• مقدمه

در مورد رابطه دین (به صورت عام و اسلام به صورت خاص) با سیاست؛ عده‌ای مخالف و منکر این رابطه و معتقد به جدایی اسلام از سیاست‌اند و گروه دیگری معتقد به عدم جدایی اسلام از سیاست و به تعبیری، سیاسی بودن اسلام هستند. یعنی این‌گونه نیست که شریعت اسلام تنها به جنبه‌های فردی زندگی بشر پرداخته باشد و نسبت به مناسبات اجتماعی و از جمله مناسبات سیاسی و حکومتی جامعه هیچ نظری نداشته باشد و این حوزه را به خود افراد بشر واگذار کرده باشد تا با تشخیص عقل خود هر گونه که خودشان مصلحت دیدند و توافق کردند عمل کنند. بر اساس نظریه ولایت فقیه، اسلام نه تنها دارای احکام سیاسی است بلکه برای حکومت و تعیین حاکمیت نیز نظریه خاصی دارد. (1)

گروهی از منکران حکومت دینی معتقدند اسلام و سیاست هیچ ارتباطی به هم ندارد و پرداختن به امور دینی کار عالمان دین و فقیهان است و تصدی امور سیاسی هم مربوط به سیاست مداران، و این دو حوزه کاملاً جدای از هم هستند.

این گروه بر این اعتقاد تأکید دارند که اسلام در جوهر و محتوای خویش، مسلمانان را به تشکل حکومت دینی ترغیب نکرده است. محور بحث آنان سال‌های حضور پیامبر (ص) در مدینه است؛ آیا پیامبر (ص) در مدینه حکومت تشکیل داد؟ و بر فرض قبول، آیا این حکومت نشأت گرفته از فرمان الهی و دعوت دینی بود یا آن که ریشه مردمی داشت و در جوهر تعالیم اسلامی تشکیل حکومت و اداره جامعه فاقد جایگاه رسمی است؟

واقعیت تاریخی آن است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از هجرت به مدینه، قبایل اطراف مدینه را به اسلام دعوت کرد و اتفاق و اتحادی به مرکزیت مدینة النبی به وجود آورد. همواره برداشت و تفسیر مسلمین از این واقعه چنین بوده است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مدینه، حکومت تشکیل داد و در کنار نبوت و وظایف تبلیغی و ارشادی، زعامت سیاسی مسلمین را نیز بر عهده داشت. این اقدام وی، ریشه در وحی و تعالیم الهی داشت و ولایت سیاسی پیامبر نشأت گرفته از تنفیذ و فرمان الهی بود؛ زیرا خداوند می‌فرماید:

«النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ * پيامبر از خود مؤمنين نسبت به آنان اختياردارتر است. سوره احزاب آیه 6»، «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ * ما اين كتاب را به حق به تو نازل كرديم، تا در بين مردم طبق آنچه تعليمت داديم حكم كنى. سوره نساء، آیه 105».

خداوند در این دو آیه به پیامبر، ولایت بر مسلمین را عطا می‌کند و از او می‌خواهد بر طبق آن‌چه از قرآن به او آموخته است، در میان مردم حکم کند. همچنین در آیات دیگر، مانند این دو آیه زیر، از مسلمین می‌خواهد که از او اطاعت کنند.

«أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ * اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر]. سوره نساء آیه 59»، «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً * به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند و كاملا تسليم باشند. سوره نساء آیه 65».

بر اساس این تفسیر رایج و متعارف؛ اقدام مسلمانان صدر اسلام به تشکیل حکومت دینی، ریشه در دین و تعالیم آن دارد و اقدامی کاملاً دینی و مشروع است و در واقع لبیک به پیام و توصیه دین است. اما در دهه‌های اخیر، برخی از نویسندگان اهل سنت و عده کمی از نویسندگان شیعی با این دیدگاه رایج مخالفت ورزیده‌اند. این افراد، در مقابل تفسیر رایج و متعارف از زعامت سیاسی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مدینه، تفاسیر و تحلیل‌های دیگری عرضه می‌کنند. برخی از آن‌ها، ولایت سیاسی پیامبر را انکار می‌کنند و تأکید دارند که پیامبر تنها رهبری مذهبی را بر عهده داشت و هرگز امور سیاسی و حکومتی را بر عهده نگرفت و برخی دیگر از آنان معتقدند که پیامبر دارای ولایت سیاسی نیز بوده اما این ولایت از تفویض آنان بوده است. پس دین در تعالیم خود، دعوت و توصیه‌ای به تشکیل حکومت دینی نکرده است و حکومت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله صرفاً یک واقعه تاریخی و اقدامی اتفاقی بوده است که نمی‌توان آن را به عنوان یک دستور دینی تلقی کرد. (2)

—————————

1- نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، محمد تقی مصباح، ص 19.

2- درسنامه اندیشه سیاسی اسلام، احمد واعظی، ص 43.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا