• معیار کار اخلاقی
  • فعل طبیعی و فعل اخلاقی

در یک نگاه کلی، افعال اختیاری آدمی به دو دسته تقسیم می‌شود: افعال ارزشی یا اخلاقی و افعال غیرارزشی و غیراخلاقی.

افعال ارزشی یا اخلاقی به آن دسته از کارها گفته می‌شود که در نظر آدمی، مقدس، گرانمایه و تحسین ‌برانگیز است؛ مانند:

– سخن حقی که در برابر حاکمی ستمگر بر زبان می‌آید، هرچند زیان فراوانی برای گوینده داشته باشد؛

– بذل غذایی که شخصِ روزه‌دار جز آن را برای افطار در اختیار ندارد، به گرسنه، یتیم یا اسیر، بی هیچ چشمداشتی و تنها برای خشنودی خداوند؛

– پیشی گرفتن از دیگران برای گام نهادن بر میدان مین در دفاع از ارزش‌های دینی و ملی.

افعال غیرارزشی یا غیراخلاقی، کارهایی است که فاقد چنین قداست و ارزشی است؛ اعم از آن‌که نفرت‌ انگیز باشد، مانند تملق گفتن از قدرتمندان به طمع کسب جاه و مقام که در این صورت ضداخلاقی خواهد بود، یا آن‌که خنثی باشد، همانند قدم زدن در خیابان بدون دلیل.

افعال طبیعی، افعال عادی است و انسان به موجب این افعال مورد ستایش و تحسین واقع نمی‌شود. مثلاً انسان گرسنه می‌شود غذا می‌خورد، تشنه می‌شود آب می‌آشامد، خسته می‌شود می‌خوابد، عمل جنسی انجام می‌دهد، در برابر کسی که به او اهانت می‌کند یا می‌خواهد حقش را برباید، از حق خودش دفاع می‌کند؛ همه این‌ها را فعل طبیعی یا کارهای عادی می‌گویند، ولی بعضی کارها مافوق کار طبیعی است که گاهی به آن‌ها کار انسانی، می‌گویند. مانند شکر و سپاسگزاری؛ اگر انسان از شخصی احسان دیده است، در یک فرصت مناسب به نوعی در مقابل احسان او سپاسگزاری می‌کند، بدون آن‌که هیچ‌گونه اجبار و الزامی به این کار داشته باشد. این عمل را یک عمل اخلاقی می‌گویند.

 به طور کلی خدمت‌هایی را که انسان به نوع بشر می‌کند بدون آن‌که چشم‌داشتی از آن خدمت داشته باشد فعل اخلاقی می‌گویند، مثل دستگیری‌ از دیگران.

حاصل سخن آن‌که افعال اخلاقیِ ارزشمند، برتر از ارزش‌های مادی است؛ به گونه‌ای که هر انسانی در برابر آن خضوع و احترام می‌کند، هرچند خود، نتوانسته باشد به آن‌ها عمل کند.

  • معیار تشخیص کار معمولی از کار اخلاقی

 سخن در این است که معیار فعل اخلاقی چیست؟ یعنی چه چیز در کار اخلاقی وجود دارد که آن را در سطح بالاتری از یک کار معمولی قرار می‌دهد؟

برای رسیدن به تعریف جامع از معیار کار اخلاقی باید گفت اخلاق از مقوله‌های گوناگونی مورد سنجش قرار گرفته است:

– اخلاق از مقوله محبت

– اخلاق از مقوله تکلیف (وجدان)

– اخلاق از مقوله زیبایی

در آموزه‌های دین مبین اسلام به هر یک از این موارد اشاره شده است :

  • اخلاق از مقوله محبت

فعل طبیعی از دایره خود و من خارج نیست. ولی فعل اخلاقی، هم از نظر میل از دایره «خود» خارج است و هم از نظر هدف از دایره «خود» خارج شدن است، چون هدف، رساندن خیر است نه به خود بلکه به غیر خود.

 پس در این مقوله، انسانِ اخلاقی انسانی است که از دایره «خود» پا بیرون گذاشته است و به غیرخود رسیده است. این همان مسلکی است که در اخلاق، محبت را به عنوان پایه اخلاق تبلیغ می‌کند و اخلاق در نظر او یعنی محبت. معلم اخلاقی که اخلاقش بر این پایه است خودش را پیام‌آور محبت می‌داند. بخشی از این نظریه، میان همه ادیان و بیشتر مکاتب فلسفیِ عالم، نظریه مشترکی است. در اخبار و احادیث اسلامی ما نیز به این اصل اشاره شده است:

«آنچه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که برای خود خوش نمی‌داری، برای دیگران هم خوش مدار؛ ستم روا مدار، آن‌گونه که دوست نداری به تو ستم شود؛ نیکی کن، آن‌گونه که دوست داری به تو نیکی کنند؛ و آن‌چه را که برای دیگران زشت می‌داری برای خود نیز زشت بشمار؛ و چیزی را برای مردم بپسند که برای خود می‌پسندی؛ چیزی را که نمی‌دانی مگو، بلکه همه‌ چیزهایی که می‌دانی را مگو: از مواردی که دوست نداری که در مورد تو گفته شود، در مورد دیگران نگو.» (1)

  • اخلاق از مقوله وجدان

در مقوله دوم یعنی اخلاق وجدانی نیز انسان بعضی چیزها را در وجدان خودش به صورت یک تکلیف و یک امر و نهی احساس می‌کند. این‌که ظلم نکن، در وجدان انسان به صورت یک امر فطری هست. اینکه دروغ نگو و راست بگو، این که نسبت به دیگران محبت کن، این که خیانت نکن، این‌ها یک سلسله دستورهاست که به حکم فطرت در وجدان انسان قرار داده شده است.

در قرآن کریم می‌خوانیم:

«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا، فَأَلهَمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْواهَا، قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا، وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا * و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است. سوره شمس آیات 7 و 8».

وقتی که این آیه کریمه نازل شد، مردی به نام وابصه آمد خدمت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌واله قبل از آن‌که سؤالش را طرح بکند، رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌واله فرمود:

وابصه! آیا بگویم آمده‌ای چه از من بپرسی؟ آمده‌ای از من بپرسی که «نیکی» و «گناه» چیست؟

گفت: بله یا رسول الله! اتفاقاً برای همین آمده‌ام.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌واله دو انگشتشان را زدند به سینه وابصه و فرمودند :«ای وابصه! نیکی، همان است که نفس و سینة انسان، بدان اطمینان داشته باشد و گناه، چیزی است که قلب نسبت به آن تردید دارد».

یعنی خداوند تشخیص نیکی و تقوا را و در نقطه مقابل تشخیص گناه را در فطرت انسان قرار داده است.

پس کار اخلاقی کاری است که از وجدان الهام گرفته شده باشد ولی کار طبیعی کاری است که به وجدان مربوط نیست، به طبیعت ارتباط دارد، مثل غذا خوردن، آب نوشیدن و امثال این‌ها.

  • اخلاق از مقوله زیبایی

بعضی کارها ذاتا زیباست و بعضی کارها ذاتا زشت و نازیباست، همین طور که صورت‌ها بعضی ذاتا زیباست و بعضی نازیبا.

راستی، امانت‌داری، سپاسگزاری، عدالت و احسان ذاتاً زیباست. در مقابل، دروغ، ظلم و همه اموری که اخلاق ناپسند خوانده می‌شود ذاتا نازیباست.

 پس طبق این نظر، معیار اخلاقی بودن فعل‌ها، زیبایی آن فعل‌هاست؛ آن هم زیبایی عقلی که عقل مستقلاً و مستقیماً درک می‌کند.

به حسب این نظریه اخلاق از مقوله جمال و زیبایی است.

  • معیار ارزش‌های اخلاقی در اسلام

از نظر دین مبین اسلام، فضیلت فعل اخلاقی، به تأثیرگذاری آن فعل در رسیدن به «کمال انسانی» بستگی دارد؛ از این رو هر فعلی که در بازسازی روح آدمی و وصول به کمال نهایی تأثیر بگذارد، فضیلت، و در غیر این صورت، رذیلت اخلاقی شمرده می‌شود، البته باید توجه داشت که مراد و مقصود، آن فعلی است که با اراده و اختیار آدمی انجام پذیرد.

 به بیان دیگر چون کمال نهایی انسان، رسیدن به قرب الهی و بهره‌وری از صفات پروردگار عالم است، هرآنچه در رسیدن به این مقصد والا، کارآمد و نقش‌آفرین باشد از نظر اسلام فضیلت اخلاقی شمرده می‌شود؛ مانند: حب به خدا، ذکر، صداقت، امانت، وفاداری به عهد، صبر و مقاومت، حکمت، عدالت، عفت، شجاعت، زهد، توکل، توسل، خوف از خداوند متعال، یاری به محرومین، روحیه‌ خدمت‌گزاری، ایثار و ازخودگذشتگی، عفو و بخشش و …

و هر آنچه انسان را از مقصد و مسیر کمال، منحرف نماید و از توجه به خدای متعال باز دارد؛ رذیلت اخلاقی به حساب می‌آید؛ مانند: خودخواهی، پیروی از هوای نفس، عُجب و خودبینی، کبر، دروغ، حسد، بخل، حب دنیا، غیبت، تهمت، ریا و هر گناه و نافرمانی‌ای که خدای متعال نسبت به آن غضب می‌نماید. از این جهت ترک واجبات و ارتکاب معاصی، از بزرگ‌ترین رذایل شمرده می‌شود.

شایان ذکر است که فضایل، در اثربخشی،‌ مراتب و درجاتی دارند؛ هم‌چنان‌که رذایل و گناهان را به خاطر میزان آثار سوء، به صغیره و کبیره تقسیم می‌نمایند.

پس هر فعلی که آدمی را به خدا نزدیک‌تر و از آثار معنوی بیشتری برخوردار سازد و در بازسازی و تهذیب روح انسان، نقش‌آفرین‌تر باشد، از فضیلت بیشتری برخوردار است.

————————————————

1- «فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَيْرِكَ، وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ وَ إِنْ قَلَّ مَا تَعْلَمُ، وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ»؛ نهج‌البلاغه، نامه 31

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا