• مهارت مشاوره پذیری

«مشورت» به معانى مختلفى آمده است؛ مانند ظاهر كردن چيزى، زينت‌دادن و نصيحت كردن و نيز به طور دو يا چند جانبه به رايزنى پرداختن و از رأى و نظر يكديگر سودجستن. برخى نيز آن را به «استخراج و استنباط رأي صحيح» معنا كرده‏اند. امروزه بيشتر در معنى اخير به كار مى‏رود؛ بدين معنا که وقتي انسان به تنهایی دربارة مسئله‌ای نظر و جمع‌بندی صحيحي ندارد و یا در پی مشارکت همگانی در‌باره موضوعی است به ديگران مراجعه می­کند و از آنها نظر درست و قطعی را جویا می‌شود.

«مشاوره» رابطه‌ای است بین دو فرد که در آن، یکی می‌کوشد تا دیگری را در درک و حل مسائل کمک کند. در اصطلاح، مشاوره برای کمک به افراد برای حل مشکلاتشان صورت می‌گیرد. این کمک می‌تواند در قالب برنامه‌ریزی برای آینده آنان در فرایندهای مختلف نظیر مصاحبه کردن، راهنمایی و … باشد.

  از آنجا که تصمیم‌گیری از مهم‌ترین وظایف مدیران در سازمان است، مدیران نباید تحت تأثیر عوامل تحریک‌کننده گوناگون قرار گیرند و عجولانه تصمیم‌گیری کنند؛ بلکه باید با ژرف‌نگری، پیامد هر تصمیم را مورد توجه قرار دهند. برای این کار، استفاده از تجربه دیگران بسیار ارزشمند است. مدیر باید با بررسی نظریات و پیشنهادها، بهترین راهکار و تصمیم را برگزیند و به کار گیرد. این امر مهم می‌تواند در قالب مشورت گروهی و یا مشاوره با کارشناس صورت بگیرد. در هر سازمان، استفاده از اندیشه دیگران، نشانه آشکاری از تواضع، عقل و آینده‌نگری مدیر یا فرمانده است. طبق فرموده حضرت علی (ع) عاقل نباید به رأی خویش اعتماد کامل کند:

«الْعَاقِلُ مَنِ اتَّهَمَ رَأْيَهُ وَ لَمْ يَثِقْ بِكُلِّ مَا تُسَوِّلُ لَهُ نَفْسُه‏ * عاقل کسی است كه رأى خود را متهم كند و به هر چه نفسش برای او آراست، اعتماد نكند». (1)

اصولًا كارگزارانى كه با مشورت و رايزنى به اداره کردن امور مى‏پردازند، كمتر دچار لغزش و تنش و پشیمانی مى‏شوند و كارهاى آنان به طور معقول به انجام مى‏رسد و نابسامانى‌هايشان سامان مى‏يابد. اميرمؤمنان (ع) در اين‌باره نيز مى‏فرمايند:

«خَيْرُ مَنْ شَاوَرْتَ ذَوُو النُّهَى وَ الْعِلْمِ وَ أُولُو التَّجَارِبِ وَ الْحَزْم * بهترین کسی که می‌توانی با او مشورت کنی، صاحبان خرد و علم و دربردارندگان تجربه و دوراندیشان هستند». (2)

با مشورت با عالمان و تجربه‌داران، انسان از علم و تجربه آنان بهره‌مند، و باعث می‌شود هزینه کمتری در راه رسیدن به مطلوب مصرف گردد. امام على (ع) استشاره را دیواری در مقابل سقوط و خطا می­دانند و می‌فرمایند:

«الْمُسْتَشِيرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السَّقَط * مشورت کننده از ارتکاب خطا در امان است». (3)

از فواید مشورت همین بس که باعث رسیدن به راه‌حل‌های بهتر و دقیق‌تر و جلوگیری از تکرار اشتباهات می‌شود و در واقع در جلوگیری از خطا همانند دژی محکم است.

  1. استفاده از نظریات و انتقادات سازنده

امیرمؤمنان علی (ع) رأی کسی را افضل می‌داند که خود را از رأی و نظر مشاور بی‌نیاز نداند:

«أَفْضَلُ النَّاسِ رَأْياً مَنْ لَا يَسْتَغْنِي عَنْ رَأْيِ مُشِيرٍ * با فضیلت‌ترین مردم به حسب رأى كسى است كه خود را بى‏نياز از رأى و نظر دیگران نمی داند». (4)

مشورت در اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است. بنابر آنچه در سیره پیامبر (ص) آمده است در موارد بسیاری آن حضرت با اصحاب مشورت، و گاهی طبق نظر آنها عمل می‌کردند. مورخان و مفسران اسلامی یکی از صفات پیامبر اسلام (ص) را «کثیرالمشاوره» دانسته‌ و گفته‌اند سیره پیامبر چنین بود که با اصحاب خود زیاد مشورت می‌کردند. مشورت در زندگی سیاسی و نظامی پیامبر اسلام به عنوان اصلی تربیتی مورد توجه قرار می‌گرفت.

عقیده حضرت بر این بود که محصول گردهمايى و مشاوره، ارائه بهترين انديشه به شكل بهترين طرح است وكارهاى مهم به نحو احسن جامه عمل می‌پوشد. امام مجتبی (ع) ‏فرموده‌اند:

«ما تَشاوَرَ قَومٌ الَّا هُدُوا لِارْشَدِ امْرِهِمْ * هيچ گروهى مشورت نكرد جز آنكه به بهترين برنامه، راه يافت». (5)

سپاه اسلام در جنگ بدر مقرّ فرماندهی خود را در جایی قرار داده بود که به نظر «‌حباب بن منذر»، مناسب نبود. خدمت رسول خدا (ص) که فرماندهی سپاه اسلام را به عهده داشتند رسید و عرض کرد آیا انتخاب چنین مکانی به امر خداوند است؟

پیامبر (ص) فرمودند امر خدا نیست که حقِّ اظهار نظر نداشته باشید. این موضوع قابل مشورت است.

«حباب» گفت به نظر من جایی را باید انتخاب کرد که نزدیک به آب باشیم تا دشمن نتواند با قطع آب، سپاهیان اسلام را از پای درآورد که نظر او مورد قبول واقع شد.

در جنگ احد، که سپاه هزار نفری قریش از مکه با همه ساز و برگ نظامی برای هجوم به مدینه آماده شده بود، پیامبر خدا اصحاب خود را جمع کردند و در مورد این موضوع که در شهر مدینه بمانند و یا اینکه در بیرون شهر با دشمن بجنگند، مشورت فرمودند و چنین نتیجه گرفتند که باید از شهر خارج شد.

در جنگ خندق نیز که همه احزاب برای از بین بردن اسلام و سرکوبی مسلمانان متحد شده بودند، پیامبر اعظم در چگونگی رویارویی با دشمن، نظر اصحاب خود را خواست که در این نظرخواهی، سلمان فارسی پیشنهاد کندن خندق را کرد و پذیرفته شد.

حاكمانی كه بنا بر سیره نبی مکرم (ص)، شخصيت مردم را محترم مى‏شمرند به آنان ارزش مى‏دهند و آنان را در تعيين سرنوشت خود در اداره مملكت سهيم مى‏كنند؛ فضاى شاد و اميد‌بخشى را بر زندگى حاكم مى‏كنند و بر عكس، حاكمان خودرأى و مستبد، ضمن گمراهى و هلاكت خويش، گَرد يأس و غم در جامعه مى‏افشانند. تو گويى ملّت، مردگان متحركى هستند كه طعم شيرين زندگى واقعى را نچشيده‏اند. رسول اكرم (ص)، اين نقش ارزنده مشورت را در كنار دو عنصر ارزشمند ديگر چنين بيان مى‏كند:

«اِذا كانَ اُمَراءُكُمْ خِيارَكُم وَ اَغْنِياءُكُم سُمَحاءَکُم وَ اَمْرُكُمْ شُورى‏ بَيْنَكُم فَظَهْرُالْارْضِ خَيْرٌ لَكُم مِنْ بَطْنِها * وقتى فرمانروايان شما، بهترين‌هايتان و ثروتمندان شما، سخاوتمندانتان باشند و كارهايتان با مشورت صورت پذيرد، (زندگى) روى زمين برايتان بهتر از (مردن و دفن شدن) زير زمين است». (6)

آدمى هر اندازه از درايت و هوشمندى برخوردار باشد و علم و اطلاع فراوانى نيز كسب كند، باز هم در پرتو تبادل نظر با ديگران به انديشه جديدى دست خواهد يافت؛ چنانكه در تبادل انديشه‏ها به صحت و درستى فكر خويش نيز مطمئن خواهد شد.

چنين روشى آنقدر زيبا، كارا و پسنديده است كه خداوند به پيامبر (ص) كه عقل كلّ و سرامد همه خردمندان و حكيمان بود دستور مى‏دهد كه در كارها با مردم مشورت كند:

«شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِينَ * در كارها با آنان مشورت كن و هنگامى كه تصميم به اقدام گرفتى بر خدا توكّل كن. سوره آل عمران آیه 159».

گفتنى است كه رسول خدا در کارهای اجتماعى، سياسى، نظامى و مسائلى كه به مردم و اداره امور مربوط بود با اصحاب خويش به رايزنى مى‏پرداخت و گرنه تبيين معارف الهى، ابلاغ وحى، اجراى قوانین و تشريح عقائد و اخلاق اسلامى از حیطه مشورت بيرون است. ديگر اينكه مشورت پيامبر و اهل بيت با ياران و پيروان خود بيشتر جنبه هدايتگرى، ارشاد و شخصيت دادن به آنان را داشت و سبب رشد فكرى آن‌ها مى‏شد و مشاوران بيش از مشير از آن رايزنى بهره مى‏بردند.

معصومين، علاوه بر اينكه با اصحاب باتجربه و خردمند خود به رايزنى مى‏پرداختند و به طور عملى، اهميت مشاوره را نشان مى‏دادند در سخنان حكيمانه خود نيز بر چنين اهميت و ضرورتى تأكيد مى‏كردند؛ حتى امير مؤمنان، مشورت با دشمن را نيز لازم می­دانند و مى‏فرمايند:

«اِسْتَشِرْ اَعْداءَكَ تَعْرِفْ مِنْ رَاْيِهِمْ مِقْدارَ عَداوَتِهِم و مَواضِعَ مَقاصِدِهِمْ * با دشمنانت مشورت كن تا مقدار دشمنى و مقصد‌شان را از نظرشان بدست آورى». (7)

دین اسلام تأکید دارد مدیر جامعه باید در کارهای مهم، نظریات مختلف را مد نظر قرار دهد و با توجه به آن تصمیم بگیرد.

رايزنى و تضارب آرا به طور قطع به پختگى و سنجش همه جانبه كارها كمك مى‏كند و آثار ارزشمندى به بار مى‏آورد؛ رأي‌ و انديشه‌ درست ظاهر شود كه بى‌مشورت، آنها پنهان بوده است و به خاطر نرسد.

به گفته امام علی (ع) در مشاوره پوشیده‌ها کشف می‌گردد:

«خَوَافِيَ الْآرَاءِ تَكْشِفُهَا الْمُشَاوَرَة * مشاوره، پوشیده‌های رأی و نظریات را آشکار می‌سازد». (8)

امام علی (ع) درباره اهمیت مشورت می‌فرمودند:

«پس، از گفتن سخن حق يا مشورت عدالت‏آميز خودداري نکنيد؛ زيرا من خويشتن را برتر از آنکه اشتباه کنم نمي‏دانم و از آن در کارهايم ايمن نيستم مگر اينکه خدا مرا در کار نفس کفايت کند که از من بر آن تواناتر است». (9)

امام صادق (ع) نیز در حدیثی ارزشمند، ارزش مشورت با اهل شورا را موجب حاصل شدن یقین در انسان و از بین رفتن تردید و دودلی در اعمال او می­دانند و می­فرمایند:

«مشورت كردن با مردم خوب و اهل علم، مثل تفكّر كردن است در خلق آسمان‏ها و زمين و فناى آسمان و زمين كه ايستاده‏اند هر كدام به جاى خود بى‌قيد و ستون؛ چنانكه فكر كردن در اينها باعث غواصی كردن است در درياهاى نور معرفت الهى و موجب زياد شدن يقين است به وجود خالق حكيم، همچنين مشورت كردن با مؤمنان هم، موجب حصول يقين است در كارها و باعث بر طرف شدن تردّد و شكّ است در شغل‌ها و عمل‌ها». (10)

هدف از مشورت، گلچین کردن اندیشه افراد گروه است. به طور یقین مجموع‌آرا، نتیجه بهتری را نسبت به یک رأی به دست می‌دهد.

باید دقت کرد که مشاوره‌پذیری در حد نظر خواهی باشد نه تصمیم‌خواهی! بدین معنی که مدیر و فرمانده در حالتی قرار نگیرد که دیگران برای او تصمیم بگیرند و رأی خود را به او القا کنند. کسی که در نهایت تصمیم می‌گیرد بهتر است خود مدیر باشد.

مشورت معمولاً میان دو تصمیم قرار می‌گیرد؛ تصمیم اولیه و تصمیم نهایی. تصمیم خام و اولیه، پس از مشورت به تصمیم پخته و حساب‌شده و قابل اعتمادی تبدیل می‌شود.

  • ويژگى‏هاى مشاور

هر چند مشورت با دیگران، ستوده شده و در بسیاری از موارد اجتناب‌ناپذیر است، مدیران باید توجه کنند که هر کسی لایق مشورت کردن نیست.

در روايات اسلامى، مجموعه‏اى از صفات ارزنده براى مشاوران ضرورى شناخته شده كه برخی از آن‌ها عبارت است از:

1- دانش و شايستگى‏

رسول گرامى اسلام (ص) مى‏فرمايند:

«شاوِرُوا الْعُلَماءَ الصَّالِحينَ فَاذا عَزَمْتُمْ عَلَى المْضاءِ ذلِكَ فَتَوَكَّلوا عَلَى اللَّهِ * با دانشمندان شايسته رايزنى كنيد و هرگاه بر  اجرای آن تصميم گرفتيد بر خدا توكل كنيد». (11)

2- تجربه‏

امام علی (ع) فرمودند:

«افْضَلُ مَنْ شاوَرْتَ ذُوالتَّجارِبِ * بهترين كسى كه با آن مشورت مى‏كنى فرد با تجربه است». (12)

3- صاحب خرد‏

رسول اكرم (ص) فرمودند:

«اسْتَرْشِدوُا الْعاقِلُ وَ لا تَعصوُهُ فَتَنْدَمُوا * از خردمند راهنمايى بخواهيد و نافرمانیش نكنيد كه پشيمان خواهيد شد». (13)

4- ترس از خدا

سفيان ثورى گويد: خدمت راستگو پسر راستگو- جعفر بن محمد (ع)- رسيدم و عرض كردم اى فرزند رسول خدا مرا وصيتى كن. آن حضرت فرمودند:

«شاوِرْ فى‏ امْرِكَ الَّذينَ يَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ * در كارهايت با كسانى رايزنى كن از خداوند بزرگ، بيم دارند». (14)

  • ویژگی­های منفى مشاور

در سخنان گهربار معصومين، صفات منفى مشاور نيز بيان شده است و ما را از مشورت با كسانى كه چنين صفاتی دارند منع كرده‏اند؛ از جمله:

1- دروغ‏گو

امام على (ع) فرمودند:

«لا تَسْتَشِرِ الْكَذّابَ فَانَّهُ كَالسَّرابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَريبَ * با دروغگو مشورت نكن؛ چرا كه او بسان سراب، دور را نزديك و نزديك را دور نشانت مى‏دهد». (15)

2- بخیل‏

امام على (ع) فرمودند:

«لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلًا فَيَعْدِلَ بِكَ عَنِ الْقَصْدِ وَ يَعِدَكَ الْفَقْر * در مشورت خود، هيچ بخيلى را دخالت مده كه تو را از بخشيدن مال باز مى‏دارد و از فقير شدن مى‏ترساند». (16)

3- بزدلى‏

رسول اكرم (ص) طى سخنانى به امير مؤمنان (ع) چنين سفارش مى‏كنند:

«يَا عَلِيُّ لَا تُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَج * اى على! هيچگاه با شخص ترسو مشورت نكن كه راه چاره را بر تو مى‏بندد». (17)

4- حماقت و نادانى‏

امير مؤمنان (ع) می‌فرمودند:

«لا تُشاوِرْ احْمَقَ * با احمق مشورت نكن». (18)‏

ودر جایی دیگر فرمودند:

«لا تُشاوِرَنِّ فى‏ امْرِكَ مَنْ يَجْهَلُ * هيچ‌گاه در کارهایت با نادان مشورت نكن‏». (19)

پس از بیان ارزش مشاوره و مشورت در مدیریت و استفاده از نظر دیگران به بررسی موضوع انتقادپذیری در مدیران پرداخته می­شود:

  • انتقادپذیری

نقد داراى چند معنا از جمله به معناى جدا كردن بد از خوب است.

انتقاد نيز همين معنا را مى‏دهد. اصطلاح «انتقاد» در كوتاه‏ترين تعريف، نشان دادن زشتى و زيبايى و دادن رهنمود است.

انتقادپذير نيز كسى است كه تحمّل نقد كردار و گفتار خود را از سوى ديگران داشته باشد و به سخنان صحيح آنان ترتيب اثر دهد.

بیشتر افراد از کلمه انتقاد تصوری منفی دارند و فکر می‌کنند انتقاد تنها به معنای ایرادگیری و عیب جویی است، ولی انتقاد در واقع یعنی «آشکار کردن خوبی‌ها و بدی‌ها» است. انتقاد وسیله‌ای است که به افراد کمک می‌کند از نقص به كمال برسند. امام حسین (ع) می‌فرمایند:

«مِنْ دَلَائِلِ الْعَالِمِ انْتِقَادُهُ لِحَدِيثِه‏ * از نشانه‌های عالم این است که گفتار خود را قبل از بیان کردن نقد و بررسی می‌کند». (20)

انتقادپذیری ظرفیت ویژه‌ای است که از توانایی انسان هنگام نقد شدن از لحاظ شایستگی‌های فردی حکایت می‌کند. چگونگی واکنش مدیر، وقتی مورد محک و ارزیابی دیگران قرار می‌گیرد، می‌تواند در اداره کارها نقش مهمی داشته باشد. در فرهنگ سازمانی اگر انتقاد به عنوان نیرویی مثبت در جهت پیشرفت قلمداد شود در واقع افراد فضا را نه تنها زیانبار نمی‌بینند بلکه آن را بستری برای نزدیک شدن به آرمان‌های سازمانی می‌یابند و در پرتو همیاری فکری به سازندگی بیشتر می‌اندیشند.

داشتن ظرفیت برخورد با انتقادات مکتوب و غیرمکتوب و پیشرفت کردن به واسطه آن‌ها یکی از عوامل مهم در موفقیت است. مدیران موفق، می‌دانند چطور از انتقادات دیگران، چه سازنده باشد و چه نباشد، بهترین استفاده را ببرند. استفاده آگاهانه و خردمندانه از انتقاد به شکوفایی افراد و سازمان‌ها منجر خواهد شد.

در تعامل مثبت میان انتقاد کننده و انتقاد شونده می‌توان به رشد اجتماعی رسید؛ می‌توان به دور از شکنندگی احساسی و به هم ریختگی افکار در فضای همکاری رفتار خاصی را تغییر داد؛ با حذف رفتار اشتباه و ایجاد رفتار جدید.

امام علی (ع) نصیحت‌پذیری را نوعی امنیت خاطر می­دانند و می­فرمایند:

«مَنْ قَبِلَ النَّصِيحَةَ أَمِنَ مِنَ الْفَضِيحَة * هر کس نصیحت‌پذیر باشد از رسوایی در امان خواهد بود». (21)

ناگفته نماند که استفاده از شیوه‌های صحیح انتقاد سازنده و مثبت برای انتقاد‌کنندگان، ضروری است. انتقادی که به انگیزه اصلاح و رشد باشد، ضمن حفظ کرامت انسانی پیش‌برنده است. ولی انتقادی که هدفش تخریب شخصیت افراد است نه تنها سودمند نیست بلکه پیامدهای بدی برای منتقِد و دیگران به دنبال دارد و این از بینش مدیر است که تفاوت بین این دو را بشناسد.

بهتر است مدیر، در برخورد با هر انتقاد ابتدا نقد را بررسی کند و به دور از احساسات با فرد منتقد به گفتگو بنشیند. از آنجا که انتقادپذیری کار دشواری است، می‌توان ابتدا در قالب کلماتی کوچک از انتقاد کننده تشکر، و انتقاد وی را هدیه‌ای ارزشمند تلقی نمود، سپس با حفظ آرامش، دلایل فرد را روی کاغذ آورد. در هر انتقادی ممکن است یک نکته‌ آموزنده باشد.

امام علی (ع) در سخنی زیبا می‌فرمایند:

«کسي که به شما نصيحت را هديه کند، آن را بپذيريد و قبول کنيد و آن را در درون وجود خود نگهداري کنید». (22)

اگر انتقادی بیش از یک بار ذکر شده باشد باید حتما آن را جدی گرفت و یا اگر افراد متعددی نظر مشابه بدهند حتما اشکالی هست که باید حل شود.

امام علی (ع) در بیان دوست داشتن منتقدان دلسوز و هدایتگر می‌فرمایند:

«بهترین و دوست داشتنی‌ترین مردم نزد تو باید کسی باشد که تو را به رشد و هدایت رهنمون سازد و از عیوب تو (در نزد خودت) پرده بردارد». (23)

بهتر است مدیران برای بررسی هر اشکال به خود فرصت دهند؛ مثلاً چند روز. بعد از محرز شدن اشکال با اعتماد‌به‌نفس در صدد رفع اشکالات اقدام کنند.

  1. پذیرش نواقص و معایب و تلاش در جهت رفع آنها

وجود روحیه انتقادپذیری در مدیران بر رفع نواقص و جبران کمبودها تأثیر شگرفی دارد. در واقع پذیرش نواقص و معایب پس از احراز آن از جانب مدیران، گامی است برای حل آنها.

پذیرش عیوب یعنی آمادگی برای ایجاد تغییر در جهت رشد و بهبود. سازمانی که از تغییرات هراسان است و نمی‌تواند هیچ گونه حذف و اضافه‌ای را در برنامه‌های خویش لحاظ کند در واقع روح خلاقیت و نوآوری را در کارکنان خود کشته است.

همچنان که در گفتار قبل در مورد انتقادپذيرى‏ آمد، پذیرش انتقاد سازنده، خیر و برکت بسیاری به همراه دارد.

انسان‌های معمولی از آنجا که معصوم نیستند و کم و بیش دچار خطا و اشتباه می‌شوند، می‌توانند در آیینه افکار دیگران در محیطی به دور از غرض‌ورزی، خود را ارزیابی کنند. امیرمؤمنان علی (ع)؛ اسوه مدیریت و رهبری عادلانه، همواره از سخن حق استقبال می­کردند و می‌فرمودند:

«گمان مبرید که اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین آید و یا از کسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم کند؛ که هرکس شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگین آید عمل به حق و عدالت بر او سنگین‌تر است. پس از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید». (24)

  • بيمارى انتقادناپذيرى

برخی از مدیران تاب شنيدن سخن حق و انتقاد را ندارند و حتى با انتقاد كننده تندى مى‏كنند و كينه او را در دل مى‏گيرند. به نظر قرآن مجيد، بيشتر مردم «حق‏ناپذير» هستند:

«لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ اكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ * ما حق را براى شما آورديم ولى بيشتر شما حق را خوش نداريد! سوره زخرف آیه 78».

امام صادق (ع) نيز اين ویژگی را فراگير می­دانند و مى‏فرمايند:

«سه چيز را هر انسانى گمان می کند درست مى‏پندارد: مذهبى را كه به آن ايمان دارد؛ خواسته‏اى كه به آن دست مى‏يابد و تدبير در كارهايش را». (25)

جالب است كه امام ضمن تصريح بر فراگير بودن اين ویژگی­ها نسبت به همه افراد هشدار مى‏دهند كه انتقادناپذيرى در سه حيطه فكرى، اخلاقى و عملى نفوذ مى‏كند و انديشه، صفات و عملكرد آدمى را به تباهى مى‏كشاند.

رسول‌اكرم (ص) نيز در سخن نغزى، رمز حق‏گريزى و باطل‏گرايى را كه منشأ انتقادناپذيرى است، بيان می­کنند و مى‏فرمايند:

«يا اباذَرٍّ، الْحَقُّ ثَقيلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفيفٌ حُلْوٌ * اى اباذر! حق، سنگين و تلخ است و باطل، سبك و شيرين». (26)

حق‏ناپذيرى، نوعى بيمارى روحى است. براى درمان اين بيمارى، بايدحق را شناخت؛ حق‏جويى و حق‏گويى را پيشه كرد و در بستر حق‏پويى گام نهاد. مديرى كه از شنيدن انتقاد بجا و سازنده خودداری ورزد، قطعاً زير بار حق رفتن نيز برايش سنگين است.

  1. عدم تحمیل نظر و عقیده شخصی

در هر اجتماعى بايد رئيسى باشد كه كارها را هماهنگ كند و در صورت بروز اختلاف، نظر او قاطع باشد. مدیر و رئیس سازمان بايد با صفا و صميميت و توافق با کارمندان، کارها را اداره كند؛ اما اگر درباره مسائل جاری بين کارمندان و رئیس سازمان اختلاف نظر و سليقه پديد آيد، نظر مدیر به عنوان رئيس مجموعه مقدم خواهد بود و تمامی افراد بايد نظر او را بپذيرند.

بديهى است كه مديريت بر زیر مجموعه به معناى حاكميت مستبدانه و مطلق نيست. از اين رو، مدیر بايد توجه كند كه مديريت او به خودكامگى، خودمحورى و جبّاريت منجر نشود. مدیر هر چند کار آزموده و لایق باشد، حق تحكّم و استبداد ندارد و نبايد نظر و انديشه خويش را بر اعضا تحميل كند و خواست و نظر آنان را به هيچ انگارد. امام صادق (ع) در این‌باره می‌فرمایند:

 «مَنْ حَقَّرَ النَّاسَ وَ تَجَبَّرَ عَلَيْهِمْ فَذلِكَ الْجَبَّارُ * كسى كه ديگران را كوچك شمارد و به آنان تحكّم كند و زور بگويد، جبّار است». (27)

اخلاق اسلامی با عدم پذیرش سخن دیگران و تحمیل نظر و عقیده شخصی به عنوان نظر حق بر کارمندان، مخالف است و آن را استبداد می‌داند. امیرمؤمنان علی (ع) می‌فرمایند:

«حَقٌّ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَسْتَدِيمَ الِاسْتِرْشَادَ وَ يَتْرُكَ الِاسْتِبْدَادَ * بر عاقل واجب است که همواره از دیگران راهنمایی بخواهد و استبداد را ترک کند». (28)

افراد خردمند همواره از خودپسندی در رأی و نظر پرهیز، و سعی می‌کنند با کسب راهنمایی از دیگران در تشخیص راه از بیراهه به اشتباه نیفتند. همیشه چند اندیشه از یک اندیشه، کارایی بهتر دارد. تبادل افکار و نظریات سبب پویایی گروه می‌شود و همانطور که در قسمت مشورت گفته شد از احتمال خطا و شکست می‌کاهد. حضرت علی (ع) می‌فرمایند:

«أَلَا وَ إِنَّ اللَّبِيبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ بِفِكْرٍ صَائِبٍ وَ نَظَرَ فِي الْعَوَاقِبِ * بدانيد، خردمند آن است كه با فكرى درست و پيش‏بينى كامل با افکار و نظریات دیگران روبرو شود». (29)

طبق فرموده آن حضرت، انسان خردمند، رأی خود را بر دیگران تحمیل نمی‌کند. این کار علاوه بر اینکه خطر بزرگی برای تصمیمات است و تصمیمات را به شکست نزدیک می‌کند، نقش سایر افراد را در مجموعه، کم اهمیت جلوه می‌دهد. به دنبال این استبداد، سازمان دچار رکود و فرسودگی می شود؛ افراد با بی‌تفاوتی نسبت به وقایع کار خویش را انجام می‌دهند بدون آنکه خود را در سرنوشت سازمان سهیم بدانند.

بر مدیران و مسئولان لازم است که از آرای کارکنان خود، هر چند پایین‌تر، به سادگی نگذرند و نسبت به هر نظر و پیشنهادی، قدری درنگ کنند. امام مؤمنان علی (ع) اینچنین هشدار داده اند:

«لَا تَسْتَصْغِرَنَّ عِنْدَكَ الرَّأْيَ الْخَطِيرَ إِذَا أَتَاكَ بِهِ الرَّجُلُ الْحَقِيرُ * نظر و رأی مهمی را که فرد حقیری برای تو می آورد، کوچک نشمار». (30)

آن امام همام (ع) استفاده از نظر دیگران را همچون افزودن علم ایشان بر علم خود می­دانند و فرمودند:

«حَقٌّ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يُضِيفَ إِلَى رَأْيِهِ رَأْيَ الْعُقَلَاءِ وَ يَضُمَّ إِلَى عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُكَمَاءِ * سزاوار انسان خردمند است كه رأى خردمندان را بر رأى خويش بيفزايد و دانش و آگاهى خويش را با به دست آوردن دانش حكيمان و دانايان افزون سازد». (31)

  1. آزاد اندیشی و پذیرش افکار
  • آزادگی

انسان ماهيتى دوگانه دارد: نيمى خاكى و نيمى افلاكى. نخست را «جسم» گوييم كه بايد «آزادى» داشته باشد و ديگرى «روح» است كه بايد از «آزادگى» برخوردار باشد وگرنه، برده، بى‏اراده، سفله و بى‏ارزش است. اين دو ویژگی، لازم و ملزوم يكديگر نيست، ممكن است تن، برده باشد و روح آزاده يا تن، آزاد باشد و روح فاقد آزادگى.

از ديدگاه اسلام، آزادى و آزادگى، همزاد يكديگر، و انسان در اصل، هم آزاد است و هم آزاده و اين، ستم به خود يا ديگران است كه او را به بردگى و بى‏ارادگى سوق مى‏دهد و تن يا فكرش را به زنجير مى‏كشد. سرور آزاد‌مردان، امير مؤمنان امام علی (ع)، در اين‌باره دو سخن نغز دارند:

 «ايُّهَا النَّاسُ انَّ ادَمَ لَمْ‌يَلِدْ عَبْداً وَ لا امَةً وَ انَّ النَّاسَ‌كُلُّهُمْ‌احْرارٌ * اى مردم از حضرت آدم، مرد يا زنِ برده متولد نشده است و همه مردم، آزادند». (32)

از آنجا که آزادگی انسان مهم است باز حضرت علی (ع) تأکید دارند:

«لا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ فَقَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً * بنده ديگرى نباش كه خدا تو را آزاد آفريده است». (33)

باید توجه کرد که ذهن آدمی برای بارور شدن و بال و پر گرفتن نیازمند فضای باز و آزاد است. این فضا در واقع فرصتی است برای جستجو کردن، پرسیدن و یافتن پاسخ. در فضایی که پرسش‌ها آزادانه به جواب برسد و پژوهش‌ها به نتیجه دست یابد، ذهن‌ها می‌تواند تنفس کند. گاهی عواملی مانند برنامه‌های تکراری و از پیش تعیین شده و پیروی از رفتارهای گذشتگان بدون هیچ دلیل عقلی و شرعی، ذهن آدمی را در اسارت می گیرد.

آخرین کتاب آسمانی در آیات نورانی خویش، فضای مسموم ذهن برخی انسان‌ها را اینگونه ترسیم کرده است:

«نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا * ما از چيزي پيروي مي‏کنيم که پدران خود را بر آن يافتيم. سوره لقمان آیه 21».

زمانی که پیامبر اعظم برخی از جاهلان را به پیروی از توحید فرا می‌خواندند، جواب آنان چیزی جز اسارت فکریشان نبود. کسانی که از قدرت فکر و نعمت آزاد اندیشی بی‌بهره باشند، توانایی بهره‌گیری از کلام خدا را ندارند. از نظر قرآن، محدود کردن فکر و توجیه اعمال به تاریخ و گذشتگان باطل است. فکر آزاد باید بتواند مرزهای زمانی و مکانی را درنوردد و وسیع بیندیشد.

قرآن‌کریم برای ایجاد فضای فکری آزاد و سالم به رسول اکرم (ص) می‌فرماید:

«اُدْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ * با حکمت و اندرز نيکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به روشي که نيکوتر است استدلال و مناظره کن. سوره نحل آیه 125».

طبق این آیه هر مدیر و فرمانده، وظیفه دارد با فراهم کردن بستری مناسب برای بحث و ارائه افکار از منطق نیکوترین مجادله و توصیه‌های حکیمانه بهره گیرد.

پیامبران الهى احياگرانى بودند كه وضع نابسامان زمان خويش را در پرتو آزاد اندیشی و عدم دلبستگی به زخارف دنیا تغيير دادند و جامعه را از جهل و بدبختى نجات بخشيدند و این عمل سترگ به دلیل فکر بلند آنان بود؛ چرا که تا كسى انديشه خويش را سامان نبخشد، امكان ندارد بتواند استقلال و آزادى را به ارمغان آورد و ملّت و كشورى را آزاده و مستقل سازد.

اهميّت اين موضوع آنگاه روشن‌تر مى‏شود كه بدانيم همه جبهه‏هايى كه در برابر پيامبران گشوده مى‏شد، تلاش مى‏كردند نخست، روحيه استقلال‌طلبى آنان را خدشه‏دار كنند و سپس شيرازه نهضتشان را از هم بپاشند. از اين رو، پيامبران را بر سر دو راهى ذلّت و وابستگى و اخراج و آزار و كشتار مخيّر مى‏ساختند:

«وَ قالَ الَّذينَ كَفَروُا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ ارْضِنا اوْ لَتَعُودُنَّ فى‏ مِلَّتِنا * كافران به پيامبرانشان گفتند يا از سرزمين خويش اخراجتان مى‏كنيم يا بايد به آيين ما بازگرديد. سوره ابراهیم آیه 13».

اين توهّم نابخردانه از سوى دشمنان اسلام نيز دنبال مى‏شد و قرآن مجيد به پيامبر اسلام (ص) چنين هشدار مى‏دهد:

«وَ لَنْ تَرْضى‏ عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى‏ حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ انَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى‏ وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ اهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذى‏ جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لا نَصيرٍ * هرگز يهود و نصارا از تو خشنود نخواهند شد تا از آيين آنها پيروى كنى (در پاسخ اين خواسته آنان) بگو هدايت، تنها هدايت الهى است و اگر از هوا و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شده‏اى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا نخواهى داشت. سوره بقره آیه 120».

روشن است كه سفيران ارجمند الهى و مؤمنان راستين و انقلابى، همواره راه سرافرازى و آزادگى را برمى‏گزيدند و هرگز تسليم خواست ابلهانه دشمن نمى‏شدند و با رشادت مى‏گفتند:

«قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلى‏ ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَالَّذى‏ فَطَرَنا فَاقْضِ ما انْتَ قاضٍ * (ساحران كه به موسى ايمان آوردند به فرعون) گفتند سوگند به كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده است، ترجيح نخواهيم داد؛ پس هر چه مى‏خواهى انجام ده. سوره طه آیه 72».

بر اين اساس، تنها راه استقلال فكرى و حفظ روحيه آزادگى، پيروى دقيق و آگاهانه از انديشه اصيل اسلامى است. در اين صورت، مسلمانان توان آن را دارند كه استقلال سياسى، نظامى، اقتصادى، فرهنگى و مانند آن را حفظ كنند و اگر خداى ناكرده از معارف و دستورهای الهى فاصله بگيرند، استقلال روحى و آزادى فكرى خويش را از دست خواهند داد و در نتيجه سياست، اقتصاد و فرهنگ آنان دچار تزلزل خواهد شد و این، همان چيزى است كه مسلمانان واقعى، هرگز بدان، تن نخواهند داد؛ به تعبير امام صادق (ع):

«همانا مؤمن از آهن پاره سخت‏تر است؛ آهن وقتى در آتش بيفتد، نرم مى‏گردد، ولى مؤمن اگر كشته شود و زنده شود، باز هم كشته شود … قلبش (و فكر و روحش) دگرگون نمى‏شود». (34)

آزاد‌اندیشی فقط در مسائل علمی و دینی منحصر نمی‌شود بلکه مدیر آزاداندیش در محیط کار نیز آزاد‌اندیش است و مسائل پیرامون را با دقت مو شکافی می­کند و خود نیز به زیر مجموعه اجازه اندیشیدن درباره مسائل و مشکلات را می­دهد و آماده شنیدن حرفهای دیگران است و از نقد منصفانه نمی‌هراسد، بلکه تا بتواند بهترین گزینش‌ها را انجام می­دهد. انسان‌های راستین و حق طلب از نظر قرآن اینانند:

«الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ * همان کساني که سخنان را مي‏شنوند و از نيکوترين آنها پيروي مي‏کنند؛ آنان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده و آنها خردمندانند. سوره زمر آیه 18».

این آیه می‌فهماند که انسان رشد یافته، هرگز هیچ سخنی را قبل از بررسی و تدبّر نمی‌پذیرد و نیز آن را نفی نمی‌کند بلکه به انگیزه‌ یافتن حق به شناخت و بررسی نظریات و اقوال روی می‌آورد.

این گروه کسانی هستند که مقصودشان درک حق و رسیدن به رشد است. لذا در گفتار دیگران تامل می­کنند و هیچ سخنی را به صرف شنیدن و به دلیل ناسازگاری با گرایش‌ها و تمایلات خود و پیش از فهم و تدبّر رد نمی‌کنند. آنان در گفتارها تدبّر می‌کنند تا شاید حقی در آن بیابند و این ویژگی همان «هدایت الهی» است.

  • پذیرش افکار

فرماندهان و مدیران در حوزه فكر و انديشه، همواره به ياد داشته باشند كه هر انسانى، فكرى محدود دارد. ثمره يك فكر، هميشه كامل نيست، ولى همين فكر را مى‏توان با تضارب آرا و مدد گرفتن از افكار ديگران- به ويژه متخصصان و صاحبان تجربه- به كمال رساند و بازدهى آن را افزايش داد؛ به فرموده پيامبر اكرم (ص):

«ما مِنْ رَجُلٍ يُشاوِرُ احَداً الَّا هُدِىَ الَى الرُّشْد * هيچ كس با ديگرى مشورت نكرد جز آنكه به هدايت و رشد نايل گشت». (35)

مشورت و رايزنى با انسان‏هاى خردمند و با تجربه، غرور و شتاب را مى‏شكند و افكار ديگران را به مدد مى‏خواند و در واقع، فكر و انديشه آنان را در كار مورد نظر، شركت مى‏دهد و به سوی راه درست رهنمون می‌گردد؛ چنانكه امام على  (ع) مى‏فرمايند:

 «مَنْ شَاوَرَ ذَوِي الْأَلْبَابِ دُلَّ عَلَى الصَّوَاب‏ * هر كس با صاحبان فكر و عقل مشورت كند به سوی راه درست راهنمایی شود». (36)

حسن بن جهم می‌گوید خدمت امام رضا (ع) بوديم از پدر بزرگوارشان، موسى بن جعفر (ع) ياد شد. امام‏هشتم فرمودند پدرم عقلى داشت كه عقل هيچ كس با آن برابرى نمى‏كرد با اين حال، گاهى اتفاق مى‏افتاد كه با يكى از غلامان خود مشورت مى‏كرد و از او نظر مى‏خواست. برخى به چنين كارى اعتراض كردند، پدرم پاسخ داد چه بسا خداوند، راه موفقيت و گشايش را بر زبان وى جارى كند. (37)

تعقل و انديشه در هر كارى، لازمه خردمندى است. اگر چنين روحيه‏اى در كسى نباشد يا ضعيف باشد، بايد در فكر ايجاد و تقويت آن برآيد تا به چنين زيور اخلاقى، آراسته گردد. براى دستيابى بدين منظور، تلقين و تمرين تأنى و انديشه در مورد كار مورد نظر تا حدّ زيادى مشكل گشا است.

——————

(1) تصنیف غرر الحکم، ص 55.

(2) همان، ص 442.

(3) همان.

(4) همان.

(5) تحف العقول، ص 233.

(6) همان، ص 36.

(7) تصنیف غرر الحکم، ص 442.

(8) همان.

(9) بحار الانوار، ج 74، ص 361.

(10) همان، ج 72، ص 103.

(11) تفسیر تستری، 28.

(12) تصنیف غرر الحکم، ص 442.

(13) شرح غرر الحکم، ج 2، ص 456.

(14) بحار الانوار، ج 75، ص 98.

(15) تصنیف غرر الحکم، ص 442.

(16) نهج البلاغه، نامه 53.

(17) بحار الانوار، ج 68، ص 386.

(18) همان، ج 78، ص 230.

(19) تصنیف غرر الحکم، ص 442.

(20) بحار الانوار، ج 75، ص 119.

(21) تصنیف غرر الحکم، ص 226.

(22) همان.

(23) همان، ص 415.

(24) الحیاه، ج 1، ص 330.

(25) تحف العقول، ص 236.

(26) بحار الانوار، ج 77، ص 84.

(27) همان، ج 73، ص 220.

(28) تصنیف غرر الحکم، ص 55.

(29) همان.

(30) همان، ص 441.

(31) الحیاه، ج 1، ص 314.

(32) بحار الانوار، ج 32، ص 133.

(33) همان، ج 77، ص 228.

(34) همان، ج 70، ص 178.

(35) تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 584.

(36) بحار الانوار، ج 74، ص 422.

(37) وسائل الشیعه، ج 8، ص 428.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا