• نام‏هاى مكّه مكرّمه‏

اسامى فراوانى براى مكّه گفته‏اند. قاضى مجدالدّين شيرازى، تنها كسى است كه بيشترين اسامى را در تأليف خود به‏نام «تَجبير المُوشين في‏التَّعبير بالسِيّن والشّين» آورده است كه به برخى از آن نام‏هاى شصت‏گانه اشاره مى‏شود:

  1. العَروض 2. السَّيل 3. مُخْرَجَ صِدْقٍ 4. الْبَيِّنه 5. الْمَعادْ 6. امِّ رُحم 7. امّ زُحْمْ 8. امّ صُبح 9. امُّ القُرى‏ 10. الْبَلَدْ 11. البَلدة 12. البلد الامين 13- البلد الحرام 14. الرَّتاج 15. النَّاشر 16. حرم اللَّه تعالى 17. بلداللَّه تعالى 18. فادان. 19. الباسَّه. 20. الناسَّه. (1)

براى هر يك از اين اسامى دلايلى است و ما به وجه تسميّه سه نام از اين شهر، كه در قرآن كريم آمده، اشاره مى‏كنيم:

1- بَكَّه:

« إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ * همانا نخستين خانه‏اى كه براى مردم ساخته شد، خانه‏اى است كه در بكه قرار داشته و مبارك و هدايتى براى جهانيان است.»( آل عمران: 96)

گروهى «بكّه» را همان «مكّه» دانسته‏اند كه «ميم» آن تبديل به «با» شده و از لحاظ مفهوم، به يك معنا هستند، گروهى ديگر، تفاوت اندكى براى آن دو قائل شده‏اند؛ به اين صورت كه مسجدالحرام يا كعبه را «بكّه» و نام شهر را «مكّه» دانسته‏اند. (2) به نظر مى‏رسد با توجه به آيه بالا، بكّه بايد يكى از نام‏هاى شهر باشد.

براى بكّه چندين معنا آورده‏اند؛ از جمله: بكّه، از «بكّ» مشتق شده؛ يعنى غرور گردن‏كشان و متكبّران را در هم مى‏كوبد و يا گردن آنان را مى‏شكند. بكّه در جايى نيز به معناى ازدحام آمده است.

2- مكّه‏

«وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ»(فتح : 24)

براى مكّه نيز چند معنا گفته‏اند؛ از جمله: مكّه، از «مَكّ» به معناى كمى آب مشتق‏ شده و علاقه مردم به اين شهر يا استفاده آنان از آخرين قطره آب را- كه در اين سرزمين بسيار كمياب است- نشان مى‏دهد. بعضى نيز آن را از «تمكَّكْتُ العِظم» دانسته‏اند كه به مغز استخوان گفته مى‏شود، گويى مكه وسط زمين است؛ همان‏گونه كه مغز استخوان، در ميان آن است. براى مكّه معناى ديگرى گفته‏اند و آن اين كه: از «مكَّ يُمَكُّ» گرفته شده و به معناى هلاك شدن و كاستن است و گويند هركس نسبت به آن قصد و نيت سوء داشته باشد، جز نابودى سرنوشتى نخواهد داشت يا اگر كسى به زيارت اين خانه رود، از گناهانش كاسته مى‏شود. براى مكّه، معانى ديگرى چون بسط، گسترش و ازدحام نيز آورده‏اند. يونانيان نام مكه را «مَكْرُبا» ثبت كرده‏اند. شايد اين واژه از لهجه ساكنان جنوبى شبه جزيره، به معناى مقدّس و محترم باشد؛ زيرا پادشاهان حكومت سبا را، كه داراى تقدّس بوده‏اند، مُكَرَّبْ يا مُقَرَّب مى‏خواندند.

3- امُّ القُرى‏

« وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها * تا انذار و بيم دهى امّ القرى و كسانى را كه پيرامون آن هستند.»( انعام: 92)

مكّه را از اين رو «امُّ القُرى» خوانده‏اند كه گفته شده هنگام آفرينش زمين، آب تمام سطح آن را فرا گرفت و تنها مكان كعبه، خشك بود و اين خشكى اندك اندك از پيرامون كعبه بر آمد تا به مقدار كنونى گسترش يافت. در اصطلاح لغوى و قرآنى، به اين مسأله «دَحو الْارض» گويند كه در قرآن كريم آمده است: «والْارْضَ بَعْدَ ذلك دَحيها*آنگاه زمين را از زير گسترانيد»( نازعات: 30)  مكه را مادر زمين‏ها خوانده‏اند و قرآن نيز به اين نام اشاره دارد.

4- بلد الأمين‏

«وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ* وَ طُورِ سِينِينَ* وَ هذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ.»(تین : 1-3)

بلد امين، به معناى سرزمين و حرم امن الهى و يكى ديگر از نام‏هاى مكه است كه خداوند در قرآن از آن ياد نموده و امنيّت و حرمتش را بيان كرده است.

——————————

  1. بوركهارت. رحلات فى شبه جزيرةالعرب، ترجمه عبدالعزيز بن صالح الهلابى، ص 218.
  2. زبيدى، تاج العروس، ج 7، ص 111؛ فاسى المكّى، همان، ص 77؛ ابن ابى شيبه، المصنف فى‏الاحاديث والآثار، ج 4، ص 357.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا