• سرداب غيبت:

سرداب غيبت از زيارتگاه‏هاى مهم سامرا است و در حقيقت سرداب بخشى از خانه مسكونى حضرت عسكرى (ع) بود كه درآن به عبادت مى‏پرداخت و پس از او محل سكونت امام زمان (ع) بوده است. اين محل از دير باز مورد توجه شيعه بوده است و از آنجا كه عبادتگاه سه امام بوده، قداست و احترام ويژه‏اى دارد. گفتنى است كه بوسيله پله‏هايى مى‏توان به زيرزمين رسيد. فضاى اصلى وكهن زيرزمين عبارت است از تالارى مربع‏مستطيل به ابعاد 3* 5 متر. در شرق اين تالار فضايى است كه پنجره‏اى از چوب دارد و محل عبادت امام (ع) بوده است. پنجره اين نمازخانه يكى از ارزشمندترين قطعات باقيمانده از دوران عباسى‏ها است و داراى كتيبه‏اى كهن مى‏باشد. اين پنجره به دستور الناصر لدين الله عباسى (از خلفاى علاقمند به اهل بيت (ع) بود) در سال 606 ه ق ساخته شده است. در كاشيكارى درون اين بقعه نام ناصر الدين شاه قاجار ثبت شده است كه در سفر عتبات خود به زيارت اين جايگاه تشرف يافته است.

 از روز اوّلى كه مهدى منتظر «روحى فداه» آن آخرين اميد محرومان و مظلومان متولّد شد تا روز شهادت و رحلت مولا امام عسكرى (ع)، كسى آن حضرت را جز در همان خانه نديد.

و از آنجايى كه سرداب خانه، بيش از هر جاى ديگر خانه، دور از چشم اغيار و مأموران حكومتى بود، احتمال زياد است كه حضرت بيشتر در همان سرداب مقدّس بسر مى برد. جامى حنفى روايت مى‏كند:

«مأموران حكومتى براى دستگيرى امام زمان عليه السلام به منزل حضرت رفتند. ديدند در خانه مرد سياهى نشسته، پشم مى‏ريسد. پرسيدند: صاحب خانه كجاست؟

جواب داد: در خانه است. سربازان وارد منزل شدند و به محل سرداب رسيدند، در اين هنگام مشاهده كردند كه سطح سرداب پر از آب است و در آخر سرداب سجاده‏اى انداخته‏اند و شخصى روى آن نماز مى‏خواند، يكى از آنان براى گرفتن حضرت، قدم در آب گذاشت، امّا نزديك بود غرق شود. دوّمى رفت، او نيز نزديك بود غرق شود و سومى و … عذر خواهى كرده و بى نتيجه برگشتند.

وقتى ماجرا را به خليفه گفتند، به شدت ناراحت شد و خطاب به آنها گفت: اگر اين ماجرا را جايى نقل كنيد، گردن شما را خواهم زد.» (1)

و در مورد ديگر، هنگامى كه حضرت مهدى عليه السلام دوران غيبت صغرى را مى‏گذراند، «معتضد» خليفه عباسى تصميم گرفت حضرت را دستگير كند؛ لذا عده‏اى از سربازان حكومتى را فرستاد تا امام را دستگير و به حضور او بياورند. رشيق كه خود جزو سپاهيان معتضد بود نقل مى‏كند:

«آنگاه لشكر فراوانى را گسيل داشت. وقتى وارد خانه امام شدند، از سرداب صداى قرائت قرآن شنيدند. كنار درِ سرداب جمع شده و آن را به محاصره درآوردند تا حضرت مهدى عليه السلام صعود نكرده و از آنجا خارج نشود. فرمانده ايستاد تا همه لشكريان برسند. در اين هنگام امام از سرداب خارج شد و از جلوى آنان گذشت تا غايب گرديد. پس از لحظاتى فرمانده سپاه به لشكريان خود دستور داد: به سرداب برويد و او را دستگير كنيد. لشكريان كه در راه آن حضرت را ديده بودند، گفتند: مگر از مقابل ديدگان شما نگذشت و رفت؟! فرمانده كه به شدت عصبانى شده بود، گفت: من او را نديدم، چرا شما او را دستگير نكرديد؟ جواب دادند: ما گمان كرديم شما او را ديده و تصميم گرفته‏ايد او را دستگير نكنيد.»

و پيش از غيبت صغرى آخرين بارى كه خيل كثيرى از مردم، مولا امام مهدى (عج) را ديدند در همان خانه بود و در همين سرداب بود كه از چشم ناپاك مأموران عبّاسى ناپديد شد.

——————

[1]. علامه سيد مرتضى عسكرى، گفتمان مهدويت، مهدويت از ديدگاه اسلامى، ص 25؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 52.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا