• اوضاع سیاسی و اجتماعی

با نگاهی به زندگی اعراب جزیرة‌العرب، می‌توان دریافت که تفاوت عمده‌ای میان نوع زندگی آنان با زندگی مردم ایران و روم در آن روزگار، از لحاظ سیاسی و اجتماعی وجود دارد؛ در آن زمان ایران، با حکومت مرکزی ساسانیان و روم با حکومت مرکزی قیصران اداره می‌شد.

حکومتی که تمام جوانب جامعه را از لحاظ قانونگذاری مدنظر داشت و همه را به اطاعت از قانون و عمل کردن به آن وادار کرده بود.

تمام زوایای آن جامعه، زیر سلطه نظامی واحد قرار  داشت. به طوری که در هر گوشه آن، وجود حکومت مرکزی احساس می‌شد.

در حالی که در جزیره‌العرب، در هر ناحیه‌ای از آن، گروهی از مردم بر اساس نسبت‌های خانوادگی مشترک به عنوان یک قبیله گرد آمده بودند و منطقه حکومتی هر یک منحصر به مکانی بود که در آنجا  زندگی می‌کردند. به گونه‌ای که حوزه عمل و اختیار هر قبیله، محدود به همان قبیله بود و کاری به قبایل دیگر نداشت.

مسلماً این نوع زندگی در میان اعراب جزیره، نشانگر تشتت و پراکندگی آنان بود؛ تشتتی که اعراب را از یکدیگر جدا می‌ساخت و عاملی در جهت نفی حکومت مرکزی در جزیره محسوب می‌شد.

با دقت در اوضاع فکری، فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادیِ  اعراب، علل این اختلافات را می‌توان جستجو کرد.

برای وحدت در میان هر امّتی، فرهنگی لازم است که نقاط مشترک آن‌ها را در خود جمع کند و آن‌ها را گِرد اندیشه و هدفی واحد متحد سازد.

در عربستان چنین تفکر یکنواختی وجود نداشت؛ و هدف واحدی برای افراد مطرح نبود. هر قبیله در کنار کعبه، و یا حتی در خانه‌ بُتی مخصوص به خود داشت. (1)

بنابراین طبیعی بود که این شیوه نتیجه‌ای جز تفرقه و پراکندگی نداشته باشد. به همین جهت روحیه فردگرایی و خودمحوری در میانشان حاکم بود.

علاوه بر عامل فرهنگی، می‌توان عوامل دیگری را در بُعد اقتصادی و جغرافیایی مورد توجه قرار دارد.

اوضاع جغرافیایی جزیرة‌العرب نشان می‌دهد که مناطق قابل سکونت از نظر فواصل مکانی، از هم بسیار دور بوده و تنها نقاط محدودی از جزیره برای زندگی کردن مناسب بود. دوری اعراب از یکدیگر،  نبود راه‌های ارتباطی بین آن‌ها، وجود بیابان‌های خشک که سراسر عربستان را فرا گرفته بود، عامل عمده‌ای در پیدایش تفرقه اعراب و نداشتن وحدت در میان آنان بود.

از سوی دیگر با نگاهی به منابع اقتصادی جزیره، به محدودیت آن پی می‌بریم؛  که پیامد آن تفرقه‌ای بود که جنگ و قتال را امری اجتناب‌ناپذیر می‌کرد.

از نظر حکومت‌های همجوار؛ اصولاً اعراب به دلیل زندگی بدوی قابل کنترل نبودند و بدیهی بود که نمی‌توانستند فکر تسلط بر آنها در سر بپرورانند.

برای حکومت‌های مزبور دو مسأله مطرح بود: یکی جلوگیری از حملات غارتگرانه آنان و دیگر بهره‌گیری از آن‌ها برای جلوگیری از تهاجمات قدرت‌های سیاسی دیگر. ایرانیان از آنان در برابر رومی­ها بهره می‌بردند و رومیان در برابر ایرانیان از آنها استفاده می‌کردند.

——————

1- سیره رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، ص 156؛ برای مطالعه بیشتر ر.ک: المغازی، ج 2.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا