• میزان مهلت برای طلب توبه

از لطف‌های بی‌کران خداوند به مؤمنین دادن مهلت برای توبه است.

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام این زمان هفت ساعت ذکر شده است:

«مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً أُجِّلَ فِيهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ يُكْتَبْ لَهُ * (1) هر کس گناهی کند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند، پس اگر سه بار گفت أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ آن گناه بر او نوشته نشود.»

امام صادق علیه‌السلام در جای دیگری به این موضوع این گونه اشاره فرموند:

«الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ، فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ؛ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ، كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ، وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَذْكُرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً حَتّى‏ يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ، فَيَغْفِرَ لَهُ، وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ * (2) بنده مؤمن چون گناه کند خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد، پس اگر از خدا آمرزش خواست چیزی بر او نوشته نشود و اگر این ساعت‌ها گذشت و آمرزش نخواست گناه نوشته شود، و همانا مؤمن پس از بیست سال به یاد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بیامرزد، و کافر همان ساعت آن را فراموش کند.»

در بعضی از روایات این مهلت صبح تا شب ذکر شده است، همان‌گونه که امام صادق علیه‌السلام در این باره فرمودند:

«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أُجِّلَ مِنْ غُدْوَةٍ إِلَى اللَّيْلِ، فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ * (3) بنده وقتی که گناه کند، از بامداد تا شب مهلت دارد اگر در این مدت از درگاه خدا طلب آمرزش کرد، آن گناه بر او نوشته نشود.»

حالت توبه واقعی حالت خوشی است که اگر برای کسی به وجود آید، زندگی شخص را زیر و رو می‌کند و این حالتی است که ذهن بسیاری از انسان‌های کمال‌جو را مشغول داشته است و شعرا نیز درباره آن اشعار فراوانی سروده‌اند و از فقدان چنین حالی و خطر غفلت از یاد خدا افسوس خورده و هشدارها داده‌اند.

امامان ما نیز از آن سخن گفته‌اند، تا جایی که اشک و آه و ناله و ندبه برای آن داشته‌اند. (4)

  • تسویف؛ بیماری خطرناک

تسویف از ریشة سوف و به معنای تأخیر انداختن، و امروز و فردا کردن و کار امروز را به فردا انداختن است.

گاهی حالتی در انسان به وجود می‌آید که او خود می‌داند در کاری اشتباه می‌کند و قصد برگشتن از آن کار را هم دارد؛ اما گویی توان تصمیم‌گیری و اقدام کردن را از دست داده است و هرگاه تصمیم به بازگشت می‌گیرد، وسوسه می‌شود که هنوز فرصت بسیار است و خویشتن را به فردا وعده می‌دهد و انجام آن کار را به وقت دیگری موکول می‌کند. لحظه‌ها پشت سر هم می‌آیند و می‌روند و او اسیر کارهای دیگری است. این حالت، ممکن است هم در کارهای مادی پیش آید و هم در کارهای معنوی. به این حالت «تَسویف» یا «مِطال» گفته می‌شود.

همان طور که «تسویف» در امور مادی و دنیوی، انسان را از تنگی وقت غافل می‌کند و از انجام آن کار باز می‌دارد، در امور معنوی نیز باعث غفلت او از خدا، مرگ و قیامت می‌شود و او را از انجام اعمال نیک باز می‌دارد.

در آموزه‌های دین اسلام چنین حالتی نکوهش و به عواقب آن هشدار داده شده است. امام علی علیه‌السلام در دعای کمیل از این حالت به خدا شکایت کرده، می‌فرماید:

«وَ خَدَعَتْنِي الدُّنْيَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِي بِجِنَايَتِهَا وَ مِطَالِي… * و دنیا مرا با غرور (و ظاهر فریبنده‌اش) فریفته است، و نفسم با جنایتش، و مُماطِله کردنم (به طول انجامیدنم)…»

به بیماری شدید هم تسویف گفته‌اند؛ به جهت این‌که سلامت فرد به تأخیر افتاده است.

بیماری تسویف وقتی دامنگیر انسان شود، کار امروز به فردا و کار فردا به پس فردا و … موکول می‌شود و عمر در سایه این بیماری به بطالت و وقت‌گذرانی کشیده می‌شود. در این هنگام انسان همیشه به دنبال وقت مناسبی برای انجام عمل خود برمی‌آید ولی هیچ‌گاه آن وقت فرا نمی‌رسد. فرصت‌ها به دنبال هم از دست می‌روند و گرانبهاترین سرمایه انسان که همانا عمر اوست در حالی به پایان می‌رسد که او توشه‌ای از آن برنداشته است. دردناک‌تر آن‌جاست که انسان می‌توانست آن فرصت را در راه خدا و برای خدا سپری کند.

  • تسویف؛ کلید مکر شیطان

تسویف کلید مکرهای شیطان برای بازداشتن از رشد و تکامل انسان است. کلیدی که شیطان به وسیله آن، کار خیر را به تأخیر می‌اندازد.

رمز فرمان به تعجیل در امر خیر در دستورات دینی ما، برای آن است که تأخیر، آفت می‌آفریند و به دنبالش هزاران مانع باز دارنده می‌آید تا کار خیر به سامان نرسد.

کار را به وقت مناسب موکول کردن و به دنبال فرصت استثنایی و طلایی گشتن و بهانه‌تراشی در انجام عمل؛ بیماری است که در صورت شیوع آن جامعه به تعطیلی و تنبلی کشیده شده و در نتیجه به عقب‌ماندگی تمدن اسلامی منجر می‌شود.

به عنوان نمونه اگر اصلی‌ترین کار برای طلبه و دانشجو به بهانه‌های مختلف به تأخیر افتد؛ روزی به بهانه دلتنگی، روز دیگر به بهانه‌ وضعیت نابسامان اقتصادی و یک روز نیز به بهانه نامطلوب بودن شرایط مطالعه و …، و بالاخره با امید به این که یک روز مشکلات و معضلات حل می‌شود و دلتنگی‌ها برطرف می‌گردد و امور اقتصادی سامان می‌یابد؛ فرصت‌ها را یکی پس از دیگری از دست می‌دهد و عاقبت چاره‌ای جز خارج شدن از حوزه و دانشگاه با دست خالی را ندارد. اما به راستی آیا روزی فرا خواهد رسید که از مشکلات و نابسامانی‌ها و دغدغه‌های ذهنی و فکری خبری نباشد!؟

رمز فرمان به تعجیل در امر خیر در دستورات دینی ما، برای آن است که تأخیر، آفت می‌آفریند و به دنبالش هزاران مانع باز دارنده می‌آید تا کار خیر به سامان نرسد؛ و توبه یکی از این امور خیر است.

 بیان حکایتی از حالات امیرمؤمنان پیشوای حق‌بین ما بیانگر اهتمام آن امام همام به راه نداشتن تسویف در سیره و زندگی اوست:

 در یکی از شب‌ها مال فراوانی را به محضرش آوردند، حضرت در همان لحظه فرمان تقسیم آن‌ها را داد. بعضی از کسانی که در دام تسویف گرفتار بودند، عرض کردند: یا امیرالمؤمنین! الان شب است، این کار را به فردا موکول کن…

امیرالمؤمنین که شتاب در امر خیر را نیکو می‌دانست، فرمود: آیا ضمانت می‌کنید که تا فردا زنده بمانم!؟

 در پاسخ گفتند: این امر به دست ما نیست. پس آن حضرت شمعی طلبید و شبانه خود اموال را تقسیم کرد و به صاحبانش که فقرا و ایتام بودند، رسانید.

یکی از مکرها و حیله‌های شیطان، تسویف در توبه است؛ به این معنی که با وسوسه می‌خواهد کاری کند، بنده توبه‌اش را به تأخیر اندازد و وسوسه می‌کند که چون فرصت باقی است، به فلان گناه اقدام نما و بعد از آن توبه کن، غافل از آن که عقوبت گناه، حتمی است و بر فرض توبه، قبول آن مشکوک می‌باشد.

 حضرت امیر المؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«إِنَّ تَرْكَ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَة (5) * ترک گناه آسان‌تر است از طلب توبه.»

آن حضرت در جای دیگری فرموده است:

«لَا تَغْتَرُّوا بِالْمُنَى وَ خُدَعِ الشَّيْطَانِ وَ تَسْوِيفِهِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ عَدُوُّكُمْ حَرِيصٌ عَلَى إِهْلَاكِكُم * (6) فریب خدعه‌ها و نیرنگ‌های شیطان را نخورید که او درصدد است تا شما را به تسویف بکشاند، چرا که او در کمین هلاکت و نابودی شماست.»

حضرت یکی از معضلات جامعه اسلامی را مبتلا شدن علما و دانایان به این بیماری می‌داند و می‌فرماید:

«جَاهِلُكُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُكُمْ مُسَوِّف *‏ (7) جاهلان شما به مرض زیاده‌روی و عالمان شما به بیماری تسویف گرفتارند.»

 این بیماری جامعه را از مرز اعتدال و توازن، دور و به ورطه افراط و تفریط سوق می‌دهد.

آنان که با این بیماری به مبارزه برخاستند و آن را علاج نمودند؛ به درجات بالای علمی و عملی رسیدند و آن‌ها که در دامش گرفتار شدند، از هر نوع پیشرفت بی‌بهره و محروم ماندند.

انسان، هر لحظه مأمور به توبه است. خداوند متعال بارها در قرآن کریم به توبه سفارش نموده است. از آن جمله در سوره نور، آیه 31 می‌فرماید:

«وَ تُوبُواْ إِلیَ اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکم تُفْلِحُون * و همگی به سوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید!»

بنابراین تأخیر در توبه تأخیر در انجام فرمان الهی است و چنین کسی در هر لحظه به عنوان ترک کننده فرمان خدا به حساب می‌آید.

امام جواد علیه‌السلام می‌فرماید:

«تَأْخِيرُ التَّوْبَةِ اغْتِرَارٌ وَ طُولُ التَّسْوِيفِ حَيْرَة * (8) تأخیر توبه نوعی غرور و بی‌خبری و طولانی نمودن آن نوعی حیرت و سرگردانی است.»

مردی از امیرمؤمنان علی علیه‌السلام درخواست موعظه کرد، آن حضرت به او فرمود:

«لا تَکُن ممّن یَرجوا الا خِرة بِغَیر العَمَل و یُرَجِّی التَّوبَة بِطُول الاَمَل * (9)  از کسانی مباش که بدون عمل، امید سعادت آخرت را دارند، و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می‌اندازند.»

در اثر عقب انداختن توبه اولا، رذایل و کثافات زیاد می‌شود و ثانیاً، انسان ضعیف و ناتوان می‌شود و توفیق توبه او کم می‌شود. چه تضمینی است که شخص به سن و سال پیری برسد و بتواند توبه کند؟

همچنین باید دانست که شخص توبه کننده، پس از توبه به آن صفای باطنی و روحانی می‌رسد، همان طور که اگر کاغذی را سیاه کنند و سپس پاک نمایند، به جلا وسفیدی اول نمی‌رسد. پس باید از نافرمانی و گناه دوری کرد، وگرنه اصلاح نفس، پس از گناه مشکل است و نمی‌توان به صفای قبلی دست یافت.

با توجه به این بیان و آیات فراوان در این زمینه تأخیر در توبه، تأخیر در انجام فرمان الهی محسوب می‌شود که سرانجام آن نیز محرومیت از سعادت است.

گرچه خالق هستی از سر لطف و محبّتی که به بندگان خویش دارد، همواره درِ آشتی را، به روی آن باز گذاشته، و حتّی در سنین پیری نیز پذیرای توبه از آن‌هاست، اما این مطلب را نیز نباید فراموش کرد که مدّت عمر و زمان فرارسیدن مرگ برای هیچ کس در این دنیا معلوم و مشخص نیست، و چه بسا در همان ایّام جوانی و در حالی که باری از گناهان بر دوش سنگینی می‌کند، حقیقت مرگ بر سر ما سایه افکنده، و ما را در دام گریز ناپذیر خود گرفتار سازد.

  • زمانی که توبه فایده ندارد

روایت شده: هنگامی که فرعون در لحظه‌ مرگ قرار گرفت گفت: به خدای موسی ایمان آوردم!

جبرئیل گفت: ای خاک بر دهانت، تا در ناز و نعمت بودی، دم از خدایی زدی و مکرّر با موسی مخالفت کردی و پیمان شکنی نمودی، و به بنی اسرائیل ستم کردی و آن‌ها را رنج دادی، اینک که در بن بست قرار گرفتی، همان دروغ‌های قبل را تکرار می‌کنی!؟

آری فرصت تمام گشته بود و لحظه ای برای توبه نمانده بود، که در این لحظات دردناک بود که امواج سهمگین دریا، فرعون جبّار را در کام خود فرو برد و سپس جسم بی جانش را به بیرون دریا پرتاب نمود.

باید توجه داشت که توبه هنگام مرگ، ارزشی ندارد، چنان‌که ایمان و توبه فرعون هنگام غرق شدن پذیرفته نشد.

محمد همدانی می‌گوید، از حضرت رضا علیه‌السلام پرسیدم: چرا خدا، فرعون را غرق کرد، با این که ایمان آورد و به توحید اعتراف کرد؟

آن حضرت در پاسخ فرمود:

«لِأَنَّهُ آمَنَ عِنْدَ رُؤْيَةِ الْبَأْسِ وَ الْإِيمَانُ عِنْدَ رُؤْيَةِ الْبَأْسِ غَيْرُ مَقْبُول *(10) زیرا فرعون هنگام دیدن عذاب، ایمان آورد؛ و ایمان در این هنگام پذیرفته نیست.»

مولای متّقیان در فرازی از خطبه‌ نورانی 83 نهج البلاغه بر لزوم بهره‌گیری از فرصت ارزشمندی که در این دنیا برای توبه و انابه داریم تأکید نموده و در این باره می‌فرماید:

«عِبَادَ اللَّهِ وَ الْخِنَاقُ مُهْمَلٌ وَ الرُّوحُ مُرْسَلٌ فِي فَيْنَةِ الْإِرْشَادِ وَ رَاحَةِ الْأَجْسَادِ وَ بَاحَةِ الِاحْتِشَادِ وَ مَهَلِ الْبَقِيَّةِ وَ أُنُفِ الْمَشِيَّةِ وَ إِنْظَارِ التَّوْبَةِ وَ انْفِسَاحِ الْحَوْبَةِ قَبْلَ الضَّنْكِ وَ الْمَضِيقِ وَ الرَّوْعِ وَ الزُّهُوقِ وَ قَبْلَ قُدُومِ الْغَائِبِ الْمُنْتَظَرِ وَ إِخْذَةِ الْعَزِيزِ الْمُقْتَدِر * «ای بندگان خدا هم اکنون به خود بیایید [و اعمال صالح انجام دهید] تا ریسمان‌های مرگ بر گلوی شما سخت نشده، و روح شما برای کسب کمالات آزاد است، و بدن‌ها راحت، و در حالتی قرار دارید که می‌توانید مشکلات یکدیگر را حل کنید. هنوز مهلت دارید، و جای تصمیم و توبه و بازگشت از گناه باقی مانده است. عمل کنید پیش از آن‌که در شدت تنگنای وحشت [قبر] و ترس و نابودی قرار گیرید. پیش از آن‌که مرگِ در انتظار مانده، فرا رسد و دست قدرتمند خدای توانا شما را برگیرد.»

سخن گهربار امیر المومنین علی علیه‌السلام بیانگر آن است که تا زمانی که هنوز ندای مرگ و جدایی سر داده نشده، و فرشته‌ مرگ به سراغ انسان گنهکار نیامده، فرصت دارد که گذشته تاریک و ظلمانی خود را به وسیله توبه، به آینده‌ای روشن و منوّر، از نور پرفروغ ایمان و تقوا تبدیل نماید.

در تأیید کلام دلنشین امیر متّقیان علی علیه‌السلام باید گفت که: این امر، حقیقتی است انکارناپذیر که خالق هستی در کلام نورانی خویش در سوره نساء، آیه 18 به صراحت آن را بیان نموده و در این باره می‌فرماید:

 «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّى‏ اذا حَضَرَ احَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ انّى‏ تُبْتُ الاْنَ وَ لا الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ اولئِكَ اعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً اليما * براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مى‏دهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مى‏رسد مى‏گويد: الان توبه كردم! توبه نيست و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مى‏روند اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كرده‏ايم.»

بنابراین مطابق فرمایش نورانی خالق متعال، توبه‌ای که در آستانه مرگ باشد، مورد پذیرش خداوند قرار نمی‌گیرد.

با توجه به این آیه ارزشمند؛ فقط در یک مورد توبه قبول نمی‌شود و آن وقتی است که انسان در چنگال مرگ گرفتار شده است؛ یعنی لحظه‌ای که انسان مرگ را معاینه می‌کند. همان‌طور که پیامبر فرمودند:

«مَنْ تَابَ قَبْلَ أَنْ يُعَايِنَ قَبِلَ اللَّهُ تَوْبَتَه‏ * (11) هر کس قبل از زمان معاینه، توبه کند، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد.»

توبه‌ای که در آستانه‌ مرگ از سوی انسان صورت بگیرد، مورد پذیرش خداوند بی همتا قرار نمی‌گیرد، اما با این وجود، در مقابل روایاتی وجود دارد که زمان پذیرش توبه را تا آخرین نفسی که انسان در این دنیا می‌کشد معرفی می‌کند. از باب نمونه در روایتی از امام باقر علیه‌السّلام آمده است:

 حضرت آدم علیه‌السّلام به حضرت حق عرضه داشت: شیطان را بر من سلطه دادی و او را چنین قدرتی است که همچون خون در باطن من گردش نماید، در برابر این برنامه برای من چیزی قرار بده.

به او خطاب شد: این حقیقت را برای تو قرار می‌دهم که اگر از ذرّیه‌ات کسی تصمیم بر گناه گرفت، در پرونده‌اش نوشته نشود، و اگر تصمیمش را به اجرا گذاشت، همان یک گناه در نامه‌ عملش ثبت گردد، و اگر فردی از ذرّیه ات تصمیم به کار نیکی گرفت، در نامه‌اش نوشته شود، و اگر آن تصمیم را عملی ساخت، در نامه‌اش ده برابر ثبت گردد.

آدم علیه‌السّلام عرضه داشت: پروردگارا اضافه کن…

خطاب رسید: اگر کسی از ذرّیه‌ات گناهی مرتکب شود، سپس از من طلب آمرزش نماید، او را بیامرزم.

 عرضه داشت: یا رب! بر من بیفزا.

 خطاب رسید: برای آنان توبه قرار می‌دهم، و توبه را بر آن‌ها گسترده می‌نمایم تا نفس به گلویشان برسد.

عرضه داشت: خداوندا! مرا کفایت کرد. (12)

در بَدو نظر ممکن است این دسته از روایات با کلام خداوند متعال در قرآن مجید متنافی و متناقض به نظر آید، چرا که فرمایش حضرت حق بیانگر آن است که توبه در آستانه مرگ مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد، در حالی که این روایات می‌گویند تا آخرین نفس خداوند توبه را می‌پذیرد!

با رجوع به کتب ارزشمند تفسیری و روایی، و دقّت و تأمّل در آن‌ها، به راحتی غبار شک و تردید از دیده عقل کنار رفته، و شبهه‌ تناقض از صفحه ذهن پاک خواهد شد، چرا که روایاتِ مزبور، مربوط است به انسانی که هنوز علائم مرگ قطعی را مشاهده نکرده، و از این جهت به یقین نرسیده که هم اکنون در آستانه‌ مرگ و جدایی از دنیا قرار دارد، ولی چنان‌چه از این جهت به یقین رسیده باشد، بی تردید توبه‌اش در آن لحظاتِ سرنوشت ساز، مورد قبول حضرت حق قرار نخواهد گرفت.

حس و حال توبه بعد از گناه به این راحتی به انسان دست نمی‌دهد. اگر کسی گناهی مرتکب شد تیرگی بر قلب او عارض می‌شود و ممکن است به سمت قهقرا برود. پس بهتر است توبه فوری باشد.

حال در اینجا ممکن است با این پرسش مهم مواجه شویم که چگونه می‌توان باور کرد که خالق هستی درِ آشتی را به روی انسان بسته، و او را از فیض عظیم توبه و انابه محروم می‌سازد!؟ آیا چنین امری از خدای رحمان و رحیمی که محبّتش نسبت به بندگان، زبانزد عام و خاص است امکان‌پذیر است!؟

در تفسیر نمونه به این پرسش پاسخ داده شده و در این باره چنین می‌خوانیم:

«در حال احتضار و در آستانه مرگ، پرده‌ها از برابر چشم انسان کنار می‌رود، و دید دیگری برای او پیدا می‌شود، و قسمتی از حقایق مربوط به جهان دیگر و نتیجه اعمالی را که در این زندگی انجام داده با چشم خود می‌بیند و مسائل جنبه حسّی پیدا می‌کند، واضح است که در این صورت هر گناهکاری از اعمال بد خود پشیمان می‌گردد، و همانند کسی که شعله آتشی را نزدیک خود ببیند ازآن فرار می‌کند.»

مسلّم است که اساس تکلیف و آزمایش پروردگار بر این گونه مشاهده‌ها نیست، بلکه بر ایمان به غیب و مشاهده با چشم عقل و خرد است.

چه لحظه دردناک و رنج‌آوری است که آدمی با کوله‌باری از گناه و معصیت، در حال جان کندن باشد. این فرد، با آه و حسرتی برخاسته از جان فریاد ندامت و پشیمانی سر داده، و از ساحت قدس الهی فرصتی دوباره را برای جبران گذشته تاریکِ خویش خواستار می‌شود. اما افسوس که پیمانه‌ عمر پر گشته، و راه بازگشتی نیست. تمام پل‌های ارتباطیِ او با دنیا قطع شده است…

بنابراین شایسته است که به محض ارتکاب گناه، به خدای متعال روی آورده، و با آب توبه، باطن خویش را از چرک و آلودگی گناه پاک و پیراسته نماییم و در این زمینه، تکلیفِ امروز را به فردا موکول نکنیم.

——–

1- الزهد، النص، ص 71.

2- الكافي (ط – دارالحديث)، ج ‏4، ص 236.

3- الكافي (ط – دارالحديث)، ج ‏4، ص 235.

4- «وَ أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسِّوِيفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِي»؛‏ دعای سحر در ماه مبارک رمضان، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ‏2، ص 582.

5- الكافي (ط – دارالحديث)، ج ‏15، ص 842.

6- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏88، ص 100.

7- نهج البلاغة، حکمت 283.

8- تحف العقول، النص، ص 456.

9- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏6، ص 37.

10- عيون أخبار الرضا، ج ‏2، ص 77.

11- الكافي (ط – دارالحديث)، ج ‏4، ص 242.

12- «إِنَّ آدَمَ ع قَالَ يَا رَبِّ سَلَّطْتَ عَلَيَّ الشَّيْطَانَ وَ أَجْرَيْتَهُ مِنِّي مَجْرَى الدَّمِ فَاجْعَلْ لِي شَيْئاً فَقَالَ يَا آدَمُ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ‏ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ فَإِنْ عَمِلَهَا كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ إِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشْراً قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ سَيِّئَةً ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غَفَرْتُ لَهُ قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ جَعَلْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ وَ بَسَطْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ حَتَّى تَبْلُغَ النَّفْسُ هَذِهِ قَالَ يَا رَبِّ حَسْبِي.»؛ بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏6 ، ص 19.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا