- روش توبه
روش توبه راهى است يگانه براى جدا شدن انسان از بديها و پستيها و سلوك به سوى خدا، كه اگر پروردگار جهانيان از سر رحمت خويش اين راه را بر آدميان نمى نمود، هيچ كس را به درگاهش راهى نبود.
راه اتصاف آدمى به صفات الهى و دستيابى به سعادت حقيقى، متوقف بر اين است كه انسان از شقاوت و چاه دورى از خداوند به درآيد و به سوى او بازگردد و اين همان توبه و رجوع است. انسان نسبت به كمال و سعادت اخروى كه هيچ كس از آن بى نياز نيست، فقير و تهى دست است و تنها خداست كه بى نياز محض است. اگر راه توبه و رجوع به خداوند نباشد، انسان در مرتبه اسفل سافلين متوقف مىماند و نمىتواند به هيچ روى به كمالى دست يابد. بنابراين توبه راه گشاده خروج از ظلمات به سوى نور و لطف و رحمتى است از جانب خدا براى نجات و هدايت آدميان در هر مرتبه اى كه باشند و سير دادن ايشان به كمال مستحقشان. در كتاب شريف مصباح الشريعه از امام صادق (ع) درباره اين روش تربيتى چنين وارد شده است:
«توبه ريسمان خدا و وسيله لطف و عنايت اوست، و هر بنده اى ناگزير است كه پيوسته (و در همه اوضاع و احوال و مراتب خود) در حال توبه باشد. و هر دسته از بندگان را توبه اى است مخصوص؛ توبه پيامبران از اضطراب باطن است و توبه اوليا از انديشه ها و خيالاتى است كه به خاطر ايشان خطور مى كند، و توبه برگزيدگان از فراموشى و كدورت غفلت است، و توبه خواص از اشتغال به غير خداست، و توبه عوام از گناهان است».
- معنا و مفهوم توبه و استغفار
«توبه» در لغت به معناى رجوع و بازگشتن است. برخى لغت شناسان در معناى آن قيد معصيت و گناه را افزوده اند و گفته اند: توبه رجوع و بازگشت از معصيت و گناه است. ولى با توجه به اينكه توبه مراتبى دارد و براى هر انسانى با توجه به مرتبه اش توبه اى است؛ و نيز واژه توبه در قرآن كريم درباره خداى متعال به كار رفته است، مطلق رجوع و بازگشتن در معناى توبه صحيح است، زيرا رجوع و بازگشتن از معصيت و گناه درباره خداى سبحان معنا ندارد و توبه خداوند به معناى بازگشت لطف و رحمت پروردگار است به سوى بنده گنهكار، چنانكه فرموده است:
«ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم * پس (خدا) به آنان (توفيق) توبه داد، تا توبه كنند. بى ترديد خدا همان توبه پذير مهربان است. سوره توبه آیه 118».
بنابراين انسان هم در توفيق براى توبه به خدا نيازمند است و هم در پذيرش توبه و شمول غفران و پاك شدن از پليديها و اسباب دورى از خدا، يعنى توبه بنده هميشه ميان دو توبه از جانب خداى متعال قرار دارد، يكى بازگشتن خداى مهربان به سوى بنده خود از سر لطف و رحمت تا بنده توفيق استغفار و توبه بيابد و ديگر بازگشتن دوباره خدا به بنده در اينكه او را بپذيرد و توبه اش را قبول نمايد. و البته بازگشت خداى مهربان به سوى بنده از بازگشت بنده به سوى او بيشتر است.
«إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم * آرى، اوست كه بسيار توبه پذير مهربان است. سوره بقره آیه 37».
بدين ترتيب توبه خداوند براى بندگانش عبارت است از ارسال رحمت براى بخشايش گناهان آنها و زدودن تاريكى دلشان از شرك و معصيت و هر چه سبب دورى از ساحت قرب الهى مى شود، و توبه بندگان به سوى خدا عبارت است از بازگشت آنان به سوى پروردگار براى آمرزش گناهان و پاك شدن از معاصى و زدودن اسباب دورى از ساحت قرب الهى.
پس توبه آن است كه انسان به توفيق الهى به مقام غفاريت حق تعالى پناه برد و حالت استغفار و آمرزش خواستن واقعى را تحصيل كند، و دل خود را از گناه بشويد و بر ترك آنچه از او رفته است عزم نمايد و تلافى و تدارك تقصير گذشته كند و از دورى ساحت ربوبى به نزديكى بازآيد.
«وَ مَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا * هر كه كارى بد كند، يا به خودش ستم ورزد؛ سپس از خدا آمرزش بخواهد، خدا را آمرزنده مهربان خواهد يافت. سوره نساء آیه 110».
- نقش توبه در تربيت
همان طور كه در مباحث گذشته اشاره شد، انسان در ابتداى آفرينشش خالى از هر صلاح و فسادى است؛ نه داراى كمالات روحانى و نه متصف به اضداد آن است، و در عين حال قابليت پذيرش هر صلاح و فساد و استعداد حصول هر كمال و هر ضد آن را دارد. و چون فطرتش كه عشق به كمال مطلق است و حقيقتش كه منور به انوار الهى است در حجاب كدورتها و ظلمتها قرار گيرد و بر دلش تاريكيهاى معصيت نشيند، بايد پيش از آنكه كدورتها و ظلمتها افزون گردد و به جايى رسد كه يكسره دل را تاريك كند، به خود آيد و توبه نمايد كه توبه و بازگشت به خدا يگانه راه زدودن تاريكيها از دل و بازگشت به فطرت انسانى و حقيقت الهى است.
ابوبصير گويد كه از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود:
«هرگاه انسان گناهى كند، در دلش نقطه اى تاريك برآيد، پس اگر توبه نمايد، پاك شود، و اگر بر گناه بيفزايد، آن تاريكى افزايش يابد تا بر دلش غالب آيد، پس هرگز رستگار نشود». (1)
از اين روست كه جز با توبه و بازگشت به سوى خدا و رهايى از شقاوتها و تباهيها نمىتوان به منزل سعادت و كرامت رسيد؛ و قرب به ساحت مقدس ربوبى و اتصاف به صفات الهى متوقف به توبه از شرك و هر معصيت ديگر است و خداى كريم مؤمنان را به توبه فرا مىخواند تا راه رستگارى بر ايشان گشوده شود.
«وَ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكمُ تُفْلِحُون * اى مؤمنان، همگى به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد. سوره نور آیه 31».
توبه بهترين راه براى زدودن بديهاى نفس است، بديهايى كه سبب شقاوت و بدبختى انسان در زندگى دنيا و آخرت مى شود و او را از ورود به ساحت قدس الهى محروم مىكند. امير مؤمنان على (ع) فرموده است:
«شفيعى رهاننده تر از توبه نيست». (2)
ملاك وضع توبه، رهايى از هلاكت به سبب گناه و نجات از تباهى حاصل از معصيت است، زيرا توبه وسيله رستگارى و مقدمه دستيابى به سعادت است. بعلاوه توبه وسيله حفظ روح اميدوارى در انسان است، زيرا انسان براى سير به سوى مقصد تربيت بايد در اعتدال بيم و اميد سير كند تا از آنچه در اين سير به او آسيب مىرساند بگريزد، و به سوى آنچه در رسيدن به مقصد يارىاش مىكند بشتابد؛ و اگر اين روح اميد در انسان نباشد يا رو به كاستى نهد، آدمى از مسير اعتدال بيرون مى رود و به هلاكت ميل مى كند. خداى مهربان اين روح اميد را در بندگان گنهكار خود مى دمد تا آنان را به بازگشت برانگيزد و از هلاكت برهاند.
«قُلْ يَاعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم * بگو: اى بندگان من كه بر خويش اسراف و ستم روا داشته ايد، از رحمت خدا نااميد نشويد كه همانا خداوند همه گناهان را مىآمرزد، زیرا كه او بسیار آمرزنده و مهربان است. سوره زمر آیه 53».
مادام كه انسان روح نشاط و اميد به نجات دارد، در راه تربيت خود عزم مى نمايد و جديت به خرج مى دهد، اما اگر روح يأس و نااميدى بر او چيره شود و راه نجات و اصلاح و تربيت را بر خود بسته ببيند، در عمل به سستى و ناتوانى و پستى كشيده مىشود تا جايى كه خود را تا مرز تباهى و هلاكت پيش مىبرد؛ و تنها راه درمان آدمى از اين بيمارى مهلك توبه است.
البته اين همه لطف و رحمت براى حفظ روح اميدوارى و تأثير عميق آن در تربيت انسان است و نبايد چنين توهم كرد كه اين همه لطف سبب تشويق مردمان به گناه و معصيت مى شود و ممكن است انسانها را برانگيزد كه گناه كنند با اين قصد كه پس از آن توبه نمايند، زيرا چنين امرى به هيچ وجه رنگ و بويى از توبه ندارد و آن همه لطف براى كسانى است كه از عمل خود پشيمان مىشوند و از گناه و معصيت مىبرند و به خدا بازمىگردند و توبه در آنان متحقق مىشود. بنابراين آنچه مايه اصلاح و تربيت انسان است حقيقت توبه است.
- حقيقت توبه
حقيقت توبه از مقوله لفظ نيست، بلكه توبه گوياى تحولى درونى و انقلابى باطنى است كه نشانه هايى بيرونى و عوارضى ظاهرى دارد.
حقيقت توبه انقلابى است به سوى خدا. قلب در لغت به معناى دگرگونى، تحول و زير و رو شدن است. قلب الشىء يعنى برگرداندن و وارونه كردن چيزى از سويى و رويى به سويى و رويى ديگر و قلب الانسان يعنى برگرداندن انسان از راه و روش و سيره اش به راه و روش و سيره اى ديگر.
«انقلاب» نيز به معناى برگشتن و دگرگونى و تغيير ماهيت است. اين معنا در داستان ساحران فرعون بخوبى تصوير شده است. آنان با همه وابستگى شان به راه و رسم فرعون، پس از آنكه حق بر ايشان آشكار شد، دچار انقلابى درونى شدند و پرده ها و حجابهاى فطرتشان را كنار زدند و تسليم حق گرديدند و ايمان آوردند. اين صحنه زيباى تحول و دگرگونى انسانها به توفيق الهى، در قرآن كريم چنين آمده است:
«وَ جَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُواْ إِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ * قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ * قَالُواْ يَمُوسىَ إِمَّا أَن تُلْقِىَ وَ إِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ * قَالَ أَلْقُواْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْينُ النَّاسِ وَ اسْترَهَبُوهُمْ وَ جَاءُو بِسِحْرٍ عَظِيمٍ * وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ مُوسىَ أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِىَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ * فَوَقَعَ الحْقُّ وَ بَطَلَ مَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ * فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَ انقَلَبُواْ صَاغِرِينَ * وَ أُلْقِىَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ * قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبّ الْعَالَمِين * و ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: آيا اگر ما پيروز شديم براى ما پاداشى خواهد بود؟ گفت: آرى، و مسلما شما از مقربان (دربار من) خواهيد بود. گفتند: اى موسى، آيا تو مىافكنى و يا اينكه ما بيفكنيم؟ گفت: شما بيفكنيد. و چون افكندند، ديدگان مردم را افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در ميان آوردند. و به موسى وحى كرديم كه عصايت را بينداز؛ پس (انداخت و اژدها شد و) ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد. پس حقيقت آشكار گرديد و كارهايى كه مىكردند باطل شد. و در آنجا مغلوب و خوار گرديدند. و ساحران به سجده درافتادند. و گفتند: به پروردگار جهانيان ايمان آورديم، پروردگار موسى و هارون. سوره اعراف آیات 122 تا 113».
چون اين صحنه پيش آمد، فرعون سخت متوحش شد و تلاش كرد با هر وسيله ممكن اراده ايشان را در هم شكند، اما آنان كه به توفيق الهى به حق روى كرده بودند، بر ايمان خود استوار ماندند و در پاسخ تهديدهاى هولناك فرعون از انقلاب درونى خود و توبه اى حقيقى سخن گفتند.
«قَالُواْ لَا ضَيرَ إِنَّا إِلىَ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ * إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِين * گفتند: مهم نيست، همانا ما به سوى پروردگار خود بازمى گرديم. ما اميدواريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد كه ما نخستين ايمان آورندگان بوديم. سوره شعراء آیات 50 و 51».
بنابراين توبه از چنين حقيقتى برخوردار است؛ اينكه انسان خود بر پستيها و نادرستيهاى خويش قيام كند و آنها را بر هم زند و به كمالات و راستيها روى كند و آنها را در وجود خود پا برجا كند.
استاد شهيد مرتضى مطهرى در اين باره مى فرمايد:
توبه عبارت است از عكس العمل نشان دادن مقامات عالى و مقدس روح انسان عليه مقامات دانى و پست و حيوانى انسان. توبه عبارت است از قيام و انقلاب مقدس قواى فرشته صفت انسان عليه قواى بهيمى صفت و قواى شيطان صفت انسان. اين ماهيت توبه است. حالا چطور مى شود كه اين حالت بازگشت، حالت ندامت، حالت پشيمانى براى انسان پيدا مى شود، اين را بدانيد كه اگر در وجود انسان كارى بشود كه آن عناصر مقدس وجود انسان بكلى از كار بيفتد، يك زنجيرهاى بسيار نيرومندى به آنها بسته شده باشند كه نتوانند آزاد بشوند، ديگر انسان توفيق توبه پيدا نمى كند، ولى همان طورى كه در يك كشور آن وقت انقلاب مى شود كه عده اى ولو كم، عناصر پاك در ميان آن مردم باقى مانده باشند، در وجود انسان هم اگر عناصر مقدس و پاكى فى الجمله باقى باشند، انسان توفيق توبه پيدا مىكند و الا هرگز توفيق توبه پيدا نمى كند. (3)
توبه حقيقى كه توبه اى خالص و راستين است، چنان تحولى در انسان ايجاد مى كند كه انسان را شايسته اين مىكند كه خداوند از سر محبت خويش گناهان او را بزدايد.
«يَأَيهَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسىَ رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئاتِكُم * اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به درگاه خدا توبه اى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد. سوره تحریم آیه 8».
شيخ كلينى (ره) به اسناد خود از معاوية بن وهب روايت كرده است كه گفت: شنيدم كه حضرت صادق فرمود:
«چون بنده توبه اى خالص و راستين كند، خداوند او را دوست بدارد و در دنيا و آخرت بر او پرده پوشى كند. پس عرض كردم : چگونه بر او پرده پوشى كند؟ فرمود: گناهان او را از ياد دو فرشته اى كه مى نويسند مى برد، و به اعضا و جوارح او و به زمينى كه در آن گناه كرده است وحى مى كند كه گناهان او را بپوشانيد. پس توبه كننده خدا را در حالى ملاقات خواهد كرد كه چيزى نخواهد بود كه بر ضد او شهادت دهد». (4)
توبه اى كه انسان را منقلب مى كند، توبه اى است كه توبه كننده خود را با آب حسرت و ندامت شستوشو دهد و تيرگيها و ظلمتهايى را كه به سبب معاصى ايجاد شده است بزدايد و به حق بازگردد تا شايسته محبت الهى شود. به بيان امير مؤمنان على (ع):
«توبه دلها را پاك مى كند و گناهان را مى شويد». (5)
اگر حقيقت توبه حاصل شود، خداوند از سر لطف و رحمت خويش چنان تحولى ايجاد كند كه بديهاى بنده به نيكيها تبديل شود؛ و آيا نويدى بالاتر از اين براى نجات آدميان هست؟
«إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا * مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته كنند. پس خداوند بديهايشان را به نيكيها تبديل مى كند، و خدا همواره آمرزنده مهربان است. سوره فرقان آیه 70».
بنابراين آدمى از راه توبه و عمل صالح از صورت حيوانى خارج مى شود و صورتى انسانى مى يابد. آن كه به سبب انقلابى درونى، به شقاوت و خباثت وجود خود پشت مى كند و به حقيقت نورانى وجود خويش روى مى نمايد، اين گونه مورد مغفرت و رحمت الهى قرار مى گيرد. و البته چنين توبه منقلب كننده اى، توبه اى است كه با آدابش صورت گيرد.
- آداب توبه
براى توبه آدابى است كه تا آن آداب تحقق نيابد، توبه خالص فراهم نمى شود. بخشى از اين آداب اركان توبه است و بخشى شرايط آن.
توبه صحيح با دو ركن معنا مى يابد كه بدون آن دو، توبه مفهومى ندارد. يكى ندامت و پشيمانى از گناهان و تقصيرات گذشته و ديگر تصميم و عزم بر ترك بازگشت به آن گناهان براى هميشه، از امير مؤمنان على (ع) در اين باره چنين نقل شده است:
«توبه عبارت است از پشيمانى قلبى و درخواست آمرزش زبانى و ترك عملى و عزم بر بازنگشتن به گناه». (6)
آنچه اساس توبه است پشيمانى حقيقى از گناه است و عزم راسخ بر ترك و عدم بازگشت به گناه.
البته اين پشيمانى حقيقى بايد پيش از آن باشد كه زنگارها بر دل نشيند و انباشته گردد و ديگر صيقل نپذيرد و محوپذير نباشد.
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلىَ اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُوْلَئكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيهْمْ وَ كاَنَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا * توبه، نزد خدا، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مى شوند، سپس بزودى توبه مىكنند؛ اينانند كه خدا توبه شان را مى پذيرد، و خداوند دانانى حكيم است. سوره نساء آیه 17».
توبه زمانى صحيح است كه انسان در حال اختيار باشد، يعنى تا در اين دنياست؛ و تا وقتى كه مرگ به انسان روى نياورده است مهلت توبه هست، اما آنجا كه انسان هيچ اختيارى در صلاح و فساد و يا سعادت و شقاوت ندارد و كار از كار گذشته است و انسان در چنگال مرگ گرفتار است و هيچ اميدى به نجات ندارد، جاى توبه نيست ؛ همچنان كه در عالم آخرت توبه معنى ندارد.
«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيَّئاتِ حَتىَّ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنىّ تُبْتُ الَانَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مىدهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مىرسد مىگويد: الان توبه كردم! توبه نيست و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مىروند اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كردهايم. سوره نساء آیه 18».
توبه زمانى توبه شمرده مى شود كه انقلابى درونى باشد نه آنكه انسان از سر اضطرار تسليم شود كه چنين انسانى اگر فرصت داشته باشد به همان راه خود ادامه مى دهد، پس چنين توبه اى اساسا توبه نيست تا پذيرفته شود. براى پذيرش توبه راهى روشن و گشوده وجود دارد، چنانكه خداى متعال فرموده است:
«أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءَا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيم * هر كس از شما كه از روى نادانى مرتكب گناه شود، سپس توبه کند و به كار نيك و شايسته بپردازد، مسلما او آمرزنده مهربان است. سوره انعام آیه 54».
انسانى كه از سر طغيان و غلبه شهوت و غضب و نه از روى دشمنى و عداوت با حق مرتكب گناه مى شود، با اينكه علم به گناه و حرام دارد، چون علمش تحت الشعاع هوا و هوس قرار گرفته است، جاهل شمرده مى شود. مسلما چنين كسى در برابر گناه خود مسئول است، اما چون از روى دشمنى و عداوت به وادى گناه نرفته است، سعى و تلاش مىكند كه اصلاح و جبران نمايد و خداوند راه پذيرش و آمرزش را براى اينان باز گذاشته است.
بنابراين توبه را شرايطى است براى قبول، اينكه انسان پس از پشيمانى و عزم بر بازنگشتن به گناه، به اصلاح و جبران روى آورد و حقوق پايمال شده و واجبات به جا نياورده را جبران كند؛ و توبه اى كه جامع شرايط باشد پذيرفته درگاه حق است.
«وَ هُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَعْفُواْ عَنِ السَّيَّئاتِ وَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُون * و اوست كسى كه توبه را از بندگان خود مى پذيرد و از گناهان درمىگذرد و آنچه را مىكنيد مىداند. سوره شوری آیه 25».
البته براى توبه شرايط كمالى نيز وجود دارد كه عبارت است از زدودن آثار جسمى و روحى كه در نتيجه معاصى پيدا شده است و اقدام كردن براى رياضتهاى جسمى و روحى تا آن آثار و تبعات بكلى پاك شود و نشانه اى از ميل به آنها در انسان باقى نماند و حالت تنفر از معاصى و انزجار كامل از آنها حاصل شود. امير مؤمنان (ع) در سخنى والا آداب كامل توبه را چنين بيان فرموده است:
«استغفار مقام بلند مرتبگان است و آن يك كلمه است اما شش مرحله دارد: نخست پشيمانى بر آنچه گذشت، دوم عزم بر ترك هميشگى، سوم آنكه حقوق ضايع شده مردم را به آنان بازگردانى، تا خدا را پاك ديدار كنى و خود را از گناه تهى سازى، چهارم اينكه حق هر واجبى را كه ضايع ساخته اى ادا كنى، پنجم اينكه گوشتى را كه از حرام روييده است، با اندوهها آب كنى، چندان كه پوست بر استخوان بچسبد و ميان آن دو گوشتى تازه رويد، و ششم آنكه درد طاعت را به تن بچشانى، چنانكه شيرينى معصيت را چشاندى». (7)
انقلاب درونى توبه با چنين آدابى كامل مىشود و انسان به كمال دوستى خدا و مرتبه بلند مرتبگان دست مىيابد. امام خمينى (ره) در شرح اين سخن نورانى، نكاتى ناب فرموده اند كه قسمتى از آن ذكر مى شود:
اين حديث شريف مشتمل است اولا بر دو ركن توبه كه پشيمانى و عزم بر عدم بازگشت به گناه است؛ و پس از آن بر دو شرط مهم قبول آن كه رد حق مخلوق و رد حقوق خالق است. انسان به مجرد آنكه گفت توبه كردم، از او پذيرفته نمى شود. انسان تائب آن است كه هر چه از مردم به ناحق برده به آنها رد كند؛ و اگر حقوق ديگرى از آنها در عهده اوست، و ممكن است ادا يا صاحبش را راضى نمايد، به آن قيام كند. و هر چه از فرايض الهيه ترك كرده است، قضا كند يا ادا نمايد؛ و اگر تمام آنها را ممكنش نيست، به مقدار امكان قيام كند. بداند كه اينها حقوقى است كه از براى هر يك از آنها مُطالبه است، و در سرای ديگر از او به سختی مطالبه مى كنند؛ و در آن عالم راهى براى ادای آنها ندارد جز آنكه بار گناهان ديگران را حمل كند و اعمال حسنه خود را رد نمايد.
پس، در آن وقت بيچاره و بدبخت مى شود و راهى براى خلاص و چاره اى براى استخلاص ندارد.
اى عزيز، مبادا شيطان و نفس اماره وارد شوند بر تو و وسوسه نمايند و مطلب را بزرگ نشان دهند و تو را از توبه منصرف كنند و كار تو را يكسره نمايند. بدان كه در اين امور هر قدر، ولو به مقدار كمى نيز باشد، اقدام بهتر است. اگر نمازهاى فوت شده و روزها و كفارات و حقوق خدايى بسيار است و حقوق مردم بيشمار است، گناهان متراكم است، از لطف خداوند مأيوس نشو و از رحمت حق نااميد مباش كه حق تعالى اگر تو به مقدار مقدور اقدام كنى، راه را بر تو سهل مىكند و راه نجات را به تو نشان مى دهد.
بدان كه يأس از رحمت حق بزرگترين گناهى است كه هيچ گناهى بدتر و بيشتر از آن در نفس تأثير نمايد. انسان مأيوس از رحمت چنان ظلمتى قلبش را فرا بگيرد و چنان افسارش گسيخته شود كه با هيچ چيز اصلاحش نمى توان نمود. مبادا از رحمت حق غافل شوى و گناهان و تبعات آن در نظرت بزرگ آيد. رحمت حق از همه چيز بزرگتر و به هر چيز شامل است. (8)
—————–
(1) کافی، ج 2، ص 271.
(2) نهج البلاغه، حکمت 371.
(3) گفتارهای معنوی، ص 110.
(4) کافی، ج 2، ص 430.
(5) شرح غررالحکم، ج 1، 357.
(6) همان، ج 2، ص 126.
(7) نهج البلاغه، حکمت 417.
(8) چهل حدیث، ص 278 تا 280.