- مترجمان وحی
امامان مترجمان حقیقی وحیاند که منظور از مترجمان همان مفسران است.
آشکار کردن معنای لفظ را تفسیر گویند و مراد از تفسیر قرآن آن است که، مراد و مقصود کلام خداوند (قرآن) را به دست آورند. چه نیازی به تفسیر قرآن وجود دارد؟
قرآن کتابی آسمانی است و ظاهر و باطنی دارد که تنها با تأمل و تفکر دقیق، میتوان به بطن قرآن راه پیدا کرد و تفسیر دانشی است که راه این تأمل و تفکر را به صورت روشمند هموار میکند.
همچنین قرآن کتابی جهانی و جاودان و کامل است و بهرهبرداری از این کتاب میطلبد که انسان بر اساس نیاز روز خویش، به معانی آن راه یابد و به مسائل خود پاسخ دهد. قرآن مطالب ژرف و معانی بلند را با فصاحت و بلاغت تمام به طور مختصر و کوتاه بیان کرده و از پرداختن به جزئیات پرهیز کرده است لذا با تفسیر قرآن میتوان به جزئیات دست پیدا کرد.
تفسیر قرآن نیازمند مقدمات و ضوابط و زمینههایی است که خروج از این ضوابط و حدود به هیچ وجه جایز نیست و نمیتوان به دلخواه و رأی خود آیات قرآن را تفسیر کرد.
از روایات معصومین علیهمالسلام استفاده میشود که تفسیر به رأی بسیار ناپسند است. تفسیر به رأی آن است که برای تأیید نظر خویش آیات قرآن را به نفع خود معنی کنیم، و روایاتی که تفسیر قرآن را جایز ندانستهاند بدین شیوه (تفسیر به رأی) نظر داشتهاند وگرنه تفسیر صحیح جایز است.
اول مفسر قرآن خداوند است «ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَه * سپس بيان و (توضيح) آن (نيز) بر عهده ماست. سوره قیامة، آیه 19».
سپس پیامبر صلیاللهعلیهوآله «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ * ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشنسازى، شايد انديشه كنند! سوره نحل آیه 44».
عترت پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز از مفسران و مترجمان واقعی و راستین قرآن هستند. چرا که اهل بيت پيامبر (ص) بيش از ساير مردم از علوم آن حضرت، بهرهمند بودند؛ و همچنین قرآن در خانه اهل بیت علیهمالسلام نازل شده است تنها این اهل بیت هستند که مراد و منظور از قرآن را میدانند نه دیگران، چنانكه درباره ايشان فرمود: «لا تُعلِّموهُمْ فَاِنَّهُمْ أعْلَمُ مِنْكُم» مخصوصاً شخص اميرمؤمنان (ع) كه از دوران كودكى در دامان رسول خدا (ص) پرورش يافته و تا آخرين لحظات عمر آن حضرت ملازم وى، و همواره درصدد فراگرفتن علوم و حقايق از پيامبر اكر م(ص) بود، و درباره وى فرمود: «اَنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلىُّ بابُها» و از خود اميرمؤمنان (ع) نقل شده كه فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله عَلَّمَنى اَلْفَ باب، وَ كُلُّ باب يَفْتَحُ اَلْفَ بابِ فَذلِكَ اَلْفَ باب، حتّى عَلِمْتُ ما كانَ وَ ما يكونُ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنايا وَ الْبَلايا وَ فَصْلَ الْخِطابِ * رسول خدا (ص) هزار باب علم به من آموخت كه هر بابى هزار باب ديگر مىگشايد و مجموعاً مىشود هزار هزار باب، تا آنجا كه از هر چه بوده و تا روز قيامت خواهد بود آگاه شدم و علم منايا و بلايا (مرگها و مصيبتها) و فصل الخطاب (داورى بحق) را فرا گرفتيم». (1)
ولی کسانی که از خانه اهل بیت علیهمالسلام دور شدند ناچار به تفسیر کسانی از قرآن پناه بردند که آنها را از مقصود واقعی دور میکرد. به عنوان نمونه کعبالاحبار عالم یهودی که نامش کعببنطماتع و کنیهاش ابواسحاق بود و به کعبالاحبار ملقب شد احبار جمع حبر است و حبر یعنی عالم یهود و گاهی به عالم مسیحی هم حبر میگویند.
کعبالاحبار در زمان خلافت ابوبکر اسلام آورد و در زمان حکومت عمر به مدینه آمد تا از آنجا به شام برود و با اصرار عمر در مدینه ماند و در زمان حکومت عثمان به شام رفت و در کنار معاویه بود و در 104 سالگی مُرد. کعبالاحبار با تمام کوشش خود سعی کرد اخبار یهود را در میان مسلمانان رواج دهد بیشتر آنچه که از اخبار یهود و ثنای اهل کتاب و بیتالمقدس در کتب اسلامی وجود دارد توسط او نشر یافته است. از شاگردان کعب یکی عبداللهبنعمروعاص و یکی هم ابوهریره راوی مشهور مکتب خلفاست.
از روایات به نظر میرسد که دستگاه حاکم نیز میخواست که کعب در میان مسلمانان شناخته شود و اعتبار یابد و مردم به او اعتقاد پیدا کرده و به او رجوع کنند. در تفاسیر معتبر اهل تسنن آمده که عمر از کعب سئوال کرد مقصود از بهشت عدن در آیه 8 غافر چیست؟ کعب بلافاصله گفت: قصرها و کاخهایی از طلا در بهشت است که محل سکونت پیامبران و صدیقان و پیشوایان عدل است.
باز روایت شده که در عصر حکومت عمر، روزی مجلسی در محضر او تشکیل شده بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام هم در آن حضور داشت. کعب یکی از حاضران بود. خلیفه از کعب سئوال کرد، آیا تو حافظ همه تورات هستی؟ کعب گفت: نه اما بسیاری از آن را از حفظ دارم. مردی به عمر گفت: از او سؤال کنید خداوند قبل از خلقت عرش کجا بوده و آب را از چه چیز خلق کرد؟
عمر گفت: ای کعب آیا از این مطالب خبر داری؟ کعب گفت: بله. من در اصل حکیم (منظورش از اصل حکیم تورات بود کعب آن قدر از تورات به عنوان کتاب خدا یاد کرده بود که جامعه اسلامی آن روز نیز در برخورد با تورات به عنوان کتاب خدا یاد میکردند و در اینجا صفت حکیم که برای قرآن است را به تورات نسبت داده) یافتهام که خداوند قبل از خلقت عرش، قدیم و ازلی بوده است و بر صخره بیتالمقدس قرار داشته و صخره هم روی هوا بوده آنگاه خداوند اراده کرد، عرش را بیافریند، پس آب دهان انداخت و از آن دریاهای عمیق و امواج خروشان خلق شدند!!
امیرالمؤمنین علیهالسلام در حالی که لباس خود را تکان میداد و زیر لب جلّالخالق، جلّالله، اللهاکبر بر زبان میراند از جا بلند شد که به عنوان اعتراض جلسه را ترک کند (این یک رسم عرب است که وقتی بخواهند بیزاری خود را از چیزی نشان دهند لباس خود را تکان میدهند گویی میخواهند بگویند به من چیزی از این حرفها نمیچسبد). عمر امام را قسم داد که به جای خود برگردد تا در مورد حدیث بحث شود. امام رو به کعب کرد و فرمود اصحاب تو اشتباه کردهاند و کتابهای خدا را تحریف کردهاند و به خداوند دروغ بستهاند، ای کعب وای بر تو اگر بنا باشد که صخره و هوا با خداوند باشند. آنها هم مثل خداوند قدیم و ازلی میشوند و سه موجود قدیم پیدا خواهیم کرد. گذشته از این خداوند متعال برتر از آن است که مکان داشته باشد که بتوان به آن اشاره کرد و خداوند آنطور که جاهلان گمان میکنند نیست. وای بر تو کسی که به قول تو از آب دهانش دریاهای عظیم به وجود آید بزرگتر از آن است که بر صخره بیتالمقدس واقع شود و جا بگیرد. (2)
——————-
1- ينابيع المودة، ص 88، اصول كافى، ج 1، ص 296.
2- مجموعه ورّام، ص 235.