یکی از مهمترین مباحث در زمینه­ی قرآن شناسی بحث نزول قرآن است. در این بحث بعد از معانی نزول و چگونگی نزول این کتاب شریف و همچنین ارکان اصلی نزول پرداخته می­شود. مسئله­ی دیگری که در این باب بدان پرداخته می­شود، بحث چگونگی دریافت قرآن کریم است؟

همچنین در این بخش مسئله الهی بودن الفاظ این کتاب شریف مورد بررسی قرار می­گیرد؛ یعنی آیا الفاظ و کلمات قرآن هم از سوی خداوند تبارک و تعالی بوده یا اینکه فقط معارف به حضرت رسول (ص) وحی می­شده و ایشان خود در قالب این کلمات آن معانی را برای ما بیان کرده اند؟

  • کیفیت نزول قرآن

واژه­ی نزول و هم خانواده­های آن، به مفهوم فرود آمدن می­باشند؛ و در اصل برای فرود آمدن شیء مادی از مکانی به مکان دیگر وضع شده. مثلاً پائین آمدن و بارش باران از آسمان به سوی زمین را نزول باران گویند.

باید دقت شود سخن از نزول قرآن بدین معنی نیست که این کتاب شریف مانند یک کتاب معمولی، دارای صفحه و جلد باشد و از آسمان به زمین افتاده باشد و یا اینکه قبلاً در دست خدا و یا فرشته­ها بوده و بعداً به دست رسول خدا داده شده است؛ بلکه منظور این است که این کتاب شریف، حقیقتی دارد که نزد خداست و به دلیل نزدیک بودن آن حقیقت به منبعِ وحی، یعنی خداوند متعال، دارای مقامی بالاست و انسان نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد لذا خداوند برای هدایت انسان و برای قابل دسترس بودن آن، این کتاب شریف را به صورتی خاص در قالب الفاظ، نازل کرده است که یک انسان معمولی با امکانات و توانایی­های که دارد، از قبیل خواندن و نوشتن و … بتواند از آن استفاده کند.

به عبارت دیگر قرآن در قالب لفظ به این معناست که این کتاب، حقیقت دیگری دارد که بسیار متعالی است و خداوند برای آنکه این حقیقت در اختیار بشر قرار گیرد و برای آنها قابل فهم شود، آن را تنزّل داده (به زمین فرستاده) تا سر انجام در قالب الفاظ و عبارات تجلی کرده است.

  • چگونگی نزول قرآن

یکی از مهم­ترین مسائل در مورد شناخت قرآن نحوه­ی نزول قرآن بر رسول گرامی اسلام است. بدین صورت که آیا همه­ی قرآن در قالب یک کتاب به رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) وحی شده یا اینکه هر بخشی از قرآن به مناسبت ­های مختلف بر ایشان نازل می­شده و بعداً به صورت یک کتاب تدوین شده است؟

برای یافتن پاسخ با بررسی آیات مختلف قرآن به دست می­آید که قرآن مجید دو گونه بر پیامبر اسلام نازل می­شده است؛ (دفعی) و (تدریجی).

مجموعه­ای از آیات، بر نزول دفعی و یکباره قرآن در زمانی معین که شب قدر است، دلالت دارند و مجموعه­ای دیگر از آیات هم بیانگر نزول آیات در گذر زمان و به صورت تدریجی‌اند.

  • 1- نزول دفعی 

بیان شد که قرآن دو گونه بر پیامبر اسلام نازل شده که یکی از آن گونه­ها نزول دفعی بود. منظور از نزول دفعی، یکباره بودن نزول آن است. بدین معنا که کل قرآن به یکباره بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده و ایشان از تمام حقیقت قرآن آگاه شده اند.

بیان سیر آیاتی که برای نزول دفعی قرآن می توان به آنها استدلال کرد:

ابتدا در آيه 185 سوره مبارکه­ی بقره آمده است: «شهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ * ماه رمضان ماه­ى است كه قرآن در آن نازل شده است». از این آیه می‌توان دریافت که قرآن کریم در ماه مبارک رمضان نازل شده است.

سپس در آیه سوم سوره دخان چنین بیان شده است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في ‏لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ * ما آن را در شبى مبارك فرستاديم». این آیه هم دلالت بر نزول قرآن در شبی با برکت دلالت دارد.

و نیز خداوند در آیه اول سوره قدر می‌فرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ * ما اين قرآن عظيم الشأن را در شب قدر نازل كرديم». این آیه نیز صراحتاً بیان می­کند نزول قرآن، در شب قدر بوده است.

با کنار هم قرار دادن این آیات روشن می‌شود که قرآن، در ماه رمضان در شبی با برکت به نام شب قدر به یکباره (و دفعی)‌ بر پیامبر اسلام نازل شده است.

زیرا نزول تدریجی قرآن طی 23 سال، از بعثت نبی مکرم اسلام (ص)‌ تا رحلت ایشان ادامه داشته و هرگز این آیات نمی­تواند به نزول تدریجی قرآن اشاره داشته باشد؛ و همانگونه که از آیاتِ بیان شده مشخص است، این آیات دلالت بر نزول قرآن در یک شب مبارک دارد که این با نزول دفعی سازگاری دارد نه با نزول تدریجی.

نکته دیگری که می­توان از آن به نزول دفعی و تدریجی قرآن پی برد دقت در کلمه انزال است:

فرق ميان انزال و تنزيل اين است كه انزال به معناى نازل كردن دفعى و يك پارچه است و تنزيل به معناى نازل كردن تدريجى است. اگر به آیات مورد اشاره در خصوص نزول دفعی بنگریم، خواهیم دید که برای نزول قرآن در شب قدر از ماده­ی «إنزال» استفاده شده است.

  • 2- نزول تدریجی

نوع دیگر نزول قرآن نزول تدریجی است. به این معنا که قرآن کریم طی مدت نبوت پیامبر اسلام (ص)‌ به صورت جزء‌ جزء‌ بر ایشان نازل شده است.

دلیل این پراکندی هم بروز اتفاقات و مسائلی بود که مسلمانان با آن روبرو می­شدند؛ و برای پاسخ و یا حل آن مشکل باید از سوی خدا فرمانی ابلاغ می­شده؛ و آن دستورات همان آیات نازل شده بر پیامبر (ص) ‌هستند.

در قرآن کریم مجموعه ای از آیات، به نزول تدریجی قرآن از زمان بعثت پیامبر (ص) تا زمان رحلت ایشان اشاره دارد. این آیات عبارتند از:

1) آیه 106 سوره اسراء. خداوند در این آیات با صراحت از تدریجی بودن نزول آیات سخن به میان آورده است.

«وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلىَ النَّاسِ عَلىَ‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا * و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى، و آن را به تدريج نازل كرديم.»

2) معنی و مفهوم و لحن تعداد دیگری از آیات، اشاره به رویدادها و قضایای خاصی دارد که طی دوران نبوّت رخ داده و به واسطه­ی همان اتفاقات برخی آیات نازل شده است.

مانند آیات 2 تا 4 سوره روم که به شکست لشکر روم اشاره دارد.

«غُلِبَتِ الرُّومُ؛ فىِ أَدْنىَ الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ؛ فىِ بِضْعِ سِنِينَ  لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ وَ يَوْمَئذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * روميان شكست خوردند، در نزديكترين سرزمين، و [لى‏] بعد از شكستشان، در ظرف چند سالى، به زودى پيروز خواهند گرديد. [فرجامِ‏] كار در گذشته و آينده از آنِ خداست، و در آن روز است كه مؤمنان از يارى خدا شاد مى‏گردند. سوره روم آیه 2-4»

و  آیه 123 سوره آل عمران که اشاره به جنگ بدر دارد.

«وَ لَقَدْ نَصرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * و يقيناً خدا شما را در [جنگ‏] بدر- با آنكه ناتوان بوديد- يارى كرد. پس، از خدا پروا كنيد، باشد كه سپاسگزارى نماييد.»

علاوه بر آیات یاد شده، یکی از مسلمات تاریخ، همین نزول تدریجی آیات از بعثت پیامبر (ص)‌ تا رحلت ایشان است که در کتب تاریخی متعدد به آن اشاره شده است.

  • یک سؤال

بیان شد که آیاتی از قرآن در مورد نحوه­ی نزول بر نزول دفعی و یکباره و آیاتی نیز به نزول تدریجی در طول مدت زمان نبوت رسول اکرم (ص) دلالت دارند. حال سوالی پیش می­آید که آیا قرآنی که به یکباره نازل شده با قرآنی که به صورت تدریجی بر پیامبر (ص) نازل شده فرق دارد یا هر دو یک چیز هستند؟

در پاسخ باید گفت که قرآن مجید دارای دو وجود است؛ یک وجود بسیط، یعنی وجودی بدون اجزاء و یک وجود تفصیل یافته و دارای اجزاء که همین قرآن­ موجودِ در دستِ ماست.

منظور از وجود بسیط كتابِ مُبِين‏ است که همان مقام علم پروردگار است يعنى همه موجودات در علم بى‏پايان او ثبت مى‏باشند.

اين احتمال نيز در معنى كِتابٍ مُبِينٍ وجود دارد كه منظور از آن عالم آفرينش و خلقت و سلسله علت و معلولها است، كه همه چيز در آن نوشته شده است؛ و این وجود بسیط است که به صورت دفعی، در شب قدرِ بر قلب مقدس پیامبر (ص) نازل شده است.

ولی ما حقیقت آن را درک نمی­کنیم چون از جنس آنچه ما می­بینیم و می­شنویم نیست؛ بلکه حقیقتی نورانی است که بر قلب پیامبر (ص) تجلی کرده.

و امّا وجود تفصیل یافته که همان قرآنِ در قالب الفاظ می­باشد؛ به صورت تدریجی و طی 23 سال بر پیامبر (ص) نازل شده.

پس قرآنی که نزول دفعی داشته با قرآنی که نزول آن تدریجی بوده از لحاظ محتوا یکی هستند.

  • آثار نزول تدریجی برای مردم

چرا قرآن به صورت تدریجی بر پیامبر (ص) ‌نازل شده است؟ آیا بهتر نبود که مانند کتب آسمانی قبل به یکباره بر پیامبر اسلام نازل می­شد؟

در پاسخ مواردی را بر می شمریم که با توجه به آنها به این نتیجه خواهیم رسید که نزول تدریجی اثراتی دارد و همین امر موجب نزول تدریجی شده است.

در آیه­ی 106 سوره اسراء به اولین اثری مترتب بر این نوع نزول، اشاره شده است. خداوند در این آیه می‌فرماید: «وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلىَ النَّاسِ عَلىَ‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا * و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى، و آن را به تدريج نازل كرديم».

مقصود از تلاوت با درنگ این است که هر آیه یا مجموعه­ای از آیات که به تدریج بر پیامبر (ص) نازل می­شده، در موقع مناسب آنها را به مردم برساند و مجبور نباشد همه قرآن را یک مرتبه به مردم ابلاغ کند. پس اوّلین نکته­ی هدف نزول تدریجی این است که با این روش مردم در یک فرصت مناسب و کافی رشد پیدا می­کردند؛ مانند کودکی که نمی­تواند تمام علوم را به یکباره و در یک زمان کوتاه بیاموزد بلکه کم کم و در طول یک زمان مشخصی این امر محقق می­شود.

هدف دیگر از نزول تدریجی، رفع احتیاجات مردم می­باشد. البته متناسب با شرایط فردی، اجتماعی و رویدادهای تاریخی و یا شبهاتی که برای مردم روی می داده است.

بدین صورت که هر گاه مسئله و یا سؤالی از سوی مخالفان اسلام مطرح می­شد و کسی قادر به پاسخگویی نبود از سوی خداوند آیه­ای برای رفع آن مشکل و یا سؤال، بر پیامبر اسلام (ص)‌ نازل می­شد و در این صورت، جامعه آن روز هم مشکل را فهمیده بود و هم پاسخ را، لذا رشد متناسب با آن را پیدا می­کردند.

نکته سوم در مورد نزول تدریجی این است که معارف قرآن دارای درجه و مرتبه است. بدین صورت که بخشی از آیات قرآن دارای پیچیدگی کمتری بود و راحت می شود آنها را فهمید و از سوی دیگر عمل به این آیات هم همراه با مشقّت زیادی نبوده است، مثلاً در آيه ای به نیکی همنوعان سفارش شده است؛ پیداست که این آیه هم دارای فهم آسان است و هم عمل به آن تقریباً آسان است.

امّا آیات دیگری در قرآن وجود دارد که یا فهم آن ها مشکل بوده و دارای پیچیدگی خاصی هستند و یا عمل به آن مشکل است. مثل جهاد در راه خدا.

لذا مثلاً‌ برای پذیرش جهاد ابتدا باید آیات قابل فهم تر و از لحاظ عملی، آیات راحت تری نازل می شده تا مسلمانان ابتدا مزه ی دینداری را بچشند تا آمادگی دریافت دستورات سخت را داشته باشند. مثل وزنه برداری که باید ابتدا وزنه های سبک را امتحان کند تا آمادگی لازم برای بلند کردن وزنه های سنگین تر و کارهای سخت تر را داشته باشد.

چهارمین هدف از نزول تدریجی را قرآن با صراحت در آیه­ی 32 و 33 سوره­ی فرقان به آن پرداخته است. خداوند متعال در این آیه می‌فرماید:

«وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ لَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَالِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا؛ وَ لَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيرًا * و كسانى كه كافر شدند، گفتند: [چرا قرآن يك جا بر او نازل نشده است؟] اين گونه [ما آن را به تدريج نازل كرديم‏] تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامى [بر تو] خوانديم. و براى تو مَثَلى نياوردند، مگر آنكه [ما] حق را با نيكوترين بيان براى تو آورديم».

در این دو آیه تکیه کلام، بر آثار نزول تدریجی برای پیامبر (ص) است. البته راز نزول تدریجی نسبت به پیامبر (ص)، از راز نزول تدریجی بر مردم جدا نیست؛ بلکه خود بیانگر رازی دیگر برای نزول تدریجی قرآن نسبت به مردم است.

خداوند در این آیات، ابتدا شبهه­ی کفار را که چرا قرآن یک دفعه نازل نشده مطرح می­کند و سپس در سه جمله به آن پاسخ می­دهد:

در جمله­ی نخست می فرماید: قرآن را یک دفعه نازل نکردیم تا قلب تو را ای رسول ما تثبیت کنیم.

مقصود از تثبیت قلب پیامبر (ص) پایداری و استواری بخشیدن به آن وجود مقدس و تقویّت روحی اوست تا در انجام وظایفِ رسالت و تحمل مشکلات طاقت فرسای آن، خللی رخ ندهد و رسالت الهی را با تمام توان به سر منزل مقصود برساند.

امّا اینکه چگونگی پیوند میان نزول تدریجی و تثبیت قلب پیامبر (ص) چنین است که: نزول تدریجی آیات، موجب پیوند و رابطه­ی دائمیِ صاحب فرمان با اعلام کننده و اجرا کننده­ی فرمان است.

اصل ارتباط مکرر از یک سو و بیان به موقع حکمِ موضوعات و شبهات و تبیین حقایق مورد سؤال یا اختلاف در وقت نیاز از سوی دیگر و تأیید و تأکید بر حقانیّت دعوت و رسالت و دادن وعده نصرت و یاری و تذکر به وجود پشتوانه­ای قوی، بلکه قوی ترین پشتوانه؛ مجموعاً بهترین و بیشترین زمینه را برای ثبات بر طریق حق و تحمل مشکلات و آسان شدن آنها و پایداری و استواری در دین فراهم می­سازد و زمینه­ی هر گونه لغزش یا خللی را از بین می­برد.

جمله­ی «وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا» به دو نکته درباره­ی آثار نزول تدریجی اشاره دارد:

نخست آنکه به منظور تثبیت فؤاد [قلب]، آیات قرآن علاوه بر نزول تدریجی، با درنگ و مهلت خوانده می شود تا تثبیت قلب به بهترین وجه صورت گیرد.

دوم آنکه به رغم تفرقه­ای که بین آیات بر اثر نزول تدریجی به وجود می­آید، پیوند آیات با یکدیگر حفظ می­شود و ارتباط آنها با یکدیگر قطع نمی­شود

  • نازل کننده قرآن

در فرایند نزول قرآن، اولین عنصر اساسی نازل کننده آن است. اگر بخواهیم از آیات قرآن در این خصوص استفاده کنیم خواهیم دید، آیاتی که از نازل کننده قرآن سخن به میان آورده اند به سه دسته تقسیم می شوند:

دسته اول: آیاتی که اصل نزول قرآن در آنها ذکر شده ولی اشاره­ای به نازل کننده آن ندارد؛ مانند آیه 185 سوره بقره:

«شهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ * ماه رمضان ماه­ى است كه قرآن در آن نازل شده است»

دسته دوم: آیاتی که نازل کننده قرآن را خداوند متعال معرفی می‌کنند؛ نظیر آیه 23 سوره زمر:

«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَدِيثِ * خدا قرآن را فرستاد كه بهترين حديث (و نيكوترين سخن آسمانى خدا) است».

دسته سوم: آیاتی که از نقش جمعی از فرشتگان در نزول قرآن سخن می‌گویند و به ویژه حضرت جبرئیل را نازل کننده قرآن می‌دانند. نظیر آیات 193 و 194 سوره شعراء:

«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ *  (روح الامين (فرشته بزرگ خدا) آن (قرآن) را نازل گردانيده».

در آیات دو دسته اخیر، نزول قرآن مجید از یک سو به خداوند متعال نسبت داده شده است و از سوی دیگر به فرشتگان وحی. سؤالی که به ذهن می­رسد این است که بالآخره چه کسی نازل کننده قرآن و وحی بر پیامبر است، خداوند متعال یا فرشتگان؟

پاسخ چنین خواهد بود که خداوند متعال فوق فرشتگان است و فرشتگان در طول اراده خداوند هستند و نازل کننده وحی در اصل خداوند متعال است ولی به فرشتگان به لحاظ واسطه بودن در امر نزول نسبت نازل کننده داده شده.

برای روشن شدن مطلب مثالی بیان می­کنیم:

اگر فرمانده ای دستوری به یک فرمانبر داد و آن شخص زیر دست هم دستور را انجام داد، در این صورت هم می­شود کار را به فرمانده و هم می­شود به انجام دهنده نسبت داد.

پس نازل کننده حقیقیِ قرآن، خداوند است زیرا هم منبع وحی است، یعنی قرآن مستقیماً از سوی اوست و هم فرمان نازل شدن آن به پیامبر (ص)‌ را صادر کرده است و فرشتگان نازل کننده هم نازل کننده با واسطه هستند، یعنی به واسطه امر و قدرت الهی که به آنها داده شده است آنها توانسته اند قرآن را بر پیامبر (ص) نازل کنند.

با این توضیح می­توان نزول قرآن را هم به خدا نسبت داد و هم به فرشتگان و هر دو صحیح است.

  • دریافت کننده قرآن

نظیر آنچه در نازل کننده قرآن بیان شد، درباره کسی که قرآن بر او نازل شده (منزلٌ علیه) نیز مطرح است. در رابطه با دریافت کننده وحی وقتی به آیات کلام الله مجید مراجعه می­شود، آیات را می­توان به چند دسته تقسیم کرد:

الف)‌ در برخی از آیات به نزول قرآن اشاره شده، امّا سخنی درباره کسی که قرآن بر او نازل شده به میان نیامده است؛ مانند آیه 9 سوره حجر:

«إِنَّا نحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لحَافِظُونَ * اين ماييم كه اين ذكر (قرآن) را نازل كرده‏ايم و ما آن را بطور قطع حفظ خواهيم كرد».

ب)‌ در مقابل، آیات فراوانی پیامبر (ص) را دریافت کننده قرآن معرفی می‌کنند.

«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ ءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلىَ‏ محُمَّدٍ وَ هُوَ الحْقُّ مِن رَّبهِّمْ * و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند و به آنچه بر محمّد (ص) نازل آمده گرويده‏اند [كه‏] آن خود حقّ [و] از جانب پروردگارشان است. سوره محمد ایه 2».

ج) و دسته ای دیگر از آیات، بر نزول قرآن بر مردم دلالت دارند.

مانند آیه­ی­­ 174 سوره­ی نساء:

«يَأَيهَّا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا * اى مردم، براى هدايت شما از جانب خدا برهانى (محكم) آمد، و نورى تابان به شما فرستاديم».

شاید در نگاه اول یک دوگانگی در دریافت کننده قرآن به نظر آید؛ زیرا در جایی دریافت کننده وحی پیامبر (ص) ذکر شده است و درجای دیگر مردم.

حل این موضوع بدین صورت است که قرآن به طور مستقیم، فقط بر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نازل شده است؛ و تنها قلب آن حضرت (ص) ظرف نزول قرآن بوده است و مردم از طریق تلاوت آیات به واسطه پیامبر (ص) و شنیدن و فهم آن، از معارف قرآن بهرمند می‌شده اند.

بنابراین مقصود از نزول قرآن بر مردم آن است که پیامبر (ص) قرآن را برای مردم تلاوت می کرده و به گوش مردم می­رسیده و مردم از آن بهره می­برده اند.

لذا بین این آیات تناقضی وجود ندارد و آنجا که می‌گوید دریافت کننده پیامبر (ص) است، نزول بلاواسطه مقصود است (آیات مستقیماً از سوی خداوند بر پیامبر نازل می­شده) و وقتی نزول بر مردم را مطرح می‌کنند، نزول با واسطه منظور است، یعنی قرآن به واسطه‌ی پیامبر (ص) ‌به مردم رسیده است.

  • چگونگی دریافت قرآن

پیامبر اکرم (ص) وحی را چگونه دریافت می‌کرد؟

آیا وحی را به صورت صوت می­شنیدند یا در قالب لفظ به ایشان القاء می­شده است و یا به صورت لوحهای نوشته شده بوده است؟

در پاسخ این سؤالات بجاست ابتدا نکته­ای یاد آوری شود.

همه می­دانیم هر چیزی را که بتوان با حواس پنج گانه (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه) درک کرد را موجود محسوس گویند؛ و تمام انسان­ها قادر هستند محسوسات را درک کنند.

در برخی از آیات قرآنی آمده است که وحی قرآنی در لوحه­های ارجمند و پاکی بوده؛ مانند آیات 13 تا 15 سوره عبس:

«فىِ صحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ؛ مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةِ؛ بِأَيْدِى سَفَرَةٍ * در صحيفه‏هايى گرامى، بلندقدر و پاكيزه، به دست كاتبانى».

و در آیاتی نظیر آیه­ی 19 سوره­ی تکویر، آمده که قرآن نازل شده، از نوع شنیدنی‌ها است.

«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * كه قرآن گفتار فرستاده­ی بزرگوار خدا (جبرئيل امين) است.»

این آیه، قرآن را در هنگام نزول بر پیامبر (ص) وحیی از جنس گوش دادنی، معرفی می­کنند.

و آیات دیگری هم از نزول قرآن، بر قلب پیامبر (ص) خبر می‌دهند.

مانند آیه­ی 97 سوره بقره:

«قُلْ مَن كاَنَ عَدُوًّا لِّجِبرْيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلىَ‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ * بگو آن كس كه دشمن جبرئيل است بايد بداند كه وى قرآن را باذن خدا بر قلب تو نازل كرده».

این آیات بیانگر این حقیقت است که آنچه بر پیامبر (ص) نازل می‌شده، صدایی مادی یا لوحی قابل حس نبوده. بلکه رسول خدا وحی را با قلب خود و با چشمِ دل و گوشِ جان، دریافت می‌کرده­اند.

بنابراین به ظاهر، با یک تناقض روبرو می‌شویم و آن جنس قرآنِ نازل شده بر پیامبر (ص) است. بدین صورت که آیا آن وحی (قرآن) مادّی و قابل حس بوده، یا یک أمر معنوی و غیر قابل درک با حواس ظاهری؟

پاسخ چنین خواهد بود که نزول قرآن، یک نزول مادی، مانند بارش باران نیست؛ بلکه نزولی است معنوی؛ و نزول معنوی با لوحه­ی قابل دیدن و خواندن و همچنین صوت مادی سازگاری ندارد.

زیرا اگر قرار بود وحی چنین خصوصیتی را دارا باشد، یعنی قابل حس باشد، باید دیگران هم هنگام نزول وحی، لوح مادّی یا صوت فرشتگان را می دیدند و یا می‌شنیدند. لذا روشن می­شود که آنچه بر پیامبر اسلام نازل می­شده حقیقتی بوده غیر قابل دیدن و یا شنیدن با حواس ظاهری.

  • الهی بودن الفاظ قرآن

از دیر باز این سؤال مورد توجه مفسران و دانشمندان علوم قرآنی بوده؛ که آیا پیامبر گرامی (ص) هنگام دریافت وحی و قرآن، صرفاً معارف و دانسته­ها را دریافت می‌کردند و سپس خود، آنها را در قالب الفاظ و عبارات برای مردم بیان می‌کرد؛ یا آنکه فقط الفاظ را دریافت می‌کرد و همانند دیگران از طریق همین الفاظ به معانی و معارف منتقل می‌شدند و یا آنکه هم الفاظ و هم معانی از خداوند است و پیامبر (ص) هر دو را از خداوند دریافت می‌کرده است؟

با دلایلی که بیان می شود به این حقیقت خواهیم رسید که نه تنها محتوای قرآن الهی است، بلکه آیات فراوانی دلالت دارند که الفاظ و عبارات قرآن نیز از سوی خداوند متعال است و بر پیامبر گرامی اسلام (ص) نازل شده.

دلایل به شرح ذیل است:

  • آیات تحدی

تحدی به معنی همانند آوری است؛ و در خصوص قرآن، بدین معنی است که خداوند متعال برای فهماندن الهی بودن قرآن به مخالفان و منکران پیامبر اسلام (ص) فرمان می­دهد که اگر شکی در معجزه بودن قرآن دارید سوره­ای مانند آن را بیاورید.

«وَ إِن كُنتُمْ فىِ رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلىَ‏ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ * به آنها بگو اگر شک دارید که این قرآن از سوی خداوند است نمونه ای از سوره­های آن را بیاورید. سوره بقرة آیه 23».

آیات قرآن هم از لحاظ الفاظ و هم از لحاظ معنا دارای اعجاز هستند؛ و تحدیِ قرآن بدون شک شامل درخواستِ همانند آوری، در فصاحت و بلاغت که مربوط به الفاظ و ظاهر قرآن است هم می‌شود.

 مخاطبان قرآن در همان نگاه اول پی می­بردند که چنین معارف عظیمی که در قرآن بیان شده، بیان آن حتی از سوی یک انسان حکیمِ هم غیر ممکن است. با این احوال نمی­شود گفت که تحدی در رابطه با مفهوم و معارفی بوده که در قرآن بوده زیرا خواستن کاری از کسی که بدون شک در انجام دادن آن عاجز است و هیچ ادعایی هم ندارد کاری بیهوده بوده است.

یعنی وقتی خداوند از مخالفان در خواست همانند آوری می­کند، به این مطلب اشاره دارد که اگر می توانید جملاتی به سبک قرآن را بیاورید؛ که به مانند قرآن دارای فصاحت و بلاغت باشد یعنی شیوا و رسا باشند و گوش نواز؛ زیرا اعراب آن دوران از لحاظ سخن گفتن در حدّ بسیار بالای فصاحت و بلاغت بودند و در این مورد بود که هماورد طلبی معنا پیدا می­کند.

از این عبارت می­توان نتیجه گرفت که الفاظ و جملات قرآن هم از سوی خدا بوده و هر آنچه مستقیماً از سوی خداست معجزه است؛ و خداوند می­داند که به دلیل معجزه بودن قرآن کسی توانایی همانند آوری آن را ندارد.

به بیان دیگر آیات تحدی نشان می‌دهد که الفاظ و عبارات هم از سوی خدا نازل شده و ساخته و پرداخته ذهن هیچ انسانی حتی پیامبر اسلام (ص) نیست و گرنه همان گونه که بشری مانند پیامبر (ص) ‌می­توانست مانند آن را بیاورد، بشر یا بشرهای دیگری هم می­توانستند چنین کنند.

  • برخی اوصاف قرآن

 اوصاف به کار رفته برای قرآن، نیز به خوبی بیانگر این نکته است که الفاظ قرآن و عبارات آن نیز از سوی خداوند متعال است:

خداوند در آیه 12 سوره احقاف می­فرماید:

«وَ هَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا * و اين [قرآن‏] كتابى است به زبان عربى كه تصديق‏كننده [آن‏] است.» و به کار بردن واژه (لسان= زبان) در مورد قرآن و همچنین آوردن واژه­ی (عَرَبیّ) به عنوان صفت، برای (لسان) این مطلب را تأیید می­کند که الفاظ قرآن نیز از سوی پرودگار عالم می­باشد؛ یعنی خداوند الفاظ قرآن را لفظی به زبان عربی و از سوی خود می­داند.

  • راز عربی بودن قرآن

برای نزول قرآن به زبان عربی دلایل متعددی وجود دارد که به اختصار به برخی از آنها می­توان به قرار زیر اشاره کرد:

  1. روحیه­ی خاص مردم عربستان و خوی تعصبی که با اعتقادات آنان عجین گشته بود سبب می­گشت که اگر وحی (قرآن) به زبان دیگری می آمد، یقینا به شدت با آن لجاجت شود و کسی به آن ایمان نمی آورد لذا قرآن به زبان عربی نازل گشت تا زمینه برای بهانه جویان فراهم نباشد.
  2. فرستادن رسولان و پیامبران الهى به سوى اقوام و ملت هاى گوناگون، جز به زبان آن­ها صورت نگرفته است و این هم­زبانى هر پیامبر با قوم خویش، یك اصل كلى و فراگیر بوده است؛ بنابراین، عربى بودن قرآن امرى طبیعى مى باشد، چرا كه پیامبر از میان قومى برانگیخته شد كه زبانشان عربى بود.
  3. زبان شناسان عقیده دارند كه زبان عربى داراى امتیازاتى است كه در سایر زبان­ها وجود ندارد؛ و قواعد آن نیز منطقی­تر از سایر زبان هاست، همچنین گستردگی و وضوح این زبان بیشتر از سایر زبانهاست؛ براى مثال: افعال در زبان عربى به جاى شش صیغه، چهارده صیغه دارند، تمام اسم­ها، مؤنث و مذكر دارند و افعال و ضمایر و صفت­ها مطابق آن­ها مى باشند. دستور زبان و علم فصاحت و بلاغت آن نیز، این زبان را از دیگر زبان­ها ممتاز مى سازد.
  4. از آن جا كه اسلام آخرین و كامل­ترین دین آسمانى است، لازم است كه قرآن، معجزه ى جاویدان و ماندگار این دین، به زبانی نازل شود که اولاً همه ی انسانها در هر زمان و مکانی بتواند از آن استفاده کند، در ثانی بر اساس اعجاز آن در فصاحت و بلاغت در مقام تحدى بر آمده و نه تنها مردم صدر اسلام را، بلكه همه­ى انسان­ها را در همه­ی دوران­ها و همه­ی مكان­ها به هماوردى و آوردن نمونه­ى كوچكی مانند قرآن فرا بخواند و بر اساس آنچه كه گذشت، بهترین زبانى كه بتواند این هدف را دنبال كند، زبان عربى است.

و در پایان می­توان گفت: با توجه به حكیم بودن خداوند نازل شدن قرآن به زبان عربى چیزى جز مقتضاى مصلحت و حكمت الهى نیست.

  • دلایل نقلی

در این قسمت به دلایلی که در قرآن مجید برای عربی بودن خویش مطرح شده، اشاره می­شود.

1- پیشگیری از بهانه جویی مخالفان:

دسته­ای از آیات به چرایی عربی بودن قرآن و حکمتِ نازل شدن آن بر یک فرد عرب می‌پردازند؛ مانند:

«وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعجَمِيًّا لَّقَالُواْ لَوْ لَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ ءَ اعجَمِىٌّ وَ عَرَبىٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ امَنُواْ هُدًى وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فىِ آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمىً أُوْلَئكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكاَنِ  بَعِيد * و اگر [اين كتاب را] قرآنى غير عربى گردانيده بوديم، قطعاً مى‏گفتند: چرا آيه‏هاى آن روشن بيان نشده؟ كتابى غير عربى و [مخاطبِ آن‏] عرب زبان؟ بگو: اين [كتاب‏] براى كسانى كه ايمان آورده‏اند رهنمود و درمانى است، و كسانى كه ايمان نمى‏آورند در گوشهايشان سنگينى است و قرآن بر ايشان نامفهوم است، و [گويى‏] آنان را از جايى دور ندا مى‏دهند! سوره فصلت آیه 44».

آری خداوند نمی­خواهد نامفهوم بودن آیات به دلیل اختلاف زبان، بهانه­ای برای مخالفان شود و به بهانه تناسب نداشتن قرآن با زبان آنها از تسلیم شدن در مقابل آن خودداری کنند.

2- زمینه سازی برای پذیرش اعراب:

آیات 198 و 199 سوره شعراء، اشاره به این نکته دارند که اعرابِ عصرِ نزول قرآن، به دلیل تعصب بر عربیّت خود، در صورتی که قرآن بر پیامبری غیر عرب نازل ‌می شود؛ پیامبری وی و سخنش را نمی‌پذیرفتند و به هیچ عنوان پیام خدا را از سوی فردی غیر عرب را پذیرا نبودند.

«وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلىَ‏ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُواْ بِهِ مُؤْمِنِينَ * و اگر آن را بر برخى از غير عرب‏ زبانان نازل مى‏كرديم، و [پيامبر] آن را بر ايشان مى‏خواند به آن ايمان نمى‏آوردند».

3- رد اتهام:

حکمت دیگر نزول قرآن به زبان عربی باطل کردن شبهه­ی مخالفانی است که می‌گفتند: پیامبر (ص) قرآن را از انسان دیگری که غیر عرب هم بوده فرا گرفته و این کتاب، وحیانی و آسمانی نیست.

این در حالی است که قرآن به زبان عربیِ روشن است و امکان صدور این کتاب از فردی غیر عرب غیر ممکن است. آیه 103 سوره نحل نیز به این مطلب اشاره دارد.

«وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِىٌّ وَ هَاذَا لِسَانٌ عَرَبىِّ مُّبِينٌ * و ما كاملا آگاهيم كه كافران (معاند) مى‏گويند: آن كس كه مطالب اين قرآن را به رسول مى‏آموزد بشرى است، در صورتى كه زبان آن كس كه اين قرآن را به او نسبت مى‏دهند اعجمى (غير فصيح) است و اين قرآن به زبان عربى فصيح و روشن است».

4- فرستادن هر پیامبری به زبان قوم خود:

و دسته­ی دیگری از آیات هستند که از فرستادن هر پیامبری به زبان قوم خود سخن می‌گوید؛ مانند:

 «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَينَّ لهَمْ * هيچ پيغمبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا (احكام را) براى آنان بيان كند. سوره ابراهیم آیه 4».

  • اهداف نزول قرآن

قرآن کتابی از جانب خدا و معجزه­ی رسول اکرم (ص)، برای هدایت بشر است. با این تعریف و با این نگاه می­توان هدف نزول آن از سوی خدای رحمان را چنین بر شمرد:

  1. قرآن معجزه­ی پیامبر (ص):

یکی از ویژگی­های پیامبران ارائه­ی معجزه است. پیامبر اسلام (ص) نیز معجزات متعددی داشته که مهمترین آنها قرآن کریم بوده است. این کتاب شریف توسط جبرئیل به پیامبر (ص) نازل می­شده. اعجاز آن به زمان و مکان خاصی محدود نیست. بلکه جنبه ی ابدی دارد، زیرا پیش گویی­های قرآن به حقیقت پیوسته، وهمانا مخالفان آن توانایی آوردن سوره­ای نظیر آن را ندارند. البته معجزه بودن قرآن در راستای همان هدف دوم است، یعنی هدایت انسان.

  1. وسیله­ی هدایت:

در مورد هدایتگری قرآن که شکی در آن نیز نیست، علاوه بر شواهد بیرونی از خود قرآن نیز می­توان آیات متعددی را برای این شاهد آورد؛ از جمله:

«هَذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ * اين (كتاب خدا و آيات مذكوره) حجت و بيانى است براى عموم مردم و راهنما و پندى براى پرهيزكاران. سوره آل عمران آیه 138».

«إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يهْدِى لِلَّتىِ هِىَ أَقْوَمُ وَ يُبَشرِّ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا * همانا اين قرآن خلق را به راست‏ترین و استوارترين طريقه هدايت مى‏كند و اهل ايمان را كه نيكوكار باشند به اجر و ثواب عظيم بشارت مى‏دهد. سوره اسراء آیه 9».

  • شأن یا سبب نزول قرآن

از آن جا که قرآن احکامِ لازم برای هدایت بشریّت را بیان نموده است و باید این آیات الهی تفسیر و مراد از آنها روشن شود، فهمیدن این موضوع که این آیه در چه شرایط و به چه دلیل بر رسول گرامی اسلام (ص) نازل شده بسیار اثر بخش خواهد بود و می­تواند مفسّر و تدبّر کننده­ی در قرآن را در فهم صحیح آیات یاری رساند.

و به طور خلاصه می­توان گفت اسباب یا سبب نزول سؤالات یا حوادثی بودند که باعث می­شد آیه یا آیاتی برای پاسخ به آن سؤال و یا پیش آمد نازل شود. البته آن سؤال و پیش آمد همان مسائلی بودند که بشریّت تا روز رستاخیز با آن سروکار دارد و به نوعی پاسخ به آنها پاسخ به تمام بشریّت در تمام دورانها بوده است؛ و وظیفه­ی مفسّر و علمای دین است که در قرآن تدبّر کرده و مشکلات هر عصری را با کمک رهنمود­های قرآن حلّ و فصل نمایند.

بنیانگذار این علم شخص پیامبر اسلام (ص) بوده است و بعد از ایشان امیر المومنین علی (ع) است که شخص پیامبر (ص) ایشان را نیز از شأن و اسباب نزول آیات آگاه کرده است.

  • اهمیّت دانستن اسباب نزول آیات

اینکه چرا دانستن اسباب و عوامل نزول آیات قرآن مهم است و باید بدانها پرداخته شود را می توان چنین برشمرد:

  1. رسیدن به مدلول و مفهوم صحیح آیه

برای آنکه به مفهوم و مقاصد صحیح آیات و سوره­ها برسیم، شناخت اسباب نزول را می­تواند یکی از عوامل مهم برشمرد. در غیر ان صورت راه را بیراهه رفته ایم.

  1. فهم بهتر مراد قرآن:

بدون پرداختن به اسباب نزول، در فهم آیات قرآن خلأ ایجاد خواهد شد؛ و فهم صحیح دچار مشکل می­شود.

  1. ماندگاری حوادث:

حفظ دقیق حوادث ریز و درشت تاریخ اسلام که نتایج خوب فرهنگی، تربیتی، اخالقی و … دارند با پرداختن به اسباب نزول صورت خواهد گرفت.

  1. جلوگیری از جعل و وضع:

شأن نزول شبب می­شده که در طول تاریخ اسلام برای افراد مختلف بی مورد فضیلت سازی نشود.

مثلاً اگر آیه­ای برای تأیید کار شخصی نازل می­شده است، خوب مشخص است که این فضیلت برای آن شخص محسوب می­شود، امّا اگر شأن نزول آیات را کسی نداند ممکن است کسی دیگر این افتخار را به نام خود ثبت کند و فضیلت نداشته­ای را برای خود دست و پا کند که این موجب گمراهی مسلمین نیز خواهد بود.

  1. پی بردن به اعجاز قرآن:

یک وجه اعجاز قرآن اخبار از غیب است. لذا با دانستن شأن نزول آیات، این وجه اعجاز قرآن بهتر درک می­شود.

  1. جلوگیر از رویکرد باطنی به قرآن:

با فهمیدن اسباب نزول، روشن می­شود که قرآن با مقیاسی گسترده با زندگی انسان سر و کار داشته و به طور جدی به مسائل ریز و درشت انسانها پرداخته است. لذا جلوی دید صوفی گرایانه و عُزلت گزینی و کنج نشینی گرفته می­شود.

  1. حکمت الهی در قانونگذاری

از طریق آشنایی با اسباب نزول می­توانیم حکمت الهی را در مورد قوانینی که از طریق وحی قرآن بر مردم اعلام می­شده را باز یابیم؛ زیرا با دانستن سبب و علّت حکمی شوق و تمایل در مسلمانان برای اجرای آن بیشتر می­شود.

  • آیات و سوره­ها در رابطه با اسباب نزول

آیه­ها و سوره­های قرآن از لحاظ اسباب نزول را می­توان به دو دسته تقسیم کرد: آیه و سوره­هایی که دارای اسباب نزول نیستند یا به عبارت دیگر دارای اسباب نزول عام هستند و آیه و سوره­هایی که دارای اسباب نزول خاص هستند؛ که به توضیح هر کدام خواهیم پرداخت:

1- آیه و سوره­های فاقد اسباب نزول خاص

برخی آیات و سوره­های قرآن بدون اینکه مسئله­ای موجب شود نازل شده اند و به هیچ حادثه و واقعه­ای و یا سؤال پرسشی که موجب نزول آیه می­شده اند ربطی ندراد. بلکه فقط می­توان برای این آیه یا سوره­ها اسباب نزول عام و کلی جستجو کرد؛ و آن اسباب عام و کلی عبارتند از اینکه همه­ی انسانها نیاز به رهنمودهای الهی برای جبران نارسایی اندیشه­های بشری به وسیله­ی وحی دارد تا به واسطه این آیات حق را از باطل تشخیص داده به حیات سراسر سعادت دست یابد.

که این آیه و سوره­ها خود به دو دسته تقسیم می­شوند:

الف) آیات و سوره­هایی که تاریخ زندگانی و حوادث و رویددادهای مربوط به امّت­های گذشته در آنها مطرح شده. البته بخشی از قصه­های قرآنی و تاریخ زندگانی امّت­ها به سبب سؤال نازل شده است؛ مانند زندگانی ذو القرنین که آیه­ای که برای توضیح و بیان ذوالقرنین نازل شده برای پاسخ سؤال مسلمانان در مورد ایشان بوده است. پس می­توان گفت سبب نزول این آیه سؤال مسلمین بوده است.

ب) آیات و سوره­هایی که شامل اخبار غیبی و دورنمایی از عالم برزخ و بهشت و دوزخ، حالات روز قیامت و احوال بهشتیان و دوزخیان و امثال آنها می­باشد که سبب نزول خاصی را نمی­توان برای آنها جستجو کرد.

2- آیات و سوره­هایی که اسباب نزو خاصی دارند

در قرآن کریم به آیات و سوره­هایی بر می­خوریم که دارای سبب نزول خاصی هستند. همان گونه که بیان شد اسباب نزول عبارتند از: اموری که در زمان نبوّت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) روی داده و باعث نزول آیات و یا سوره­ای می­شده، که عبارتند از:

الف) حادثه­ای که مهم و جالب و یا سخت و خطر ناک و ناگوار بوده است.

ب) سؤالات مردم از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) در مورد موضوعی می پرسیدند.

ج) اوضاع و شرایط پدید آمده برای مسلمانان که باید موضع گیری مسلمانان در مقابل آن مشخص می­شده است.

در نتیجه­ی این حوادث، آیه یا آیاتی و یا احیاناً سوره­هایی نازل می­شده و این آیات مطالبی درباره­ی آن حادثه و یا در جهت پاسخ به سؤال مردم و یا تعیین موضع مسلمین بیاناتی ارائه می­کرده است. فلذا نزول این آیات ریشه در این امور داشته است.

  • اشاره به برخی حوادث سبب ساز نزول

اکنون به برخی از این حوادث و آیه­ی مربوطی که انزل شده اشاره می­شود.

  • حوادث جالب و سازنده

بخش از حوادث و رویدادهایی که همزمان با حیات رسول (ص) به وقوع می­پیوست آنچنان جالب و سازنده و با ارزش بود که در جهت تایید آنها از سوی خدا، آیه و یا آیاتی و یا سوره­ای نازل می­شد که برخی از آنها عبارتند از:

  1. در حال نماز خواندن بخشش کردن

جانشینی پیامبر (ص) آنقدر مهم بود که خداوند و رسولش در هر موقعیّتی که مناسب بود ایشان را به عنوان جانشین معرفی می­نمودند تا اصحاب بعد از رسول گرامی اسلام دچار تفرقه و گمراهی نشوند. یکی از این حوادث که باعث شد آیه­ای هم از سوی خداوند در مدح امیر المؤمنین علی (ع)‌ اعلام جانشینی و اطاعت از او بیان شود، حادثه­ای بود که علی (ع) در نماز و در حال رکوع بود و در پی درخواست مستمندی حضرت انگشتر خود را به او عطا کرد و در پی این کار زیبا آیه­ی زیر نازل شد که هم تأیید کار ارزشمند ایشان و هم اعلام جانشینی و اطاعت از ایشان در آن مطرح است:

«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ * ولىّ امر شما تنها خدا و رسول و مؤمنانى خواهند بود كه نماز به پا داشته و به فقرا در حال ركوع زكات مى‏دهند (به اتفاق مفسّران مراد على عليه السّلام است). سوره مائده آیه 55».

  1. ایثار خانوادگی

خلاصه­ی داستان این است که امام حسن و حسین (علیهم السلام) بیمار شدند و حضرت علی و فاطمه (علیهم السلام) تصمیم گرفتند برای بهبودی حال آنها سه روز روزه بگیرند. ایشان روز اول روزه گرفتند امّا وقتی خواستند شب اول افطار کنند سائل و بی نوایی از آنها در خواست کمک کرد و ایشان غذایی که برای افطار خویش آماده کرده بودند را به آن مستمند دادند و خود با آب افطار کردند و چیزی نخوردند.

روز دوم را هم روزه گرفتند و وقتی می­خواستند که شب دوم افطار کنند یتیمی آمد و از آنها درخواست کمک نمود؛ ایشان غذای آن شب خویش را به یتیم دادند و آن شب نیز روزه­ی خود را فقط با آب افطار کردند و چیز دیگری نخوردند.

روز سوم حضرت علی (ع) با دو فرزند خدمت حضرت رسول (ص) رسیدند در حالی که از شدت گرسنگی بچه­ها می­لرزیدند. حضرت رسول فرمود چقدر بر من دشوار و ناگوار است که شما را بدین حال می­بینم.

بعد از این ایثار بود که بود که آیه­ی زیر نازل شد:

«يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً * آن بندگان، نيكو به عهد و نذر خود وفا مى‏كنند و از قهر خدا در روزى كه شر و سختيش همه اهل محشر را فرا گيرد مى‏ترسند. سوره انسان آیه 7».

و همانگونه كه بیان شد مصداق اين آيات امير مؤمنان على و فاطمه زهرا و فرزندان آنها حسن و حسين (سلام اللَّه عليهم اجمعين) مى‏باشند كه نذر خود را در مورد سه روز روزه داشتن ادا كردند و جز با آب افطار ننمودند و قلب آنان از خوف خدا و خوف قيامت مالا مال بود.

البته حوادث زیبایی که باعث نزول آیات قرآن شود فراوان است که به همین مقدار اکتفا می شود.

حوادث ناگوار و ویرانگر

امّا در خصوص حوادث زشت و یا خطر ناکی که به واسطه­ی آنها آیه یا آیاتی نازل شده باشد می­توان به موارد زیر برای نمونه اشاره کرد:

  1. دسیسه­ی یهودیان و فتنه انگیزی آنان میان مسلمانان

یهودیان خاطره­ی جنگ­های دو قبیله­ی اوس و خزرج که مسلمان شده بودند را در دوران قبل از اسلام در ذهن مردم این دو قبیله که مسلمان شده بودند زنده می­کردند تا آنان را از دین اسلام رویگردان سازند. این یهودیان سرانجام توانستند با این گونه دسیسه­ها و ترفند­ها میان این دو قبیله درگیری ایجاد کنند، وکار به جایی رسید که این دو گروه برای جنگ با یکدیگر به حالت آماده باش در آمدند. از پی این جریان بود که آیه­های زیر نازل گردید:

«يَأَيهَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ؛ وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنتُمْ تُتْلىَ‏ عَلَيْكُمْ ءَايَاتُ اللَّهِ وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ  وَ مَن يَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلىَ‏ صرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اگر پيروى بسيارى از اهل كتاب كنيد شما را بعد از ايمان به كفر بر مى‏گردانند. و چگونه كافر خواهيد شد در صورتى كه آيات خدا بر شما تلاوت مى‏شود و پيغمبر خدا ميان شماست؟ و هر كس به دين خدا متمسّك شود محققا به راه مستقيم هدايت يافته است. سوره آل عمران آیه100- 101».

  1. افشاء و خنثی سازی ترفند­های منافقین (مسجد ضرار)

گاهی هم مناقفین برای نابودی اسلام دسیسه­هایی در سر می­پروراندند که با نزول آیه­ای و افشاء نیّت آنها دسیسه­ی آنها هم خنثی می­شد. امّا حادثه­ی ناگوار دیگر از این قرار بود که:

گروهی از مسلمانان، مسجد قُبا را بنا کردند و از حضرت رسول (ص) درخواست کردند در آن مسجد اقامه­ی نماز نماید که حضرت نیز پذیرفتند.

در مقابل، منافقین مسجدی بنا کردند که به مسجد ضِرار نام برده شد. هدف آنها از برپایی این مسجد آسیب رساندن به مسجد قُبا و تقویت کفر بود؛ و نیز می­خواستند با آن مسجد، میان افراد با ایمان که در مسجد قُبا نماز می­خواندند تفرقه ایجاد کنند تا سنگر و کمین گاهی برای ابو عامر راهب که از مدّت­ها پیش با پیامبر در حال محاربه و جنگ بود تدارک ببینند. تا موجب نابودی اسلام شوند.

آنها از حضرت درخواست کردند که ایشأن نماز را در این مسجد بخواند که حضرت چون عازم غزوه­ی تبوک بود موکول به بازگشت کردند. امّا بعد از بازگشت آن حضرت از غزوه­ی تبوک این آیه نازل شد:

«وَ الَّذِينَ اتخَّذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْرِيقَا بَينَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ  وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنىَ‏  وَ اللَّهُ يَشهْدُ إِنهَّمْ لَكَاذِبُونَ * و (گروهى ديگر از منافقانند) آنان كه مسجدى براى زيان به اسلام برپا كردند و مقصودشان كفر و عناد و تفرقه كلمه بين مسلمين و ساختن كمينگاهى براى دشمنان ديرينه خدا و رسول بود، و با اين همه قسم‏هاى مؤكّد ياد مى‏كنند كه ما جز قصد خير غرضى نداريم، و خدا گواهى مى‏دهد كه محققاّ دروغ مى‏گويند. سوره توبه آیه 107».

که با نزول این آیه و برملا شدن نقشه­ی شوم آنها طرح منافقین برای نابودی اسلام نقش بر آب شد.

  • پرسش­های مردم

گاهی نیز سبب نزول آیات قرآن، پرسش­های مردم از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) بود؛ که پرسش­ها را می­توان به سه بخش تقسیم کرد:

  1. پرسش­هایی مربوط به مسائلی که در دوران آنها سپری نشده بود.
  2. پرسش­هایی مربوط به مسائل روز.
  3. پرسش­هایی که به آینده ارتباط داشت.

که در پاسخ دادن به این پرسشها، گاهی پاسخ بلافاصله نازل می­شد و گاهی هم بنا بر حکمتی به تعویق می­افتاد و بعداً نازل می­شد.

مسائل گذشته مانند مسئله­ی ذو القرنین و اصحاب کهف و … که پاسخ آنها در آیات سورهای إسراء و کهف نازل شد.

و مطالب روز مانند سؤال از روح که در پاسخ آن در آیه­ی 85 سوره­ی إسراء‌ بیان شد:

«وَ يَسئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ  قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبىّ‏ وَ مَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا * و تو را از حقيقت روح مى‏پرسند، جواب ده كه روح از (عالم) امر خداست (و بى‏واسطه جسمانيات به امر الهى به بدنها تعلق مى‏گيرد) و (شما پى به حقيقت آن نمى‏بريد زيرا) آنچه از علم به شما دادند بسيار اندك است».

و مطالب آینده مانند لحظه­ی وقوع قیامت که در آیه­ی 178 سوره­ی اعراف پاسخ آن آمده است:

«يَسْئلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَئهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبىِّ لَا يُجلِّيهَا لِوَقْتهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَا تَأْتِيكمُ‏ إِلَّا بَغْتَةً يَسئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِىٌّ عَنهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَاكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ * (اى رسول ما) از تو احوال و ساعت قيامت را سؤال خواهند كرد كه چه وقت فراخواهد رسيد؟ پاسخ ده كه علم آن منحصرا نزد ربّ و خداى من است، كسى به جز او آن را به هنگامش آشكار نكند، (شأن) آن ساعت در آسمانها و زمين بسى سنگين و عظيم است، نيايد شما را مگر ناگهانى. از تو مى‏پرسند گويى تو كاملا بدان آگاهى. بگو: علم آن ساعت محققا نزد خداست، ليكن اكثر مردم آگاه نيستند».

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا