• اصول رفتار مدیر در اسلام

رفتار پیامبر اکرم و ائمه‌ی معصومین (علیهم‌السلام) با دو جبهه‌ی حق و باطل می‌تواند سرمشقی برای مدیران  باشد. در اینجا برخی از اصول رفتاری مدیریتی آن معصومان مطرح می‌شود:

  • مهر و کین

آنچنان که قرآن کریم فرموده است:

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَینَهُمْ» (فتح/29).

«محمد پیامبر خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان».

خداوند در ابتدای آیه، محمّد (صلی الله علیه و آله) را رسول خدا معرفی می‌کند. سپس به توصیف یاران او می‌پردازد و رفتار ظاهری و باطنی و افكار و عواطف آنان را ابتدا چنین بیان مى‏كند که: «كسانى كه با او هستند در برابر كفار، شدید و محكم هستند» و «در میان خود رحیم و مهربانند».

چنان که از فحوای آیه برمی‌آید رفتار کسانی که همراه رسول خدا هستند، كانونى از عواطف و محبت نسبت به برادران و دوستان و هم‌كیشان است و آتشى سخت و سوزان، و سدى محكم و پولادین در مقابل دشمنان.

در حقیقت عواطف آنها بر پایه‌ی این مهر و کین خلاصه مى‏شود؛ اما نه جمع این اضداد، درونشان را آشفته می‌سازد و نه مهر و کین آنها در برابر دوست و دشمن سبب مى‏شود كه از مسیر حق قدمی برون نهند و از طریق عدالت اندکی روی بگردانند.

تذکار این نکته ضروری می‌نماید كه تعبیر «وَالَّذِینَ مَعَه» (آن‌ها كه با او هستند) سخن از كسانى مى‏گوید كه در همه چیز با پیامبر بودند، در فكر و عقیده و اخلاق و عمل، نه كسانى كه هم‌زمان با او بودند، لیکن طریق‌شان با وی متفاوت بود.

در روایات اسلامى كه به تفسیر آیه‌ی اخیر پرداخته‌اند، تاكید بسیاری روى اصل «رُحَماء بَینَهُم» وجود دارد که اصلی اساسی در رفتار مدیر اسلامی است.

از جمله در حدیثى از امام صادق (علیه‌السلام) است که:

«الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لَا یظْلِمُهُ وَ لَا یخْذُلُهُ وَ لَا یخُونُهُ وَ یحِقُّ عَلَى الْمُسْلِمِینَ الِاجْتِهَادُ فِی التَّوَاصُلِ وَ التعاون عَلَى التَّعَاطُفِ وَ الْمُوَاسَاةُ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ وَ تَعَاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ حَتَّى تَكُونُوا كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: رُحَمَاءَ بَینَكُمْ مُتَرَاحِمِینَ مُغْتَمِّینَ لِمَا غَابَ عَنْكُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ عَلَى مَا مَضَى عَلَیهِ مَعْشَرُ الْأَنْصَارِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ» (1)

«مسلمان برادر مسلمان است؛ به او ستم نمى‏كند، تنهایش نمى‏گذارد و تهدیدش نمى‏كند. سزاوار است که مسلمانان برای پیوند و تعاون و محبت و مواسات با نیازمندان بکوشند و نسبت به یكدیگر مهربان باشند. پس طبق گفته‌ی خداوند که می‌گوید: «رُحَماءُ بَینَهُمْ»، نسبت به یكدیگر به مهربانی رفتار كنید، حتى در غیاب آن‌ها برادران مسلمان خویش نسبت به امورشان دلسوزى كنید، آن گونه كه انصار در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند».

امام علی‏ (علیه‌السلام) درباره‌ی ضرورت «مهرورزی» در مدیریت و رهبری جامعه، به مالک اشتر می‏فرمایند:

«وَأَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیةِ وَالمَحَبَّةَ لَهُم وَاللُّطْفَ بِهِمْ… فَإِنَّهُم صِنْفانِ اِمّا أخٌ لَکَ فِی الدّینِ أَو نَظیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ» (2)

«قلب خویش را از رحمت و محبت و لطف، نسبت به مردم سرشار کن و با رعیت مهربان و دلسوز باش…؛ زیرا آن‌ها دو گروه بیش نیستند؛ یا برادران دینی تو هستند و یا انسان‏هایی همچون تو».

و همچنین به محمّد بن ابی بکر، فرماندار مصر می‏نویسند:

«فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَآسِ بَینَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ» (3)

«بال‏های محبتت را برای مردم بگستران و با آنها نرم‌خو و مهربان باش. چهره‌ی خود را برای آنان [به مهربانی] بگشا و حتی در نگاه کردن به آنها تساوی را رعایت کن».

و به ابن عباس، فرماندار بصره می‏نویسند که:

«فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَیهِمْ، وَاحْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ» (4)

«با مردم بصره به نیکی رفتار کن و گره‌ی وحشت و ترس را از دل‏هایشان بگشا».

در عین حال مجازات سرکشان نیز اصلی بنیادین در رفتار سازمانی اسلامی است.

چنان که حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند:

«أَلَا وَقَدْ أَمَرَنِی اللَّهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْی وَالنَّکْثِ وَالْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ، فَأَمَّا النَّاکِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ، وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ، وَأَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ» (5)

«آگاه باشید که خداوند مرا به نبرد با سرکشان و پیمان‌شکنان و فسادکنندگان روی زمین، فرمان داده است؛ چنان که با ناکثین به نبرد برخاستم و با قاسطین جهاد کردم و مارقین خارج شده از دین را بر خاک ذلّت و خواری نشاندم».

و همچنین امام در طرد و دفع خائنان، مالک ‌اشتر را، که به استانداری مصر منصوب شده است، مورد خطاب قرار می‌دهند که:

«فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یدَهُ إِلَی خِیانَةٍ… فَبَسَطْتَ عَلَیهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ، وَأَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ» (6)

«اگر یکی از کارگزارانت دست به خیانت زد… او را زیر تازیانه‌ی کیفر ادب کن و به اندازه‌ی خیانتی که انجام داده به مجازات برسان».

  • مشورت

مشورت در اخلاق اسلامی، اصلی انسانی محسوب می‌شود. چراکه هم‏دلی و پویایی گروهی را برمی‌انگیزد. بر این اساس است که رهبران دین، رایزنی با شایستگان و مشورت را اساس کار خویش قرار می‌دهند.

این اصل، برخاسته از آیات قرآن، سفارش‌های معصومین و سیره‌ی عملی آنان است؛ همان گونه که در قرآن‌کریم می‌خوانیم:

«وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» (آل‌عمران/159).

«و در كارها با ایشان مشورت كن».

پیامبر اسلام قبل از آغاز جنگ «اُحد» در چگونگى مواجهه با دشمن، با یاران خود مشورت كردند و نظر اكثریت بر آن شد كه اردوگاه، دامنه‌ی احد باشد و این نظر، به نتیجه‌ی رضایت‌بخش منتهی نشد. پس از آن، این فكر به نظر بسیارى ‏رسید كه در آینده پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نباید با كسى مشورت كند. خداوند به پاسخ دادن این تفكر برآمد و با آیات وحی دستور داد كه باز هم با آنها مشورت كن، هرچند نتیجه‌ی مشورت در پاره‏اى از موارد، سودمند نباشد؛ زیرا از نظر كلى منافع مشورت بیش از زیان‌هاى آن است و اثرى كه در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آن‌ها وجود دارد از همه‌ی زیان‌های احتمالی آن بالاتر است.

«هجرت پیامبر اعظم» نمونه‌ی مهم مشورت در بین گروه‏های اسلامی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اصحاب پیشنهاد کرده‏اند.

این روش از سوی ائمه کرام نیز اجرا می‌شد و آن گرامیان در مسائل مهم با اصحاب مشورت می‌کردند.

معمر بن خلاد می‌گوید: یكی از بردگان امام رضا (علیه‌السلام)، كه نامش سعد بود، از دنیا رفت. حضرت به من فرمودند: درباره‌ی فردی كه هم امانت‌دار است و هم صاحب فضل، نظرت را به من اعلام كن. به حضرت گفتم: من به شما نظر بدهم؟ حضرت با ناراحتی به من فرمودند: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ یسْتَشِیرُ أَصْحَابَهُ ثُمَّ یعْزِمُ عَلَى مَا یرِیدُ اللَّه» (7)‏

«رسول خدا (ص) با اصحاب خود مشورت می‌كردند و مطابق با آنچه خدا می‌خواست تصمیم می‌گرفتند».

امام علی (علیه‌السلام) به یاران خویش سفارش می‌فرمودند که از مشورت دادن به من پروا نکنید و همواره نظرات خود را به من منتقل سازید. آن حضرت خطاب به اصحاب خویش می‌فرمایند:

«فَلَا تَكُفُّوا عَنْ‏ مَقَالَةٍ بِحَقٍ‏ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْل» (8) ‏

«از گفتن سخن به حق یا مشورت عادلانه، خودداری نکنید».

از نمونه‌های مشورت حضرت علی (علیه‌السلام) با یاران خویش، نظرخواهی ایشان از مهاجرین و انصار قبل از جنگ صفین است. آن بزرگوار، قبل از آن که آهنگ شام کنند، مهاجرین و انصار را فراخواندند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:

«قَدْ عَزَمْنَا عَلَى‏ الْمَسِیرِ إِلَى‏ عَدُوِّنَا وَ عَدُوِّكُمْ‏ فَأَشِیرُوا عَلَینَا بِرَأْیكُم»‏ (9)

«ما قصد حرکت به سوی دشمن خود و شما را داریم، پس نظر مشورتی خود را با ما در میان نهید».

  • خدمت‌گزاری

خدمت‌گزاری نیز از اصول هدایت در رفتار سازمانی رسول خداست و بدان تأکید می‌ورزند، چنان که می‌فرمایند:

«سَیدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ» (10)

«بزرگ گروه، خدمت‌گزار آن‌هاست».

این روحیه سبب جلب اعتماد افراد و افزایش بهره‌وری در سازمان می‌شود.

حضرت علی (علیه‌السلام) در نامه‌ی خود به مالك اشتر می‌نویسند:

«ثُمَّ أُمُورٌ مِنْ أُمُورِكَ لَا بُدَّ لَكَ مِنْ مُبَاشَرَتِهَا… مِنْهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا یعْیا عَنْهُ كُتَّابُكَ وَ مِنْهَا إِصْدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ یوْمَ وُرُودِهَا عَلَیكَ بِمَا تَحْرَجُ‏ بِهِ‏ صُدُورُ أَعْوَانِكَ» (11)‏

«بخشى از كارها چنان است كه خود باید به انجام‌شان برخیزی [چنان که] برآوردن نیاز مردم در همان روزى كه نیازشان را به تو عرضه مى‏دارند و یاران‌ات در رفع نیاز آنان ناتوانند».

این رفتار علاوه بر آنکه سبب دمسازشدن قلب‌ها می‌شود و محبت کارکنان را به همراه می‌آورد، دارای ثواب و اجر اخروی نیز هست.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«أَیمَا مُسْلِمٍ خَدَمَ قَوْماً مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ مِثْلَ عَدَدِهِمْ خُدَّاماً فِی الْجَنَّةِ» (12)

«هر مسلمانى كه به جماعتى از مسلمانان خدمت كند، خداوند به شماره‌ی آن مسلمانان در بهشت به او خدمت‌گزار می‌دهد».

خدمت‌گزاری نسبت به زیردستان مورد تأکید همه‌ی پیامبران و اولیای الهی است؛ چرا که با چنین رفتاری تکبر از وجود مدیر دور می‌شود و خشوع و تواضع جای آن را می‌گیرد.

روزی حضرت عیسى بن مریم به حواریون فرمودند: اى حواریون، من از شما درخواستى دارم كه مى‏خواهم آن را برآورده سازید. حواریون گفتند: هر حاجتى دارى ما حاضر به انجام آن هستیم. در آن وقت عیسى (علیه‌السلام) برخاستند و پاهاى آنها را شستشو دادند. آنها با شرم و خجالت گفتند: اى روح خدا، سزاوار است ما پاى تو را شستشو دهیم. عیسى (علیه‌السلام) فرمودند:

«إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِالْخِدْمَةِ الْعَالِمُ إِنَّمَا تَوَاضَعْتُ هَكَذَا لِكَیمَا تَتَوَاضَعُوا بَعْدِی فِی النَّاسِ كَتَوَاضُعِی لَكُمْ» (13)

«من سزاوارترین مردم براى خدمت به مردم هستم، بدانید همان طور كه من نسبت به شما تواضع نشان دادم، شما هم بعد از من در میان مردم به تواضع رفتار كنید».

  • ‏حاکمیت اخلاق

روش پیامبر و ائمه‌ی معصومین در رفتار با اصحاب خویش بر اساس پایبندی به اصول اخلاقی بود. ایشان رعایت نکات اخلاقی و اجرای مکارم اخلاق را اصل می‌دانستند و به اجرای آن همت می‌گماردند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«عَلَیكُمْ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِی بِهَا وَ إِنَّ مِنْ مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ أَنْ یعْفُوَ الرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یعْطِی مَنْ حَرَمَهُ وَ یصِلَ مَنْ قَطَعَهُ وَ أَنْ یعُودَ مَنْ لَا یعُودُهُ» (14)

«بر شما باد پایبندی به مكارم اخلاق؛ زیرا خداوند مرا براى مكارم‏ اخلاق مبعوث فرموده است. از مكارم اخلاق آن است که هركس که دیگری به او ظلم كرده است، از وى بگذرد و او را عفو کند و هر كس که دیگری او را از عطای خویش محروم کرده است، وی را محروم نكند و هركس كه دیگری با او قطع رابطه كرده است با او مراوده كند و كسانی كه دیگران از او دیدن نمى‏كنند، به دیدن ایشان برود».

در عمل نیز آن حضرت اسطوره‌ای از اخلاق و رعایت موازین انسانی در میان اصحاب بودند؛ به گونه‌ای که تمام رفتار ایشان با یاران، بیانگر رفتار سازمانی اسلامی است.

امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرمودند:

از پدرم در مورد كیفیت مجالست حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) سؤال كردم؟ پدرم فرمودند: حضرت، در نشستن و برخاستن به ذكر مشغول بودند. در معابر و اماكن عمومى نمی‌نشستند و از این كار نهى می‌فرمودند. هر وقت به مجلسى وارد مى‏شدند، در آخر مجلس مى‏نشستند و همواره به این كار دستور مى‏دادند. با هم‌نشینان خود یكسان برخورد می‌فرمودند تا كسى گمان نبرد كه دیگرى نزد آن حضرت گرامى‏تر است. هر كس با آن حضرت هم‌نشین مى‏شد حضرت در مقابل او آن قدر صبر می‌كردند كه او بلند شود و مجلس را ترك كند. هر كس از آن حضرت حاجتى می‌خواست یا حاجت خویش را دریافت می‌کرد یا در پاسخ، گفتارى نرم و ملایم می‌شنید. خلق و خوى ایشان شامل حال همه می‌شد. براى مردم همچون پدرى مهربان بودند. در مورد حقّ، همه در مقابل ایشان یكسان بودند. مجلس ایشان، مجلس حلم، حیا، صداقت و امانت بود. صدا در آنجا بلند نمی‌شد و از كسى هتك حرمت نمى‏شد و لغزش كسى بازگو نمی‌شد. همه از روى تقوا با هم برابر و نسبت به هم پیوسته و متواضع بودند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) افراد بزرگ‌تر را حرمت می‌گذاشتند و به اطفال مهربانى مى‌کردند. ایشان افراد حاجتمند را بر خود ترجیح می‌دادند و افراد غریب را پناه مى‏دادند.

پرسیدم: رفتار پیامبر با هم‌نشینان خود چگونه بود؟

فرمودند: پیوسته خوش‌رو و ملایم بودند و به مهربانی رفتار می‌کردند. سخت‏گیر نبودند و کردار ایشان به خشونت نبود، فریاد نمی‌کردند و زبان به بدی نمی‌آلودند، نه عیب‌جویى مى‏كردند و نه حمد و ثناى كسى را مى‏گفتند. در مقابل آنچه نمی‌پسندیدند، خویشتن را به غفلت می‌زدند و به روى خویش نمى‏آوردند. نه كس از ایشان ناامید می‌شد و نه آرزومندان‌شان محروم مى‏شدند.

سه كردار را رها کرده بودند: بحث و جدل، زیاده‌روى و آنچه به ایشان مربوط نمى‏شد.

و سه كار را در مورد مردم انجام نمى‏دادند: به مذمّت و تقبیح کسی برنمی‌خاستند، لغزش‌ها و مسائل پنهانى افراد را دنبال نمی‌کردند و درباره‌ی چیزی لب به سخن می‌گشودند که از بیان آن، امید ثواب داشتند.

آن هنگام که سخن می‌گفتند، همه ساكت بودند و كسى كوچك‌ترین حركتى نمی‌كرد. هرگاه سكوت می‌فرموند، دیگران صحبت ‏می‌كردند و در حضور ایشان، کس مجال سخن گفتن را از دیگری نمی‌گرفت. اگر كسى در خدمت ایشان سخن می‌گفت، بقیه سكوت می‌كردند تا سخن او تمام شود، بعد به كلام اوّل‌شان بر می‌گشتند. به هرچه دیگران را می‌خندانید، می‌خندیدند و از هرچه دیگران را به تعجّب وامی‌داشت، تعجّب می‌کردند. در مقابل افراد غریب، كه در گفتار و بیان درخواست خویش، رفتار درستى نداشتند صبر می‌كردند. تمجید افراد ضعیف‌الایمان و منافق را نمى‏پذیرفتند و كلام كسی را قطع نمی‌كردند، مگر زمانى كه خود قطع كند یا وقت بگذرد كه در این صورت كلام او را یا با نهى كردن و یا برخاستن از مجلس قطع می‌کردند (15)

  • آخرت‌گرایی

آیات قرآن‌کریم و سیره و سخنان معصومین بر این حقیقت استوار است که هدف نهایی، حیات جاودان آخرت است و زندگانی دنیا مقدمه‌ای برای آن حیات به حساب می‌آید.

از امام علی علیه‌السّلام است که:

«فَإِنً الغَایَهُ القِیامَهُ». (16)

«هدف اصلی در زندگی قیامت است».

استمرار این سیره نه تنها در حوزه‌ی فکر و اندیشه اثر می‌گذارد، بلکه در حوزه‌ی عملکردها نیز باعث تأثیر قابل توجه و اساسی و تغییر و اصلاح جهت‌گیری‌ها می‌شود؛ چرا که مدیر مومن و متدین تمام کارها را نه برای پاداش دنیایی بلکه برای رضایت الهی و جزای اُخروی انجام می‌دهد؛ چنان که دلبسته‌ی موهبت‌های دنیا نمی‌شود و دنیا و آخرت را لازم و ملزوم یكدیگر می‌داند.

از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که:

«فَلْیتَزَوَّدِ الْعَبْدُ مِنْ‏ دُنْیاهُ‏ لآِخِرَتِهِ وَ مِنْ حَیاتِهِ لِمَوْتِهِ وَ مِنْ شَبَابِهِ لِهَرَمِهِ فَإِنَّ الدُّنْیا خُلِقَتْ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ خُلِقْتُمْ لِلْآخِرَةِ» (17)

«بنده مؤمن از دنیای خویش برای آخرت، از زندگی خویش برای دوران مرگ و از دوران جوانی خویش برای دوران پیری و گرفتاری، توشه برمی‌دارد. به درستی كه دنیا برای شما آفریده شده است و شما برای آخرت خلق شده‌اید».

در رفتار سازمانی دینی، مدیر در این دنیا زندگی می‌كند، اما برای آخرت تلاش می‌كند. در این جا كشف می‌كند تا در آخرت نتایج‌اش را ببیند.

توجه بدین نکته ضروری است که اسلام هرگز نمی‌خواهد ارزش مواهب الهی را در دنیا نفی کند، بلکه می‌خواهد با یک مقایسه‌ی صریح و روشن ارزش این زندگی دنیا را در برابر زندگی آخرت مجسم سازد. اسلام به انسان هشدار می‌دهد که اسیر این مواهب نشود و هرگز سرمایه‌ی بزرگ خود و ارزش‌های اصیل خویش را با مواهب مادی معاوضه نکند.

  • شرح صدر

مدیری که شرح صدر نداشته باشد از عهده‌ی اداره‌ی مجموعه‌ی تحت امر خویش برنمى‏آید. از این رو وقتى حضرت موسى (علیه‌السلام) به مقام پیامبرى رسید و مأموریت ‏یافت تا مدیریت و رهبرى مردم را به دست گیرد، از خداوند چنین خواست:

«رَبِّ اشْرَحْ لى‏ صَدْرى‏ وَ یسِّرْلى‏ امْرى» (طه/25و26).

«پروردگارا، سینه‏ام را گشاده كن و كارم را برایم آسان گردان».

این تحفه‌ی الهى در نخستین سال‏هاى بعثت به پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز ارزانى شد؛ چنان که خداوند مى‏فرماید:

«الَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ. الَّذى‏ انْقَضَ ظَهْرَكَ» (انشراح/1-3).

«آیا سینه‏ات را برایت گشاده نساختیم و بار تو را برنداشتیم، همان كه بر دوش‌ات سنگینى مى‏كرد؟!»

علامه طباطبایى در تفسیر آیات یادشده مى‏نویسد:

مراد از شرح صدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، گستردگى و وسعت نظر ایشان است؛ به طورى كه ظرفیت تلقّى وحى را و نیز نیروى تبلیغ آن و تحمل ناملایماتى را كه در این راه مى‏بیند داشته باشد.

هرچه حیطه‌ی مدیریت و مسؤولیت فرد بیشتر باشد، به شرح صدر و قدرت روحى بیشترى نیز نیاز دارد تا مشكلات و ناملایمات را یكى پس از دیگرى پشت سر گذارد و سازمان تحت اداره‌ی خویش را به نحو احسن اداره كند.

——————

(1) بحار الانوار، ج 71، ص 256.

(2) نهج‌البلاغه، نامه 53.

(3) مكاتیب الأئمة، ج1، ص 259.

(4) همان، ص 181.

(5) نهج‌البلاغه، خطبه 192.

(6) همان، نامه 53.

(7) وسائل الشیعه، ج‏12، ص 44.

(8) نهج‌البلاغه، خطبه 216.

(9) بحارالأنوار، ج ‏32، ص 397.

(10) من لایحضره الفقیه، ج ‏4، ص 378.

(11) نهج‌البلاغه، نامه 53.

(12) الكافی، ج‏2، ص 207.

(13) همان، ج‏1، ص 37.

(14) بحارالأنوار، ج‏66، ص 375.

(15) عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج‏1، ص 318.

(16) نهج البلاغه، خطبه 190.

(17) مجموعه ورام، ج‏1، ص131.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا