- انگیزه و روحیه خدمتی
خدمتگزاری در فرهنگ غنی اسلام از شأن و منزلت والایی برخوردار است. افراد در هر مرتبه و مقامی میتوانند با برخورداری از این روحیه به همنوعان خویش سود برسانند. اما داشتن روحیه خدمت به همنوعان برای مدیران و فرماندهان یک ویژگی شایسته و بایسته است.
در آموزههای اسلامی، خدمت به دیگران به خودی خود، ارزشمند است اما آنچه خدمترسانی را باارزشتر میسازد، نیت و انگیزه آن خدمت است.
انگیزه، نیروی لازم برای کار است و به منزله موتور رفتاری انسان به شمار می رود. از این جهت سطح انگیزشی فرد در اقدام او برای کار و تداوم آن تأثیر بسیاری زیادی دارد. افرادی که از انگیزش کافی برخوردار نیستند یا در شروع کار مشکل دارند یا در شیوه آن، ضعیف و کُند عمل میکنند، نتیجه کار آنان معمولا به اندازه نتیجه کار افراد با انگیزه، مفید و سودمند نیست. افراد با انگیزش زیاد توان بهتری در کار دارند؛ سرعتشان بیشتر است؛ زودتر اقدام و شروع به کار میکنند؛ نواقص کمتری دارند و در صورت بروز مشکل، تلاش بیشتری به منظور رفع نواقص میکنند.
گاهی رفتار فقط به دلیل انسان دوستی و خیرخواهی صورت میپذیرد، اما گاهی فراتر از آن و به قصد قرب الهی و نزدیک شدن به رضای خالق هستی انجام میشود. در بینش دوم، مردم، عیال خداوندند و خدمت به عیالالله نوعی عبادت و تقرب به پروردگار است. به باور این افراد، تنها مفید بودن عمل کافی نیست بلکه باید فاعل نیز نیت و هدف خیر داشته باشد.
در این طرز تفکر، روح معنویت نیز باید در هر عمل خیرخواهانهای باشد. در این سیر معنوی است که آنان از منزل خودخواهی و هواپرستی خارج میشوند و به منزل صفا و اخلاص میرسند.
پیدایش این نگرش تنها در سایه تفکر دینی و جهان بینی الهی ممکن است. پس میتوان گفت ارزشمندترین خدمتها، خدمتی است که انگیزه آن قرب و رضایت خداوند باشد. در جوامع و سازمانهایی که فرهنگ خدمتگزاری حکم فرما باشد، تنها سود و منافع اقتصادی ملاک کار نیست؛ بلکه مردم از هویت انسانی و شأن و منزلت برخوردارند و خدمت به ایشان مایه افتخار و بزرگی است. به طور یقین در چنین مجموعهای فضای اعتماد و رفاقت، فضای غالب خواهد بود.
از نظر اسلام، خدمت به همه مردم و نوع بشر، عملى شايسته است و غرض اولياى گرامى اسلام در خدمتگزارى، تنها مؤمن يا مسلمان نيست؛ بلكه نوع بشر را شامل مىشود؛ چنانكه رسول خدا (ص) مىفرمايند:
«رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الدّينِ التَّوَدُّدُ الَى النَّاسِ وَ اصْطِناعُ الْمَعْرُوفِ الى كُلِّ بِرٍّ وَ فاجِرٍ * پس از دين (و ايمان به خداوند)، بشر دوستى و نيكى به مردم، اعم از درستكار و گناهكار، سرامد تمام كارهاى عاقلانه است». (1)
اميرمؤمنان (ع) نيز مىفرمايند:
«ابْذُلْ مَعْرُوفَكَ لِلنَّاسِ كافَّةً فَانَّ فَضيلَةَ فِعْلِ الْمَعْرُوفِ لا يَعْدِلُها عِنْدَ اللَّهِ سُبْحانَهُ شَىْءٌ * كارهاى نيك خود را براى همه مردم به كار بر و براستى كه هيچ چيز نزد خداى سبحان با فضيلت كارهاى نيك، برابرى نمىكند». (2)
- انگیزه برای مأموریتهای سخت
ایجاد انگیزه خدمت و گسترش آن در سازمان، فضای مناسبی میطلبد. کاری که قرار است انجام پذیرد، هر چه سختتر و بزرگتر باشد، نیازمند انگیزه قویتری است؛ به بیانی دیگر، رفتار افراد در سازمان ناشی از تعادل میان انگیزهها و فعالیت آنان است. از آنجا که رضایت شغلی کارکنان و مدیران تضمینی برای بقای هر سازمان است براي برانگيخته شدن بايد از نيازهاي اجتماعي آنان و نيازهاي سطوح بالاتر استفاده كرد.
آگاهی از ارزش و فایده کارهای سخت، راهی دیگر برای انگیخته شدن در این نوع فعالیتهاست. در کلام اندیشمندانه اهل بیت (ع) از ارزشمندی کارهای سخت سخن رانده شده است. امام صادق (ع) در این زمینه میفرمایند:
«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا * بالاترین عملها نزد حضرت باریتعالی، هر عملى است كه دشوارتر باشد». (3)
از عوامل مؤثر در تربيت انسان، سختيها و شدايد است كه موجب صيقل خوردن گوهر وجود آدمى و شكوفايى استعدادها و كسب كمالات مىشود. در حديث آمده است:
«انَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَيَتَعاهَدُ الْمؤْمِنَ بِالْبَلاءِ كَما يَتَعاهَدُ الرَّجُلُ اهْلَهُ بالْهدِيَّةِ مِنَ الْغيبَةِ * خداوند بزرگ، بنده مؤمن را با سختى نوازش مىكند؛ همان گونه كه مرد وقتى در سفر است با فرستادن هديه، خانواده خود را ياد مىكند و مورد محبت و نوازش قرار مىدهد». (4)
يا در حديثی از امام صادق (ع) وارد شده است:
«انَّ اللَّهَ اذا احَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلاءِ غَتّاً * چون خداوند بندهاى را دوست بدارد، او را در سختيها غرق مىكند». (5)
فردی که کارهای سخت و دشوار به او محول میشود با تکیه بر انگیزههای الهی میتواند به خود امیدواری دهد و اراده خود را برای بهتر شدن کار، قوی سازد.
کسانی که به ارزشمندی عمل خود آگاهند از سرزنشها و تلخیهای هنگام عمل اندوهی به دل راه نمیدهند و همواره به افق متعالی راه خود مینگرند. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ * آنها در راه خدا جهاد ميکنند و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند.سوره مائده آیه 54».
وجه مشترک تمامی مدیران موفق اسلامی توجه بیشتر به عامل معنویت به عنوان اصلی مهم در ایجاد انگیزه و استفاده از آن برای موفقیت در مدیریت است.
همیشه کارکنان و افراد مؤمن برای آسایش دیگران خود را به سختی میاندازند و حاضرند برای راحتی مردم به ماموریتهای دشوار دست زنند؛ همانگونه که رهبران الهى هميشه راحتى مردم را بر رفاه خويش مقدّم مىدارند و اين كار را برای خدا انجام مىدهند. سعيد بن قيس همدانى مىگويد روزى در شدت گرما اميرمؤمنان (ع) را در كنار ديوارى ديدم. عرض كردم اماما! در اين ساعت گرم اينجا چه مىكنيد؟ فرمودند:
«ما خَرَجْتُ الَّا لِاَعينَ مَظْلُوماً اوْ اَغيثَ مَلْهُوفاً * از خانه خارج نشدم جز براى يارى ستمديده يا فرياد رسى بيچارهاى». (6)
- کوشش برای حل مشکلات مردم
از نظر اسلام، خدمت به مردم، عملي بسیار مطلوب و شايسته، و دارای اهمیت بسزایی است. امیرالمؤمنین امام علی (ع) سعی در اصلاح امور مردم را کمال سعادت میدانند و میفرمایند:
«مِنْ كَمَالِ السَّعَادَةِ السَّعْيُ فِي إِصْلَاحِ الْجُمْهُورِ * کوشش برای اصلاح امور مردم از کمال سعادت است». (7)
طبق فرمایش امام باقر (ع) اطعام مسلمین، رفع گرفتاری مسلمین و پرداخت بدهی مسلمین از دوستداشتنیترین کارها نزد خدا است:
«ثَلَاثُ خِصَالٍ هُنَّ مِنْ أَحَبِّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ مُسْلِمٌ أَطْعَمَ مُسْلِماً مِنْ جُوعٍ وَ فَكَّ عَنْهُ كَرْبَهُ وَ قَضَى عَنْهُ دَيْنَهُ * سه ویژگی، محبوبترین کارها نزد خداست: 1- مسلمانی، مسلمان دیگری را غذا بدهد و از گرسنگی برهاند. 2- گرفتاری او را برطرف سازد. 3- بدهی او را بپردازد». (8)
مطابق با احادیث و روایات اهل بیت (ع) رفع مشکلات از مردم آثار بسیار نیکوی دنیوی و اخروی دارد.
سنت ائمهکرام (ع) در عمل و گفتار، مشکلگشایي از کارها مؤمنان و بلکه تمام انسانها بوده است. طبق حدیثی از امام صادق (ع) همین سعی و تلاش برای گشایش مشکلات دیگران به تنهایی ارزشمند است:
«كسى كه براى برآوردن نیاز برادر مسلمان خود بكوشد و تلاش كند و خدا رفع آن حاجت را به دست او ميسّر سازد براى او ثواب حجّى و عمرهاى و دو ماه روزه و اعتكاف در مسجد الحرام مىنويسد و اگر در اين باره بكوشد و خداوند آن نياز را به دست او براورده نسازد، باز براى او (كوشنده)، ثواب حجّى و عمرهاى خواهد نوشت». (9)
آن حضرت میفرمایند:
«هر مؤمني كه براي رفع نیاز برادر مؤمن خويش قدم برميدارد، خداي متعال در هر گام، حسنهاي براي او مينويسد و گناهي را از او پاك ميكند و درجه او را بالا مي برد و پس از اين همه، ده حسنه ديگر بر حسنات او ميافزايد و ده حاجت او را بر ميآورد». (10)
حضرت صادق (ع) باز در این زمینه سخنی دارند:
«مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ كُرَبَ الْآخِرَةِ وَ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ وَ هُوَ ثَلِجُ الْفُؤَاد * کسي که مشکل مؤمني را بگشايد، خداوند، مشکلات آخرتش را آسان سازد و با دلي خنک (و شاد) از قبرش خارج شود». (11)
مؤمنان خیراندیش از آنجا که با حل و فصل مشکلات مردم برای آنان امنیت خاطر ایجاد میشود، طبق فرموده امام کاظم حضرت موسيبنجعفر (ع)، در قیامت از عذاب الهی امنیت دارند:
«إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِي الْأَرْضِ يَسْعَوْنَ فِي حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الْآمِنُونَ يَوْمَ الْقِيَامَة * خدا را در زمين بندگاني است که در براوردن نيازمنديهاي مردم تلاش ميکنند. ايشان در قيامت در امنيت و امان قرار دارند». (12)
ائمه معصومین (ع) که اینگونه مردم را به انساندوستی و رفع نیازها و مشکلات دیگران سفارش مینمودند، خود در کارهای خیر، سرامد و الگوی راستین بودهاند. چنين روشي از سوي معصومين آنقدر واضح بود که همگان بارها به آن اقرار کرده اند. خلیفه دوم یکی از کسانی است که در بسياري از مسائل قضايي، علمي و نظامي از اميرمؤمنان علي (ع) کمک ميگرفت و به این امر اقرار داشت و میگفت:
«پناه مي برم به خدا از مشکلي که علي براي حلش حضور نيابد». (13)
پیشوایان معصوم برای کمک به مردم و افراد نیازمند جامعه خود را در شدت و سختی قرار می دادند تا دیگران در آسایش باشند.
حضرت علي (ع) در کارهای حکومتی و مدیریت نیز روحیه خدمت را سرلوحه برنامههای خویش میدانست و به کارگزارانش نیز همواره سفارش مینمود از حال رعیت غافل نباشند. نامه آن حضرت به مالک اشتر نخعی نمونهای از این روحیه والا در امام است. این عهدنامه، پیامی ارزنده است با مضامینی بسیار عمیق برای همه کسانی که در مقام مدیریت و فرماندهی قرار دارند. به گفته ایشان در این نامه، دوری گزیدن و پنهان شدن زمامدار و مدیر از مردم و زیردستان، وی را از واقعیت کارها دور نگه می دارد؛ زیرا او خود، انسان است و بدون رابطه مستقیم با مردم و کارکنان از اصل مطالب آگاه نمیشود. بویژه اینکه واقعیتها به خودی خود واضح و آشکار نیست و گاهی تلاش میشود برخی کارها از چشم مدیر پنهان بماند:
«پس از اين دستورها مبادا خويشتن را زياد از مردم پنهان کني؛ زيرا رو نشان ندادن حکمرانان به مردم، قسمتي از تنگي (نامهرباني) و کم دانشي و آگاه نبودن به کارها است (چون حکمرانان با نشست و برخاست و سخن گفتن با مردم از احوال مملکت آگاه ميگردند، ولي اگر تنها بنشينند به بسياري از اسرار و رموز کارها پي نميبرند) و رو نشان ندادن حکمرانان به مردم اطلاع بر آنچه (احوال و اوضاع مملکت) را که از آن پنهان بوده از ايشان پوشيده ميسازد؛ پس (در اين صورت گاهي) نزد حکمرانان کار بزرگ خرد و کار خرد بزرگ و نيکوئي زشتي و زشتي نيکویي و حق و درستي به باطل و نادرستي آميخته گردد و والي و حکمران، بشر است که به کارهاي مردم که از او پنهان ميدارند آگاهي ندارد و حق را هم نشانههایي نيست که با آنها انواع راستي از دروغي شناخته شود». (14)
امیرمؤمنان (ع) در همیننامه سفارش میکنند که حتی از امور جزئی و کوچک غفلت نورز:
«فَلَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمْ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ عَنْه * هرگز به اعتبار توجه به کارهای مهم آنان از رسیدگی به کارهای جزئی ایشان غفلت مکن؛ زیرا همین الطاف جزئی جایگاه خاص خود را دارد که از آن بهره می برند و کارهای بزرگ نیز موقعیتی دارند که خود را از آن بی نیاز نمیدانند».
امام سجاد (ع) نیز هنگام قتل و غارت مدينه توسط نيروهاي يزيد لعنهالله، چهارصد خانواده را همراه افراد تحت مورد حمايت خويش قرار داد و این حمایت تا لشکر غارتگر يزيد لعنهالله آن شهر را ترک کردند، ادامه داشت.
بسيار کم اتفاق مي افتاد که نيازمندي، در خانه معصومین را بزند و مأيوس برگردد. آن برگزيدگان الهي، دوستان و پيروان خويش را نیز به اين امر حياتي، تشويق و ترغيب مينمودند.
مدیران موفق کسانی هستند که با تأسی به سیره بزرگان، خود را وسیلهای برای آسایش زیردستان و خدمتگزاری برای ایشان بدانند.
به همان نسبت كه کوشش برای حل مشکلات مردم، ضرورى، مورد رضاى خدا و برگرفته از سخن و سيره اولياى الهى است، بىاعتنایی و عدم دستگیری از مستمندان، نكوهيده و محكوم است؛ حتى گاهى بىاعتنایی بحدّى مىرسد كه شخص را از زمره مسلمانان و از مرز اسلام خارج مىسازد؛ خواه اين بىاعتنایی در امور اجتماعى، سياسى و نظامى صورت پذيرد يا در كارهاى اقتصادى، فرهنگى و مانند آن.
رهبر عظيمالشأن اسلام، حضرت محمّد (ص)، در ترسیمی كلى از شخص بىاعتنا مىفرمايند:
«مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ * هر کس بشنود شخصی، مسلمانان را به کمک می طلبد ولی به فریادش نرسد، مسلمان نیست». (15)
صادق آل محمد (ع) سرباز زدن از این فضیلت را خیانت به خدا و رسولش و مؤمنان میدانند و میفرمایند:
«أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا اسْتَعَانَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ فِي حَاجَةٍ فَلَمْ يُبَالِغْ فِيهَا بِكُلِّ جُهْدِهِ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُؤْمِنِين * اگر کسی از اصحاب ما از برادر دینی او در کاری کمک خواست و از جهت برآوردن حاجتش با تمام تلاش اقدام نکرد، هر آینه به خدا و رسول خدا و مؤمنان خیانت کرده است». (16)
از این روایتها چنین بر میآید که هر مؤمنی موظف است در جهت رفع مشکلات برادر دینی خود با تمام توان تلاش کند. در جای دیگر امام صادق (ع) میفرمایند:
«أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِنَا أَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِنَا فَاسْتَعَانَ بِهِ فِي حَاجَةٍ فَلَمْ يُعِنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ ابْتَلَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنْ يَقْضِيَ حَوَائِجَ عَدُوٍّ مِنْ أَعْدَائِنَا يُعَذِّبُهُ اللَّهُ عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَة * اگر کسی از برادران ما نزد شخصی از شیعیان ما آمد و از او در کاری یاری خواست ولی او کمک نکرد در حالی که می توانست کمک کند، خداوند او را با براوردن حاجت دشمنی از دشمنان ما مبتلا خواهد ساخت تا در قیامت به خاطر این عمل عذاب شود». (17)
در رفع مشکلات مردم نکاتی هست که باید حتما رعایت شود. یکی از این نکات حفظ آبروي مردم، هنگام مشکل گشايي است.
نکته دیگر، که درباره مشکلگشایی باید رعایت گردد، این است که کمک برای حل مشکلات مردم باید بدون منت باشد. در غیر این صورت ارزشی ندارد. خداوند در قرآن مجيد در اينباره ميفرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى * اي کساني که ايمان آوردهايد! بخششهاي خود را با منت و آزار، باطل نسازيد. سوره بقره آیه 264».
شرط پذیرش هر عملی از جمله خدمت به مردم، اخلاص است و مؤمن باید به انگیزه جلب رضایت الهی خدمتگزار عیالاللّه باشد و هرچه ناخالصی در عمل بیشتر باشد، درجه مطلوبیت آن هم پایینتر خواهد آمد.
چه بسا عملی که انجام دادن آن با خلوص است، ولی عامل به آن بعد از عمل، آن را به ریا و ناخالصی آلوده، و از درجه مقبولیت الهی ساقط میکند؛ بنابراین مدیران و مسئولان سازمانها و گروهها باید به این نکات مهم توجه داشته باشند و برای حل مشکلات کارکنان کوشش کنند.
البته خدمتگزاری نیز مانند هر رفتار اجتماعی دیگر مرزی دارد و طبعا باید به انسانهایی خدمت کرد که اهلیت خدمت را دارند، نه اینکه با ارائه خدمت در مسیر غیر الهی مستحکمتر شوند. برای همین، اهل بیت هرگاه ارائه خدمت به منحرفان، عامل جذب و تألیف قلوب و هدایت آنان میشد از هیچ نوع خدمت و حتی گذشت از توهینها و… دریغ نداشتند و در کنار آن، هرگاه که تشخیص میدادند خدمت رسانی به شخصی منحرف، موجب تقویت و یا رسمیت وی میشود از آن پرهیز میکردند.
نمونهای از رفتار امام جواد (ع) بیانگر این موضوع است. علیبنمهزیار میگوید به امام جواد (ع) نوشتم فدایت شوم! پشت سر کسی که قائل به جسمانیت خداست، نماز بخوانم؟ فرمود:
«لَا تُصَلُّوا خَلْفَهُمْ وَ لَا تُعْطُوهُمْ مِنَ الزَّكَاةِ وَ ابْرَءُوا مِنْهُمْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُم * پشت سرشان نماز نخوانید و چیزی از زکات به آنها ندهید و از آنان بیزاری بجویید که خدا از آنان بیزار است». (18)
- پر تحرکی و سرزنده بودن
پرتحرکی و سرزندهبودن ویژگی است که پست و مقام و سن و جنس نمیشناسد. این نعمت الهی میتواند به زندگی انسانها انگیزه و زیبایی ببخشد و تحمل مشکلات را امکانپذیر سازد.
به تعبیر زیبای امام صادق (ع) نشاط و سرزندگی یکی از هفتادوپنج سرباز عقل است و در نقطه مقابل، کسل بودن و تنبلی است که از سربازان جهل است.
حفظ روحیه شاد و سرزنده بر فعالیتهای روزمره و شغل افراد تأثیر مهمی دارد. کاملاً روشن است که افراد با انرژی و شاد، نسبت به افراد خمود، توانایی بیشتری برای ارائه کار مناسب دارند. این اهمیت در سخن رسول اکرم (ص) در دعایی از آن حضرت آشکار است:
«اُمنُن عَلَینا بِالنَّشاطِ وَ اَعِذنا مِنَ الفَشَلِ وَ الکَسَلِ * پروردگارا! با نشاط بر ما منت بگذار و ما را از ضعف و سستی دور دار». (19)
اگر کسی گرفتار صفت منفی و ویژگی مذموم تنبلی شد از همه کارهای خیر و رو به رشد باز میماند. انسان تنبل از روی اراده سست و بیحوصلگی خویش به ذلّت هر گناه سهلالوصولی تن میدهد. این انسان ناشکیب در مسیر پیشرفت حق و حقیقت، آسیبپذیر، و کمکم به سپاه باطل و به قول امام صادق (ع) به سپاه جهل و نادانی ملحق میگردد. از این روست که امام کاظم (ع) کسالت و بیحوصلگی را بیبهرگی از حظّ دنیا و آخرت میدانند:
«إیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا یَمْنَعَانِکَ مِنْ حَظِّکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ الاْخِرَةِ * از تنبلی و بیحوصلگی بپرهیز؛ زیرا که این دو ویژگی تو را از بهره دنیا و آخرت باز میدارد». (20)
مدیران کارامد، برای بهرهوری سازمان خویش نیازمند نشاط و سرزندگی هستند. این افراد باید علاوه بر تقویت این روحیه در خود به ترویج آن در میان گروه و کارکنان نیز کمک کنند. گروهی که برگرفته از افراد بیانگیزه باشد، کارایی چشمگیری نخواهد داشت؛ حتی وجود یک فرد افسرده میتواند بر روان دیگر افراد تأثیر منفی بگذارد.
كسالت و تنبلى، نوعى بيمارى است كه همچون خوره، دين و دنياى انسان را نابود مىسازد. از اين رو اسلام آن را نكوهش میکند و پيروان خود را از دچار شدن به آن برحذر مىدارد.
امام باقر (ع) فرمودهاند:
«الْكَسَلُ يَضُرُّ بِالدّينِ وَالدُّنْيا * تنبلى به دين و دنياى انسان، ضرر مىزند». (21)
در جاى ديگر مىفرمايند:
«انّى لَأُبغِضُ الرَّجُلَ يَكُونُ كَسْلاناً عَنْ امْرِ دُنْياهُ وَمَنْ كَسَلَ عَنْ امْرِ دُنْياهُ فَهُوَ عَنْ امْرِ آخِرَتِهِ اكْسَلُ * من از مردى كه در كار دنيايش تنبلى كند، خوشم نمىآيد. كسى كهدر امر دنيايش کاهلی كند در امر آخرتش كاهلتر خواهد بود». (22)
حضرت علی (ع) ریشه تنبلی را سستی معرفی میکند:
«مِنَ التَّوَانِی یَتَوَلَّدُ الْکَسَلُ * از کوتاهی و سستی است که تنبلی زاییده میشود». (23)
ایشان در استفاده از افراد تنبل و کسل هشدار میدهند و میفرمایند:
«لاتَتَّكِلْ فِي أُمُورِكَ عَلَى كَسْلَانَ * در كارهاى خود بر آدم تنبل تكيه مكن». (24)
برای پیشگیری از کسالت و تنبلی در خود و دیگران باید ریشههای سستی و رخوت را خشکاند. ایجاد نشاط و سرزندگی در ابعاد جسمی و روانی قابل تعریف است. معمولاً در بعد جسمی نشاط از طریق تحرّک و ورزش و حفظ سلامت به دست میآید و در بعد روانی نیز حفظ سلامت با پرداختن به افکار مثبت و استفاده از سخنان حکیمانه امکانپذیر است. امام علی (ع) درباره نشاط قلبی و استفاده از حکمت میفرمایند:
«إِنّ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَما تَمَلُّ الْأَبْدانُ فَابْتَغُوا لَها طَرائِفَ الْحِکْمَةِ * دلهای به ستوه آمده خسته ميشوند؛ چنانکه بدنها و تنهای به ستوه آمده خسته ميشوند؛ پس براي (رفع خستگي) آنها حکمتها و دانشهاي تازه و شگفتآور را بطلبيد». (25)
طبق این حدیث گرانقدر، آموختن حقايق و معارف تازه و تأمّل در آنها باعث شادی و سرور میشود و كدورت و ملالت را زايل میکند.
امروزه یکی از ابعاد توانمندسازی افراد در سازمانها کمک به رشد آنها از طریق آموزش مهارتهای زندگی است. این رشد میتواند از طریق افزایش دانش، بهبود نگرش و ایجاد رفتارهایی باشد که به شادمانی، موفقیت و سرزندگی منجر گردد.
این احساس موفقیت و سرزندگی بر روابط بین فردی، اجرای مسئولیتها، تصمیمگیریها و حل تعارضها تأثیر بسیار مثبتی میگذارد. در سازمانها میتوان با برگزاری برنامههای آموزشی گوناگون، سطح دانش و آگاهی مدیران و کارکنان را بالابرد و به سرزندگی و امیدواری آنان کمک نمود. در روایت دیگری آمده است فردی نزد امام صادق (ع) آمد و موعظه خواست، امام فرمودند:
«إِنْ كَانَ الثَّوَابُ مِنَ اللَّهِ فَالْكَسَلُ لِمَا ذَا * اگر ثواب از سوی خداست دیگر خستگی و بیحالی برای چه؟». (26)
مؤمنان با نشاط، تربیت یافته این مکتب آسمانی هستند. این موعظه ارزشمند، امید به ثواب و پاداش الهی در کارها را راهی برای کسب نشاط و انگیزه معرفی میکند و امید به رحمت الهی همان نیروی محرک پرقدرتی است که تمام سختیها را در نظر انسان آسان میسازد.
- جدیت برای تحقق اهداف و مأموریتهای محول
جدیت در ادبیات فارسی به معنای کوشش، پشتکار داشتن و سعی کردن است.
اگر مدیر دارای دانش و مهارت کافی باشد ولی در کار خود جدیت و پشتکار نداشته باشد، کاری از پیش نخواهد برد. برای رسیدن به اهداف و تحقق بخشیدن به مأموریتهای سازمانی به پیگیری، تلاش پیوسته و کوشش نیاز است.
تلاش و سختکوشی تنها راه احقاق حقوق است و جز در سایه عمل نمیتوان به مقاصد متعالی دست یافت؛ همان گونه که اهمیت این موضوع در کلام نورانی امام علی (ع) نیز مشاهده میشود:
«لَا يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ * جز به جِد و سختكوشى نمىتوان به حق رسيد». (27)
در کلام ائمه معصومین سعی و کوشش، وظیفه آدمی برشمرده شده است و همگان را به تلاش در راه رسیدن به مطلوب موظف دانسته، و این تلاش را دارای ارزش والا برشمردهاند؛ چه به هدف و مقصود برسد، چه نرسد؛ چرا که انسان به وظیفه موظف است؛ هرچند این تلاش ثمری در پی نداشته باشد.
یقیناً هیچ سعی و کوششی بینتیجه نمیماند و هر راهرویی در نهایت به مقصد خواهد رسید؛ آنچنان که آن حضرت میفرمایند:
«مَنْ بَذَلَ جُهْدَ طَاقَتِهِ بَلَغَ كُنْهَ إِرَادَتِهِ * هر که توان خود را برای رسیدن به هدف به کار گیرد به تمام خواستههایش خواهد رسید». (28)
اميرالمؤمنين (ع) در خطبه هَمّام وقتی صفات متّقين را برمیشمارد، پشتکار و جدیت ایشان را چنين بیان مىفرمايند:
«لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ * متّقين از کردار اندکشان خشنود نمیشوند و بسیار را بسیار نمیدانند». (29)
این ویژگی در تمامی انبیا و اوصیای الهی و انسانهای بزرگ و موفق بوده است.
کسی که مدیریت سازمانی را بر عهده میگیرد، دانش و علم خود را در پرتو جدیت و کوشش میتواند اجرا کند.
دو وظیفه اصلی مدیریتی برای مدیر تعریف شده که یکی هدایت و رهبری است و دیگری نظارت و کنترل.
هدایت با محبت و آرامش و تفاهم همراه است در صورتی که نظارت وکنترل بر ذائقه کارکنان تنبل و جاهل خوشایند نیست؛ لذا مدیر موفق باید از یک سو با ایجاد عشق و علاقه و تفاهم، وظیفه هدایت را بر عهده بگیرد و موازی آن بر کارها با دقت و جدیت، کنترل و نظارت داشته باشد. جدیت و پشتکار داشتن در کار نتیجهاش رسیدن به خواستنیهاست. هر چه که برای بدست آوردنش تلاش کنی بدست آورده خواهد شد.
جدیت در کار مدیر به صمیمیت او با کارکنان خللی وارد نمیسازد. مدیر خوب در عین اینکه با کارکنان خود رابطهای صمیمی دارد باید طوری برخورد کند که اجازه سوء استفاده به کسی ندهد. از این مطالب به خوبی فهمیده میشود که جدیت و پشتکار لازمه کار مدیر موفق و تواناست. نه تنها مدیران بلکه لازمه کار هر فردی در اصلاح کارها خود است؛ دنیوی باشد یا اخروی.
موضوع پشتکار و جدیت همهگیر است و شامل همه افراد در همه کارها میشود. تأکید آن برای مدیران و مسئولان به دلیل حساسیت کار آنان است. شایان ذکر است که تلاش و پشتکار هر مدیر و مسئول به تنهایی کاری از پیش نخواهد برد؛ چه بسا اگر کارکنان سازمانی علاوه بر داشتن مدیری کوشا و تلاشگر از خود همتی به خرج ندهند، باعث ناکام ماندن و مرگ سازمان بشوند؛ شبیه عملی که اصحاب حضرت علی (ع) در تاریخ انجام دادند!
حضرت در خطبه بیستوهفتم نهجالبلاغه از بیغیرتی، تفرقه و اختلاف اصحاب خود سخن میگوید و بعد از آن جدیت و پشتکار خود را به آنان گوشزد مینماید و در جواب آنان که گفته بودند پسر ابیطالب مرد دلیری است ولیکن علم جنگ کردن ندارد، فرمودند:
«وَ هَلْ أَحَدٌ مَنْهُمْ أَشَدُّ لَها مِراساً وَ أَقْدَمُ فِيها مَقاماً مِنِّى * آيا هيچيک از آنان ممارست و جديت مرا در جنگ داشته و پيش قدمي و ايستادگي او بيشتر از من بوده است؟».
حضرت در ادامه میفرمایند هنوز به سن بيست سالگي نرسيده بودم که آماده جنگ شدم و اکنون زياده از شصت سال از عمرم ميگذرد که هميشه راي و تدبير من در جنگها صائب بوده است وليکن کسي که فرمانش را نميبرند و پيروي از احکامش نميکنند، رأی و تدبیری ندارد.
همانطور که بیان شد و با توجه به سخنان گهربار حضرت ذکر این نکته حائز اهمیت است که علاوه بر جدیت و پشتکار مدیر و مسئول در هر سازمان، کارکنان و اعضای آن سازمان نیز باید متقابلا پشتکار، کوشش و جدیت داشته باشند و با اتحاد همدیگر، اهداف سازمان و مأموریتهای مربوط به خودشان را به سرانجام رسانند.
——————-
(1) مستدرک الوسائل، ج 8، ص 353.
(2) تصنیف غرر الحکم، ص 382.
(3) بحار الانوار، ج 67، ص 191.
(4) الکافی، ج 2، ص 255.
(5) همان، ص 253.
(6) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 409.
(7) تصنیف غرر الحکم، ص 482.
(8) بحار الانوار، ج 74، ص 365.
(9) همان، ج 71، ص 334.
(10) الکافی، ج 2، ص 197.
(11) بحار الانوار، ج 71، ص 321.
(12) همان، ص 319.
(13) مناقب الامام علی بن ابی طالب، ج 2، ص 31.
(14) نهج البلاغه، نامه 53.
(15) الکافی، ج 2، ص 164.
(16) بحار الانوار، ج 72، ص 175.
(17) همان.
(18) همان، ج 3، ص 292.
(19) همان، ج 92، ص 364.
(20) الحیاه، ج 4، ص 438.
(21) تحف العقول، ص 219.
(22) فروع کافی، ج 5، ص 85.
(23) تصنیف غرر الحکم، ص 463.
(24) الحیاه، ج 1، ص 537.
(25) نهج البلاغه، حکمت 188.
(26) امالی صدوق، ص 7.
(27) نهج البلاغه، خطبه 29.
(28) تصنیف غرر الحکم، ص 444.
(29) نهج البلاغه، خطبه 184.