• مدیریت

مدیریت به مجموعه‏اى از آگاهى‏هاى شكل‌یافته می‌گویند که برای ایجاد هماهنگى در یك سازمان به کار می‌رود تا موجب بارورى بهتر برنامه‏ها و رسیدن به هدف‏هاى مطلوب شود.

مدیر عبارت از فردی است كه آگاهی، فهم و دانش او در اداره کردن واحد سازمانی تحت نظارت او از افراد پیرامونش بیشتر باشد.

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در این باره چنین می‌فرمایند:

«هر کسی که متولی امور ده نفر شود، باید اندیشه‌ی چهل نفر را داشته باشد و کسی که مسؤولیت اداره‌ی چهل نفر را بر عهده بگیرد، باید عقل و اندیشه‌ی چهارصد نفر را داشته باشد». (1)

نه تنها باید علم و آگاهی مدیر نسبت به افراد زیرمجموعة او بیشتر باشد، بلكه تدبّر و تعقل او نیز باید بر آن‌ها سبقت جوید تا بتواند مسائل پیرامون خود را به خوبی تحلیل کند و درباره آن بیندیشد. بنابراین آگاهی و تدبّر و به عبارتی علم و عقل باید توأمان در مدیر وجود داشته باشد.

حضرت علی علیه‌السلام فرمودند:

«عقل و دانش همراه یكدیگرند و هیچوقت از یكدیگر جدا نمی‌شوند». (2)

مدیرِ خردمندِ دانا می‌تواند در بین کارکنان سازمان هماهنگی ایجاد کند و به امور مادی زیرمجموعه‌ی خویش و رفع گرفتاری‌های آنان توجه کند و سطح معنویت ایشان را ارتقا دهد و آنان را به سوی نور هدایت کند.

امام علی علیه‌السلام دیدگاه خویش را در این باره چنین بیان می‌کنند:

«هیچ گروه و ملتی را نمی‏یابیم که در زندگی موفق و پایدار باشد مگر به وجود رهبر و رئیسی که امور دنیا و دین آنان را مدیریت کند». (3)

به دیگر زبان، مدیریت عبارت است از «دانش و هنر استفادة بهینه از منابع سازمانی برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده». بر اساس این تعریف، مدیریت هم علم است و هم هنر، بخشی از آن را که مربوط به آموختن است «علم مدیریت» و بخشی از آن را که شامل به‌کارگیری آموخته‌ها در شرایط مختلف است، «هنر مدیریت» می‌نامند و این بدان معناست که بخشی از آن آموختنی و بخش دیگر آن ذاتی است.

حضرت علی (ع) در این زمینه فرمودند:

«عقل دو نوع است: عقل ذاتى و عقل تجربى و هر دو موجب بهره‏مندى انسان می‌شود». (4)

  • مدیریت اسلامی

اصول مدیریت اسلامی برگرفته از منابع ارزشمند اسلامی (قرآن، روایات، سنت و سیرة معصومین) است و زمینة رشد و تعالی انسان‌ها را به سوی خداوند متعال فراهم می‌کند. اصولی که مطابق قرآن، روایات، سیرة رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و روش ائمه ‌هدی (علیهم‌السلام) به همراه علوم و فنون و تجارب جدید بشری شکل گرفته باشد، می‌تواند برای رسیدن به اهداف عالیة یک نظام در ابعاد مختلف به بهترین شیوه عمل کند.

اساسی‌ترین اصلی که مدیریت اسلامی را از سایر مدیریت‌ها جدا می‌کند، آن است که مبنای این شیوه از مدیریت، حرکت به سوی حق و ارزش‌های متعالی انسانی است.

چنان که امام علی علیه‌السلام در عهد نامة خود به مالک اشتر او را مورد خطاب قرار می‌دهند که:

«زمامدار، چنان‏که باید، از عهدة آنچه خداوند بر او واجب کرده برنیاید، جز با کوشش و یاری جُستن از خداوند و آماده کردن خویش بر همراهی حق و پایداری در انجام دادن آنچه بر او آسان باشد یا دشوار». (5)

به عبارت دیگر، منظور از مدیریت اسلامی آن است که مدیر و زیرمجموعة او در تمامی مراحل کار، رضایت الهی، عدالتِ اجتماعی و تلاش برای رسیدن به اهداف عالیة نظام اسلامی را مورد نظر قرار دهند و مقصود نهایی آنها رشد و ترقی خود و جامعة اسلامی و بی‌نیازی از کفار باشد. همچنین در این راه، خدمت به مردم را نوعی عبادت بدانند و زندگی خود را بر اساس همین عبادت بنا کنند.

در بینش اسلامى، عبودیت و اخلاق رابطة تنگاتنگى با مدیریت دارد. چنان که مى‏توان گفت که در این نوع مدیریت، کار در راستای عبادت و بندگی خداوند و پاسدارى از موازین اخلاقى از ضرورت بیشترى برخوردار است؛ زیرا مدیریت و رهبرى بدون بندگی خالق بی‌همتا و رعایت ارزش‏هاى انسانى (كه جزو اولین تعالیم پیامبران به انسان‌هاست) بی‌ارزش است.

خداوند بزرگ، رسالت هدایت و رهبرى بشر را به انسان‏هایى سپرده است كه از نظر سرسپردگی به خداوند و پاسدارى از ارزش‏ها، سرآمد و برگزیده‏اند. چنان‌كه پیامبر ‌اكرم صلی الله علیه و آله چنین بود و خداوند ایشان را با تأییدات خود تربیت كرد. سپس مدیریت و سیاست امور بندگان را به او سپرد.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

«خداوند بزرگ، پیامبر خود را تربیت کرد. سپس امر دین و امّت را به او واگذار كرد تا برای بندگان خدا تدبیر كند و آنان را پرورش دهد». (6)

مدیران به علت حسّاسیت وظیفة خطیر مدیریت و همچنین به خاطر حفظ دین و ایمان خود، بیش از افراد عادّى نیازمند آشنایى با چارچوب‌های فضایل و رذایل اخلاقى هستند و بدون تهذیب نفس و برخوردارى از اخلاق پسندیده، نمی‌توانند سازمان تحت مدیریت خویش را به خوبی اداره کنند.

امیر مؤمنان على (ع) ادب را لازمة ریاست می‌دانند و اعتقاد دارند:

«كسى كه مؤدّب نیست، شایستگى ریاست ندارد». (7)

مدیر اسلامی علاوه بر تهذیب نفس باید عالِم به امور و دارای بصیرت باشد.

امام على (ع) در مورد مدیریت و لزوم دارا بودن علم و بصیرت برای احراز آن فرمودند:

«کسی حامل این بیرق نیست مگر آنکه به حقایق بینا و در سختی‌ها شکیبا باشد و جایگاه‌های حق را بداند». (8)

از این رو، همانطور كه فزونى بصیرت و قدرت عقلانى و فكرى براى مدیران ضرورى است، بصیرت دینی و فزونى تقید به اخلاق و ارزش‏هاى انسانى نیز ضرورى است. چرا که بر اساس این حدیث شریف، مدیر باید علم به جایگاه‌های حق داشته باشد و چنین دانشی حاصل نمی‌شود مگر با بینش دینی. بر همین اساس، مدیران باید بیش از دیگران آگاه به مبانی دین باشند و اخلاق اسلامى را رعایت كنند.

امام باقر (ع) به نقل از رسول خدا (ص) مى‏فرمایند:

«رهبرى [و مدیریت] جز براى مردى كه داراى این خصلت‏هاى سه‏گانه باشد، شایسته نیست: ورعى كه او را از معصیت خدا بازدارد؛ بردبارى كه به ‏وسیله‌ی آن خشم خود را فرونشاند؛ سرپرستى نیكو نسبت به زیردستان تا آنجا كه نسبت به آنها همانند پدرى مهربان باشد». (9)

در هیچ مکتب مدیریتی، تعبیری زیباتر از این وجود ندارد که سرپرستان باید بسان پدرانی مهربان برای زیردستان خویش باشند. یک پدر علاوه بر اینکه مسؤول تعلیم و آموزش فرزند خویش است و رشد فکری او را قبول می‌کند، مسؤولیت پرورش عاطفی و تربیت اخلاقی فرزندش را نیز بر عهده دارد. این سخن ارزشمند می‌تواند سرمشق بسیاری از موضوعات روز مدیریت کنونی باشد؛ موضوعاتی از قبیل مدیریت دانش، اخلاق در مدیریت، مدیریت تعارض، مدیریت روابط عمومی، مدیریت اطلاعات، مدیریت منابع انسانی و امثال آن.

حضرت علی (ع) نیز برای یک رهبر، خودسازی را مقدم بر دیگرسازی می‌دانند و اسوه بودن یک رهبر را برای پیروانش گوشزد می‌کنند:

«آن كس كه خود را رهبر و پیشواى مردم مى‏سازد، باید پیش از آموزش دیگران به ادب‌آموزى خویش بپردازد و پیش از آن كه با زبان و گفتار، دیگران را تربیت كند، باید با كردار شایسته به دیگران ادب آموزد؛ و آن كه خود را ادب آموزد و تربیت کند، از آن‏كه دیگرى را آموزش دهد، به تجلیل و گرامی ‌داشتن، شایسته‏تر است». (10)

همانگونه که اشاره شد، مزیّن بودن مدیر به علم و آگاهی از دیگر اصول مدیریت اسلامی است. چنان که حضرت علی (ع) بر وجود تجربه و دانش شخص صاحب مسؤولیت تأكید می‌کنند و تنها در این صورت او را شایستة اطاعت می‌دانند. بر اساس مکتب مدیریتی ایشان، که برگرفته از مکتب نبوی است، کسی که مدیریت او بر پایة دانش بنا نشده باشد از سرپرستی معاف است:

«شما را به اطاعت از كسانی سفارش می‌كنم كه معذور از جهل و نادانی آنها نیستید». (11)

در مدیریت اسلامی، اطاعت از مدیر و مسؤول تا آنجا میسر است كه مطابق با «حق» باشد و به نافرمانی از حق نینجامد. چنان كه حضرت علی (ع) هنگامی که مالک اشتر را به حکومت مصر منصوب کردند، مردم آن سرزمین را با نامه‌ای مورد خطاب قرار دادند که:

«امر و فرمانش را در آنچه مطابق حق است پیروی کنید».  (12)

بنابراین در مدیریت اسلامی، برخلاف اخلاق اداری غربی، اطاعت بدون قید و شرط و مطلق از مدیر بی‌معناست.

کتاب‌های احادیث ائمه معصومین علیهم‌السلام خصوصاً نهج‌البلاغه، مملو از توصیه‌های ارزشمند مدیریتی زیبا و ارزشمندی است که در این میان عهدنامه‌ی مالک اشتر، در حقیقت منشوری مدیریتی است که برای تمامی وظایف والای مدیریتی راهکار ارائه می‌دهد و از چشم‌انداز و رسالت سازمانی گرفته تا رهبری و کنترل و نظارت، همه را مورد نقد قرار می‌دهد. ما در مباحث آینده، بسیار از این منشور مدیریتی استفاده خواهیم برد.

پایان سخن آنکه: از آنجایی که اساس دین اسلام بر فطرت انسانی است و تمام ابعاد فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و… را مدّ نظر قرار می‌دهد، اصول مدیریت اسلامی، اصولی خدانگر، انسان‌نگر و جامعه‌نگر است و با اخلاق و فطرت خدادادی مطابقت دارد. در نتیجه برای تمام مکاتب و افکار و آرا، مفید و مؤثر است. در مدیریت اسلامی سخن از ارزش‌هایی به میان می‌آید که خارج از اقتصاد صِرْف و سود‌محور است. ارزش‌هایی که استثمار و بردگی انسان‌ها را نمی‌پذیرد و جامعه را به سوی رستگاری رهنمون می‌سازد.

—————————

(1) نهج‌الفصاحه، ص 727.

(2) تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 53.

(3) بحارالانوار، ج 6، ص 60.

(4) همان، ج 75، ص 6.

(5) نهج البلاغه، نامه 53.

(6) بحارالانوار، ج 17، ص 4.

(7) تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 247.

(8) نهج‌البلاغه، خطبه 172.

(9) کافی، ج1، ص407.

(10) وسایل‌الشیعه، ج 16، ص 151.

(11) کافی، ج 8، ص 146.

(12) نهج‌البلاغه، نامه 38.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا