- شیوه های دعوت به ارزشهای اخلاقی
مربی میتواند با استفاده از روش کلیِ «دعوت به ارزشهای اخلاقی» متربیان را به سمت فضایل اخلاقی متمایل و جذب کند و به تعبیر دیگر به «تبلیغ ارزشها» بپردازد.
شیوههای دعوت به ارزشهای اخلاقی بدین شرحاند:
- الف. انذار و تبشیر
اِنذار به معنای هشداردادن و متوجه ساختن فرد به عواقب و نتایج سوء کارها است و در آن نوعی ترساندن نیز هست.
تبشیر یا ترغیب به معنای آگاه کردن فرد از نتایج مطلوب و خوب کارها است که موجب سرور و شادمانی است. انسان به طور فطری رغبت به لذت و نعمت دارد و از درد و رنج دوری میکند. به همین جهت اگر انذار و تبشیر، در باور و قبول مخاطب بگنجد مؤثر است؛ یعنی اگر مخاطب به لحاظ مبانی فکری یا اعتقادی، تصدیق کند که این عمل دارای فلان لذتها و یا دارای فلان درد و رنج است، بدون تردید چنین انذار یا تبشیری مؤثر واقع میگردد.
قرآن کریم و پیامبران الهی از این ابزار، فراوان استفاده کردهاند؛ چنانکه قرآن، همه انبیا را «مبشرین و منذرین» میخواند (1) و خود را هم «نذیر» (2) و «بُشری» (3) مینامد.
در شیوه تربیتی قرآن در استفاده از انذار و تبشیر دو نکته، جلب توجه میکند:
نخست آنکه انذار و تبشیر در قرآن همراه با برانگیختن عواطف انسانی است که از یک سو خوف، (4) خشیت (5) و خشوع (6) نسبت به خداوند را در مخاطبان بر میانگیزد و از سوی دیگر محبت، (7) شوق و امید (8) را در دل آنان میپروراند. مهمتر آنکه بین این دو دسته عواطف، موازنه ای ایجاد میکند که نه موجب یأس شود و نه غرور و بیخیالی.
در جریان تربیت اخلاقی نباید بلندپروازی کرد، بلکه باید مطابق استعدادها و ظرفیتهای افراد، از بشارتها و نعمتهای مختلف سخن گفت.
- ب. داستانگویی
در داستان، سحری است که جانها را مسحور میکند! و هیچ کس نمیتواند برای آن حد و مرزی رسم کند. این تأثیر سحرانگیز داستان در طول تاریخ با بشر پیش آمده و هرگز هم از بین نمیرود.
داستانگویی شیوهای است که در عین جذابیت و همراه کردن شنونده با خود، زمینهای عاطفی برای قبول اهداف داستان را فراهم میکند.
داستان در همه مراحل سنی مفید و مورد توجه است؛ البته محتوای داستان باید متناسب با سطح اطلاعات شنوندگان باشد.
قرآن کریم از داستان در جهت تربیت اخلاقی انسانها، فراوان استفاده کرده است. خداوند در مورد اهداف قصهگویی خود در قرآن سوره یوسف، آیه 111 میفرماید:
«لَقَدْ كاَنَ فىِ قَصَصِهِمْ عِبرَةٌ لّأِوْلىِ الْأَلْبَبِ مَا كاَنَ حَدِيثًا يُفْترَى وَ لَاكِن تَصْدِيقَ الَّذِى بَينْ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كلِ شیْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ * در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود! اينها داستان دروغين نبود بلكه (وحى آسمانى است، و) هماهنگ است با آنچه پيش روى او (از كتب آسمانى پيشين) قرار دارد و شرح هر چيزى (كه پايه سعادت انسان است) و هدايت و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مىآورند!»
این اهداف عبارتاند از این که:
یک. برای عبرت و پندگرفتن است.
دو. بیان واقعیتها است و آمیخته با دروغ و افترا نیست.
سه. حقایق امور را بیان کرده تجزیه و تحلیل مینماید.
چهار. وسیلهای برای هدایت و رحمت است.
در داستانهای قرآنی، علاوه بر تحریک عواطف، پرورش تعقل و خردمندی نیز وجود دارد. قصص قرآن روابط اخلاقی میان انسانها را به وضوح ترسیم میکند و در نهایت، این فضایل اخلاقی است که پیروزمندانه از میدان به در میآیند و پستیها و فرومایگیها سیه روی میگردند. داستانهای هابیل و قابیل، موسی و فرعون، موسی و قارون، موسی و عبدصالح، آدم و حوا، گاو بنی اسرائیل، ابراهیم و اسماعیل، یوسف و برادران، لوط و قومش و… دارای نکات اخلاقی تربیتیِ بسیاری است. نکته ای که در داستانهای قرآنی جلب توجه میکند این است که به پرورش تمایلات پست نمیپردازد و در داستانهای مربوط به روابط زن و مرد، حریم حیا را نگه میدارد و با اجتناب از ذکر جزئیات، پرده دری نمیکند.
استفاده متناسب و به موقع از داستان به ویژه داستانهای قرآنی یا داستانهای مربوط به ائمه طاهرین و بزرگان دین به زبان ساده و امروزی تأثیر حیرتانگیزی در مقبولیت سخنان، ایجاد میکند. (9)
- ج. تشبیه و تمثیل
«مَثَل» بیان یک موضوع به صورتی دیگر است؛ به نوعی که بین آن دو شباهت وجود داشته باشد و با ذکر آن، موضوع اول روشنتر گردد.
مَثَل، آنچه را که پوشیده و نامعلوم است، آشکار میکند و ماهیت امور را روشن میسازد.
بیان مسایل به صورت امثال، پرده از روی معانی مخفی برمیدارد و نکات مبهم را روشن میکند. مَثَل از تلخی پند میکاهد و موجب مسرّت خاطر میشود و با الفاظ کم، معانی بسیاری را میرساند و در پرده کنایه، مطالب را میآموزد و به زبانی ساده و محسوس مسایل پیچیده عقلی را مطرح میسازد.
بدون تردید یکی از ابزارهای متعارف تربیتی در میان عموم مردم، استفاده از ضرب المثلها، تمثیلها و تشبیههای مناسب است.
قرآن کریم نیز در موارد عدیدهای از این مثلها استفاده کرده است.
امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«أمثال القرآن لها فوائد فانعموا النظر و تفكّروا في معانيها و لا تمرّوا بها * مثلهای قرآن دارای فواید بسیاری است؛ با نظر دقیق به تفکر در باره معانی آنها بپردازید و بیتوجه از آنها عبور نکنید.» (10)
مثالهای قرآنی مانند تشبیه سرانجام دنیا به پژمرده شدن گیاهان سر سبز، تشبیه اعمال کفار به سراب، تشبیهات متعدد در مورد منافقان، تمثیل به پیرزنی که پنبههایش را رشته میکند و … همگی قابل تأمل است.
نکته مهم در مثلها این است که در معانی سطحی آن نباید توقف کرد، بلکه با گرفتن سررشته تفکر و تعقل باید در معانی ژرف آن فرو رفت. از جهت تربیتی نیز نباید مربی همه نکات در مثل را برای متربی بازگو کند؛ بلکه باید بدو اجازه دهد که خود با کاوشگری معانی بیشتری را کشف کند.
- د. سؤال و جواب
گاهی طرح یک سؤال، باعث تمرکز حواس و جلب توجه افراد به مطلب میشود. طرح سؤال باعث میشود که حس کنجکاوی و حقیقت جویی مخاطبان تحریک شود و احساس نیاز برای پاسخگویی پیدا کنند؛ خصوصاً اگر سؤال به گونهای مطرح شود که برای آنها تازگی و جاذبه داشته باشد و نتوانند به سادگی پاسخ دهند. در این صورت با دل و دیده به سوی گوینده میآیند تا پاسخ آن را بشنوند. قرآن نیز در موارد متعدد از این شیوه استفاده کرده است:
برای نمونه در سوره انسان، آیه 1: « هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا * مگر نه این است که مدت زمانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟»
در سخنان پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله نیز شیوه سؤال و جواب بسیار به چشم میخورد:
– آیا از بهترین شما خبر ندهم…
– آیا از بهترین اعمال نزد خدا خبر ندهم؟…
– آیا شما را به بدترین مردم آگاه نکنم؟…
– آیا به شما خبر ندهم از کسانی که در اخلاق به من مانندترند؟…
برای دعوت به ارزشهای اخلاقی، به طور کلی استفاده از آیات و روایات، اشعار پندآموز و کلمات بزرگان که «مقبولاتِ منطقی» به شمار میآیند، تأثیر دعوت را مضاعف میکند.
- مراحل دعوت
دعوت، مراحل و مراتبى دارد:
– حكمت
– موعظه
– جدال نيكو
ظرفیت فكرى، روحى و علمى مردم متفاوت است. گروهى را با استدلال، گروهى را با موعظه و گروهى را با مجادله باید دعوت كرد.
- حكمت
كلمه حكمت در مواردى به كار مىرود كه گفتهها و پیشنهادها بناى محكمى در عقل و فطرت همه انسانها داشته باشد؛ براى مثال، در سوره اسراء انسان از فرزندكُشى به خاطر فقر، زنا، قتل، تصرف در مال یتیم، انجام كارهایى كه نسبت به آن علم ندارد، راه رفتن متكبرانه و كمفروشى نهى شده است.
قرآن سپس مىفرماید: «این نهیها حكمت است؛ زیرا احدى در بدى آن شك و گفتگو ندارد. بنابراین، حكمت به معناى سخن محكم و قطعى است.»
- موعظه
و اما مراد از موعظه حسنه، موعظهاى است كه بر اساس محبت و با بیان نیكو باشد و در زمان و مكان مناسب با شیوههاى صحیح انجام شود.
پیامدهنده یا مبلّغ باید محبوب، پرشور، علاقهمند، مطمئن، وفادار، قابل اعتماد، و صادق باشد.
به این معنا که در سخنانش صدق و صفا و یکرنگی ظاهر شود. به فرموده امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِه * هیچ کس چیزی را در دل پنهان نمیکند، مگر این که در سخنان او که ناآگاهانه از او صادر میشود و یا در صفحه صورتش، آشکار میشود.» (11)
با توجه به سخن ارزنده امام، گوینده باید به کلام خود ایمان داشته باشد.
در فرهنگ قرآن از این روش به «موعظه» یاد شده است؛ چنانکه سوره نحل، آیه 125 میفرماید:
«ادْعُ إِلىَ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الحْسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ *با حکمت و اندرز نیکو (موعظه) به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوهای که نیکوتر است مجادله نمای.»
موعظه یعنی استفاده کردن از عواطف انسانها برای دعوت آنان به حق.
البته قرآن، موعظه را مقید به صفت «حسنه» کرده است؛ زیرا:
اندرز در صورتی مؤثر میافتد که خالی از هرگونه خشونت، برتریجویی، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت و مانند آن باشد. بنابراین موعظه هنگامی اثر عمیق خود را میبخشد که حسنه باشد و به صورت زیبایی پیاده شود.
- جدال نيكو
مراد از مجادله نیكو نیز حفظ اخلاق مجادله، پذیرفتن نقاط قوت دیگران و استدلال و مقابله به مثل در شیوههاست.
—————–
(1) «وَ قَالُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضىِ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُون»؛ سوره انعام، آیه 8.
(2) «… نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ»؛ سوره مدثر، آیه 36.
(3) «… بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِين»؛ سوره بقره، آیه 97.
(4) «وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ»؛ سوره الرحمن، آیه 46.
(5) «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن يخْشَاهَا»؛ سوره نازعات، آیه 45.
(6) «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تخْشَعَ قُلُوبهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»؛ سوره حدید، آیه 16.
(7) «وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ»؛ سوره بقره، آیه 165.
(8) «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ … اللَّهِ أُوْلَئكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ…»؛ سوره بقره، آیه 218.
(9) داستانهای اخلاقی در مثنوی معنوی از این نوع است.
(10) رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين، ج 5، ص 461.
(11) نهج البلاغه، حکمت 26.