- رجعت در انديشه شيعي
یکی از حوادث مهم هنگام ظهور، موضوع رجعت و بازگشت نیکان و بدان به دنیاست، بر اساس اين عـقـيـده گروهي از مومنين به اين جهان باز ميگردند تا ظهور دولت حق را مشاهده کنند و از شـکـوفـايـي آن لذت ببرند؛ و نيز گروهي از منافقين بازگردانده ميشوند تا کيفر دنيوي اعمال ناشايست خويش را ببینند.
رجعت يکي از عقايد ويژه مذهب تشيع است که از ديرباز، شيعه اماميه به آن معتقد بودهاند و بدان معروف گـشـتـهانـد و بحثها و گفتگوهاي فراواني در اين باره ميان بزرگان شيعه و مخالفين آنها رخ داده که تاريخ آن را ثبت و ضبط نموده است. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که امکان رجعت را اثبات میکند. همچنین در اين زمينه روايات بسياري از خاندان نبوت به دست ما رسيده است.
- مفهوم رجعت
رجعت، در لغت به معنای بازگشتن میباشد؛ و در اصطلاح به این معناست که عدهای از افراد (مومنین خالص و مشرکین محض) پس از مرگ و قبل از بر پایی قیامت دوباره به این دنیا بر میگردند. این حادثه دور نمایی از رستاخیز است که پیش از قیامت در همین عالم اتفاق میافتد.
دانشمند شيعه، سيد مرتضي پيرامون رجعت از نظر شيعه مينويسد:
عقيده شيعه اماميه چنين است كه خداي متعال به هنگام ظهور امام زمان حضرت مهدي عجل الله فرجه الشريف گروهي از شيعيان را كه پيش از قيام آن دنيا رفتهاند، به دنيا باز ميگرداند تا آنان به پاداش ياوري و همراهي و درك حكومت آن وجود مقدس نائل آيند؛ و نيز برخي از دشمنان حضرتش را زنده ميكند تا از ايشان انتقام گيرد، بدين ترتيب كه آشكاري حق و بلندي مرتبت پيروان حق را بنگرند و اندوهگين شوند. (1)
علامه مجلسي پس از نقل روايات فراوان و ذكر اقوال بزرگان درباره رجعت مينويسد:
براى كسانى كه به گفتار ائمهاطهار (ع) ایمان دارند، جاى شك و ترديد باقى نمیماند كه مساله رجعت، حق است. زيرا روایات وارده در اين باب از ائمهاطهار (ع) در حد تواتر است و نزديك به دويست روایت وارد شده است كه بر اين امر صراحت دارند. (2)
با توجه به این بيانات و احاديثي كه در كتب معتبر شيعه گردآوري شده به روشني بر ميآيد كه شيعيان با استناد به دلائل متقن و خلل ناپذير معتقدند كه بنا بر وعده حتمي الهي، آخرين ذخيره خداوندي، حضرت مهدي (عج) كه همنام و هم كينه پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و از نسل آن حضرت ميباشد. در روزگاري كه زمان آن بر ما پوشيده است، پرده غيبت را كنار ميزند و با ظهور خويش كاخ ستمگران را درهم ميشكند، خداجويان را به عزت ميرساند، شوكت مسلمين را زنده ميكند و خفاشان شبهاي تيره را براي هميشه از صفحه روزگار محو مينمايد. آنگاه همزمان با قيام اين بزرگمردِ عدل گستر، گروهي از مؤمنان و منكران به جهان مادي بازگشته و هر گروه بر اساس كردار پيشين خود به ثواب و عقاب نائل ميآيند.
- امكان رجعت از ديدگاه عقل
بايد دانست كه مسأله رجعت به جهان مادي با مسأله حيات مجدد در روز رستاخيز كاملاً مشابهت دارد و رجعت و معاد دو پديده همگون هستند، با اين تفاوت كه رجعت محدودتر بوده و قبل از قيامت به وقوع ميپيوندد؛ اما در قيامت همه انسانها برانگيخته شده زندگي ابدي خود را آغاز ميكنند. بنابراين كساني كه امكان حيات مجدد را در روز رستاخيز پذيرفتهاند، بايد رجعت را كه زندگي دوباره در اين جهان است بپذیرند. (3)
- شواهد قرآنی بحث رجعت:
1) بازگشت عدهای از هر گروه نیک و بد
در سوره نمل آیه 83 ميخوانيم: «وَ يَوْمَ نحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بَايَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُون * روزي خواهد آمد که از هر گروهي دستهاي را بر ميانگيزيم، از کساني که آيات ما را مورد تکذيب قرار ميدهند».
بسيارى از مفسران آيه را اشاره به مساله رجعت و بازگشت گروهى از بدكاران و نيكوكاران به همين دنيا در آستانه رستاخيز مىدانند، چون حشر قيامت، رستاخيزي همگاني است:
«وَ حَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَدًا * آنها را برانگيختيم، هيچ کس را فروگذار ننموديم. سوره کهف آیه 47».
2) مرگ چند هزار نفر و حيات دوباره آنان
«أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُم * آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند.) خداوند به آنها گفت: بميريد! سپس خدا آنها را زنده كرد. سوره بقره آیه 243».
در يكى از شهرهاى شام بيمارى طاعون راه يافت و با سرعتى عجيب و سرسامآور مردم يكى پس از ديگرى از دنيا مىرفتند در اين ميان عده بسيارى به اين اميد كه شايد از چنگال مرگ رهايى يابند آن محيط و ديار را ترك گفتند از آنجا كه آنها پس از فرار از محيط خود و رهايى از مرگ در خود احساس قدرت و استقلالى نموده و با ناديده گرفتن اراده الهى و چشم دوختن به عوامل طبيعى دچار غرور شدند پروردگار، آنها را نيز در همان بيابان به همان بيمارى نابود ساخت.
از بعضى روايات استفاده مىشود كه اصل آمدن بيمارى مزبور در اين سرزمين به عنوان مجازات بود، زيرا پيشوا و رهبر آنان از آنان خواست كه خود را براى جهاد و مبارزه آماده كنند و از شهر خارج گردند آنها به بهانه اينكه در محيط جنگ مرض طاعون است از رفتن به ميدان جنگ خوددارى كردند پروردگار آنها را به همان چيزى كه از آن هراس داشتند و بهانه فرار قرار داده بودند مبتلا ساخت و بيمارى طاعون در آنها شايع شد آنها خانههاى خود را خالى كرده و براى نجات از طاعون فرار كردند و در بيابان همگى از بين رفتند مدتها از اين جريان گذشت و حزقيل كه يكى از پيامبران بنى اسرائيل بود از آنجا عبور نمود و از خدا خواست كه آنها را زنده كند خداوند دعاى او را اجابت نمود و آنها به زندگى بازگشتند. (4)
3) زنده شدن گروهي از بني اسرائيل
«وَ إِذْ قُلْتُمْ يَامُوسىَ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتىَ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ * ثمُ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون * و (بياد آوريد) آن زمان را كه گفتيد: اي موسي ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد تا آنكه خداوند يكتا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم! پس صاعقه شما را گرفت در حالى كه تماشا مىكرديد * سپس شما را پس از مرگتان، حيات بخشيديم شايد شكر (نعمت او را) بجا آوريد. سوره بقره آیه 56 و 55».
در اين آيات به داستان گروهي از پيروان حضرت موسي عليه السلام اشاره شده كه خواستار ديدار خدا بودند و چنين خواسته ناروائي سببب نزول عذاب بر آن گرديد و به مرگ آنها انجاميد، ولي خداوند آنان را حيات دوباره بخشيد. مي بينيم كه در آيه ياد شده به روشني از مرگ و زنده شدن شماري از انسانها گفتگو به ميان آمده است.
4) زنده شدن پس از صد سال مرگ
«أَوْ كاَلَّذِى مَرَّ عَلىَ قَرْيَةٍ وَ هِىَ خَاوِيَةٌ عَلىَ عُرُوشِهَا قَالَ أَنىَ يُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلىَ طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انظُرْ إِلىَ حِمَارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ ءَايَةً لِّلنَّاسِ وَ انظُرْ إِلىَ الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَينَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلىَ كُلّ شىَءٍ قَدِير * يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن، به روى سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مىكند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند سپس زنده كرد و به او گفت: چقدر درنگ كردى؟ گفت: يك روز يا بخشى از يك روز. فرمود: نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى، با گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است! (خدايى كه يك چنين مواد فاسدشدنى را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر توست و هم) براى اينكه تو را نشانهاى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها (ى مركب سوارى خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مىدهيم و گوشت بر آن مىپوشانيم!» هنگامى كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: مىدانم خدا بر هر كارى توانا است. سوره بقره آیه 259».
بنابراين آيه ياد شده صراحت دارد كه شخص مزبور به مدت صد سال از دنيا رفته سپس به اذن خداي متعال حيات مجدد يافته است و اين خود نمونهاي روشن بر امكان بازگشت مجدد ارواح به دنيا ميباشد.
—————————————
(1) بحار الانوار، ج۵۳، ص۱۳۸.
(2) بحار الانوار، ج۵۳، ص۱22.
(3) برای توضیح بیشتر و بیان دلایل میتوانید به بحث امکان معاد رجوع کنید.
(4) تفسير نمونه، ج2، ص: 219.