند توبهكنندگان را دوست دارد و پاكان و پاكيزگان را نيز دوست دارد».
2- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم: «پاكيزگى از ايمان سرچشمه مىگيرد». (1)
3- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم: «با تمام توان در تميزى بكوشيد؛ زيرا خداوند متعال اسلام را بر نظافت و تميزى بنا نهاده است و داخل بهشت نمىشود مگر انسانى كه پاك و پاكيزه باشد.» (2)
4- امام رضا عليه السلام: «تميزى و پاكيزگى از اخلاق پيامبران است». (3)
پس شايسته است يك انسان مسلمان رعايت نظافت و پاكيزگى را در تمام شئون زندگى سرلوحۀ كارهايش قرار داده؛ و بدن، لباس، مسكن، غذا و محيط زيست خود را از انواع آلودگىها و نجاسات پاك و پاكيزه نگه دارد، تا علاوه بر تندرستى و سلامتى مورد رحمت خداوند واقع شود. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است: «بئس العبدُ القاذُورةُ * چه بد بندهاى است آن كه كثيف و آلوده است». (4) حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «مَنْ نَظفَ ثَوبُه قَلَّ هَمُّه * كسى كه لباسش پاكيزه است غم و اندوهش ناچيز است»؛ (5) و هم ايشان در روايت ديگرى مىفرمايند: «خانههاى خود را از تارهايى كه عنكبوت پيچيده است تميز نماييد، چرا كه باقى ماندن آنها در خانه موجب فقر است.» (6) و در حديثى از حضرت باقر عليه السلام نقل شده كه يكى از ويژگىهاى قوم لوط كه دچار عذاب الهى شدند اين بود كه خود را از مدفوع پاكيزه نگه نمىداشتند. (7)
اما نکتة بسیار مهمی که باید در این بحث مورد توجه قرار گیرد آن است که اعتدال و ميانهروى در تمام كارها امرى پسنديده و شايسته است، در مورد اجتناب از نجاسات و تطهير چيزهاى نجس نيز انسان نبايد دچار افراط و تفريط گردد.
همانگونه كه سهلانگارى در پرهيز از اشياء نجس و اهميت ندادن به مسألۀ پاكى و پاكيزگى با روح اسلام سازگار نيست، زيادهروى بيش از اندازه نسبت به اين امر نيز كه ناشى از وسواس است مورد پسند شرع مقدّس اسلام نمىباشد. و در حقيقت فرد وسواسى دچار نوعى بيمارى است.
متأسفانه برخى از افراد بهویژه بانوان دچار نوعى وسواس در امر طهارت، نجاست، وضو، غسل، نماز و ساير عبادات هستند؛ و اين امر باعث شده كه از كارهاى مهم و حتى از انجام پارهاى از واجبات خود نيز بازمانند.
اين گونه افراد بايستى بدون توجه به وسوسههاى نفسانى به متعارف مردم نگاه كنند و ببينند آنها در چه مواردى يقين به طهارت و نجاست و مانند آن پيدا مىكنند و همانند آنها عمل نمايند.
اگر اين دسته از افراد به وسوسههاى نفسانى خود اعتنا نمايند، شيطان در آنها طمع كرده و بتدريج در اعتقادات و امور روزمرۀ آنها نيز شك و ترديد ايجاد مىنمايد.
در حديث معتبرى از عبد الله بن سنان نقل شده است كه فرمود: خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كردم كه شخص عاقلى در وضو و نمازش دچار وسواس گرديده است، حضرت فرمودند: اين چه عقلى است كه او دارد در حالى كه دنبالهرو شيطان است؟! به حضرت گفتم: چگونه او مطيع شيطان است؟ حضرت فرمود: از خود او سؤال كن و بپرس اين كارهايى كه انجام مىدهى از كجا سرچشمه مىگيرد، خود او به تو خواهد گفت: از ناحيۀ شيطان. (8)
- واژه شناسی
طهارت به معنای پاکیزگی و دورشدن از آلودگی ها می باشد. به دلیل اینکه انسان از دو بخش تشکیل یافته است؛جسم و روح ، پاکیزگی و دوری از آلودگی نیز در هر دو قسمت قابل طرح می باشد. از همین روست که اسلام عزیز بر پاکیزگی و دوری از آلودگی ها و کثافات در هر دو ناحیه تأکید زیادی دارد. هم جسم انسان دچار آلودگی می شود و هم روح انسان؛ لذا ما در فقه برای هر دو دستور العمل خاصی مشاهده می نماییم. البته اقسام دیگری برای طهارت برشمرده اند مانند طهارت مغز و فکر از عقاید باطل و باورهای خرافی که راه آن ایمان به اصول و اعتقادات حق می باشد که بیشتر در علم کلام از این موضوع گفتگو می شود. نوع دیگری از طهارت مربوط به جسم انسان و بیماریهای جسمی است که مربوط به علم پزشکی می باشد. البته طهارت اجتماع انسانی از اختلاف و هرج و مرج و بی نظمی و ناهنجاریها را نیز می توان به این مجموعه افزود که در علم جامه شناسی و روانشناسی می توان ردپای آن را جستجو نمود. البته می توان همة انواع طهارت را در همان دو نوع جسمی و روانی تعریف و بقیه را از مصادیق و نمونه های آن برشمرد.
در اینجا ناگزیریم چند اصطلاح و واژه ای را که در این قسمت بسیار کاربرد است بیان نموده و آن را توضیح دهیم.
طهارت بر دو بخش است:
طهارت از خُبث يا آلودگيهاى ظاهرى و جسمى و عارضى؛
طهارت از حَدَث يعنى آلودگى معنوى.
طهارت از خُبث عبارت است از تطهير و پاک نمودن بدن يا لباس يا چيز ديگر از امور دهگانهاى كه اصطلاحاً نجاسات خوانده مىشوند از قبيل: بول (ادرار)، غايط (مدفوع)، خون، مَنى، ميته (مردار) و غيره که در بخش نجاسات بیان شد؛
و طهارت از حدث عبارت است از وضو و غسل (که به نام طهارت مائیّه و آبی شناخته می شود) و تيمم (که به نام طهارت ترابیّه و خاکی شناخته میشود) كه شرط عبادات از قبيل نماز و طواف است و با يك سلسله اعمال طبيعى مانند خواب، ادرار، جنابت و غيره باطل مىشود و بايد تجديد شود.
در شرع مقدس برای انجام دادن برخی از اعمال به کسب طهارت و پاکیزگی نیاز می باشد به عبارت دیگر طهارت شرط آن عبادات است. مثلا شخصی می خواهد نماز بخواند یا قرآن تلاوت کند یا در حج طواف کند باید طاهر و پاکیزه باشد بدین معنا که هم بدن و لباسش پاک باشد یعنی برخوردی با نجاسات نداشته باشد و هم روح او پاکیزه باشد. وقتی فردی یکی از مبطلات وضو یا غسل برایش حادث و ایجاد می شود حالتی معنوی پلیدی برای او رخ می دهد که صلاحیت نماز خواندن با این حالت را ندارد؛ به همین خاطر، برای برطرف نمودن این حالت باید وضو بگیرد یا غسل کند و یا در شرایطی تیمم کند. به سه عمل وضو، غسل و تیمم طهارت گفته می شود. اگر بخواهیم با واژة حدث بیشتر آشنا شویم باید بگوییم حدث ناقض و از بین برندة طهارت است و بر دو قسم است: حدث اصغر (کوچک، خفیف) و حدث اکبر (بزرگ، شدید)
گفتنی است حدث اصغر با وضو و حدث اکبر با غسل برطرف می شود.
حدث اصغر: عواملی که موجب وضو و یا باعث باطل شدن وضو می شود. (ادرار، مدفوع، باد شکم، خواب و…)
حدث اکبر: عوامل و اسباب حدث اکبر که با غسل برطرف میگردند، عبارتند از: جنابت، مسّ بدن میّت، نفاس، حیض، استحاضۀ متوسطه و کثیره (سه مورد اخیر مربوط به بانوان می باشد)
حاصل مطلب آنکه عواملی که طهارت را نقض میکند و از بین می برد، مانند بول، غائط و جنابت حالتی را در نفس انسان پدید میآورد که از آن به قذارت و نجاست معنوی تعبیر میگردد و مانع وارد شدن انسان در نماز و دیگر اعمال مشروط به طهارت میشود و باید بوسیلة وضو و غسل و یا تیمم برطرف شود.
- مطهرات
بیان شد که اعیان نجس (نجاسات دهگانه) را نمیتوان پاک نمود؛ اما اشیایی را که ذاتاَ نجس نیستند اما آلودۀ به نجاسات شدهاند را میتوان تطهیر نمود. چیزهایی که متنجس را پاک میکند به عنوان مطهرات (پاک کننده ها) میخوانند.
برخی از مهمترین و کاربردی ترین مطهرات عبارتند از:
1- آب
2- زمين
3- آفتاب
4- استحاله و انقلاب
5- انتقال
6- اسلام
7- تبعيّت
8- برطرف شدن عين نجاست
در ادامه با شرایط هرکدام بیشتر آشنا می شویم.
آب
اولین و مهمترین پاک کننده آب است. آبی که سر منشا حیات و زندگانی است و خداوند در قرآن بر مطهر بودنش صحه می گذارد. آنجا که در سورۀ فرقان آیۀ 48 میفرماید: «أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً * و از آسمان آبى پاككننده نازل كرديم» و یا در سورۀ انفال آیۀ 11 میفرماید: «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ * و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند».
- اقسام آبها
در ابتدا باید با اقسام آب آشنا شده تا بدانیم کدام نوع از آبها پاک کننده است.
آب بر دو نوع است:
1- مضاف: آب مضاف آبى است كه آن را از چيزى بگيرند مثل آب میوه، شربت و گلاب، يا با چيزى مخلوط باشد مثل آبى كه به قدرى گِل يا مانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن آب نگويند. (آب اضافه شده با چیزی)
2- مطلق: آبی که مضاف نباشد مطلق است؛ یعنی آبی که از چیزی گرفته نشده و با چیزی مخلوط نشده و اگر هم مخلوط شده به گونه ای نیست که مردم به آن آب نگویند. در واقع مىتوان بدون هيچ قيد و شرطى به آن آب گفت بر خلاف آب مضاف که گفته می شود آب میوه نه آب.
آب مطلق بر پنج نوع است:
- آب كرّ: مقدار معینی از آبى است كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى(طول، عرض، ارتفاع) آن هر يك سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پر كند.
- آب قليل: آبى است كه از زمين نجوشد و از كرّ كمتر باشد.
- آب جارى: آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد، مانند آب چشمه و قنات و يا از برفهاى متراكم در كوهها سرچشمه مىگيرد و ادامه دارد.
- آب باران
- آب چاه.
- احکام انواع آبها
آب مضاف
* آب مضاف چيز نجس شده را پاك نمىكند، و نیز وضو و غسل هم با آن باطل است واگر ذرهاى نجاست به آب مضاف برسد، هر چند زیاد باشد، نجس مىشود. اگر اگر آب مضاف نجس، طورى با آب كر يا جارى مخلوط شود كه مردم ديگر به آن آب مضاف نگويند، پاك مىشود.
قاعدة کلی در مورد تمام آبها:
– آب جارى، چاه، كر و باران: تا موقعی كه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است و هر گاه بر اثر برخورد با نجاست، بو يا رنگ يا مزه نجاست بگيرد نجس مى شود.
– آب قلیل: با برخورد به نجاست، نجس مى شود؛ خواه روى چيز نجس ريخته شود يا چيز نجس به آن برسد.
توضیح بیشتر:
* اگر آب قليل از بالا با فشار بر چيز نجس بريزد، مقدارى كه به شىء نجس مى رسد، نجس است و هر چه بالاتر از آن است پاك مى باشد؛ مثلاً با آفتابه، آب را بر شىء نجس بريزد.
* اگر آب قليل از پايين با فشار به بالا رود؛ مانند فوّاره، اگر نجاست به قسمت بالاى آن برسد، پايين نجس نمى شود و اگر نجاست به پايين برسد، بالا هم نجس مى شود.
* آب قليلى كه براى برطرف كردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته مى شود و از آن جدا مى گردد نجس است و نیز بايد از آبى كه بعد از برطرف شدن عين نجاست، براى تطهير چيز نجس روى آن مى ريزند و از آن جدا مى شود اجتناب كنند.
*آب لوله هاى ساختمانها، كه متصل به منبع كر مى باشد، در حكم آب كر است و بنابر نظر برخی دیگر حکم آب جاری را دارد.
* مقدار آبى كه پيشتر كر بوده و معلوم نيست قليل شده يا نه: حكم آب كر را دارد.
* آبى كه معلوم نيست، پاك است يا نجس: پاك مى باشد.
* آبى كه پاك بوده و شك در آن است كه نجس شده يا نه: حكم آب پاك را دارد.
* آبى كه نجس بوده ولى معلوم نيست پاك شده يا نه: حكم آب نجس را دارد.
* آبى كه مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده است يا نه: حكم آب مطلق را دارد.
- شرایط پاک نمودن آب
آب با چهار شرط، چيز نجس را پاك مىكند:
1- مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرقِ بيد، چيز نجس را پاك نمىكند.
2- پاك باشد.
3- وقتى چيز نجس را مىشويند، آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا مزۀ نجاست هم نگيرد.
4- بعد از آب كشيدن چيز نجس، عين نجاست(مانند خون) در آن نباشد.
پاك شدن چيز نجس با آب قليل(آب كمتر از كر) شرطهاى ديگر هم دارد كه بعداً گفته مىشود.
- چگونگى تطهير اشياء نجس با آب
آب ماية زندگى و از جمله مطهراتى است كه همه روزه تمام افراد با آن سر و كار دارند و در تطهير بسيارى از چيزهاى نجس بكار مى رود.
تطهير اشياء نجس
الف ـ ظرف
1- با آب كر: يك مرتبه
2- با آب قليل : سه مرتبه(بجز ظرفى كه به شراب نجس شده ، يا سگ يا خوك از آن چيز روان خورده است)
ب ـ غيرظرف
* به بول و ادرار نجس شده:
– با آب كر: يك مرتبه
– با آب قليل : دو مرتبه
* به غير بول نجس شده:
– با آب كر: يك مرتبه
– با آب قليل: يك مرتبه
* ظرفى كه سگ آن را ليسيده يا از آن چيز روان(مايع ) خورده است:
– به احتياط(واجب) 2 مرتبه و بايد قبل از تطهير آن را با خاک پاک خاكمال كرد.
* ظرفى كه خوك از آن چيز روان خورده است:
– به احتياط (واجب) 7 مرتبه و خاكمال كردن آن احتياط (مستحب) است
* ظرفى كه به شراب نجس شده است:
– 3 مرتبه و بهتر است7 مرتبه بشويند و خاكمالى لازم نيست.
چند نكته :
الف: براى تطهير اشياء نجس ، ابتدا بايد عين نجس (مثل خون یا ادرار) را برطرف كرد سپس به همان تعداد كه در نمودار آمده است آن را آب كشيد. مثلاً؛ ظرف نجس را بعد از برطرف كردن آلودگى، اگر يك مرتبه در آب كر بشويند كافى است.
ب: فرش و لباس و چيزهايى مانند فرش و لباس كه آب را به خود مى گيرد و قابل فشردن است، چنانچه با آب قليل تطهير مى كنند بايد بعد از هر بار شستن، آن را بفشارند تا آبهاى داخلش بيرون بيايد و يا به گونه اى ديگرث آبِ آن گرفته شود و در آب كر و جارى هم احتياط(واجب) آن است كه آب داخل آن گرفته شود.
ج : آب جارى و چاه در احكامى كه براى تطهير اشياء نجس بيان شد، مانند آب كر است.
* تطهير ظرف نجس را مى توان اين گونه آب كشيد:
– با آب كر: يك بار در آب فرو برده، بيرون آورند. با آب قليل : آن را سه مرتبه پر از آب كرده ، خالى كنند، يا سه مرتبه قدرى آب در داخلش بريزند و هر مرتبه آب را به طورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس برسد و بيرون بريزند.
- زمین
اگر كف پا يا كف كفش، هنگام راه رفتن، نجس شود و به سبب تماس با زمين، آلودگىها (نجاست مانند خون و … و یا متنجس مانند گِل نجس و …) برطرف گردد، پاك مى شود. پس زمين، فقط پاك كنندة كف پا و كف كفش است، آن هم با اين شرايط:
1- زمين پاك باشد.
2- زمين خشك باشد (تر نباشد).
3- زمينى پاك كننده است كه خاك، شن، سنگ، آجر فرش و مانند اينها باشد.
باید توجه شود اگر بر اثر تماس ته كفش يا كف پا با زمين، نجاست برطرف شود پاك مى گردد، ولى بهتر است حداقل پانزده قدم راه برود. مطلب دیگری که باید توجه نمود آن است که اگر كف پا و ته كفش به واسطۀ غير راه رفتن نجس شده باشد، به واسطۀ راه رفتن پاك نمىشود.
اين اشياء پاك كننده نيست :
* موزائيك
* آسفالت
* فرش
* زمينى كه با چوب فرش شده است
* حصير
* سبزه و گياه؛ مگر به قدرى كم باشد كه چيزى به حساب نيايد و عرفاً بگويند بر زمين راه می رود.
چند نکته :
1- بعد از آن كه كف پا يا ته كفش پاك شد، مقدارى از اطراف آن هم كه معمولاً به گل آلوده مى شود، اگر زمين يا خاك به آن اطراف برسد، پاك مى گردد.
2- داخل كفش و مقدارى از كف پا كه به زمين نمى رسد، با راه رفتن پاك نمى شود.
3- لازم نيست كف پا و ته كفشِ نجس تر باشد، بلكه اگر خشك هم باشد با راه رفتن پاك می شود.
- آفتاب
یکی دیگر از مطهرات آفتاب است. آفتاب با شرایطی که بیان می شود موارد خاصی را پاک می کند و اینگونه نیست که تمام اشیاء نجس با تابش نور آفتاب پاک شود.
اشیایی که آفتاب آنها را پاک می کند:
* زمین
* ساختمان و هر آنچه که در ساختمان به کار می رود مانند درب و پنجره و حتی میخی که به دیوار آن می کوبند.
* گیاه و درخت
- شرايط مطهّر بودن آفتاب
1- چيز نجس به گونهای مرطوب باشد كه اگر چيز ديگرى به آن برسد تر شود؛ پس اگر خشك باشد بايد به وسيلهاى آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.
2- اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از تابيدن آفتاب برطرف كنند.
3- چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند؛ پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و … بتابد و چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمىشود؛ ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند اشكال ندارد.
4- آفتاب به تنهايى متنجس را خشك كند؛ پس اگر مثلًا متنجس به واسطۀ باد و آفتاب خشك شود پاك نمىگردد؛ ولى اگر باد به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده، اشكال ندارد.
5- آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، يك مرتبه خشك كند؛
پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و دفعۀ ديگر زير آن را خشك نمايد، فقط روى آن پاك مىشود و زير آن نجس مىماند.
همانگونه که اشاره شد آفتاب ساختمان و متعلقات آن را پاک می کند بنابر این ريگ و خاك و گل و سنگ، تا زمانى كه بر زمين است و جزء آن به حساب مى آيد با آفتاب پاك مى شود و اگر جدا شد با آفتاب پاك نمى شود و همچنين ميخ و چوب و مانند آن تا وقتى كه بر ديوار است و جزء آن به حساب مى آيد، حكم ساختمان را دارد و اگر جدا شد اين حكم را ندارد و آفتاب پاكش نمى كند.
- استحاله و انقلاب
* استحاله
استحاله به معنای تبديل صورت نوعى چيزى به چيز ديگر است.حقيقت استحاله دگرگون شدن ماهيت چيزى و تبديل آن به ماهيتى ديگر است؛ مانند آن كه چوبى بر اثر سوختن، خاكستر شود.تفاوت استحاله با انقلاب در اين است كه انقلاب هر چند از مراتب استحاله شمرده شده است، ليكن مورد آن، خصوص تبديل شراب به سركه است. از اين رو، برخى در بحث مطهّرات عنوان مستقلى براى آن ذكر نكرده، بلكه از آن تحت عنوان استحاله بحث كردهاند.
بنابراین، اگر جنس چيز نجس به گونه اى عوض شود كه به صورت چيز پاكى درآيد، پاك مىشود و میگويند استحاله شده است.
براى استحاله مصاديق و نمونههای مختلفى در فقه ذكر شده است؛ از جمله:
1- استحاله به آتش: اگر چيز نجسى مانند چوب به وسيلۀ آتش به دود يا خاكستر تبديل شود، پاك مىگردد. در اين كه تبديل چوب نجس به ذغال به وسيلۀ آتش، موجب تحقّق استحاله و در نتيجه، طهارت آن مىشود يا نه، اختلاف است. تبديل آب نجس به بخار به وسيلۀ آتش نيز موجب طهارت آن مىگردد.
2- استحالۀ نطفه و غذاى نجس: نطفۀ انسان و نيز حيوانى كه خون جهنده دارد، نجس است و با تبديل به انسان و حيوان، پاك مىشود. همچنين اگر غذاى نجس به ادرار، شير، عرق و يا ساير فضولات حيوان حلال گوشت تبديل شود، پاك مىگردد.
3- استحالۀ نجس به كرم يا خاك: به قول مشهور، اين نوع استحاله نيز موجب طهارت است.
4- استحالۀ گل نجس به آجر يا سفال: در حصول طهارت به اين نوع استحاله اختلاف است.
5- استحالۀ سگ و خوك به نمك: مثل اين كه سگ در نمكزار فرو رود و مبدّل به نمك شود؛ در حصول طهارت به اين نوع استحاله نيز اختلاف است. قول مشهور ميان فقهای اخیر، طهارت است.
بايد توجّه داشت كه منشأ اختلاف در موارد ياد شده و ديگر موارد، اختلاف در تحقّق و صدق عنوان استحاله است؛ یعنی آیا می توان در این گونه موارد گفته شود استحاله رخ داده است یا خیر؟
اما اگر جنس چيز نجس عوض نشود و فقط تغيير شكل دهد، پاك نمى شود؛ مثل اينكه:
ـ گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند.
ـ انگور نجس سركه شود
و نکتة آخر در مورد استحاله آن است که چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است .
- انقلاب
انقلاب از مطهّرات است؛ به اين معنا كه تبديل و دگرگونى آب انگور جوشيده يا شراب به سركه، موجب پاكى و حليّت آن است؛ خواه اين دگرگونى خود به خود صورت گيرد يا با افزودن چيزى مانند نمك و سركه به آن. البته به قول مشهور، شراب بايد بر شيئ افزوده شده، غلبه داشته باشد؛ زيرا در صورت استهلاك و نابود شدن شراب، طهارت حاصل نمىشود.
تبديل انگور يا خرماى نجس به سركه، موجب پاكى آن نمىشود.
- انتقال
انتقال به معنای جا بجا شدن می باشد. در فقه به معنای آن است که اگر خون بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد، به بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده ندارد، منتقل شود و جزء بدن آن حيوان به حساب آيد، پاك مى گردد و همچنين اگر جزئى از بدن انسان يا حيوان، به بدن انسان ديگر يا حيوان زندة غير نجس العين(سگ- خوک) منتقل شود و جزء آن به حساب آيد پاك مى گردد؛ مثل اينكه:
ـ خون بدن انسان به بدن پشه يا مگس منتقل شود.
ـ جزئى از بدن حيوانى (مانند چشم) را جدا كرده و به بدن انسان منتقل كنند.
ـ مقدارى از گوشت بدن را بريده و به جاى ديگر بدن پيوند دهند.
اما شرط مهم انتقال آن است که نجسی که جابجاشده است به محل دوم نسبت داده شود؛ بر اساس همین شرط است که فقها می گویند: هر گاه خونى از پشه بيرون آيد و نداند خونى است كه تازه از او مكيده يا از خود پشه است پاك است، ولى اگر بداند هنوز خون جزءِ بدن پشه نشده نجس مىباشد. ولى خونى كه زالو از انسان مىمكد پاك نيست چون جزءِ بدن او محسوب نمىشود.
- اسلام
همانگونه که کفر یکی از نجاسات است در طرف مقابل اسلام یکی از مطهرات است؛ حال اگر كافر شهادتين بگويد، مسلمان مى شود و با اسلام، تمام بدن او(حتى عرق و آب دهانش) پاك میگردد؛ يعنى بگويد: «اشهد ان لا اله الاّ الله ـ اشهد انّ محمّداً رسول الله».
اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند كه قلباً مسلمان شده يا نه، پاك است. ولى اگر بداند كه قلباً و واقعاَ مسلمان نشده، بنابر احتياط (واجب) بايد از او اجتناب كرد.
نکتة دیگر اینکه اگر بدن كافر با نجاست ديگرى نجس شده باشد؛ مثلاً جايى از بدن او زخم شده و به خون آلوده است، آن نجاست با اسلام پاك نمى شود.
همچنین لباسهايى كه قبل از اسلام با رطوبت بدن كافر نجس شده ، با اسلام پاك نمى شود. بلكه لباسهايى هم كه در هنگام اسلام آوردن به تن دارد و با رطوبت بدن نجس شده، بنابراحتياط (واجب) بايد از آنها اجتناب كرد.
در شريعت مقدّس بر پذيرش اسلام آثارى بار شده است كه مهمترين آنها عبارتند از:
1- ساقط شدن حقوق الهى اعم از حقوق مالى مانند زكات، خمس و كفّارات؛ و حقوق غير مالى مانند نماز، روزه و حج كه قبل از اسلام از كافر فوت شده است. البته حق الناس مانند بدهى ساقط نمىگردد و بايد ادا شود
2- پاك گرديدن بدن و رطوبتهاى آن.
3- محترم بودن خون، مال و فرزندان نابالغ وى؛ بنابراين، كشتن او و گرفتن مال وى به زور و نيز تعرّض به فرزندان كوچك او از قبيل به اسيرى گرفتن، جايز نيست. البته دارايىهاى غير منقول كافرى كه در سرزمین کفر به اسلام گرويده است- مانند زمين و باغ و بوستان- در صورت فتح آنها به دست مسلمانان، غنيمت آنان است.
4- محدود شدن همسران: كافرى كه بيش از چهار زن دارد، پس از پذيرش اسلام افزون بر چهار زن را بايد رها كند.
5- وجوب ختنه: بر كافر مسلمان شده، ختنه واجب است.
- تبعیت
تبعيّت به معنای ارتباط و وابستگى چيزى(تابع) به چيز دیگری(متبوع) می باشد و در فقه آن است كه چيز نجسى به واسطۀ پاك شدن چيز نجس ديگر پاك شود.
در موارد زير اشياء نجس به تبعيّت پاك مى شود:
* وقتی شراب سركه شد(انقلاب)، ظرف آن هم پاك مى شود، حتى جاهايى كه هنگام جوش آمدن نجس شده است.
* وسایل به كار رفته در غسل ميّت؛ بنابراین پس از اتمام سه غسل ميّت، تختى كه ميّت را بر آن خوابانده اند و دست غسال و پارچه اى كه بر ميت انداخته اند(لنگ) پاك مى شود.
* ابزار و آلاتى كه در تطهير اشياى نجس به كار مىروند؛ مانند كسى كه چيزى را تطهير مى كند، اگر دست و آن چيز با هم آب كشيده شود، دست او هم پاك مى شود و احتياج به تطهير مجدّد ندارد.
بچۀ كافر به تبعيّت در دو مورد پاك مىشود:
1- كافرى كه مسلمان شود بچۀ او در پاكى تابع اوست، و همچنين اگر جدّ بچه يا مادر يا جدّۀ او مسلمان شود.
2- بچۀ كافرى كه به دست مسلمانى اسير گردد و پدر يا يكى از اجداد او همراهش نباشد
در اين دو مورد پاكى بچه به تبعيّت مشروط به اين است كه بچه در صورت مميّز بودن اظهار كفر ننمايد.
- برطرف شدن اصل نجاست
هر گاه بدن حيوان نجس شود همين كه عين نجاست برطرف شود، حيوان پاك مىگردد، مثلًا اگر منقار پرنده خونآلود باشد يا حيوانى روى چيزهاى آلوده بنشيند همين كه خون و آلودگى برطرف شد بدن حيوان پاك است. باطن بدن انسان(مانند داخل دهان و بينى) اگر نجس شود همين كه نجاست از بين برود پاك مىشود، مثلًا اگر از لثهها خون بيرون آيد و در آب دهان از بين برود يا خون را بيرون بريزد آب كشيدن داخل دهان لازم نيست.
- تخلی (مستراح)
چون يكى از مسائل تخلّى تطهير مخرج بول و غايط است، احكام تخلى را در پايان مبحث مطهرات مى آوريم:
امور واجب در تخلی:
پوشاندن عورت و شرمگاه از ديگران؛ حتى ديوانه و بچة مميّز (بجز همسر) اگر چه با دست باشد؛ [بچة ممیز بچه ای است که به سن بلوغ نرسیده اما خوب و بد را تشخیص می دهد.]
امور حرام در تخلی:
رو به قبله يا پشت به آن بودن طرف جلوى بدن يعنى شكم و سينه.
امور مستحب در تخلی :
1- جايى بنشيند كه كسى او را نبيند.
2- هنگام وارد شدن به توالت با پاى چپ داخل شود.
3- هنگام بيرون آمدن اوّل پاى راست را بيرون بگذارد.
4- هنگام تخلّى سر را بپوشاند.
5- سنگينى بدن را روى پاى چپ بيندازد.
امور مكروه در تخلی:
1- توقف زياد
2- روبروى خورشيد يا ماه بودن.
3- روبروى باد.
4- حرف زدن، مگر در حال ضرورت و گفتن ذكر.
5- تطهير با دست راست.
6- خوردن و آشاميدن در حال تخلى.
7- ايستاده بول كردن
- مكانهايى كه تخلى در آنها حرام است :
1- در كوچه هاى بن بست كه صاحبان آنها اجازه نداده باشند.
2- در ملك كسى كه اجازة تخلى نداده است .
3- در جايى كه براى افراد خاصى وقف شده است .
4- بر قبر مؤمنان، در صورتى كه بى احترامى به آنان باشد.
- مكانهايى كه تخلّى در آنها مكروه است:
1- در جاده، خيابان، كوچه، درب خانه .
2- زير درختى كه ميوه مى دهد.
3- بر زمين سخت.
4- در لانه جانوران.
5- در آب.
- تطهیر مخرج ادرار و مدفوع:
مخرج ادرار:
با غير آب پاك نمىشود، و در كرّ و جارى يك مرتبه شستن كافيست، ولى با آب قليل بنابر احتياط (واجب) بايد دو مرتبه شست و بهتر آن است كه سه مرتبه شسته شود.
مخرج مدفوع :
با سنگ و كلوخ و پارچه و مانند اينها اگر خشك و پاك باشند، مىشود مخرج مدفوع را تطهير كرد، و چنانچه رطوبت كمى داشته باشند كه به مخرج نرسد اشكال ندارد. احتياط(مستحب) آن است كه سنگ يا كلوخ يا پارچهاى كه غائط را با آن برطرف مىكنند، سه قطعه باشد، و به كمتر از آن اگر مخرج كاملا پاكيزه شود مىتوان اكتفا كرد، و اگر با سه قطعه پاكيزه نشود بايد اضافه نمايد تا مخرج كاملا پاكيزه شود.
* استبراء عملى است مستحب كه مردها بعد از بيرون آمدن ادرار انجام مىدهند، براى آن كه رطوبتى كه بعد از مجرى ادرار خارج مىشود حکم ادرار را نداشته باشد.
چگونگی آن به اين صورت است كه:
– بعد از قطع شدن ادرار، سه دفعه با انگشت ميانۀ دست چپ از مخرج غائط تا انتهای شرمگاه بكشند
– انگشت شست را روى شرمگاه و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنهگاه بكشند و سه مرتبه سر شرمگاه را فشار دهند.
- وضو
بیان شد منظور از طهارت در فقه اسلامی سه عمل وضو ، غسل و تیمم است. در این بخش با وضو و مسائل مربوط به آن آشنا می شویم.
وضو در علم واژه شناسی به معنای نظافت و پاکیزگی است و در فقه عملی است عبادی که از شستن صورت و دست ها و مسح سر و روی پاها تشکیل شده که شرایط آن در رساله های عملی بیان شده است که به صورت خلاصه بدان اشاره می شود.
- اهمیت وضو در روایات
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر کسی وضو بگیرد و نام خدا را به زبان آورد تمام بدنش طاهر میشود و وصل کردن وضو به همدیگر کفاره گناهان بین دو وضو میباشد؛ به این معنی که انسان وضویش را حفظ کند تا وقتی که دوباره وضو بگیرد و به عبارت بهتر هرگاه وضویش باطل شد فورا وضو بگیرد و هیچگاه بدون وضو نباشد و هر کس در حال وضو نام خدا را به زبان نیاورد فقط اعضای وضویش پاک میشود.
فضل بن شاذان از حضرت رضا علیه السلام چنین نقل میکند: «علت اینکه دستور به وضو داده شده این است که هنگامی که بندهای برای مناجات با خداوند جبّار برمیخیزد، پاکیزه در مقابلش قرار گیرد، و در دستورات مطیع او باشد و از کثافات و نجاسات پاک شده باشد به اضافه اینکه چرت و کسالت را برطرف کرده دل را برای ایستادن در مقابل خدا تزکیه میکند.
و به این خاطر اعضای مشخصی را باید شست (و شستن بقیه اعضاء بدن لازم نیست) که بنده وقتی در مقابل خدا میایستد فقط اعضاء وضو را برای عبادت بکار میبرد؛ به این معنی که بوسیله صورتش سجده و اظهار خضوع میکند، خواهشها، ترس و محبت و انقطاع از دنیا را بوسیله دستش اظهار میکند، و با سرش در سجده و رکوع به خدا روی میآورد و با پاهایش نشست و برخاست میکند.»
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است:
«هنگامی که قصد طهارت و وضو کردی به گونه ای به طرف آب حرکت کن که گوئی به طرف رحمت خدا میروی، زیرا خدای تعالی آب را کلید نزدیکی و مناجات خود و راهنمای خوان خدمتش قرار داده و همانطور که رحمتش گناهان بندگان را میشوید جز آب چیز دیگری نجاسات ظاهری را زائل نمیکند.»
و بعد چنین ادامه میدهد: «خدای تعالی در قرآن میفرماید: هُوَ الَّذی ارْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ انْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُورا؛ او خدایی است که بادها را برای بشارت پیشاپیش رحمت خود فرستاد و از آسمان آب پاک کننده نازل کردیم و همچنین میفرماید: وَ جَعَلْنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیٍّ؛ و زندگی همه موجودات زنده را به آب وابسته نمودیم؛ پس همانطور که با آب هر نعمتی را به وجود آورده است، با فضل و رحمتش قلوب را با طاعت و بندگیش زندگی بخشیده است.
پس در صفا و رقت و پاکیزگی و برکت آب بنگر، و بنگر که چگونه با همه چیز می آمیزد و در همه چیز وجود دارد؛ و آن را در اعضایی که خدا دستور داده استعمال کن و واجب و مستحبش را بجا آور که در هر کدام از این امور فوائد بسیار نهفته که اگر به صورت شایسته انجام دهی چشمههای فوایدش به سوی تو جاری خواهد شد. سپس همانطور که آب به راحتی با همه اشیاء ممزوج میشود با خلق خدا معاشرت کن و با هر چیز همانطور که شایستگیاش را دارد برخورد کن.
و خلاصه آنکه بر اساس فرمایش رسول خدا که فرمود: «مَثَلُ المؤمن الخاصّ کمَثَلِ الماء؛ مثل مؤمن مثل آب است» مانند آب باش.
و با خداى خود در مقام عبادت و بندگى مانند آب، صاف و خالص و روشن باش؛ چنان كه خداوند متعال به هنگام نزول آب آن را به عنوان طهور و پاكى ناميده است.
و قلب خود را با تقوى و يقين تطهير كن، در آن هنگام كه خواستی ظاهر بدن و جوارح خود را با آب تطهير بكنى.»
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«كسى كه وضو بگيرد و آب وضوى خود را با دستمال خشك كند يك حسنه دارد، و براى كسى كه صبر كند تا آب وضويش خشك شود، سى حسنه نوشته خواهد شد.»
و در روایت دیگر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: «چشمهاى خود را به هنگام وضو ساختن، باز نگهداريد به اميد آنكه آتش دوزخ را نبيند.»
- فضیلت همیشه با وضو بودن
در آموزه های اسلامی دائم الوضوء بودن بسیار سفارش شده است یعنی انسان در همة حالات با وضو باشد چرا که وضو نور است و باعث نورانی شدن شخص می گردد. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَا يُحَافِظُ عَلَى الْوُضُوءِ إِلَّا كُلُّ مُؤْمِنٍ» رسول خدا صلي الله وعليه وآله مي فرمايند: بر وضو مواظبت نميكند مگر مومن (9) یا در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ تَطَهَّرَ ثُمَّ أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ بَاتَ وَ فِرَاشُهُ كَمَسْجِدِهِ * هر کس وضو بگیرد، سپس در رختخواب خود برود و بخوابد، بستر او مانند مسجد او خواهد بود». (10)
دیلمی از پیامبراکرم(ص) نقل میکند که خداوند میفرماید: «مَنْ أَحْدَثَ وَ لَمْ يَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ تَوَضَّأَ وَ لَمْ يُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ لَمْ يَدْعُنِي فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ صَلَّى وَ دَعَا وَ لَمْ أُجِبْهُ فَقَدْ جَفَوْتُهُ وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جَاف؛ هر کسی وضویش را از دست بدهد و وضو نگیرد به من جفا کرده است و کسی که وضویش را از دست بدهد و دوباره وضو بگیرد و حداقل دو رکعت نماز نخواند بر من جفا کرده، هر کس وضویش را از دست داد، تجدید وضو کرد و دو رکعت نماز خواند و پس از آن دعا نکرد بر من جفا کرده است و هر کس وضویش را از دست بدهد و پس از آن وضو بگیرد و نماز بخواند دعا کند و از حوائج دنیا و آخرتش چیزی بخواهد و من اجابت نکنم، من به او جفا کردهام و من خدای جفاکار نیستم».
و روایت آخر این فضیلت را از پیامبر خوبی و رحمت نقل می کنیم که فرمودند: «أکثِرْ مِن الطَّهورِ یَزِدِ اللّه فیعُمرِکَ ، وإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ بِاللَّیلِ والنَّهارِ علی طَهارَةٍ فافعَلْ ؛ فإنَّکَ تَکونُ إذا مُتَّ علَی الطَّهارَةِ شَهیدا * فراوان وضو بگیر تا خداوند عمر تو را زیاد گرداند. و اگر توانستی شب و روز با طهارت باشی اینکار را بکن؛ زیرا اگر در حال طهارت بمیری، شهید خواهی بود». (11)
- کیفیت و چگونگی وضو
وضو عملی است که
* 6 بخش
* 13 شرط
* 6 باطل کننده(ناقض)
* 6 هدف دارد.
- بخشهای وضو
1- شستن درازاى صورت، از بالاى پيشانی(جايى كه موى سر بيرون مىآيد) تا آخر چانه؛
و پهناى آن به مقدارى است كه بين انگشت وسط و شست قرار مىگيرد و اگر مختصرى از اين مقدار را نشويد وضو باطل است.
2- شستن صورت دست راست از آرنج تا سر انگشتها؛ به طورى كه دست راست كاملًا شسته شود.
3- شستن صورت دست چپ از آرنج تا سر انگشتها؛ به طورى كه دست چپ كاملًا شسته شود.
نکتة بسیار مهم: در وضو شستن صورت و دستها مرتبۀ اوّل واجب و مرتبۀ دوّم جايز و مرتبۀ سوّم و بيشتر از آن، حرام مىباشد.
4- مسح نمودن جلوى سر، با ترى و رطوبت آب وضو كه در دست مانده است.
* مسح به معنای دست کشیدن بر روی چیزی بدون حائل و مانع می باشد.
* يك قسمت از چهار قسمت سر، كه مقابل پيشانى است جاى مسح مىباشد، و هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح كند كافيست.
5- مسح كردن پای راست توسط دست راست با رطوبت و ترى آب وضو كه در دست مانده است.
6- مسح كردن پای چپ توسط دست چپ با رطوبت و ترى آب وضو كه در دست مانده است.
* مقدار واجب مسح پا، از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا است، و بهتر است كه تا مفصل مسح نمايد.
* پهناى مسح پا به هر اندازه باشد كافيست، ولى بهتر آن است كه به اندازۀ پهناى سه انگشت بسته مسح نمايد و بهتر از آن، مسح تمام روى پا با تمام كف دست است.
* جاى مسح بايد خشك باشد. و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است.
- شرايط صحيح بودن وضو
1- پاك بودن آب وضو (نجس نباشد)
2- مطلق بودن آب وضو (مضاف نباشد)
3- مباح بودن آب وضو و فضايى كه در آن وضو مىگيرد(غصی نبودن یعنی آب یا فضای تصرف شده بدون رضايت صاحب آن)؛ وضو با آب غصبى و با آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى است يا نه، حرام و باطل است.
4- مباح بودن ظرف آب
5- طلا و نقره نبودن ظرف آب وضو
6- پاك بودن اعضاى وضو موقع شستن و مسح كردن
7- كافى بودن وقت براى وضو و نماز؛ هر گاه وقت به قدرى تنگ است كه اگر وضو بگيرد تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مىشود، بايد تيمّم كند که در ادامه به چگونگی آن می پردازیم.
8- انجام دادن وضو به قصد قربت يعنى براى خدا؛ بنا بر اين اگر به قصد ريا و خودنمايى يا براى خنك شدن بدن و مانند آن بگيرد باطل است.
البته لازم نيست نيت وضو را به زبان بگويد يا از قلب خود بگذراند، ولى بايد در تمام وضو متوجّه باشد كه وضو مىگيرد، به طورى كه اگر از او بپرسند چه مىكنى؟، بگويد: وضو مىگيرم.
9- رعایت ترتیب؛ یعنی وضو را به ترتيبى كه گفته شد به جا آورد، يعنى: اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد و بايد پاى راست را پيش از پاى چپ مسح كند و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد باطل است.
10- رعایت موالات؛ یعنی كارهاى وضو را پشت سر هم انجام دهد. در نتیجه اگر بين كارهاى وضو به قدرى فاصله شود كه در نظر عرف پشت سر هم نباشند وضو باطل است. ولى به واسطۀ گرماى هوا يا حرارت زياد بدن و مانند اينها رطوبت خشك شود، وضوى او صحيح است.
11- مباشرت در وضو، بدین معنا که شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد.
12- مانع نداشتن استعمال آب براى او؛ بنابراین كسى كه مىترسد كه اگر وضو بگيرد، مريض شود يا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد.
13- نبودن مانع از رسيدن آب در اعضاى وضو.
- مبطلات وضو (نقض کنندههای وضو)
چنانچه پیشتر گذشت مبطلات وضو عبارت بود از:
1- دفع مواد زاید بدن(ادرار و مدفوع).
2- خارج شدن باد معده و روده.
3- خوابى كه بر عقل غلبه كند، و اين خواب با غلبه بر شنوايى شناخته مىشود بطورى كه ديگر نه مىشنود و نه مىبيند و نه درك مىكند.
4- استحاضه زنان(که از احکام اختصاصی بانوان محترم می باشد)
5- عواملی كه عقل را از بين مىبرد: مانند ديوانگى، مستى و بيهوشى.
6- كارى كه براى آن بايد غسل كرد مانند: جنابت.
- اهداف وضو
براى شش هدف بايد وضو گرفت:
1- براى نمازهاى واجب غير از نماز ميّت، و براى نمازهاى مستحبّ .
2- براى سجده و تشهّد فراموش شده و دو سجدۀ سهوى كه براى تشهّد فراموش شده بجا مىآورد.
3- براى طواف واجب در حج يا عمره.
4- اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده باشد كه وضو بگيرد.
5- اگر نذر كرده باشد كه جايى از بدن خود را به خط قرآن برساند، در صورتى كه آن نذر صحيح باشد، مانند بوسيدن قرآن.
6- براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده، يا براى بيرون آوردن آن از محلّى كه بودن قرآن در آن محلّ موجب هتك است، در صورتى كه مجبور باشد دست يا جاى ديگر بدن خود را به خط قرآن برساند.
* بدون وضو مسّ اسم مبارك پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و ائمّۀ هدى عليهم السلام و حضرت زهرا عليها السلام نيز اگر هتك حرمت و بىاحترامى باشد حرام است.
- غسل
گاهى اوقات بايد براى نماز (و هر كارى كه نياز به طهارت دارد) غسل كرد.
واژة غسل به معنای شستن می باشد از همین رو در فقه به شستن تمام بدن به شکل خاص غسل گفته می شود. آیه غسل به آیه ۴۳ سوره نساء اطلاق می شود؛ آنجا که خداوند فرمود:« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ … وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِري سَبيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا…؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! … به نماز نزدیک نشوید … و همچنین هنگامی که جنب هستید- مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید…»
غسل همانند وضو دارای اجزاء و شرایط و انواع مختلفی است.
- انواع غسل
غسل بر دو قسم است: واجب و مستحب.
غسلهاى واجب هفت عدد است و آنها را نیز می توان به دو نوع تقسیم نمود. برخی میان آقایان و زنان مشترک است یعنی هر دو باید انجام دهند و برخی اختصاص به بانوان دارد.
واجب
1- مشترك بين مردان و زنان:
* جنابت
* مس ميت
* ميت
2- مخصوص بانوان :
* حيض
* استحاضه
* نفاس
- جنابت
جنابت حالتی است که برای انسان پدید می آید و بعد از آن انسان باید غسل نماید. این حالت از دو راه ممکن است محقق شود:
1- جماع و آمیزش جنسی؛ با حلال باشد يا با حرام، منى بيرون بيايد يا نيايد و نیز آمیزش در هر موضعی باشد فرقی ندارد(جلو یا عقب) باید توجه داشت مرد و زن هر دو جُنُب مىشوند.
2- خارج گردیدن منی و نطفه؛ در خواب باشد يا بيدارى، كم باشد يا زياد، با شهوت باشد يا بىشهوت، با اختيار باشد يا بىاختيار.
* نشانه هاى نطفه :
1- با شهوت بيرون آيد.
2- با فشار و جستن بيرون آيد.
3- بعد از بيرون آمدن، بدن سست شود.
حال كسى كه آبى از او خارج شده و نمى داند منى است يا نه، در صورتى كه تمام اين نشانه ها را داشته باشد جُنُب است و گرنه جُنُب نمى باشد، حتى اگر يكى از علامتها وجود نداشته باشد. البته در خانم و مريض وجود يك نشانه، يعنى بيرون آمدن از روى شهوت، كافى است.
باید توجه داشت بيرون آمدن منى از انسان يكى از نشانه هاى بلوغ است و دو نشانة ديگر آن عبارت است از:
1-روييدن موى خشن بر عانه(محل روييدن مو در زير شكم).
2- كامل شدن 15سال قمرى براى پسران و 9سال قمرى براى دختران.
نکتة مهم:
ملاك انجام عبادات و تكاليف شرعى از نظر قرآن و روايات رسيدن به بلوغ شرعى است. يكى از نشانههاى بلوغ در پسران كامل شدن 15 سال قمرى و وارد شدن در 16 سالگى است؛ و در دختران كامل شدن 9 سال قمرى و وارد شدن در 10 سالگى است. هر سال شمسى 11 روز بيشتر از سال قمرى است بنابراين با محاسبۀ اين تفاوت و احتساب سال كبيسه، زمان بلوغ در پسران به سال شمسى حدوداً 14 سال و 6 ماه و 20 روز و زمان بلوغ در دختران 8 سال و 8 ماه و 25 روز مىباشد.
براى تحقق بلوغ ، ظاهر شدن هر سه علامت ضرورت ندارد، بلكه با پديدار شدن يكى از آنها، بلوغ حاصل مى شود. پس اگر جوانى از خود منى ببيند، هر چند به سن بلوغ نرسيده باشد، بالغ است و بايد به تكاليف شرعى عمل نمايد.
چند تذکر:
* زنان هم ممكن است مانند مردان در خواب محتلم شوند و در صورتى كه يقين به خروج منى پيدا كردند غسل واجب مى شود و در صورت شك چيزى بر آنها نيست.
* استمناء عملى است حرام و در صورت بيرون آمدن منی، بايد غسل كند.
- چه چيزهايى كه بر جنب حرام است؟
شخص جنب به خاطر وضعیتی که به خاطر خروج منی دارد دارای محدودیتهایی است که تا زمانی که غسل کند این محدودیتها همچنان ادامه دارد. این محدودیتها یا کارهای حرام عبارتست از:
1- رساندن جايى از بدن به خط قرآن، يا به اسم خدا به هر لغت كه باشد و بهتر آن است كه به اسم پيغمبران و امامان عليهم السلام و حضرت زهرا عليها السلام نيز نرساند.
2- رفتن در مسجد الحرام و مسجد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم؛ اگر چه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود.
3- توقّف در مساجد ديگر و حرم امامان علیهم السلام؛ ولى اگر از يك در مسجد داخل و از در ديگر خارج شود مانعى ندارد و احتياط (واجب) آن است كه از رفتن در حرم ائمه عليهم السّلام خوددارى كند اگر چه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود.
4- گذاشتن چيزى در مسجد و نیز داخل شدن در مسجد براى گذاشتن چيزى در آن.
5- خواندن هر يك از آياتی که سجدۀ واجب دارند؛ و این آيات در چهار سوره است:
* سورة 32= سجده؛ آيه 15
* سورة 41= فصّلت؛ آيه 37
* سورة 53= نجم؛ آيه آخر
* سورة 96= علق؛ آيه آخر
و از خواندن بقيّۀ اين چهار سوره، حتّى از خواندن بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ نيز خوددارى كند.
مس میت
اگر شخصى بدن انسان مردهاى را كه سرد شده و غسلش ندادهاند مسّ كند، يعنى جايى از بدن خود را به آن برساند، بايد غسل مسّ ميّت نمايد؛ فرقی نمی کند چه در خواب مسّ كند چه در بيدارى، با اختيار مسّ كند يا بىاختيار، حتى اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميّت برسد بايد غسل كند، این حکم اختصاص به جسد انسان دارد بنابراین اگر حيوان مردهاى را مسّ كند، غسل بر او واجب نيست. انسانى كه در ميدان نبرد به شهادت رسيده است، در صورتى كه در ميدان جان دهد.
نکات مهم:
* غسل مس ميّت را بايد مانند غسل جنابت انجام دهند، ولى كسى كه غسل مسّ ميّت كرده ، اگر بخواهد نماز بخواند، بايد وضو هم بگيرد.
* اگر چند ميّت را مسّ كند يا يك ميّت را چند بار مسّ نمايد، يك غسل كافى است.
- میت
هرگاه مؤمنى از دنيا برود بر همة مكلفين واجب است كه او را غسل داده و كفن كنند و بر او نماز بخوانند و سپس دفن كنند.
بدن مسلمان مرده را سه غسل میدهند:
1- با آبى كه با سدر مخلوط باشد.
2- با آبى كه با كافور مخلوط باشد.
3- با آب خالص.
محمّد بن سنان می گوید: «حضرت ابا الحسن على بن موسى الرضا عليهما السّلام در جواب مسائل من فرمودند: علّت غسل دادن ميّت اين است كه بدين وسيله طاهر و نظيف شده و از آلودگىهاى امراض و آنچه در هنگام بيمارى به او رسيده پاكيزه مىگردد؛ چرا که انسان بعد از مرگ با فرشتگان و اهل آخرت ملاقات مىكند لذا زیبنده است وقتى بر خداى عزّ و جلّ و اهل طهارت وارد مىگردد طاهر و نظيف بوده؛ زیرا آنها وى را مسّ نموده و او نيز با آنها تماس پيدا مىكند و به واسطه طهارت او توجّه و التفات به حقّ عزّ و جلّ نمايد و از حضرتش، خواسته خود را خواسته و بخواهد كه شفاعت شفاعت کنندگان را در حقّ او بپذيرد.»
كيفيت غسل ميت با ساير غسلها تفاوتى ـ به جز در نيت ـ ندارد. سدر و كافور نبايد به اندازه اى زياد باشد كه آب را مضاف كند و نیز به اندازه اى هم كم نباشد كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
در اینجا به مناسبت، به بقیه آداب میت مومن اشاره ای کوتاه خواهیم داشت. باید دانسته شود غسل و حَنوط و كفن و نماز و دفن مسلمان بر هر مكلّفى واجب است، و اگر بعضى انجام دهند از ديگران ساقط مىشود، و چنانچه هيچ كس انجام ندهد همه معصيت كردهاند.
- کفن میت
بعد از غسل نوبت به لباس لقاء الله می رسد لباسی که اسباب تجمل برای ملاقات با فرشتگان و ارواح صالحین و خوبان خداست. لباسی که مایۀ حفظ عفاف و آبروی میت است و بازماندگان به احترام مسافر عالم آخرتبه به رسم ادای محبت بر او می پوشانند.
ميّت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ، پيراهن و سرتاسرى مىگويند كفن نمايند.
لنگ و پيراهن:
*مقدار واجب آن: اندازهاى است كه عرفاَ بر آن لنگ و پيراهن گفته شود.
- نماز میت
بعد از غسل و حنوط و کفن میت، نوبت به برگزاری والاترین مراسم مذهبی می رسد که همان نماز است. نمازی که وسیلۀ آمرزش اوست و شهادت فردی و اجتماعی بازماندگان به طهارت معنوی و فکری مسافر است. و در این راستا درخواست پذیرائی از میزبان عالم غیب، برای مهمان تازه وارد است. این نماز تجدید خاطرة نمازهای گذشته است و بدین وسیله درخواست شفاعت در نزد آن یگانة والامقام، خداوند مهربان، برای عفو و چشم پوشی از خطای میت و جلب رحمت برای اوست.
نماز خواندن بر ميّت مسلمان، بچهاى كه محكوم به اسلام(پدر و مادر آن بچه يا يكى از آنان مسلمان باشند) و شش سال او تمام شده باشد واجب است.
البته در این نماز طهارت لازم نیست .
- شرایط نماز میت
1- نماز گزار رو به قبله در حالی که میت روبروی او و بر پشت قرار دارد، به طورى كه سر او به طرف راست نمازگزار و پاى او به طرف چپ نمازگزار باشد.
2- مباح بودن مکان نماز گزار
3- پستتر يا بلندتر نبودن مكان نمازگزار از جاى ميّت؛ ولى پستى و بلندى مختصر اشكال ندارد
4- دور نبودن نمازگزار از میت(مگر برای اقتداکنندگان)
5- مقابل میت بودن نمازگزار(مگر برای اقتداکنندگان)
6- مؤمن بودن، ايستاده بودن و با قصد قربت و اخلاص خواندن، و تعیین ميّت در موقع نيّت.
7- پوشیده بودن شرمگاه میت
- دفن
دفن در لغت به معنای به خاک سپردن مرده، پنهان کردن چیزى در زیر خاک و مانند آن است. دفن در اصطلاح عبارت است از در خاک نهادن مرده؛ بدین گونه که گودالی در زمین، حفر کرده و مرده را در آن جاى دهند و رویش را بپوشانند.
اما قبر چیست؟ و کجاست؟ آرامگاهی موقت تا روز رستاخیز، اولین مکان ورود به حضور معبود، سالن انتظار محشر است که نشانة حفظ احترام میت از نظر زندهاست. وسیله ای است برای جلوگیری از ایذای دیگران و حفظ مومن از شماتت دشمن و ناراحتی دوست است. در واقع قبر پرسشگاه مقدماتی از عمل و برزخ میان دو عرصة دنیا و آخرت است که می تواند عبرتگاه دلهای زندگان گردد. و در یک جمله، قبر یا محفل انس با رب العالمین و باغی از باغهای بهشت و یا گودالی است از آتش دوزخ و جایگاه تنهایی!
باید توجه نمود بدن ميّت را طورى در زمين دفن كنند كه بوى او بيرون نيايد، و درندگان هم نتوانند بدنش را بيرون آورند، و اگر ممکن است که جانوری، بدن او را بيرون آورد، بايد قبر را با آجر و مانند آن محكم نمود. از آنجایی که مومن دارای احترام است و احترام او بایستی بعد از وفاتش نیز مراعات گردد نباید او را در جایی که موجب بی احترامی به اوست مانند زباله دانی و … دفن نمود و حتی نباید او را در قبرستان کفار دفن کرد چنانچه کافری را نمی توان در قبرستان مسلمانان دفن کرد. قبر مومن نباید غصبی باشد.
بعد از رعایت این نکات، باید ميّت را بايد در قبر به پهلوى راست طورى بخوابانند كه جلوى بدن او رو به قبله باشد.
- حیض، استحاضه، نفاس
این سه غسل از مواردی است که فقط برای خانم ها وجود دارد و شرایط این غسلها در رساله های فقهی و بخش احکام بانوان اشاره شده است.
- مستحب
میتوان غسل های مستحب را به سه دستة کلی تقسیم نمود:
1- زمانى: غسلى كه به جهت زمان خاصى مستحب است؛ مانند: شب قدر و روز عرفه و غسل جمعه .
2- مكانى: غسلى كه به جهت رفتن به مكان معينى مستحب مى شود؛ مانند: رفتن به مسجدالحرام .
3- فعلى: غسلى كه به جهت انجام كار خاصى مستحب است؛ مانند: غسل احرام عمره يا حج.
برخی از این غسلها عبارتست از:
1- غسل جمعه؛ وقت آن بعد از اذان صبح تا ظهر است.
2- غسل شب اوّل، هفدهم، نوزدهم، بيست و يكم، بيست و سوم و بيست و چهارم ماه رمضان.
3- غسل روز عيد فطر و عيد قربان؛ وقت آن از اذان صبح است تا غروب.
4- غسل شب عيد فطر؛ وقت آن بعد از غروب است.
5- غسل روز هشتم و نهم ذيحجّة.
6- غسل براى قضاى نماز آيات كسى كه در موقع گرفتن خورشيد نماز آيات را عمدا نخوانده در صورتى كه تمام خورشيد گرفته باشد.
7- غسل كسى كه جايى از بدنش را به بدن ميّتى كه غسل دادهاند رسانده باشد.
8- غسل زيارت حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام از نزديك.
9- غسل توبه از فسق و كفر.
البته غسل های دیگری نیز وجود دارد که بسیاری از آنها مربوط به مناسک حج می باشد.
- کیفیت و چگونگی غسل
غسل، چه واجب و چه مستحب، به دو صورت انجام مىشود: ترتيبى و ارتماسى.
- ترتیبی
در غسل ترتیبی اعضای بدن به ترتیب شسته می شوند. چگونگی غسل ترتیب به شرح ذیل می باشد:
1- نیت
2- شستن تمام سر و گردن
3- شستن طرف راست بدن
4- شستن طرف چپ بدن
براى آن كه يقين كند هر سه قسمت، يعنى سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملًا غسل داده، بايد هر قسمتى را كه مىشويد مقدارى از قسمتهاى ديگر را هم با آن قسمت بشويد.
اگر بعد از غسل بفهمد مقدارى از بدن را نشسته، چنانچه از طرف چپ باشد، شستن همان مقدار كافى است. و اگر از طرف راست باشد بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف چپ را بشويد و اگر از سر و گردن باشد بايد بعد از شستن آن مقدار، دوباره طرف راست و بعد طرف چپ را بشويد.
- ارتماسی
اگر انسان به نیت غسل به یکباره در آب فرو برود؛ مانند استخر، به گونه ای که در يك لحظه، آب تمام بدن را فرا بگيرد، غسل ارتماسی صورت گرفته است. البته برخی از فقها تدریجی در آب فرو رفتن را بی اشکال می دانند.
- احکام غسل
اگر بخواهیم به مهمترین احکام غسل اشاره کنیم به موارد زیر اشاره می کنیم:
1- تمام شرطهايى كه براى صحيح بودن وضو گفته شد، در صحيح بودن غسل هم شرط است، به جز موالات و از بالا به پايين شستن بدن.
2- كسى كه چند غسل بر او واجب است، مى تواند به نيّت همة آنها يك غسل به جا آورد.
3- كسى كه غسل جنابت كرده، نبايد براى نماز وضو بگيرد، ولى در مورد غسلهاى ديگر اختلاف است که آیا وضو هم لازم است یا خیر؟
4- در غسل ارتماسى بايد تمام بدن پاك باشد، ولى در غسل ترتيبى پاك بودن تمام بدن لازم نيست، و اگر هر قسمتى را پيش از غسل دادن همان قسمت تطهير كند كافى است.
5- كسى كه در حال روزه يا در احرام عمره يا حج است نمى تواند غسل ارتماسى انجام دهد، ولى اگر از روى فراموشى غسل ارتماسى كند صحيح است.
6- در غسل لازم نيست تمام بدن با دست شسته شود و چنانچه با نيت غسل، آب به تمام بدن برسد كافى است.
9- اگر در بين غسل، حدث اصغر از او سر زند غسل باطل نمى شود ولى بايد براى نماز وضو بگيرد، هر چند غسل جنابت باشد.
- تیمم
واژه تیمّم، در لغت به معنای قصد کردن و روی آوردن به یک کار یا یک چیز است و در برخی آیات قرآن کریم نیز به همین معنا آمده است، ولی باتوجه به معنای خاص آن در برخی آیات قرآن، در اصطلاح فقها و منابع اسلامی، مفهومی خاص یافته و منظور از آن، طهارت مخصوصی است که به گونه اضطراری برای به جا آوردن نماز و دیگر عباداتی که به طهارت نیاز دارند، در مواردی که وضو گرفتن یا غسل کردن ناممکن یا دشوار باشد، مقرر شده است.
گاهی برای انسان اتفاق می افتد که نیاز به طهارت دارد اما به دلایل مختلف نمی تواند وضو و یا غسل انجام دهد در این موارد اضطراری باید تیمم انجام دهد. در سورة مائده آیه 6 به این موضوع اشاره شده است: « …وَ إِن كُنتُم مَّرْضىَ أَوْ عَلىَ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تجَدُواْ مَاءً فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ * و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از محل پستى آمده [قضاى حاجت كرده]، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى كردهايد)، و آب براى غسل يا وضو نيابيد، با خاك پاكى تيمم كنيد! و از آن، بر صورت [پيشانى] و دستها بكشيد! خداوند نمىخواهد مشكلى براى شما ايجاد كند بلكه مىخواهد شما را پاك سازد».
- موارد تیمم
در هفت مورد به جاى وضو و غسل بايد تيمّم كرد:
1- ممكن نبودن تهيّۀ آب به اندازة وضو يا غسل؛
2- دسترسى نداشتن به آب؛ اگر به واسطۀ ناتوانى يا ترس از دزد و جانور و …، يا نداشتن وسيلهاى كه آب از چاه بكشد.
3- ضرر داشتن آب برای انسان؛ مانند نمونه های زیر:
– اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد،
– بترسد كه مرض يا عيبى در او پيدا شود،
– بیماریاش طول بكشد،
– بیماریاش شدید شود،
-بیماریاش به سختى معالجه شود.
البته لازم نيست يقين كند كه آب براى او ضرر دارد، بلكه همين اندازه كه بترسد آب براى او ضرر دارد و آن ترس در نظر مردم به جا باشد، بايد تيمّم كند. این نکته آن قدر مهم است که اگر كسى يقين يا اطمينان پيدا كند آب برايش ضرر ندارد، چنانچه غسل كند يا وضو بگيرد، و بعد بفهمد كه آب براى او ضرر داشته، در صورتى كه ضرر به حدّى باشد كه اقدام بر آن حرام است، وضو و غسل باطل است.
4- اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند، بيم آن مى رود كه خود، همسر، فرزندان، رفيق يا كسانى كه به انسان مربوطند، از تشنگى بميرند يا مريض شوند يا به قدرى تشنه شوند كه تحمل آن مشقت دارد و همچنين كسى كه حفظ جان او واجب است طورى تشنه باشد كه اگر آب را به او ندهند تلف مى شود.
5- بدن يا لباس او نجس است و آب بيش از تطهير آن ندارد؛ در ضمن لباس ديگرى هم ندارد.
6- وقت براى وضو گرفتن يا غسل كردن ندارد بطورى كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند، تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود.
7- از آب یا ظرف آن به دلایل مختلفی مانند غصبی بودن نمی تواند استفاده کند
- مقدار جستجو براى پيدا كردن آب:
الف: در آبادى و روستا : تا وقتى كه از پيدا شدن آب نااميد شود.
ب: در بيابان :
– زمين آن پست و بلند است يا به واسطة درخت و … عبور در آن مشكل است: بايد از هر طرف به اندازة پرتاب يك تيرِ كمان كه تقريباً دويست گام است به دنبال آب برود.
– زمين آن پست و بلند نيست و عبور مشكل نمى باشد: بايد در هر طرف به اندازة پرتاب دو تير به دنبال آب برود که تقریباَ 400 گام است.
البته پر واضح است در هر طرفى كه يقين يا حجّت شرعي(مانند شهادت فرد مورد اطمینان) دارد که آب نيست، در آن طرف جستجو لازم نيست.
- چيزهايى كه تيمّم به آنها صحيح است
هر چه در عُرف او را از اجزاى زمين مىدانند تيمم بر آنها صحيح است:
– خاك
– ريگ
– کلوخ (خاكهاى به هم چسبيده)
– اقسام سنگها، مانند سنگ سياه، سنگ مرمر، سنگ گچ و سنگ آهك (قبل از پخته شدن) ولى تيمم بر جواهر، مانند عقيق و فيروزه باطل است .
- کیفیت تيمّم (بدل از وضو يا غسل)
پس از اینکه فرد خواست تیمم به جای وضو یا غسل انجام دهد کارهای زیر را انجام می دهد:
1- نيّت که به قصد قربت انجام دهد؛
2- زدن كف دو دست بر چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است، و بنابر احتياط (واجب) كف دو دست را با هم بزند؛
3- كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشانى و دو طرف آن از جايى كه موى سر مىرويد تا ابروها و بالاى بينى، و احتياط( واجب) آن است كه دستها روى ابروها هم كشيده شود؛
4- كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست؛
5- كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.
چند نکتة مهم در این زمینه:
1- اگر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به گرد و غبارى كه روى فرش و لباس و مانند اينهاست تيمم كند.
2- اگر با خاك و ريگ چيز ديگرى؛ مثلاً كاه، كه تيمم بر آن باطل است، مخلوط باشد نمى تواند بر آن تيمم كند، ولى اگر آن چيز به قدرى كم باشد كه در خاك يا ريگ از بين رفته حساب شود، اشكال ندارد.
3- براى آن كه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده، بايد مقدارى بالاتر از مچ را هم مسح كند، ولى مسح بين انگشتان لازم نيست.
4- پيشانى و پشت دستها را بايد از بالا به پايين مسح كند و كارهاى آن را نيز پشت سر هم انجام دهد و اگر بين آنها به قدرى فاصله دهد، كه نگويند تيمم مى كند، باطل است.
5- انسان بايد براى تيمم، انگشتر را از دست بيرون آورد و مانعى اگر بر پيشانى يا دستها باشد برطرف كند.
6- اگر پيشانى و پشت دستها، مو داشته باشد اشكال ندارد، ولى اگر موى سر، روى پيشانى آمده باشد، بايد آن را عقب بزند.
7- كسى كه وظيفه اش تيمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او برطرف مى شود، بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند، ولى اگر بداند كه تا آخر وقت عذرش باقى مى ماند، مى تواند در وسعت وقت هم با تيمم نماز بخواند.
8- كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، مى تواند نمازهاى قضاى خود را با تيمم بخواند. هرچند احتمال بدهد بزودى عذر او برطرف مى شود، ولى در صورتى كه بداند عذرش برطرف مى شود بايد تا پيش از تنگ شدن وقت منتظر بماند.
9- كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، جايز است آن دسته از نمازهاى مستحبى كه وقت معين دارد، مثل نافله هاى شبانه روز را با تيمم بخواند.
10- تمام كارهايى كه با وضو صحيح است ، با تيمم بدل از وضو هم صحيح است.
11- كسى كه بدل از غسل تيمم كرده، تا زمانى كه تيمم و عذر او باقى است، مانند كسى است كه غسل كرده است.
12- تمام مبطلات وضو، تيمم بدل از وضو را باطل مى كند و تمام موجبات غسل تيمم بدل از غسل را باطل مى كند.
- شرايط صحّت تيمم
1- اعضاى تيمم پاك باشد؛ يعنى پيشانى و دستها.
2- پيشانى و پشت دستها را از بالا به پايين مسح كند.
3- چيزى كه بر آن تيمم مى كند پاك و مباح باشد.
4- ترتيب را رعايت كند.
5- موالات را رعايت كند.
6- چيزى بين دست و پيشانى و دست و پشت دست، به هنگام مسح، فاصله نباشد.
———————————————
(1) علامه محمد باقر مجلسى، بحار الأنوار، ج 59، ص 291
(2) كنز العمال، ج 9، ص 277، رقم 26002
(3) بحار الأنوار، ج 75، ص 93
(4) بحار الأنوار، ج 75، ص 93
(5) بحار الأنوار، ج 75، ص 93
(6) وسائل الشيعة، باب 13 از ابواب احكام المساكن، ح 2، ج 5، ص 322.
(7) بحار الأنوار، ج 12، ص 148، ح 1؛ و نيز ص 152، ح 7
(8) وسائل الشيعة، باب 10 از ابواب مقدمة العبادات، ح 1، ج 1، ص 63.
(9) مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج1 ص356
(10) وسائل الشيعه ج1 ص378
(11) میزان الحکمه، جلد ۱۴، صفحه ۶۸۶۶