- نگاهى به تاريخ يثرب
مورخان در مورد نخستين ساكنان يثرب پس از طوفان نوح عليه السلام، اختلاف كردهاند كه آنان را مىتوان به چهار گروه تقسيم كرد:
- بعضى گفتهاند: هنگامى كه مردم، از كشتى نوح عليه السلام كه بر كوه جودى نشسته بود، خارج شدند، به سوى مدينه رهسپار گشتند؛ محل فرود اين عدّه بعدها به سبب تعداد آنان «بازار هشتاد» ناميده شد. آنان تنها ماندگان و زندگانِ پس از طوفان نوح عليه السلام بودند. زبانى كه اين قوم به آن سخن مىگفتند، به 72 زبان تقسيم مىشد كه عربى يكى از آنها بود.
عِمْليق و طَسَمْ پسران لُود بن سامِ بن نوح در ميان آنان عرب زبان بودند. (1) فرزندان «عَبيل» در يثرب فرود آمدند و اين شهر به نام نخستين ساكن آن يعنى «يَثرب بن عَبيل بن عَوصِ ابن ارْمِ بن سام بن نوح عليه السلام»، يثرب ناميده شد.
- بعضى اولين ساكن مدينه پس از طوفان را «يثرب بن قانية بن مَهْلابيل بن ارْم بن عَبيل بن عَوص بن ارْم بن سام بن نوح عليه السلام» دانستهاند.
- كسان ديگرى اظهار داشتهاند: نخستين ساكنان مدينه، پس از طوفان، اقوام «صَعْل و فالِح» بودهاند كه در زمين به فسق و فجور مىپرداختند. خداوند داوود نبىّ عليه السلام را بر آنان فرستاد و آن حضرت با ايشان جنگيد و اسيران زيادى گرفت؛ سپس به قدرت الهى كرمهايى برگردن آنان سوار شد كه تمامى ايشان را هلاك كرد. (2)
- آخرين گروه مىگويند: هنگامى كه عمالقه در سرزمينها پراكنده شدند، بعضى از آنان در يثرب فرود آمده و ساكن شدند. اين قوم، ستم و تجاوز را پيشه خود كردند؛ در حالى كه خداوند به آنان وسعت رزق و طول عمر عطا كرده بود؛ بهطورى كه عُمر هر يك ازايشان به 400 سال مىرسيد و شنيده نشده كه كسى از آنان در طول اين مدّت مرده باشد.
حضرتموسى عليه السلام لشكرى فرستاد وآنانى كه در مدينه و مكّه ساكن بودند را به قتلرساند.
- ورود يهود به يثرب
يهوديان بارها در طول تاريخ به اين سرزمين مهاجرت كردهاند. مورخان، تاريخِ مهاجرتهاى اوّليه يهود را از هزار تا هفتصد سال پيش از ميلاد مسيح ثبت كردهاند. در زمان سلطنت داوود نبى عليه السلام، درگيرىها و اختلافاتى ميان فرزندان وى به وقوع پيوست.
در اين زمان، يكى از فرزندان او به نام «اشالوم» همراه گروهى از بنى اسرائيل به خيبر و ديگر سرزمينهاى شبه جزيرة العرب از جمله شام رفتند. (3) نبونيد، حاكم بابل، شمارى از عراقىها را همراه خود آورده و در اين مناطق (حجاز) ساكن ساخته بود. در ميان ايشان يهوديانى از بابل و فلسطين بودند. پيش از اين نيز يهوديانى همزمان با مهاجرت به فلسطين به اينجا كوچ كرده و تا روزگار ظهور اسلام در آن ساكن بودهاند. (4) علماىيهود توصيف پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در تورات راديده بودندكه درآن آمده بود: اين پيامبر در مكّه مكرّمه ظهور كرده و سپس به سوى سرزمينى كه ميان دو حرّه واقع و داراى نخل است مهاجرت مىكند. پس آنان در جستجوى اين نشانىها با اشتياق تمام از شام به اين سرزمين رو آوردند. هنگامى كه اين نشانىها را در يثرب يافتند، در آنجا ساكنشدند. (5) كسانى چون استرابون و پلينيوس، در ميان دولتهاى جزيرة العرب از دولت يهود نام بردهاند. احتمالًا مهاجرتِ بعدى يهوديان به اين سرزمين و بهويژه به يثرب، در سال 70 ميلادى و پس از آن صورت گرفته است. اين امر، به علت تخريب معابد آنان توسط قيصر «تيتوس» و حملات متعدد قيصرها عليه يهوديان، از سال 132 م. بوده كه موجب فرار عده بيشترى شد، لذا برخى از آنان به حجاز رفته و عدهاى نيز وارد يثرب شدند. (6) در هر حال، قبايل يهود كه به يثرب آمدند، 25 قبيله بودند. آنان شهر را به اين صورت ميان خود تقسيم كردند:
- قبايل بنىقريظه و بنىنضير؛ آنان در «عاليه» فرود آمدند كه امروز آن را «العوالى» مىنامند. ايشان در اين منطقه به حفر چاهها و كاشت درختان پرداختند. بعضى از قبايل عرب نيز در كنار آنان فرود آمده و ساكن شدند.
- قبايل بنى قينقاع؛ در منطقه «الصاغه» فرود آمدند كه خيابان قربان امروزى است. منازل عالى و زيباى آنان در شمالغربى «مدشونيه» ساخته شد.
يهوديان براى خود دژها و قلعههايى ساختند كه به آنها اطُم گفته مىشد. آنان اين كار را از اعراب عمالقه فرا گرفته بودند. مجموع دژها و حصنهايى كه براى خود ساختند به 160 عدد مىرسيد.
اعراب مجاور نيز مثل آنان قلعههايى ساختند كه در مجموع به 72 عدد مىرسيد.
هنگامىكه پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه آمدند، مهاجران را از ويرانى اين حصنها منع كردند و آنها را زينت مدينه منوره دانستند. ورود اوس و خزرج يا يمانىها به يثرب به جز قبايل يهود و اعرابى كه در يثرب ساكن بودند، تعدادى از اعراب نيز از يمن و جنوب شبه جزيره كوچ كرده و در سرزمينهاى شمالى؛ از جمله يثرب و غسان ساكن شدند. (7) به سبب خرابى سد مأرب، اين مهاجران به علّت انتساب به «يَعْرَب ابن قحطان»، «اعراب قحطانى» ناميده شدند؛ در مقابل ايشان، اعرابى كه در حجاز و بهويژه مكّه ساكن و از فرزندان عدنان از نسل اسماعيل عليه السلام بودند، «اعراب عدنانى» ناميده شدند.
اعراب جنوبى يا قحطانى، كه همان يمنىهاى مهاجر باشند، بر خلاف اعراب عدنانى يا ساكنان مكّه، از تمدّن و شهرنشينى برخوردار بودند و كار و پيشه اصلى آنان كشاورزى، زراعت، توليدات و مصنوعات دستى بود؛ چون يثرب در سراسر شبه جزيره امتيازات و ويژگىهاى مورد نظر آنان را داشت، آنجا را براى سكونت مناسب ديدند.
از ميان اعراب يمانى كه در يثرب ساكن شدند، دو طايفه نيرومند اوس و خزرج، كه بعدها پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را «انصار» ناميد، با يهود بنىقريظه و بنىنضير پيمانهايى بستند. (8) اوس و خزرج كه از فرزندان «حارث بن زيد بن سواد بن اسلمبن اسحاق بن قضاعه» بودند، همواره براى تسلط بر شهر يثرب با يكديگر رقابت مىكردند. منابع تاريخى مملو از شرح وقايع، جنگها و ستيزهاى اين دو طايفه با يكديگر است كه به آنها «ايام العرب» گفته مىشد.
درگيرى و كشتار ميان اوس و خزرج، امرى عادى و كارى روز مرّه بود، در حالى كه هيچكس در اين منطقه نبود تا بتواند اين دو رقيب را با هم تفاهم دهد و به زير سلطه و نفوذ خود درآورد و به عبارتى، كسى نبود كه حرف آخر را بزند. به گفته ولهاوزن: «نزاع و تخاصمى كه وجود داشت زندگى را براى توده مردم سخت مىنمود، تنها يك مرد مىخواست كه بتواند اين جامعه متفرق را انتظام بخشد.».
خداوند در اين زمان، با ظهور اسلام و بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله، آنان را به هدايت و صلح و دوستى رهنمون ساخت و رسول اللَّه صلى الله عليه و آله به عنوان فرمانرواى مطلق، جهت التيام بيمارى عداوت و دشمنى و اعاده امنيت به اين شهر رهسپار شد. در اين موقعيتِ ويژه بود كه آن حضرت به عنوان عامل وحدت رخ نمود و قبايل مختلف يمانى را با عنوان «انصار» در پيمانهاى عقبه اول و عقبه دوم متحد ساخت و سرانجام نيز دو جناح متخاصم و نيرومند شبه جزيره؛ يعنى قحطانيان و عدنانيان را پس از قبول دين مبين اسلام، با نام انصار و مهاجر در زير لواى اين دين، به يكديگر پيوند اتحاد زد. با مهاجرت پيامبرخدا صلى الله عليه و آله به يثرب، اين شهر را مدينة النبى صلى الله عليه و آله ناميدند.
- نامهاى مدينه
مدينه منوره در قبل و پس از اسلام، نامهاى فراوانى داشت كه كسانى چون «مجدالدّين شيرازى»، «ابن زباله»، «سمهودى» و ديگران نامهاى اين شهر را ثبت كردهاند. شيرازى حدود شصت نام و ابن شبه و ابن زباله، كه از قديمىترين مورخان مدينه هستند، حدود چهل نام و سمهودى نيز 94 نام براى اين شهر ذكر كردهاند. برخى از نامهايى كه براى آن آوردهاند، عبارتاند از:
ارْضُ اللَّهِ، ارْضُ الْهِجرَةِ، الْايمانْ، الْبارَّه، الْبرَّة، البَلَد، بَيتُ الرّسولِ، الحرم، الدَّار، دارالابرار، طابة، طَيّبة، يثرب و …
براى مدينه نامهايى نيز در قرآن آمده است؛ از جمله: المدينه، مدخل صدق، دارالايمان، ارضاللَّه.
توضیح وجه تسمیه مدینه به بعضی از نام ها به طور مختصر اینگونه است:
- يثرب: آن اسم اوّلین نفری است كه در آن موضع ساكن شده و با اشاره به نام «يَثرب بن عَبيل بن عَوصِ ابن ارْمِ بن سام بن نوح عليه السلام»، يثرب ناميده شد.
- ارض اللَّه: «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتهُاجِرُواْ فِيهَا * آنها [فرشتگان] گفتند: مگر سرزمين خدا، پهناور نبود كه مهاجرت كنيد؟! سوره نساء آیه 97».
جماعتى از مُفسّران گفتهاند مراد به «ارضاللَّه» در اين آيه كريمه مدينه شريفه است.
- الايمان: «وَ الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الْايمَان * و نيز سهمى از آن غنائم از آن كسانى از اهل مدينه است كه در مدينه و در قلعه ايمان جاى دارند. سوره حشر آیه 9» وجه تسميه به ايمان بنا بر آن است كه او مظهر و مسير ايمان است.
- البارّة: به تشديد الرّا البرّة: وجه تسميه اين اسم كثرت برّ و نيكويى آن شهر بر اهل آن و بر جميع عالميان به بركت رسول- صلىاللَّه عليه و آله و سلم- است.
- دارالايمان: در حديث آمده كه: «الْمَدينَة قُبة الْاسْلام وَ دار الايمان».
- المؤمنه: در خبر است كه سوگند به خدايى كه نفس من به يد قدرت اوست به درستى كه خاك مدينه، مؤمنه است.
———————
1. سمهودى، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفى، ج 1، ص 156.
- سمهودى، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفى، ج 1، ص 158.
- ابن خلدون، العبر، ج 1، صص 92 و 93.
- جواد على، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، ص 452.
- ابن نجار، اخبار المدينه، ص 13.
- طبرى، تاريخ طبرى، ج 2، ص 455؛ بيرونى، آثار الباقيه عن القرون الخاليه، ص 377.
- ابراهيم بيضون، سهيل زكار، تاريخ العرب السياسى من فجر الاسلام حتى سقوط البغداد، ص 28.
- ابراهيم بيضون، سهيل زكار، همان، ص 28.