- مناعت طبع
در فرهنگ اسلام، گر چه رفاه و گشایش و برخورداری از نعمتها، مطلوب تلقی شده، دلبستگی به مظاهر دنیوی و حرص و آز بسیار نکوهش گشته است.
رفاه و بهبود کیفی زندگی آنگاه مطلوب است که همه مردم امکان برخورداری از آن را داشته باشند؛ اما در وضعیتی که افرادی از جامعه در تنگنای معیشتی باشند، افراد متمکن و مرفه میباید دیگران را بهرهمند سازند و زندگی خود را با عموم مردم هماهنگ و متناسب قرار دهند. این مطلب به ویژه درباره رهبران جامعه، که مسئولیت تدبیر و اداره کشور را بر عهده دارند، ضرورت بیشتری مییابد؛ از همین رو بزرگان مذهب و فرهنگ ما، قانع بودن و بسنده کردن به ضروریات زندگی را گنجی بیمانند و تاج پادشاهی میدانند.
امیر مؤمنان امام على (ع) در اینباره فرمودهاند:
«لَا كَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَة * هيچ گنجى بيش از قناعت مايه بىنيازى نيست». (1)
امیرمؤمنان (ع) فرمودند:
«كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً * با قناعت مىتوان پادشاهى كرد». (2)
با طبع منیع و بلندنظری، میتوان بدون چشمداشت به اموال دیگران، زندگی ساده و آرامی را برگزید و از تمام خلق بینیاز شد؛ همچنانکه آن حضرت (ع) فرمودهاند:
«طَلَبْتُ الْغِنَى فَمَا وَجَدْتُ إِلَّا بِالْقَنَاعَةِ عَلَيْكُمْ بِالْقَنَاعَةِ تَسْتَغْنُوا * به جستجوى بىنيازى برخاستم آن را جز در قناعت نيافتم؛ همواره قناعت كنيد تا بىنياز باشيد». (3)
1.کمتوقع و قانع بودن
راغب اصفهانی در تعریف قناعت میگوید: قناعت این است که انسان اکتفا کند به مقدار کم از زمینی که به آن احتیاج دارد.
قناعت در مقابل واژه حرص قرار دارد؛ دستیابی به ثروت با هر قیمتی و به هر صورتی. حرص و طمع عامل ویرانگری است که پیامدهای فراونی چون: آلودگیهای مالی، دور شدن از بهرههای معنوی، ناآرامی روحی ناشی از مقایسه دارایی خود با دیگران، کفران و ناسپاسی را به همراه میآورد در حالی که عزت، شرافت و سربلندی هر فرد در قناعت است. رسول اعظم (ص) فرمودند:
«عِزُّ الْمُؤْمِنِ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاس وَفِي الْقَناعَةَ الْحُرِّيَّة وَ العِزّ * عزّت مردم با ايمان در بىنيازى از مردم است و آزادى و شرافت در پرتو قناعت بدست مىآيد». (4)
عزتی که از قناعت به دست میآید، باعث بینیازیِ شخص قانع میشود. امام صادق (ع) در این باره میفرمایند:
«مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى النَّاس * هر كس به آنچه خدا روزى او ساخته است قناعت كند از بىنيازترين مردم است». (5)
بىنيازترين مردم از آن جهت که قانع است، ثروتی در دست دارد پایانناپذیر.
امام علی (ع) میفرمایند:
«الْقَنَاعَةُ مَالٌ لایَنفَدُ * قناعت، ثروتى تمام نشدنى است». (6)
انسانِ قانع با خاطری مطمئن و ذهنی آسوده به کسب معاش میاندیشد و از حرص و یا آرزوهایِ غیر قابل دسترس، خود را به دور میدارد.
قناعت، سیره و خلق حسنهای است که پیشوایان آسمانی و صالحان برای دوری از حرص و طمع، داشتن آن را به همگان سفارش کردهاند.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:
«مَنْ رَضِيَ مِنَ الدُّنْيَا بِمَا يُجْزِيهِ كَانَ أَيْسَرُ مَا فِيهَا يَكْفِيهِ وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ مِنَ الدُّنْيَا بِمَا يُجْزِيهِ لَمْ يَكُنْ شَيْءٌ مِنْهَا يَكْفِيه * كسى كه از دنيا به اندازه كفايت (بسندگى) خرسند باشد، اندك چيزى او را بس است و كسى كه به اندازه كفايت خرسند نباشد، هيچچيز او را بس نيست». (7)
بنابراین از معیارهای قناعت حقیقی، این است که به آنچه خداوند قسمت تو کرده است قانع باشی. از دیگر معیارهای قناعت چشم نداشتن به مال مردم است. سخنی از حضرت رسول (ص) شاهدی بر این مدعاست:
«عَلَيْكَ بِالْيَأْسِ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ فَإِنَّهُ الْغِنَى الْحَاضِر * بر تو باد به ناامیدی از آنچه در دست مردم است؛ بدرستیکه آن در حقیقت بینیازی آماده است». (8)
سومین معیار برای سنجیدن میزان قناعت این است که از آرزوهای دست نیافتنی چشم بپوشی. امام علی (ع) در وصیت خود به امام حسن (ع) به این نکته اشاره فرمودند:
«وَ اعْلَمْ يَقِيناً أَنَّكَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَكَ وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَكَ وَ أَنَّكَ فِي سَبِيلِ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ فَخَفِّضْ فِي الطَّلَبِ وَ أَجْمِلْ فِي الْمُكْتَسَب * به يقين بدان كه تو به همه آرزوهاى خود، نخواهى رسيد و تا زمان مرگ بيشتر زندگى نخواهى كرد و بر راه كسى مىروى كه پيش از تو مىرفت؛ پس در به دست آوردن دنيا آرام باش و در مصرف آنچه به دست آوردى، نيكو عمل كن». (9)
- شأن و مقام افراد قانع
امام صادق (ع) در ترسیم مقام فرد قانع چنین میفرمایند:
«لَوْ حَلَفَ الْقَانِعُ بِتَمَلُّكِهِ الدَّارَيْنِ لَصَدَّقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ وَ لَأَبَرَّهُ لِعِظَمِ شَأْنِ مَرْتَبَةِ الْقَنَاعَة * اگر انسان قانع قسم بخورد که مالک دنیا و آخرت است، بدون شک خداوند او را به خاطر قناعت تصدیق میکند و او را به خاطر عظمت شأن و مرتبه قناعت بلند مرتبه میسازد». (10)
برای دستیابی به این کیمیا، که هر مسّ معیشتی را طلا میکند، باید از نوع نگرش و نگاه به مظاهر دنیوی آغاز نمود. اگر بشر به چشم دنیادوستی و زیادهخواهی به اطراف خویش ننگرد و دیده بر هر چه وبال و وابستگی و فزونیخواهی است بربندد، روانش آسوده میگردد.
در مرتبه دیگر باید باور کند که خالق هستی او را از روزی خویش بینصیب نخواهد کرد.
پروردگار عالم در قرآن فرموده است:
«وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ * خداوند بعضى از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزى برتری داد (چرا که استعدادها و تلاشهایتان متفاوت است). سوره نحل آیه 71».
پس در دادن برتری به افراد از نظر روزی، کسی از خداوند طلبکار نیست. این مشیت الهی است که به هر کس بر اساس حکمت خداوندی خود روزی برساند و البته این غیرقابل تردید است که خداوند مخلوقاتش را بدون روزی رها نکرده و رزق آنان را ضامن شده است.
در مرتبه عمل نیز انسان باید به تمرین و ممارست در این زمینه بپردازد تا بیاموزد میتوان با حداقل دنیا در آرامش زیست.
- سادهزیستی و پرهیز از تجملگرایی (فردی و سازمانی)
در اسلام رعایت اعتدال و میانهروی در برخورداری از مواهب زندگی، بسیار سفارش شده است و دارا بودن افراد، دلیلی بر برتری آنان نسبت به دیگران نیست بلکه آنان امانتداران خداوند برای استفاده صحیح و مشروع از اموال هستند.
امام علی (ع) مظهر سادهزیستی در کارهای فردی و حکومتی بودند و پیروان خود را به این امر سفارش میفرمودند.
زمانی که حکم فرمانداری مدائن به سلمان داده شد، او در حالی که سوار بر الاغی بود وارد مدائن شد. مردم که مدتها منتظر ورود حاکم و فرماندار جدید بودند به استقبالش رفتند، ولی وضع ساده سلمان باعث شد که متوجه نشوند او همان فرماندار است. به همین علت از او پرسیدند از فرماندار چه خبر دارد؟ سلمان گفت من فرماندارم. او حصیربافی میکرد و از دسترنج خویش زندگی را میگذراند و از حقوق خود صدقه میداد. به او گفتند چرا این کار را میکنی؟ گفت دوست دارم از عمل خود نان بخورم.
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است:
«به نظرت مىآيد خداوند به كسى كه عطاى بسيار فرموده از اين جهت است كه او نزد پروردگار، عزيز و ارزنده است و كسى را كه از عطاياى خود محروم نموده از اين جهت است كه وى نزد خداوند ذليل و خوار است. هرگز چنين نيست. حقيقت اين است كه مال، مال خداوند است و آن را به امانت نزد شخص متمكّن سپرده است و به امانتداران اجازه داده است كه از مال خداوند در راه تأمين غذا و لباس و انتخاب همسر و تهيّه مركب خود به قدر معتدل و در خور شأن خويش استفاده كنند و مازاد امانت خدا را به مسلمانان مستمند و از كار افتاده برگردانند و بدين وسيله پراكندگى آنان را جمع كنند. اگر كسى در مال خداوند اين چنين مشروع و معتدل تصرف نمايد، آنچه را بهرهبردارى كرده بر وى حلال است و اگر جز اين عمل كند و بيش از اندازه در آن تصرف نمايد، ناروا و حرام است». (11)
یکی از آیات عظیمالشأن قرآن، که زنان و مردان درستکار و با ایمان را به زندگی پاک وعده داده از عبارت حیات طیبه یاد کرده است که مرتبط با عمل ساده زیستی و قناعت است:
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ * هر كس كار شايستهاي انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن در حالي كه مؤمن است او را به حياتي پاك زنده ميداريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالي كه انجام ميدادند خواهيم داد. سوره نحل آیه 97».
در آیات 76 تا 82 سوره مبارکه قصص خداوند متعال، قارون را فردى تجمّلگرا معرفی میکند و مال اندوزى و ثروت را از موجبات تجملگرايى میشمارد.
خودنمايى و تجمّلگرايى قارون، موجب برانگيخته شدن خوی دنياطلبى افراد دنياطلب بنىاسرائيل شد ولی همین خوی ناپسند عامل محروميّت او از نصرت خداوند، هنگام فرو رفتن او با خانهاش در زمين، و درس عبرتی برای قوم بنیاسرائیل شد:
«إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ … قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدي … فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ في زينَتِهِ قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ … فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ … وَ أَصْبَحَ الَّذينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ … لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا … * قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد و از گنجينهها آن قدر به او داده بوديم …. [قارون] گفت من اينها را در نتيجه دانش خود يافتهام. ….. پس [قارون] با كوكبه خود بر قومش نمايان شد؛ كسانى كه خواستار زندگى دنيا بودند گفتند اى كاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده مىشد….. آنگاه [قارون] را با خانهاش در زمين فرو برديم، … و همان كسانى كه ديروز آرزو داشتند به جاى او باشند، صبح مىگفتند …اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم] به زمين فرو برده بود…».
از همین رو امام پرهیزکاران، امیرمؤمنان علی (ع) فرمانروایان خود را از تجملگرایی برحذر داشت و به یکی از کارگزارانش نوشت:
«اسراف را کنار بگذار و میانهروی را پیشه کن. از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت برای خویش نگاهدار و زیادی را برای روز نیازت از پیش بفرست. آیا امید داری خداوند ثواب متواضعان را به تو بدهد در حالی که در پیشگاهش از متکبران باشی و آیا طمع داری که ثواب انفاقکنندگان را به تو عنایت کند در صورتی که در زندگی پرنعمت و ناز قرار داری و مستمندان و بیوه زنان را از آن منع میکنی؟ بدان انسان به آنچه از پیش فرستاده پاداش داده میشود و به آنچه قبلاً برای خود ذخیره کرده وارد میگردد». (12)
اسراف و تبذير در همه جا ناپسند و مذموم است، ولى در محيط كار، مذمت آن تشديد مىشود؛ زيرا معمولا حيف و ميل اموال عمومى تلقى مىشود و ظلم به همه مردم به شمار مىآيد.
اسراف در سازمان، شکلهای گوناگونى مىتواند داشته باشد؛ ولی مدیران از آن به عنوان«اتلاف منابع»، یاد میکنند؛ زيرا اسراف و تبذير موجب هدر دادن منابع، اعم از طبيعى، مالى، انسانى و… مىشود.
منابع هر سازمانى محدود است. محدوديت منابع، ضرورت استفاده مناسب از منابع را آشكار مىسازد؛ زيرا در غير اين صورت، زيادهروى در مصرف، نتيجهاى جز فقر منابع به بار نخواهد آورد.
گر چه وظيفه صرفهجويى در مصرف منابع و امكانات در درجه اول، متوجه مديران است؛ زيرا آنان با در اختيار داشتن منابع و امكانات، قدرت تصرف در آن را دارند، ولی همه کارکنان باید با مدنظر قرار دادن دستور دین اسلام در صرف این منابع و امکانات توجه کافی داشته باشند.
گرایش نداشتن به تجملات به معنای بخل و تنگنظری نیست؛ چون هر خصلت و عملی دارای حد و اندازه خاص است. حضرت امام عسكرى (ع) در بیان حد و اندازه برخی مسائل از جمله صرفهجویی فرمودهاند:
«لِلِاقْتِصَادِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَيْهِ فَهُوَ بُخْلٌ * صرفهجویى و اعتدال در صرف مال اندازهاى دارد كه اگر از آن بيشتر شود، بخل است». (13)
مديران و كاركنانى كه صرفهجويى را به عنوان ارزش اسلامى پذيرفتهاند و اسراف و تبذير را ضد ارزش مىدانند در محيط كار از ريخت و پاشهاى ادارى و زيادهروى در مصرف اموال ادارى پرهيز مىكنند و بىاینکه نظارت و يا منعى از سوى كسى متوجه آنان باشد، خود به كنترل خويش اهتمام مىورزند؛ زيرا مىدانند كه اسراف، حرام و مبغوض پروردگار است و انجام دادن حرام، عقاب اخروى را به دنبال دارد.
- حریص نبودن نسبت به کسب امتیازات مادی
راغب اصفهانی در کتاب مفردات در مورد معنای کلمه حرص میگوید: حرص به معنای افراط در اراده طمع است و وقتی انسان بیش از حد معمول تصمیم به کاری بگیرد و بیش از اندازه متعارف اراده قوی خود را به کار گیرد به «حرص» مبتلا شده است.
افراد حريص نسبت به مردم تذلل بيشتري دارند؛ چرا که بسیاری از تلاشهای آنها چون در مسیر درست نیست، ناکام میماند. امام علی (ع) میفرمایند:
«أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ فَكَمْ مِنْ حَرِيصٍ خَائِبٌ وَ مُجْمِلٍ لَمْ يَخِب * به بهترین روش طلب معيشت كنيد؛ چه بسیار حريصى كه نوميد شد و نيكو طلبكنندهای كه نوميد نگشت». (15)
حریص به دلیل خواهش و ميل نفساني و گستردگی خواهشهای نفسانی و عدم اکتفا به آنچه به او رسیده از همه كس نیازمند است.
امام صادق (ع) در سخنی زیبا دنیا را به آب دریا تشبیه کرده و فرمودهاند:
«مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ كُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَه * مثل دنيا مثل آب درياست كه هر چه شخص تشنه از آن بيشتر بياشامد، تشنگى او فزونتر شود تا سرانجام تشنگى او را هلاك كند». (16)
امام باقر (ع) نیز حریص را به کرم ابریشمی تشبیه نموده است که به دور خود پیله میتند:
«مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا كَمَثَلِ دُودَةِ الْقَزِّ كُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّا * مثل آدم حريص نسبت به دنيا مثل كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر بر گرد خود بتند، بيرون آمدنش از پيله دشوارتر مىشود و سرانجام از اندوه در آن خواهد مُرد». (17)
حمزة بن حمران میگويد مردى از وضع روحى و اخلاقى خود به حضرت صادق (ع) شكايت كرد كه در طلب مال ميرود و ثروت بدست مىآورد ولى قانع نميشود و نفس حريصش با وى منازعه دارد و مال بيشترى طلب ميكند. پس به حضرت گفت به من چيزى بياموزيد كه در اصلاح خوى خود بهرهمند شوم. حضرت در جواب فرمودند:
«إِنْ كَانَ مَا يَكْفِيكَ يُغْنِيكَ فَأَدْنَى مَا فِيهَا يُغْنِيكَ وَ إِنْ كَانَ مَا يَكْفِيكَ لَا يُغْنِيكَ فَكُلُّ مَا فِيهَا لَا يُغْنِيك * اگر به كفاف زندگى اكتفا كنى، كمترين مال دنيا بىنيازت ميكند و اگر اكتفا نكنى، تمام ثروت جهان نميتواند تو را غنى و بىنياز سازد». (18)
یکی از راههای نفوذ شيطان، تمايلات انسان در زیاده خواهی است؛ همچنان که قوم شعيب نیز به دلیل همين ویژگی به مخالفت با اين پيامبر بزرگ برخاستند:
«یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِين
* و ای قوم من، پيمانه و وزن را با عدالت تمام دهید و بر اشیا (و اجناس) مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید و در زمین به فساد نکوشید. سوره هود آیه 85».
- آثار حرص
در آیات قرآن و روایات ائمه معصومین آثار زیانبار و متعددی برای این صفت رذیله برشمرده است که به دلیل اختصار به پنج اثر قرآنی حرص، اکتفا میشود.
- آخرتگريزى
حرص شدید یهودیان به زندگى دنيا موجب آخرتگريزى آنان شد به گونهای که حاضر نشدند دنیای خود را با هیچ متاعی عوض کنند:
«قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ، وَ لَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ، وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ * ای پیامبر به یهودیان بگو اگر (آن چنان که مدعي هستيد) سراي آخرت نزد خدا، مخصوص شماست نه ساير مردم، پس آرزوي مرگ کنيد اگر راست ميگوييد. ولي آنها به دلیل اعمال بدي که پيش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوي مرگ نخواهند کرد و خداوند از ستمگران آگاه است و آنها را حريصترين مردم بر زندگي (اين دنيا و اندوختن ثروت) خواهي يافت (تا آنجا) که هر يک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! سوره بقره آیات 94 تا 96».
- استهزا
یکی دیگر از آثار حرص به ثروت اندوزى، این است که این ویژگی زمينه استهزا و ريشخند به ديگران را فراهم میسازد:
«وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ * واي بر هر عيبجوي مسخرهکنندهاي؛ همان کس که مال فراواني جمعآوري و شماره کرده است. سوره همزه آیات 1 و 2».
- بخل
بخلورزى و خوددارى از رسيدن خير به ديگران، برخاسته از حرص و آزمندى است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً، وَ إذا مَسَّهُ الشَرِّ جَزوعاً * به يقين انسان، حريص و کمطاقت آفريده شده است؛ هنگامي که خیری به او رسد از دیگران منع میکند و اگر بدي به او رسد بيتابي ميکند. سوره معارج آیات 19 تا 21».
- بىتوجّهى به نیازمندان
حرص به دنيا (علاقه به ثروت) از عوامل بىتوجّهى به بينوايان و ترك تلاش در رفع نیازمندیهای آنان است:
«وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ، وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا * و يکديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نميکنيد و مال و ثروت را بسيار دوست داريد. سوره فجر آیات 18 تا 19».
- مانع رستگارى
حرص و چشمداشت به مال و حقوق ديگران، مانع رستگارى هر انسان است.
«وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * کساني که از بخل و حرص، نفس خويش را باز داشتهاند، رستگارانند. سوره حشر آیه 9».
بر اساس همین آثار زیانبار است که پیامبر اعظم (ص)، حرص دنیا را یکی از نشانههای بدبختی میشمارد:
«مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاء … شِدَّةُ الْحِرْصِ فِي طَلَبِ الرِّزْق * از نشانههای بدبختی…حرص زیاد در طلب روزی است». (19)
تعالیم پیامبران و ائمه هدی به ما میآموزد که از بزرگترين فضيلتها براي انسان قانع بودن به حداقل نياز از دنيا است.
قناعت تنها جنبۀ معنوی ندارد بلكه از نظر سياسي و اقتصادي نيز ريشه کارها است. بسياري از جهتگيريهاي سياسي در روابط بينالملل بر ميزان قناعت صورت ميگيرد. آبروي سياسي و اقتصادي و خودكفايي يك مملكت را قناعت حفظ ميكند.
- عدم چشمداشت نسبت به اموال مردم در برابر خدمت
هر انسانی با قرار گرفتن در موضع قدرت و ریاست میتواند در معرض بهرهگیری از دیگران قرار گیرد. بنابراین شخص باید از ظرفیت وجودی و تقوای لازم برخوردار باشد تا این موقعیتهای خطرناک، وی را در معرض فساد مالی قرار ندهد.
در معارف اسلامی به انواع عفت، اعم از عفت چشم، عفت جنسی، … و عفت شکم (عفت اقتصادی) سفارش شده است. یکی از ملکات اخلاقی و محاسن انسانی داشتن عفت اقتصادی است به این معنا که مسلمان نه تنها به ناحق در مال مردم تصرف نمیکند و درون خویش را از اموال مردم پر نمیسازد، بلکه فراتر از آن حتی اگر نیازمند باشد هیچگونه ابراز نیازمندی به مردم نمیکند.
باری تعالی در سوره بقره این مطلب را چنین بیان فرموده است:
«يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ، تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً * از شدت خویشتنداری، افراد ناآگاه آنها را بینیاز میپندارند اما آنها را از چهرههایشان میشناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمیخواهند. سوره بقره آیه 273».
جمعى از مفسران، شأن نزول این آیه را «اصحاب صفه» دانستهاند. آنها مجاهدانى بودند که به فرمان رسول الله (ص) به میدانهاى جنگ میشتافتند و در عین گرسنگى و نیازمندى شدید، عزت نفس و خویشتندارى و عفت خود را حفظ میکردند. آنها گروهی از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که نه خانهاى در مدینه داشتند و نه خویشاوندانى که به منزل آنها بروند و نه کسب و کار، ولى در عین حال در نهایت تعفّف در محلى که به صورت سکویى بزرگ (صفه) در کنار مسجد پیامبر بود، زندگى مىکردند.
خودداری از دست نیاز دراز کردن در مقابل دیگران، نوعی عفاف، و از مظاهر منیع بودن طبع است.
خداوند مهربان در آیات قرآن، پیامبر و مومنان را از چشم دوختن به مال و منال ثروتمندان بر حذر داشته و این عمل را نكوهيده بر شمرده است و میفرماید:
«لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ. سوره حجر آیه 88».
امام موسی کاظم (ع) در سخنی ارزشمند، مؤمنان را به پرهیز از چشمداشت نسبت به اموال مردم سفارش فرمودهاند:
«إِيَّاكَ وَ الطَّمَعَ وَ عَلَيْكَ بِالْيَأْسِ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاس * از طمع بپرهيز و بر تو باد به نااميدى از آنچه در دست مردم است». (20)
«طمع» آرزوی فرد است و انسان طمّاع کسی است که دوست دارد چیزی را که در اختیارش نیست مالک شود.
امام علی (ع) در مورد ارتباط قناعت با آزادگی فرمودند:
«الْعَبْدُ حُرٌّ مَا قَنِعَ الْحُرُّ عَبْدٌ مَا طَمِع * انسان آزاده، عبد است تا زمانی که طمع دارد و عبد، آزاد است هرگاه قانع شود». (21)
در مدیریت اسلامی کار برای مردم در واقع کار برای نظام اسلامی است که منفعت آن به همه مردم از جمله شخصِ کارپرداز بر میگردد؛ لذا حقوق او بر عهده حکومت است و او نباید از مردم مطالبه وجهی نماید تا بدین وسیله مناعت طبع کارپرداز حفظ شود و نظام اداری دچار فساد نگردد.
امام علی (ع) میفرمایند:
«مَنْ عَلِمَ أَنَّ مَا صَنَعَ إِنَّمَا صَنَعَ لِنَفْسِهِ لَمْ يَسْتَبْطِئِ النَّاسَ فِي بِرِّهِمْ وَ لَمْ يَسْتَزِدْهُمْ فِي مَوَدَّتِهِمْ فَلَا تَطْلُبَنَّ مِنْ غَيْرِكَ شُكْرَ مَا آتَيْتَهُ إِلَى نَفْسِكَ وَ وَقَيْتَ بِهِ عِرْضَكَ * هر كس بداند كه هر كارى كند در واقع به خود كرده است در نيكى كردن به مردم درنگ نمىكند و در دوستى با آنان در انتظار دوستى آنها نمىشود. از ديگران در باره آنچه به خود كردهاى و آبروى خود را با آن حفظ كردهاى، انتظار تشكر نداشته باش». (22)
در اخلاق اسلامی نیز انسانِ والا در مواقع بخشش هیچگونه توقعی از دریافت کننده عطاها ندارد و بخشش خود را نوعی معامله با خداوند متعال میداند. يحيىبنعمران حلبى گويد به حضرت صادق (ع) عرض كردم كدام يك از ویژگیها براى مرد زيبندگى دارد فرمودند:
«وَقَارٌ بِلَا مَهَابَةٍ وَ سَمَاحٌ بِلَا طَلَبِ مُكَافَاةٍ وَ تَشَاغُلٌ بِغَيْرِ مَتَاعِ الدُّنْيَا * وقار بدون اینکه مردم را از خود بترساند؛ بخشندگی بدون اينكه از مردم انتظار پاداش داشته باشد؛ شغل بدون اینکه به مواهب دنیایی چشمداشتی داشته باشد». (23)
فواید یأس از مال مردم
برای بیان فواید و برکات قطع اميد از داراییهای مردم، میتوان به چند مورد اشاره کرد:
- توانگری
امام علي (ع) فرمودند:
«الْغِنَى الْأَكْبَرُ الْيَأْسُ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاس * بزرگترين توانگري، چشم نداشتن به مال مردم است». (24)
- عزّت
در اینباره امام صادق (ع) فرمودهاند:
«وَ الْيَأْسُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِنِ فِي دِينِهِ * قطع اميد كردن از آنچه مردم دارند، مايه عزت ديني مؤمن است». (25)
- جلب محبت
مولای متقیان امام علی (ع) برای در امان ماندن از نیرنگ مردم و بدست آوردن دوستی آنان در حدیثی فرمودهاند:
«تَحَلَّ بِالْيَأْسِ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ تَسْلَمْ مِنْ غَوَائِلِهِمْ وَ تُحْرِزِ الْمَوَدَّةَ مِنْهُم * نااميدي از داشتههاي مردم را زينت خود ساز تا از نيرنگهايشان در امان باشي و دوستي آنان را به دست آوري». (26)
مردى به رسول خدا (ص) عرض كرد مرا چيزى بياموز كه چون بكار بندم خدا در آسمان و مردم در زمين مرا دوست بدارند؛ حضرت به او فرمودند:
«ارْغَبْ فِيمَا عِنْدَكَ سَيُحِبُّكَ اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِيمَا عِنْدَ النَّاسِ يُحِبَّكَ النَّاس * میل داشته باش به آنچه نزد خودت است؛ باشد تا خدا تو را دوست بدارد و بدان چه نزد مردم است بىرغبت باش تا مردم نيز تو را دوست بدارند». (27)
——————-
(1) الحیاه، ج 3، ص 450.
(2) نهج البلاغه، حکمت 220.
(3) بحار الانوار، ج 66، ص 399.
(4) الحکم الزاهره، ص 651.
(5) الکافی، ج 2، ص 139.
(6) بحار الانوار، ج 71، ص 344.
(7) الحیاه، ج 3، ص 373.
(8) بحار الانوار، ج 1، ص 156.
(9) نهج البلاغه، نامه 1.
(10) بحار الانوار، ج 68، ص 349.
(11) همان، ج 72، ص 97.
(12) نهج البلاغه، نامه 21.
(14) بحار الانوار، ج 66، ص 407.
(15) تصنیف غرر الحکم، ص 296.
(16) بحار الانوار، ج 70، ص 79.
(17) همان، ص 23.
(18) همان، ص 178.
(19) روضه الواعظین، ج 2، ص 414.
(20) بحار الانوار، ج 1، ص 156.
(21) تصنیف غرر الحکم، ص 391.
(22) بحار الانوار، ج 72، ص 42.
(23) همان، ج 66، ص 369.
(24) نهج البلاغه، حکمت 326.
(25) مشکاه الانوار، ص 85.
(26) تصنیف غرر الحکم، ص 398.
(27) ثواب الاعمال و عقاب العمال، ص 182.