یکی از مهمترین مباحث در زمینهی قرآن شناسی بحث نزول قرآن است. در این بحث بعد از معانی نزول و چگونگی نزول این کتاب شریف و همچنین ارکان اصلی نزول پرداخته میشود. مسئلهی دیگری که در این باب بدان پرداخته میشود، بحث چگونگی دریافت قرآن کریم است؟
همچنین در این بخش مسئله الهی بودن الفاظ این کتاب شریف مورد بررسی قرار میگیرد؛ یعنی آیا الفاظ و کلمات قرآن هم از سوی خداوند تبارک و تعالی بوده یا اینکه فقط معارف به حضرت رسول (ص) وحی میشده و ایشان خود در قالب این کلمات آن معانی را برای ما بیان کرده اند؟
- کیفیت نزول قرآن
واژهی نزول و هم خانوادههای آن، به مفهوم فرود آمدن میباشند؛ و در اصل برای فرود آمدن شیء مادی از مکانی به مکان دیگر وضع شده. مثلاً پائین آمدن و بارش باران از آسمان به سوی زمین را نزول باران گویند.
باید دقت شود سخن از نزول قرآن بدین معنی نیست که این کتاب شریف مانند یک کتاب معمولی، دارای صفحه و جلد باشد و از آسمان به زمین افتاده باشد و یا اینکه قبلاً در دست خدا و یا فرشتهها بوده و بعداً به دست رسول خدا داده شده است؛ بلکه منظور این است که این کتاب شریف، حقیقتی دارد که نزد خداست و به دلیل نزدیک بودن آن حقیقت به منبعِ وحی، یعنی خداوند متعال، دارای مقامی بالاست و انسان نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد لذا خداوند برای هدایت انسان و برای قابل دسترس بودن آن، این کتاب شریف را به صورتی خاص در قالب الفاظ، نازل کرده است که یک انسان معمولی با امکانات و تواناییهای که دارد، از قبیل خواندن و نوشتن و … بتواند از آن استفاده کند.
به عبارت دیگر قرآن در قالب لفظ به این معناست که این کتاب، حقیقت دیگری دارد که بسیار متعالی است و خداوند برای آنکه این حقیقت در اختیار بشر قرار گیرد و برای آنها قابل فهم شود، آن را تنزّل داده (به زمین فرستاده) تا سر انجام در قالب الفاظ و عبارات تجلی کرده است.
- چگونگی نزول قرآن
یکی از مهمترین مسائل در مورد شناخت قرآن نحوهی نزول قرآن بر رسول گرامی اسلام است. بدین صورت که آیا همهی قرآن در قالب یک کتاب به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) وحی شده یا اینکه هر بخشی از قرآن به مناسبت های مختلف بر ایشان نازل میشده و بعداً به صورت یک کتاب تدوین شده است؟
برای یافتن پاسخ با بررسی آیات مختلف قرآن به دست میآید که قرآن مجید دو گونه بر پیامبر اسلام نازل میشده است؛ (دفعی) و (تدریجی).
مجموعهای از آیات، بر نزول دفعی و یکباره قرآن در زمانی معین که شب قدر است، دلالت دارند و مجموعهای دیگر از آیات هم بیانگر نزول آیات در گذر زمان و به صورت تدریجیاند.
- 1- نزول دفعی
بیان شد که قرآن دو گونه بر پیامبر اسلام نازل شده که یکی از آن گونهها نزول دفعی بود. منظور از نزول دفعی، یکباره بودن نزول آن است. بدین معنا که کل قرآن به یکباره بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده و ایشان از تمام حقیقت قرآن آگاه شده اند.
بیان سیر آیاتی که برای نزول دفعی قرآن می توان به آنها استدلال کرد:
ابتدا در آيه 185 سوره مبارکهی بقره آمده است: «شهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ * ماه رمضان ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است». از این آیه میتوان دریافت که قرآن کریم در ماه مبارک رمضان نازل شده است.
سپس در آیه سوم سوره دخان چنین بیان شده است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ * ما آن را در شبى مبارك فرستاديم». این آیه هم دلالت بر نزول قرآن در شبی با برکت دلالت دارد.
و نیز خداوند در آیه اول سوره قدر میفرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ * ما اين قرآن عظيم الشأن را در شب قدر نازل كرديم». این آیه نیز صراحتاً بیان میکند نزول قرآن، در شب قدر بوده است.
با کنار هم قرار دادن این آیات روشن میشود که قرآن، در ماه رمضان در شبی با برکت به نام شب قدر به یکباره (و دفعی) بر پیامبر اسلام نازل شده است.
زیرا نزول تدریجی قرآن طی 23 سال، از بعثت نبی مکرم اسلام (ص) تا رحلت ایشان ادامه داشته و هرگز این آیات نمیتواند به نزول تدریجی قرآن اشاره داشته باشد؛ و همانگونه که از آیاتِ بیان شده مشخص است، این آیات دلالت بر نزول قرآن در یک شب مبارک دارد که این با نزول دفعی سازگاری دارد نه با نزول تدریجی.
نکته دیگری که میتوان از آن به نزول دفعی و تدریجی قرآن پی برد دقت در کلمه انزال است:
فرق ميان انزال و تنزيل اين است كه انزال به معناى نازل كردن دفعى و يك پارچه است و تنزيل به معناى نازل كردن تدريجى است. اگر به آیات مورد اشاره در خصوص نزول دفعی بنگریم، خواهیم دید که برای نزول قرآن در شب قدر از مادهی «إنزال» استفاده شده است.
- 2- نزول تدریجی
نوع دیگر نزول قرآن نزول تدریجی است. به این معنا که قرآن کریم طی مدت نبوت پیامبر اسلام (ص) به صورت جزء جزء بر ایشان نازل شده است.
دلیل این پراکندی هم بروز اتفاقات و مسائلی بود که مسلمانان با آن روبرو میشدند؛ و برای پاسخ و یا حل آن مشکل باید از سوی خدا فرمانی ابلاغ میشده؛ و آن دستورات همان آیات نازل شده بر پیامبر (ص) هستند.
در قرآن کریم مجموعه ای از آیات، به نزول تدریجی قرآن از زمان بعثت پیامبر (ص) تا زمان رحلت ایشان اشاره دارد. این آیات عبارتند از:
1) آیه 106 سوره اسراء. خداوند در این آیات با صراحت از تدریجی بودن نزول آیات سخن به میان آورده است.
«وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلىَ النَّاسِ عَلىَ مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا * و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى، و آن را به تدريج نازل كرديم.»
2) معنی و مفهوم و لحن تعداد دیگری از آیات، اشاره به رویدادها و قضایای خاصی دارد که طی دوران نبوّت رخ داده و به واسطهی همان اتفاقات برخی آیات نازل شده است.
مانند آیات 2 تا 4 سوره روم که به شکست لشکر روم اشاره دارد.
«غُلِبَتِ الرُّومُ؛ فىِ أَدْنىَ الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ؛ فىِ بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ وَ يَوْمَئذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * روميان شكست خوردند، در نزديكترين سرزمين، و [لى] بعد از شكستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پيروز خواهند گرديد. [فرجامِ] كار در گذشته و آينده از آنِ خداست، و در آن روز است كه مؤمنان از يارى خدا شاد مىگردند. سوره روم آیه 2-4»
و آیه 123 سوره آل عمران که اشاره به جنگ بدر دارد.
«وَ لَقَدْ نَصرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * و يقيناً خدا شما را در [جنگ] بدر- با آنكه ناتوان بوديد- يارى كرد. پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد.»
علاوه بر آیات یاد شده، یکی از مسلمات تاریخ، همین نزول تدریجی آیات از بعثت پیامبر (ص) تا رحلت ایشان است که در کتب تاریخی متعدد به آن اشاره شده است.
- یک سؤال
بیان شد که آیاتی از قرآن در مورد نحوهی نزول بر نزول دفعی و یکباره و آیاتی نیز به نزول تدریجی در طول مدت زمان نبوت رسول اکرم (ص) دلالت دارند. حال سوالی پیش میآید که آیا قرآنی که به یکباره نازل شده با قرآنی که به صورت تدریجی بر پیامبر (ص) نازل شده فرق دارد یا هر دو یک چیز هستند؟
در پاسخ باید گفت که قرآن مجید دارای دو وجود است؛ یک وجود بسیط، یعنی وجودی بدون اجزاء و یک وجود تفصیل یافته و دارای اجزاء که همین قرآن موجودِ در دستِ ماست.
منظور از وجود بسیط كتابِ مُبِين است که همان مقام علم پروردگار است يعنى همه موجودات در علم بىپايان او ثبت مىباشند.
اين احتمال نيز در معنى كِتابٍ مُبِينٍ وجود دارد كه منظور از آن عالم آفرينش و خلقت و سلسله علت و معلولها است، كه همه چيز در آن نوشته شده است؛ و این وجود بسیط است که به صورت دفعی، در شب قدرِ بر قلب مقدس پیامبر (ص) نازل شده است.
ولی ما حقیقت آن را درک نمیکنیم چون از جنس آنچه ما میبینیم و میشنویم نیست؛ بلکه حقیقتی نورانی است که بر قلب پیامبر (ص) تجلی کرده.
و امّا وجود تفصیل یافته که همان قرآنِ در قالب الفاظ میباشد؛ به صورت تدریجی و طی 23 سال بر پیامبر (ص) نازل شده.
پس قرآنی که نزول دفعی داشته با قرآنی که نزول آن تدریجی بوده از لحاظ محتوا یکی هستند.
- آثار نزول تدریجی برای مردم
چرا قرآن به صورت تدریجی بر پیامبر (ص) نازل شده است؟ آیا بهتر نبود که مانند کتب آسمانی قبل به یکباره بر پیامبر اسلام نازل میشد؟
در پاسخ مواردی را بر می شمریم که با توجه به آنها به این نتیجه خواهیم رسید که نزول تدریجی اثراتی دارد و همین امر موجب نزول تدریجی شده است.
در آیهی 106 سوره اسراء به اولین اثری مترتب بر این نوع نزول، اشاره شده است. خداوند در این آیه میفرماید: «وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلىَ النَّاسِ عَلىَ مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا * و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى، و آن را به تدريج نازل كرديم».
مقصود از تلاوت با درنگ این است که هر آیه یا مجموعهای از آیات که به تدریج بر پیامبر (ص) نازل میشده، در موقع مناسب آنها را به مردم برساند و مجبور نباشد همه قرآن را یک مرتبه به مردم ابلاغ کند. پس اوّلین نکتهی هدف نزول تدریجی این است که با این روش مردم در یک فرصت مناسب و کافی رشد پیدا میکردند؛ مانند کودکی که نمیتواند تمام علوم را به یکباره و در یک زمان کوتاه بیاموزد بلکه کم کم و در طول یک زمان مشخصی این امر محقق میشود.
هدف دیگر از نزول تدریجی، رفع احتیاجات مردم میباشد. البته متناسب با شرایط فردی، اجتماعی و رویدادهای تاریخی و یا شبهاتی که برای مردم روی می داده است.
بدین صورت که هر گاه مسئله و یا سؤالی از سوی مخالفان اسلام مطرح میشد و کسی قادر به پاسخگویی نبود از سوی خداوند آیهای برای رفع آن مشکل و یا سؤال، بر پیامبر اسلام (ص) نازل میشد و در این صورت، جامعه آن روز هم مشکل را فهمیده بود و هم پاسخ را، لذا رشد متناسب با آن را پیدا میکردند.
نکته سوم در مورد نزول تدریجی این است که معارف قرآن دارای درجه و مرتبه است. بدین صورت که بخشی از آیات قرآن دارای پیچیدگی کمتری بود و راحت می شود آنها را فهمید و از سوی دیگر عمل به این آیات هم همراه با مشقّت زیادی نبوده است، مثلاً در آيه ای به نیکی همنوعان سفارش شده است؛ پیداست که این آیه هم دارای فهم آسان است و هم عمل به آن تقریباً آسان است.
امّا آیات دیگری در قرآن وجود دارد که یا فهم آن ها مشکل بوده و دارای پیچیدگی خاصی هستند و یا عمل به آن مشکل است. مثل جهاد در راه خدا.
لذا مثلاً برای پذیرش جهاد ابتدا باید آیات قابل فهم تر و از لحاظ عملی، آیات راحت تری نازل می شده تا مسلمانان ابتدا مزه ی دینداری را بچشند تا آمادگی دریافت دستورات سخت را داشته باشند. مثل وزنه برداری که باید ابتدا وزنه های سبک را امتحان کند تا آمادگی لازم برای بلند کردن وزنه های سنگین تر و کارهای سخت تر را داشته باشد.
چهارمین هدف از نزول تدریجی را قرآن با صراحت در آیهی 32 و 33 سورهی فرقان به آن پرداخته است. خداوند متعال در این آیه میفرماید:
«وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ لَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَالِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا؛ وَ لَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيرًا * و كسانى كه كافر شدند، گفتند: [چرا قرآن يك جا بر او نازل نشده است؟] اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم. و براى تو مَثَلى نياوردند، مگر آنكه [ما] حق را با نيكوترين بيان براى تو آورديم».
در این دو آیه تکیه کلام، بر آثار نزول تدریجی برای پیامبر (ص) است. البته راز نزول تدریجی نسبت به پیامبر (ص)، از راز نزول تدریجی بر مردم جدا نیست؛ بلکه خود بیانگر رازی دیگر برای نزول تدریجی قرآن نسبت به مردم است.
خداوند در این آیات، ابتدا شبههی کفار را که چرا قرآن یک دفعه نازل نشده مطرح میکند و سپس در سه جمله به آن پاسخ میدهد:
در جملهی نخست می فرماید: قرآن را یک دفعه نازل نکردیم تا قلب تو را ای رسول ما تثبیت کنیم.
مقصود از تثبیت قلب پیامبر (ص) پایداری و استواری بخشیدن به آن وجود مقدس و تقویّت روحی اوست تا در انجام وظایفِ رسالت و تحمل مشکلات طاقت فرسای آن، خللی رخ ندهد و رسالت الهی را با تمام توان به سر منزل مقصود برساند.
امّا اینکه چگونگی پیوند میان نزول تدریجی و تثبیت قلب پیامبر (ص) چنین است که: نزول تدریجی آیات، موجب پیوند و رابطهی دائمیِ صاحب فرمان با اعلام کننده و اجرا کنندهی فرمان است.
اصل ارتباط مکرر از یک سو و بیان به موقع حکمِ موضوعات و شبهات و تبیین حقایق مورد سؤال یا اختلاف در وقت نیاز از سوی دیگر و تأیید و تأکید بر حقانیّت دعوت و رسالت و دادن وعده نصرت و یاری و تذکر به وجود پشتوانهای قوی، بلکه قوی ترین پشتوانه؛ مجموعاً بهترین و بیشترین زمینه را برای ثبات بر طریق حق و تحمل مشکلات و آسان شدن آنها و پایداری و استواری در دین فراهم میسازد و زمینهی هر گونه لغزش یا خللی را از بین میبرد.
جملهی «وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا» به دو نکته دربارهی آثار نزول تدریجی اشاره دارد:
نخست آنکه به منظور تثبیت فؤاد [قلب]، آیات قرآن علاوه بر نزول تدریجی، با درنگ و مهلت خوانده می شود تا تثبیت قلب به بهترین وجه صورت گیرد.
دوم آنکه به رغم تفرقهای که بین آیات بر اثر نزول تدریجی به وجود میآید، پیوند آیات با یکدیگر حفظ میشود و ارتباط آنها با یکدیگر قطع نمیشود
- نازل کننده قرآن
در فرایند نزول قرآن، اولین عنصر اساسی نازل کننده آن است. اگر بخواهیم از آیات قرآن در این خصوص استفاده کنیم خواهیم دید، آیاتی که از نازل کننده قرآن سخن به میان آورده اند به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته اول: آیاتی که اصل نزول قرآن در آنها ذکر شده ولی اشارهای به نازل کننده آن ندارد؛ مانند آیه 185 سوره بقره:
«شهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ * ماه رمضان ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است»
دسته دوم: آیاتی که نازل کننده قرآن را خداوند متعال معرفی میکنند؛ نظیر آیه 23 سوره زمر:
«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَدِيثِ * خدا قرآن را فرستاد كه بهترين حديث (و نيكوترين سخن آسمانى خدا) است».
دسته سوم: آیاتی که از نقش جمعی از فرشتگان در نزول قرآن سخن میگویند و به ویژه حضرت جبرئیل را نازل کننده قرآن میدانند. نظیر آیات 193 و 194 سوره شعراء:
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * (روح الامين (فرشته بزرگ خدا) آن (قرآن) را نازل گردانيده».
در آیات دو دسته اخیر، نزول قرآن مجید از یک سو به خداوند متعال نسبت داده شده است و از سوی دیگر به فرشتگان وحی. سؤالی که به ذهن میرسد این است که بالآخره چه کسی نازل کننده قرآن و وحی بر پیامبر است، خداوند متعال یا فرشتگان؟
پاسخ چنین خواهد بود که خداوند متعال فوق فرشتگان است و فرشتگان در طول اراده خداوند هستند و نازل کننده وحی در اصل خداوند متعال است ولی به فرشتگان به لحاظ واسطه بودن در امر نزول نسبت نازل کننده داده شده.
برای روشن شدن مطلب مثالی بیان میکنیم:
اگر فرمانده ای دستوری به یک فرمانبر داد و آن شخص زیر دست هم دستور را انجام داد، در این صورت هم میشود کار را به فرمانده و هم میشود به انجام دهنده نسبت داد.
پس نازل کننده حقیقیِ قرآن، خداوند است زیرا هم منبع وحی است، یعنی قرآن مستقیماً از سوی اوست و هم فرمان نازل شدن آن به پیامبر (ص) را صادر کرده است و فرشتگان نازل کننده هم نازل کننده با واسطه هستند، یعنی به واسطه امر و قدرت الهی که به آنها داده شده است آنها توانسته اند قرآن را بر پیامبر (ص) نازل کنند.
با این توضیح میتوان نزول قرآن را هم به خدا نسبت داد و هم به فرشتگان و هر دو صحیح است.
- دریافت کننده قرآن
نظیر آنچه در نازل کننده قرآن بیان شد، درباره کسی که قرآن بر او نازل شده (منزلٌ علیه) نیز مطرح است. در رابطه با دریافت کننده وحی وقتی به آیات کلام الله مجید مراجعه میشود، آیات را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
الف) در برخی از آیات به نزول قرآن اشاره شده، امّا سخنی درباره کسی که قرآن بر او نازل شده به میان نیامده است؛ مانند آیه 9 سوره حجر:
«إِنَّا نحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لحَافِظُونَ * اين ماييم كه اين ذكر (قرآن) را نازل كردهايم و ما آن را بطور قطع حفظ خواهيم كرد».
ب) در مقابل، آیات فراوانی پیامبر (ص) را دریافت کننده قرآن معرفی میکنند.
«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ ءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلىَ محُمَّدٍ وَ هُوَ الحْقُّ مِن رَّبهِّمْ * و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند و به آنچه بر محمّد (ص) نازل آمده گرويدهاند [كه] آن خود حقّ [و] از جانب پروردگارشان است. سوره محمد ایه 2».
ج) و دسته ای دیگر از آیات، بر نزول قرآن بر مردم دلالت دارند.
مانند آیهی 174 سورهی نساء:
«يَأَيهَّا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا * اى مردم، براى هدايت شما از جانب خدا برهانى (محكم) آمد، و نورى تابان به شما فرستاديم».
شاید در نگاه اول یک دوگانگی در دریافت کننده قرآن به نظر آید؛ زیرا در جایی دریافت کننده وحی پیامبر (ص) ذکر شده است و درجای دیگر مردم.
حل این موضوع بدین صورت است که قرآن به طور مستقیم، فقط بر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نازل شده است؛ و تنها قلب آن حضرت (ص) ظرف نزول قرآن بوده است و مردم از طریق تلاوت آیات به واسطه پیامبر (ص) و شنیدن و فهم آن، از معارف قرآن بهرمند میشده اند.
بنابراین مقصود از نزول قرآن بر مردم آن است که پیامبر (ص) قرآن را برای مردم تلاوت می کرده و به گوش مردم میرسیده و مردم از آن بهره میبرده اند.
لذا بین این آیات تناقضی وجود ندارد و آنجا که میگوید دریافت کننده پیامبر (ص) است، نزول بلاواسطه مقصود است (آیات مستقیماً از سوی خداوند بر پیامبر نازل میشده) و وقتی نزول بر مردم را مطرح میکنند، نزول با واسطه منظور است، یعنی قرآن به واسطهی پیامبر (ص) به مردم رسیده است.
- چگونگی دریافت قرآن
پیامبر اکرم (ص) وحی را چگونه دریافت میکرد؟
آیا وحی را به صورت صوت میشنیدند یا در قالب لفظ به ایشان القاء میشده است و یا به صورت لوحهای نوشته شده بوده است؟
در پاسخ این سؤالات بجاست ابتدا نکتهای یاد آوری شود.
همه میدانیم هر چیزی را که بتوان با حواس پنج گانه (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه) درک کرد را موجود محسوس گویند؛ و تمام انسانها قادر هستند محسوسات را درک کنند.
در برخی از آیات قرآنی آمده است که وحی قرآنی در لوحههای ارجمند و پاکی بوده؛ مانند آیات 13 تا 15 سوره عبس:
«فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةِ؛ بِأَيْدِى سَفَرَةٍ * در صحيفههايى گرامى، بلندقدر و پاكيزه، به دست كاتبانى».
و در آیاتی نظیر آیهی 19 سورهی تکویر، آمده که قرآن نازل شده، از نوع شنیدنیها است.
«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * كه قرآن گفتار فرستادهی بزرگوار خدا (جبرئيل امين) است.»
این آیه، قرآن را در هنگام نزول بر پیامبر (ص) وحیی از جنس گوش دادنی، معرفی میکنند.
و آیات دیگری هم از نزول قرآن، بر قلب پیامبر (ص) خبر میدهند.
مانند آیهی 97 سوره بقره:
«قُلْ مَن كاَنَ عَدُوًّا لِّجِبرْيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلىَ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ * بگو آن كس كه دشمن جبرئيل است بايد بداند كه وى قرآن را باذن خدا بر قلب تو نازل كرده».
این آیات بیانگر این حقیقت است که آنچه بر پیامبر (ص) نازل میشده، صدایی مادی یا لوحی قابل حس نبوده. بلکه رسول خدا وحی را با قلب خود و با چشمِ دل و گوشِ جان، دریافت میکردهاند.
بنابراین به ظاهر، با یک تناقض روبرو میشویم و آن جنس قرآنِ نازل شده بر پیامبر (ص) است. بدین صورت که آیا آن وحی (قرآن) مادّی و قابل حس بوده، یا یک أمر معنوی و غیر قابل درک با حواس ظاهری؟
پاسخ چنین خواهد بود که نزول قرآن، یک نزول مادی، مانند بارش باران نیست؛ بلکه نزولی است معنوی؛ و نزول معنوی با لوحهی قابل دیدن و خواندن و همچنین صوت مادی سازگاری ندارد.
زیرا اگر قرار بود وحی چنین خصوصیتی را دارا باشد، یعنی قابل حس باشد، باید دیگران هم هنگام نزول وحی، لوح مادّی یا صوت فرشتگان را می دیدند و یا میشنیدند. لذا روشن میشود که آنچه بر پیامبر اسلام نازل میشده حقیقتی بوده غیر قابل دیدن و یا شنیدن با حواس ظاهری.
- الهی بودن الفاظ قرآن
از دیر باز این سؤال مورد توجه مفسران و دانشمندان علوم قرآنی بوده؛ که آیا پیامبر گرامی (ص) هنگام دریافت وحی و قرآن، صرفاً معارف و دانستهها را دریافت میکردند و سپس خود، آنها را در قالب الفاظ و عبارات برای مردم بیان میکرد؛ یا آنکه فقط الفاظ را دریافت میکرد و همانند دیگران از طریق همین الفاظ به معانی و معارف منتقل میشدند و یا آنکه هم الفاظ و هم معانی از خداوند است و پیامبر (ص) هر دو را از خداوند دریافت میکرده است؟
با دلایلی که بیان می شود به این حقیقت خواهیم رسید که نه تنها محتوای قرآن الهی است، بلکه آیات فراوانی دلالت دارند که الفاظ و عبارات قرآن نیز از سوی خداوند متعال است و بر پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده.
دلایل به شرح ذیل است:
- آیات تحدی
تحدی به معنی همانند آوری است؛ و در خصوص قرآن، بدین معنی است که خداوند متعال برای فهماندن الهی بودن قرآن به مخالفان و منکران پیامبر اسلام (ص) فرمان میدهد که اگر شکی در معجزه بودن قرآن دارید سورهای مانند آن را بیاورید.
«وَ إِن كُنتُمْ فىِ رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلىَ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ * به آنها بگو اگر شک دارید که این قرآن از سوی خداوند است نمونه ای از سورههای آن را بیاورید. سوره بقرة آیه 23».
آیات قرآن هم از لحاظ الفاظ و هم از لحاظ معنا دارای اعجاز هستند؛ و تحدیِ قرآن بدون شک شامل درخواستِ همانند آوری، در فصاحت و بلاغت که مربوط به الفاظ و ظاهر قرآن است هم میشود.
مخاطبان قرآن در همان نگاه اول پی میبردند که چنین معارف عظیمی که در قرآن بیان شده، بیان آن حتی از سوی یک انسان حکیمِ هم غیر ممکن است. با این احوال نمیشود گفت که تحدی در رابطه با مفهوم و معارفی بوده که در قرآن بوده زیرا خواستن کاری از کسی که بدون شک در انجام دادن آن عاجز است و هیچ ادعایی هم ندارد کاری بیهوده بوده است.
یعنی وقتی خداوند از مخالفان در خواست همانند آوری میکند، به این مطلب اشاره دارد که اگر می توانید جملاتی به سبک قرآن را بیاورید؛ که به مانند قرآن دارای فصاحت و بلاغت باشد یعنی شیوا و رسا باشند و گوش نواز؛ زیرا اعراب آن دوران از لحاظ سخن گفتن در حدّ بسیار بالای فصاحت و بلاغت بودند و در این مورد بود که هماورد طلبی معنا پیدا میکند.
از این عبارت میتوان نتیجه گرفت که الفاظ و جملات قرآن هم از سوی خدا بوده و هر آنچه مستقیماً از سوی خداست معجزه است؛ و خداوند میداند که به دلیل معجزه بودن قرآن کسی توانایی همانند آوری آن را ندارد.
به بیان دیگر آیات تحدی نشان میدهد که الفاظ و عبارات هم از سوی خدا نازل شده و ساخته و پرداخته ذهن هیچ انسانی حتی پیامبر اسلام (ص) نیست و گرنه همان گونه که بشری مانند پیامبر (ص) میتوانست مانند آن را بیاورد، بشر یا بشرهای دیگری هم میتوانستند چنین کنند.
- برخی اوصاف قرآن
اوصاف به کار رفته برای قرآن، نیز به خوبی بیانگر این نکته است که الفاظ قرآن و عبارات آن نیز از سوی خداوند متعال است:
خداوند در آیه 12 سوره احقاف میفرماید:
«وَ هَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا * و اين [قرآن] كتابى است به زبان عربى كه تصديقكننده [آن] است.» و به کار بردن واژه (لسان= زبان) در مورد قرآن و همچنین آوردن واژهی (عَرَبیّ) به عنوان صفت، برای (لسان) این مطلب را تأیید میکند که الفاظ قرآن نیز از سوی پرودگار عالم میباشد؛ یعنی خداوند الفاظ قرآن را لفظی به زبان عربی و از سوی خود میداند.
- راز عربی بودن قرآن
برای نزول قرآن به زبان عربی دلایل متعددی وجود دارد که به اختصار به برخی از آنها میتوان به قرار زیر اشاره کرد:
- روحیهی خاص مردم عربستان و خوی تعصبی که با اعتقادات آنان عجین گشته بود سبب میگشت که اگر وحی (قرآن) به زبان دیگری می آمد، یقینا به شدت با آن لجاجت شود و کسی به آن ایمان نمی آورد لذا قرآن به زبان عربی نازل گشت تا زمینه برای بهانه جویان فراهم نباشد.
- فرستادن رسولان و پیامبران الهى به سوى اقوام و ملت هاى گوناگون، جز به زبان آنها صورت نگرفته است و این همزبانى هر پیامبر با قوم خویش، یك اصل كلى و فراگیر بوده است؛ بنابراین، عربى بودن قرآن امرى طبیعى مى باشد، چرا كه پیامبر از میان قومى برانگیخته شد كه زبانشان عربى بود.
- زبان شناسان عقیده دارند كه زبان عربى داراى امتیازاتى است كه در سایر زبانها وجود ندارد؛ و قواعد آن نیز منطقیتر از سایر زبان هاست، همچنین گستردگی و وضوح این زبان بیشتر از سایر زبانهاست؛ براى مثال: افعال در زبان عربى به جاى شش صیغه، چهارده صیغه دارند، تمام اسمها، مؤنث و مذكر دارند و افعال و ضمایر و صفتها مطابق آنها مى باشند. دستور زبان و علم فصاحت و بلاغت آن نیز، این زبان را از دیگر زبانها ممتاز مى سازد.
- از آن جا كه اسلام آخرین و كاملترین دین آسمانى است، لازم است كه قرآن، معجزه ى جاویدان و ماندگار این دین، به زبانی نازل شود که اولاً همه ی انسانها در هر زمان و مکانی بتواند از آن استفاده کند، در ثانی بر اساس اعجاز آن در فصاحت و بلاغت در مقام تحدى بر آمده و نه تنها مردم صدر اسلام را، بلكه همهى انسانها را در همهی دورانها و همهی مكانها به هماوردى و آوردن نمونهى كوچكی مانند قرآن فرا بخواند و بر اساس آنچه كه گذشت، بهترین زبانى كه بتواند این هدف را دنبال كند، زبان عربى است.
و در پایان میتوان گفت: با توجه به حكیم بودن خداوند نازل شدن قرآن به زبان عربى چیزى جز مقتضاى مصلحت و حكمت الهى نیست.
- دلایل نقلی
در این قسمت به دلایلی که در قرآن مجید برای عربی بودن خویش مطرح شده، اشاره میشود.
1- پیشگیری از بهانه جویی مخالفان:
دستهای از آیات به چرایی عربی بودن قرآن و حکمتِ نازل شدن آن بر یک فرد عرب میپردازند؛ مانند:
«وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعجَمِيًّا لَّقَالُواْ لَوْ لَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ ءَ اعجَمِىٌّ وَ عَرَبىٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ امَنُواْ هُدًى وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فىِ آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمىً أُوْلَئكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكاَنِ بَعِيد * و اگر [اين كتاب را] قرآنى غير عربى گردانيده بوديم، قطعاً مىگفتند: چرا آيههاى آن روشن بيان نشده؟ كتابى غير عربى و [مخاطبِ آن] عرب زبان؟ بگو: اين [كتاب] براى كسانى كه ايمان آوردهاند رهنمود و درمانى است، و كسانى كه ايمان نمىآورند در گوشهايشان سنگينى است و قرآن بر ايشان نامفهوم است، و [گويى] آنان را از جايى دور ندا مىدهند! سوره فصلت آیه 44».
آری خداوند نمیخواهد نامفهوم بودن آیات به دلیل اختلاف زبان، بهانهای برای مخالفان شود و به بهانه تناسب نداشتن قرآن با زبان آنها از تسلیم شدن در مقابل آن خودداری کنند.
2- زمینه سازی برای پذیرش اعراب:
آیات 198 و 199 سوره شعراء، اشاره به این نکته دارند که اعرابِ عصرِ نزول قرآن، به دلیل تعصب بر عربیّت خود، در صورتی که قرآن بر پیامبری غیر عرب نازل می شود؛ پیامبری وی و سخنش را نمیپذیرفتند و به هیچ عنوان پیام خدا را از سوی فردی غیر عرب را پذیرا نبودند.
«وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلىَ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُواْ بِهِ مُؤْمِنِينَ * و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مىكرديم، و [پيامبر] آن را بر ايشان مىخواند به آن ايمان نمىآوردند».
3- رد اتهام:
حکمت دیگر نزول قرآن به زبان عربی باطل کردن شبههی مخالفانی است که میگفتند: پیامبر (ص) قرآن را از انسان دیگری که غیر عرب هم بوده فرا گرفته و این کتاب، وحیانی و آسمانی نیست.
این در حالی است که قرآن به زبان عربیِ روشن است و امکان صدور این کتاب از فردی غیر عرب غیر ممکن است. آیه 103 سوره نحل نیز به این مطلب اشاره دارد.
«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِىٌّ وَ هَاذَا لِسَانٌ عَرَبىِّ مُّبِينٌ * و ما كاملا آگاهيم كه كافران (معاند) مىگويند: آن كس كه مطالب اين قرآن را به رسول مىآموزد بشرى است، در صورتى كه زبان آن كس كه اين قرآن را به او نسبت مىدهند اعجمى (غير فصيح) است و اين قرآن به زبان عربى فصيح و روشن است».
4- فرستادن هر پیامبری به زبان قوم خود:
و دستهی دیگری از آیات هستند که از فرستادن هر پیامبری به زبان قوم خود سخن میگوید؛ مانند:
«وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَينَّ لهَمْ * هيچ پيغمبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا (احكام را) براى آنان بيان كند. سوره ابراهیم آیه 4».
- اهداف نزول قرآن
قرآن کتابی از جانب خدا و معجزهی رسول اکرم (ص)، برای هدایت بشر است. با این تعریف و با این نگاه میتوان هدف نزول آن از سوی خدای رحمان را چنین بر شمرد:
- قرآن معجزهی پیامبر (ص):
یکی از ویژگیهای پیامبران ارائهی معجزه است. پیامبر اسلام (ص) نیز معجزات متعددی داشته که مهمترین آنها قرآن کریم بوده است. این کتاب شریف توسط جبرئیل به پیامبر (ص) نازل میشده. اعجاز آن به زمان و مکان خاصی محدود نیست. بلکه جنبه ی ابدی دارد، زیرا پیش گوییهای قرآن به حقیقت پیوسته، وهمانا مخالفان آن توانایی آوردن سورهای نظیر آن را ندارند. البته معجزه بودن قرآن در راستای همان هدف دوم است، یعنی هدایت انسان.
- وسیلهی هدایت:
در مورد هدایتگری قرآن که شکی در آن نیز نیست، علاوه بر شواهد بیرونی از خود قرآن نیز میتوان آیات متعددی را برای این شاهد آورد؛ از جمله:
«هَذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ * اين (كتاب خدا و آيات مذكوره) حجت و بيانى است براى عموم مردم و راهنما و پندى براى پرهيزكاران. سوره آل عمران آیه 138».
«إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يهْدِى لِلَّتىِ هِىَ أَقْوَمُ وَ يُبَشرِّ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا * همانا اين قرآن خلق را به راستترین و استوارترين طريقه هدايت مىكند و اهل ايمان را كه نيكوكار باشند به اجر و ثواب عظيم بشارت مىدهد. سوره اسراء آیه 9».
- شأن یا سبب نزول قرآن
از آن جا که قرآن احکامِ لازم برای هدایت بشریّت را بیان نموده است و باید این آیات الهی تفسیر و مراد از آنها روشن شود، فهمیدن این موضوع که این آیه در چه شرایط و به چه دلیل بر رسول گرامی اسلام (ص) نازل شده بسیار اثر بخش خواهد بود و میتواند مفسّر و تدبّر کنندهی در قرآن را در فهم صحیح آیات یاری رساند.
و به طور خلاصه میتوان گفت اسباب یا سبب نزول سؤالات یا حوادثی بودند که باعث میشد آیه یا آیاتی برای پاسخ به آن سؤال و یا پیش آمد نازل شود. البته آن سؤال و پیش آمد همان مسائلی بودند که بشریّت تا روز رستاخیز با آن سروکار دارد و به نوعی پاسخ به آنها پاسخ به تمام بشریّت در تمام دورانها بوده است؛ و وظیفهی مفسّر و علمای دین است که در قرآن تدبّر کرده و مشکلات هر عصری را با کمک رهنمودهای قرآن حلّ و فصل نمایند.
بنیانگذار این علم شخص پیامبر اسلام (ص) بوده است و بعد از ایشان امیر المومنین علی (ع) است که شخص پیامبر (ص) ایشان را نیز از شأن و اسباب نزول آیات آگاه کرده است.
- اهمیّت دانستن اسباب نزول آیات
اینکه چرا دانستن اسباب و عوامل نزول آیات قرآن مهم است و باید بدانها پرداخته شود را می توان چنین برشمرد:
- رسیدن به مدلول و مفهوم صحیح آیه
برای آنکه به مفهوم و مقاصد صحیح آیات و سورهها برسیم، شناخت اسباب نزول را میتواند یکی از عوامل مهم برشمرد. در غیر ان صورت راه را بیراهه رفته ایم.
- فهم بهتر مراد قرآن:
بدون پرداختن به اسباب نزول، در فهم آیات قرآن خلأ ایجاد خواهد شد؛ و فهم صحیح دچار مشکل میشود.
- ماندگاری حوادث:
حفظ دقیق حوادث ریز و درشت تاریخ اسلام که نتایج خوب فرهنگی، تربیتی، اخالقی و … دارند با پرداختن به اسباب نزول صورت خواهد گرفت.
- جلوگیری از جعل و وضع:
شأن نزول شبب میشده که در طول تاریخ اسلام برای افراد مختلف بی مورد فضیلت سازی نشود.
مثلاً اگر آیهای برای تأیید کار شخصی نازل میشده است، خوب مشخص است که این فضیلت برای آن شخص محسوب میشود، امّا اگر شأن نزول آیات را کسی نداند ممکن است کسی دیگر این افتخار را به نام خود ثبت کند و فضیلت نداشتهای را برای خود دست و پا کند که این موجب گمراهی مسلمین نیز خواهد بود.
- پی بردن به اعجاز قرآن:
یک وجه اعجاز قرآن اخبار از غیب است. لذا با دانستن شأن نزول آیات، این وجه اعجاز قرآن بهتر درک میشود.
- جلوگیر از رویکرد باطنی به قرآن:
با فهمیدن اسباب نزول، روشن میشود که قرآن با مقیاسی گسترده با زندگی انسان سر و کار داشته و به طور جدی به مسائل ریز و درشت انسانها پرداخته است. لذا جلوی دید صوفی گرایانه و عُزلت گزینی و کنج نشینی گرفته میشود.
- حکمت الهی در قانونگذاری
از طریق آشنایی با اسباب نزول میتوانیم حکمت الهی را در مورد قوانینی که از طریق وحی قرآن بر مردم اعلام میشده را باز یابیم؛ زیرا با دانستن سبب و علّت حکمی شوق و تمایل در مسلمانان برای اجرای آن بیشتر میشود.
- آیات و سورهها در رابطه با اسباب نزول
آیهها و سورههای قرآن از لحاظ اسباب نزول را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: آیه و سورههایی که دارای اسباب نزول نیستند یا به عبارت دیگر دارای اسباب نزول عام هستند و آیه و سورههایی که دارای اسباب نزول خاص هستند؛ که به توضیح هر کدام خواهیم پرداخت:
1- آیه و سورههای فاقد اسباب نزول خاص
برخی آیات و سورههای قرآن بدون اینکه مسئلهای موجب شود نازل شده اند و به هیچ حادثه و واقعهای و یا سؤال پرسشی که موجب نزول آیه میشده اند ربطی ندراد. بلکه فقط میتوان برای این آیه یا سورهها اسباب نزول عام و کلی جستجو کرد؛ و آن اسباب عام و کلی عبارتند از اینکه همهی انسانها نیاز به رهنمودهای الهی برای جبران نارسایی اندیشههای بشری به وسیلهی وحی دارد تا به واسطه این آیات حق را از باطل تشخیص داده به حیات سراسر سعادت دست یابد.
که این آیه و سورهها خود به دو دسته تقسیم میشوند:
الف) آیات و سورههایی که تاریخ زندگانی و حوادث و رویددادهای مربوط به امّتهای گذشته در آنها مطرح شده. البته بخشی از قصههای قرآنی و تاریخ زندگانی امّتها به سبب سؤال نازل شده است؛ مانند زندگانی ذو القرنین که آیهای که برای توضیح و بیان ذوالقرنین نازل شده برای پاسخ سؤال مسلمانان در مورد ایشان بوده است. پس میتوان گفت سبب نزول این آیه سؤال مسلمین بوده است.
ب) آیات و سورههایی که شامل اخبار غیبی و دورنمایی از عالم برزخ و بهشت و دوزخ، حالات روز قیامت و احوال بهشتیان و دوزخیان و امثال آنها میباشد که سبب نزول خاصی را نمیتوان برای آنها جستجو کرد.
2- آیات و سورههایی که اسباب نزو خاصی دارند
در قرآن کریم به آیات و سورههایی بر میخوریم که دارای سبب نزول خاصی هستند. همان گونه که بیان شد اسباب نزول عبارتند از: اموری که در زمان نبوّت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روی داده و باعث نزول آیات و یا سورهای میشده، که عبارتند از:
الف) حادثهای که مهم و جالب و یا سخت و خطر ناک و ناگوار بوده است.
ب) سؤالات مردم از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در مورد موضوعی می پرسیدند.
ج) اوضاع و شرایط پدید آمده برای مسلمانان که باید موضع گیری مسلمانان در مقابل آن مشخص میشده است.
در نتیجهی این حوادث، آیه یا آیاتی و یا احیاناً سورههایی نازل میشده و این آیات مطالبی دربارهی آن حادثه و یا در جهت پاسخ به سؤال مردم و یا تعیین موضع مسلمین بیاناتی ارائه میکرده است. فلذا نزول این آیات ریشه در این امور داشته است.
- اشاره به برخی حوادث سبب ساز نزول
اکنون به برخی از این حوادث و آیهی مربوطی که انزل شده اشاره میشود.
- حوادث جالب و سازنده
بخش از حوادث و رویدادهایی که همزمان با حیات رسول (ص) به وقوع میپیوست آنچنان جالب و سازنده و با ارزش بود که در جهت تایید آنها از سوی خدا، آیه و یا آیاتی و یا سورهای نازل میشد که برخی از آنها عبارتند از:
- در حال نماز خواندن بخشش کردن
جانشینی پیامبر (ص) آنقدر مهم بود که خداوند و رسولش در هر موقعیّتی که مناسب بود ایشان را به عنوان جانشین معرفی مینمودند تا اصحاب بعد از رسول گرامی اسلام دچار تفرقه و گمراهی نشوند. یکی از این حوادث که باعث شد آیهای هم از سوی خداوند در مدح امیر المؤمنین علی (ع) اعلام جانشینی و اطاعت از او بیان شود، حادثهای بود که علی (ع) در نماز و در حال رکوع بود و در پی درخواست مستمندی حضرت انگشتر خود را به او عطا کرد و در پی این کار زیبا آیهی زیر نازل شد که هم تأیید کار ارزشمند ایشان و هم اعلام جانشینی و اطاعت از ایشان در آن مطرح است:
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ * ولىّ امر شما تنها خدا و رسول و مؤمنانى خواهند بود كه نماز به پا داشته و به فقرا در حال ركوع زكات مىدهند (به اتفاق مفسّران مراد على عليه السّلام است). سوره مائده آیه 55».
- ایثار خانوادگی
خلاصهی داستان این است که امام حسن و حسین (علیهم السلام) بیمار شدند و حضرت علی و فاطمه (علیهم السلام) تصمیم گرفتند برای بهبودی حال آنها سه روز روزه بگیرند. ایشان روز اول روزه گرفتند امّا وقتی خواستند شب اول افطار کنند سائل و بی نوایی از آنها در خواست کمک کرد و ایشان غذایی که برای افطار خویش آماده کرده بودند را به آن مستمند دادند و خود با آب افطار کردند و چیزی نخوردند.
روز دوم را هم روزه گرفتند و وقتی میخواستند که شب دوم افطار کنند یتیمی آمد و از آنها درخواست کمک نمود؛ ایشان غذای آن شب خویش را به یتیم دادند و آن شب نیز روزهی خود را فقط با آب افطار کردند و چیز دیگری نخوردند.
روز سوم حضرت علی (ع) با دو فرزند خدمت حضرت رسول (ص) رسیدند در حالی که از شدت گرسنگی بچهها میلرزیدند. حضرت رسول فرمود چقدر بر من دشوار و ناگوار است که شما را بدین حال میبینم.
بعد از این ایثار بود که بود که آیهی زیر نازل شد:
«يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً * آن بندگان، نيكو به عهد و نذر خود وفا مىكنند و از قهر خدا در روزى كه شر و سختيش همه اهل محشر را فرا گيرد مىترسند. سوره انسان آیه 7».
و همانگونه كه بیان شد مصداق اين آيات امير مؤمنان على و فاطمه زهرا و فرزندان آنها حسن و حسين (سلام اللَّه عليهم اجمعين) مىباشند كه نذر خود را در مورد سه روز روزه داشتن ادا كردند و جز با آب افطار ننمودند و قلب آنان از خوف خدا و خوف قيامت مالا مال بود.
البته حوادث زیبایی که باعث نزول آیات قرآن شود فراوان است که به همین مقدار اکتفا می شود.
حوادث ناگوار و ویرانگر
امّا در خصوص حوادث زشت و یا خطر ناکی که به واسطهی آنها آیه یا آیاتی نازل شده باشد میتوان به موارد زیر برای نمونه اشاره کرد:
- دسیسهی یهودیان و فتنه انگیزی آنان میان مسلمانان
یهودیان خاطرهی جنگهای دو قبیلهی اوس و خزرج که مسلمان شده بودند را در دوران قبل از اسلام در ذهن مردم این دو قبیله که مسلمان شده بودند زنده میکردند تا آنان را از دین اسلام رویگردان سازند. این یهودیان سرانجام توانستند با این گونه دسیسهها و ترفندها میان این دو قبیله درگیری ایجاد کنند، وکار به جایی رسید که این دو گروه برای جنگ با یکدیگر به حالت آماده باش در آمدند. از پی این جریان بود که آیههای زیر نازل گردید:
«يَأَيهَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ؛ وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنتُمْ تُتْلىَ عَلَيْكُمْ ءَايَاتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَن يَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلىَ صرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر پيروى بسيارى از اهل كتاب كنيد شما را بعد از ايمان به كفر بر مىگردانند. و چگونه كافر خواهيد شد در صورتى كه آيات خدا بر شما تلاوت مىشود و پيغمبر خدا ميان شماست؟ و هر كس به دين خدا متمسّك شود محققا به راه مستقيم هدايت يافته است. سوره آل عمران آیه100- 101».
- افشاء و خنثی سازی ترفندهای منافقین (مسجد ضرار)
گاهی هم مناقفین برای نابودی اسلام دسیسههایی در سر میپروراندند که با نزول آیهای و افشاء نیّت آنها دسیسهی آنها هم خنثی میشد. امّا حادثهی ناگوار دیگر از این قرار بود که:
گروهی از مسلمانان، مسجد قُبا را بنا کردند و از حضرت رسول (ص) درخواست کردند در آن مسجد اقامهی نماز نماید که حضرت نیز پذیرفتند.
در مقابل، منافقین مسجدی بنا کردند که به مسجد ضِرار نام برده شد. هدف آنها از برپایی این مسجد آسیب رساندن به مسجد قُبا و تقویت کفر بود؛ و نیز میخواستند با آن مسجد، میان افراد با ایمان که در مسجد قُبا نماز میخواندند تفرقه ایجاد کنند تا سنگر و کمین گاهی برای ابو عامر راهب که از مدّتها پیش با پیامبر در حال محاربه و جنگ بود تدارک ببینند. تا موجب نابودی اسلام شوند.
آنها از حضرت درخواست کردند که ایشأن نماز را در این مسجد بخواند که حضرت چون عازم غزوهی تبوک بود موکول به بازگشت کردند. امّا بعد از بازگشت آن حضرت از غزوهی تبوک این آیه نازل شد:
«وَ الَّذِينَ اتخَّذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْرِيقَا بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنىَ وَ اللَّهُ يَشهْدُ إِنهَّمْ لَكَاذِبُونَ * و (گروهى ديگر از منافقانند) آنان كه مسجدى براى زيان به اسلام برپا كردند و مقصودشان كفر و عناد و تفرقه كلمه بين مسلمين و ساختن كمينگاهى براى دشمنان ديرينه خدا و رسول بود، و با اين همه قسمهاى مؤكّد ياد مىكنند كه ما جز قصد خير غرضى نداريم، و خدا گواهى مىدهد كه محققاّ دروغ مىگويند. سوره توبه آیه 107».
که با نزول این آیه و برملا شدن نقشهی شوم آنها طرح منافقین برای نابودی اسلام نقش بر آب شد.
- پرسشهای مردم
گاهی نیز سبب نزول آیات قرآن، پرسشهای مردم از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بود؛ که پرسشها را میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
- پرسشهایی مربوط به مسائلی که در دوران آنها سپری نشده بود.
- پرسشهایی مربوط به مسائل روز.
- پرسشهایی که به آینده ارتباط داشت.
که در پاسخ دادن به این پرسشها، گاهی پاسخ بلافاصله نازل میشد و گاهی هم بنا بر حکمتی به تعویق میافتاد و بعداً نازل میشد.
مسائل گذشته مانند مسئلهی ذو القرنین و اصحاب کهف و … که پاسخ آنها در آیات سورهای إسراء و کهف نازل شد.
و مطالب روز مانند سؤال از روح که در پاسخ آن در آیهی 85 سورهی إسراء بیان شد:
«وَ يَسئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبىّ وَ مَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا * و تو را از حقيقت روح مىپرسند، جواب ده كه روح از (عالم) امر خداست (و بىواسطه جسمانيات به امر الهى به بدنها تعلق مىگيرد) و (شما پى به حقيقت آن نمىبريد زيرا) آنچه از علم به شما دادند بسيار اندك است».
و مطالب آینده مانند لحظهی وقوع قیامت که در آیهی 178 سورهی اعراف پاسخ آن آمده است:
«يَسْئلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَئهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبىِّ لَا يُجلِّيهَا لِوَقْتهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَا تَأْتِيكمُ إِلَّا بَغْتَةً يَسئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِىٌّ عَنهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَاكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ * (اى رسول ما) از تو احوال و ساعت قيامت را سؤال خواهند كرد كه چه وقت فراخواهد رسيد؟ پاسخ ده كه علم آن منحصرا نزد ربّ و خداى من است، كسى به جز او آن را به هنگامش آشكار نكند، (شأن) آن ساعت در آسمانها و زمين بسى سنگين و عظيم است، نيايد شما را مگر ناگهانى. از تو مىپرسند گويى تو كاملا بدان آگاهى. بگو: علم آن ساعت محققا نزد خداست، ليكن اكثر مردم آگاه نيستند».