- فصل سوم: حديث
حديث در لغت به معناى هر چيز نو و تازه است و در اصطلاح علوم اسلامى، حكايت سخن، فعل و تقرير پيامبر (ص) يا هر يك از بزرگان دين را حديث گويند. اين بزرگان دين از نگاه اهل سنت صحابه و تابعان اند و از نگاه شيعيان امامان معصوم. بايد خاطرنشان كرد كه منظور از تقرير آن است كه كسى نزد معصوم كارى كند و با نارضايتى او مواجه نشود.
شواهد و مدارك بسيارى وجود دارد كه نشان مى دهد مسلمانان در زمان پيامبر(ص) سخنان او را گردآورى و نقل مى كرده اند و پيامبر خود نيز ايشان را به اين كار تشويق مى كرده است. يكى از اين شواهد روايتى است از پيامبر (ص) كه مى فرمايد هركس از امت من كه چهل حديث درباره نيازهاى دينى مردم حفظ كند روز قيامت فقيه و عالم برانگيخته خواهد شد. (1) علامه مجلسى اين احاديث را ميان شيعيان و اهل سنت مشهور مى داند و مى گويد كه برخى آن را متواتر دانسته اند. از ديگر شواهدى كه توجه پيامبر (ص) را به نقل حديث نشان مى دهد مكتوباتى حديثى است كه صحابه جمع كرده اند. از ميان اين صحابه مى توان سمرة بن جندب، سعدبن عباده انصارى، جابر بن عبدالله انصارى، عبدالله بن عمروعاص، ابن عباس ، ابورافع و از همه مهمتر امام على (ع) را نام برد.
از كتاب امام على (ع) به جامعه يا صحيفه على ياد شده است و برخى از اصحاب امامان شيعه آن را ديده اند. ابوالعباس نجاشى با نقل سندى از عذافر صيرفى روايت مى كند كه با حكم بن عتيبه نزد امام باقر (ع) بوديم و او سؤالاتى از امام مى كرد. آنگاه در مسئله اى اختلافى پيش آمد و امام به فرزندش فرمود برخيز و كتاب على (ع) را بياور. او نيز كتابى بزرگ و طومار گونه آورد و امام آن را گشود و مسئله را در آن يافت و فرمود اين خط على (ع) و املاى رسول الله (ص) است. (2)
پس از رحلت پيامبر (ص) برخى اصحاب با نقل و تدوين روايات ايشان مخالفت كردند و بدين ترتيب بسيارى از نوشته هاى اصحاب در اين باره با آب شسته يا سوزانده شد. حتى گزارش شده كه عمر با صحابه اى كه زياد نقل حديث مى كردند و شاهدى نمى آوردند خشن برخورد مى كرد.
در پى اين سياست، افرادى به نام «قصاصون» ظهور كردند كه در مساجد قصه مى گفتند. موضوع اين قصه ها غالبا قصص انبيا و امتهاى گذشته اى بود كه در قرآن نامشان آمده است و منبع اين قصه ها غالبا كتب انبياى پيشين به ويژه تورات بود.
قصاصون معمولا علماى مسلمان شده اهل كتاب بودند. نخستين كسى كه با اجازه عمر به اين كار پرداخت تميم بن اوس مشهور به تميم الدارى است كه از حمايتهاى خليفه برخوردار بود و عمر او را «خير اهل المدينه» خواند. يكى ديگر از اين افراد كعب الاحبار نام دارد كه از بزرگان يهود بود و در زمان خلافت ابوبكر اسلام آورد. او در پردازش داستانهاى خود به حدى پيش رفت كه با برخورد برخى از صحابه مواجه شد. به گفته پژوهشگران سخنان اين افراد هسته اصلى اسرائيليات شد. امام على (ع) در دوره خلافت خود برخورد تندى با ايشان كرد و بسيارى از قصاصون، از جمله تميم الدارى وكعب الاحبار، در دوره حكومت او به شام رفتند و با حمايتهاى معاويه، فعاليتهاى خود را جدى تر ادامه دادند. امام صادق (ع) در روايتى فرموده است كه اميرالمؤمنين (ع) يكى از قصاصون را در مسجد ديد پس او را تازيانه زد و بيرون انداخت. (3)
آنچنان كه گفتيم معاويه از قصاصون حمايت كرد و براى جعل حديث اموال فراوان صرف كرد. از مضامين اصلى اين روايات جعلى احاديثى در مذمت امام على (ع) و در فضايل معاويه و بنى اميه بود. (4)
اين وضع در زمان خلفاى اموى ادامه پيدا كرد تا اينكه در سال 99 ق عمر بن عبدالعزيز در نامه اى خطاب به ابن حزم انصارى، كارگزار او در مدينه، دستور تدوين و نگارش حديث و سنت پيامبر (ص) را صادركرد.
علوم حديثى
در پرتو جمع آورى احاديث و توجه به آن، علوم ديگرى براى دريافت چگونگى دلالت روايات و نيز بررسى سند آنها تأسيس شد كه هر يك شاخه اى مستقل از علوم اسلامى شدند؛ علم رجال، علم مصطلح الحديث (درايه) و علم فقه الحديث از جمله اين علوم اند و عالمان مسلمان بسيارى از عصر اول تدوين حديث در اين راه تلاش كرده اند و با اين علوم به چگونگى جمع آورى روايات، ساز و كار تهذيب و پالايش آنها و نيز ساز و كار فهم آنها پرداخته اند.
مسلمانان دريافتِ حديث را «تحمل حديث» مى نامند و براى آن شرايط و راههايى تعيين كرده اند. عالمان حديث از دير باز براى تحمل حديث به شهرهاى گوناگون سفر و احاديث را ثبت مى كردند. آن كس را كه از او حديث مى شنيدند «شيخ» مى ناميدند. مثلا شيخ مفيد از 61 نفر حديث روايت كرده است كه «مشايخ» او به حساب مى آيند.
آن كسى كه حديث را روايت مى كند بايد از دو شرط عقل و تمييز بهره مند باشد.
در همين زمينه، تقسيمات گوناگونى از احاديث ارائه كردند. در اولين تقسيم بندى، حديث به متواتر و خبر واحد تقسيم مى شود. متواتر حديثى است كه شمار راويان آن در هر عصر و طبقه به اندازهاى باشد كه احتمال تبانى ايشان بر دروغ به صفر برسد و به مفاد خبر يقين حاصل شود. نكته مهم در روايت متواتر آن است كه بايد راويان آن در هر طبقه به حد تواتر برسند.
در برابر، خبر واحد حديثى است كه تعداد راويان آن به تواتر نرسد، خواه فقط يك نفر آن را روايت كرده باشد خواه چند نفر. در ميان شيعيان، شيخ مفيد، در برخى آثارش، و شريف مرتضى و برخى عالمان ديگر شيعه خبر واحد را مفيد ظن و مشمول آيه «إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنىِ مِنَ الحَقِّ شَيًئا * گمان هرگز انسان را از حقّ بىنياز نمىكند. سوره نجم آیه 28» و عمل به آن را ممنوع مى دانند. اما شيخ طوسى و عالمان بزرگ ديگرى از حجيت خبر واحد دفاع كرده اند و شيخ مرتضى انصارى براى اثبات حجيت خبر واحد و ابطال دعوى مخالفان بيشترين تلاش را كرده است.
در نظر شيعيان، حديث به چهار دسته صحيح، حسن، موثق و ضعيف تقسيم مى شود. اين تقسيم بندى در ميان قدما شناخته نبود و ايشان حديث را يا صحيح مى دانستند يا ضعيف؛ تقسيم چهارگانه از قرن هفتم آغاز شد.
حديث صحيح، در اصطلاح شيعى، حديثى است كه سند آن بدون هيچ افتادگى اى متصل باشد و همه راويانش امامى و عادل باشند. اما حديث حسن روايتى است كه عدالت يك يا برخى از راويان سند آن احراز نشده باشد و در منابع رجالى فقط از آنان ستايش شده باشد بدون آنكه به عدالتشان تصريح شود. روايت موثق نيز روايتى است كه به رغم اتصال سند برخى راويان غيرامامى آن موثق باشند بدين معنا كه دروغ نمى گويند و حديث جعل نمى كنند و در نهايت حديث ضعيف حديثى است كه نه صحيح باشد نه حسن نه موثق.
آنچه گفته شد همگى مسائل علم «مصطلح الحديث» يا درايه است.
در ميان شيعيان اولين كسانى كه اصطلاحات اين علم را در آثار خود به كار بردند جمال الدين احمدبن موسى بن طاووس (م763 ق) و حسن بن يوسف حلى، معروف به علامه (م726 ق)، بودند، اما كتابى در اين زمينه ننوشتند؛ شهيد ثانى اولين كسى بود كه كتابى در اين زمينه به نام البدايه نوشت. بعد از او، فرزندش شيخ حسن صاحب معالم، در مقدمه منتقى الجمان به اين اصطلاحات پرداخت. پس از او عزالدين عبدالصمد حارثى، پدر شيخ بهايى، كتاب وصول الاخيار الى اصول الاخبار را نوشت. از ديگركسانى كه در اين زمينه كتاب نوشتند ميرداماد است كه در كتاب الرواشح السماويه به اين موضوع پرداخته است.
محدثان شيعه براى پذيرش روايت راوى اسلام، عقل، بلوغ، امامى بودن، عدالت، و ضابط بودن (اينكه بتواند احاديث را به خاطر بسپارد و بدون تحريف وغلط آنها را نقل كند) را شرط دانسته اند. اينها مسائلى است كه درعلم رجال در مورد آنها بحث مى شود. عالمان رجالى در آثار خود قرائن دال بر توثيق راويان را جمع آورى كرده اند. از مهمترين اين قرائن سخنان امامان درباره اصحاب است. قرينه ديگر تصريح دانشمندان عصر تدوين (قرنهاى سوم و چهارم هجرى) بر وثاقت است به شرطى كه اين تصريح حسى باشد نه حدسى.
مهمترين منابع رجالى شيعه كه اين قرائن در آنها جمع آورى شده است و آنها را اصول اربعه رجالى مى نامند عبارتند از
- معرفه الرجال يا رجال كشّى اثرمحمدبن عمركشّى. او دركتاب خود از هر كس، با هر مذهبى، كه روايات شيعه را نقل كرده نامبرده و سخنان ائمه در مورد هر فرد را آورده است. ابوالعباس نجاشى در فهرست خود، او و كتابش را نامبرده و معتقد است كه در اين كتاب اشتباهات بسيار است. (18) اين كتاب را شيخ طوسى تهذيب كرده و آن را اختيار معرفه الرجال ناميده و آنچه به دست ما رسيده همين كتاب است؛
- فهرست اسماء مصنفى الشيعة يا رجال نجاشى تأليف ابوالعباس احمدبن على نجاشى (م463 ق) اين كتاب فهرست مؤلفان شيعى است. همه محدثان و رجاليان شيعه نجاشى را توثيق كرده اند و دقت او را ستوده اند و به شهادت او اعتماد كرده اند؛
- الرجال تأليف شيخ طوسى، كه در آن اصحاب هر يك از امامان را به ترتيب ذكر كرده و در مورد برخى افراد توضيحاتى داده است؛
- الفهرست تأليف شيخ طوسى كه آن نيز فهرست مؤلفان شيعى است. شيخ طوسى در مقدمه كتاب آورده كه روشش در اين كتاب آن است كه از جرح و تعديل هر يك از اين افراد سخن گويد اما گاه چنين نكرده و گاه برخى ضعفا را مشخص نكرده است.
عالمان عصر اخير روش جديدى براى تأليف كتب رجالى ابداع كردند. در اين روش طبقه راويان مشخص شد و بدين ترتيب اگر نام كسى از سلسله سند افتاده بود آشكار مى شد. همچنين مشخص مى شد كه هر راوى چند حديث و آنها را از چه كسانى نقل كرده است. مهمترين آثارى كه با اين روش تأليف شد عبارت اند از
- مرتب الاسانيد تأليف آيت الله بروجردى كه در آن سلسله راويان كتب اربعه را به همين ترتيب استخراج كرده است؛
- معجم رجالال حديث تأليف آيت الله خويى. اين كتاب را مى توان دائره المعارف راويان شيعى و كاملترين و آخرين كتاب رجال شيعى دانست. ترتيب كتاب بر اساس حروف الفبايى نامهاست. ذيل هر نام نظر نجاشى يا كشى يا شيخ طوسى را درباره شخص بيان مى كند و سپس به بررسى افراد بر اساس منابع و قرائن گوناگون مى پردازد. همچنين طبقات راويان را نيز مشخص كرده است و بدين ترتيب راويان هم نام و نيز آنها كه اسمشان در سلسله سند افتاده است مشخص مى شوند. اين كتاب در 24 جلد چاپ شده است و در آن احوال بيش از15700راوى بررسى شده است.
مسئله ديگرى كه براى پذيرش روايت شرط است متن آن است. متن روايت بايد منسجم، بدون تناقض و موافق با آيات قرآن و سنت قطعى باشد. اين مسائل به ويژه در علم دراية الحديث بررسى مى شود. در اين علم همچنين اجمال روايت، اطلاق يا تقليد آن، عام يا خاص بودن آن و مسائلى از اين دست بررسى مى شود.
جوامع حديثى شيعه
گفتيم كه شيعيان كلام امامان خود را نيز جزء سنت مى دانند. ايشان در دوران امامان خود، به ويژه در دوران امام باقر(ع) و امام صادق (ع)، به جمع آورى روايات ايشان پرداختند و اين روايات را به صورت موضوعى تدوين كردند.
هر يك از اين كتابها را «اصل» مى گفتند. اصل فقط روايات امامان را داشت و گردآورنده هيچ اظهارنظر شخصى اى در آن نكرده بود. به گزارش بسيارى از محققان تا دوره امام حسن عسكرى (ع) چهارصد اصل تدوين شده بود كه برخى آنها را فقط منقول از امام صادق (ع) دانسته اند.
هسته اصلى نخستين جوامع حديثى شيعه همين اصول و نيز ديگر آثارى بودكه در دوران امامان شيعه جمع آورى شده بود. با آغاز غيبت صغرا (260-329 ق) و در عصر نواب اربعه، عالمان شيعه به تدوين اين اصول پرداختند كه نتيجه كار كتب اربعه شيعه بود. در ذيل به معرفى اجمالى هريك ازكتب اربعه مى پردازيم:
- كتاب كافى؛ كه شامل اصول و فروع و روضه مى شود، تأليف محمد بن يعقوب كلينى (م329ق). از زندگى كلينى اطلاعات چندانى در دست نيست و فقط مى دانيم كه در رى مى زيسته و پس از تأليف كتابش به بغداد رفته و آنجا كتاب خود را به معرض روايت گذاشته وهم آنجا نيز در گذشته است. مزيت كتاب كافى بر ديگركتب اربعه آن است كه در آن علاوه بر روايات فقهى (فروع) روايات عقيدتى و اخلاقى (اصول) نيز مطرح شده است. كلينى در اين كتاب پيش از ذكر روايت سند آن را ذكر كرده است. كتاب كافى15339روايت دارد.
- من لايحضره الفقيه؛ تأليف محمد بن على بن موسى بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق (م381ق). اين كتاب حاوى روايات فقهى است و بر اساس فروع فقهى دسته بندى شده است و به تصريح مؤلف حاوى رواياتى است كه خود آنها را صحيح مى داند و براساس آنها حكم صادر مى كند. اين كتاب حاوى5920 حديث است. در پايان كتاب نيز سند اتصال مؤلف به راوى احاديث آمده كه اصطلاحا «مشيخه» نام دارد.
- تهذيب الاحكام؛ تأليف محمدبن حسن طوسى معروف به شيخ الطائفه و شيخ طوسى (385-460ق). تأليف اين كتاب از زمان حيات شيخ مفيد آغاز شد كه در آن دوره شيخ طوسى جوانى 25 ساله بوده است. تهذيب شرح استدلالى رساله فقهى شيخ مفيد با نام مقنِعه است. اين كتاب 13590 روايت دارد. و در پايان آن نيز مشيخه ضميمه شده است.
- الاستبصار فيما اختُلِف فيه من الاخبار؛ تأليف شيخ طوسى. مؤلف در اين كتاب بيشتر به جمع آورى احاديث مختلف در يك موضوع و نشان دادن چگونگى جمع بين آنها پرداخته است. اين كتاب حاوى5511 حديث است.
از ديگر كتابهاى حديثى شيعه، كه به آن بسيار توجه مى كنند، كتاب نهج البلاغه است. اين كتاب گزيدهاى از خطبه ها و نامه ها و عبارات حكمت آميز منسوب به امام على (ع) است كه شريف رضى (م406ق) در سال 400ق گردآورده است. مبناى گزينش شريف رضى، چنان كه از نام كتاب پيداست، بلاغت و فصاحت بوده است. شريف رضى جز در چند مورد سند روايات را نقل نكرده است. بعدها علماى بسيارى سند روايات آن را استخراج كرده اند.
صحيفه سجاديه نيز كتابى حاوى ادعيه منسوب به امام سجاد (ع) است و54 دعا را دربر دارد. كتاب با مقدمه اى درباره داستان تأليفش آغاز مى شود و حاوى سندى است كه از آغاز قرن ششم هجرى آغاز مى شود و تا قرن دوم هجرى به صورت متصل ادامه مى يابد و به امام صادق (ع) مى رسد.
شيعيان در دوره هاى متأخر نيز به گردآورى مجامع حديثى پرداختند. از اين آثار بايد به الوافى تأليف ملافيض كاشانى، (1007-1091ق)، بحارالانوار تأليف ملا محمدباقر مجلسى (1110ق) و وسائل الشيعه تأليف شيخ محمد بن حسن حرّ عاملى (1033-1104ق) اشاره كرد.
وافى جامع همه احاديث كتب اربعه با حذف روايات تكرارى و حاوى شرح و توضيحى از مؤلف است.
بحارالانوار بى شك بزرگترين اثر در معارف شيعى است و گاه آن را «دائره المعارف احاديث شيعه» لقب داده اند.
تأليف كتاب از 1070 آغاز شده و سوادنامه آن در 1104 يا 1106 پايان يافته هرچند پاكنويس تا پس از فوت مؤلف ادامه داشته است. او در گردآورى اين كتاب از عالمان بسيارى كمك گرفته است؛ برخى منابع تعداد ايشان را هزار نفر دانسته اند. مؤلف در آغاز 25 فصل براى كتاب برگزيده و روايات مربوط به هرفصل را در ذيل آيات مربوط به آن آورده است و به ويژه در مجلدات آغازين به شرح روايات و حل اختلافات و تأويل و بررسى سندى و گاه به تأويل و توجيه آنها پرداخته است. اين امر خود به خوبى نشان مى دهد كه هدف اوليه در تدوين كتاب فقط گردآورى روايات و تلاش براى حفظ آنها در يك مجموعه بوده است. علامه مجلسى در آغازكتاب خود 387 منبع شيعى براى كتاب خود ذكر مى كند و بعد از آن 85 منبع سنى را ياد مى كند كه در شرحها و توضيحات خود از آنها استفاده كرده است هر چند با بررسى كتاب دريافته مى شود كه منابع كار او حدود630 اثر در موضوعات گوناگون بوده است.
وسائل الشيعه كتابى حاوى روايات فقهى است كه بر اساس فروع فقهى تنظيم شده است. تعداد روايات آن را 35868 روايت برشمرده اند.
شيعيان در عصر اخير نيز آثارى در حديث جمع كردند از جمله كتاب جامع احاديث الشيعه كه زير نظر آيت الله بروجردى تدوين شد و پس از او آيت الله خويى بر تدوين آن نظارت كرد. در اين كتاب اختلاف نسخ روايات مورد توجه قرار گرفته و واژه هاى دشوار توضيح داده شده است.
—————————
- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج2، ص156.
- ابوالعباس نجاشى، فهرست اسماء مصنفى الشيعة (رجال نجاشى)، به تحقيق موسى الشبيرى الزنجانى، ص360.
- محمد بن يعقوب كلينى، فروع الكافى،ج7، ص263.
- همان،ص98.