- محيط
محيط تربيتى عبارت است از تمام عوامل عادى خارجى كه انسان را احاطه كرده و او را از آغاز رشدش يعنى از زمانى كه به صورت نطفه در رحم منعقد مى شود تا زمان مرگش تحت تأثير قرار مى دهد.
چنانچه در عوامل محيطى دقت كنيم، آنها را بسيار و فراوان مىيابيم، به طورى كه هر چه انسان رشد مى كند، دايره عوامل محيطى او نيز گسترش مى يابد. در ذيل به اجمال در مهمترين عوامل محيطى مرور مىكنيم.
- محيط خانه و خانواده
خانه و خانواده نخستين محيطى است كه انسان را تحت تأثير فضا و روابط و مناسبات خود قرار مى دهد. همه چيز اين محيط و بخصوص عوامل انسانى آن بسيار تأثيرگذار است؛ و تأثيرپذيرى كودك و روابط عاطفى درون خانواده بر آن مى افزايد.
سالهاى نخست تربيت بسيار اهميت دارد زيرا در اين سالهاست كه ساختار جسمانى، عاطفى، اخلاقى و عقلانى شكل مى گيرد. كودك در خانواده چشم به جهان مى گشايد و عادات و اخلاق خود را از خانواده فرامى گيرد، و روابط انسانى و عاطفى را در آنجا مى آموزد. پدر و مادر به كفالت كودك قيام مى كنند و به تربيت او اهتمام مى ورزند و كودك به سبب ميل به تقليدش، از پدر و مادر تقليد مى كند و بشدت تحت تأثير امورى قرار مى گيرد كه او را احاطه كرده است.
رشد جسمانى كودك تحت تأثير محيط خانوادگى و مسائل مختلف زندگى خانوادگى است. فقر و غنا، فراوانى امكانات مناسب يا فقدان آنها، از جمله هواى آزاد، آفتاب، روشنايى و نور كافى، پاكيزگى و نظافت، استراحت كافى، غذاى سالم و بهداشتى، امكانات مقاومت در برابر بيماريها و وسايل پيشگيرى، و درمان بيماريها همگى در رشد جسمانى كودك مؤثر است.
كودك از تمام گرايشها و محركهاى درون خانواده تأثير مى پذيرد و رفتار او به تبع رفتار خانواده شكل مى گيرد. كودك به مجرد اينكه زبان مادرى را در خانه فرا مى گيرد، از طريق گفتگو و پرسش افكار و آراى اعضاى خانواده را فرا مى گيرد و تحت تأثير آنها واقع مى شود. والدين نه تنها مأمن و پناه كودكند بلكه نخستين آموزگار و راهنما و الگوى اويند.
وقتى عادات افراد را در امور مختلف از قبيل خوردن، آشاميدن، راه رفتن، خوابيدن، لباس پوشيدن و رفتار با ديگران مورد دقت قرار مى دهيم، پى مى بريم كه خانواده عاملى بسيار مهم در شكل گيرى شخصيت افراد و اين عادات و رفتار است، زيرا كودك رفتار و عادات خود را از خانواده مى آموزد و از اعضاى خانواده تقليد مى كند. اگر ما در بسيارى از اعمال و رفتار روزمره خود دقت نماييم و آنها را تجزيه و تحليل و ريشه يابى كنيم، درمى يابيم كه بيشتر آنها از تربيت خانوادگى سرچشمه مى گيرد.
كودك، نخستين درس محبت و دوستى، و بغض و دشمنى را در خانه فرامى گيرد. محيطى سالم و پر از آرامش و عاطفه و دوستى بهترين بستر براى رشد عواطف و كمالات انسانى كودك است، در چنين محيطى، كودك احساس آرامش و امنيت مى كند و خصلتهاى انسانى در او شكوفا مى شود. خداى سبحان خانواده را كانون آرامش و دوستى معرفى مى كند، چنانكه مى فرمايد:
«وَ مِنْ ءَايَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون * و از نشانه هاى او اينكه از (نوع) خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد در اين کار نشانههايى است براى گروهى كه تفكّر مىكنند! سوره روم آیه 21».
ريشه بسيارى از ناهنجاريها در روابط و مناسبات خانوادگى است و آنجا كه آرامش و دوستى و رحمت آسيب مى بيند، ناهنجاريها ظهور مى كند.
اعتقادات فرد در خانواده ريشه مىزند و در زمينه مناسبات خانوادگى رشد مىكند، تا جايى كه كودك دين خانواده را مىپذيرد و در نتيجه افكار و رفتارش شكل مىگيرد، چنانكه پيامبر اكرم (ص) فرموده است:
«هر نوزادى بر فطرت الهى به دنيا مى آيد، پس پدر و مادر او را به دين يهود و نصرانى و زرتشتى گرايش مى دهند». (1)
بدين ترتيب، خانواده مهمترين محيط تربيتى به نحو اقتضا است و اساس شخصيت فرد از آنجا شكل مى گيرد.
- محيط رفاقت و معاشرت
انسان به فطرت خود در سراسر زندگى خويش ميل به رفاقت و دوستى دارد؛ و رفقا و دوستان نه تنها با هم انس مى گيرند و با مصاحبت و همنشينى، موجبات شادمانى و نشاط يكديگر را فراهم مى آورند، بلكه هر رفيقى به مقياس درجه رفاقت و دوستى در امور مادى و معنوى دوست خود نفوذ مى كند و هر يك دانسته يا ندانسته روى عقايد و اخلاق و رفتار و گفتار ديگرى تأثير مى گذارد. اين تأثيرگذارى و تأثيرپذيرى به نحو اقتضا تا آنجاست كه در كلام پيامبر اكرم (ص) آمده است:
«انسان بر دين و آيين دوست و همنشين خود است». (2)
تأثير دوست و همنشين در جهت مثبت و منفى تأثيرى شگفت است زيرا نفس انسانها در پى رفاقت و معاشرت در يكديگر نفوذ مى كند و خوى و خصلت يكى به ديگرى سرايت مى كند، خواه موضوع سرايت درستى و نيكويى باشد و خواه سرايت پليدى و تبهكارى. از اين روست كه رفاقت و معاشرت از جمله عوامل سعادت و شقاوت بشر شمرده شده است. در حديثى از رسول خدا (ص) درباره اين حقيقت چنين آمده است:
«حكايت همنشين صالح مثل عطار است كه اگر از عطر خود تو را بهره مند نسازد، بوى خوش آن در تو اثر می کند، و حكايت همنشين بد مثل آهنگر است كه اگر شرار آتش آن تو را نسوزاند، بوى بد آن در تو اثر می کند». (3)
همنشينى و رفاقت با صالحان، انسان را به كمال سوق مى دهد و همنشينى و رفاقت با تبهكاران، انسان را به تباهى مى كشاند.
دوست خوب و صالح ميل به اصلاح و كمال را در آدمى تقويت مى كند و انسان را در سير به سوى سعادت يارى مى دهد، امام صادق (ع) از پدران گرامى اش روايت كرده است كه پيامبر اكرم (ص) فرمود:
«سعادتمندترين مردم كسى است كه با مردمى بزرگوار معاشرت و آميزش داشته باشد». (4)
دوست بد و تبهكار ميل به فساد و تباهى را در آدمى تقويت مى كند و انسان را در مسير سقوط و شقاوت يارى مى دهد. خداى متعال به نتايج چنين رفاقت و معاشرتى اشاره مى كند و مى فرمايد:
«وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ يَدَيْهِ يَقُولُ يَلَيْتَنىِ اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتىَ لَيْتَنىِ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا * لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنىِ وَ كَانَ الشَّيْطَنُ لِلْانسَنِ خَذُولا * و روزى است كه ستمكار دستهاى خود را مىگزد و مىگويد: اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم. اى واى، كاش فلانى را دوست خود انتخاب نكرده بودم. او (بود كه) مرا به گمراهى كشانيد پس از آنكه ياد حق به من رسيده بود. و شيطان هميشه خواركنند انسان بوده است! سوره فرقان آیات 29 – 27».
با توجه به همين تأثيرگذارى و تأثيرپذيرى است كه پيشوايان حق، پيروان خود را با تأكيد بسيار از رفاقتها و معاشرتهاى نادرست پرهيز داده اند. در نامه اى كه امير مؤمنان على (ع) به حارث همدانى نوشته، او را چنين يادآورى كرده است:
«از همنشينى با كسى كه رأيش سست و كردارش ناپسند بود بپرهيز، كه هر كس را از آن كه دوست اوست شناسند. و از همنشينى با فاسقان بپرهيز كه شر به شر پيوندد». (5)
همچنين در سخنان منسوب به امير مؤمنان (ع) آمده است:
«با انسانهاى شرور همنشينى مكن زيرا طبع تو بديها را از آنان مى دزدد در حالى كه بدان آگاه نيستى». (6)
بنابراين بايد دوستى و همنشينى امرى حساب شده باشد و با كسانى بايد رفاقت كرد كه شايسته دوستى و رفاقتند و اين امر جز با شناخت درست و پى بردن به صحت و صلاحيت افراد امكان پذير نيست؛ و اين همان چيزى است كه در سخنان پيشوايان حق با تعبير «اختبار دوست» آمده است. رفاقتى كه بر اساس شناخت وضع اخلاقى و راه و رسم فرد صورت مى گيرد، رفاقتى نيكو و استوار است. از امير مؤمنان على (ع) چنين نقل شده است:
«هر كه پس از خوب آزمودن براى خويش دوست و برادرى گيرد، رفاقتش پايدار و دوستى اش استوار پايد». (7)
بر اين اساس است كه امام مجتبى (ع) به يكى از فرزندانش فرمود:
«فرزندم، با كسى دوستى و برادرى مكن تا بدانى كجاها مى رود و مى آيد، و چون خوب از احوال و اوضاعش آگاه شدى و معاشرتش را پسنديدى، با او دوستى و برادرى كن». (8)
اين همه تأكيد براى آن است كه تأثيرى پذيرى انسان در رفاقت و معاشرت بسيار زياد است و دوستيها و رفاقتهاى حساب نشده و بى معيار مى تواند نتايجى تلخ و مصائبى سنگين در پى داشته باشد، چنانكه امير مؤمنان على (ع) فرموده است:
«هر كه ناسنجيده دوست و برادر گزيند، ناچار بايد به رفاقت اشرار و افراد فاسد تن دهد». (9)
بدين ترتيب رفاقت و معاشرت يكى از عوامل مهم تربيت به نحو اقتضاست كه لازم است مورد عنايت جدى قرار گيرد.
- محيط مدرسه
مدرسه و به بيان كلى تر محيط تعليم و تربيت، همچون خانواده از مهمترين عوامل مؤثر در تربيت است، زيرا به سبب الگوطلبى و الگوپذيرى آدمى كه ريشه در فطرتش دارد تأثير عناصر گوناگون مدرسه و تعليم و تربيت بر انسان بسيار زياد است.
نقش معلم و مربى در شكل گيرى شخصيت انسان و ساختار روحى و رفتارى او نقشى كليدى است، به گونه اى كه متعلم و متربى ممكن است در تمام حركات و سكنات خود تحت تأثير قرار می گيرد و همه چيز خود را از معلم و مربى نمونه بردارى كند. پس بايد بدين امر توجهى تام داشت.
«فَلْيَنظُرِ الْانسَانُ إِلىَ طَعَامِه * پس بايد انسان به خوراك خود بنگرد. سوره عبس آیه 24».
و كدام خوراك مهمتر و در خور توجه تر از خوراك روح و تعليم و تربيت است؟ از اين روست كه در خبر زيد شحام آمده است كه از امام باقر (ع) درباره اين آيه پرسش كردم كه معنى خوراك چيست؟ فرمود:
«علمى كه فرامى گيرد، بنگرد از چه كسى فرامى گيرد». (10)
پيام آوران الهى برترين معلمان و مربيان بشر بهترين مدرسه تعليم و تربيت را بنيان گذاشتند. به بيان امام خمينى (ره):
عالم مدرسه است و معلمين اين مدرسه، انبيا و اوليا هستند، و مربى اين معلمين، خداى تبارك و تعالى است. خداى تبارك و تعالى انبيا را تربيت كرده است و آنها را براى تربيت و تعليم مردم ارسال كرده است. انبياى بزرگ اولوالعزم بر تمام بشر مبعوثند و سمت معلمى و مربى نسبت به تمام بشر دارند، و معلم و مربى آنها حق تعالى است و آنها هم بعد از اينكه به تعليمات الهى تعليم شدند و تربيت پيدا كردند مأمورند كه بشر را تربيت كنند و تعليم دهند. (11)
اين مدرسه از چنان اهميت تربيتى برخوردار است كه خداى متعال با آن بر مؤمنان منت نهاده است، كه هيچ چيز با آن قابل قياس نيست.
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيهِمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِين * بيقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد كه پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آياتش را بر ايشان بخوانند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. سوره آل عمران آیه 164».
پيامبر اكرم (ص) رسالت خود را رسالت تعليم و تربيت مى دانست و مى فرمود:
«براى تعليم فرستاده شده ام و رسالت من تعليم است». (12)
اين همه به خاطر تأثير شگفتى است كه تعليم و تربيت بر انسان دارد.
ابوالحسن ندوى در اين باره مى نويسد:
من امانتى مسئوليت آفرين تر و پرخطرتر و مؤثرتر در آينده يك امت و زندگى آن از امر تعليم و تربيت نمى شناسم . لذا گاهى يك لغزش تربيتى امتى را بيكباره در آتشى سوزان سقوط مى دهد و گاهى در اثر بى دقتى به راهى مى رود كه جز اضمحلال، از هم پاشيدگى، بى بند و بارى در اخلاق، اجتماع، سياست، تعليم بى دينى و الحاد راهى نخواهد داشت، به همان گونه كه تربيت صحيح مى تواند به تنهايى عقول و ارواح را در جهت صلاح و سداد هدايت كند، نسلى زنده و پويا به بار آورد و امت را به آينده اى درخشان بشارت دهد. (13)
بنابراين محيط مدرسه از جمله مهمترين عوامل مؤثر در تربيت به نحو اقتضاست كه مىتواند استعدادهاى آدميان را در جهات مثبت و منفى سامان دهد و اشخاص عالم، عاقل، متفكر، مهذب، موحد، عدالت جو، فداكار و يا خلاف اينها را تحويل جامعه دهد.
- محيط اجتماع
كليه افراد و مناسبات اجتماعى غير از خانواده و مدرسه محيط اجتماع ناميده مىشود. از اين مجموعه تمام روابط و پيوندهاى اقتصادى، سياسى، شغلى، عاطفى، روحى و فرهنگى بر انسان تأثير تربيتى مى گذارد. انسان در تعاملى دائم با محيط اجتماع است و عناصر آن پيوسته در جهت سازندگى يا ويرانگرى شخصيت افراد به نحو اقتضا عمل مى كند. روابطى سالم، عاطفى، مبتنى بر كرامت و عزت و بر پايه انصاف و عدالت در شكل گيرى شخصيت انسانى افراد نقشى اساسى دارد، همان گونه كه روابطى ناسالم، خشن، مبتنى بر حقارت و لذت و بر پايه ستم و بى عدالتى در تخريب شخصيت انسانى افراد نقش دارد.
انسان در بستر اجتماع رشد مى كند و بشدت از آن تأثير مى پذيرد، زيرا رابطه ميان فرد و اجتماع رابطه اى حقيقى است. افراد انسان با وجود كثرتى كه دارند انسانند و انسان هم يك نوع واحد است و همچنين افعال و اعمال انسانها با اينكه متعدد و متكثر است ولى آنها نيز از نظر نوع واحد است و به گونه اى ميان آنها الفت و جمع برقرار است، درست مانند آبى كه در ظرفهاى متعدد ريخته شود كه اگرچه اين آبها به تعداد ظرفها متعددند امام داراى وحدت نوعى اند و اين آبها داراى خواص و آثار متكثرى اند كه باز از نظر نوع واحدند و هرگاه تمام اين آبها در مكانى واحد گرد آيند آن خواص قوى تر و آن آثار بيشتر خواهد بود. همين امر درباره افراد و اجتماع صادق است.
رابطه حقيقى اى كه ميان فرد و اجتماع برقرار است سبب مى شود كه خواص و آثار فرد، در اجتماع نيز پديد آيد و به همان نسبت كه افراد از نظر خواص و آثار وجودى خويش در اجتماع تأثير مى گذارند و آن را بهره مند مى سازند، اين آثار و خواص وجودى، خود هويتى مستقل را تشكيل مى دهد و يك موجوديت اجتماعى پديد مى آيد كه اين موجوديت اجتماعى به نحو اقتضا افراد را تحت تأثير و تربيت خويش قرار مى دهد.
رابطه حقيقى ميان فرد و اجتماع سبب به وجود آمدن قوا و خواصى اجتماعى مى شود كه در صورت تعارض و تزاحم قوا و خواص فرد با آن، از هر جهت بر قوا و خواص فرد غلبه مى كند، مشاهده و تجربه نيز اين حقيقت را تأييد مىكند، چنانكه مى بينيم در انقلابها و شورشهاى اجتماعى هيچ گاه اراده يك فرد قدرت مقابله و معارضه با همت و اراده اجتماع را ندارد و براى فردى كه جزئى از اجتماع است چاره اى جز همراهى و پيروى كامل از اجتماع نيست. بنابراين فرد بشدت تحت تأثير اجتماع واقع مى شود تا جايى كه اجتماع قدرت هرگونه فكر و شعورى را به نحو اقتضا از افراد خود سلب مى كند. نقش فرهنگ حاكم و آداب پذيرفته شده و متعارف اجتماعى و رسوم معمول و مرسوم ملى نيز بر همين منوال است.
از اين روست كه تربيت افراد جز با اهتمام به تربيت اجتماع و ايجاد تحولات اجتماعى در جهت اهداف تربيتى ممكن و ميسر نيست و آنچه در تربيت فردى فارغ از حركتهاى اجتماعى صورت مى پذيرد، آن قدر اندك است كه در مقايسه با عملكرد اجتماع در خور توجه نيست.
به همين دليل است كه اسلام بشدت به تربيت اجتماعى اهتمام دارد و مهمترين دستورهاى دينى خود را از قبيل نماز، حج، انفاق و بالاخره هرگونه تقواى دينى را بر اساس اجتماع بنيانگذارى كرده است.
- محيط جغرافيايى و طبيعى
انسان از نظر تربيتى متأثر از محيط جغرافيايى و طبيعى خويش است. آب و هوا، نور و حرارت، گرما و برودت، خشكى و بارندگى، مكان زندگى، مسكن و نوع خوراك و مانند اينها در ساختار جسمى و روحى انسان در خلق و خوى و رفتار آدمى تأثير دارند. بخشى از تفاوتهاى فردى و جمعى به محيط زندگى بازگشت مى كند. محيط كوهستانى، محيط ساحلى، محيط كويرى، محيط جنگلى، محيط روستايى، محيط شهرى، آرامش محيط، ازدحام محيط هر يك تأثيرى خاص بر روحيات و اخلاقيات انسان دارد.
امير مؤمنان (ع) درباره تأثير محيط جغرافيايى و طبيعى بر خلق و خوى و رفتار آدمى تعبيرى زيبا و لطيف دارد، آنجا كه از زندگى ساده و سخت خود سخن مى گويد و اينكه گوينده اى اشكال كند كه اگر خوراك پسر ابوطالب اين گونه (ساده و ناگوار) است، بى گمان ناتوانى بر او چيره گردد و نتواند با همآوردان خود مقابله كند و از نبرد با دلاور مردان بازماند:
«بدانيد درختى كه در بيابان خشك میرويد چوبش سخت تر شود، و سبزه هاى خوشنما پوستش نازكتر، و گیاهان صحرايى آتش چوبشان شعلهور تر و پردوام تر است». (14)
زندگى در فضاى آزاد و هواى پاك و همراه با مشكلات طبيعت در صحت و سلامت تأثير مى گذارد، چنانكه رسم اشراف مكه در عصر بعثت پيامبر اكرم (ص) چنين بود كه كودكان خويش را در دوران شيرخوارى در صحرا نزد زنانى كه كارشان نگهدارى از كودكان بود مى فرستادند تا كودكانشان در محيط سالم و پاك صحرا به دور از مسائل شهر رشد كنند و پيامبر اكرم (ص) نيز چند سال آغازين حيات خود را در صحرا گذراند.
البته استمرار زندگى در بيابان روحيه را سخت و فرد را به سوى خشونت و جمود و خودمحورى مى كشاند، همان طور كه عرب جاهلى اين تأثيرات را از محيط خود گرفته بود. امير مؤمنان على (ع) در سخنى صريح و گويا در اين باره فرموده است:
«همانا خداوند محمد (ص) را برانگيخت، تا مردمان را انذار كند و فرمان خدا را چنانكه بايد برساند. آن هنگام شما اى مردم عرب! بدترين آيين را برگزيده بوديد و در بدترين سراى زندگی می کردید. منزلگاهتان سنگستانهاى ناهموار، همنشينتان مارهاى زهردار، آبتان تيره و ناگوار، خوراكتان گلوآزار، خون يكديگر را می ریختید، از خويشاوند بريده و گريزان، بتهايتان همه جا برپا و پاى تا به سر آلوده به خطا». (15)
بنابراين عوامل طبيعى و جغرافيايى نيز مانند ساير عوامل به نحو اقتضا در تربيت انسان مؤثر است و اين تأثيرات بخوبى قابل مشاهده و مقايسه است. معمولا صحرانشينان اهل سخاوت و شجاعت مى شوند و كوه نشينان اهل بزرگوارى و استقلال طلبى و كشاورزان اهل رضا و قناعت و ساحل نشينان اهل بردبارى و ملايمت؛ محيطهاى گرم كسالت و سستى مى آورد و محيطهاى سرد علاقه به كار و كوشش.
البته محيطهاى ديگر نيز كه به نحوى انسانها را در بر مىگيرند، به نحو اقتضا بر خلق و خوى و رفتار و كردار انسانها تأثير مىگذارند؛ مانند حكومت و حاكميت، و قوانين و مقررات كه بسيارى از ويژگيهاى اخلاقى و رفتارى مردمان را شكل مى دهند.
همچنين رسانه ها و وسائل ارتباط جمعى اعم از كتاب، روزنامه، مجله، راديو، تلويزيون، سينما، هم به وجود آورنده محيطهاى خاص و فضاهايى ويژه در شكل دادن ساختار تربيتى انسانهايند و از عوامل مهم محيطى به شمار مى آيند.
———————-
(1) مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 275.
(2) کافی، ج 2، ص 375.
(3) مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 405.
(4) امالی صدوق، ص 28.
(5) نهج البلاغه، نامه 69.
(6) شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 272.
(7) غرر الحکم، ج 2، ص 224.
(8) تحف العقول، ص 164.
(9) غرر الحکم، ج 2، ص 224.
(10) کافی، ج 1، ص 50.
(11) صحیفه نور، ج 13، ص 265.
(12) منیه المرید، ص 26.
(13) نظام تربیتی اسلام، ص 77.
(14) نهج البلاغه، نامه 45.
(15) همان، خطبه 26.