- روش ابتلا و امتحان
روش ابتلا و امتحان نيكوترين روش در شكوفا كردن استعدادهاى بشر و آشكار نمودن گوهر حقيقت آدمى و خالص ساختن وجود انسان و مشخص كردن شايستگيها و مراتب افراد و وسيله جدا نمودند و تميز آنان است.
«وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىّ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا * خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم! سوره بقره آیه 124».
بدون ابتلا و امتحان نه جايگاه و مرتبه آدميان مشخص مى شود و نه امكان تميز و تفكيك آنان فراهم مى گردد، و نه زمينه ظهور باطن و كسب كمالات آماده مى شود.
- معنا و مفهوم ابتلا و امتحان
«ابتلا» و «بلا» هر دو به معنى امتحان و آزمايش است، بدين ترتيب كه كارى را به كسى پيشنهاد مى كنند يا او را در حادثه و واقعه اى قرار مى دهند تا بدين وسيله خود را نشان دهد و صفات باطنى او را مانند اطاعت، شجاعت، سخاوت، عفت، علم و وفا و يا نقطه مقابل اينها و ميزانشان را دريابند؛ و بديهى است كه امتحان و آزمايش همواره به وسيله عمل باشد، زيرا ابتلا جز با عمل معنا نمىيابد و در صحنه عمل است كه صفات باطنى انسان ظاهر مىشود؛ و نيز استعدادهاى انسان از قوه به فعل درمى آيد و به سوى كامل شدن پيش مى رود.
هرگاه بخواهيم انسان را به سوى مقصد تربيت سير دهيم، بايد به وسيله مجموعه اى از اعمال دريابيم كه او تا چه اندازه آمادگى و صلاحيت آن مقصد را دارد، تا بتوانيم زمينه لازم را براى اين سير بدرستى فراهم كنيم؛ و نيز براى اينكه دريابيم كه متربى در چه مرتبه اى است و چه تواناييها و صلاحيتهايى دارد و بخواهيم آن تواناييها و صلاحيتها ظهور كند، بايد يك سلسله امور را كه متناسب مقصد تربيت است بر او وارد كنيم، اين عمل ابتلا و امتحان ناميده مى شود؛ و همه چيز براى اين است كه باطنها ظهور كند و صلاحيتها و عدم صلاحيتها ظاهر شود. اين همان چيزى است كه پيوسته درباره انسان تحقق مى پذيرد.
ارسال رسل، انزال كتب، تحولات و تطورات، خير و شر، نعمت و نقمت، وسعت و تنگى، فراوانى و كمبود، فقر و غنا، امنيت و ترس، حيات و مرگ، همه و همه براى اين است كه صلاحيت و عدم صلاحيت انسان نسبت به مقصدى كه دين آدميان را بدان مى خواند ظهور يابد.
- ابتلا و امتحان الهى
امتحانها و ابتلاهاى الهى براى آن است كه انسان بدين وسيله به كمالى كه شايسته آن است برسد. يك وقت چيزى را مورد امتحان قرار مى دهند تا مجهولى را به معلوم تبديل كنند، مانند به كار بردن ترازو براى وزن کردن شىء و مانند اين. ما غالبا از باطن اشيا و امور بى خبريم و از مجراى امتحان تلاش مىكنيم تا باطن آنها را تشخيص دهيم و نادانى خود را نسبت به اشيا و امور برطرف سازيم. اين نوع امتحان يعنى به كار بردن ميزان و مقياس براى كشف مجهول درباره خداى متعال صحيح نيست، بلكه امتحان الهى معنايى ديگر دارد و آن از قوه به فعل درآوردن استعدادها و تكميل آنهاست، اينكه خداوند انسانها را به وسيله امور گوناگون امتحان مى كند، بدين معنى است كه به وسيله اينها هر كسى را به كمالى كه لايق آن است مى رساند.
فلسفه مشكلات و بلاها فقط سنجش وزن و درجه و كميت نيست، زياد كردن وزن و بالا بردن درجه و افزايش دادن به كميت است. خداوند امتحان نمىكند كه وزن واقعى و حد و درجه معنوى و اندازه شخصيت كسى معلوم شود؛ امتحان مىكند تا بر وزن واقعى و درجه معنوى و حد شخصيت آن بنده افزوده شود. خداوند امتحان نمىكند كه بهشتى واقعى و جهنمى واقعى معلوم شود، امتحان مى كند و انسانها را در نعمتها و نقمتها، راحتيها و سختيها، و خير و شر قرار مى دهد تا صلاحيت باطنى انسانها از نظر استحقاق ثواب يا عقاب به منصه ظهور برسد و هر كه مى خواهد به بهشت برود و هر كه مىخواهد به قرب الهى برسد، و در خلال اين امور خود را شايسته و لايق بهشت كند يا به بالاتر از آن دست يابد و هر كه شايستگى و لياقت ندارد سر جاى خود بماند.
«وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الخَيرْ فِتْنَة * و شما را با بديها و خوبيها آزمايش مىكنيم. سوره انبیاء آیه 35».
اگر ابتلاها و امتحانهاى الهى به بدى و نيكى، سختى و آسانى نباشد، استعدادهاى انسان به فعليت نمىرسد و اعمالى كه مِقياس پاداش و كيفر است ظهور نمى كند، زيرا تنها بر اساس صفات درونى و استعدادهاى پنهانى نمى توان پاداش داد و كيفر نمود، بلكه بايد اين صفات و كيفيتها و استعدادها ظهور يابند تا انسانها مستحق ثواب و عقاب شوند.
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن يُترَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِين * آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مىشوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ و بى گمان كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته اند معلوم دارد و دروغگويان را (نيز) معلوم دارد. سوره عنکبوت آیات 2 و 3».
نظام هستى بر ابتلا و امتحان استوار است و هر كه ادعايى كند بايد بداند كه هزاران امتحان در پيش دارد. به تعبير ملاى رومى آن انسان بى اطلاع از فن خياطى چون ادعاى خياطى كند، بلافاصله يك قواره پارچه پيش رويش مىگذارند و مى گويند يك قباى گشاد ببر و در نتيجه اين امتحان، راستگو از دروغگو معلوم مى شود. اگر مردم در ناگواريها و جز اين امتحان نمى شدند، هر كسى مدعى مى شد كه در روز جنگ رستم دستان است.
در ميدان حوادث و در عرصه ابتلا و امتحان است كه استحقاقها بروز مى كند و هر كس شايسته جايگاه مناسب خويش مى شود.
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتىَ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكمُ وَ الصَّابرِين * ما همه شما را قطعاً مىآزمائيم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ميان شما كيانند. سوره محمد آیه 31».
بنابراين به سبب ابتلا و امتحان الهى است كه استعدادها به فعليت درمىآيد و استحقاقها ظهور مى كند و هر كه به آنچه شايسته اوست مى رسد، امير مؤمنان على (ع) در اين باره فرموده است:
«بدانيد كه خداوند احوال مردمان را آشكار نمود، نه آنكه بر اسرار پوشيده آنان دانا نبود و بر آنچه در سينه هاى خود نهفته اند بينا نبود، بلكه خواست آنان را بيازمايد تا كداميك از عهده تكليف، نيكوتر برآيد تا پاداش برابر كار نيك بود، و كيفر مكافات كار بد باشد». (1)
پس ابتلا و امتحان الهى براى آن است كه شئون باطنى و لياقت ذاتى انسانها به فعليت درآيد و مستحق آن چيزى شوند كه در خور آنند، نه آنكه چيزى بر خداوند معلوم شود. به بيان امير مؤمنان (ع):
«هر چند خدا از خود آنها به آنها داناتر است، ليكن ابتلا و امتحان براى آن است كه كردارهايى كه شايسته پاداش و كيفر است (به خود ايشان) آشكار گردد». (2)
- عموميت ابتلا و امتحان
قانون ابتلا و امتحان، قانونی الهى است كه هميشه جارى است و همگان را در برمىگيرد و انسانها پيوسته به راهها و وسايل گوناگون در ابتلا و امتحانند. هر چه به نوعى با انسان ارتباط دارد وسيله امتحان است. خداوند امتحان و ابتلا را به تمام امورى كه به نحوى به انسان مرتبط مى شوند، عموميت داده است. گاهى اين امور مربوط به خود انسان و اجزاى وجود اوست كه خداوند انسان را با آنها امتحان مى كند، مانند چشم و گوش و حتى اصل حيات؛ و گاهى اين امور چيزهايى خارج از وجود انسان است كه مرتبط به اوست، مانند زن و فرزند، خاندان و دوست، مال و مقام، و بالاخره هر چيزى كه به نوعى مورد استفاده و محل ارتباط انسان است؛ و همچنين امور مقابل اينها، مانند مرگ يا مصيبتهاى ديگرى كه انسان با آنها روبرو مى شود. هر جزئى از اجزاى عالم و هر حالتى از حالات آن كه به انسان مرتبط مىشود، از جمله وسايل و عواملى است كه خداوند انسان را با آن امتحان مى كند؛ و اين ابتلا و امتحان تمام افراد بشر را در بر مى گيرد، مؤمن يا كافر، نيكوكار يا بدكار، پيامبر يا مقامهاى پايين تر، همه و همه در ابتلا و امتحانند و هيچ كس از اين قانون عمومى الهى مستثنا نيست. آيات متعدد قرآن كريم و سخنان پيشوايان حق جلوه هاى عينى قرآن بيانگر اين حقيقت است. خداى متعال هر آنچه را كه در زمين است وسيله ابتلا و امتحان معرفى كرده است:
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلىَ الْأَرْضِ زِينَةً لهَّا لِنَبْلُوَهُمْ أَيهُّمْ أَحْسَنُ عَمَلا * ما آنچه را بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم تا مردمان را بيازماييم كه كدامشان نيكوكارترند. سوره کهف آیه 7».
دنيا محل ابتلاى انسان است و آنچه در آن جلوه دارد وسيله امتحان و سنجش اعمال آدمى و مايه ظهور استعدادها در جهات مثبت و منفى است. زيورهاى دنيا و جاذبه هاى آن آدمى را به خود مشغول مى كند و انگيزه هاى گوناگون را در درون آدمى بيدار مى نمايد تا در كشاكش اين انگيزه ها و درخشش آن زيورها، انسان آزموده شود و ميزان قدرت ايمان و نيروى اراده و معنويت و فضيلت خود را به نمايش بگذارد. امير مؤمنان على (ع) در نامه اى به معاويه، اين حقايق را بدو گوشزد مى كند و چنين مى فرمايد:
«اما بعد، خداى سبحان دنيا را براى آخرت قرار داده و مردم دنيا را در آن به آزمايش نهاده تا معلوم دارد كه كداميك نيكوكارتر است. ما را براى دنيا نيافريده اند، و تنها برای دنیا به تلاش فرمان داده نشدیم. ما را به دنيا آورده اند تا در آن آزموده شويم، و همانا خدا مرا به تو آزمود و تو را به من آزمايش نمود، و يكى از ما را حجت ديگرى مقرر فرمود». (3)
درگيرى حق و باطل، و پيروى از حق و دنباله روى باطل عرصه امتحان و جدا شدن صفوف است.
هرگونه رابطه انسانى و هر داشتن و نداشتنى مايه ابتلا و امتحان است كه اين جهان بتمامه صحنه آزمايش است.
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىَءٍ مِّنَ الخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِين * قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم و بشارت ده به استقامتكنندگان! سوره بقره آیه 155».
هدف از آفرينش رساندن آدميان به كمال شايسته ايشان است و قرار گرفتن انسان در اين مرتبه از هستى و انتقال از اين دنیا به دنیای ديگر نيز آزمونى است تا انسانها از يكديگر متمايز شوند.
«الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الحْيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكمُ أَحْسَنُ عَمَلا * خداوند مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد. سوره ملک آیه 2».
عموميت ابتلا و امتحان در نظام هستى چنان است كه هيچ چيز از آن خالى نيست. امام صادق (ع) فرموده است :
«هيچ قبض و بسطى نيست مگر آنكه خداوند در آن مشيت و حكمت و امتحانى دارد». (4)
هيچ چيز از قبض و بسط الهى بيرون نيست كه هستى عين ابتلا و امتحان است و هر گامى كه انسان برمى دارد و هر حركتى كه مى نمايد گام در امتحانى مى نهد و محك زده مى شود. پس بايد بهوش باشد و اگر در امتحانى كوچك و ناچيز قبول گرديد، مغرور نشود و خود را مردود نكند.
- نقش ابتلا و امتحان در تربيت
علاوه بر آنچه ذكر شد، ابتلا و امتحان بهترين وسيله براى خالص ساختن انسان و فراهم كردن زمينه اتصاف به صفات و كمالات الهى است، چنانچه خداى متعال فرموده است:
«وَ لِيَبْتَلىِ اللَّهُ مَا فىِ صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ مَا فىِ قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصُّدُور * و (ابتلاها و امتحانها) براى اين است كه خداوند آنچه را در دلهاى شماست (در عمل) بيازمايد؛ و آنچه را در قلبهاى شماست پاك گرداند، و خدا به آنچه در سينه هاست داناست. سوره آل عمران آیه 154».
راه ورود به درگاه الهى خالص شدن آدمى از ناخالصى هاست و انسان در بوته ابتلا و امتحان به خلوص مى رسد. در حديث امام صادق (ع) آمده است:
«مردم چنانكه طلا (در بوته) آزمايش مى شود، امتحان مى شوند؛ و چنانكه طلا خالص مى شود، خالص مى شوند». (5)
اگر انسان نگاه خود را تصحيح كند و بياموزد كه همه چيز وسيله ابتلا و امتحان است، بخوبى مىتواند از اين امور در جهت رشد و كمال خويش بهره ببرد. در اين صورت سخت ترين بلاها نيز معنايى ديگر مى يابد و دستاويز كرامت و سعادت انسان مى شود.
والاترين مرتبه تربيت اين است كه انسان پيوسته خود را در امتحان الهى ببيند و آن را نردبان سير به سوى مقصدى كند كه براى آن آفريده شده است. لقمان حكيم در تربيت فرزند خود او را با اين حقيقت آشنا مىكند تا بياموزد كه از هر ابتلايى در جهت رشد خود بهره گيرد.
«فرزندم، همانا طلا با آتش امتحان مى شود و بنده صالح با بلا امتحان مى گردد، و چون خداوند مردمانى را دوست بدارد آنان را در ابتلا و امتحان فرو مى برد، پس هر كه راضى باشد (و از آن بدرستى بهره گيرد) به رضايت حق رسد و هر كه به خشم آيد (و از آن بدرستى بهره مند نشود) به خشم الهى دچار گردد». (6)
آنچه مهم است اين است كه مربى به دريافتى صحيح از ابتلا و امتحان دست يابد تا بتواند از چنين نردبانهايى با استمداد از الطاف الهى و عمل ايمانى، و صبر و استقامت، بالا رود و كرامت و عزت يابد، نه اينكه سقوط نمايد و در حقارت و ذلت سرنگون شود. به بيان امير مؤمنان (ع):
«هنگام آزمايش است كه انسان خود را گرامى يا خوار مى دارد». (7)
نمونه هاى تربيت الهى در پرتو آزمونهاى گوناگون به مراتب والاى كمال دست يافتند، چنانكه خداى متعال حضرت ابراهيم خليل (ع) را پس از ابتلاها و امتحانهاى فراوان به مقام پيشوايى مردمان منصوب كرد. آن حضرت شايستگى خود را در همه امتحانها نشان داد؛ فرمان قربانى كردن فرزند، قرار دادن زن و فرزند در سرزمينى خشك و بى گياه، مهاجرت از سرزمين بت پرستان، شكستن بتها، رفتن در دل آتش، و… پس از اينكه از همه اين امتحانها سربلند بيرون آمد، لياقت پيشوايى جهانيان را يافت. امام صادق (ع) فرموده است:
«خداى تبارك و تعالى ابراهيم را بنده خود گرفت پيش از آنكه پيامبرش كند، و او را به پيامبرى برگزيد پيش از آنكه رسولش كند، و رسول خود قرارش داد پيش از آنكه خليلش گرداند، و خليلش گرفت پيش از آنكه امامش قرار دهد. پس چون همه اين مراتب و مقامات را برايش گرد آورد، فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم». (8)
حضرت ابراهيم (ع) پس از گذراندن مراحل مختلف ابتلا و امتحان به چنين مقامى دست يافت.
هيچ كس به هيچ مرتبه اى از كمال نمى رسد مگر آنكه در ابتلا و امتحان مناسب خود سربلند بيرون آيد، خواه آن ابتلا و امتحان از جنس قبض باشد يا بسط، سختى و گرفتارى باشد يا رفاه و آسايش، تنگدستى و فشار باشد يا گشاده دستى و راحتى، مقصد آن است كه انسان در هر حال در مقام شاكران باشد و همه چيز را از خدا ببيند و امكانات و استعدادهاى خود را در جهت اتصاف به صفات الهى به كار بندد. و البته ابتلا و امتحان به وسيله رفاه و آسايش، و عافيت و راحت سخت تر است، زيرا در اين حال، غفلت و لغزش آدمى بيشتر است و كسانى مى توانند مقام شاكر بودن خود را حفظ كنند و به كفران كشيده نشوند كه به توفيق الهى امتحانها را بشناسند و بخوبى دريابند و سخت استقامت و پايدارى ورزند.
حضرت سليمان (ع) نمونه اى خوب در اين عرصه است. آن حضرت با تمام قدرت و مكنتى كه داشت بنده شاكر خدا بود و ذره اى از اين مرتبه دور نشد و گرفتار دنيا نگرديد. هنگامى كه آصف بن برخيا وزير سليمان (ع) تخت بلقيس را در كمتر از يك چشم بر هم زدن از راه دور براى وى حاضر كرد، سليمان گفت اين لطف خداست براى اينكه مرا امتحان كند كه آيا شكرگزارى مى كنم يا كفران؟
جهتگيرى تربيتى ابتلا و امتحان بدين سوى است؛ و اينكه بندگان به سبب ابتلا و امتحان پاك و خالص شوند و به كمالات ربانى دست يابند و شاكر باشند.
——————–
(1) نهج البلاغه، خطبه 144.
(2) همان، حکمت 93.
(3) همان، نامه 55.
(4) کافی، ج 1، ص 152.
(5) همان، ص 370.
(6) احیاء العلوم، ج 4، ص 127.
(7) غرر الحکم، ج 2، ص 30.
(8) کافی، ج 1، ص 175.