• شخصیت امام حسین علیه السلام
  • زندگی نامه امام حسین علیه السلام

روز سوم شعبان سال چهارم هجرى (سال عام‏الخندق)، دومين فرزند بزرگوار حضرت على عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام در خانه وحى و ولايت در شهر مدينه چشم به جهان گشود. خبر ولادتش به پيامبر رسيد. او را طلبيد و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و در روز هفتم به فرمان خداوند منّان، نام «حسين» را بر او نهاد. جريان به اين صورت بود كه در روزهاى آغازين ولادت، جبرئيل بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و گفت:

«سلام خداوند بر تو باد! اى رسول خدا صلى الله عليه و آله، اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون «شُبير» كه به عربى «حسين» خوانده مى‏شود، نام بگذار. چون على براى تو بسان هارون براى موسى است جز آنكه تو خاتم پيغمبران هستى.» و به اين ترتيب، نام پر عظمت و زيباى «حسين» از جانب خداوند براى دومين فرزند خاندان پيامبر انتخاب شد. در روز هفتم ولادت آن حضرت، فاطمه عليها السلام گوسفندى براى فرزندش عقيقه كرد و سر او را تراشيد و هم وزن موى او نقره صدقه داد.

تنها كنيه آن حضرت «ابوعبداللَّه» است و اما القاب آن حضرت عبارتند از: رشيد، زكىّ، وفىّ، مبارك، طيب، تابع مرضات الهى، سيد و سبط. اين دو لقب چون برگرفته از روايت مشهور نبوى «الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» است و «سبط» به معناى جماعت، قبيله و امت است و حسين عليه السلام همان طور كه پيامبر فرمود: «حُسَينٌ سِبْطٌ مِنَ الأَسْباطِ»، سبط است به اين معنا كه آن حضرت از نظر قدر و منزلت، فضيلت و كمال، علم و فقه و ايمان و صدق، معادل يك جماعت يا قبيله بلكه معادل يك امت است چه اينكه آن حضرت چكيده فضايل و كمالات پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام مى‏باشد.

آن حضرت از نظر بدن و ظاهر (علاوه بر خصوصيات اخلاقى) شباهت بسيارى به جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله داشت. امام حسين عليه السلام خوش قامت، نيكو سخن، داراى چهره‏اى زيبا و چشمانى نافذ بود. طرز راه رفتن، نگاه كردن و ديگر حركات بدنى آن حضرت، مثل پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود. هركس او را مى‏ديد به ياد پيامبر مى‏افتاد. انس بن مالك مى‏گويد:

«بعد از واقعه كربلا سر مبارك آن حضرت را نزد ابن زياد (ملعون) آوردند و او با چوب بر بينى امام مى‏كوبيد و مى‏گفت: مثل اين (سر) زيبا و نيكو نديده‏ام، گفتم: مگر نه اينكه او شبيه‏ترين مردم به رسول خدا صلى الله عليه و آله است.»

حسين عليه السلام دوران كودكى خود را تحت سرپرستى سه معلم بزرگ الهى گذراند. در خانه وحى، محل نزول فرشتگان و در خانه امامت و ولايت با تعليمات پيامبر، على، فاطمه زهرا عليهم السلام به كمالات و فضايل معنوى بسيارى دست يافت. رفتار و گفتار او و نيز نحوه ارتباط و برخورد پيامبر خدا و پدر و مادر بزرگوارش با وى نشانه‏هايى گويا از آن مراتب عالى انسانى در اوست.

بين حسين عليه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله عالى‏ترين و صميمى‏ترين رابطه معنوى و عاطفى برقرار بود. سلمان فارسى مى‏گويد:

«ديدم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله حسين عليه السلام را بر زانوى خويش نهاده او را مى‏بوسيد و مى‏فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى، تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان، قائم ايشان مى‏باشد.»

انس بن مالك مى‏گويد:

«وقتى از پيامبر پرسيدند: كداميك از اهل بيت خود را بيشتر دوست دارى؟

فرمود: حسن و حسين را. بارها رسول اللَّه صلى الله عليه و آله حسن و حسين عليهما السلام را به سينه مى‏فشرد و آنان را مى‏بوسيد.»

بعد از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله، بيشتر عمر با بركت امام حسين عليه السلام در كنار پدر سپرى شد. او در تمام عرصه‏هاى اجتماعى، مذهبى، سياسى و نظامى تحت فرمان امام به فعاليت مشغول بود. آن حضرت از بدرقه كنندگان ابوذر در هنگام تبعيد به ربذه به فرمان عثمان بود كه بدين وسيله اعتراض خود را نسبت به برنامه‏هاى ظالمانه عثمان و نيز حمايت خود را از حق‏طلبى ابوذر اعلام داشت.

در اولين روز به خلافت رسيدن على عليه السلام به منبر رفت و در وصف و حمايت از پدرش چنين گفت:

«هان! اى مردم، از رسول‏خدا شنيدم كه مى‏فرمود: على شهر هدايت است؛ هر كه‏ به آن درآيد رستگار است و هر كه از آن پس و پيش افتد نابود است.» در جنگ‏هاى جمل، نهروان و صفين شركت فعال و مؤثر داشت و همچون سربازى فداكار در تهييج مردم براى شركت فعالانه در جنگ و دفاع در برابر ظالمان نقش‏هاى مهمى را ايفا كرد و در پيروزى‏ها بسيار مؤثر بود. نمونه‏اش جنگ صفين است كه وقتى توسط لشكر معاويه آب فرات بر لشكر حضرت امير بسته شد. حسين عليه السلام به فرمان على عليه السلام با شجاعت تمام لشكر معاويه را شكست داد و بر آب فرات مسلط شد.‏

گستره علم و آگاهىِ آن حضرت را از رفتارها و گفتارهاى او، كه در قالب كلمات قصار، خطبه‏ها، پاسخ به پرسش‏ها و نامه‏ها آمده است، به‏خوبى مى‏توان يافت. همان‏طور كه در پاسخ پرسشهايى كه پادشاه روم در مورد كهكشان و برخى از مسائل تكوينى ديگر از امام كرد، حضرت ضمن جواب به آنها، به دانش و احاطه فراوان خود نسبت به آيات آفاقى و انفسى چنين اشاره مى‏فرمايند:

«چيزهايى پرسيدى كه در مقايسه با منتهاى علم من، چونان خسى در گستره ناپيداى دريا هم نيستند.» اخبار غيبى آن حضرت نيز دليل ديگرى بر فراوانى دانش آن حضرت است. مانند خبر شهادت خود به دست امويان در كربلا، شهادت فرزندان امام حسن عليه السلام و امثال آنها.

عبداللَّه بن عباس مى‏گويد:

«در حضور امام حسين عليه السلام نشسته بودم كه عرب باديه نشينى وارد شد و عرض كرد: شترم گم شده است و چيزى جز آن ندارم. تو فرزند پيامبرى، مرا به آن راهنمايى كن. حضرت فرمود: به فلان‏جا برو، شترت آنجاست و در برابر او شيرى ايستاده است. آن مرد به آن ناحيه رفت و شتر خود را همانگونه كه حضرت فرموده بود يافت.» بهترين وسيله براى دست‏يابى به‏گوشه‏اى از علوم بى‏كران آن حضرت، دعاى عرفه است. اين دعا در فرهنگ معصومين عليهم السلام، گذشته از راز و نياز با خداوند و ابراز بندگى و نيازمندى به درگاه الهى، شرح حالى است از ميزان آگاهى نسبت به حقايق هستى و پديدآورنده آنها و ارتباط آنها با يكديگر و با خداوند. بنابراين، دعا براى دعا كننده، هم‏ ابراز بندگى است و هم اخبار از حقايق و اين از ويژگى‏هاى معصومين عليهم السلام است. دعاى عرفه نيز چنين است كه در آن، حسين عليه السلام ميزان علم و آگاهى خود را نسبت به خداوند، اسماء و صفات، ويژگيها و افعال خداوند، ارتباط آنها با خدا، برنامه‏هاى سعادت بخش در سيرالى‏اللَّه، مراتب بندگان عارف و … را به نمايش مى‏گذارد.

امام حسين عليه السلام در هيچ‏يك از مراحل زندگى خود؛ چه پيش و چه پس از امامتِ خود، نسبت به مسائل سياسى بى‏تفاوت نبود و همواره به صورت‏هاى مختلف به انتقاد، افشاگرى و روشن‏گرى در مورد مفاسد حكّام غاصب مى‏پرداخت. آن حضرت در زمان امام حسن عليه السلام، تابع آن امام هُمام بود و بنابر شرايط صلح امام حسن عليه السلام، اقدام عملى بر ضدّ معاويه، كه غاصب حكومت و خلافت بود، نكرد ولى در زمان امامت خود كه از سال پنجاهم هجرى آغاز شد و ده سالِ آن همزمان با تداوم غصب خلافت توسط معاويه بود، اقدامات سياسى ويژه و حساب شده‏اى عليه سياستهاى حكومتى در جهت حفظ اسلام و مسلمانان از انحراف انجام داد.

معاويه، به نام اسلام و خليفه مسلمين، بر جان و مال و عقيده مردم مسلّط شد و به احياى تبعيض‏هاى نژادى و رقابتهاى قبيله‏اى پرداخت. به جعل احاديث و تفسير و تأويل آيات قرآن براى وجهه شرعى بخشيدن به حكومت خود اقدام كرد. به ترويج فرقه‏هاى باطل؛ نظير جبريه و مرجئه، براى تضعيف مبانى اعتقادى مسلمانان دست زد. مسلمانان را نسبت به مكتب علوى، كه منادى اسلام راستين بودند، بيگانه كرد و اهل‏بيت را در نظر آنان ظالم جلوه داد و بالاخره افراد مؤثر، متفكّر و متديّن مانند حجربن‏عدى، عمرو بن حمق خزاعى را به قتل رسانيد. و اما اقدامات سياسى آن حضرت در زمان معاويه عبارت بودند از:

  1. انتقاد و افشاگرى‏

امام حسين عليه السلام با خطبه‏ها و نامه‏هاى فراوان به معاويه، انزجار خود را نسبت به فعاليتهاى او اعلام كرد و بارها نسبت به بدعت‏گذارى‏ها، مفاسد مالى، كشتار شيعيان و به‏ويژه معرفى يزيد به عنوان وليعهد، به شدت معترض شد و اذهان آزادى خواهان را متوجه انحراف حكومت معاويه كرد. نمونه‏اش پاسخ نامه آن حضرت به معاويه است كه در آن نوشت:

«افراد ظالمى كه اطراف تو را گرفته‏اند، داخل در حزب ستمكاران و اعوان شيطان‏اند. آيا تو حجربن‏عدى و اصحاب او را كه از اهل عبادت و زهد بودند نكشتى؟ حجر و ياران او براى دفع بدعت و امر به معروف و نهى از منكر قيام كردند و تو از روى ظلم آنان را كشتى. آيا تو قاتل عمرو بن حمق، كه از شدت عبادت پيشانى‏اش پينه بسته بود، نيستى؟ … تو ادعا نكردى كه «زياد» فرزند ابوسفيان است و حال آنكه پيامبر فرمود: «الولد للفراش» و تو او را بر مردم مسلّط ساختى و او بر مسلمانان سخت گرفت و پاى آنان را بريد و آنان را بر شاخه‏هاى درخت آويخت …

تو اكنون كودكى (يزيد) را براى امارت و حكومت اختيار كرده‏اى كه همواره شراب مى‏خورد و با سگ‏ها بازى مى‏كند و من مى‏بينم كه خود را به هلاكت انداختى و دينت را نابود كردى و ملت را خوار ساختى.» آن حضرت در مدينه، در حضور معاويه نسبت به ولايت‏عهدى يزيد اعتراض كرد و خطاب به معاويه فرمود:

«آنچه درباره كمالات يزيد و لياقت وى براى اداره امور امّتِ اسلامى گفتى فهميدم. تو يزيد را چنان توصيف كردى كه گويى شخصى را مى‏خواهى بشناسانى كه زندگى او بر مردم پوشيده است … نه، يزيد آنچنانكه بايد خود را نشان داده و باطن خود را آشكار ساخته است … يزيد چون سگ‏باز، كبوتر باز و بوالهوسى است كه عمرش را با ساز و آواز و خوشگذرانى سپرى مى‏كند.»

  1. احقاق حق‏

امام حسين عليه السلام در جهت تضيف حكومت معاويه و تقويت بنيه مالى مخالفان حكومت او، گه‏گاه دست به مصادره اموال عمومى مى‏زد. در تاريخ آورده‏اند كه آن حضرت اموالى را كه از يمن براى معاويه مى‏بردند تصرف كرده و آن را ميان نيازمندان بنى‏هاشم و ديگران تقسيم نمود سپس به معاويه نوشت: «از حسين‏بن على به معاويةبن ابى‏سفيان. اما بعد، گذر كاروانى بر ما افتاد كه اموال و پوشاك و عنبر و عطرهايى را براى تو مى‏آورد تا آنها را در خزائن دمشق بسپارى و پس از نوشيدن (وتصرّف) نخستين خود، آنها را به فرزندان پدرت بخورانى. من به آن نياز داشتم و آن را تصرف كردم، والسلام.»

  1. تربيت ياران

امام حسين عليه السلام از روزهاى نخستين امامت خويش، به تربيت ياران و اصحاب آگاه و امين در جهت حفظ حريم مكتب اسلام پرداخت. آن حضرت در ضمن نامه‏ها و سخنرانى‏هاى خود، به آماده سازى افرادش مى‏پرداخت و هنگامى كه خطابه‏اى ايراد مى‏كرد، از حاضران مى‏خواست تا مطالب را به ديگران برسانند و نيز با بزرگان و صاحبان نفوذ عراق و حجاز در ارتباط بود. عمرو بن عثمان، جاسوس معروف دستگاه اموى در مدينه طى گزارشى به معاويه چنين نوشت:

«چندى است جمعى از مردان عراق با حسين‏بن على ديدارهاى مرموز دارند، به‏علاوه خود اطلاع يافته‏ام كه افراد سرشناس حجاز نيز وقت و بى‏وقت با وى در تماس هستند. دور نيست كه نتيجه اين گفت و شنودهاى سياسى، بعدها به صورت طوفانى جلوه كند.»

با مرگ معاويه در سال 60 هجرى‏ فرزندش يزيد، بنابر تمهيداتى‏كه معاويه از پيش به عمل آورده بود، خلافت را به عهده گرفت و در اين زمان حسين عليه السلام شرايط قيام مسلّحانه بر ضدّ حكومت بنى‏اميه را مهيّا ديد و آن زمينه‏ها كه لابلاى سخنان‏ امام حسين عليه السلام در طول حركت خود، بر ضدّ بنى‏اميه به وفور آمده است.

هدف قيام امام حسين عليه السلام، اصلاح جامعه اسلامى از وجود انواع فساد مالى، سياسى، فرهنگى اجتماعى و دينى بود. آن حضرت خود در اين زمينه مى‏فرمايد:

«من از روى هوى و سركشى و تبهكارى و ستمگرى قيام نكردم. تنها انگيزه من، سامان بخشى به كار امت جدم رسول خداست، مى‏خواهم به نيكى‏ها فرمان دهم و از بدى‏ها بازدارم و روش جدّ خود و پدرم على‏بن ابى‏طالب عليه السلام را دنبال كنم.»(1) و باز مى‏فرمايد:

«اينان مردمى پابرجا در پيروى شيطان‏اند و به فرمان خداى رحمان عمل نمى‏كنند و در زمين فساد را رواج داده، حدود خداوندى را لغو كرده‏اند. شراب مى‏نوشند و اموال فقرا مساكين را ويژه خود ساخته‏اند و من سزاوارترم كه به يارى دين خدا برخيزم و آيين او را گرامى داشته، در راهش جهاد كنم.» (2)

و يا مى‏فرمايد:

«هان! اى مردم، همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هركه فرمانرواى ستمگرى را ببيند كه حرام‏هاى خدا را حلال مى‏شمرد، پيمان خدا را مى‏شكند، با سنت رسول‏اللَّه صلى الله عليه و آله مخالفت كرده، در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار مى‏كند و او با كردار و گفتار خود بر او نشورد، بر خداست كه او را در جايگاه (پست و عذاب آور) آن ستمگر درآورد. بدانيد اينان به پيروى شيطان چسبيده و اطاعت خداى رحمان را ترك گفته، شبهه‏ها را آشكار ساخته، حدود الهى را تعطيل كرده، بيت‏المال را به انحصار خود درآورده، حرام خدا را حلال و حرام خدا را حرام ساخته‏اند و من از هركس ديگر سزاوارترم كه بر اينان بشورم و در برابرشان بايستم.» (3)

 آن حضرت در منا فرمود:

«پروردگارا! اين حركت نه به خاطر رقابت بر سر حكومت و قدرت و نه به منظور به دست آوردن مال دنياست، بلكه به خاطر آن است كه نشانه‏هاى دين تو را به مردم نشان دهم و اصلاحات را در كشور اسلامى اجرا كنم تا بندگان ستمديده‏ات از چنگال ظالمان در امان باشند و واجبات و احكام و سنتهاى تعطيل شده تو دوباره اجرا گردد.» (4)

حركت خونين امام حسين عليه السلام بر ضدّ ظلم و فساد بنى‏اميه، آثار مثبت و فراوانى در جهان اسلام و حتى در دنياى غير مسلمان، در دورانهاى گوناگون، در پى داشت كه به‏طور خلاصه به آنها اشاره مى‏شود:

  1. ايجاد جرأت امر به معروف و نهى از منكر.
  2. افشاى ماهيت بدعت گذاران.
  3. قطع نفوذ بنى‏اميه بر افكار مردم.
  4. توجه مردم به اهل‏بيت عليهم السلام.
  5. زنده شدن روح مقاومت در برابر مفاسد.
  6. احساس شرمسارى در جامعه به خاطر يارى نكردن حق و كوتاهى در انجام وظيفه.
  7. ايجاد روحيه شهادت‏طلبى.
  8. احياى فضايل و خوبى‏ها و نشان دادن چهره زشت بدى‏ها.

  • ويژگى‏هاى امام حسين (ع)

امام حسين عليه السلام را تبارى والا و خاستگاهى ارجمند است؛ پدرش على‏بن ابى‏طالب عليه السلام، مادرش فاطمه عليها السلام پاره تن پيامبر صلى الله عليه و آله و خود گلبوته بوستان نبوى و سرور جوانان بهشت است. در خَلق و خُلق همانندترين كس به رسول خدا صلى الله عليه و آله. مردى بود ميان قامت كه هماره ياد خدا در دل، و نام او بر زبان داشت، در پرتو حمايت پيامبر صلى الله عليه و آله پرورش يافت و آنگاه كه مادرش زهرا شير نداشت از انگشت پيامبر صلى الله عليه و آله سيراب شد و بدين‏سان غذاى رسول اسلام جزوى از پيكرش گرديد.

او دوست داشتنى و مهربان بود، با مردم انس مى‏گرفت و مردم با او انس مى‏گرفتند، نيازهاى مردمان برمى‏آورد و براى گشودن گره از كار آنان كمر همّت مى‏بست.

امام از ويژگيهايى برخوردار بود كه او را بدين جايگاه بلند و منزلت والا مى‏رساند.

تقوا و خداترسى، جهاد در راه خدا، تلاش براى كسب علم و فضيلت، سخنورى و بلاغت، مهربانى با فقيران و تهيدستان، خوشخويى و خوشرويى و گشاده‏دستى‏ و خيرخواهى تنها جلوه‏هايى از صفاتى است كه آن امام از جدّ و پدر و برادر خويش و از خانه‏اى كه در آن تربيت يافت، به ارث برده بود.

در قران کریم آیاتی چند درباره اهل بیت نبوت وارد شده که یکی از آنان وجود مقدس امام حسین علیه السلام است. این آیات عبارتند از:

  1. آیه تطهیر

«… إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.* خداوند فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان پيامبر بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند. سوره احزاب آیه 3». چون از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند اهل بيت تو چه كسانى‏اند، فرمود: على، فاطمه، حسن و حسين.

  1. آيه مودّت:

«قُلْ لَاأَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى‏ * بگو بر آن از شما پاداشى نخواهم مگر دوستى درباره خويشاوندان. سوره شورى آیه 22» رسول خدا صلى الله عليه و آله، خود در تفسير آيه فرمود: نزديكان من على‏اند و فاطمه وحسن و حسين. او بدين سان پيمان محبّت ايشان بر مردمان نهاد، آن سان كه ولايت خدا و پيامبر بر مردم است.

  1. آيه مباهله :

«فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنْ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ‏ عَلَى الْكَاذِبِينَ‏ * پس هر كه در اين باره پس از دانشى كه تو را حاصل آمده، با تو محاجّه كند، بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فراخوانيم سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. سوره آل عمران آیه 61». پس از نزول اين آيه، پيامبر صلى الله عليه و آله على، فاطمه، حسن و حسين را براى مباهله فراخواند.

از آيات قرآن كه بگذريم، كتابهاى حديث، از روايت‏ها و حديث‏هاى مسند و معتبرى آكنده است كه از فضايل اهل بيت و از فضايل امام حسين عليه السلام خبر مى‏دهد. ما كار تازه‏اى نكرده‏ايم اگر كه برخى از روايت‏هايى را فرا روى نهيم كه ابن عساكر در كتاب تاريخ دمشق آورده است. او بخشى ويژه از كتاب خود را به فضايل امام حسين عليه السلام اختصاص داده و اين بخش كه ابن عساكر نام «ريحانة رسول‏اللَّه» را بر آن نهاده، چهارصد حديث را در خود جاى داده كه همه از راويان ثقه نقل شده است.

از جمله، ابو بكر حديث خيمه را روايت مى‏كند و چنين مى‏گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه خيمه‏اى زده و خود بر كمانى عربى تكيه افكنده و على، فاطمه، حسن و حسين نيز در آن خيمه‏اند. آنگاه فرمود: من با هر كه با اينان از درِ صلح در آيد در صلحم، با هر كس با اينان بجنگد در جنگم و ولىّ هر كسى هستم كه ولايت اينان در دل بدارد.

تنها خوشبختان پاكزاد آنان را دوست دارند و تنها تيره‏بختان ناپاك با آنان دشمنى مى‏كنند. (5) در روايتى كه سند آن به عبداللَّه بن عمر مى‏رسد آمده است: «از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود: حسن و حسين دو گلبوته من در دنيا هستند.»

در روايت ديگرى است كه فرمود: «حسن و حسين سروران جوانان اهل بهشتند.» هم در روايتى از ابن عبّاس است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كس آنان را دشمن بدارد مرا دشمن است.»

در حديثى از حذيفة بن يمان صحابى است كه گفت: «رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

فرشته‏اى بر من نازل شد كه تا كنون نازل نشده بود. او بر من سلام كرد و مرا مژده داد كه حسن و حسين سروران جوانان بهشتى‏اند و فاطمه مهتر زنان بهشت است.»

هم در حديثى است كه فرمود: «حسين از من است و من از حسينم. خداوند دوست دارد آنچه را حسين دوست مى‏دارد. حسين سبطى از اسباط است. از آنجا كه مى‏دانيم اسباط وارثان پيامبران بودند، حسين نيز (بر پايه اين تشبيه) سبطى است كه رسالت پيامبران؛ يعنى زنده ساختن آيين الهى را از آنان به ارث برده است.

در كتاب نهايه ابن اثير آمده است: حسين «سبطى» از اسباط است؛ يعنى در خير و راهنمايى امّتى از امّتهاست؛ اسباط در ميان فرزندان اسحاق بن ابراهيم همان جاى «قبايل» در ميان فرزندان اسماعيل را دارا هستند. در حديث است كه حسن و حسين دو سبط رسول خدايند؛ يعنى دو امّت و دو پاره از اويند. (6) در حديث شريف است كه فرمود: هر كس دوست دارد مردى از بهشتيان را بنگرد، حسين را بنگرد. هم در حديثى ديگر از طريق شيعه است كه فرمود: حسن و حسين سروران جوانان بهشتى‏اند و پدرشان از آنان برتر است.

سرانجام، در حديث مشهور است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: حسن و حسين دو امامند، برخيزند يا بنشينند.

در احاديثى كه راويان ثقه نقل كرده و صاحبان صحاح آنها را آورده‏اند، آمده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

«هذانِ ابْنايَ مَنْ أحَبَّهُما فَقَد أحَبَّني وَمَن أبغَضَهُما فَقَدْ أبغَضَني».

«اين دو، فرزندان منند، هر كس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كس با آنان دشمنى دارد مرا دشمن است.»

هم فرمود:

«من أحبَّ الحُسَينَ فَقَدْ أحبَّني».

«هر كس حسين را دوست بدارد مرا دوست دارد.»

در حديثى ديگر آمده است كه فرمود:

«حُسَينٌ مِنّي وَ أنَا مِنْ حُسَيْن».

«حسين از من است و من از حسين.»

همچنین در روایت آمده است که:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) يَقُولَانِ: إِنَّ اللَّهَ عَوَّضَ الْحُسَيْنَ (ع) مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْإِمَامَةَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ وَ الشِّفَاءَ فِى تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ وَ لاتُعَدُّ أَيَّامُ زَائِرِيهِ جَائِياً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِه.

محمد بن مسلم گويد: از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمودند:

خداوند در مقابل شهادت امام حسين (ع) به او چند چيز عنايت كرد:

– امامت را در ذريه او قرار داد

– شفا را در تربت او قرار داد.

– اجابت دعا در كنار قبر او را حتمى كرد

– ايام زيارت زائر را در رفتن و برگشتن از عمر او حساب نكرد. (7)

كوتاه سخن آنكه درباره امام حسين عليه السلام در كتابهاى تاريخ و حديث، احاديث نبوى فراوانى رسيده كه ما در صدد يادآور شدن همه آنها نيستيم و علاقه‏مندان مى‏توانند آنها را كه احاديثى شناخته شده و مشهور هستند در كتابهاى معتبر سنّى و شيعه بيابند.

—————————

  1. بحارالأنوار، ج 44، ص 329.
  2. فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 379.
  3. فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 404.
  4. تحف‏العقول، ص 237.
  5. ابوالقاسم على بن عساكر، تاريخ دمشق، با تحقيق محمّد باقر بهبودى، فصل:« الحسين ريحانة الرّسول».
  6. نك: تاريخ دمشق، فصل« الحسين ريحانة رسول اللَّه». گفتنى است مجموعه احاديث رسيده درباره فضايل امام حسين عليه السلام و اهل‏بيت در كتب اهل سنت را فيروزآبادى در كتاب« فضائل الخمسه من الصحاح الستّه» گرد آورده است. درباره امام حسين نك:« فضائل الخمسه»، ج 3، ص 205- 281- 314- 373،« مترجم».
  7. وسائل الشيعه ج 14، ص 423.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا