• فصل سوم: حِسبه‏ (از تشكیلات ادارى و دینى در حكومتهاى اسلامى كه بر امور اقتصادى، اجتماعى، مذهبى و بهداشتى نظارت می‌كرده است)

به نظر مى‏رسد مسلمانان ايجاد دستگاهى نظارتى را براى نظارت بر كار افراد در جامعه، به‏ويژه اصناف بازار، از همسايگان خود، به‏ويژه از روم شرقى آموخته باشند. البته بايد اذعان كرد آنچه كه مسلمانان نمى‏توانسته‏اند آن را از ديگران اخذ كرده باشند بررسى‏هاى فقهى و زمينه‏هاى دينى براى پيدايش اين نهاد مدنى است.

همچنين، براى احراز رتبه محتسب، يعنى به‏دست‏گرفتن مقام اجراى حِسبه، شرايط خاصى وضع شد و البته بحثهاى فقهى عميقى نيز براى تبيين اين شرايط، چه بين علماى شيعه و چه بين علماى اهل سنت، در گرفت.

به طور كلى، اين شرايط را مى‏توان به سه دسته 1. عادل بودن؛ 2. رسيدن به درجه اجتهاد؛

  1. مرد بودن، تقسيم كرد.

 از ديد علمى و با توجه به نقش و كاركرد محتسب در ميان جامعه، به‏ويژه نقش او در بازار، وظايف محتسب را نيز مى‏توان به اين موارد كلى دسته‏بندى كرد: 1. نظارت بر بازارها و حِرَف؛ 2. نظارت بر اخلاق عمومى جامعه؛ 3. نظارت بر قيمتها و ترازوها؛ 4. نظارت بر اجراى عبادات مردم؛ 5. نظارت بر راهها و ساختمانها؛ 6. وظايف قضايى محدود مانند بررسى كم‏فروشى و حيله در فروش؛ 7. وظايف موردى و متفرقه.

حِسبه به منزله نهادى نظارتى، مسئله باريك و بسيار حساسى نيز بوده است. بررسى جايگاه‏ حِسبه در ميان افراد و نقش نظارتى آن در شئون زندگى مردم، اگرچه آن را نهادى نظارتى در جامعه معرفى مى‏كند، اما نداشتن موقعيت اجرايى حِسبه را نيز بايد بر آن افزود. محتسب فقط وظيفه نظارت بر اجراى قوانين اسلامى را داشته و در موقعيتى نبوده است كه بتواند خطاكاران را تنبيه كند و به مجازات برساند؛ بلكه اين وظيفه بر عهده نهادهاى قضايى و كيفرى، شامل قضا، مظالم، شرطه و نقابت بوده تا هر يك، به اعتبار محدوده فعاليت خود، به كار بپردازند و مجرمان را به سزاى خويش برسانند.

از ديد تاريخى، در قرون اوليه هجرى تقريباً در همه شهرهاى بزرگ عالم اسلام و در سرزمينهاى گوناگون شاهد تأسيس و پيدايش نهاد حِسبه هستيم. فرد يا افرادى كه عهده‏دار مسئوليت حِسبه در شهرى بوده‏اند، محتسب يا ولى حِسبه ناميده مى‏شدند.

در ايران، به‏ويژه از سده ششم هجرى به بعد، انتصاب محتسب يكى از مهم‏ترين وظايف سلطان يا حاكم به‏شمار مى‏آمده و وزرا و نويسندگان حتماً چنين افرادى را به سلطان توصيه مى‏كردند. در مصر، عثمانى، اندلس، هندوستان- در دوران حكومت بابريان- نيز نهاد حِسبه و محتسب وجود داشت. در مصر، از جمله در دوران خلافت فاطميان، محتسبها قدرت بسيارى داشتند و حتى قادر به نظارت بر اعمال سلطان فاطمى بودند.

در دوره عثمانى، نهاد حسبه با تشكيلات دقيق و خاصى وجود داشته و افراد عهده‏دار اين مسئوليت محتسب يا احتساب آغاسى ناميده مى‏شدند. در كنار وظايف احتساب، يكى از وظايف محتسبان در دوره عثمانى جمع‏آورى ماليات نيز بوده است.

در هند، در دوره حكومت بابريان، از سده هشتم هجرى، نهادهاى نظارتى و حسبه برپا شد و بسته به پايبندى يا عدم پايبندى حكمران مسلمان اين سرزمين، اين نهاد تقويت يا تضعيف مى‏شد. گاه شأن محتسب چنان بالا مى‏رفت كه سلطان خود عهده‏دار وظيفه محتسب مى‏شد و گاه اين شغل در محاق قرار مى‏گرفت، اما همچنان اين نهاد در سراسر دوران حكومت مسلمانان در هند وجود داشت.

افزون بر اين سرزمينها، از وجود نهاد نظارتى و دستگاه حِسبه در شمال افريقا، الجزاير، تونس و مغرب نيز آگاهيهايى وجود دارد.

بحثهاى گوناگون فقهى و اصولى در مورد حسبه باعث پيدا شدن ادبيات خاصى بين فقهاى مسلمان شد. اين ادبيات شامل آثار و كتابهايى بود كه درباره اين نهاد نوشته شده و در آنها بحث فقهى و اصولى درباره حِسبه انجام شده بود. اين آثار را به دو دسته مى‏توان تقسيم كرد. يك دسته آثارى هستند كه جامعيت عام داشته و در كنار ديگر بحثهايى كه درباره تشكيلات سرزمينهاى اسلامى مى‏شده، بخشى نيز به حسبه اختصاص مى‏يافته و در دسته دوم كتابهايى قرار دارند كه به‏ويژه درباره‏ حسبه نوشته شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا