• پیامبر اسلام (ص)

محور اصلی در این بخش، نبوت پیامبر اسلام، حضرت محمد مصطفی صلّی­الله­علیه­و­آله و اثبات پیامبری و رسالت ایشان و الهی بودن آیین اسلام است. رسالت حضرت محمّد ‌(ص) بعد از توحيد، از اصول دين به شمار آمده و ايمان و باور به آن و به حقّانيّت هر آنچه از احكام و معارف از سوي پروردگار عالَم براي هدايت بشر آورده، موجب كمال و سعادت دنيا و آخرت زندگی انسان شده و اطاعت از خداوند متعال در پرتو اطاعت از فرمان و اجتناب از نواهي اوست. بنابراين، سخن در اين جا درباره بزرگِ انبيا و سرور پيامبران، رسول اعظم اسلام است.

اما شایسته است قبل از ورود به بحث، نگاهی کوتاه به زندگی پیامبر اسلام، سیر دعوت او و محیطی که در آن مبعوث گشت، داشته باشیم.

نکته­ای که قبل از شروع بحث باید ذکر کنیم این است که، آنچه از مطالعه و بررسي زندگي وي در طول 63 سال در ذهن نقش مي‌بندد، بازتابي از تصوير ظهور پيامبري الهي و سرگذشت شخصيتي است كه با پشت سر نهادن دشواريهاي بسيار، بي‌هيچ خستگي و نااميدي به اصلاح جامعه، دست زد و توانست جزيره العرب را متحد كند و آمادة گستردن اسلام در بيرون از مرزهاي عربستان شود و از آن مهم تر ديانتي را بنيان نهاد كه هدف اصلی خداوند از ارسال تمام انبیا بوده است.

  • از تولد تا بعثت

تولد حضرت محمد (ص) بنابر بسياري از روايات در 17 ربيع الاول عام‌الفيل (570 میلادی) روي داد. پدر پيامبر ‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبيلة بزرگ قريش بودند؛ قبيله‌اي كه بزرگان آن از نفوذ فراواني در مكه برخوردار بودند و بيشتر به بازرگاني اشتغال داشتند. عبدالله، پدر پيامبر (ص) اندكي پيش از تولد فرزندش براي تجارت با كارواني به شام رفت و در بازگشت بيمار شد و درگذشت. بنابر رسمي كه در مكه رايج بود، محمد (ص) را به زني به نام حليمه سپردند تا در فضاي ساده و پاك باديه پرورش يابد. وي 6 ساله بود كه همراه مادر براي ديدار خويشان به يثرب (مدينه) رفت‌، اما آمنه نيز در بازگشت، بيمار شد و درگذشت و او را در ابواء (نزديك مدينه) به خاك سپردند. محمد (ص) از اين پس در كنف حمايت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نيز در 8سالگي وي درگذشت و سرپرستي محمد (ص) بر عهدة عمويش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستي برادرزاده اش كوششي بليغ مي­كرد. در سفري تجارتي به شام او را با خود همراه برد و هم در اين سفر، راهبي بَحيرا نام، نشانه­هاي پيامبري را در او يافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقايع مهم پيش از ازدواج پيامبر (ص)، شركت در پيماني به نام «حلف الفضول» است كه در آن جمعي از مكيان تعهد كردند از هر مظلومي حمايت كنند و حق او را بستانند. پيماني كه پيامبر (ص) بعدها نيز آن را مي‌ستود و مي‌فرمود اگر بار ديگر او را به چنان پيماني باز خوانند، به آن مي‌پيوندد.

شهرت محمد (ص) به راستگويي و درستكاري چنان زبانزد همگان شده بود كه «امين» لقب گرفت و همين صداقت و درستي توجه خديجه دختر خويلد را جلب كرد و او را با سرماية خويش براي تجارت به شام فرستاد؛ سپس چنان شيفتة درستكاري «محمد امين‌» شد كه خود براي ازدواج با وي گام پيش نهاد، در حالي كه بنابر مشهور، دست‌كم 15 سالي از او بزرگ‌تر بود. خديجه براي محمد (ص) همسري فداكار بود و تا زماني كه حيات داشت، پيامبر همسر ديگري برنگزيد. او براي پيامبر (ص) فرزنداني آورد كه پسران همگي در كودكي در گذشتند و در ميان دختران، از همه نامدارتر، حضرت فاطمه الزهراء ‌سلام الله علیها است. از جزئيات اين دوره از زندگي پيامبر (ص) تا زمان بعثت آگاهي چنداني در دست نيست؛ جز آنكه مي­دانيم نزد مردمان به عنوان فردي اهل تأمل و تفكر شناخته شده؛ و از خوي و رفتارهاي ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود. از آداب و رسوم زشت آنان چشمگيرتر از همه بت پرستي بود و پيامبر (ص) از آن روي بر مي‌تافت. محمد (ص) اندكي پيش از بعثت، دير زماني را به تنهايي در غار حرا، در كوهي نزديك مكه به سر مي‌برد و زمان را به خاموشي و انديشه مي‌گذرانيد.

  • از بعثت تا هجرت

گفته‌اند نخستين نشانه‌هاي بعثت پيامبر (ص) به هنگام 40 سالگي او، رؤياهاي صادقه بوده است، اما آنچه در سيره به عنوان آغاز بعثت شهرت يافته، شبي در ماه رمضان، يا ماه رجب است كه فرشتة وحي در غار حرا بر پيامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستين آيات سورة علق را خواند. بنابر روايات، پيامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست كه او را هر چه زودتر بپوشانند. اندكي بعد فرشتة وحي باز آمد و آن حضرت را مامور هدايت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهاي ديني و اخلاقي و پاك گردانيدن خانة خدا از بتان و دلهاي آدميان از خدايان دروغين كرد.

پيامبر (ص) دعوت به توحيد را نخست از خانوادة خود آغاز كرد و اول كسي كه به او ايمان آورد، همسرش خديجه و از مردان، پسر عمويش علي بن ابي طالب علیهما السلام بود كه در آن هنگام سرپرستي او را پيامبر (ص) بر عهده داشت. هر چند دعوت آغازين بسيار محدود بود، ولي شمار مسلمانان رو به فزوني داشت و چندي نگذشت كه گروه اسلام آورندگان به اطراف مكه مي‌رفتند و با پيامبر (ص) نماز مي‌گزاردند.

3 سال پس از بعثت، پيامبر (ص) دستور يافت تا همگان را از خاندان قريش گرد آورد و دعوت توحيد را در سطحي گسترده‌تر مطرح سازد. پيامبر (ص) بدين كار دست زد، اما دعوتش اجابتي چندان نيافت و بر شمار اسلام آورندگان قريش نيفزود. بايد گفت با آنكه اشراف مكه دعوت جديد را كه بر وحدانيت خدا و برابري انسانها تاكيد بسيار داشت، بر نمي‌تافتند، اما فرودستان و نیازمندان، دين جديد را با دل و جان پذيرا بودند و گروه گروه به آن مي­گرويدند و برخي از ايشان همچون عمار ياسر و بلال حبشي بعدها از بزرگان صحابه شدند. رفتار قريشيان و به طور كلي مشركان مكه اگر چه نخست با ملايمت و بيشتر با بي‌اعتنايي همراه بود، ولي چون بدگويي از بتان و از آيين و رسوم پدران آنان فزوني يافت، قريشيان بر پيامبر (ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموي پيامبر (ص) را كه جداً از او حمايت مي‌كرد، براي آزار پيامبر (ص) در تنگنا قرار دادند. از يك سو تعرض قريشيان و ديگر قبايل به مسلمانان و شخص پيامبر‌ (ص) فزوني ميگرفت و از ديگر سو در صفوف قريشيان نسبت به مخالفت با پيامبر (ص) يا حمايت از او، دو دستگي پديد آمد.

سختگيري مشركان چندان شد كه پيامبر (ص) عده‌اي از اصحاب را امر كرد تا به حبشه هجرت كنند و به نظر مي‌رسد كه برخي از اصحاب نيز ميان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده­اند. در سال ششم بعثت، سرانجام قريشيان پيماني بین خود گذاشتند تا از ازدواج يا خريد و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهيزند. آنان پيمان خويش را بر صحيفه‌اي نوشتند و به ديوار كعبه آويختند. از آن سوي، ابوطالب و كساني ديگر از خاندان او نيز همراه پيامبر‌ (ص) و خديجه به دره‌اي مشهور به «شعب ابوطالب»، پناه بردند و تا جايي كه ممكن بود، نه كسي به آنجا مي­آمد و نه خود از آن بيرون مي­آمدند. سرانجام، پس از آنكه خطوط آن صحيفه را موريانه از ميان برده بود، قريشيان پذيرفتند كه مخالفان را رها كنند و از محاصره ايشان دست بردارند. بدين سان پيامبر (ص) و خاندان او از تنگنا رهايي يافتند. اندكي پس از خروج پيامبر (ص) از شعب، دو تن از نزديك‌ترين ياورانش، خديجه و ابوطالب وفات يافتند.

با وفات ابوطالب، پيامبر (ص) يكي از جدي‌ترين حاميان خود را از دست داد و مشركان با فرصت به دست آمده بر اذيت و آزار پيامبر (ص) و مسلمانان افزودند، كوشش پيامبر ‌(ص) براي دعوت ساكنان خارج مكه، به ويژه طايف، به جايي نرسيد. سرانجام، توجه پيامبر (ص) به شهر يثرب جلب شد كه شهري مستعد براي دعوت اسلام بود. در آن شهر دو قبيلة اصلي، يعني اوس و خزرج، بيشتر اوقات با هم در جنگ و ستيز بودند و از كسي كه ايشان را به آشتي و دوستي دعوت كند، استقبال مي‌كردند. پيامبر (ص) 6 تن از خزرجيان را در موسم حج ديد و اسلام را بر ايشان عرضه كرد و آنان چون به شهر خويش بازگشتند، به تبليغ دعوت پرداختند. سال بعد، يعني در سال 12 بعثت، تني چند از اوس و خزرج، به خدمت پيامبر (ص) آمدند و در عقبه (دره‌اي در نزديكي مكه)، با آن حضرت بيعت كردند و پيامبر (ص) نماينده­اي براي ترويج و تعليم اسلام با آنان همراه كرد. اين بيعت نخستين پاية حكومتي شد كه پيامبر (ص) در يثرب بنياد نهاد. سال بعد نيز شمار بيشتري از يثربيان با پيامبر (ص) بيعت كردند و گويا در يثرب جز گروه اندكي نمانده بود كه به اسلام در نيامده باشند. گرچه اين مذاكرات پنهاني بود، ولي قريشيان بدان آگاهي يافتند و پس از مشورت دربارة رسيدگي به كار پيامبر (ص) و مسلمانان، بر آن شدند كه از قريش كساني جمع شوند و شبانه پيامبر (‌ص) را بكشند تا خون او برگردن كسي نيفتد. پيامبر (ص) كه از اين توطئه آگاه شده بود، حضرت علي (ع) را بر جاي خويش نهاد و خود به شتاب، در حالي كه ابوبكر نيز با او همراه شده بود، به سوي يثرب روان شد.

  • از هجرت تا رحلت پیامبر اکرم (ص)

خروج پيامبر (ص) از مكه كه از آن به هجرت تعبير شده، نقطة عطفي در تاريخ زندگي آن حضرت و نيز تاريخ اسلام است؛ زيرا از آن پس پيامبر (ص)، تنها مشركان را به دوري از بت پرستي و ايمان به خداي يگانه فرا نمي‌خواند، بلكه ديگر در رأس حكومتي قرار گرفته بود كه مي‌بايست بر مبناي شريعتي آسماني جامعه‌اي نوين بنا نهد؛ پيامبر (ص) با وجود تشکیل حکومت، هرگز رسالت و دعوت و تبليغ را رها نكرد. گسيل داشتن كساني براي تبليغ اسلام به ميان قبايل و ارسال دعوتها به فرمانروايان كشورها مؤيد اين معني است. هجرت پيامبر (ص) از مكه به مدينه، نزد مسلمانان با اهميت بسيار تلقي شد، تا بدانجا كه مبدا تاريخ ايشان قرار گرفت. سرانجام پيامبر‌ (ص) در ماه ربيع الاول سال 14 بعثت به يثرب رسيد؛ شهري كه از آن پس به نام آن حضرت، مدينه الرسول يا به اختصار مدينه نام گرفت. آن حضرت نخست در جايي بيرون شهر، به نام قبا درنگ فرمود و يثربيان به استقبال او شتافتند. پس از چند روزي، وارد شهر شدند و در قطعه زميني خشك، مسجدي به دست خود و اصحاب و يارانش بنا كرد كه بنياد مسجد النبي كنوني در مدينة منوره است.

روز به روز بر شمار مهاجران افزوده مي‌شود و انصار (كه اينك به ساكنان پيشين يثرب اطلاق مي‌شد) آنان را در منزل خويش جاي مي­دادند. پيامبر (ص)، نخست ميان انصار و مهاجران پيمان برادري برقرار كرد و خود علي بن ابي طالب (ع) را به برادري برگرفت. عده­اي اندك نيز بودند كه اگرچه به ظاهر ادعاي اسلام مي‌كردند، ولي به دل ايمان نياورده بودند و اينان را «منافقين» مي­ناميدند. مدتي پس از ورود به مدينه، پيامبر (ص) با اهالي شهر، حتي يهوديان پيماني بست تا حقوق اجتماعي يكديگر را رعايت كنند. چندي بعد قبلة مسلمانان از بيت المقدس به سوي كعبه تغيير يافت و هويت مستقل براي اسلام تثبيت شد. در سال نخستين هجرت، مسلمانان با مشركان مكه برخوردي جدي پيدا نكردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد‌. در واقع بيشتر اوقات پيامبر (ص) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعة كوچك مسلمانان مدينه و گسترش حوزة نفوذ اسلام گذشت. پيامبر (ص) و مسلمانان نخست مي‌بايست مشركان را به اسلام مي خواندند، يا خطر هجوم و حملة دائمي ايشان را دفع مي­كردند. متدينان به اديان ديگر، به ويژه يهود، گويا نخست روابطي دوستانه با پيامبر‌ (ص) و مسلمانان داشتند، يا دست كم چنين وانمود مي‌كردند، ولي اندكي بعد از در دشمني و ستيز در آمدند و گاه حتي با دشمنان پيامبر (ص) دست ياري دادند. به هر حال، در تحليل رفتار پيامبر (ص) و مسلمانان با آنان، بايد مواضع ايشان را در قبال مشكلات و خطراتي كه جامعة مسلمانان را تهديد مي‌كرد، در نظر آورد و تقابلي كه احياناً در اين ميان ديده مي‌شود، به هيچ روي نبايد به نزاعهاي مذهبي تعبير شود؛ چون، آيات فراواني در قرآن كريم و هم بسياري رفتارهاي پيامبر (ص)، حاكي از احترام نسبت به متدينان واقعي به اديان آسماني و نشان دهندة يكي بودن اساس آنهاست.

در سال 2 هجری قمری، مهم‌ترين برخورد نظامي مسلمانان و مشركان مكه پيش آمد، در نبردي كه به «بدر» مشهور شد، با آنكه عدة مسلمانان كمتر از مشرکان بود، توانستند پيروزي را از آن خود كنند و از مشركان بسياري كشته و اسير شدند و ديگران نيز گريختند. پيروزي در بدر، به مسلمانان روحيه بخشيد، اما در مكه همگي داغدار و خشمگين از شكست و در انديشة انتقام بودند. از آن سوي نخستين درگيري مسلمانان با يهوديان بني‌قينقاع كه در بيرون مدينه سكني داشتند، اندكي پس از بدر پديد آمد و يهوديان ناچار عقب نشستند و آن ناحيه را به مسلمانان دادند.

در سال 3 هجری قمری، قريشيان از قبايل متحد خود بر ضد مسلمانان ياري خواستند و با لشكري مجهز به فرماندهي ابوسفيان، به سوي مدينه به راه افتادند. پيامبر (ص) نخست قصد داشت در مدينه بماند، ولي سرانجام بر آن شد تا براي مقابله با لشكر مكه از شهر بيرون رود. در جايي نزديك كوه احد، دو لشكر با يكديگر رو به رو شدند و با اينكه نخست پيروزي با مسلمانان بود، ولي با ترفندي كه خالد بن وليد به كاربرد و با استفاده از غفلت گروهي از مسلمانان، مشركان از پشت هجوم بردند و به كشتار آنان پرداختند. در اين جنگ حمزه عموي پيامبر (ص) به شهادت رسيد، پيامبر (ص) خود زخم برداشت و شايعة كشته شدن او نيز موجب تضعيف روحية مسلمانان شد. مسلمانان غمگين به مدينه بازگشتند و آيات قرآن كه در اين واقعه نازل شد، در بر دارندة تسليت بر مسلمانان است.

در سال 4 هجری قمری، در اين سال يكي از مهم‌ترين درگيريهاي پيامبر (ص) با قومي از يهود مدينه به نام بني نضير پيش آمد كه پيامبر (ص) با ايشان به مذاكره پرداخت و يهوديان قصد جان او را كردند، اما سرانجام ناچار شدند از آن منطقه كوچ كنند.

در سال بعد پيامبر (ص) و مسلمانان به حدود مرزهاي شام در جايي به نام دومه الجندل رفتند؛ وقتي سپاه اسلام به آنجا رسيد، دشمن گريخته بود و پيامبر (ص) و مسلمانان به مدينه بازگشتند. سال پنجم هجری قمری به پايان نرسيده بود كه خطر بسيار بزرگي پيامبر (ص) و مسلمانان را تهديد كرد. قريشيان مكه و يهوديان رانده شدة بني‌نضير و ديگر همپيمانان ايشان بر ضد پيامبر (ص) متحد شدند و با لشكري كه شمار سپاهيان آن را تا 10 هزار گفته‌اند، به سوي مدينه به راه افتادند. چون خبر به پيامبر (ص) رسيد، به پيشنهاد سلمان فارسي به حفر خندق در اطراف مدينه امر فرمود. بدين ترتيب، چون لشكر كفار به مدينه رسيد، با اين تدبير جديد جنگي رو به رو شد و در طول روزهايي كه دو لشكر در برابر هم صف آراسته بودند، تنها درگيريهايي پراكنده رخ داد. سرانجام، پس از 15 روز، لشكر كفار بي‌نتيجه بازگشت و مسلمانان به زندگي عادي خود برگشتند.

در سال 6 هجری قمری، مسلمانان توانستند قوم بني مصطلق را كه بر ضد پيامبر (ص) در صدد تجمع بودند، شكست دهند و در همان سال دسته­هاي گوناگون از سپاهيان مسلمان به سوي قبايل اطراف گسيل شدند. بر اثر اهتمام و كوشش پي‌گير پيامبر (ص) اينك بسياري مشكلات از سر راه مسلمانان برداشته شده بود، زيرا در شمال شبه جزيره، بسياري طوايف در برابر پيامبر (ص) سر اطاعت فرود آورده، يا مسلمان شده بودند و تنها جايي كه هنوز خاطر پيامبر (ص) را مشغول مي­داشت، مكه بود. در اين سال پيامبر‌ (ص) و مسلمانان قصد كردند كه براي اجراي مراسم حج به مكه روند و به همين منظور به سوي مكه به راه افتادند. قريشيان بر منع ورود پيامبر (ص) هم داستان شدند و كسی را نزد آن حضرت روانه كردند و او را از قريشيان بيم دادند، ولي پيامبر (ص) تاكيد كرد كه قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب مي‌داند و حتي فرمود كه حاضر است براي مدتي با قريشيان صلح کند. قريشيان نخست هم راي نبودند، ولي سرانجام كسي را براي عقد قرار داد صلح نزد پيامبر (ص) فرستادند. بر مبناي اين قرارداد، ميان پيامبر (ص) و قريشيان 10 سال صلح و متاركة جنگ اعلام گرديد و شرط شد كه پيامبر ( ص) از ورود به مكه تا سال آينده خودداري كند. بنابر رواياتي، هر چند برخي از مسلمانان نخست اين صلح را برنتافتند، اما سرانجام به اهميت آن براي گسترش اسلام پي بردند.

در سال 7 هجری قمری، تصميم به دعوت فرمانروايان و پادشاهان ممالك اطراف گرفت. سپس نامه هايي به امپراتور روم شرقي، نجاشي و نيز امير شام و امير يمامه فرستاد.

در سال 8 هجری قمری، قريشيان پيمان خود را شكستند و شبانگاه به طايفه‌اي كه با مسلمانان هم پيمان بودند، هجوم بردند. بدين سبب، پيامبر (ص) با سپاهي انبوه قصد مكه كرد و شب هنگام بيرون مكه اردو زد. ابوسفيان، بزرگ مشركان به شفاعت عباس عموي پيامبر (‌ص)، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام كرد و پيامبر (ص) خانة او را جايگاه امن قرار داد. لشكر اسلام بي‌مقاومتي وارد مكه شد و پيامبر ‌(ص) بلافاصله فرمان عفو عمومي صادر كرد و خود به درون كعبه رفت و خانه خدا را از بتان پاك فرمود. آنگاه بر بلندي صفا نشست و همگي مردم با او دست بيعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پيامبر (ص) در مكه نگذشته بود كه برخي از طوايف پرشمار و مسلمان نشدة جزيره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند. پيامبر (ص) با لشكري انبوه از مسلمانان از مكه بيرون آمد و چون به جايي به نام حنين رسيد، دشمنان كه در دره‌هاي اطراف كمين كرده بودند، به تيراندازي پرداختند. شدت تير باران چنان بود كه سپاه اسلام روي به عقب نهاد، گروهي اندك بر جاي ماندند، ولي سرانجام گريختگان نيز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ايشان را شکست دادند.

در تابستان سال 9 هجری قمری، به پيامبر (ص) خبر رسيد كه روميان لشكري مهیا کرده­اند و قصد حمله به مدينه دارند. پيامبر (ص) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوك رسيدند، ولي جنگي رخ نداد و پيامبر (ص) پس از عقد پيمان­هايي به مدينه بازگشت. پس از اين ماجرا كه به غزوة تبوك شهرت يافت، اسلام در همه جاي جزيره العرب روي به گسترش نهاد. از اين پس همواره هياتهاي نمايندگي قبايل گوناگون به مدينه مي‌آمدند و به اسلام مي‌گرويدند.

عملاً همة سال 10 هجری قمری، را پيامبر (ص) در مدينه بود و فرستادگان قبايل را مي‌پذيرفت.  در اين سال پيامبر (ص) با مسيحيان نجران پيمان بست، به حج رفت و در بازگشت در جايي به نام غدير خم، علي بن ابي طالب (ع) را «مولا و سرپرست» مسلمانان، پس از خود اعلام كرد.

در اوايل سال 11 هجری قمری، بيماري پيامبر (ص) پيش آمد. چون بيماري پيامبر (ص) سخت شد، به منبر رفت و مسلمانان را به مهرباني با يكديگر سفارش فرمود و گفت اگر كسي را حقي بر گردن من است بستاند، يا حلال كند و اگر كسي را آزرده‌ام اينك براي تلافي آماده‌ام. وفات پيامبر (ص) در 28 صفر سال 11 هجری قمری، در 63 سالگي روي داد. در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه (ع) كسي زنده نبود  ديگر فرزندانش، از جمله ابراهيم كه يكي دو سال پيش از وفات پيامبر ‌(ص) به دنيا آمد، همگي در گذشته بودند. پيكر مطهر پيامبر (ص) را حضرت علي (ع) به ياري چند تن ديگر از خاندان او غسل داد و كفن كرد و در خانه‌اش كه اينك داخل در مسجد مدينه است به خاك سپردند.

در وصف رفتار و صفات پيامبر (ص) گفته‌اند كه اغلب خاموش بود و جز در حد نياز سخن نمي‌گفت. هرگز تمام دهان را نمي‌گشود، بيشتر تبسم داشت و هيچ گاه به صداي بلند نمي‌خنديد، چون به سوي كسي مي­خواست روي كند، با تمام تن خويش بر مي‌گشت. به پاكيزگي و خوشبويي بسيار علاقه‌مند بود، چنانكه چون از جايي گذر مي‌كرد، رهگذران پس از او، از اثر بوي خوش، حضورش را احساس می­کردند. در كمال سادگي مي‌زيست، بر روی زمين مي‌نشست و غذا مي‌خورد و هرگز تكبر نداشت. هيچ گاه تا حد سيري غذا نمي‌خورد. با اينهمه، چون راهبان نمي‌زيست و خود مي‌فرمود كه از نعمتهاي دنيا به حد نیاز، بهره گرفته است. رفتار او با مسلمانان و حتي با متدينان به ديگر اديان‌، روشي مبنتي بر مهربانی و بزرگواري و گذشت بود. سيرت و زندگي او چنان مطبوع دل مسلمانان بود كه تا جزئي‌ترين رفتار­های ایشان را سينه به سينه نقل مي­كردند و آن را امروز هم سرمشق زندگي و دين خود قرار مي‌دهند.

پيام بنيادي اسلام، بازگشت به هدف مشترك پيامبران، يعني توحيد و يكتا پرستي بود؛ باوري كه ايمان بدان در آموزه‌اي مشهور از پيامبر اكرم (ص) ماية رستگاري انسان دانسته شده است: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» در چنين تفكري، كه يكي از اهداف اصلي پيامبران الهي است، همة امتيازات بشري همچون رنگ و نژاد و زبان تنها وسیله­ای براي شناخت مردمان از يكديگر دانسته شده و آنچه ملاك و ميزان برتري دانسته شده، فقط «تقوا» است. پيامبر اسلام (ص) براي تحقق اين جنبه از رسالت خويش، در شهري كوچك حكومتي مبتني بر اصل توحيد و عدالت بنا نهاد و اقوام ناسازگار را به سوي اتحاد و تشكيل «امت واحده» هدایت کرد. در برخورد با آداب و رسوم مردمان عرب، اگر چه قرآن در مقام ستيز با مظاهر ناپسند آن بر آمده، اما در برخورد با رسوم پسنديده و گاه مبتني بر تعاليم آسماني، نقش اسلام جهت بخشي توحيدي و تصحيح انحرافها بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا