- روش الگويى
انسان به فطرت خود كه عاشق كمال مطلق است، الگو طلب و الگوپذير است و بدين سبب يكى از بهترين و كوتاهترين روشهاى تربيت ارائه نمونه و تربيت عملى است. در اين روش نمونه اى عينى و قابل تقليد و پيروى در برابر متربى قرار مى گيرد كه در صورت مقبوليت، متربى تلاش مى كند در همه چيز خود را همانند الگوى مطلوب سازد و گام در جاى گام او نهد و به او شبیه سازد. اين روش به دليل عينى و محسوس بودنش و نيز به سبب ميل و گرايش ذاتى انسان به الگوگيرى، روشى بسيار مؤثر و سريع در تربيت است؛ و هر چه نمونه ارائه شده از كمال بيشتر و جاذبه فراگيرترى بهرهمند باشد، اين روش از كارآيى بيشترى برخوردار خواهد بود. پس بهترين الگو، نمونه اى تام و تمام و انسانى كامل است. امير مؤمنان على (ع) در اين باره مى فرمايد:
«پيروى كردن از رفتار رسول خدا و الگوگيرى از پيامبر براى شما كافى است. بنابراين از پيامبر پاك و پاكيزه ات پيروى كن، زيرا راه و رسمش سرمشقى است نيكو براى كسى كه بخواهد تأسى جويد و انتسابى است عالى براى كسى كه بخواهد منتسب گردد و محبوبترين بندگان نزد خداوند كسى است كه از پيامبرش سرمشق گيرد و قدم در جاى قدم او گذارد». (1)
- نقش الگوها در تربيت
تربيت ابتدايى انسان به طور طبيعى با روش الگويى شكل مى گيرد. كودك در چند سال نخست زندگى خود، همه كارهايش را از الگوهاى پيرامون خود كه در درجه اول پدر و مادر اويند، الگوبردارى مى كند و با تقليد از آنان رشد مى كند و ساختار تربيتى اش سامان مى يابد. از اين رو روش الگويى در سازمان دادن شخصيت و رفتار كودك بشدت نقش دارد. تلقى كودكان از والدين در سالهاى نخست كودكى به نقش الگويى آنان در جهت مثبت يا منفى دامن مى زند، زيرا كودكان در اين ايام همه چيز خود را از والدين و وابسته به ايشان مى دانند، چنانكه در حديثى از امام كاظم (ع) آمده است:
«به فرزندانتان خوبى كنيد و به آنان نيكى نماييد زيرا آنان گمان مى كنند كه شما ايشان را روزى مى دهيد». (2)
پس از والدين، شخصيتهايى كه داراى نفوذ معنوى اند، نقش الگويى بسزايى در تربيت بازى مى كنند، به گونه اى كه تمام ويژگيهاى فكرى و روحى و جلوه هاى رفتارى آنان مورد تقليد قرار مى گيرد، هر چه قدرت نفوذ الگوها بيشتر و زمينه پذيرش آماده تر باشد، نمونه بردارى كاملتر صورت مى گيرد. از امير مؤمنان (ع) روايت شده است كه فرمود:
«مردم به زمامداران خود شبيه ترند تا به پدران خود». (3)
به همين دليل است كه نقش الگوها حساسترين نقش تربيتى است تا جايى كه الگوهاى صالح، مردم را به صلاح مى رسانند، و الگوهاى فاسد مردم را به فساد مىكشانند. از پيامبر اكرم (ص) روايت شده است كه فرمود:
«دو گروه از امت من باشند كه چون صالح شوند، امتم صالح شود؛ و چون فاسد شوند، امتم فاسد شود. (گفتند: اى رسول خدا، آنان چه كسانى اند؟ فرمود:) فقيهان و زمامداران». (4)
امام خمينى (ره) در اين باره می نویسد: عوام و جاهل اگر معصيتى مرتكب شود، فقط خود را بدبخت كرده، بر خويشتن ضرر وارد ساخته است؛ ليكن اگر عالمى منحرف شود و به عمل زشتى دست زند، عالمى را منحرف كرده، بر اسلام و علماى اسلام زيان وارد ساخته است. اينكه در روايت آمده كه اهل جهنم از بوى تعفن عالمى كه به علم خود عمل نكرده متأذى مى شوند، براى همين است كه در دنيا بين عالم و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و جامعه اسلامى فرق بسيار وجود دارد. اگر عالمى منحرف شد، ممكن است امتى را منحرف ساخته و به عفونت بكشد؛ و اگر عالمى مهذب باشد، اخلاق و آداب اسلامى را رعايت نمايد، جامعه را مهذب و هدايت مى كند. اگر عالم درستكارى در يك جامعه يا شهر و استانى زندگى كند، همان وجود او باعث تهذيب و هدايت مردم آن سامان مى گردد، اگرچه لفظا تبليغ و ارشاد نكند. ما اشخاصى را ديده ايم كه وجود آنان مايه پند و عبرت بوده، صرف ديدن و نگاه به آنان باعث تنبه مى شد. وقتى بنا باشد عالمى مفسده جو و خبيث باشد، جامعه اى را به عفونت مى كشد؛ منتهى در اين دنيا بوى تعفن آن را شامه ها احساس نمى كند؛ ليكن در عالم آخرت بوى تعفن آن درك مى گردد. ولى يك نفر عوام نمى تواند چنين فساد و آلودگى در جامعه اسلامى به بار آورد. عوام هيچ گاه به خود اجازه نمى دهد كه داعيه امامت و مهدويت داشته باشد، ادعاى نبوت و الوهيت كند؛ اين عالم فاسد است كه دنيايى را به فساد مى كشاند. (5)
متربيان چنان به الگوهاى خود وابستگى روحى پيدا مى كنند كه به طور كامل از ايشان رنگ مى پذيرند؛ و از اين روست كه لغزش و اشتباه الگوهاى اجتماعى غير قابل چشمپوشى است.
در واقع عالِم همچون كشتى است، كه چون سالم باشد، كشتى نشينان را به سلامت به مقصد رساند و چون معيوب باشد، غرق شود و كشتى نشينان را نيز با خود غرق سازد. چنانكه امير مؤمنان (ع) فرموده است:
«لغزش عالم همچون شكست شدن كشتى است كه غرق مى شود و گروهى را نيز با خود غرق مى سازد». (6)
در هر جامعه اى الگوهاى تربيتى نقش اصلى را در اصلاح و فساد جامعه بازى مى كنند و هيچ چيز مانند انحرف الگوها، انسانها و جوامع را به تباهى نمىكشاند. سخن نورانى امير بيان، على (ع) در اين باره سخنى جامع است:
«لغزش عالِم عالَمها را به فساد مى كشاند». (7)
بنابراين الگوهاى پاك و بافضيلت، انگيزه و ميل به پاكى و آراستگى به فضايل را در جوامع ايجاد مى كنند و الگوهاى ناپاك و بى فضيلت، جوامع را به سوى ناپاكى و رذايل برمى انگيزند. آن همه تأكيدى كه بر نقش الگوها شده است بدين خاطر است. الگوها چون مقبول واقع شوند ديگران را مطابق خود مى سازند.
- مسئوليت الگوها
هركس مىتواند در مرتبه خود، الگو و نمونه اى شايسته براى ديگران باشد و بالطبع اين امر زمانى مىتواند سامانى درست بيابد كه الگوها به مسئوليت خطير خود واقف باشند. امير مؤمنان على (ع) فرموده است:
«هر كه خود را پيشواى مردم سازد، بايد پيش از تعليم ديگران به تعليم خويش بپردازد، و بايد تربيت كردنش، پيش از آنكه با زبانش باشد، با سيرت و رفتارش باشد؛ و آن كه خود را تعليم دهد و تربيت نمايد، شايسته تر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و تربيت نمايد». (8)
الگوها زمانى مىتوانند مسئوليت خود را بدرستى انجام دهند كه به وظايف سنگين خود اهميت دهند، زيرا آنچه از آنان ظهور مى كند، پذيرفته مى شود و عده اى در پى ايشان مى روند از این رو اگر الگوها بر هدايت باشند، پيروان را هدايت كنند و اگر بر گمراهى باشند، ايشان را گمراه سازند.
مسئوليت الگوها چنان سنگين است كه خداى متعال درباره زنان پيامبر، چون به آن حضرت منسوبند و مانند مردم عادى به شمار نمى آيند، فرمانهاى ويژه صادر كرده است؛ اينكه زندگى و رفتار و كردار آنان در حد خودشان متوقف نمى شود و ممكن است ديگران به سبب نسبت ايشان به پيامبر، آنان را الگوى زندگى خود قرار دهند، تكليف ايشان را بسيار سخت كرده است. آنان بايد همانند پيامبر ساده زندگى كنند و هرگز از مرزهاى ساده زيستى فراتر نروند و چون بخواهند اين مرزها را بشكنند بايد از رسول خدا (ص) جدا شوند و در پى كار خود روند. يعنى نه تنها پيامبر(ص) با زندگى ساده خود الگويى نيكو براى همگان است، بلكه خانواده و خاندان او نيز بايد الگوى خانواده ها و خاندانها باشند.
«يَأَيهَّا النَّبىُ قُل لّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَينْ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الاْخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَتِ مِنكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا * اى پيامبر، به همسرانت بگو: اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد، بياييد تا مهرتان را بدهم و خوش و خرم رهايتان كنم؛ و اگر خواستار خدا و فرستاده او و سراى آخرتيد، پس خداوند براى نيكوكاران شما پاداشى بزرگ آماده كرده است. سوره احزاب آیات 29 و 28».
البته پاداش نيكى و درستى، و مجازات بدى و زشتى آنان نيز به دليل جايگاه ويژه و نسبتشان با پيامبر، دو چندان معرفى شده است.
«يَا نِسَاءَ النَّبىِ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَينْ وَ كاَنَ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرًا
* وَ مَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَلِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَينْ وَ أَعْتَدْنَا لهَا رِزْقًا كَرِيمًا * اى همسران پيامبر، هر كه از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذابش دو چندان خواهد بود؛ و اين بر خدا آسان است و هر كه از شما خدا و فرستاده اش را فرمان برد و كار شايسته كند، پاداشش را دو چندان مى دهيم و برايش روزى نيكو فراهم خواهيم ساخت. اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان ديگر نيستيد. سوره احزاب آیات 31 و 30».
رفتار الگوهاى مقبول، چه در جهت مثبت و چه در جهت منفى، به صورت سنت و راه و رسمى پايدار درمىآيد و پيوسته تقليد و تكرار مىشود و در نتيجه پيامدهاى نيك و بد پيوسته رو به افزونى مىرود و اين امر مسئوليت الگوها را سنگينتر مى سازد. از امام كاظم (ع) چنين روايت شده است:
«هر كه سنتى نيك و خوب بنيان گذارد، پاداشش براى اوست و نيز پاداش هر كه بدان عمل كند براى آن بنيانگذار است، بدون آنكه چيزى از پاداش عمل كنندگان كاسته شود؛ و هر كه سنتى بد و زشت بنيان گذارد، گناهش براى اوست و نيز گناه هر كه بدان عمل كند براى آن بنيانگذار است، بدون آنكه چيزى از گناه عمل كنندگان كاسته شود». (9)
- تربيت عملى
انسان به دليل آنكه در همه عمر با امور محسوس سر و كار دارد، بيش از هر چيز متأثر از روشهاى عينى است و روش الگويى به عنوان تربيتى عملى بر جان انسانها مى نشيند و در نفوس آنها رسوخ مىكند. بهترين مفاهيم و رساترين انديشهها زمانى كه در قالب نمونهاى عينى ارائه مىشود، كاملا ادراك و تصديق مىگردد. كليات علمى اگر بر مصاديق تطبيق نشود، تصديق آن و ايمان به درستىاش براى نفس سنگين و دشوار است.
بنابراین اين سخن كه غايت تربيت اسلامی اتصاف به اسماى حسناى الهى و صفات ربوبى است، درك نمى شود مگر آنكه تحقق آن در نمونه اى عينى مشاهده گردد و متربى دريابد كه مى تواند راه تربيت را طى كند و به مقصد آن برسد، همان طور كه در نمونه اى ملموس آن را مى يابد.
بهترين روش تربيت اين است كه مربى اوصاف را كه به متربى سفارش مى كند، به همان گونه اى كه مى خواهد متربى بدان متصف شود، خود واجد باشد. عادتا محال است كه انسانى ترسو و بزدل، شاگردى شجاع و دلير تربيت كند يا انسانى حقير و ذليل، شاگردى كريم و عزيز بارآورد، و يا مكتبى كه بنيانگذارش متعصب و كوتاه نظر است، دانشمندى آزاده در آرا و نظريات علمى بيرون دهد.
گوش جان انسانها در برابر تربيت عملى گشاده است و اين روش كوتاهترين روش تربيت است. بى گمان تربيت عملى مؤثرتر و مفيدتر از تربيت زبانى است و براحتى راه، مسير و مقصد تربيت راه مشخص مى كند. خداوند حکیم مردم را دعوت مى كند كه در پى پيامبر اكرم (ص) بروند و به او تأسى كنند.
«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونى * بگو: اگر خدا را دوست مى داريد پس مرا پيروى كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد. سوره آل عمران آیه 31».
رسول خدا (ص) براى تربيت مردم در وجوه مختلف از اين روش سود برد و به سرعت آنان را با آداب دين و ديندارى آشنا و اهل عمل بدان كرد، چنانكه مى فرمود:
«همان گونه نماز بگزاريد كه من نماز مى گزارم». (10)
روش تربيتى پيامبر اين گونه بود و آن حضرت بيش از هر روش ديگرى مردم را با عمل خود تربيت كرد. امام صادق (ع) در اين باره چنين سفارش كرده است:
«دعوت كننده مرم با اعمال خود باشيد و نه صرفاً دعوت كننده با زبانتان». (11)
- الگوها در قرآن كريم
در قرآن كريم براى تربيت عملى انسان در وجوه مختلف الگو معرفى شده است. پيام آوران الهى نمونه هايى نيكويند تا راه و رسمشان آموخته و عمل شود.
خداى سبحان پيامبر اكرم (ص) را به عنوان الگويى كامل و جامع و قابل پيروى معرفى مى كند تا مسير تربيت عملى و نهايت آن مشخص گردد.
«لَّقَدْ كاَنَ لَكُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاْخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا * مسلما براى شما رسول خدا نمونه و سرمشقى نيكو و پسنديده است، براى آن كس كه به خدا و روز قیامت اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى كند. سوره احزاب آیه 21».
راه و رسم پيامبر اكرم (ص) راه و رسمى كامل است كه مسلمانان مى توانند كليه اعمال و رفتار خود را با آن بسنجند و در پى آن حضرت روند تا سعادت هر دو جهان را به دست آورند.
روش الگويى بهترين وسيله براى انگيزه بخشيدن، جهت دادن و راه بردن متربيان است. قرآن كريم سيرت حضرت ابراهيم (ع) و پيروان او را سيرتى نمونه براى بيزارى و دورى جستن از كفر و باطل و ارادت و نزديكى جستن به ايمان و حق معرفى مى كند.
«قَدْ كاَنَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فىِ إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمهِمْ إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكمُ وَ بَدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتىَ تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَه * همانا ابراهيم و كسانى كه با او بودند براى شما اسوهاى نيكويند هنگامى كه به قومشان گفتند: ما از شما و از آنچه به جاى خدا مى پرستيد بيزاريم، به (آيين و پرستيده) شما كافر و ناباوريم، و ميان ما و شما براى هميشه دشمنى و كين پديد آمده است تا به خداى يگانه ايمان آوريد. سوره ممتحنه آیه 4».
قرآن كريم براى كافر پيشگان و اهل ايمان نمونه هايى روشن ياد كرده است تا راه كفر و ايمان بخوبى مشخص گردد.
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَلِحَينْ فَخَانَتَاهُمَا * خداوند براى كسانى كه كفر ورزيده اند زن نوح و زن لوط را مثال آورده است كه هر دو آنان زير فرمان دو بنده از بندگان شايسته ما بودند، پس به آن دو خيانت كردند. سوره تحریم آیه 10».
آنها على رغم مساعدترين امكان تربيتى، يعنى سرپرستى دو پيامبر بزرگ خدا، به حق پشت كردند و كفر پيشه نمودند و مثلى براى كفر پيشگى شدند. اما در مقابل، دو بانوى بزرگوار على رغم نامساعدترين اوضاع و احوال، به حق روى كردند و ايمان را در جان خود بارور نمودند و مثلى براى اهل ايمان شدند.
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبّ ابْنِ لىِ عِندَكَ بَيْتًا فىِ الْجَنَّةِ وَ نجَّنىِ مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجَّنىِ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ * وَ مَرْيمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتىِ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِكلِمَاتِ رَبهَّا وَ كُتُبِهِ وَ كاَنَتْ مِنَ الْقَانِتِين * و براى كسانى كه ايمان آورده اند. خداوند زن فرعون را مثال آورده است، آنگاه كه گفت: پروردگارا براى من نزد خويش در بهشت خانه اى بساز و مرا از فرعون و كردار او برهان، و مرا از گروه ستمكاران برهان؛ و مريم دختر عمران، همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود. سوره تحریم آیات 12 و 11».
قرآن كريم انسانهاى نمونه اى را براى كسب و كار و تجارت معرفى مى كند، انسانهايى كه در عين كار و تلاش هرگز از ياد خدا غافل نمى شوند.
«رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار * انسانهايى كه هيچ كسب و كار و تجارتى ايشان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات مشغول نكند، و از روزى مى ترسند كه دلها و ديدگان در آن روز دگرگون (سرگشته و پريشان) شود. سوره نور آیه 37».
ارائه اين نمونه ها و توصيف نمونه هاى بسيار ديگر در قرآن كريم نشانه اهميتى است كه در اين كتاب جامع الهى بر روش الگويى در تربيت شده است كه به واقع اين روش از جمله مفيدترين روشهاى تربيت است.
——————-
(1) نهج البلاغه، خطبه 106.
(2) بحار الانوار، ج 74، ص 77.
(3) تحف العقول، ص 144.
(4) همان، ص 36.
(5) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 15.
(6) غرر الحکم، ج 1، ص 385.
(7) همان.
(8) نهج البلاغه، حکمت 73.
(9) اختصاص شیخ مفید، ص 251.
(10) بحار الانوار، ج 85، ص 279.
(11) قرب الاسناد، ص 39.