- صداقت و راستگویی
راستگویی از اعمال نیکوی انسانی و نزد دین و خِرد از جایگاه ویژهای برخوردار است. اين صفت يكى از بارزترين نشانههاى شخصيت هر انسانى است.
صداقت و راستگويى به معنى مطابقت محتواى سخن و عمل با واقعيت بیان شده است. البته صدق و كذب همانگونه كه بر زبان جارى مىشود، در عمل انسان نيز خود را نشان مىدهد، عملى كه هماهنگ با ادعاهاى قلبى انسان و خط مشى اجتماعى او باشد صدق است و عمل ناهماهنگ كذب است. البته صدق و كذب در عمل با گفتار، ريشههاى مشتركى دارند، زيرا صدق بيان حقيقت است و كذب بيان عكس آن است، اين تبيين گاه به وسيله سخن و گاه به وسيله عمل ظاهر مىشود.
فطرت پاک انسان ایجاب میکند که آدم سالم و متعادل، دل و زبانش یکسو و هماهنگ باشد، ظاهر و باطنش یکی باشد و آنچه را باور دارد بر زبان جاری کند.
اسلام دینی فطری است و راستی نیز خواست فطرت است، پس این دو پیوندی ناگسستنی دارند.
در قرآن آيات زيادى درباره اهميت صدق و راستى وارد شده است از جمله:
«لِيَجْزِىَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّبَ المُنافِقِينَ انْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ انَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً * هدف اين است كه خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده كند عذاب نمايد يا (اگر توبه كنند) توبه آنها را بپذيرد، چرا كه خداوند آمرزنده و رحيم است. سوره احزاب آیه 24».
در این آيه جزا و پاداش قيامت را در ارتباط با مسأله صدق و راستى شمرده و صادقان را در برابر منافقان قرار داده است. به اين ترتيب پاداشهاى عظيم معنوى و مادى بهشت در انتظار صادقان است؛ صادقان در گفتار و رفتار و عقيده، و آنها كه از دائره صدق پا بيرون مىنهند در درّه نفاق سقوط مىكنند.
«يا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ * اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و با صادقان باشيد. سوره توبه آیه 119».
در این آيه جميع مؤمنان را مخاطب قرار داده و دستور مىدهد تقواى الهى را پيشه كنند و همواره با صادقان باشند.
با توجه به اين كه اين گونه خطابها تمام مؤمنان را در هر زمانى و در هر مكانى شامل مىشود، روشن مىگردد كه بودن در كنار صادقان وظيفهاى است براى همگان در هر زمان و در هر مكان و دليل بر اين است كه براى اين كه بتوانند راه پرپيچ و خم تقوا را بدون انحراف و اشتباه طى كنند، بايد همراه صادقان گام بردارند.
در اين كه منظور از صادقين در آيه چه كسانى هستند، تفسيرهاى مختلفى براى آن ذكر شده است.
ولى مراجعه به ساير آيات قرآن، اين آيه را تفسير مىكند. در آيه 15 حجرات مىخوانيم: «انَّما الْمُوْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِامْوالِهِمْ وَ انْفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ اولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ * مؤمنان كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده سپس شك و ترديدى به خود راه ندادهاند، و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردهاند، اينها صادقانند».
در اين آيه صادقان با اوصاف والائى مانند ايمان خالى از هرگونه شك و ترديد و جهاد با جان و مال در راه خدا، توصيف شدهاند.
و در آيه 8 سوره حشر يكى از مصاديق بارز آنها را مهاجرانى ذكر مىكند كه اموال و خانههاى خود را رها كرده و براى جلب رضاى خدا هجرت كردهاند، و پيوسته به يارى دين خدا و فرستاده او، پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله شتافتند.
و در آيه 117 سوره بقره آنها را به اوصاف مهم ديگرى از قبيل ايمان به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتب آسمانى و پيامبران و همچنين انفاق بهترين اموال خود در راه خدا و اقامه نماز و اداء زكات و وفاى به عهد و شكيبايى در مشكلات و در هنگام جهاد، توصيف مىكند.
از مجموع اين اوصاف به خوبى مىتوان نتيجه گرفت كه صادقان فقط صادقان در سخن و كلام نيستند، بلكه صدق در ايمان و عمل و در طريق ايثار و جان فشانى و اطاعت پروردگار نيز در برنامه آنها است، گرچه اين مفهوم، مفهوم وسيعى است، ولى نمونه كامل و اتمّ آنها معصومانند.
لذا در رواياتى كه از طرق اهلبيت و اهل سنت نقل شده مىخوانيم كه اين آيه تفسير به على بن ابىطالب و اهلبيتش علیهم السلام شده است.
بسيارى از مفسران از مطلق بودن آيه چنين استفاده كردهاند كه اين دستور شامل همه مسلمانها در هر زمان و مكان مىشود، و از آنجا كه صادق مطلق امام معصوم عليه السلام است، دلالت مىكند كه در هر زمان بايد پيشواى معصوم عليه السلام وجود داشته باشد. نتيجه اين كه همه ما موظّفيم كه هميشه با صادقان باشيم، صادقانى كه اوصافشان در آيات بالا آمد، و نمونه اتمّ آن پيشوايان معصوم عليهم السلام است.
و جالب اين كه صفت اصلى رهبران و پيشوايان الهى در آيه فوق، راست گويى و صدق ذكر شده و همه را دعوت مىكند كه هميشه و در همه جا با صادقان باشند، و اين نشان مىدهد كه بقيه فضايل انبياء و اولياء بر محور صدق دور مىزند، و براى شناخت آنها قبل از هر چيز بايد به دنبال اين وصف بگرديم.
از مجموع آيات بالا اهميت فوق العاده صدق و راستى به عنوان يك فضيلت كه زير بناى فضايل ديگر انسانى است روشن مىشود. آرى آنجا كه صدق و راستى است، صفا و صميميت و امانت و اعتماد و شجاعت حاصل است، و آنجا كه صدق و راستى نباشد، همه اين صفات رخت بر مىبندد و انسان را از درون تهى مىسازد. و حتى به ايمان و عقيده انسان نيز لطمه وارد مىكند.
اهميت اين فضيلت اخلاقى در روايات اسلامى بيش از آن است كه در سخن بگنجد و رواياتى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرمؤمنان عليه السلام و ائمه هدى عليهم السلام در اين زمينه نقل شده بيش از حدّ احصا و شمارش است، تنها گلچينى از آن را در ذيل بيان مىكنيم كه به عنوان مشت نمونه خروار بيانگر موقعيت اين صفت در ميان تمام صفات انسانى است. از اين روايات به خوبى استفاده مىشود كه همه فضايل انسانى از صدق و راستى سرچشمه مىگيرد.
در اهميت صدق همين بس كه در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است:
«الصِّدْقُ رَأْسُ الدِّين؛ صدق و راستگويى اساس دين است».
و در حديث ديگرى مىفرمايد:
«الصِّدْقُ صَلاحُ كُلِّ شَىءٍ؛ راستى سبب اصلاح هر چيزى است».
و همچنین میفرمایند:
«الصِّدْقُ أَقْوَى دَعَائِمِ الْإِيمَان * راستی محکمترین ستون ایمان است.» (1)
و نیز حضرت میفرماید:
«الصِّدْقُ رَأْسُ الْإِيمَانِ وَ زَيْنُ الْإِنْسَانِ * راستی سر ایمان و زیور انسان است.» (2)
«صدق»، در میان همه خوبیها سرآمد و ممتاز است و در میان گناهان، «کذب» با سایر آنها متفاوت است.
در زمینه ارتباط ایمان با استقامت روح و ارتباط استقامت روح با صداقت، کلامی گوهر بار و معجزهآسا از امیرمؤمنان روایت شده است:
«لَا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ وَ لَا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُه * ایمان هیچ بندهای پابرجا نمیشود، مگر زمانی که قلبش استوار شود و قلب او استوار نمیشود، مگر زمانی که زبانش راست و استوار گردد.» (3)
حضرت در این کلام، استقرار ایمان در قلب را در گرو استقامت و راستی روح دانسته است؛ به این معنا که روح باید از انحراف دور باشد تا بتواند ایمان را در خود جای دهد. همچنین ایشان روح انسان را زمانی بدون انحراف و همچون آیینهای صاف و با جلا دانسته است که زبانش صادق باشد. مفهوم سخن حضرت آن است که دروغگویی اعتدال روح را از میان میبرد و ایمان را از آن میزداید. به طوری که میتوان گفت: انتظار ایمان از دروغگو بیهوده است.
امیرمؤمنان صلواتاللهعلیه میفرماید:
«إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ الصِّدْقَ * وقتی خدا بندهای را دوست بدارد، راستی را به او الهام میکند.» (4)
اگر بگوییم راستی و درستی شالوده دین و ایمان را تشکیل میدهد و آن که از این خصلت زیبا و حیاتی برکنار باشد در واقع دین در او بیریشه است، سخن گزافی نگفتهایم.
امام صادق علیهالسلام به این حقیقت تصریح کرده میفرماید:
«لَا تَنْظُرُوا إِلى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ؛ فَإِنَّ ذلِكَ شَيْءٌ اعْتَادَهُ، فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِكَ، وَ لكِنِ انْظُرُوا إِلى صِدْقِ حَدِيثِهِ، وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ * (برای شناخت میزان دینداری افراد) به طولانی شدن رکوع و سجده او نگاه نکنید چرا که به آن عادت کرده و اگر ترکش کند، وحشت زده میشود، لیکن به راستگویی و امانتداری او توجه کنید.» (5)
- آثار راستگویی
آثار ارزنده هر پدیدهای بستگی به ارزش و اهمیت آن دارد و چون راستی از اهمیت بالایی برخوردار است، پیامدهای ارزشمند و نیکویی دارد که برخی از آنها به شرح زیر است:
الف) همراهی خدا
امام باقر علیهالسلام میفرماید:
«فَاصْدُقُوا فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ مَنْ صَدَقَ * راست بگویید که خدا با راستی است.» (6)
ب) پاکی کردار
امام کاظم علیه السلام میفرماید:
«مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَکی عَمَلُه * کسی که زبانش راست بگوید، کردارش پاک میشود.» (7)
ج) نجات و سلامتی
امیرمؤمنان صلواتاللهعلیه در این باره میفرماید:
«عَاقِبَةُ الصِّدْقِ نَجَاةٌ وَ سَلَامَةٌ * فرجام راستگویی، نجات و سلامت است.» (8)
اگر انسان راستگو بود و به این وصف شناخته شد، مورد اعتماد مردم قرار میگیرد و آنان، سخن او را درست میشمارند و میپذیرند، در این صورت، اگر برای شخص صادق، گرفتاری پیش بیاید، امتیاز راستگویی، سبب نجات او میشود و از گرفتاری و خطر به سلامت میگذرد.
البته در جایی که راستگویی خطر مهمتری برای او یا دیگران به بار میآورد، راست گفتن واجب نیست و در صورت امکان باید توریه کرد، گرچه راستگویی در هرحال مایه نیک فرجامی و نجات از عذاب الهی خواهد بود.
د) بزرگی مقام
از امیرمؤمنان علیهالسلام روایت شده:
«عَلَيْكَ بِالصِّدْقِ فَمَنْ صَدَقَ فِي أَقْوَالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ * بر تو باد به راستگویی، زیرا کسی که در گفتارش صادق باشد، مقام و منزلتش بزرگ میشود.» (9)
ه) خیر دنیا و آخرت
امام علی علیهالسلام فرمودند:
«أَرْبَعٌ مَنْ أُعْطِيَهُنَّ فَقَدْ أُعْطِيَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ صِدْقُ حَدِيثٍ وَ أَدَاءُ أَمَانَةٍ وَ عِفَّةُ بَطْنٍ وَ حُسْنُ خُلُقٍ * چهار چیز است، که به هر کس بخشیده شده باشد، به تحقیق خیر دنیا و آخرت به او بخشیده شده است: راستگویی، اداکردن امانت، نگهداری شکم (از حرام و مشتبه) و خوش اخلاقی». (10)
و) پاداشهای اخروی
قرآن کریم در سوره مائده، آیه 119 میفرماید:
«قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لهُمْ جَنَّاتٌ تجَرِى مِن تحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذَالِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * خداوند مىگويد: امروز، روزى است كه راستى راستگويان، به آنها سود مىبخشد براى آنها باغهايى از بهشت است كه نهرها از زير (درختان) آن مىگذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مىمانند هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند اين، رستگارى بزرگ است!»
بنابراین آیه شریفه، آنان که مسئولیت و رسالت خود را انجام دادند و در دنیا، در گفتار و کردار صادق بوده و جز راه صدق و درستی نپیمودند، از کار خود بهره کافی خواهند برد و به رستگاری بزرگ که خشنودی خدای سبحان است، دست خواهند یافت.
- تأثير راست گويى در زندگى انسانها
گرچه تأثير راستى و صدق در زندگى بشر به طور اجمال بر كسى پوشيده نيست، بحث پيرامون آن توضيح واضح است، ولى هنگامى كه وارد تفاصيل آن شويم به آثار معجزآسايى برخورد مىكنيم كه صدق و راستى در تمام بخشهاى زندگى بشر دارد، و توجه به آن مىتواند انگيزه نيرومندى براى گرايش به اين فضيلت بزرگ اخلاقى گردد.
نخستين تأثيرى كه صدق و راستى از خود به يادگار مىگذارد مسأله جلب اطمينان و اعتماد در همكارىهاى دسته جمعى است.
مىدانيم اساس زندگى انسان را كار گروهى و دسته جمعى تشكيل مىدهد و بدون آن هيچ كار مهمى پيش نمىرود. ولى كار گروهى هنگامى امكانپذير است كه افراد گروه نسبت به يكديگر اطمينان كامل داشته باشند، و اعتماد و اطمينان در صورتى حاصل مىشود كه صداقت و امانت در ميان آنها حاكم باشد.
آرى مؤثرترين وسيله جلب اعتماد همان صدق و راستى است، و خطرناكترين دشمن آن، دروغ است، و تفاوتى در ميان فعاليتهاى علمى، فرهنگى اقتصادى و سياسى نيست.
يك سياستمدار پر نفوذ اگر يك يا چند بار به مردم دروغ بگويد به سرعت نفوذ خود را از دست مىدهد.
يك دانشمند اگر تحقيقات خود را به دروغ آلوده كند، اعتماد تمام محافل علمى از ابتكارات و تحقيقات او سلب مىشود، و ديگر به گفتههاى او اعتمادى نيست.
يك مؤسسه اقتصادى اگر فقط در معرفى يك نوع از كالاهايش دروغ بگويد مردم نسبت به تمام فرآوردههاى او بدبين مىشوند، و طرفداران و مشتريان خود را بهزودى از دست مىدهند.
در مديريتها اگر مدير در گفتار و رفتار خود صادق نباشد، نظام و انضباط مديريت او از هم متلاشى مىشود.
به اين ترتيب به اينجا مىرسيم كه پايه و اساس هر گونه پيشرفت معنوى و مادى در اجتماع اعتماد متقابل برخاسته از صدق و راستى است.
لذا در روايتى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم: «الصِّدْقُ صَلاحُ كُلِّ شَىءٍ الكِذْبُ فَسادُ كُلِّ شَىءٍ * راست گويى سبب اصلاح هر چيز و دروغ سبب فساد همه چيز مىشود». (11)
و در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است كه فرمود: «الْكَذّابُ وَ الْمَيِّتُ سَواءٌ فَانَّ فَضِيلَةَ الْحَىِّ عَلَى الْمَيِّتِ الثِّقَةُ بِهِ، فَاذا لَمْ يُوثَقُ بَكَلامِهِ فَقَدْ بَطَلَتْ حَياتُهُ * دروغ گو ومرده يكسان است، زيرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى كه به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بىاثر است». (12)
ديگر اين كه صداقت و راستى به انسان آبرو و شخصيت مىدهد، در حالى كه دروغ مايه رسوايى و بىآبرويى است. صادقان هميشه سربلند و آبرومندند، و دروغگويان سر به زير و بىآبرو هستند.
به همين دليل در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است كه فرمود: «عَلَيْكَ بِالصِّدْقِ، فَمَنْ صَدَقَ فِى اقْوالِهِ جَلَّ قَدْرُهُ * هميشه راست گويى را پيشه كن چرا كه آن كس كه در سخنان خود راست گو باشد، قدر و مقام او در جامعه بالا مىرود». (13)
از سوى سوم صدق و راستى و امانت به انسان شجاعت و شهامت مىبخشد، درحالى كه دروغ و خيانت هميشه انسان را در هالهاى از خوف و ترس فرو مىبرد، مبادا خلاف گويى و خيانت او ظاهر گردد، و تمام نقشههاى او نقش بر آب شود.
از سوى چهارم راست گوى انسان را از بسيارى از گناهان نجات مىدهد، چرا كه مىداند اگر خلافى كند و از او سؤال كنند، نمىتواند اعتراف به گناه خويش نمايد، پس بهتر كه گرد گناه نگردد.
در حديث معروفى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد من گرفتار چهار گناه پنهانى هستم: زنا، شرب خمر، سرقت و دروغ؛ هر يك از اينها را بفرماييد به خاطر شما ترك مىكنم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دروغ را رها كن.
آن مرد از خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشت. هنگامى كه تصميم به عمل منافى عفت گرفت به خود گفت فردا پيامبر صلى الله عليه و آله از من سؤال مىكند اگر دروغ بگويم پيمان خود را شكستم و اگر راست بگويم حد شرعى بر من جارى مىشود، و هنگامى كه تصميم به سرقت و نوشيدن شراب گرفت باز همين فكر براى او پيدا شد به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد عرض كرد: «يا رسولاللَّه! تمام راههاى گناه را بر من بستى، و من همه آنها را ترك نمودم». (14)
از سوى پنجم صداقت و راستى بسيارى از مشكلات را در جامعه حل مىكند، راه وصول به مقصد را آسان مىسازد، از هزينههاى كمر شكن بازرسىها مىكاهد، حجم پروندههاى حقوقى را به حداقل مىرساند و آرامش خاطر به مردم مىبخشد و نگرانى هايى را كه به خاطر احتمال دروغ گويى براى افراد مختلف پيدا مىشود از ميان بر مىدارد، و رشتههاى محبت و دوستى را در ميان افراد محكم مىكند و به انسان شخصيت و ابهّت مىبخشد.
و اگر در روايات اسلامى از امام صادق عليه السلام آمده است: «احْسَنُ مِنَ الصِّدْقِ قائِلُهُ وَ خَيْرٌ مِنَ الْخَيْرِ فاعِلُهُ * بهتر از راست گويى گوينده آن است، و بهتر از نيكىها انجام دهنده آن است». (15) اشاره به اين كه شخصيت ذاتى و والاى انسان سبب صدق و راستگويى و انگيزه كارهاى خير است.
اين سخن را با حديثى كه شاهد صادق اين مطلب است به پايان مىبريم، اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود: «يَكْتَسِبُ الصَّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثاً، حُسْنُ الثِّقَةِ وَ الَمحَبَّةُ لَهُ وَالْمَهابَةُ مِنْهُ * شخص راستگو به خاطر صداقتش سه چيز را به دست مىآورد: حسن اعتماد مردم، و جلب محبت و دوستى، و ابهت و شخصيت». (16)
- انگيزههاى صدق
اين فضيلت اخلاقى مانند همه فضايل اخلاقى ديگر ريشههايى در اعماق جان انسان دارد، از جمله صفات زير است:
الف: اعتماد به نفس و نداشتن عقده حقارت، انسان را به راستگويى دعوت مىكند.
ب: شجاعت و شهامت ذاتى و اكتسابى سبب مىشود كه انسان واقعيتها را بگويد.
ج: پاك بودن حساب و نداشتن نقطه ضعف سبب مىشود كه انسان گرايش به راستى پيدا كند، در حالى كه آلودگان براى پوشانيدن عيوب خود به سراغ دروغ مىروند.
د: از همه مهمتر ايمان به خدا و روز جزا و برخوردارى از تقواى الهى عامل اصلى صدق و راستى است. به همين دليل در حديث معروفى كه در نهج البلاغه آمده است مىخوانيم: «الْايمانُ انْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكِذْبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ * نشانه ايمان آن است كه راست گويى را در آنجا كه به تو زيان مىرساند به دروغ در آنجا كه سود دارد مقدم دارى». (17)
- صدق فتنهانگیز
با همه قداست و ارزشی که راستگویی دارد، باید توجه داشت که گاهی راستگویی مایه دردسر، ضرر و فساد میگردد که از دیدگاه اسلام کاری نادرست و ممنوع است؛ زیرا در پارهای از موارد بر اثر راستگویی، اسراری افشا میشود و در نتیجه، منشأ درگیری، فتنهانگیزی و گاه منجر به قتل و خونریزی میگردد. در این موارد، دروغ، غائله را فرو مینشاند و از بروز اختلاف و درگیری جلوگیری میکند.
در سه جا راست گفتن ناپسند است:
الف) سخنچینی
ب) دادن خبر بد به کسی درباره زن و فرزندش
ج) تکذیب کردن خبر مؤمنی (به قصد بردن آبروی وی).
همانطور که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:
«ثَلَاثٌ يَقْبُحُ فِيهِنَّ الصِّدْقُ النَّمِيمَةُ وَ إِخْبَارُكَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُ وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَيْر * راستگویی در سه چیز ناپسند است: سخنچینی، سخن گفتن با مرد درباره همسرش به چیزی که او را ناخوش آید. تکذیب خبری که شخص میدهد.» (18)
درباره ارزش حفظ سلامت جانی و مالی و آبرویی مسلمانان حتی به به قیمت راست نگفتن، امام صادق علیهالسلام نیز فرمود:
«أَيُّمَا مُسْلِمٍ سُئِلَ عَنْ مُسْلِمٍ فَصَدَقَ وَ أَدْخَلَ عَلَى ذَلِكَ الْمُسْلِمِ مَضَرَّةً كُتِبَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَ مَنْ سُئِلَ عَنْ مُسْلِمٍ فَكَذَبَ فَأَدْخَلَ عَلَى ذَلِكَ الْمُسْلِمِ مَنْفَعَةً كُتِبَ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصَّادِقِينَ * اگر درباره مسلمانی از یک مسلمان سؤال شد و او راست بگوید و (به واسطه راستگویی) ضرری به آن مسلمان وارد سازد، از دروغگویان نوشته میشود و اگر کسی درباره مسلمانی از یک مسلمان سؤال کند و او دروغ بگوید و (به واسطه دروغگویی) منفعتی به او برساند، نزد خدا از راستگویان نوشته میشود.» (19)
معنای این روایت این است که مؤمن باید موقعیتسنج و زیرک باشد و نسبت میان سخن و سود آن را بسنجد و طرف با اهمیت را برگزیند نه اینکه برای سودجویی فردی یا گروهی، دروغ بگوید.
- راههای کسب صفت راستگویی
از آنجایی که صداقت باعث نشاط ایمانی، اعتماد به مردم، رضایت خدا و رسول خداست، انسان با تقویت پایههای اعتقادی خود، باید به پرورش صداقت در وجود خود بپردازد. راستگویی باعث پایداری شخصیت و آرامش دل میشود، پس فرد میتواند برای رهایی از اضطراب و تزلزل شخصیت، تمرین کند که راست بگوید.
اندیشه در فایدههای راستی و درستی و دقت در آیات کریمه قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام در این راه کمک کننده است.
آشنایی فرد با صدیقین و راستگویان و دوری از نفاق و منافقین از مهمترین گامهای رسیدن به صدق است.
تفکر قبل از گفتار و تلاش برای مطابقت گفتهها با اعمال خود و خالی نمودن زندگی از عوامل دروغ از دیگر راهکارهای مفید در این زمینه است.
———
1- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 218.
2- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 218.
3- نهجالبلاغه، خطبه 176.
4- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 217.
5- الكافي (ط – دارالحديث)، ج 3، ص 273.
6- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 66، ص 386.
7- الكافي (ط – دارالحديث)، ج 3، ص 270.
8- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 218.
9- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 219.
10- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 217.
11- شرح غرر، جلد 1، صفحه 281.
12- همان، جلد 2، صفحه 139.
13- همان، جلد 4، صفحه 296.
14- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه 357.
15- بحارالانوار، جلد 68، صفحه 9.
16- غرر الحكم، جلد 2، صفحه 876.
17- نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 458.
18- تحف العقول، النص، ص 9.
19- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 68، ص 11.