- مربی و معرفی الگو و اسوه
مربی یک عامل سرنوشتساز در تربیت انسان است. انسان همواره به مربی نیاز دارد و برای شکل دادن شخصیت خود، نمونه و سرمشق میطلبد. این نیاز و طلب در فطرت ریشه دارد.
در آموزههای اسلامی علاوه بر بیان معارف والای اخلاقی بر نقش الگو در تربیت نیز تأکید شده است. الگو تجسم عینی کمالاتی است که انسان در پی آن است. مربی علاوه بر معرفی الگوهای مناسب، خود نیز در جایگاهی است که خواسته و ناخواسته، با رفتار و گفتار در مقابل دیدگان متربی قرار دارد و بر جان الهامپذیر او اثر میگذارد. هرچه محبت و ارادت متربی به او بیشتر باشد، الگوبرداری از رفتار و شخصیت او بیشتر و تأثیرات او در جان متربی عمیقتر است. مربی معمار شخصیت انسان و الگو و قاعده و دستوری مجسم است که آدمی آگاهانه یا ناخودآگاه از او تقلید میکند و شخصیت خود را مطابق با او میسازد، بنابراین سعادت و شقاوتش به تربیت مربی وابسته است.
امام سجاد علیهالسلام میفرماید:
«هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكِيمٌ يُرْشِدُهُ * آن کس که فرزانهای ارشادگر ندارد هلاک خواهد شد». (1)
اسلام در شیوه تربیتی خود، افراد خاصی را به عنوان مربی معرفی کرده و ویژگیهای خاصی را برای آنها بیان کرده است. مربی؛ در اسلام، مصادیق متعددی دارد و به ترتیب رتبه و جایگاه، شامل خداوند، رسولان الهی، امامان و دیگر مربیان صالح میشود.
- خداوند اولین مربی
مربی واقعی انسان و همه موجودات جهان پروردگار عالم است. او رب العالمین، خالق، مدبر، هدایتگر و تربیت کننده به معنای حقیقی است؛ آن که بدون هدایت و تربیت او، حتی هدایت و تربیت پیامبران غیرممکن و ناموفق است، همانطور که در سوره قصص، آیه 56 میخوانیم:
«إِنَّكَ لَا تهَدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يهَدِى مَن يَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِين * تو نمىتوانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند و او به هدايت يافتگان آگاهتر است!»
مراد از هدايت در اينجا طبق تفسیر المیزان؛ تنها راهنمايى نيست، بلكه رساندن به هدف مطلوب است. هدايت اين چنينی، كار رسول نيست، بلكه كار خداى تعالى است و کسی در این امر با او شریک نیست. اگر مقصود از هدایت در این آیه فقط راهنمايى بود، معنا نداشت كه خداوند آن را از رسولش نفى كند و بفرمايد تو هدايت نمىكنى. راهنمایی، وظيفه رسول است.
مراد از مهتدين نیز در این آیه كسانى هستند كه هدايت را قبول مىكنند.
در آیه 21 سوره نور نیز آمده است:
«وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم * و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاك نمىشد ولى خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مىكند و خدا شنوا و داناست!»
مطابق با این آیه شریفه؛ خير و سعادت به انسان، تنها از طرف خداى سبحان است.
پیامبر صلیاللهعلیهواله نیز فرمودند:
«يَا عِبَادَ اللَّهِ! أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ. فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِين * اى بندگان خدا! شما مانند افراد بيماريد و ربّ العالمين همچون طبيب است و صلاح بيمار در اطاعت دستورات طبيب و عدم اعتنا به خواهشهاى نفسانى و تمايلات شخصى است. پس تسليم امر پروردگار شويد تا پيروز و كامياب گرديد». (2)
- پیامبران و امامان
خداوند علاوه بر هدایت و تربیت عمومیای که نسبت به همه انسانها مبذول داشته، تربیت ویژهای نیز به برگزیدگان خود اختصاص داده که شامل پیامبران و اوصیا و اولیا است؛ زیرا آنان الگوی «انسان کامل» و «امام» برای دیگر انسانها هستند و به این دلیل، باید نسخه برتر و نمونه کامل و به دور از خطا و انحراف باشند تا رهبری جامعه شایسته آنان باشد و این جز در سایه تربیت الهی میسر نخواهد بود.
پس از هدایت و تربیت الهی، کار هدایت و تربیت به انبیا و اوصیای آنان موکول است و آنها واسطه فیض و رحمتاند و اصولاً فلسفه وجودی آنان همان انسانسازی است.
قرآن کریم برای بهرهبرداری از شیوه الگودهی، یک منبع غنی است؛ به ویژه آنکه بیشتر الگوهای قرآنی، جوان و تأثیرگذارند:
«یوسف»؛ قهرمانِ مقاومت در مقابل شهوت، «جوانان کهف»؛ اسوههای مهاجرت در راه خدا برای رشد و هدایت، «اسماعیل»؛ نمادِ تسلیم در مقابل فرمان خدا و «ابراهیمِ» جوان، عادتشکن و بتشکن.
غیر از الگوهای جوان، قرآن کریم اسوههای دیگری را نیز معرفی مینماید:
«نوح»؛ الگوی پایداری و استقامت در تبلیغ دین، «ایوب»؛ قهرمان صبر و تحمل در شداید روزگار، «داوودِ» نوجوان نمونه شهامت و شجاعت در مبارزه با طاغوت و…
قرآن کریم پس از ذکر نام گروهی از پیامآوران (نوح، ابراهیم، یعقوب، داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی، هارون، زکریا، یحیی، عیسی، الیاس، اسماعیل، یونس و …) اسوه بودن آنان را خاطرنشان ساخته و اقتدای به آنان را توصیه میکند. درباره این الگوها در سوره انعام، آیه 90 میفرماید:
«أُولئِکَ الَّذینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ * آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن!»
پیامبران با رسالتی که برای هدایت بشر داشتهاند از جانب خداوند برانگیخته شدهاند تا با الهام از منبع وحی به تربیت و تکمیل انسانها مبادرت کنند. اینان در قرآن کریم؛ سوره انبیاء، آیه 73 به عنوان امام و اسوه معرفی شدهاند:
«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيرْاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءَ الزَّكَوةِ وَ كاَنُواْ لَنَا عَابِدِينَ * و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مىكردند و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و تنها ما را عبادت مىكردند».
در میان پیامبران، خاتم انبیا با رسالت جهانی خود ویژگی و برتری خاصی دارد. مطابق با سوره احزاب، آیه 21، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله سرمشق و الگوی مطلق در همه ابعاد زندگی و برای همه جهانیان است:
«لقَدْ کاَنَ لَکُمْ فیِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ * مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى است».
زیرا دارنده «خُلق عظیم» (3) و «رحمةً للعالمین» (4) است و در یک کلام آینه مکارم اخلاق است.
امیرمؤمنان علیهالسلام درباره آن رسول گرامی میفرماید:
«یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ عَلَماً مِنْ أَخْلَاقِهِ وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِدَاءِ بِهِ * پیامبر هر روز یکی از مکارم اخلاقی خود را برای من آشکار میساخت و مرا به پیروی از آن امر میکرد». (5)
رسول اعظم محمد بن عبدالله صلیاللهعلیهواله خود نیز در این زمینه میفرمایند:
«أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي * خداوند مرا ادب آموخت و نيك آموخت». (6)
سیره مبارکه آن رسول گرامی سراسر نور و هدایت و تعلیم و تربیت بود، اما میزان بهرهوری از این کانون نور و هدایت، به دلیل اختلاف استعدادها و قابلیتهای مخاطبان، یکسان نیست.
انسان هیچگاه از هدایت و تربیت انسانهای الهی بینیاز نیست. یکی از دلایل استمرار امامت و خالی نبودن زمین از «حجت» که از مسلّمات آیین اسلامی ماست، در همین نکته نهفته است؛ زیرا انسان همواره به چهرههای صالح و شایسته محتاج است تا با اقتدا به سیمای فکری، اعتقادی، علمی، عملی و اخلاقی آنان، درس فضیلت بیاموزد و راه سعادت دنیا و آخرت خویش را بیابد.
پس از پیامبر، ائمه معصومین علیهم السلام مربیان شایستهای بودند که تحت امر الهی، مسئولیت تربیت انسانها را بر عهده داشتند.
رواياتی كه به صراحت و تفصيل، خلفاي رسول اكرم (ص) را بيان ميكند بسیار است از آن جمله نقل شده:
يك نفر يهودي خدمت رسول اكرم آمد و از جانشين رسولالله پرسيد و گفت: هر پيامبري وصي و جانشيني دارد.
حضرت فرمودند: «وصي من عليبنابيطالب و بعد از او فرزندش حسن و بعد از آن حسين و نه نفر از فرزندان حسين خواهند بود».
يهودي گفت: براي من آنان را اسم ببريد.
حضرت فرمودند: «وقتي حسين از دنيا رفت، فرزندش علي، پس از علي فرزندش محمد، پس از او فرزندش جعفر، پس از او فرزندش موسي، پس از او فرزندش علي، پس از او فرزندش محمد، پس از او فرزندش علي، پس از او فرزندش حسن و پس از او فرزندش حجت؛ محمد مهدي. اينها دوازده نفرند». (7)
امامان پاك ما در ميان مردم و با مردم مىزيستند و عملاً به مردم درس زندگى و پاكى و فضيلت مىآموختند، آنان الگو و سرمشق ديگران بودند و با آن كه مقام رفيع امامت آنان را از مردم ممتاز مىساخت و برگزيده خدا و حجت او در زمين بودند در عين حال در جامعه حريمى نمىگرفتند و خود را از مردم جدا نمىكردند و به روش جباران انحصار و اختصاصى براى خود قائل نمىشدند و هرگز مردم را به بردگى و پستى نمىكشاندند و تحقير نمىكردند. آنان نمونه بارز اسوه حسنه ميباشند
امام علی علیهالسلام؛ نخستین شاگرد این مکتب و تربیتیافته دامان پیامبر است. آن حضرت میفرماید:
«نَحْنُ دُعَاةُ الْحَقِّ وَ أَئِمَّةُ الْخَلْقِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ مَنْ أَطَاعَنَا مَلَكَ وَ مَنْ عَصَانَا هَلَكَ * ما دعوت کنندگان به سوی حق هستیم و پیشوایان خلق و زبانهای صدقیم. هر کس از ما اطاعت کند، مالک (خوشبختی) شود و هر کس سرکشی و نافرمانی نماید، هلاک شود». (8)
حضرت زهرا سلاماللهعلیها بانوی بزرگ اسلام، نیز از چنان شأن والایی برخوردار هستند که امام مهدی (عج) درباره ایشان فرمودهاند:
«فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ * در دختر رسول خدا، برای من اسوه نیکویی است». (9)
امام حسن بن علي علیهالسلام نیز عابدترين و زاهدترين مردم زمان خود بود. سيره عملي آن حضرت در تمام شئون زندگي ميتواند الگوي عملي قرار گيرد. پياده به حج ميرفت وقتي ياد مرگ ميکرد، ميگريست و چون ياد قبر و قيامت و عبور از صراط و توقف در پيشگاه خداي تعالي در محشر ميافتاد، میگریست و فرياد ميزد و روي زمين ميافتاد. چون به نماز ميايستاد بندهاي بدنش ميلرزيد. و پيوسته در هر حالي که کسي آن حضرت را ميديد به ذکر خدا مشغول بود. چنان بود که چون از وضو فارغ ميشد رنگش تغيير ميکرد.
از لحاظ اجتماعي به گونهاي رفتار ميکرد که همسايگان و شهروندان و هيچ کس به خاطر شأن والاي ايشان از دستيابي به ايشان و دستيابي به حقوق خويش محروم نشوند؛ يعني آثار بزرگی امام بر مردم تحميل نميشد و از جبروت آني امام ضرري به نظم جامعه و حقوق مردم نميرسيد. حلم و بردباري امام چنان بود که گاه دشمن کينهتوز را که به قصد کشتن آمده بود، به دوستي مخلص و هواداري مؤمن تبديل ميکرد.
در كلماتی كه از امام حسين عليهالسلام نیز رسيده است عزت و شرافت و كرامت انسانی موج میزند و راز اين كه اينگونه كلمات از ايشان به نسبت ساير ائمه بيشتر است، این است كه داستان كربلا، زمينهای بود برای تجلی روح امام حسين عليهالسلام.
دعاهایی نیز که با مضمونهای بلند عرفانی و اخلاقی از امام سجاد علیهالسلام به جا مانده است، از جمله دعای مکارم الاخلاق و صحیفه سجادیه و مناجات خمس عشر، بیانگر عظمت وجودی این اسوه گرانقدر است.
امام محمد باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام نیز دریای علم و معرفت الهی بودند.
امام کاظم علیهالسلام نیز که به واسطه فروخوردن خشم خود به این صفت معروف بودند، اسوه اخلاق برای همه انسانها به شمار میآیند.
درباره امام رضا علیهالسلام نیز؛ ابراهيم بن عبّاس روايت كرده: هرگز نديدم حضرت رضا عليهالسلام با كلامى در گفتارش به كسى ظلم و يا درشتى كند و هيچ گاه نديدم سخن كسي را قطع كند، صبر ميكرد تا طرف سخنش تمام شود و بعد اگر لازم مىديد كلامى ميگفت و نديدم كسى از او حاجتى بخواهد و مقدور آن حضرت باشد و رد كند و هرگز نزد كسى پاى خود را دراز نمىكرد و در برابر همنشين و جليسى تكيه نميداد و هرگز نديدم از خدمتكاران و كارگزاران خود كسى را بد بگويد و دشنام دهد و يا در پيش چشم كسى آب دهان بيندازد و هرگز نديدم در خنديدن قهقهه نمايد، بلكه خندهاش تبسّم بود و چون خلوت ميشد و سفره طعام براى او ميگستردند همه غلامان و خدمتكاران را بر سر سفره ميخواند، او بسيار كم خواب بود و بسيار بيدارى مىكشيد و بيشتر شب را با بيدارى به سر ميبرد؛ بسيار روزه ميگرفت، بسيار پنهانى صدقه ميداد و احسان ميكرد و بيشتر اين كار را شبهاى تاريك انجام ميداد. (10)
امام جواد علیهالسلام، امام هادی علیهالسلام، امام عسکری علیهالسلام و امام زمان علیهالسلام همگی پرورده مکتب اخلاقی و عرفانی اسلامی هستند و هر کدام اسوه نیکویی برای بشریت به شمار میآیند.
- والدین و شخصیتهای برجسته
علاوه بر خداوند و پیامبران و امامان، بشر همواره به دیگر مربیان صالح نیاز دارد. چهرههای مقدس دینی و روحانی، پدر و مادر، استاد و معلم، شاعر و هنرمند، نظام حاکم و همنشین و رفیق به طور مستقیم و غیرمستقیم، مربیان یا الگوهایی هستند که در پرتو گفتار یا رفتارشان، از نظر اخلاقی در افراد بشر مؤثرند و باید از صلاح و شایستگی لازم برخوردار باشند.
مربی فقط آموزگار و معلم نیست، بلکه اسوه تربیت و اخلاق و الگوی عملی برای تربیتپذیر است. پس باید میان تربیت کننده و تربیت شونده نوعی رابطه روحی، معنوی و عاطفی برقرار باشد تا بتواند فرد را صالح بار بیاورد.
انسان؛ به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی با انتخاب یک الگو یا سرمشق، به تقلید رفتار میپردازد. از این رو یکی از شیوههای تربیتی، معرفی الگوهای شایسته در جامعه و طرد الگوهای ناشایست است. وجود الگوهای محبوب در جامعه، به خودی خود باعث جذب افراد به سوی الگوها میشود.
علاوه بر الگوهای زنده که زمینه تربیتی مساعد را ایجاد میکنند، مربیان میتوانند با معرفی اسوههای اخلاقی و انسانی درگذشته، به تربیت اخلاقی تربیتشوندگان کمک نمایند.
ترسیم چهره دقیق و کاربردی و در عین حال محبوب و دوستداشتنی اسوهها میتواند خلاء فقدان الگوهای مورد نیاز را برای متربیان پُر کند و به همانندسازی آنان با الگوهای مثبت کمک نماید.
پدر و مادر نیز یکی از الگوهای انسان هستند. امام کاظم علیهالسلام در این زمینه میفرماید:
«کودکان، با خوبیها و شایستگیهای والدینشان، حفظ میشوند». (11)
معلمان و اساتید نیز الگوهای مهمی در زندگی انسان هستند.
به طور کلی افرادی که دارای موقعیتهای مهم، موفقیت زیاد، دانش و تخصص بالا و یا دارای تعالی معنوی هستند، غالباً نظر دیگران را به خود جلب میکنند و برای آنان سرمشق میشوند. فقدان این برتری و برجستگی در ابعاد معنوی، علمی و اجتماعی، متربیان را به سمت دیگران میکشاند.
قرآن کریم در استفاده از شیوه الگوسازی، حداقل دو نکته مهم تربیتی اخلاقی را مورد توجه قرار داده است:
نخست آنکه: چهرههای محبوب را گاه به طور کلی و با عناوین عام بیان کرده است؛ از جمله توّابین، متطهّرین، متقین، صالحین، صابرین، محسنین، مجاهدین و… گاه نیز به طور خاص و با نام از کسانی یاد نموده است.
امّا چهرههای منفور و مطرود از نظر قرآن به طور عمده به جز در موارد استثنایی، مثل ابولهب با توصیف عناوین کلی آنان، مثل تجاوزکاران، اسراف کنندگان، خودپسندان، کافران، ستمگران، متکبران و… بیان شده است.
از این رو ما نیز باید از این روش نیکوی قرآن پیروی کرده در شناساندن فضایل اخلاقی، هم عناوین کلی و هم نام صاحبان آن فضایل را یادآور شویم؛ در موارد منفی از بیان نام اشخاص پرهیز کنیم.
نکته دوم در شیوه معرفی اسوههای قرآنی؛ انتخابگری در الگوها است. قرآن با طرح چهرههای محبوب و منفور در کنار هم، جامعه انسانی را به گزینش آگاهانه الگوهای مورد نظر خویش دعوت میکند. حتی در سوره زخرف، آیات 23 و 24 هشدار میدهد بدون آگاهی و با پیروی کورکورانه از پدران و گذشتگان، زندگی خود را تباه نکنند:
«قَالَ مُترَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا عَلیَ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلیَ ءَاثَارِهِم مُّقْتَدُونَ * قَالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکمُ بِأَهْدَی مِمَّا وَجَدتم عَلَیْهِ ءَابَاءَکم قَالُواْ إِنَّا به ما أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ * گفتند: ما پدران خود را بر آئینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا میکنیم. (پیامبرشان) گفت: آیا اگر من آیینی هدایتبخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید آورده باشم (باز هم انکار میکنید)!؟ گفتند: (آری)، ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهاید کافریم!»
از این رو باید ضمن حفظ حق آزادی انسانها، با ارائه معیارها و معرفی الگوهای مطلوب زمینه گزینش آگاهانه را برای متربیان فراهم کنیم.
—————————————
(1) بحار الأنوار (چ – بيروت)، ج 75، ص 159.
(2) الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسي، ج 1، ص 42.
(3) «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ»؛ سوره قلم، آیه 4.
(4) «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»؛ سوره انبیاء، آیه 107.
(5) بحار الأنوار (چ – بیروت)، ج 14، ص 475.
(6) بحار الأنوار (چ – بيروت)، ج 68، ص 382.
(7) كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص 14.
(8) تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 116.
(9) الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسي، ج 2، ص 467.
(10) عيون أخبار الرضا عليهالسلام، ترجمه غفارى، ج 2، ص 432.
(11) بحار الأنوار (چ – بیروت)، ج 68، ص 236.