• رابطه دین و اخلاق

مسئله رابطه دین و اخلاق از پرسابقه‌ترین مباحث اندیشه دینی و اخلاقی است.

فیلسوفان دین و اندیشمندان علم اخلاق در زمینه رابطه دین و اخلاق، اصالت دین یا اخلاق، ضمانت اجرایی اخلاق به وسیله دین، سرچشمه گرفتن دین از اخلاق یا اخلاق از دین و سایر وابستگی‌ها و نیازمندی‌های دین و اخلاق سخن بسیار گفته‌اند.

رابطه دین و اخلاق یکی از مباحث با پیشینه‌ای چند هزار ساله است که در دهه‌های اخیر نیز از زوایای گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. پیوند دین و اخلاق از زوایای گوناگونی قابل بررسی است. برای تبیین این رابطه بهتر است به تعریف دو واژه دین و اخلاق اشاره کنیم.

  • واژه دین

با توجّه به محتوای متون اسلامی می‌توان دین را چنین تعریف نمود:

«دین مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای اداره فرد و جامعه انسانی و پرورش انسان‌ها از طریق وحی و عقل در اختیار آنان قرار گرفته است».

 با توجّه به این تعریف می‌توان گفت دین دارای سه بخش کلی اعتقادات، اخلاق و احکام است.

  • واژه اخلاق

اخلاق؛ در بردارنده: مجموعه باید و نبایدها در حوزه اعمال اختیاری انسان است و از انواع صفات خوب و کیفیت دست‌یابی به آن‌ها و یا صفات بد و کیفیت اجتناب از آن‌ها در جهت تحصیل کمال و سعادت انسانی بحث می‌کند.

اخلاق مشمول مفاهیم هفت‌گانه: خوبی، بدی، باید، نباید، صواب، خطا و وظیفه است و هدف آن این است که انسان دارای اخلاقی حسنه و نیکو شود و نفس به مرتبه‌ای از پاکی، نایل شود که کارهای شایسته به سهولت از او سر بزند.

  • سه نظریه کلی در جهان

در جهان امروز، بحث از گستره اخلاق دینی و رابطه دین و اخلاق در سه دیدگاه کلی تباین، تعامل و اتحاد مطرح گردیده است.

طبق این نظریات؛

پاره‌ای از متفکران، تمایز و جداسازی قلمرو دین و اخلاق را باور دارند و هرگونه نسبت میان دین و اخلاق را نفی کرده‌اند.

گروهی دیگر به استقلال قلمرو دین از اخلاق و نوعی تعامل میان آن دو حکم رانده‌اند.

دسته سوم به اتحاد دین و اخلاق معتقد هستند.

– نظریه تَبایُن

به عقیده گروه اول هیچ ارتباط منطقی میان دین و اخلاق وجود ندارد و اگر کسی در حوزه اخلاق بماند، نمی‌تواند پا به مرحله ایمان بگذارد. در نظر این گروه حضرت ابراهیم علیه‌السلام به همین سبب، در اجرای حکم قتل فرزندش از اخلاق پیروی نکرد و حکم دین را مقدم داشت!

آن‌ها دایره دین را به ارتباط بین انسان با خدا منحصر می‌کنند. در این انحصار؛ دینداری یعنی این‌که انسان خدا را بشناسد، به خدا معتقد باشد و عبادتی انجام دهد. دین یعنی همین. افکار سکولاریزم و گرایش‌های سکولاریستی بر همین اصل مبتنی است.

– نظریه تعامل

بر اساس این رویکرد، دین و اخلاق دارای هویتی مستقل هستند؛ ولی در عین حال با هم در تعامل قرار دارند؛ یعنی اخلاق و دین از زوایای گوناگون به یکدیگر محتاج هستند. پذیرش پاره‌ای از گزاره‌های دینی بر برخی از قضایای اخلاقی مبتنی است و تصدیق دسته‌ای از گزاره‌های اخلاقی متوقف بر پاره‌ای از قضایای دینی است؛ پس دین و اخلاق نه به طور کلی متباین هستند و نه ارتباط منطقی بین آن‌ها برقرار است، بلکه تعامل بین آن‌ها وجود دارد.

– نظریه اتحاد

بر اساس این نگرش، یک رابطه جزء و کل و به اصطلاح؛ ارگانیکی میان دین و اخلاق برقرار می‌گردد. رابطه دین و اخلاق از نگاه متفکران اسلامی از این قسم است.

  • دیدگاه برگزیده اسلام

به عقیده اندیشمندان اسلامی دین عبارت است از: مجموعه‌ای از عقاید، اخلاق و احکام که خداوند به منظور هدایت مردمان و تأمین سعادت دنیایی و آخرتی آن‌ها به پیامبران وحی کرده است؛ بر اساس این تلقی، نه تنها قلمرو اخلاق از قلمرو دین جدا نیست؛ بلکه اخلاق جزئی از گستره دین به ‌شمار می‌آید.

از باب تشبیه، می‌توان دین را به درختی تشبیه کرد که ریشه‌های آن عقاید هستند. تنه این درخت؛ اخلاق است و شاخ و برگ و میوه آن احکام هستند.

البته این تنه اگر تنه دینی باشد و رنگ دینی داشته باشد جزء دین است؛ نه این‌که اخلاق را به گونه‌ای معنا کنیم که با اخلاق غیردینی یا حتی با اخلاق ضددینی هم سازگار باشد!

از دیدگاه اسلام قلمرو اخلاق تمامی صفات و رفتارهای انسانی را شامل می‌شود. بنابراین، تمام رفتارهای انسان که مدح‌ و ذم‌ پذیر باشند در حوزة اخلاق مطرح هستند، خواه مربوط به رابطة انسان‌ها با یکدیگر یا به رابطة انسان با خدا یا انسان با خودش یا انسان با طبیعت باشد.

و در مورد قلمرو دین نیز، دین همه شؤون زندگی انسان را در بر می‌گیرد و اختصاص به رابطه انسان با خدا ندارد؛ زیرا همه این امور در زندگی انسان نقش داشته و با تکامل آدمی ارتباط دارد.

پس دیدگاه منطقی و مستدل این است که اخلاق، جزیی از دین به شمار آید؛ یعنی رابطة دین و اخلاق، رابطه‌ای ارگانیکی مانند رابطة تنة درخت با کل درخت باشد.

نکتة مهم این است که برای شناخت کمال نهایی انسان و کشف رابطه میان افعال اختیاری با کمال نهایی به شدت به دین نیاز است؛ زیرا هر شخصی ممکن است از کمال نهایی انسان تحلیلی ارائه نماید.

و از آنجا که کمال نهایی انسان طبق معارف اسلامی، تقرب به خداوند است، بی‌شک شناخت تقرب به خدا بدون دانستن اعتقادات دینی از جمله: اعتقادبه‌خدا، جاودانگی نفس و سایر احکام دینی میسر نیست؛ زیرا بین کمالات مادی و ابدی و ظاهر و باطن اعمال رابطة تکوینی وجود دارد که درک آن در کمال آدمی میسر است و آن مطلب بدون دین‌شناسی تحصیل نمی‌شود.

عقل انسان از آنجای که مدرک کلیات است به تنهایی در شناخت مفاهیم اخلاقی کفایت می کند مانند: درک حُسن عدالت و قُبح ظلم؛ ولی در تعیین مصادیق دستورهای اخلاقی ناتوان است. این پرسش که کدام رفتار اختیاری در تقرب به خدا مؤثر است و کدام یک مانع از کمال آدمی است، از احاطة عقل بشر دور است.

بنابراین، اخلاق هم به اعتقادات دینی و هم به دستورات دینی نیازمند است؛ در نتیجه هم در تعیین مصداق هدف نهایی اخلاق و ملاک ارزش‌گذاری، هم در مقام تشخیص افعال ارزشمند به شدت به اعتقادات و دستورات دینی نیازمندیم.

انسان بر خلاف موجودات دیگر، دارای دو بعد مادی و معنوی است که هر کدام، نیازها و خواسته‌های مربوط به خود را دارند. با این حال، اصالت با روح و جان انسان است و بدن، ابزاری است که باید در خدمت روح قرار گیرد و از تدبیر، درایت و هدایت و اداره آن برخوردار گردد.

روح و جان آدمیان از گرایش‌ها و بینش‌های فطری و الهی برخوردار است، بدون آنکه آموزشی صورت گرفته باشد، مانند گرایش به حقیقت‌جویی، پرستشگری، فضیلت‌خواهی و …

از نظر دین (به‌ویژه اسلام) انسان فطرتاً حقیقت‌گرا و باطل‌گریز است، زیرا رشد، کمال و سعادت او در گرایش به حق و گریز از باطل در حوزه اندیشه، اخلاق و عمل فردی و اجتماعی تأمین می‌شود و نقش دین و انبیای الهی، بر همین اساس، تربیت انسان بر محور حق و عدالت و نفی ستم و باطل در حوزه‌های پیش‌گفته است.

همان‌گونه که اشاره شد انسان فطرتا و به صورت ساختاری این امور را درک می‌کند، اما فطرت کافی نیست، زیرا اگر فطرت کافی بود، بشریت مدرن امروزی با اندیشه جدایی از دین باید می‌توانست با فطرت و درک عقلانی خود و خرد جمعی زندگی خویش را مدیریت کند، در حالی که چالش‌های فراروی او در تمامی عرصه‌های زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی، اثبات کننده این معنا است که چنین نیست و لازم است فطرت و اندیشه ناورزیده او در ساحت دین و نبوت ورزیده و کارآمد شود.

نقش دین و انبیای الهی شکوفا ساختن فطرت و نهاده‌های ساختاری انسان و زمینه‌سازی برای درک شفاف حقیقت و عدالت و رهبری او در تمام عرصه‌های زندگی فردی و اجتماعی است و به اعتقاد ما انسان همواره به بیان وحیانی و رحمانی خداوند و رهبری اولیای او نیازمند است.

در هنگام برنامه ریزی، باید همه‌ ابعاد و زوایای موضوع را شناخت و چون حوزه مربوط به روح و گرایش‌های روحی چیزی نیست که انسان به تمام زوایای وجود آن آگاه باشد، و خدای متعال سازنده انسان، تنها کسی است که به تمام خواسته‌ها، نیازها، گرایش‌ها و بینش‌های وجود او آگاه است،‌ برنامه‌ریزی در بخش شکوفاسازی روحی و روانی انسان،‌ بدون وحی ممکن و میسور نخواهد بود، بنابراین هیچ‌گاه در هیچ‌یک از بخش‌های فکری، اخلاقی و عملی، مکتب‌های ساخت بشری نمی‌توانند پاسخ‌گوی تمام معضلات فکری و اخلاقی انسان باشند و همواره به بن‌بست منتهی می‌شوند.

پس نظریه ما هم در شکل کاملش به اصول اعتقادی دین (اعتقاد به خدا و قیامت و وحی) احتیاج دارد و هم در تشخیص مصادیق قواعد اخلاقی به محتوای وحی و دستورات دین. طبعاً طبق نظریه‌ای که ما صحیح می‌دانیم، باید بگوییم که اخلاق از دین جدا نیست؛ نه از اعتقادات دینی و نه از دستورات دینی.

  • امتیازات نظام اخلاقی دینی

برخی از امتیازات نظام اخلاقی دینی را برمی‌شماریم:

1- هر نظام اخلاقی دینی، متکی بر وحی است و این ویژگی باعث می‌شود راهنمایی‌های اخلاقی آن مصون از خطا باشد. احکام اخلاقی را در حقیقت بیان‌کننده راه‌های تحقق کمال انسان می‌دانیم یعنی هر دستور یا رهنمود اخلاقی در واقع بیان می‌کند که اگر فلان فعل را انجام دهیم به کمال وجودی خود نزدیک‌تر می‌شویم و یا اگر فلان عمل را ترک کنیم از دوری نسبت به کمال خویش مصون می‌مانیم بنابراین هر آمر یا ناهی که حکمی اخلاقی صادر می‌کند، زمانی می‌تواند حکمی درست صادر کند که ماهیت انسان و ضعف‌ها و قوت‌های او را به خوبی بشناسد و بداند که کمال حقیقی انسان چیست و از چه راه‌هایی می‌توان این کمال را محقق ساخت.

با توجه به این دیدگاه اگر آمر و ناهی احکام اخلاقی خداوند عالم مطلق باشد خدایی که آفریننده انسان است و همه ابعاد وجود او و چگونگی رابطه او با همه هستی را می‌شناسد اطمینان خواهیم داشت که عمل به دستورات او ثمربخش و محقق کننده کمال انسان است؛ در حالی که اگر حکم اخلاقی از سوی موجودی محدود صادر شود، چنین اطمینانی را نخواهیم داشت.

2- پیروی از هر حکم اخلاقی نیازمند انگیزه است. انسان‌ها در صورتی برای انجام عملی برانگیخته می‌شوند که به طریقی بر درستی آن واقف شوند. راه آگاهی از درستی احکام اخلاقی، یا وجدان اخلاقی انسان‌هاست یا توصیه‌ای که از سوی توصیه‌کننده‌ای آگاه و دلسوز صادر شود. احکام اخلاقی دین، از منبع وحی صادر می‌شود و هیچ تردیدی در خصوص آگاهی و خیرخواهی خداوند در دل مؤمنان وجود ندارد؛ در نتیجه انگیزه و اطمینانی قوی در پیروی از آن احکام در جان مؤمنان پدید می‌آید.

3- اخلاق دینی ضامن اجرایی قوی درونی و همیشگی دارد؛ انسان مؤمن با اعتقاد به وجود خداوند و باور به معاد تعهد بیشتری با اجرای احکام اخلاقی پیدا می‌کند.

4- اخلاق دینی از طریق جهان‌بینی دینی در جان انسان مؤمن تحکیم می‌شود در جهان‌بینی دینی همه عالم هدف‌دار آفریده شده است و به سوی غایتی حکیمانه در حرکت است و انسان مؤمن با انجام وظایف اخلاقی خویش، خود را با نظام هستی هماهنگ می‌کند و به سوی سرانجامی خوشایند و مطمئن رهسپار می‌شود. او انجام تکالیف اخلاقی را بیهوده و مخالف با مقتضای طبیعت و سرنوشت خود نمی‌شمارد، بلکه اطمینان دارد هر دشواری که در طریق التزام اخلاقی برای او پیش می‌آید مقدمه راحتی مهم‌تری است که گاه خود از آن بی‌خبر است؛ زیرا انجام تکالیف اخلاقی برای او به معنای همسویی با همه هستی است به نظر انسان مؤمن اگر انجام وظایف اخلاقی کاستن از تزاحم کمتر باشد حرکت به سوی کمال آسان‌تر، سریع‌تر و مطمئن‌تر صورت می‌گیرد.

پس تربیت و اخلاق با مفهوم دینی و الهی آن، احیاگر شخصیت و هویت واقعی انسانی و به اوج رساننده کمالات معنوی اوست.

دین، علاوه بر شناسایی افعال خوب و بد، ضمانت اجرایی ارزش‌های اخلاقی را به ‌عهده دارد. بر اساس روان‌شناسی انسان نیز می‌توان گفت که بسیاری از انسان‌ها با تشویق یا تنبیه، به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد، رغبت پیدا می‌کنند. آموزه‌های دینی و اعتقاد به عدالت الهی و حسابرسی به اعمال بندگان در معاد، اصول و ارزش‌های اخلاقی را الزام‌آور می‌کند. فواید دنیایی و آخرتی افعال اخلاقی، آدمیان را به سمت عمل به ارزش‌های اخلاقی سوق می‌دهد و دین در شناسایی فواید دنیایی و آخرتی آن‌ها مؤثر است.

علاوه بر این‌که افعال و ارزش‌های اخلاقی به هدف و غایت نهایی نیازمند است، دین در تعیین هدف والای اخلاقی نیز نقش تعیین کننده دارد.

  • نتیجه‌گیری:
  1. هنگامی‌که زندگی این جهان، مقدمة حیات جاودان و ابدی برای بشر، به حساب آید و دنیا به منزله مزرعه‌ای برای آخرت تلقی گردد، تمام رفتار و افعال اخلاقی انسان در سعادت، شقاوت، کمال و نقص او مؤثر است. به دنبال این وابستگی، نیاز به کشف رابطه میان افعال انسان و پیامدهای آن احساس می‌شود. در کشف این روابط، عقل آدمی به تنهایی و بدون بهره‌وری از آموزه‌های دینی ناتوان بوده و در درک این روابط که همانا کشف سعادت و شقاوت نهایی انسان‌ها می‌باشد، به وحی و دین نیاز است.

البته توجه به این نکته نیز لازم است که پاره‌ای از گزاره‌های اخلاقی در فطرت و سرشت آغازین انسان ریشه دارد.

  1. گرچه برای درک معنای خوب و بد، به دین و گزاره‌های دینی نیازی نیست ولی همان‌گونه که گفته شد، اخلاق در تعیین و کشف ارزش‌های اخلاقی به دین نیاز دارد. در ضمن، تعیین هدف ارزش‌های اخلاقی و ضمانت اجرایی آن‌ها از دیگر وابستگی‌های اخلاق به دین است. آدمی برای التزام عملی و مراعات دستورهای اخلاقی به تشویق‌ها، بیم‌ها و انگیزه‌های متنوعی نیازمند است، مانند مربیانی که برای تربیت متربیان و انجام وظایف و تکالیف تربیتی از پاداش، جزا، تشویق و تهدید بهره می‌گیرند. عموم انسان‌ها با تشویق و ترساندن، به اهداف اخلاق توجه می‌کنند و بستر انجام ارزش‌های اخلاقی را به‌دست می‌آورند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا