- اوضاع علمي و فرهنگي اندلس در دوره عظمت مسلمانان
الف ) علوم نقلي
اندلس، مانند هر سرزمين ديگري، در تاريخ تحولات فرهنگي، با افت وخيزها و تغيير مسيرهايي روبه رو بوده است كه از جريانهاي اجتماعي و سياسي جدا نيست. هم زمان با فتح اندلس به دست طارق، بافت بومي گروه فاتحان و انديشه حاكم بر آنان موجب شده بود كه محيط اسلامي اندلس، كه هنوز جايگاه بومي مستحكمي نيافته بود، براي مدتي كوتاه وضعي مشابه شام داشته باشد. البته با بومي شدن اسلام و قوت گرفتن عناصر غيربومي در آن محيط اسلامي، رفته رفته اين ناحيه از ويژگيهاي نخستين دور شد و فرهنگي ويژه آن سرزمين در آن رشد كرد.
از سوي ديگر، اندلس، برخلاف برخي ديگر از مناطق مرزي جهان اسلام همچون مغرب اقصا، گرايشي به انزواگزيدن از مركز جهان اسلام نداشت؛ زيرا نه زمينه هاي فرهنگي و نه موقعيت سوق الجيشي آن اجازه رشد چنين گرايشي را نمي داد. در واقع، فرهنگ اندلس حاصل ديالكتيک فرهنگ عرب گرا و مليت گرا بوده است. اكنون با در نظر داشتن اين ويژگي دوگانه مي توان جريان فرهنگ اسلامي در اندلس و گرايش آنان به علوم رسمي مورد توجه در سرزمينهاي مركزي اسلام را به خوبي دريافت.
دانشمندان اندلسي چنان در عرصه هاي گوناگون علوم، به ويژه علوم قرائت و حديث، پيشرفت كردند كه توانستند شرقيان را به خود نيازمند سازند.
ب ) علوم تجربي
ظهور عباسيان و ورود عبدالرحمان الداخل به اندلس (138ق) موجب جدايي اين سرزمين از قلمرو خلافت و قطع پيوند فرهنگي آن دو به صورت سازمان يافته شد به گونه اي كه نهضت ترجمه در شرق تأثير اندكي بر اندلس برجاي گذاشت. از سوي ديگر، درگيريها و اختلافات دروني نيز موجب شد تا در سده 4ق زمينه مناسبي براي توسعه علوم فراهم نشود.
در زمان حكومت حكم دوم (366ـ350ق) شماري از دانشمندان مشهور بغداد و قاهره به اندلس دعوت شدند و بهترين آثار علمي در هر زمينه پديد آمد. حكم دوم انواع و اقسام علوم را ترويج مي كرد و دانشمندان و اهل فضل پيوسته از انعام و نوازش وي برخوردار بودند. او به جمع آوري كتب علاقه فراواني داشت؛ به گونه اي كه از رئيس كتابخانه سلطنتي نقل کرده اند كتابخانه شامل 440جلد كتاب بود و در هر جلد بيست ورق فقط به اسامي ديوانها اختصاص داشته است. تعداد كتابهاي كتابخانه قرطبه را تا چهارصدهزار جلد تخمين زده اند. نكته جالب توجه اينكه خود حكم تعدادي از اين كتابها را خوانده و بر آنها حاشيه نوشته بود.
هنگامي كه هشام جانشين حكم دوم شد، رشته امور به دست ابوعامر حاجب افتاد. به دستور وي همه كتابهاي مربوط به علوم محض در كتابخانه قرطبه نابود شدند. مابقي كتابها در قرطبه باقي ماند، اما زماني كه امويان برافتادند و بني عامر گرفتار نزاع با ملوك الطوايف شدند، به سبب مشكلات مالي بقيه كتابخانه حكم نيز فروخته شد و آنچه باقي ماند هنگام يورش بربرها به قرطبه به غارت رفت. هنگامي كه كتابهاي حكم در اندلس منتشر شد، رغبت طالبان علم را به علوم برانگيخت و عصر شكوفايي فرهنگي در اندلس پديدار شد. در واقع ، دوران حكومت حكم دوم را مي توان نقطه شكوفايي فرهنگ اندلس در نظر گرفت.
- پزشكي و علوم طبيعي
علوم پزشكي در اندلس ريشه در پژوهشها و كشفيات دانشمندان و پزشكان ايراني و مشرق زمين داشت و بيشتر فلاسفه و دانشمندان اندلس علم پزشكي را براي سرگرمي و تفنن دنبال مي كردند. از ميان نخستين پزشكان اندلسي دو تن شايسته يادآوري اند: وليد مذحجي، كه همراه عبدالرحمان الداخل از شام به اندلس آمد و عبدالملک بن حبيب سلمي البيري، كه نخستين كتاب عربي تأليف شده در اندلس، موسوم به طب العرب، از اوست.
ابوالقاسم زهراوي بزرگترين جراحي است كه در اندلس اسلامي برآمد و بر جراحي اروپا تا پايان سده هاي مياني تأثير شگرفي گذاشت . نام كامل او ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوي بود. وي در دوره حكومت ناصر (350ـ300ق) و جانشين او حكم دوم (366ـ350ق) مي زيست و با ابن حزم روابط دوستانه داشت و حدود سال 400ق بدرود حيات گفت.
خاندان ابن زهر در سده هاي 4تا7 هجري پزشكان نامداري به جامعه علمي اندلس عرضه كرد امتياز ابن زهر بر ديگر دانشمندان و اطباي اندلس اين است كه او تمام كوشش خود را صرف مطالعه و تحقيق در علم پزشكي كرد و حال آنكه ساير دانشمندان اندلسي، از جمله ابن رشد و ابن باجه، در طب، فلسفه و علوم ديگر از خود آثاري جاويد به جا گذاشتند.
ابن زهر حاصل كوششها و پژوهشهاي خود را در شش كتاب جمع آوري كرده است كه مهم ترين آنها التيسيرفي المداواة و التدبير (راه آسان درمان و پيشگيري) است.
در حوزه علوم طبيعي نيز اندلس دانشمندان نامداري به جهان علم آن روز عرضه كرد. ابوعبدالله شريف ادريسي (م 560ق) جغرافي دان مشهور، كتابي با عنوان الجامع لشتات النبات نوشت كه در اين كتاب، برخلاف بيشتر آثار مشابه، گياهان از ديدگاه گياهشناسي، نه دارويي، بررسي شده اند. ابوجعفر احمدبن محمد غافقي (م 560ق) از دانشمندان گياهشناس و اطباي پركار و با تجربه اندلس است او براي شناخت دقيق گياهان به سرتاسر اندلس سفر كرد و نمونه گياهان را فراهم آورد. سپس به شمال افريقا رفت و تمام مناطق آن را، از كوه و دشت، زير پا گذاشت و گياهان و نباتات آنجا را شناسايي كرد.
عبدالله بن احمدبن بيطار، سرشناس ترين داروساز و گياهشناس مسلمان، نه تنها در اندلس بلكه در جهان اسلام است و او را به حق بايد جانشين ديوسكوريدس، نخستين گياهشناس يوناني، از پنجاه سال پيش از ميلاد تا آن زمان دانست. ابن بيطار در مالقه (مالاگا) متولد شد و پس از آموزشهاي اوليه در اين شهر به قرطبه آمد و تحصيلات خود را به پايان برد و در حكم يک عطار به سرتاسر اندلس سفر كرد. در پي انجام پژوهشهاي وسيع تردرباره گياهان به شمال افريقا و از آنجا به مصر سفر كرد. در قاهره به عنوان رئيس داروسازان به خدمت ملک كامل، خليفه ايوبي، در آمد و با استفاده از اين فرصت به منظور تكميل تحقيقات خود به شام و آسياي صغير سفر كرد. از وي دو اثر پرارزش به نامهاي المغني في الادويه المفرده و الجامع في الادويه المفرده باقي مانده است.
كتاب اخيرالذكر مهم ترين و بزرگترين اثر گياه داروشناسي جهان از زمان ديوسكوريدس تا سده 10ق به شمار مي رود.
- رياضيات و نجوم
علوم رياضي در اندلس به اندازه علوم طبيعي رشد نكرد و كمتر دانشمند اندلسي را مي توان يافت كه شايسته عنوان رياضي دان باشد، چه اغلب دانشمندان از ميان شاخه هاي گوناگون رياضي فقط به حساب معاملات و حساب فرايض توجه داشتند. بدين سبب، بسياري از كساني كه به رياضي داني شهره شدند لقب فرائضي يا فرضي داشتند.
در مقابل، دانش ستاره شناسي در اندلس رواج يافت و برخي از پيشرفته ترين نظريه هاي نجومي مسلمانان در آنجا شكل گرفت . باتوجه به اينكه اندلس دروازه انتقال علوم اسلامي به مغرب زمين بود، اين نظريه ها به سرعت در ميان اروپاييان رواج يافت و بر ستاره شناسان اروپايي تأثير شگرف نهاد.
بسياري از ستارهشناسان اندلس از منتقدان هيئت بطلميوسي بودند. آغازگر سنت اعتراض بر هيئت بطلميوس نيز ابن باجه و جابربن افلح بودند. جابر در اصلاح المجسطي شديدا به هيئت بطلميوس حمله كرد.
ج) فلسفه و كلام
سير فلسفه و كلام در اندلس با ويژگيهايي همراه است كه آن را از برخي جهات از تاريخ اين علوم در ديگر سرزمينهاي اسلامي متمايز مي كند. با آنكه اين دانشها اساسا از شرق جهان اسلام به اندلس راه يافت و بخش مهمي از كوششهاي متفكران اين ديار صرف شرح و نقد انديشه هاي فيلسوفان و متكلمان آن قلمرو شد، اوضاع خاص تاريخي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي اندلس، زمينه ويژهاي براي پيدايش و گسترش علوم عقلي، خاصه فلسفه و كلام، در اين سرزمين پديد آورد. علاوه بر آن، موقعيت جغرافيايي اندلس و شكوه فرهنگي آن در قاره اروپا، كه بسياري از طالبان علم را از اروپاي مسيحي به اندلس اسلامي جذب مي كرد، نقش و تأثير عمدهاي در انتقال علوم اسلامي به اروپا و ترجمه آثار دانشمندان سرزمينهاي اسلامي به زبانهاي اروپايي داشت. به همين سبب، بايد اندلس را مهم ترين دروازه تبادل فرهنگي در قرون وسطا ميان سرزمينهاي اسلامي و اروپا دانست.
د) هنر اسلامي در اندلس
بي ترديد، هنر اسلامي در اندلس، به ويژه آثار معماري به جامانده، از افتخارات هنر و تمدن اسلامي به شمار مي رود. به نظر برخي پژوهشگران ويژگيهاي هنر اسلامي از سوريه به اندلس راه يافته است. مقايسه كاربرد عناصر همانند و نقش مايه هاي حيواني، گياهي و هندسي نقش شده بر آثار هنري بدون توجه به وجوه اختلاف در شيوه كار، اين تركيب بي بديل را به خوبي آشكار مي سازد.
اينک بر اساس آثار هنري موجود، و نيز بر پايه روايات و اخباري كه مورخان اسلامي نقل کرده اند، اشكال گوناگون و مراحل تاريخي هنر اسلامي در اندلس مختصرا معرفي مي شودد.
يک) معماري
مسجد قرطبه: اين مسجد از بزرگترين و زيباترين آثار دوره اموي در اندلس است كه در دوره عبدالرحمان اول بنا و در زمان جانشينان وي بر وسعت آن افزوده شد و پس از سقوط قرطبه به دست مسيحيان در سده 7ق در آن تغييراتي انجام گرفت. اين مسجد به شكل مستطيل است و 22250 مترمربع مساحت و بيست درب دارد. درب اصلي آن در ضلع شمالي واقع شده است و باب الغفران نام دارد. صحن شمالي مسجد به شكل مستطيلي با ابعاد 60×73 متر است و در سه ضلع صحن رواقهايي است كه به تقليد از رواقهاي صحن مسجد اموي دمشق ساخته شده اما، برخلاف مسجد دمشق، از يک طبقه تشكيل شده و سقف آن مسطح است.
در ساختمان مسجد سه نوع طاق به كار رفته است: طاقهاي نعل اسبي در طبقه اول، نيم دايرهاي و نوكتيز در طبقه فوقاني. اين سه نوع طاق قبلا نيز شناخته شده بوده است. آنچه در معماري مسجد قرطبه تازگي دارد، تزيينات حجاري روي سنگ و گچبري است. محراب ومقصوره از زيباترين بخشهاي مسجد است. محراب را با موزاييكهاي رگه دار طلايي رنگ، كه در ميان مابقي رنگها درخشش ويژهاي دارد، تزيين کرده اند.
مدينة الزهرا: ناصر، خليفه اموي ، پس از موفقيت در سركوبي مخالفان و مدعيان داخلي و خارجي با توجه به توسعه نامنتظره شهر قرطبه و افزايش جمعيت آن تا حدود پانصدهزار تن درصدد برآمد قصر و مقر دولت را به شهر تازه تأسيسي منتقل كند. مكاني در ده كيلومتري شمال غربي قرطبه در دامنه كوه عروس به اين منظور اختصاص یافت و روز اول محرم 325 كلنگ ساختمان آن با تشريفاتي به زمين زده شد و عبدالرحمان بن ناصر، فرزند ارشد و وليعهد خليفه، مأمور پي گيري و نظارت بر كارهاي ساختماني شهر مذكور شد. اين شهر، به همراه الحمرا، در شمار شهرهايي است كه مقر سلاطين اسلامي اندلس و اطرافيان آنان بوده و به تشكيلات اداري و رسمي آنان اختصاص داشته است. الزهرا بعدها خالي از سكنه ، و رفته رفته ويران شد تا اينكه در سال 1910 باستانشناساننخستين بقاياي آن را كشف كردند و اين كار هنوز هم ادامه دارد. عكسهاي هوايي و نقشه هاي زميني و حفاريهاي انجام شده در گوشه و كنار آن نشان مي دهد كه شهر الزهرا مستطيل شكل، و طول و عرض تقريبي آن 745×1506 متر بوده است.
الزهرا يكي از شهرهاي باشكوه و از عجايب هنر معماري اسلامي در سراسر اروپاي آن زمان بوده است. مورخان غربي و مسلمان در وصف بخشهاي گوناگون اين شهر، از جمله قصرها، كاخهاي پذيرايي، خانه هاي وزيران و باغها و ملحقات آن سخنها گفته و قلم فرسايي کرده اند.
مسجد بزرگ اشبيليه (كليساي جامع كنوني) و بخشهايي از قصر سلطاني که ميان سالهاي 572ـ568ق به شكل مستطيلي بزرگ با ابعاد 100×50 متر بنا شده. نمازخانه مسجد از هفده رواق با شانزده رديف جرز تشكيل شده و دوازده ورودي داشته است. مناره مشهور آن در ضلع شرقي قرار گرفته و از دو طبقه مربع شكل تشكيل شده است و در داخل آن هفده اتاق تودرتو واقع شده كه در دو طبقه روي يكديگر قرار گرفته اند. از قصر سلطاني، كه بعدها به قصر پادشاهان مسيحي تبديل شد، جز تالار يسو چيزي برجاي نمانده است. برج طلايي نيز از آثار برجسته معماري اسلامي به شمار مي رود. اين برج، كه در مقابل حصار شهر قرار داشته، دوازده ضلعي است.
مدينه الحمرا در نزديكي غرناطه است كه بر فراز تپه اي مشرف بر كناره چپ رودخانه حدره واقع است و مانند مدينة الزهرا در قرطبه ويژه سلاطين بنا شده است. بااين حال، اين قصر به هيچ وجه صرفا محصول فعاليت هنري حكومت بني نصر نيست. درقصرالحمرا مي توان چگونگي تأثير خصايص عمومي آن حكومت در هنر را مشاهده كرد. جامعه غرناطه، جامعه اي بود در حالت تدافعي، آگاه از اينكه پايگاه دفاع از اسلام در جهاني است كه با آن سردشمني دارد و جامعه اي كه عزم راسخ داشت آنچه را به ميراث برده حفظ كند.
الحمرا مجموعه ساختمانهايي است كه بر قسمتي از بلنديهاي كوه هاي نوادا، در شمال شهر غرناطه بنا شده است.
علاوه بر مركزي براي حكومت و ادارات دولتي، الحمرا دژ محكمي نيز بود. از ديدگاه هنري قصر اصلي الحمرا از اهميت ويژهاي برخوردار است. اين قصر شامل تعداد محدودي اتاق و تالار پذيرايي است كه پيرامون حياطي بزرگ و تعدادي حياط كوچک قرار دارند. در شكل دهي به معماري داخلي قصر از آبهاي جاري كوه هاي نوادا به خوبي بهره برداري شده است. فواره ها، استخرهاي تزييني و گياهان نمايشي با استفاده از آبهاي جاري موجود چشم اندازهاي بديع و زيبايي پديد آورده است و نقش مهمي در تلطيف هواي قصر در هواي گرم غرناطه دارد.
مهم ترين دروازه هاي آن عبارت اند از باب الشريعه در جنوب غربي و باب السلاح كه با رنگ سرخ تزيين شده است.
مدينه الحمرا از سه بخش عمومي ، نظامي و درباري تشكيل شده كه در كنار هم قرار گرفته و داراي يک حصار مشتركاند و شبكه اي از راه ها و دروازه هاي گوناگون امكان ارتباط آنها را با يكديگر فراهم مي سازند. تزيينات معماري الحمرا در اوج زيبايي است و آشكارترين تأثير هنري آن نقش و نگار كامل و وقار بي نظير، پديدآمدن اين توهم است كه همه آن شكوه هنري بر دوش ستونهاي ظريف قراردارد. مهم ترين ويژگيهاي معماري الحمرا در مقايسه با ديگر آثار و بناهاي اندلس اسلامي به اين شرح است : استفاده از آجر به جاي سنگ، استفاده از هنر خطاطي به منزله عنصري اساسي در تزيينات مانند نوشتن آيات قرآن، دعا و شعر در بخشهايي از راهرو و تالارها،
استفاده از گچبري به جاي كندهكاري بر روي سنگ، قرار دادن ستونهاي سنگي به جاي ستونهاي چوبي، توجه بيش از حد به زيبايي ظاهري به جاي اهميت دادن به استحكام؛ چنان كه افراط در اين امر باعث شده است تا عناصر معماري جوهر مادي و حقيقي خود را از دست بدهد و به پوششي نازك و آراسته مبدل شود. الحمرا معرف هنري است كه در كمال درخشندگي براي لذت لحظه حال ساخته شده و در انديشه ايجاد زيبايي پايدار نبوده است.
دو) سفالگري
سفالينه هاي زرين فام از ابتكارات هنر اسلامي است. اين هنر از سده 3ق هم زمان در ايران، عراق ، مصر، مدينه الزهرا و اشبيليه به وجود آمد و ابداع آن را نمي توان به كشوري خاص نسبت داد. توليد اين نوع سفال در اندلس تا زمان خروج مسلمانان از اسپانيا ادامه داشت. سفالينه هاي زرين فامي كه با اشكال پرندگان و حيوانات آراسته شده، از ويژگيهاي هنر اندلسي است. نقوش اين سفالينه ها فقط جنبه تصويرنگاري و تزييني دارد.
سفالگري در اندلس در روزگار ملوك الطوايف رو به شكوفايي نهاد و با گسترش قلمرو مماليک مراكز توليد سفال نيز فزوني يافت و در كنار سفالينه هاي زرين كه با رنگ سبز و بادنجاني درآميخته بود انواع جديدي از ظروف سفالي معروف به «كوئرداسكا» نيز ساخته شد كه داراي نقشهايي با رنگهاي متنوع بود و خطوط محدب به رنگ بادنجاني و روغني نقشها را از يكديگر جدا مي كرد.
سه) هنرهاي ديگر
از ديگر هنرهاي رايج در اندلس مي توان به پارچه بافي، فرش، كندهكاري بر روي عاج و فلزكاري اشاره كرد. كهن ترين پارچه ها و منسوجات بافته شده در اندلس متعلق به دوران مرابطون (سده 6ق) است كه اكنون در كليساهاي اروپا و برخي موزه هاي جهان نگهداري مي شود. فرشهايي نيز از دوره بني احمر باقي مانده است كه مشهورترين انواع آن به فرشهاي كليسا معروف اند. درباره كندهكاري روي عاج مي توان گفت با ارزش ترين اشياي تزييني ساخته شده از عاج در اندلس متعلق به دوره امويان است كه به شكل جعبه هايي استوانه اي شكل يا شيپور مانند است و بر روي بيشتر آنها تاريخ ساخت، نام مالک و گاه نام سازندهاش حک شده است. از آثار فلزي موجود، مي توان نتيجه گرفت كه بيشتر اشياي تزييني اندلس، كه از مس، طلا و نقره ساخته شده، متعلق به دوره اموي تا ملوك الطوايف است. مهم ترين آنها صندوقهايي با روكشهاي نقرهاي و طلايي است كه در همه آنها تزيينات گياهي با سبک واحد و منظمي به همراه نوشته هايي تاريخ دار به خط كوفي به چشم مي خورد.
صنعت شمشيرسازي در دوره بني احمر رونق يافت و شمشيرهايي كه از اين دوره برجاي مانده است، روكشي از فلزات مختلف و رنگهاي متنوع دارد. شمشيرها غالبا از فولاد و با روكش طلا و مينا و عاج ساخته مي شد و زيبايي و ظرافت خاصي داشت.
پس از خروج مسلمانان از اندلس، شاخه هاي مختلف هنر صبغه اسلامي خود را حفظ كرد و از آن پس به هنر «مدجنون» شهرت يافت. مدجنها مسلماناني بودند كه اقامت در اندلس مسيحي را بر مهاجرت ترجيح دادند. آثار هنري و معماري اسلامي پس از سقوط اندلس كم و بيش حفظ شده است. اگرچه تبديل بسياري از مساجد به كليسا، كه مستلزم تغييرات ساختاري و هنري در آنها بود، به اين آثار خدشه وارد كرد. اين امر حاكي از اين حقيقت است كه مسيحيت در اسپانيا، با اعتراف به برتري تمدن اسلامي، از عناصر هنر اسلامي بسيار بهره برده است.