- تفسیر قرآن
قرآن کتابی جهان شمول و جامع همهی قوانین، نیازها، موضوعات، مصالح و مراحل حرکت انسان به سوی کمال است:
«نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً * اين كتابى كه بر تو نازل كردهايم توضيح همه چيز و هدايت و رحمت و بشارت مومنان است. سوره نحل آیه 89».
بهرهمندی از قرآن و دریای معارف آن مبتنی بر فهم و تفسیر آن است که خود دانشی مستقل در کنار دیگر علوم است. دانش تفسیر دارای مبانی، قواعد، روشها و گرایشهای متعدّد و گوناگون است. آغاز دوره تفسیر را میتوان هم زمان با نزول نخستین آیات آن بر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) دانست. از مهمترین رسالتهای پیامبر اسلام (ص)، تفسیر و تبیین آیات قرآن بوده است. خداوند در قرآن میفرماید:
«أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ * و اين قرآن را به تو نازل كرديم تا براى مردم آنچه را به ايشان نازل شده بيان كنى شايد انديشه كنند. سوره نحل آیه 44».
شناخت صحیح ویژگیهای قرآن و پدید آورندهی آن و نیز شناخت فرایند فهم و تبیین آیات نقش کلیدی در فهم قرآن دارد.
لذا مفسّران قبل از آغاز تفسیر یا شروع آن، به تحلیل و بررسی یک سری مقدمات و مبانی میپردازند که در این بحث به آنها پرداخته خواهد شد.
- اصطلاحات و تعاریفِ تفسیری
برای ورود به هر علمی ضروری است ابتدا با اصطلاحات آن علم آشنا شد تا فهم صحیحی از مطالب آن داشته باشیم. در علم تفسیر هم لازم است قبل از ورود کاوشی در مفهوم شناسی برخی از اصطلاحات شود؛ زیرا این اصطلاحات گاهی به جای یکدیگر نیز به کار میروند که نشناختن صحیح آنها انسان را دچار خطا خواهد کرد.
- تفسیر
کلمهی تفسیر از ریشه (فَسَرَ) و هم معنی با (سَفر) است. به معنی پرده برداری و کشف مراد و مقصود گوینده است؛ و در علوم قرآن به معنای توضیح مراد خداوند متعال از آیاتِ قرآن و کشف مقصود و مضمون آیات است.
در تفسیر هم به متن آیات و هم به مراد و مقصود خداوند توجّه میشود. فهم مفاهیم آیات، نخستین مرحلهی تفسیر و مرحلهی دیگر، تبیین و توضیح آنهاست. بدین جهت، تفسیر، هم معنایِ ظاهری و هم معنایِ درونی آیات را شامل میشود.
البته باید به این نکته توجه داشت که تفسیر برای تمامی افراد یکسان نخواهد بود، بلکه به میزان وضوح و عدم وضوح معنی آیات، برای افراد گوناگون، متفاوت میشود.
- تفاوت تفسیر با ترجمه
با توجه به تعریفی که برای تفسیر گذشت می توان تفاوت آن را با ترجمه در این دانست که در ترجمه هدف رسیدن به معانی ظاهری الفاظ است؛ در واقع مترجم الفاظ را به زبان دیگر برگردان می کند؛ بر خلاف تفسیر که هدف رسیدن به معانی پنهان کلام است.
- مبانی تفسیر
کلمهی مبانی، در لغت به معنی اساس، بنیاد و بنیان یک شیء است که همواره به عنوان پیش فرضها و مطالب پذیرفته شده و پشت صحنهی تفسیر مطرح است و پایه و اساس تفسیر هر شخصی بر روی آن استوار است.
مبانی تفسیر با روشهای تفسیر متفاوت است، امّا با اصول تفسیر یکسان و مترادف است؛ و مقصود از مبانی تفسیر، اصول مسلَّم و یا اساس و پایههای فکری مفسّر است که در جریان تفسیر همواره بدان نظر دارد.
- تأویل
کلمهی تأویل از ریشهی (اوّل) به معنای بازگشت به اصل شیء و یا بازگشت به انتهای شیء است. لذا تأویل عبارت است از رسیدن به پایان و سرانجام یک أمر و یا سخن.
در علوم قرآنی، تأویل به معنی رسیدن به معانی درونی و یا رسیدن به مراد نهایی خداوند متعال و یا در مواردی، به معنی آگاهی از مصادیق پنهان آیه میباشد؛ که مرحلهای از تفسیر شمرده شده است.
تأویل قرآن مربوط به امور خارجی و عینی است و نه از سنخ الفاظ، از این جهت تأویل اختصاصی به آیات متشابه ندارد، بلکه تمام آیات قرآن را فرا می گیرد، بر خلاف تفسیر که مربوط به معانی مراد از الفاظ است.
برای درک بهتر این مطلب که مراد از مقصود نهایی یک کلام چیست و چگونه میتوان به آن رسید مثالی میآوریم:
در روایتی آمده که حُذَیفه در غدیر خم، از پیامبر (صلی الله علیه و آله) سؤال کرد که تأویل عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ * هر کس که من مولای اویم پس علی مولای اوست» چیست؟
حضرت در پاسخ فرمودند: «مَنْ كُنْتُ نبیّهُ فَهذا عَلِيٌّ أمیرهُ * هر کی من پیامبر او هستم پس علی امیر اوست». عبارت دوم تأویل و مراد و مقصود نهایی از کلام اوّلِ رسول خداست.
- منابع، مصادر
منبع به معنای سرچشمه و منشأ هر شیء گویند. منابع تفسیر، به اطلاعات و دادههایی اطلاق میشود كه معانی آیات و مفاد واژگان به كار رفته در آن روشن می شود؛ بنابراین، كلیهی اموری كه مفسّر را در روشن شدن مفاهیم آیات یاری میرساند از منبع تفسیر به شمار میآید.
به عنوان مثال، وقتی گفته میشود قرآن منبع تفسیر است، بدان معناست كه در بین آیههای آن آیاتیست كه ارتباط محتوایی با آیات دیگر دارد و در روشن شدن مفاد آن آیهها به مفسّر كمك میكند.
منابع تفسیر قرآن را میتوان در یک تقسیم بندی به شش مقولهی زیر دستهبندی كرد:
- قرآن 2. روایات معصومین 3. منابع لغوی 4. منابع تاریخی 5. عقل 6. دستاوردهای تجربی.
- روشها
روشهای تفسیری که از آن با عنوان منهِج و مذهب تفسیری نیز یاد میشود، شیوههایی است که مفسّران در تفسیرِ آیات برای فهم و درک مقصود کلام خداوند از آنها کمک میگیرند.
روشهای تفسیری متأثر از مبانی تفسیر است که مفسّر قبل از تفسیر به آنها میپردازد. لذا ارتباط فراوان با منابع و ابزارهایی دارد که مفسّر در تفسیر و فهم معانی آیات از آنها کمک می گیرند.
مثلاً اگر مفسّری بهترین ابزار و منبع را روایات معصومین (علیهم السلام) بداند، روش تفسیری او روایی خواهد بود و اگر مفسّری قرآن را بهترین منبع و شیوه در فهم آیات بداند، روش تفسیری او، تفسیرِ قرآن به قرآن خواهد بود.
- محكم و متشابه
قرآن کریم، در يك تقسيم بندى، آيات خود را به محكمات و متشابهات تقسيم مىكند.
«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ * و او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد، بعضى از آيات آن، آيات محكم است كه اصل كتابند، و بعضى ديگر آيات متشابهند، اما آن كسانى كه در دلهايشان انحراف است تنها آيات متشابه را پيروى مىكنند تا به اين وسيله فتنه به پا كنند و به همين منظور آن آيات را به دلخواه خود تاويل مىكنند. سوره آل عمران آیه 7».
محكمات، آياتى هستند كه از نظر لفظ و معنى، محكم، استوار و بدون ابهام و شبهه هستند و مراد آيه روشن است؛ و آن را به معانى ديگر نمىتوان حمل كرد.
ولى متشابهات، آياتى هستند كه يا از نظر لفظ، يا از نظر معنى، ابهام دارند و میتوان به معانى گوناگون تأويل و تفسير شوند؛ و براى فهم درست آنها بايد از آیه ای ديگر دليل و شاهد بياوريم. شاید سؤال شود که پس تکلیف این آیات چیست و چه باید کرد؟
پاسخ این سؤال را خداوند در ادامه همان آیه بیان فرموده است:
«وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ * در صورتى كه تأويل آن را كسى جز خداوند و اهل دانش نداند گويند: ما به همه كتاب گرويديم كه همه از جانب پروردگار ما آمده، و به اين (دانش) تنها خردمندان آگاهند.. سوره آل عمران آیه 7».
آری معنی و مفهوم این چنین آیاتی را باید از خداوند و از کسانی که خداوند علم آن را به آنها داده است پرس و جو کرد که کسی جز معصومین (علیهم السلام) نیستند. پس معانی این آیات را باید به کمک آیات محکم و روایات معصومین (علیه السلام) فهمید.
- مهمترین مبنا در تفسیرِ قرآن
مبانی تفسیر قرآن یکی از مهمترین مباحث در حوزهی علوم قرآن به شمار میآید؛ و پیوسته مورد توجه و اهتمام قرآن پژوهان و علاقه مندان به قرآن بوده است. بهره مندی از قرآن و دریای معارف آن، مبتنی بر فهم و تفسیر آن است که خود دانشی مستقل در کنار دیگر علوم است. بیان شد که علم تفسیر دارای مبانی، قواعد، روشها و گرایشهای متعدد و گوناگون است که در فهم قرآن و راه یابی به تفسیر کامل نقش کلیدی را ایفا میکنند. تفسیر صحیح متوقف بر اهتمام به تحلیل و تثبیت مبانی آن است. لذا در تفسیر قرآن ابتدا باید مبنای را پذیرفت و به کمک آن اقدام به تفسیر قرآن نمود؛ که به مهمترین این مبناها اشاره خواهد شد.
- قدسی بودن قرآن
نخستین مبانی مفسّران، منزلت آسمانی و قدسی بودن قرآن است؛ یعنی پذیرش الهی بودن آن؛ زیرا به اعتقاد ما الفاظ و محتوای قرآن به واسطهی جبرئیل از طرف خداوند بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده است. خداوند در قرآن میفرماید:
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * و آن را روح الامين به قلب تو نازل كرده. سوره شعراء آیه193». در آیه یاد شده، از نزول قرآن به واسطه جبرئیل امین بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخن به میان آمده است، فرشتهای که امین خداست و هیچ تغییری در وحی نداده و آن را بدون هیچ گونه زیادتی و یا نقصی آن را بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرود آورده و قرآن در قلب و دل او تثبیت شده است. در این خصوص در قرآن آیات فراوانی وجود دارد که دلالت میکنند این کتاب شریف هم از لحاظ معنی و هم از لحاظ الفاظ از سوی خداوند متعال هستند؛ و باید افزود که آن حضرت به هنگام دریافت وحی همچون دیگر اوقات، از عصمت برخوردار بوده، با سلامت کامل و به دور از هرگونه دخالت شیطان،آن را دریافت مینموده است.
پیامبر اسلام، در ابلاغ هم مصون از اشتباه بوده و عیناً همانی را که از سوی خداوند دریافت کرده بودند را به مردم میرساندند. دلیل این مدعا آیهای از قرآن است که به صورت کوبنده هر گونه ادعای خلاف این اعتقاد را رد میکند:
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ؛ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ؛ ثمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * و اگر پيامبر حتى يك كلمه از پيش خود جعل كند و به ما نسبت دهد. با دست تواناى خود او را مىگيريم. و سپس او را هلاك مىكنيم. سوره الحاقة آیه 44-46».
پیامبر (ص) نه تنها از وسوسههای شیطان در دریافت وحی ایمن بود، بلکه از تجربه های نفسی و درونی هم به هنگام دریافت وحی مصون بوده است.
بحث دیگر در خصوص قدسی بودن قرآن این است که کلمات و عبارات این کتاب شریف پس از نزول، تاکنون از هرگونه تحریف و تغییر و تبدیل مصون مانده است و علمای مسلمین بر سلامت آن تصریح کرده اند یعنی نه چیزی به قرآن افزوده شده و نه چیزی از آن کاسته شده است.
وجه دیگر قدسی بودن قرآن، حکیمانه بودن این مصحف شریف است زیرا بیان کننده آن خداوند حکیم است. حکیم به معنای استوار و متقن است و حکمت به معنی اصابت به حق، به همراه علم و عقل است. واژه حکیم هنگامی که در مورد خداوند به کار میرود به معنای: دارای معرفت به اشیاء و ایجاد کننده آنها در نهایت استواری است.
بدین جهت وقتی قرآن توصیف به حکیم بودن میشود، مانند آیه 2 سوره لقمان «تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكيمِ * اين آيههاى كتابى است سراسر حكمت»؛ مقصود برخورداری متن قرآن از استواری و استحکام محتوایی است؛ یعنی باطل و هیچ اختلافی در آن وجود ندارد.
- امکان و جواز تفسیر قرآن
در این بخش سخن از این است که آیا فهم و تفسیر قرآن ممکن و جائز است و در صورت امکان آیا اختصاص به افراد خاصّی مانند معصومان (علیهم السلام) و صحابه دارد یا اینکه عموم افراد در صورت دارا بودن شرائط لازم میتوانند قرآن را تفسیر کنند؟
در صورت وجود نداشتن منع شرعی، آیا مراتب فهم آن برای همگان یکسان است یا افراد با توجه به مراتب علمی خود، در تفسیر قرآن متفاوتند؟
برای وجود امکان تفسیر میتوان به دلایل زیر اشاره کرد:
- دلیل عقلی:
قرآن کتاب هدایت است و اگر قرار باشد که آن را کسی غیر از عدهای انگشت شمار نفهمند بر خلاف اراده و هدف قرآن که برای هدایت است میباشد؛ زیرا کتابی که قابل فهم نباشد نمیتواند هدایتگر باشد؛ بنابراین عقلاً باید قرآن قابل فهم و تفسیر باشد و مانعی در تفسیر آن نیست. ولی اینکه چه کسانی صلاحیت تفسیر کردن را دارند مسئلهای است که باید در جای مناسب خود بحث شود.
- دلیل قرآنی:
در قرآن به آیات فراوانی بر میخوریم که به انسانها توصیهی تفکر در قرآن نموده و تفکّر و فهم قرآن را امری لازم میداند؛ مانند آیه 82 سوره نساء «أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرً * چرا در يكايك آيههاى اين قرآن دقت نمىكنند با اينكه اگر از ناحيهی غير خدا بود، اختلاف فراوان در آن مىيافتن».
- احادیث و چگونگی استفاده از قرآن
پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت او (علیهم السلام) نیز هماهنگ با وحی، همگان را به تدبر در قرآن فراخواندهاند.
رسول خدا (ص) میفرمایند: «اى مردم! در قرآن تدبر كنيد و آيات آن را بفهميد و به محكمات آن نظر كنيد و از متشابه آن پيروى نكنيد! به خدا سوگند! هرگز نواهى آن را براى شما تبيين نمى كند و تفسير آن را براى شما توضيح نمى دهد مگر كسى كه دستش را گرفته و به نزد خود بالا آورده و بازويش را بالا گرفته ام. به شما اعلام مى كنم كه هر كس من مولاى اويم، اين شخص مولاى او است و او على بن ابى طالب برادر و وصى من است». (1)
أمير المؤمنين علی (ع) فرمودند: «ألا لاخَيرَ فِي قَراءَةٍ لَيسَ فيها تَدَبُّرٌ * آگاه باشيد، فايدهاي در قرائت بدون تدبر نيست». (2) بر اساس این روایت نورانی، تدبر وصف لازمِ قرائت ثمربخش قرآن کریم است و قرائت سودمند بدون تدبّر محقق نمیشود.
روایاتی هم که نهی از تفسیر به رأی میکنند در مقام نهی از تفسیر تحمیلی فردی به اسم قرآن است نه تفسیر قانونمند و روشمند.
- نیاز مخاطبان قرآن به تفسیر
آیا مراتب نیاز به تفسیر در افراد یکسان است؟ آیا نیاز به تفسیر فقط در روزهای نخست نزول بوده و یا این نیاز همواره تداوم داشته و دارد؟ آیا نیاز به تفسیر، عمومی است یا مخصوص افراد خاصی است؟ چه عللی سبب نیازمندی مخاطبان به تفسیر قرآن شده است؟
بدون تردید، قرآن کتاب عالمانهای است که از زمان نزول تا پایان جهان، با مخاطبان فراوانی سخن گفته و میگوید. این کتاب با هدف هدایت مردم نازل شده و در این جهت نیازمند تفسیر است. مفسّران بزرگی از زمان نزول نخستین آیات تا به امروز، همچون رسول گرامی اسلام (ص) معصومین (علیهم السلام) برخی صحابه و یاران پیامبر (ص) مانند ابن عباس و سعید بن جُبیر و … همواره به تفسیر قرآن پرداخته و در ارائه تفسیر قرآن تردیدی نداشته اند.
لذا از لحاظ اینکه آیا قرآن نیاز به تفسیر دارد جای هیچ شکّی نیست و وجودِ بیش از هزاران تفسیر کوچک و بزرگ نزد شیعه و سنی، نشان از این مطلب است. این نیاز به گونهای است که هر مخاطبی که در قرآن تأمّل نماید، در مییابد که این کتاب متمایز از دیگر متون است و منحصر به زمان و مکان خاصّی نیست و ساحت بلندی دارد و برای فهم آن، باید تلاش و جستجو کرد.
- مراتب نیاز مخاطبان
قرآن کتاب آسمانی است که در برخی از آیاتش، خود را به نور مبین، بیان و تبیان توصیف نموده است. این اوصاف بیانگر آن است که قرآن کتابی گویا و آشکار است. ولی بدون تردید، میدانیم که همه مخاطبان قرآن به هنگام مراجعت به آیات آن، تمامی مطالب آن را درک نمیکنند. امّا نیاز آنها به تفسیر متفاوت است و این بدان جهت است که آیات قرآن از مراتب چند گانهای برخوردار است و مخاطبان آن، با توجه به سطوح خود، نیازمند تفسیر هستند.
در روایتی نیز آمده که خداوند کلام خود را دارای چند مرحله از معنی قرار داده است: مرحلهای که جز خداوند و انبیاء و راسخان در علم، آن را نمیفهمند و مرحلهای که دیگران با دقّت و تأمّل به معرفت آن دسترسی پیدا میکنند.
برخی مانند راسخان در علم (امامان معصوم علیهم السلام) نیازمند به تفسیر نیستند و معانی تمامی آیات قرآن برای آنان معلوم است، ولی دیگران در مراحل پائینتر قرار دارند و نیازمند به تفسیر هستند و مراتب نیاز این دسته به تفسیر و فهم قرآن متفاوت است.
هدف از تفسیر رسیدن به معانی نهفته آیات قرآن است و معانی قرآن هر قدر برای افراد نهفتهتر باشد، نیاز آنها به تفسیر بیشتر است.
- علل نیازمندی قرآن به تفسیر
مهمترین پرسش در خصوص نیازمندی قرآن به تفسیر، مربوط به علل آن است، یعنی چه علل و یا عواملی باعث شده است که قرآن نیازمند تفسیر باشد؟
که در این خصوص میتوان موارد ذیل را برای پاسخ به این پرسش بیان کرد:
- اقتضای تشریع الهی:
قرآن کتاب آسمانی مشتمل بر تشریع اسلام است و خداوند بخشی از شریعت اسلام را در قرآن بیان کرده است و ابعد دیگر آن توسط تفسیری که معصومین (علیه السلام) دارند روشن میشود. ثانیاً در قرآن به اصول کلّی تشریعات بسنده شده و احکام به صورت اجمالی بیان شده است و تبیین این اصول کلّی و تفصیل این اجمال بر عهدهی رسول الله (ص) قرار داده شده است؛ قرآن کریم خود در این زمینه میفرماید:
«أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَينِ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ * و اين قرآن را بتو نازل كرديم تا براى مردم آنچه را به ايشان نازل شده بيان كنى شايد انديشه كنند. سوره نحل آیه 44».
خلاصهی کلام اینکه قرآن کریم در هنگام بیان احکام و قوانین شریعت اسلام، أعم از معاملات، عبادات و فروع دین اسلام و … به بیان جزئیات نپرداخته و این امر نیاز به تفسیر را ضروری می نماید.
- نزول تدریجی و نیاز به فصل بندی موضوعی آیات
آیات قرآن در طول بیست و سه سال در حوادث مختلف نازل شده است؛ و به ظاهر مطالب آن پراکنده میباشد. گاه در یک سوره و یا یک آیه، به چندین موضوع پرداخته شده است؛ و همین امر نیاز به تفسیر موضوعی آیات قرآن را توجیه میسازد؛ بنابراین لازم است آیات هم معنی مورد مطالعه و تفسیر قرار گیرند و لازم است تا آنجا که ممکن است آیات هم موضوع به صورت جزئی تر، در کنار هم قرار بگیرند و تحلیل و تفسیر شوند.
- ارائه معارف بلند الهی در ساختار کلمات بشری
قرآن کتابی است که خداوند در آن، معارف بلند آسمانی و معانی دقیق را برای هدایت بشر فرستاده است و آن معارف بلند را در عبارات قابل فهم بیان نموده است. بدین جهت طبیعی است که برخی آیات قرآن متشابه باشد؛ یعنی از یک عبارت بتوان معانی متعددی برداشت کرد، همان گونه که در کلام بشر نیز تشابه وجود دارد؛ زیرا بیان مطلب در قالب الفاظ محدودیّت دارد و همین محدودیّت است که ایجاد تشابه میکند.
چنین تشابهاتی در قرآن باید به کمک آیات محکم تفسیر و محتوای آنها فهم گردد. برای مثال وقتی خداوند در قرآن از مفاهیم بلندی، همچون «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ * دست خدا بالاى دستشان است. سوره فتح آیه 10»، «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ * به سوى پروردگارش نگاه كننده است. سوره قیامت آیه 23» و … سخن میگوید و یا مباحث مربوط به مبدأ و معاد را یادآوری میکند، آنها نیازمند به تفسیر هستند؛ زیرا کلمات الهی از مراحل آسمانی به مراحل دنیوی نزول پیدا کرده و برای تبیین آن معانی آسمانی، تفسیر لازم است.
- اختصار و اشاره گویی
قرآن مجید در تبیین مطالب خود، به ویژه در ذکر مطالب تاریخی، به اختصار و اشاره اکتفا نموده است و با توجّه به هدف از نزول این قبیل آیات، یعنی عبرت آموزی، لازم است مراد و مقصود از این آیات فراهم گردد و یا در مواردی نیز از مباحث اعتقادی یا اخلاقی به ایجاز و اختصار سخن گفته و مطالب خود را به گونهای بیان نموده است که فهم و تبیین آنها مستلزم تفسیر آنها است.
مثلاً در قرآن، از مسائل کیهان شناسی و طبیعت به صورت کوتاه و موجز سخن گفته شده است و فهم آنها بدون تفسیر غیر ممکن است.
- ارائه تفسیر عصری
هر چند قرآن در صدر اسلام نازل شده است، ولی مخاطبان آن، تنها مردم عصر نزول نیستند، بلکه پیام هدایت آن برای همه عصرها و دورهها و برای همه مردم است؛ و همین خصوصیّت باعث میشود که با توجه به پیشرفت علوم، قرآن مطابق با نیازها و مسائل هر عصری تفسیر و تبیین شود.
بدین جهت وجود مفسّرانی که بتوانند مسائل هر عصری را بر آیات قرآن عرضه کنند و پاسخهای مناسب را ارائه نمایند، ضروری است.
تفسیر بطون قرآن و دریافت پیام درونی یا همان تأویل و نیز بررسی و پاسخ به شبهات و پرسشهای جدید نیز تفسیر عصری و به روز را میطلبد.
چنانکه امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ * خداوند قرآن را برای زمان خاصی قرار نداده و برای مردم خاصّی هم نازل نکرده، بلکه قرآن در هر زمان و نزد همه مردم تا روز قیامت شاداب و زنده است». (3)
- برخورداری قرآن از بطن
به استناد روایات متعدد، میتوان گفت که قرآن کریم علاوه بر معنای ظاهری که از آیات آن فهمیده می شود، دارای باطن نیز میباشد؛ یعنی علاوه بر معنای ظاهری یک معنا و مفهوم عمیقتری را در راستای ظاهر آن آیه باید جستجو کرد. از میان روایات متعدد در این خصوص به چند نمونه اکتفا می گردد:
روایتی از نبی مکرم اسلام (ص) است که ایشان میفرمایند
«مَا نَزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ * هیچ آیهای نیست مگر آنکه داری ظاهر و باطن است». (4)
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودهاند: «کتاب خدا دارای ظاهر و باطنی است».
معانی درونی و باطنی قرآن در مقایسه با معانی ظاهری آن نیاز به تفسیر بیشتری دارد و آن چنان که معانی ظاهری برای برخی از افراد آشکار نیست و نیازمند به تبیین و تفسیر است، معانی باطنی آیات قرآن، برای جمع بیشتری نیازمند به توضیح و تفسیر است.
- قرآن کتاب چند وجهی
مقصود از چند وجهی بودن قرآن، یعنی ساختار چند معنایی آیات آن؛ که در بین دیگر متون و کلام های صادر شده ممتاز است. آیات قرآن دارای مراتب معنایی فراوانی است؛ به گونهای که هیچ متن دیگری همتای قرآن نیست؛ از این رو، یک کلمه یا یک عبارت قرآنی، علاوه بر معنای ظاهری، دارای ساحتهای معنایی دیگری نیز هست که میتوان همه آنها را بر آن حمل نمود. در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) آمده:
«الْقُرْآنُ ذَلُولٌ ذُو وُجُوهٍ فَاحْمِلُوهُ عَلَى أَحْسَنِ الْوُجُوه * قرآن رام و دارای معنای چند وجهی و انعطاف پذیر است؛ آن را به بهترین وجه حمل کنید». (5)
و در روایت دیگری از امیر المومنین علی (ع) به ابن عباس در مورد پاسخ به خوارج؛ چنین آمده است:
«لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ … وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصا * با آنان به واسطه قرآن مخاصمه نکن، زیرا قرآن تحمّل معانی فراوانی را دارد و دارای معانی متعددی است». (6)
در این دو روایت، به وجوه معانی قرآن اشاره شده است. آری قرآن تحمل معانی چندگانه را دارد، ولی باید توجّه داشت که برخی از آن وجوه ممکن است ناصحیح باشد.
از این رو،لازم است مفسّر به معانی صحیح الفاظ و عبارات قرآن توجه کامل نماید و معانی ناصحیح و ناسازگاریهای معانی را در حدّ توان خویش در پرتو دیگر آیات قرآن و روایات معتبر شناسایی نموده و از ساحت قرآن دور سازد.
- مستندات وجود بطن در قرآن
برای اثبات وجود بطن در آیات، میتوان از مستنداتی مانند برخی از آیات و روایات، همچنین دلایل عقلی کمک گرفت که به اختصار به شرح ذیل بدان خواهیم پرداخت:
- آیات قرآن:
از برخی آیات قرآن میتوان وجود بطن برای قرآن را اثبات کرد:
- الف: آیاتی که ضرورت تدبّر در قرآن را بیان مینماید:
«أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا * چرا در يكايك آيههاى اين قرآن دقت نمىكنند با اينكه اگر از ناحيه غير خدا بود، اختلاف فراوان در آن مىيافتند. سوره نساء آیه 82».
- ب: آیاتی که بر تبیان و نور بودن قرآن دلالت دارد، مانند:
«نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَنًا لِّكلُ شىْءٍ * اين كتابى كه بر تو نازل كردهايم توضيح همه چيز و هدايت و رحمت و بشارت مسلمانان است».
تبیان بودن قرآن، همچنین ضرورت تدبّر در آیات آن، اقتضا دارد که علاوه بر معنای ظاهری، محتوای عمیق تری و فراتر از فهم مخاطبان نخستین در عصر نزول و دیگر انسانها در دورههای بعد داشته باشد.
- روایات معصومین:
مهمترین مستندات وجود بطن در آیات، روایات فراوانی است که در منابع روایی وجود دارد:
الف) فضیل میگوید از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم در خصوص این روایت نبوی که:
«مَا فِي الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ * هیچ آیهای نیست مگر آنکه دارای ظاهر و باطن است»که حضرت باقر (ع) فرمودند:
«قَالَ ظَهْرُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ بَعْدُ يَجْرِي كَمَا تَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ * ظاهر آن همان تنزیل و باطن آن، تأویل است که بخشی از آن گذشته و بخشی از آن نیامده است؛ آیات قرآن جریان دارد آن چنان که خورشید و ماه جریان دارند». (7)
- دلیل عقلی:
هر اندیشمندی میداند که لازمهی جاودانگی قرآن برای همهی زمانها و مکانها، وجود بطون برای آیات آن است؛ زیرا از طرفی وحی به پایان رسیده و مجموعهی آنها در کتابی واحد به نام قرآن جمع آوری گردیده است و از طرفی، پرسشهای فراوانی با گذشت زمان مطرح میشود که نمیتوان از ظاهر آیات به پاسخ آنها رسید. بنابر این لازم است بخش مهمی از معارف دین اسلام، در باطن قرآن نهفته باشد تا با کمک معصومین (علیهم السلام) و مفسّران ژرف اندیش بدانها دست یافت.
- قلمرو بطون قرآن
در باب قلمرو بطون آیات، پرسش اساسی این است که آیا تمامی آیات قرآن همچنان که ظاهر دارد، باطن هم دارد و بطون شامل تمامی آیات قرآن میشود یا این که بطن مخصوص آیات خاصّی است؟ غالب مفسّران معتقدند که بطون قرآن اختصاص به بخشی از قرآن و یا آیات خاصی ندارد و شامل تمامی آیات میباشد؛ آنچنان که در برخی از روایات نیز، بر وجود بطن برای تمامی آیات قرآن تأکید شده است، مانند روایت پیامبر (ص):
ایشان میفرمایند: «در قرآن آیهای نیست مگر اینکه دارای ظاهر و باطنی است». (8)
نکته دیگری که در باب قلمرو بطون مطرح است مراتب بطن آیات است؛ بدین معنی که هر آیه می تواند لایههایی از معانی داشته باشد و ممکن است در هر زمان بخشی از آن بطون آشکار گردد. همانگونه که پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند:
«همانا قرآن دارای ظاهر و باطنی است، و برای باطن او نیز بطنی است تا هفت بطن».
بنابراین نمیتوان تفسیر بطنی آیات را فقط به بطن خاصی محدود کرد بلکه امکان تداوم معانی باطنی در آیات وجود دارد.
- راههای دستیابی به بطون
برای دستیابی به بطون قرآن از دو راه میتوان کمک گرفت:
نخستین طریق برای رسیدن به معارف درونی و باطنی آیات، استمداد از معصومین (علیهم السلام) است؛ زیرا آنها از معارف ویژهای برخوردارند که دیگران از آن محروم هستند. در روایات داریم که امام معصوم (علیهم السلام) پس از بیان معنای ظاهری و معنای باطنی برای قرآن، راسخان علم و صاحبان تأویل را، معصومین (علیهم السلام) میدانند؛ مانند روایت ابی بصیر از امام صادق (علیهم السلام) که ایشان میفرمایند:
«نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه * ما راسخان در علم هستیم و ما از تأویل آن آگاهیم». (9)
و طریق دوم برای دستیابی به بطون آیات، تدبّر در مفاهیم آیات است؛ که به چند شیوه امکان پذیر است:
الف) تفسیر قرآن به کمک دیگر آیات و بهره گیری از سیاق؛ آنچنان که مفسّران بزرگی چون علّامه طباطبائی در المیزان از آن بهره برده اند.
ب) شهود قلبی و سلوک معنوی؛ آن چنانکه مفسّران عارفی چون امام خمینی (ره) در تفسیر سوره حمد بدان تمایل دارند.
- همسویی معانی باطنی با معانی ظاهری
نظر صحیح در مورد معانی ظاهری و باطنی آیات این است که هم معانی باطنی و معانی ظاهری، در یک راستا و مرتبط با هم هستند؛ و پس از دریافت صحیح از معانی ظاهری است که میتوان به معانی باطنی دست پیدا کرد. علامه طباطبائی مفسّر بزرگ قرآن در این باره می گویند:
«قرآن مجید ظاهر و باطن دارد که هر دو از کلام اراده شده اند، جز اینکه این دو معنی در طول هم مرادند نه در عرض همدیگر؛ نه معنای ظاهری (لفظ)، معنای باطنی را نفی میکند و نه معنای باطنی مزاحم معنای ظاهری میباشد».
- زبان قرآن
در باب زبان قرآن پرسشهای اساسی و متعددی بدین شرح قابل طرح است:
خداوند چگونه با مخاطبان خود سخن گفته است؟ تفاوت زبان قرآن با لغات قرآن در چیست؟ گونه های زبان کدام است و کدام یک از آنها در خصوص زبان قرآن قابل قبول میباشد؟ و …
در ادیان متن محور، مقصود از زبان دین، ماهیت گزارههای دینی و چگونگی انتقال مفاهیم از طرف خداوند برای مخاطبان است؛ مانند شیوههای بهره گرفته شده هنگام نزولِ کلمات و عبارات قرآنی.
بدین معنی که خداوند برای انتقال یک مفهوم چگونه عمل کرده، آیا به زبان رمز سخن گفته، یا به زبان علمی بوده و یا در حدّ عرف سخن به میان آورده است؟
- معنا داری زبان قرآن
بحث معنا داری واژهها و عبارات قرآن از همان ابتدا توجه صاحبان لغت را به خود جذب نموده است و به تدریج دهها لغت دان و مفسّر، مانند راغب اصفهانی در این حوزه کارهای ارزشمندی عرضه کرده اند. اثبات معنا داری زبان قرآن از چند راه ممکن است:
- با پذیرش حکیم بودن خداوند و نیز نزول قرآن از سوی او، به این نتیجه خواهیم رسید که کلام او نیز میباید حکیمانه و معنا دار باشد و از هر گونه لغو و بیهودگی به دور باشد؛ چنانکه آیات فراوانی نیز بر حکیم بودن خداوند اشاره دارد. لذا عقل حکم میکند که سخن حکیم که نمایش دهنده کمالات دورنی وی است باید حکیمانه و معنا دار باشد.
- مخاطبان قرآن نیز انسانها هستند و قرآن خود را راهنمای آنها در هر مکان و هر زمان و از هر نژاد میداند. بنابر این نمیتواند کلام بی معنا باشد.
- هدف قرآن که هدایتگری و بیرون بردن انسانها از جهل و گمراهی به سوی نور و معرفت است هم دلیل دیگری بر معنا داری قرآن است؛ زیرا در این صورت نمیتواند محتوای آن بدون معنا باشد.
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ/ اين كتاب كه هيچ شك در آن نيست، راهنماى پرهيزگاران است… بقره/2».
- شیوهی سخن قرآن با مخاطبین
برای تشخیص زبان و شیوهی سخنِ قرآن، لازم است مهمترین ویژگیهای زبان قرآن را بشناسیم تا بتوانیم به کمک آنها زبان قرآن را بهتر تحلیل کنیم. مهمترین ویژگی زبان قرآن چنین خواهد بود:
- گفتاری نه نوشتاری:
وقتی کلامی گفتاری بیان میشود بر ذهنیّت مخاطب تکیه میشود و برای دریافت معانی آن لازم است به مخاطبان خاص مراجعه شود. بر خلاف اسلوب نوشتاری که به ذهنیّت مخاطب خاصّی استوار نیست و میباید با قرائن درون متن و به کمک سیاق معنای آن کلام را دریافت کرد.
- سودمندی جهانی:
قرآن کتاب هدایت همهی انسانها و سودمند برای همگان است؛ و در فهم معارف آن، نه بهرهمندی از فرهنگ خاصّی شرط است نه تمدن ویژهای مانع از فهم آن است؛ زیرا قرآن بر اساس زبان سرشت بشری سخن گفته است و این زبان مطابق با فرهنگ عموم مردم است، لذا نه مکانمند است و نه زمانمند.
- هدایتمندی با تنوّع و کثرت در موضوعات:
قرآن ضمن اینکه کتاب هدایت است دارای موضوعات مختلفِ تاریخی، کلامی، تربیتی، فقهی، اجتماعی، عرفانی، سیاسی و … است.
- قدسی بودن و جاودانگی:
قرآن کلام خدا و جاودانه و از هر گونه تغییر در امان بوده و خواهد بود.
اکنون با توجه با ویژگیهای زبان قرآن نظریههایی که در خصوص زبان قرآن مطرح شده را بیان میکنیم.
- زبان عرف عام:
عدّهای معتقدند که خداوند در قرآن به زبان عرف با مخاطبان سخن گفته است.
زبان عرف، زبان عمومي و تودههاي مختلف اجتماعي از خُرد و كلان، شهري و و روستايي، باسواد و بيسواد است كه با آن زبان صحبت ميكنند و به آن زبان مينويسند و مطالب خود را به ديگران منتقل ميكنند.
اين زبان در عين حال كه صريح و روشن است؛ همه كلماتش در معناي حقيقي استعمال نميشود. مجاز، كنايه، تشبيه، تمثيل، در آن به كار ميرود؛ ولي به طور كلي اين زبان، تودهاي و عموم فهم است که مبالغه و تسامح در آن به وفور به كار ميرود. حتي ممكن است تا حدودي فصيح و بليغ هم باشد ولي نوعاً سطح اين زبان پايين است.
بر اساس این نظریّه شیوه انتقال مفاهیم در قرآن بر اساس گفتگوی عرفی صورت پذیرفته؛ یعنی معارف، به شیوهای که در عرف ردّ و بدل میشود برای انسانها فرستاده شده است.
- عرف خاص:
به اعتقاد گروه دیگری، خداوند معارف الهی را بر اساس زبان تخصّصی برای انسانها فرستاده است؛ یعنی زبانی که فقط گروه خاصی آن را میفهمند. گرچه کلمات و عبارات از ساختار زبان عرفی اخذ شده ولی از لحاظ معنایی فراتر از زبان عرفی است.
- زبان ترکیبی:
و عدّهای نیز اعتقاد دارند که زبان قرآن ترکیبی از دو زبان عرفی و تخصّصی است، یعنی زبانی متشکل از ترکیب اسلوبها. بدین معنا که هم قواعد و اسلوبهایی که در زبان عرف به کار میرود در آن یافت میشود و هم اسلوب و قواعدی که در عرف خاص و زبان تخصصی است در آن پیدا می شود.
حال اینکه زبان قرآن کدام یک از این زبانها میتواند باشد باید گفت که: به نظر میرسد زبان قرآن یک زبان ترکیبی باشد؛ زیرا در آن هم از زبان عرف عام استفاده شده است، مانند آیات اخلاقی و هم از زبان عرف خاص، مانند آیات فقهی که بیان کننده احکام هستند.
- منابع تفسیر قرآن
منبع در لغت به معنای سرچشمه و منشأ آب به کار رفته و مقصود از آن در تفسیر، مستندات یا معلوماتی است که به کمک آنها، آیات قرآن تفسیر میگردد؛ و بدون استعانت از آنها نمیتوان به مراد و مقصود الهی و مطالب نهفته در متن قرآن دسترسی حاصل نمود.
بدین جهت، هر آنچه در مسیر فهم آیات قرار گیرد و زمینهای برای فهم آیات باشد، از منابع تفسیر شمرده میشود، گرچه برخی از آنها نقش کمتری در فهم قرآن ایفا میکنند.
منابع تفسیر نیز از مهمترین مبانی تفسیر شمرده شده است و نقش اساسی در چگونگی تفسیر آیات دارد؛ زیرا منبع دانستن آنها و بهره مندی کامل از آنها سبب دریافت بهتر و کاملتر شدن تفسیر خواهد گردید و دوری از آنها و عدم استناد به برخی از آنها، سبب مخفی ماندن بخشی و یا همهی مراد الهی خواهد شد.
بدین جهت، مفسّران به هر میزان که منابع تفسیر را شناسایی کنند و از آنها بهرهی صحیح و کامل را در فهم آیات ببرند، تفسیر آنها دقیقتر و عمیقتر خواهد بود.
منابع تفسیر از لحاظ تعداد و مراتب، بین قرآن پژوهان و مفسّران متفاوت است و به اعتبارات مختلفی آن را تقسیم کرده اند. برخی بر اساس تاریخی بودن و نبودن، آنها را تقسیم کرده اند؛ برخی دیگر بر اساس تجربی بودن و برخی هم بر اساس معتبر و غیر معتبر بودن.
در نزد مفسّران و قرآن پژوهان متقدم، منابع تفسیر، غالباً محدود به چند مورد بوده و فراتر از کتاب (قرآن)، سنّت، لغت و عقل نرفته است؛ و برخی از معاصران مهمترین منابع تفسیر را، قرآن، سنّت و عقل میدانند و برخی، آنها را بیشتر دانسته، شامل قرآن، روایت، لغت، منابع تاریخی، عقل و دستاوردهای تجربی دانسته اند و برخی گستردهتر دانسته و شامل قرآن، حدیث، لغت، قواعد ادبی، عقل، اجماع، شهود عرفانی، اقوال مفسّران دیگر، منابع تاریخی و جغرافیایی میدانند. بدین جهت، مهمترین منایع جهت استفاده برای تفسیر قرآن به ترتیب اهمیّت عبارتند از: قرآن، روایات، عقل، لغت، تاریخ، اقوال مفسّران، علوم تجربی، کشف و شهود.
- قرآن
نخستین و مهمترین منبع برای تفسیر آیهای از قرآن، دیگر آیات آن است که با یکدیگر ارتباط معنایی دارند و میتوانند در تبیین یکدیگر مفید باشند. منبع بودن و مرجعیّت برخی آیات برای دیگر آیات، از زمان نزول آیات مطرح بوده است. امّا در خصوص اینکه چرا آیات دیگر میتواند منبعی برای تفسیر قرآن باشند دلایلی ذکر گردیده که عبارتند از:
الف) برخی از آیاتِ قرآن، منبع بودن گروهی از آیات را برای دیگر آیات بیان میکند، مانند:
«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات * و او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد، بعضى از آيات آن، آيات محكم است كه اصل كتابند، و بعضى ديگر آيات متشابهند. سوره آل عمران آیه 7».
در آیه یاد شده بر «أُمُّ الْكِتابِ» بودن آیات محکم اشاره شده که نشان از مرجعیّت و اصل بودن آیاتی برای آیات دیگر است.
ب) در تعدادی از روایات بر منبع بودن برخی از آیات نسبت به دیگر آیات در تفسیر تأکید شده است:
«مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْكَمِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ * هر کس متشابهات قرآن را به محکمات آن برگرداند، به سوی صراط مستقیم هدایت شده است». (10)
در روایات فراوانی هم بدین گونه عمل شده است که در تفسیر یک آیه، از آیات دیگر کمک گرفته اند و این نشان از سیره عملی معصومین (علیهم السلام) در تفسیر قرآن به قرآن است؛ و نیز نشان از منبع بودن برخی از آیات برای برخی دیگر است.
ج) ارتباط محکم و استوار برخی از آیات با یکدیگر. علامّه طباطبائی هم بر ارتباط معنایی آیات با یکدیگر، به ویژه آیاتِ درون هر سورهای تاکید میکند.
د) سنّت عملی مفسّرین از شیعه و سنّی از اول تا کنون بر کمک گرفتن از آیات قرآن در تفسیر دیگر آیات بوده است.
- روایات
دومین منبع در تفسیر قرآن، روایات و یا همان سنّت، هستند. مقصود از روایات حکایات، گزارش، گفته ها، کارها و تأییدات معصومین (علیهم السلام) است. این در حالی است که از زمان نزول وحی، روایاتِ تفسیری به عنوان منبعی مهم در تفسیر قرآن استفاده میشده است.
و دلایلی را که میتوان برای اثبات منبع بودن روایات برای تفسیر قرآن بیان کرد میتوان به شرح زیر باشد:
الف) برخی از آیات قرآن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را اولین مفسّر قرآن دانسته و تفسیر او را حجّت قرار داده است:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ * و اين قرآن را بتو نازل كرديم تا براى مردم آنچه را به ايشان نازل شده بيان كنى. سوره نحل آیه 44».
ب) در روایات فراوانی نیز بر منبع بودن روایات معصومین (علیهم السلام) اشاره شده است.
در روایتی از امام صادق (علیهم السلام) آمده است که ایشان میفرمایند:
«الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ، أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ (علیهم السلام) * راسخان در علم حضرت امیر المومنین (علیهم السلام) و امامان معصوم پس از او هستند». (11)
و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در روایت ثقلین بر جایگاه و منزلت قرآن و امامان (علیهم السلام) که همان عترت او هستند، تأکید دارد و آنها را همراه هم میداند.
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا وَ مَنْ تَمَسَّكَ بِعِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي كَانَ مِنَ الْفَائِزِينَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ كَانَ مِنَ الْهَالِكِين * من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها میگذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. هر كه به عترتم تمسك كند از رستگاران است . و کسانی که از آنها نافرمانی کنند هلاک میشوند». (12)
ج) سیره و روش علما از گذشته تا کنون بر استفاده و منبع قرار دادن روایات روایات در تفسیر آیات بوده است و شاید نتوان در طول تاریخ هیچ مفسّری را بی نیاز از روایات یافت.
- عقل
بعد از قرآن و روایات، عقل از مهمترین منابع تفسیر شمرده شده است؛ و نقش عقل در تفسیر آیات قرآن بسیار مهم است؛ همچنان که نقش عقل در شناخت خداوند متعال و در باور به راهنمایان الهی و معاد و … نیز بسیار مهم است. خداوند در آیات فراوانی از قرآن کریم در خصوص تعقل و خرد ورزی با عبارات «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون * شاید تعقل کنید. سوره بقره آیه 73» و «لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون* شاید تفکر کنید. سوره بقره آیه 219» و غیره نسبت به تعقل و خردورزی تأکید کرده است.
بدین جهت، عقل همواره معیار فهم اصول کلّی معارف و معیار تشخیص حق از باطل و سنجش خیر و شر بوده است.
در خصوص اعتبار و منبع بودن عقل در تفسیر میتوان به روایاتی اشاره کرد که بر حجّت درونی (عقل) در برابر حجّت بیرونی (پیامبران) تأکید فراوان شده است و آن را ملاک فهم انسان از دین و قرآن شمرده اند. این امر اعتبار عقل در فهم معارف دینی و به ویژه تفسیر قرآن را میرساند.
مثلاً در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) چنین آمده است:
«إِنَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول * خداوند بر مردم دو حجّت قرار داده است: حجّت ظاهر و حجّت باطن … حجّت باطن همان عقل است».
تمایز تفسیر عقلی با تفسیر به رأی
تفسیر عقلی که در آن عقل منبع تفسیر است، با تفسیر به رأی متمایز است؛ زیرا تفسیر عقلی روشمند است و مفسّر با رعایت مقدّمات و علوم مورد نیاز، به تفسیر قرآن میپردازد و با استمداد از روشی که خردمندان آن را پذیرفته اند، به فهم آیات مبادرت مینماید؛ بر خلاف تفسیر به رأی که شخص از مقدّمات و علوم مورد نیاز تفسیر بهرهمند نیست و با گمانه زنی، به تبیین آیات اقدام مینماید که چنین برداشتی از قرآن است که مورد نکوهش معصومین (ع) است.
- لغت
منظور از لغت به عنوان منبعی برای تفسیر: هر آن چیزی است که در شناسایی معنی واژه ها، مفسّر را یاری میکند؛ و شامل آراء صاحبان لغت، فرهنگ لغات، شعر و … میشود.
پیدا کردن معانی اصلی واژگان قرآن به خصوص واژههای نا آشنا و یا کم استعمال و یا مترادف و هم معنی، در تفسیر بسیار مهم است و مفسّر باید بداند واژههای قرآن به هنگام نزول، دارای چه معنایی بوده است تا بتواند مراد الهی را هر چه بهتر دریافت کند.
- تاریخ
قرآن گرچه فراتر از تاریخ است و زمانمند و مکانمند نیست، ولی به جهت نزول آن در یک دورهی تاریخی و همچنین اشارهی برخی از آیات آن به دورههای تاریخی خاص و بیان سرنوشت پیشینیان از جمله پیامبران الهی، نیازمند به منابع تاریخی است تا فهم آن روانتر گردد. بدین جهت، برخی از روایات، حاوی سبب نزول تاریخی آیات میباشند. لذا مفسّران در بخشی از آیات، خود را نیازمند منابع تاریخی و جغرافیایی میدانند تا از آنها در فهم آیات استمداد کنند.
منابع تاریخی در مواردی، کتابهای آسمانی پیشین، مانند عهدین است که شامل تورات و انجیل و … است که قرآن هم در آیاتی بدانها اشاره کرده است. در مواردی هم مطالب تاریخی قرآن مربوط به تاریخ قبل از اسلام است که سرنوشت اقوام و پیشینیان را بیان میدارد از جمله ذوالقرنین، اصحاب کهف، فرعون و همسر او، پیامبران الهی و … . لذا تحلیل کامل آیاتی که مسائل تاریخی در آنها بیان شده بدون اطلاع تاریخی ممکن نیست.
- علوم تجربی
در تفسیر قرآن نیز میتوان از علوم تجربی، شامل فیزیک، شیمی و نیز بخشی از علوم انسانی مانند روانشناسی، جامعه شناسی و … بهره گرفت. علوم تجربی حاصل آزمون و تجربهی بشر است که در طول زمان به دست آمده است و اغلب به عنوان اصول علمی برای دانشمندان ارزشمند است.
در آیات قرآن نیز به موضوعات علوم تجربی اشاره شده است و صدها آیه در خصوص طبیعت، آسمان، زمین، دریاها، گیاهان و … وجود دارد؛ این در حالی است که قرآن بر تدبّر در خصوص آنها نیز دعوت نموده.
لذا مناسب است برای شناخت، تفسیر و تحلیل آیههای قرآن، از دادههای علوم تجربی به عنوان یک منبع، استفاده گردد و عدم مراجعه به علوم تجربی نیز در مواردی سبب میشود تا تفسیری نادرست ارائه گردد.
بدین جهت، منبع بودن علوم تجربی در صورتی که برای فهم آیات کمک باشد قابل انکار نیست، گرچه هیچ گاه نمیتوان بر اساس علوم تجربی، تفسیر قطعی آیات را بیان نمود، بلکه به استناد آنها، میتوان احتمالات در خصوص معنی آیات را تبیین نمود.
- انسجام و پیوستگی آیات قرآن
قرآن گرچه در طول بیست و سه سال بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و نزول آیات آن در مراحل و شرایط متفاوت بوده است، ولی تمام آنها در ارتباط با هم و از نظر معنا، دارای انسجام واحدی هستند و خداوند آیات قرآن را به گونهای بیان نموده که هم جهت با هم و دارای ارتباط معنایی هستند.
هر کس تمامی آیات قرآن را در کنار هم مطالعه نماید، تناسب آنها را با یکدیگر و دوری آنها را از هر گونه اختلاف و ناسازگاری درمی یابد و چنین ویژگی نشانهی انسجام آیات است. خداوند حکیم هم در قرآن بدان اشاره کرده و میفرماید:
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً * چرا در يكا يك آيههاى اين قرآن دقت نمىكنند با اينكه اگر از ناحيه غير خدا بود، اختلاف فراوان در آن مىيافتند. سوره نساء آیه 82».
اعتقاد به پیوند آیات با یکدیگر مفسّر را به هنگام تفسیر، به همسویی تمامی آیات و انسجام درونی آنها سوق میدهد و هیچ آیه و یا آیاتی را مستقل از دیگر آیات تفسیر نمیکند. در پرتو این دیدگاه، مفسّر، قرآن را کلّ نظام مند و مرتبط با هم میداند و بین هر بخش و بخشهای دیگر آیات آن ارتباط محکمی را در نظر میگیرد.
- چگونگی ارتباط معنایی آیات
آیات قرآن با یکدیگر مرتبط هستند. هر چند هر بخشی از آیات در سورهای خاص و یا در زمانی خاص نازل شده است، ولی عبارات درون یک آیه و یا آیات درون یک سوره و یا تمامی سورهها با یکدیگر مرتبط و یک را تشکیل میدهند و دارای غرض واحد هستند.
و گونههای ارتباط آیات چنین بیان کرد:
- ارتباط معنایی در درون یک آیه
یعنی عبارات درون هر آیه به ویژه آیات طولانی که از چند جمله تشکیل شده است، با یکدیگر مرتبط و زمینه ساز معنای واحد هستند.
- ارتباط معنایی آیات در درون یک سوره:
یعنی همچنان که عبارات و کلمات درون یک آیه با هم ارتباط و پیوند دارند، آیات یک سوره هم که از سورههای دیگر مجزا شده است، پیوستگی معنایی خاصّی با هم دارند.
- ارتباط موضوعی آیات سراسر قرآن:
نوعی دیگر از ارتباط که بین آیات قرآن وجود دارد، ارتباط موضوعی است که بین برخی از آیات پراکنده در سرتاسر قرآن وجود دارد و برای دریافت پیام کامل آنها لازم است تمامی آیات هم موضع را در کنار هم تفسیر نمود.
- جامعیّت قرآن
از جمله مبانی مهم در تفسیر، جامعیّت قرآن و آموزههای آن در زندگی بشر است. مقصود از جامعیّت قرآن، فراگیر بودن آیات و آموزههای آن نسبت به همه شئون زندگی بشر در تمامی دورانها با هدف هدایت انسان است؛ بنابراین، قرآن برای همهی انسانها و همه مکانها و همهی زمانها و برای همه ی امور زندگی بشر، أعمّ از امور فردی و اجتماعی نازل شده است.
تبیان بودن قرآن برای هر شیء با توجه به شأن هدایتگری آن است و برای رسیدن انسان به هدایت، تمام احتیاجات و علوم مورد نیاز او را بیان نموده است، مانند مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، قصص، تاریخ، شرایع الهی و … .
در برخی از دیگر آیات نیز به رسالت فراگیر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) اشاره شده که نشان از جامعیّت مفاهیم کتاب او است، مانند:
«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ * و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستادهايم. سوره انبیاء آیه 107».
از این رو، قرآن برای تحقق اهداف خود که همان هدایت مردم است، در بر دارندهی علوم و دانشهای لازم است و اگر از علوم تجربی، جامعه شناسی و … یاد کرده در راستای تحقق همان هدف هدایت گری است.
لذا قرآن نمیتواند دربرگیرنده تمام علوم و معارف باشد؛ آنچنان که برخی پنداشته اند که قرآن شامل همهی علوم است و هیچ مطلبی نیست مگر آن که در قرآن وجود دارد. البته مطالب قرآن نیز تنها منحصر در مسائل عبادی و رابطه انسان با خدا نیست.
بنابراین سه دیدگاه در مورد شمولیت علوم قرآن وجود دارد؛ حداقلّی، حداکثری و اعتدالی؛ که به نظر میرسد تنها اعتقاد به قلمرو اعتدالی صحیح و قابل دفاع باشد.
- مستندات جامعیت قرآن
بیان شد که در خصوص جامعیّت قرآن سه دیدگاه وجود دارد که دیدگاه اعتدال صحیحترین دیدگاه بود؛ و آن اعتقاد به وجود علوم مورد نیاز هدایت بشر در قرآن بود نه تمام علوم در اختیار بشر.
اکنون برای صحّت این دیدگاه دلایلی به شرح زیر آورده میشود:
- عقل و خرد:
هر انسان اندیشمندی میتواند دریابد که انسان برای رسیدن به سعادت و کمال، نیازمند یک زندگی اجتماعی است که دارای قوانین و مقرّرات کامل و به دور از خطا باشد و چنین قوانینی جز با وجود قانون گذارانی عادل و معصوم محقّق نمیشود و همین امر است که ضرورت بعثت پیامبران و تشریع قوانین الهی را تبیین میکند.
لذا هدایت بشر ایجاب میکند، علومی را که از راه تجربه قابل کشف نیستند را از طریق وحی دریافت کنند تا بتوانند قوانین الهی را در زندگی پیاده کرده تا مقصود خلقت تحقق پیدا کند.
- آیات قرآن:
برخی از مفسّران در خصوص جامعیّت اعتدالی قرآن به برخی از آیات قرآن استناد کرده اند: از جمله آیه 89 سوره نحل که خداوند در این آیه میفرماید:
«نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمين * اين كتابى كه بر تو نازل كردهايم توضيح همه چيز و هدايت و رحمت و بشارت مسلمانان است».
مراد از عبارت «كُلِّ شَيْء» در این آیه شریفه، با توجه به هدف نزول قرآن، همهی معارف و علوم و آدابی است که برای هدایت بشر لازم است، نه همهی علوم مانند علوم ریاضی، پزشکی، فلسفه، و … شود.
- روایات:
در تعدادی از روایات نیز به تبیان بودن قرآن برای هر آنچه برای هدایت بشر لازم است اشاره شده است؛ مانند: روایتی از امام امیر المؤمنین علی (علیه السلام) که میفرمایند:
«أَرْسَلَ رَسُولَهُ خِيَرَتَهُ وَ صَفْوَتَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ كِتَابَهُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ مِنْ شَرَائِعِ دِينِهِ/ خداوند رسولش که بهترین و برگزیدهترین مردم است را با ابزار هدایت و دین حق فرستاد و کتابش را بر او نازل کرد که در آن تبیان هر چیزی از شرایع دینش میباشد». (13)
جاودانگی قرآن
جامعیّت قرآن سبب جاودانگی آن گردیده و آن را کتابی جهانی و قابل استفاده برای همه انسانها کرده است و بر این اساس بهرهمندی از آن مخصوص عصری خاص نخواهد بود.
در تمام دورانها میتوان انتظار پاسخ گویی به نیازهای بشری را داشت و آن را قابل انطباق بر تمامی موضوعات جدید در جهت هدایت بشر دانست. پذیرش جاودانگی قرآن تأثیر مهمی در تفسیر آیات قرآن دارد و مفسّران همواره در همهی دورانها و شرایط برای سعادتمندی بشر به قرآن روی آورده و کشفیّات جدیدی با توجّه به موضوعات جدید، از آن نموده اند. بدین جهت دعوتها و خطابهای قرآن عام و فراگیر بوده است و نمیتوان بر مفاهیم قرآن نگاهی تاریخی نمود و آن را محصور در یک دوره خاص دانست.
برای تبیین و اثبات جاودانگی قرآن یادآوری سه ویژگی در خصوص قرآن لازم است:
- ظهر و بطن
قرآن علاوه بر ظاهر دارای باطن نیز هست و باطن آن در تداوم ظاهر و گویای پیامها و نکات مهمّی است که در هدایت انسان مؤثر است؛ و بطن یا همان پیامهای درونی مقولهای است برای تمام آیات که در همهی زمانها قابل دسترس است.
- جاری بودن آیات
جاری بودن قرآن در زمانها و زندگی بشر بدین معنی است که آیات قرآن در گذر زمان بر مصادیق جدیدی مطابقت میکند که بی ارتباط با بطن همان آیات نیست. این ویژگی پشتوانهی مهمّی برای جاودانگی قرآن گردیده است.
- قیّم بودن قرآن
خداوند متعال دین اسلام و به تبع آن، قرآن را قیّم و در مواردی أقوم معرفی نموده است؛ و این اشاره به این مطلب دارد که دین اسلام منطبق با فطرت انسانی است.
علامه طباطبائی در تفسیر آیهی «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ * پس رو به سوى دين مستقيم كن. سوره روم آیه 43» میفرماید:
خداوند دین خویش را قیّم قرار داده و به تبع آن، قرآن را هم قیّم قرار داده است؛ و معنای آن این است که دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن متضمن مصالح انسانی برای همیشه است.
- جامعیّت و فرهنگ زمانه
شناخت فرهنگ و آداب و رسوم زمان نزول، مفسّر را در فهم آیات یاری میکند و دانستن تأثیر یا عدم تأثیر فرهنگ زمانه بر نزول مهم است؛ زیرا در صورت تأثیر پذیری قرآن از فرهنگ آن زمان، انسان توهّم میکند که شاید قرآن مربوط به همان عصر و دوران باشد و راهگشای مسائل جدید و امروزی نباشد؟
برای روشن شدن پاسخ، نخست مفهوم فرهنگ بررسی میشود:
مقصود از فرهنگ، مجموعه آداب و رسوم، علوم و معارف یک ملّت و یا یک نسل است؛ و هر جامعه ای در هر عصری دارای فرهنگ متمایز از دیگر جوامع است که بخشی از آن فرهنگ یا همهی آن ارزشمند و یا در مواردی سست و بی ارزش است. لذا هر جامعهای را میتوان بر اساس فرهنگ آن باز شناخت و هویت فکری و اعتقادی آن را دریافت.
در زمان نزول قرآن، فرهنگ جاهلی بر مردم عربِ حجاز حاکم بوده است؛ و این فرهنگ هم دارای عناصر مطلوب بود و هم عناصر نا مطلوب. بدون تردید قرآن در مواجهه با عناصر نا مطلوب، نه تنها تأثیر پذیر نبوده است، بلکه تأثیر گذار هم بوده و تلاش کرده تا فرهنگ الهی و انسانی را برای همیشه در جامعه استوار سازد.
بدین جهت، قرآن با گذر زمان کهنه نشده و برای همهی انسانها سودمند بوده و خواهد بود؛ زیرا هیچگاه فطرت انسانها دچار تغییر نمیشود تا در عصری چیزی را خوب بداند و در عصر دیگر زشت و ناپسند. مثلاً در طول تاریخ بشر همیشه ظلم را ناپسند می دانسته و هیچگاه بشری آن را مطلوب ندانسته است.
لذا در پاسخ به آن پرسش باید گفت: قرآن نه تنها از فرهنگ جاهلی تأثیر پذیر نبوده بلکه تأثیر گذار هم بوه است. امّا دلیل عدم تأثیر پذیری قرآن از فرهنگ جاهلیّت اتفاقات و اصلاحات رخ داده است که به اختصار به برخی از آنها اشاره میشود:
- تکریم زنان همچون مردان
در اسلام مرد و زن هر دو نزد خداوند متعال انسان شمرده شده و دارای کرامت یکسانی هستند؛ بر خلاف دوره جاهلیّت که زنان تحقیر میشدند و در مواردی از منزلت انسانی برخوردار نبودند.
- مقابله با فرزند کشی
در دوران جاهلیّت جمعی از مشرکان به هنگام تنگدستی، فرزندان خود را میکشتند. آنان در این سنّت جاهلی آن قدر پیش رفتند که نه تنها دختران خویش را زنده به گور میکردند، بلکه پسران را نیز از ترس فقر به قتل میرساندند. خداوند آنان را از این کار نهی کرد و فرمود:
«لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ * فرزندان خويش را از بيم فقر مكشيد كه ما شما و ايشان را روزى مىدهيم. سوره انعام آیه 151».
- مقابله با فواحش و کشتن هم دیگر و …
خداوند متعال در آیهی 151 و 152 سورهی أنعام میفرماید:
«لَا تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتىِ حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَالِكمُ وَصَّئكُم بِهِ لَعَلَّكمُ تَعْقِلُونَ؛ وَ لَا تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَن * به كارهاى زشت آنچه عيان است و آنچه نهان است نزديك نشويد و نفسى را كه خدا كشتن آن را حرام كرده جز به حق مكشيد اينها است كه خدا شما را بدان سفارش كرده است شايد تعقل كنيد؛ به مال يتيم نزديك مشويد جز به طريقى كه نيكوتر است».
در این آیه مظاهر دیگری از جاهلیّت بیان شده و از انسانها خواسته میشود که از انجام چنین کارهای ناپسندی دوری کنند.
- نقش اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن
اهل بیت عصمت (ع)، به عنوان حاملان و وارثان قرآن، مهمترین و ارزشمندترین تفسیرها را پس از پیامبر (ص) بیان داشته اند. اصلی ترین رسالت ائمه معصومین (ع)، تبیین و تفسیر آیات قرآن در موارد لازم و ضروری بوده است، به گونه ای که آن بزرگواران در طول سه قرن پس از ارتحال پیامبر (ص) بدان پرداختند.
از حضرت علی (ع) که اولّین امام معصوم هستند تا دوازدهمین امام، یعنی امام زمان (عج) که در نیمه ی دوم قرن سوم متولد شدند و غیبت کبرای ایشان از قرن چهارم آغاز گردید و تا کنون ادامه دارد، همگی در مدّت امامت و رسالت خویش، به بیان تفسیر، معانی و مفاهیم و مقاصد صحیح قرآن پداخته اند.
امامان معصوم (ع)، عالم ترین و آگاه ترین افراد بر تفسیر قرآن در زمان خود بوده اند که این علم و دانش و معرفت را از خداوند متعال اخذ کرده اند. ایشان به عنوان امامان و جانشینان رسول گرامی اسلام (ص) در تبلیغ دین اسلام از طرف خدا برگزیده شده و تا آخر عمر همواره مورد تأیید الهی بوده اند. آنان از عصمت برخوردار بوده و در مقام فهم و بیان تفسیر آیات از هر گونه خطا و لغزشی به دور بوده اند؛ لذا تفسیرهایی که قطعاً به ائمه معصومین (ع) انتساب یافته، از بهترین و گرانقدر ترین تفسیر های الهی به شمار می آید.
- منزلت اهل بیت (ع) در تفسیر از نظر قرآن
خداود متعال در قرآن می فرماید:
«وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِى إِلَيهِمْ فَسَئلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به آنان وحى مىكرديم ارسال نکردیم. اگر نمىدانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد. سوره انبیاء آیه 7»
در خصوص اینکه هر جاهلی باید به عالم رجوع کند که هیچ اختلافی نیست و حکم عقل است ولی به نظر شیعه این امر قطعی است که ائمه ی معصومین (ع) [به گزارش تاریخ و حتی دشمنان ایشان در زمان خود عالم ترین و ذاکرترین افراد بوده اند و مصداق اعلای [أَهْلَ الذِّكْرِ] آن بزرگواران هستند.
- منزلت اهل بیت (ع) در تفسیر نزد پیامبر (ص)
پیامبر اسلام (ص)، اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را همسان و همسنگ قرآن دانسته و بر منزلت آنها در تفسیر و معارف قرآنی تأکید کرده بود. از نظر پیامبر (ص) مسلمانان می باید به اهل بیت (ع) مراجعه کنند،چرا که آنان مفسّران واقعی قرآن هستند. ایشان در منزلت آنان احادیث گوناگونی را بیان داشته که به اختصار دو حدیث را بیان می کنیم:
«إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي وَ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض * ای مردم! من در میان شما دو چیز ارزشمند به یادگار گذارده ام، اگر بدان ها تمسّک نمائید، هرگز گمراه نمی شوید؛کتاب خدا که ریسمان لالهی از آسمان به زمین است، و عترت و اهل بیتم؛ آگاه باشید! آنان از هم جدا نخواهند گشت تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.». (14)
و حدیث دیگر،حدیث سفینه می باشد:
«أَنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق * اهل بیت من در میان امّتم چون کشتی نوح هستند، هر کس بر آنان سوار شد [از آنان پیروی کرد] نجات یافت، و هر کس به آنان پناه نبرد،غرق شد.» (15)
- روش تفسیری اهل بیت (ع)
اهل بیت (ع) روش تفسیری مجزایی از راه و روش تفسیری پیامبر (ص) نداشتند. آنان همانند رسول گرامی اسلام قرآن را با قرآن و همراه با تدبّر حکیمانه تفسیر می کردند.
اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن، نخست روش تفسیر قرآن به قرآن را تعلیم داده و سپس بر سنّت پیامبر (ص) در تفسیر آیات، در مسائل اعتقادی، اخلاقی، حکومتی و فقهی استشهاد می کردند، ضمن اینکه به تدبّر در ظاهر و باطن آیات نیز تأکید زیادی داشتند.
- روش های تفسیری قرآن
مقصود از روشِ تفسیری، مستنداتی است که مفسران در فهم و تفسیر آیات قرآن از آنها بهره گرفته اند که از آن می توان به منهج تفسیری نیز تعبیر کرد.
آن مستند، یا نقل است و یا عقل. به تفسیرهایی که با استنادِ نقل به فهم و درک معانی آیات پرداخته می شود، تفسیر مأثور گویند و ورش تفسیری آنها را تفسیر اثری نامند که خود دارای اقسامی است که بدانها اشاره خواهد شد.
امّا تفسیرهایی که با استناد عقل و اندیشه و تدبّر فراهم آمده اند، تفسیرهای اجتهادی گویند و روش تفسیری آنها را تفسیر عقلی نامند که آنها نیز دارای اقسامی هستند.
- روش های تفسیر به مأثور و اقسام آن
تفسیر به مأثور که از آن به تفسیر نقلی نیز یاد می شود، دارای روش تفسیری اثری است، تفسیری را گویند که در تفسیر آیه، از اثر و نقل استفاده می شود، خواه آن اثر و نقل، آیات دیگر قرآن باشد، یا کلام معصوم (ع).
در تفسیر به مأثور، اصل همان اثر است و اجتهاد و نظر نقش مهمی در آن ندارد. لذا تفسیر مأثور دارای اقسامی به شرح ذیل است:
1- تفسیر قرآن به قرآن
مقصود این است که هر آیه ای به کمک و استعانت از آیات دیگر تفسیر شود، زیرا برخی از آیات مبیّن آیات دیگر هستند و به تفصیلِ معانی، لغات و محتوای آنها پرداخته اند.
این شیوه شیوه ای است که برگرفته از رسول گرامی اسلام (ص) و دیگر معصومین (ع) در تفسیر آیات می باشد.
تفسیر قرآن به قرآن شیوه ای است که عالمانِ بزرگی چون علامه طباطبائی بر آن تأکید فراوان دارد و از متقن ترین شیوه های تفسیری محسوب می شود.
2- تفسیر قرآن با روایات
تفسیر قرآن با روایت و سنّتِ معصومین (ع)، تفسیری است که از آن به تفسیر روایی نیز یاد می شود، حال آن روایت خواه از پیامبر (ص) باشد که اهل سنت نیز در تفسیرهای روایی خود از آن بهره برده اند و یا روایات معصومین (ع) که شیعه از روایات آنان نیز در تفسیر روایی خود استفاده می برد.
از آنجا که رسالت پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع)، تبیین، تفسیر و بیان مقاصد آیات بوده، لذا تعدادِ زیادی از روایات در تفسیر آیات، از آنان صادر شده است.
خداوند متعال پیامبر (ص) را مفسّر آیات دانسته و فرموده است:
«وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَينِ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ * و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند.
- منزلت اهل بیت (ع) در تفسیر نزد پیامبر (ص)
نحل آیه 44».
قطعاً این وظیفه مهم بعد از نبی مکرم اسلام (ص) از آنِ جانشینان [به حقّ] ایشان خواهد بود.
تفسیر به مأثور گرچه عام است و شامل تفسیر قرآن با قرآن، قرآن با روایات می شود، امّا غالباً برای این قسم، یعنی تفسیر قرآن با روایات به کار می رود.
آغاز تفسیر به مأثور را می بایست از زمان پیامبر (ص) و توسط آن حضرت دانست. حضرت رسول (ص) اوّلین مفسر قرآن هستند که به تفسیر مأثور قرآن به قرآن عنایت داشته است. پس از رسول گرامی اسلام (ص)، حضرت علی (ع) و شاگرد او این عباس و دیگر ائمه معصومین (ع) به ویژه امام باقر (ع) و امام صادق (ع) از ممتاز ترین مفسران تفسیر به مأثور هستند.
ابن عباس می گوید:
هر آنچه من از تفسیر قرآن دارم، آن را از علی بن ابی طالب اخذ کرده ام. تفسیر مأثور در آغاز به صورت شفاهی و سپس همراه با حدیث نقل نقل شد و در نهایت از حدیث تفکیک گردید.
- روش تفسیر اجتهادی
گروهی از مفسّران در برابر روش تفسیر به مأثور، بر آن شدند که می باید برای خِرَد و اجتهادِ مفسّر، در فهم و تفسیر آیات، باید سهم بیشتری در نظر گرفت، با این نگاه، آنان روش تفسیر اجتهادی و عقلی را بنیان نهادند.
حضرت علی (ع) هم درباره ی اهمیّت عقل و خِرَد، به هنگام دریافت و فهم مبانی آموزه های دین فرموده است:
«الدِّينُ لَا يُصْلِحُهُ إِلَّا الْعَقْل * دین را به صلاح نمی آورد، مگر عقل». (16)
بدین سان، گروهی از مفسّران با روش تفسیری عقلی به تفسیرهای اجتهادی پرداختند و با گرایش های متنوع، در حوزه های متفاوت، علاوه بر بهره بردن از لغت و شأن نزول و ورایات معصومین (ع)، از برداشت های عقلی و نظری خود در فهم آیات کمک گرفتند؛ گرچه این سبک در مواردی به خطا رفت و مصداق تفسیر به رأی شد، امّا تحوّلی مهم در تفسیر به حساب می آمد.
با این انکه اجتهاد در تفسیر پسندیده بود، امّا میزان و حوزه ی آن، مورد توافق کلی نبود. برخی آن را در همه جا، ارزشمند می دانستند و برخی مواردی از آن را نادرست و مصداق تفسیر به رأی دانسته اند.
این گروه از مفسّران، از زوایا، دیدگاهها و مذاق های گوناگون، به روش تفسیر اجتهادی قرآن پرداختند و در نتیجه تفسیرهای ادبی، بلاغی، لغوی، کلامی، فلسفی، عرفانی، تربیتی، اجتماعی و علمی تجربی شکل گرفتند؛ که به برخی از آنها خواهیم پرداخت:
1- تفسیر ادبی
نخستین صبغه و گرایشِ اجتهادی، پرداختن به تفسیرهای ادبی است که گروهی از مفسّران با گرایش به مباحث ادبی و نحوی به تفسیر اجتهادی قرآن می پردازند.
در چنین تفسیرهایی، اهمیّت فوق العاده ای به مباحث واژه شناسی لغات زبان عرب داده شده و بر پژوهش های لفظی و عبارتی نیز برای کشف مفاهیم و مقاصد قرآن تأکید شده است.
چنین مفسّرانی با کمک از علوم ادبی و تسلّط بر آنها مانند صرف و نحو به تفسیر آیات می پردازند و معانی آیات را با توجه به ترکیب کلمات و قرائت آنها، اجتهاد کرده و بیان می کنند.
آگاهی به زبان عربی به شکل کامل، از نخستین ابزار فهم قرآن است و مفسّران ادبی با تأکید بر آن،به طور غالب راه تفسیر را پی گرفته اند. آنان معتقدند که قرآن به زبان عربی نازل شده و از این رو می بایست قواعد آن را به طور کامل فرا گرفت و به کار بست تا فهم معانی آن میسّر شود.
2- تفسیر کلامی
از جمله تفسیرهای اجتهادی، تفسیرهای کلامی است که مفسّران با سبک و گرایش کلامی به تفسیر آیات پرداخته اند.
در این گونه تفسیرها بیشتر، آیاتی که بیانگر عقاید مسلمانان هستند تحقیق و تدبّر شده اند. از طرفی چون در بین مسلمانان هر مفسّری از گرایش کلامی خاصی برخوردار بوده، مانند اشعری، معتزلی و شیعی، از این رو گروهی از آنان با پذیرفتن مبانی فکری و اعتقادی خاصی در کلام، به تفسیر آیات و دفاع از عقاید خویش و پاسخگویی به شبهات مخالف می پردازند؛ لذا تفسیرهای کلامی با انگیزه ی دفاع از عقاید خاصّی شکل گرفته اند.
در تفسیرهای کلامی بر خلاف تفسیرهای اجتهادی، آیاتی که مربوط به بیان عقاید درباره ی توحید،، نبوّت، امامت و معاد است به تفصیل مطالعه و تتبّع شده اند.
مفسّران کلامی معتقدند که قرآن، برترین و ارزشمند ترین کتابی است که به بیان مسائل کلامی پرداخته و اعتقادات مسلمانان تبیین کرده است، هر چند آن مطالب،کلّی و نیازمند تفسیر هستند.
در این تفسیرها، مفسّران کلامی، از روایات، لغت و بلاغت بهره برده، امّا جنبه ی غالب آنها، پرداختن به مباحث اعتقادی است.
در تفسیرهای کلامی، شیوه ی استدلال نیز در اثبات یا نفی عقیده ای، مورد اهتمام بوده است. برخی تفسیرهای کلامی چون از روایات یا استدلال به شکل گسترده ای استفاده کرده اند،می توانند دارای دو گرایش کلامی روایی و یا کلامی فلسفی باشند.
3- تفسیر فلسفی
از جمله تفسیرهای اجتهادی، تفسیر های فلسفی است که با گرایش و مذاقی فلسفی تدوین شده اند. در تفسیر های فلسفی، از اصول و قواعد فلسفی برای ادراک مفاهیم و مقاصد قرآن، کمک گرفته می شود.
چنین مفسّرانی که با نگرش فلسفی به تفسیر آیات می پردازند، معتقدند به یکی از مکتب های فلسفی، مانند مکتب مشاء، اشراق و حکمت متعالیه هستند و با توجه به گرایش فلسفی خود، به تفسیر آیات اهتمام ورزیده اند.
در تفسیر فلسفی از شیوه ی استدلال، در تفسیر آیات بهره ی وافر گرفته می شود و آیات مربوط به هستی و وجود، با تدبّر خاصّ خود و بر اساس شیوه ی فلسفی تفسیر می شوند. هر مفسّر فیلسوفی، بر اساس مکتب تفسیری و با توجه به مشرب فلسفی خود، آیات مورد نظر را تفسیر می کند.
4- تفسیر عرفانی
از جمله تفسیرهای اجتهادی،تفسیرهای عرفانی است که در آنها از استدلال، لغت، ادبیات، روایت و گرایش کلامی و فقهی، کمک گرفته نمی شود، بلکه تفسیر آیات به سبک و گرایش عرفانی، باطنی، رمزی و اشاری بررسی می شود.
تفسیرهای عرفانی که خود از تفاوت هایی نیز برخوردارند، به طور عمده به دو گروه باطنی و ذوقی تقسیم می شوند.
در تفسیرهای عرفانی، مفسّران بر اساس مبانی سیر و سلوک عرفانی و ذوقی، به بیان و تفسیر باطن قرآن و اشارات آن می پردازند. چنین مفسّرانی نخست می باید از ذوق و مسلک عرفانی برخوردار بوده و سپس به تفسیر آیات بپردازند. آنها معتقدند که فهم قرآن از الهامات است. ابن عربی گوید:
همان طور که نزول اصل قرآن بر پیامبر (ص) از پیش خداوند بوده، نزول فهم آن نیز بر قلوب مؤمنان از ناحیه ی حضرت حق صورت می گیرد.
تفسیرهای عرفانی حاصل دریافت ذوقِ عرفانی مفسران آن است که برای آنها حاصل شده و تا زمانی که حاصل دریافت آنها، مخالفتی با صراحت دیگر آیات و سنّت قطعی پیامبر نداشته باشد، ارزشمند است؛ گرچه از نظر عده ای، آنها امری ذوقی و بی اساس هستند.
در این که حاصلِ برداشت های عارفان (باطنی و ذوقی) می تواند تفسیر آیات به حساب آید یا نه در بین دیگر مفسّران اختلاف است. از آن جهت که عارفان برداشت های خود را منتسب به قرآن می دانند، تفسیر به حساب می آید و از طرفی چون برداشت های آنان، بیشتر به تأویل شبیه است تا تفسیر باید بین آنها و تفسیر تفاوت قائل شد و هر یک را از مقوله ای خاص دانست، ولی از آنجا که تفسیر و تأویل از هم جدا نیستند مطالب آنان را می توان تفسیر به شمار آورد.
———————————————-
(1) مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول- ج3- ص 254.
(2) الکافی- ج1- ص 36 .
(3) بحار الأنوار (ط – بيروت)- ج2- ص 280 .
(4) المجازات النبوية- ص 236 .
(5) تفسیر صافی- ملامحسن کاشانی- ج1- ص36.
(6) نهج البلاغة (للصبحي صالح)- ص 465.
(7) بحار الأنوار (ط – بيروت)- ج89- ص 94.
(8) الإتقان فی علوم القرآن- ج 4- ص 233 .
(9) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم- ج1- ص 204 .
(10) عيون أخبار الرضا عليه السلام- ج1- ص 290 .
(11) الکافی- ج1 – ص 213 .
(12) بحار الأنوار (ط – بيروت)- ج36- ص 331 .
(13) بحار الأنوار (ط – بيروت)- ج33- ص 133 .
(14) بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج23، ص: 106.
(15) بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج23، ص: 155.
(16) تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 50.