- صفت علم
يكي از اوصاف ثبوتي خداوند «علم» است. در بينش اسلامي، خدا به همه ي امور عالَم آگاه است. خداوند عليم است و وسعت علم ذاتي او قبل و بعد، كوچك و بزرگ، ظاهر و باطن همه اشياء را فرا مي گيرد و او هر چيزي از گذشته و حال و آينده را بدون تأمل و با تسلط كامل مي داند و بر آنها احاطه دارد.
علم داراي سه مرتبه است:
1. علمي كه عين ذات عالم است.
2. علمي كه موهبتي و بخششي است.
3. علمي كه اكتسابي و فرا گرفته شده است.
تنها علمِ نامحدودِ خداوند، از نوع اول است كه با علم ذاتي اش احاطه به كل اشياء دارد. صفت علم هم برای خدا و هم برای غیر خدا به کار می رود و در هر دو صورت به یک معناست یعنی علم خدا همان معنای علم انسانها را دارد یعنی آشکار بودن و حاضر بودن چیزی برای عالم، شناختن و دانستن. با این تفاوت که علم خدا اصیل، مستقل، ذاتی و نامحدود، ازلي، ابدي، همیشگی بوده و به هيچ ابزار و مقدمه و واسطه اي نياز ندارد و مستلزم انفعال و تأثيرپذيري ذات الهي از خارج خود نيست؛ اما علم دیگران مستقل نیست بلکه جلوه ای از علم خداست. می توان گفت که علم مراتبي دارد و عالی ترین مرتبه آن در خدا وجود دارد و موجودات دیگر به تبع علم خدا از علم بهره مندمی شوند.
- ويژگي هاي علم خدا
- حضوري بودن
در توضیح مطلب باید گفت که ما هنگام آگاهی یافتن از چیزی ممکن است دو حالت داشته باشیم: یا اینکه تصویری و يا مفهومي از شیءای که به آن علم پیدا میکنیم در ذهن ما نقش می بندد؛ مانند اینکه کتابی را در خارج میبینیم و به آن علم پیدا میکنیم. در این هنگام، کتاب با حجمی که در خارج اشغال کرده وارد ذهن ما نمیشود بلکه تصویری از آن در ذهن ما نقش میبندد. به این نوع علم، كه باواسطه اي از صورتها و مفاهيم ايجاد ميشود، علم حصولی می گویند. حالت دوم بدین صورت است که ما آنچه را که به آن علم پیدا کرده ایم در درون خود می یابیم یعنی آن شیء بدون واسطه در نزد ما حاضر می شود مانند علم ما به درد یا ترس. وقتی احساس درد یا ترس می کنیم تصویری از این درد در ذهن ما نقش نمی بندد بلکه ما در درون خودمان حالت درد را می یابیم. به این نوع علم که در آن واسطه ای بین ما و آنچه بدان علم پیدا می کنیم وجود ندارد علم حضوری می گویند. علم هر شخصی به خودش در این گروه جا می گیرد یعنی هر شخصی وجود خودش را بدون واسطه درک می کند.
این تقسیم، مربوط به علم انسان است؛ اما علم خدا نمی تواند حصولی و با واسطه باشد زیرا برای علم حصولی لازم است شخص دارای ذهن باشد اما خدا که جسم و جسمانی نیست، ذهن هم ندارد؛ بنابراین علم خدا حضوری است به این معنا که همه ی جهان در محضر و نگاه خداست.
- علمي، بدون خطا
به این معنا که در علم ما انسانها ممکن است اشتباه راه داشته باشد چون که بسیاری از مقدمات و علتهای امور برای ما آشکار نیست؛ اما علم خداوند ضروری است یعنی خطا و اشتباه در آن راه ندارد چون که همه ی شرایط و علت های اشیاء برای خداوند شناخته شده است و او به همه ی امور با همه ی شرایط آن آگاهی دارد. هیچ چیز برای خدا غایب نیست و خدا به همه چیز عالم است. در قرآن در وصف خدا آمده است: «عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَة * خدا دانای پنهان و آشکار است. سوره انعام آیه 73».
این آیه بدان معنا نیست که چیزی از علم خدا پنهان است، بلکه معنایش این است که آنچه برای دیگران پنهان است برای او آشکار است؛ بنابراین همه ی اشیاء در علم خداوند جای دارند.
- علمي ذاتي و مستقل
یعنی خداوند علم خود را از موجود دیگری دریافت نکرده است بلکه خودش ذاتا ًو مستقلا دارای علم است و دیگران اگر بهره ای از علم داشته باشند، پرتویی از علم خدا را دارا هستند نه اینکه علمشان کاملا وابسته به خودشان باشد. چنانچه می بینیم که مثلا شخصی در اثر حادثه ای همه ی علم و حافظهی خود را از دست می دهد در صورتی که اگر علم او کاملا از جانب خود او بود هیچ گاه علم خود را از دست نمی داد؛ بنابراین فقط، علم خداست که از ذات او و کاملا مستقل از دیگران است.
- علمي، بي نهايت
گفتيم صفات خداوند عين ذات اوست؛ بنابراين علم او نيز مانند ذات نامحدودش بي نهايت و نامحدود است.
علم خدا حضوری، بدون خطا، استقلالی و نامحدود است و جهل یا فراموشی در آن راه نداردند، اما علم انسان گاهی حصولی است، خطاپذیر است، پرتویی از علم خداست و استقلالی نیست و همچنین محدود است؛ بنابراین می گوییم که معنا و مفهوم علم خدا همان معنای علم انسان یعنی آشکار بودن چیزی برای شخص را دارد اما همه ی نقص های علم انسان از آن برداشته می شود. چنانچه در قرآن کریم برای اینکه نشان داده شود که صفات خدا از جمله علم او، نقص های علم انسان را ندارد آمده است: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء * هیچ چیز مانند خدا نیست. شوري آیه 11».
یکی از اصحاب امام صادق (ع) در محضر ایشان گفت: تا آنجا که مرز علم خداست او را حمد و ستایش می کنم؛ امام صادق (ع) فرمود: «اینگونه سخن نگو؛ چون علم خدا حد و مرزی ندارد». (1)
پس از روشن شدن معنای علم متذکر می شویم که چنانچه در بحث صفات ذاتی و صفات فعلی بیان کردیم، علم گاهی می تواند صفت ذاتی خداوند قرار بگیرد و گاهی صفت فعلی خدا واقع می شود که در اصطلاح به قسم اول علم ذاتی و به قسم دوم علم فعلی می گویند. علم ذاتی خدا به این معناست که خدا قبل از خلقت موجودات و همچنین تا نهایت وجود موجودات، همه چیز را همواره می داند و عالم هستی همواره نزد او حاضر و آشکار است؛ اما علم فعلی علمی است که پس از تحقق موجودات به آنها تعلق می گیرد و چون موجودات دائما در حال تغییر و تحول هستند، خداوند نيز به اين تغييرات علم دارد.
نکته ای که در اینجا قابل توجه است، این است که علم ذاتی خدا همه ی مخلوقات با همهی جزئیات آنها را در بر می گیرد؛ بنابراین انسانها نمی توانند بر علم ذاتی خدا آگاهی پیدا کنند زیرا برای علم یافتن به چیزی، لازم است که عالم بر آن شیء احاطه داشته باشد و هیچ یک از انسانها بر همه ی مخلوقات آگاهی ندارند و اینکه گفتیم علم انسانها پرتویی از علم خداست، منظور، علم ذاتی خدا نیست، بلکه انسانها می توانند از علم فعلی خدا بهره مند شوند زیرا علم فعلی محدود به مخلوقات است؛ یعنی انسان می تواند از پیدایش موجودات به برخی از آنها علم پیدا کند.
امام محمد باقر عليه السلام فرمودند: »خدا دو قسم علم دارد: یکی علمی است که کسی جز او آن را نمی داند و دیگری علمی است که آن را به ملائکه و رسولان خود آموخت و این علم را به ما هم آموخت».
- تفاوتهاي علم خدا و علم انسان
علم انسان با مراتب علم الهي در برخي موارد متفاوت است. براي نمونه مي توان گفت:
1. گرچه ما بذات خود علم حضوري داريم، ولي علم ما به ذاتمان عين ذات ما نيست.
2. علم ما مثل ذات ما متناهي و محدود است، درحالي كه علم خدا مثل ذات او نامتناهي و نامحدود است.
3. علم ما به اشياء حصولي (به واسطه ي مفاهيم و صورتها) است در حالي كه علم خداوند به اشياء حضوري (بدون واسطه) است؛ يعني همه آنچه غير خداست در محضر و حضور حق اند.
4. علم ما به اشياء قابل تغيير و كم وكاستي يا زياد و نقصان است در حالي كه علم خداوند قابل تغيير نيست و او از هرگونه تغيير منزه است.
5- علم ما با اشياء بعد از به وجود آمدن آنها حاصل مي شود، در حالي كه علم خداوند به اشياء قبل از به وجود آمدن اشياء نيز هست.
- مراتب علم خداوند
علم الهي را مي توان به دو نوع تقسيم كرد:
1. علم به ذات.
2. علم به غير ذات.
مقصود از قسم اول علم خدا به ذات خويش و مقصود از قسم دوم علم خدا به ساير موجودات است. از آنجا كه ساير موجودات مخلوق خداوند هستند و حق تعالي آن ها را ايجاد مي كند، مي توان اين قسم اخير را به دو نوع تقسيم كرد:
1. علم خدا به سایر موجودات قبل از ايجاد آنها.
2. علم خدا به ساير موجودات پس از ايجاد آنها، بدين ترتيب و در نتيجه اين تقسيم بندي ها علم الهي داراي سه مرتبه است.
1- علم خدا به ذات خويش
2- علم خدا به اشياي ديگر قبل از ايجاد آنها
3- علم خدا به اشياي ديگر پس از ايجاد آنها
حال شایسته است، هریک از اقسام فوق را به صورت جداگانه بررسی کنیم:
علم خداوند به ذات خود
علاوه بر دلایل عمومی اثبات صفات کمالی برای خداوند متعال، ادله خاصی بر اینکه خداوند به ذات خویش علم دارد وجود دارد که در ادامه به دو دلیل اشاره می کنیم:
دليل اول
براساس تعريفي كه از علم ارائه شد، مقصود از علم خداوند به ذات خويش آن است كه ذات الهي در نزد خودش حضور دارد و اين حضور ملاك آگاهي خدا از ذات خود است. دراثبات اين مرتبه از علم الهي مي توان گفت از آنجا كه هر موجود مجردي نزد خودش حاضر است و از این رو به ذات خود عالم است؛ چرا كه مبراي از ويژگي هاي اجسام است و حجاب هاي مادي مانع از حضور خودش براي خودش نيست و علم نيز به معناي حضور است، پس خداوند نيز كه موجودي مجرد است و از تمام حدود و قيود مادي منزه، براي خودش حضور دارد و عالم به ذات خويش است.
دليل دوم
همچينين مي توان گفت علم به ذات يكي از كمالات وجودي است كه در بعضي موجودات مانند انسان يافت مي شود و خداوند متعال كه همه ي كمالات وجودي را به طور نامتناهي داراست؛ چراكه واجب الوجود است، پس اين كمال را هم در بالاترين مرتبه اش داراست.
علم به مخلوقات قبل از ايجاد آنها
پس از فراغت از علم خداوند به ذات خویش، اینک لازم است به بررسی مرتبه دوم علم الهی، یعنی علم خداوند به موجودات قبل از ایجاد آنها بپردازیم. در اینجا برای اثبات این علم به ارائه دو دلیل می پردازیم:
دليل اول
تمام ممكنات (مخلوقات) معلول (مخلوق) خداوند هستند وخداوند علت العلل و علت تامه ي آنهاست و ثابت كرديم كه خداوند به ذات خويش كه علت تامه ي مخلوقات است علم دارد، بنابراين خداوند به معلولات خود نيز علم دارد؛ چراكه علم به علت تامه مستلزم علم به معلول است، پس ثابت مي شود كه خداوند سبحان از ازل و قبل از ايجاد اشياء از طريق علم به ذات خويش، به تمام اشياء، عالِم است.
دليل دوم
در دليلي ديگر مي توان گفت: با تأمل در جهان پيرامون خود در مي يابيم كه اجزاي عالم هستي، همگي براساس هماهنگی شگفت آوري پديد آمده و به سوي هدف واحدي در حركتند. از سوي ديگر تمام پديده هاي هستي، مخلوقات خداوند هستند و همان گونه كه اصل وجود معلول و مخلوق، نشانه ي وجود علت وخالق است، خصوصيات آن نيز حاكي از ويژگي هاي علت خواهد بود. بدين ترتيب، هماهنگی و هدفمندي عالم هستي گواهي مي دهد كه خالق آن پيش از آفريدن جهان، به تمام پديده هاي آن و ويژگي ها و روابط آنها آگاه بوده است؛ زيرا عقل حكم مي كند كه ممكن نيست موجودي كه خالق پديده هاي منظم و هدفمند است، از روي جهل و ناآگاهي به چنين آفرينشي دست زده باشد.
بنابراین استواری و هماهنگی موجود در بین موجودات جهان، دلیل علم خداوند است به مخلوقات خود زیرا هر چقدر پديدهاى از نظم و هماهنگی بيشترى برخوردار باشد دلالت بيشترى بر علم و دانش پديد آورندهاش دارد چنانكه يك كتاب علمى يا يك شعر زيبا يا هر اثر هنرى، دلالت بر دانش و ذوق و مهارت پديدآوردهاش دارد و هيچگاه هيچ عاقلى چنين نمىپندارد كه مثلاً يك كتاب علمى يا فلسفى بوسيله فرد نادان و بى سوادى نوشته شده باشد. پس چگونه مىتوان احتمال داد كه اين جهان عظيم با آن همه اسرار و شگفتيها از موجود بى علمى بوجود آمده باشد؟!
علم به مخلوقات پس از ايجاد آنها
مرتبه سوم علم الهي، علمِ تفصيلي خداوند به موجودات، پس از آفريدن آنهاست. براي اثبات عقلي اين مرتبه از علم مي توان به دليل زيراشاره كرد:
الف) خدا علت العلل است و ساير موجودات معلول اويند.
ب) طبق مباني فلسفي، وجود معلول عين وابستگي و تعلق به علت است و معلول هيچ گونه استقلال وجودي ازعلت تامه ي خويش ندارد.
ج) لازمه ي وابستگي وجودي معلول به علت، آن است كه معلول نزد علت خويش حاضر باشد؛ زيرا عدم حضور معلول براي علت خود، بدين معناست كه معلول در وجود خود مستقل باشد؛ حال آنكه بر طبق مقدمه دوم، اين امرممكن نيست و از آنجا كه حقيقت علم چيزي جز حضور معلوم در نزد عالم نيست، هر علتي به معلول خود علم دارد.
نتيجه مقدمات بالا آن است كه تمام موجودات و پديده هاي هستي معلوم خدا هستند؛ زيرا همگي معلول اويند و هر معلولي براي علت خويش معلوم است.
- علم خداوند در قرآن
«هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ * او با شماست هركجا كه باشيد و خداوند نسبت به آنچه انجام مي دهيد بيناست. سوره حديد آیه 4» این آیه بیان می دارد که همه جا و در هر موقعیتی خدا با انسان است؛ بنابراین از کار انسانها با خبر است.
در برخی آیات نیز آمده است: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلیِم * خداوند به آنچه انجام مي دهيد علم دارد. سوره بقره آیه 283»، «إنَّ اللهَ بِمَا یَعمَلُونَ مُحِیط *خداوند به آنچه انجام مي دهيد احاطه دارد. سوره انفال آیه47». این آیات به خبر و احاطه و علم خدا به اعمال انسانها اشاره دارد. برخی آیات مانند این آیه نیز می فرماید: «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ * در هيچ وضعى قرار نمىگيرى و از ناحيه خدا هيچ آيهاى از قرآن نمىخوانى و شما عموم مردم هيچ عملى انجام نمىدهيد، مگر آنكه ما بر بالاى سرتان به شهادت ايستادهايم، مىبينيم چگونه در كارتان فرو رفته و سرگرميد، از علم پروردگار تو حتى هم وزن ذرهاى پوشيده نيست، نه در زمين و نه در آسمان، و هيچ كوچكتر و يا بزرگترى از آن نيست مگر آنكه در كتابى روشن ضبط است. سوره يونس آیه 61» بنابراین آیه، هیچ چیزی از علم خدا پوشیده نیست پس خدا به همه کارهای انسان آگاه است.
آیات بسیار دیگری هم در قرآن وجود دارد که بیان کنندهی حکمت، نظم و هدفمند بودن جهان است و همهی این امور دلیل علم خداست. هم چنین علمی که در دیگر موجودات یافت می شود مخلوق خداست و خدایی که به مخلوقاتش علم عطا مي كند قطعاً خود نیز عالم است و گرنه نمی توانست علم را به کسی عطا کند.
آیه دیگر درباره ی علم فراگیر خدا: «وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى * اگر سخن را آشکار یا پنهان کنی او نهان و نهان تر را می داند سوره طه آیه 7» «سّر» چیزی است که انسان آن را می داند و از دیگران مخفی می دارد و «أخفی» چیزی است که خود انسان هم نمی داند مثل مرضی که خود بیمار از آن بی خبر است. خدا نیز از خود ما به ما آگاه تر است؛ و علاوه بر اعمال آشکار ما، به اسرار و حتی به اموری که خود ما از آن غافلیم آگاه است و این نشانه ی عمق آگاهی و علم اوست.
از دیگر آیاتی که علم نامحدود خدا را بیان می سازد این آیه است: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ * کلید های غیب نزد اوست کسی غیر از او به آن علم ندارد و آنچه در خشکی و دریاست را می داند و برگی بر زمین نمی ریزد مگر اینکه به آن علم دارد و دانه ای در تاریکی زمین و تری و خشکی ای وجود ندارد مگر اینکه خدا به آن آگاه است. سوره انعام آیه 59».
شبهه در مورد علم خدا و جبر انسان
آنچه در اینجا مهم است بیان کنیم شبهه اي است كه اذعان مي دارد اگر علم خدا به افعال انسان نیز تعلق می گیرد بنابراين اگر فعل انسان مطابق علم خدا صورت نگیرد، علم او جهل خواهد بود؟ حال آیا برای انسان اراده و اختیار باقی می ماند یا اینکه انسان مجبور است اعمالش را طبق علم خدا انجام دهد تا علم خدا تبدیل به جهل نشود؟
پاسخ شبهه
جواب این است که درست است که خدا قبل از انجام فعل انسان، به آن علم دارد اما علم او بدین گونه است که فلان شخص در آینده با اراده و اختیار خود فلان کار را انجام می دهد یا با اختیار خود آن را ترک می کند. خدا به همه ی کارها همراه با مقدمات و شرایط خاص خودشان آگاه است و می داند که فلان انسان با اراده خود راه سعادت را طی می کند و دیگری با انتخاب خود راه تباهی را می رود؛ بنابراین فعل انسان به تنهایی مورد علم خدا نیست بلکه همراه با شرایط خود معلوم خداست و يكي از اين شرايط اختيار انسان است، بنابراين علم خدا باعث مجبور شدن انسان در افعالش نمی شود.
از امام موسی کاظم (ع) درباره معنای حدیث پیامبر (ص) که فرمود: «شقی در شکم مادرش شقی است و سعید در شکم مادرش سعید است» سؤال شد. آن حضرت فرمود: «شقی کسی است که زمانی که در شکم مادر است خدا می داند که عمل اهل شقاوت را انجام خواهد داد و سعید کسی است که زمانی که در شکم مادر است خدا می داند که عمل سعادتمندان را انجام خواهد داد.» بنابراین اگر چه خدا قبل از عمل انسان به آن آگاه است اما هر گونه که انسان انجام می دهد خدا می داند، نه اینکه هر گونه خدا می داند، انسان انجام دهد.
تأثیر ایمان به علم بی نهایت خداوند
تربيت معنوي انسان
از ثمرات معرفت به گستره ي علم الهي، تربيت معنوي انسان است. اگر انسان عظمت پروردگارش را درك كند و بداند همواره در محضر عالي ترين مرتبه ي هستي است، به خود اجازه نمي دهد از فرمانش سرپيچي كند. چنان كه امام صادق عليه السلام می فرمایند: «از خدا آنگونه بترس كه گويي او را مي بيني و اگر تو او را نمي بيني او تو را مي بيند.» (2)
آرامش و رفع اضطراب
ایمان به علم خداوند تأثیرات بسیاری در زندگی انسانها دارد از جمله اینکه باعث آرامش و رفع اضطراب می شود. توضیح اینکه هر اتفاقی در زندگی انسان بر طبق علم و مشیت خدا روی می دهد و هیچ چیز در جهان، مستقل از خدا عمل نمی کند. خداوند می فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير * هيچ مصيبتى در زمين و نه در نفس خود شما به شما نمىرسد مگر آنكه قبل از اينكه آن را حتمى و عملى كنيم در كتابى نوشته شده بود، اين براى خدا آسان است. سوره حديد آیه22». پس خدا به تنهایی مالک هر چیزی است و همه چیز به اذن و علم و مشیت او کار می کند. اعتقاد به یگانگی خدا و اثر بخشی او در کارها قلب را آرامش می بخشد به طوری که دیگر دچار اضطراب نمی شود چون شخص می داند که اسباب ظاهری، در پدید آوردن حوادث مستقل نیستند بلکه اختیار همه به دست خدای علیم و حکیم است، آرامش يافته و اضطرابش از بين مي رود.
ياد معاد
بیان اینکه خدا به همه ی اعمال آگاه است در آیاتی همچون «وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ * آنچه از خير انجام دهيد خدا اطلاع دارد. سوره بقره آیه 197» به نیکان بشارت و بدکاران را هشدار می دهد. وقتی خدا حاضر است و چیزی از او مخفی نیست و نیکی ها را در نزد او می یابیم «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه * بدانيد آنچه از كارهاى خير مىكنيد و از پيش براى خود مىفرستيد نزد خدايش مىيابيد. سوره مزمل آیه20»؛ بنابراین خدا به همه چیز آگاه است و هرگز فراموش نمی کند. از این رو مطمئنا جزاي اعمال را می دهد پس باید کارهای خیر انجام داد. پس وقتی علم خدا از این حقیقت پرده بر می دارد که محاسبه و میزان در آخرت وجود دارد، بشر باید برای حسابرسی آماده باشد.
درخواست علم از خدا
دیگر اثر ایمان به علم خدا این است که انسان باید از خدایی که عالم است، علم و حکمت بخواهد و از او درخواست داشته باشد: «قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً * بگو پروردگارا مرا دانش بيفزا. سوره طه آیه 114». انسان نه تنها در مسائل مادی، بلکه در امور معنوی هم وابسته به خداست؛ بنابراین علم را هم از او درخواست می کند.
هر کس به هر مقدار دانشی داشته باشد خدا به او تعلیم داده است به همین خاطر خداوند می فرماید: «وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاء * به چيزى از دانش وى جز به اجازه خود او احاطه ندارند. سوره بقره آیه 255». همه باید علم را از معلم حقیقی یعنی خدا بگیرند زیرا فقط خدا به همه چیز آگاه است و دیگران فقط به خواست و اذن او علم می یابند.
بنابراین وقتی انسان به خود یا چیز دیگری آگاهی یافت، نباید آن را از خود بداند، بلکه باید خدا را سپاس گوید و بداند که این علم به اذن خداست. اگر انسان علم را از خدا بداند و آن را به جا مصرف کند علمش نافع خواهد بود و گرنه آغاز جهل اوست؛ بنابراین هیچ کس حق ندارد علم محدود خود را از جانب خود بپندارد.
——————————-
(1) کافی جلد 1، ص 107.
(2) كافي جلد 2، ص 68.